زندگی بهتر

***** الگوی زندگی + مشق عشق *****

در روان شناسی به این مسأله توجه شده که انسان احتیاج به الگوی رفتار و نمونه عمل دارد و این مطلب به تجربه نیز ثابت شده است و می‌بینیم که در کارها هر انسانی به دنبال الگو می‌گردد و در پی شخصیت برجسته ای است که به او دل بندد و ارادت بورزد. در بین بچه‌ها و جوانان معمول است که اگر امتیازاتی در فردی ببینند و به او علاقمند شوند، در همه کارها و حتی نوع و شکل لباس و آرایش از او تقلید می‌کنند. وجود الگوهای رفتار و شخصیت‌های نمونه و مربی نقش بسیار مهمی در سازندگی انسان‌ها دارد.
قرآن مجید پیامبر اکرم(ص) را اسوه نیک معرفی کرده است «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله والیوم الاخر و ذکر الله کثیرا؛ برای شما در زندگی و عملکرد پیامبر(ص) سرمشق نیکویی بود برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند».(1) و در جای دیگر ابراهیم و اصحاب او را اسوه حسنه می‌داند.(2) دلیلش آن است که "انتخاب فرستادگان خدا از میان انسان‌ها به خاطر آن است که بتوانند سر مشق عملی برای امت‌ها باشند؛ زیرا مهم ترین و مؤثرترین بخش تبلیغ و دعوت انبیاء دعوت‌های عملی آن‌ها است و به همین دلیل دانشمندان اسلام معصوم بودن را شرط قطعی مقام نبوت دانسته‌اند".(3)
پیامبر اکرم(ص) که در همه صفات عالی انسانی سرآمد بود طبیعی است که همه رفتار و گفتار و حرکات و سکناتش می‌تواند سر مشق دیگران باشد. از نظر تربیتی ثابت شده است که الگوهای تربیتی نقش مؤثری در سازندگی نفوس دارد. هرشخصی در هر رتبه ای که باشد باید به بزرگان خود تأسی کند. امام علی(ع) که خود اسوه مؤمنان است از تأسی به پیامبر اکرم(ص) و الگو پذیری از آن حضرت یاد کرده و فرموده‌اند: صبر و شکیبایی بر حاکمان اسلامی واجب است، زیرا خداوند به پیامبرش دستور می‌دهد شکیبایی کن آن چنان که پیامبران اولوالعزم شکیبایی کردند و همین معنا را بر دوستان و اهل طاعتش با دستور به تأسی جستن به پیامبر واجب فرموده است.(4)اگر پیامبر (ص) در زندگی ما اسوه و سرمشق باشد قطعاً برنامه‌های زندگی ما دگرگون خواهد شد و آحاد جامعه به سعادت و کامیابی خواهند رسید.
روحیات عالی، استقامت و شکیبایی پیامبر، هوشیاری و درایت و اخلاص و توجه به خدا و تسلط او بر حوادث و زانو نزدن در برابر سختی‌ها و مشکلات هر کدام می‌تواند الگو و سرمشقی برای همه مسلمین باشد.
به دلیل اسوه و الگو بودن پیامبران و رهبران الهی برای امت‌ها و به دلیل این که مهمترین و مؤثرترین بخش تبلیغ و دعوت انبیا(ع) دعوت عملی آنهاست. دانشمندان اسلام معصوم بودن را شرط قطعی مقام نبوت دانسته‌اند، چون کسی که می‌خواهد الگو و مقتدای انسان‌ها باشد باید از هرگونه خطا و گناه و حتی اندیشه آن مصون و محفوظ باشد و حتی از نسیان و سهو نیز بر کنار باشد، چون فردی گنه کار و در معرض لغزش و سهو و خطا چگونه می‌تواند الگو و اسوه دیگران باشد و مردم به راحتی به او سر بسپرند و به او دل ببندند و عمل و رفتار او را الگوی خود قرار دهند؟
اهل بیت به تصریح قرآن کریم دارای مقام عصمت بوده و از هرگونه آلودگی پاک و پیراسته می‌باشند:
«انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد»(5)
امامان معصوم و نیز حضرت زهرا(س) تمام شرایط الگو بودن و مقتدا بودن را دارا می‌باشند و عقل حکم می‌کند انسان دنباله رو کسانی باشد که به گواهی تاریخ و اعتراف دوست و دشمن گوی سبقت را در میدان کمالات و فضایل و خوبی از همه ربوده‌اند و همه خوبان و پاکان و صاحبان کمال ریزه خوار سفره خصال نیکوی آنها می‌باشند. راهبرانی که با علم خداداد و لدنی کاملا با پیچ و خم راه سعادت آشنایند و خود این راه را تا آخر پیموده‌اند و با علم و قدرت الهی، توانایی دستگیری و راهنمایی رهروان این راه را دارند.
در الگوگیری، حضور یا عدم حضور افراد چندان مهم نیست ; بلکه چه بسا کسانی که در گذشته ای دور زندگی می‌کردند، بهتر از بسیاری از مصاحبان بتوانند الگو واقع شوند; لیکن برای این کار باید از طریق بررسی تاریخ زندگی درس‌های لازم را فرا گرفت. گذشت چهارده قرن هم چیزی را عوض نمی‌کند; زیرا محور اصلی در الگوگیری اصول کلی تربیتی و ارزش‌های اخلاقی است که با مرور زمان پوسیده و کهنه نمی‌شود.
زندگی ائمه(ع) برای ما الگو است و پذیرش این مطلب و بیان این سخن گزاف و بیهوده نیست و لذا هم گوشه گوشه زندگی آنها برای ما روشن است و بیان شده و هم می‌توان همچنان از آنها الگو گرفت و پیروی نمود. و برای رسیدن به آن می‌توان کتب مشتمل بر معارف دین را که بسیار فراوان است مورد مطالعه قرار داد. نماز شب حضرت زهرا(س)، ساده زیستی آن حضرت، برخورد وی با نامحرم ، پیروی کامل از فرامین دین، بها دادن به ارزشهای انسانی و معنوی در برابر معیارهای دنیوی و مادی و از خودگذشتگی و خود را فراموش کردن و هزار نکته دیگر که تنها یک دستورالعمل نیست بلکه بنیان رفتار فاطمی است برای همیشه می‌تواند سرمشق زندگی باشد.
سخنان ائمه(ع) در مورد کیفیت و شکل زندگی برای هر انسانی قابل فهم و راهگشاست، کافی است به کتاب هایی که در مورد زندگانی ائمه(ع) نوشته شده می توان مراجعه ، و یا از کلمات گهربار آنها فیض برد تا زندگی ها رنگ دینی و الهی بگیرد.
نکته ای که در اینجا مهم و اساسی است این است که هر چند کامل بودن و بی عیب و نقص و کاستی بودن الگو در تربیت و رهبری انسان‌ها بسیار مؤثر است چون انسان به راحتی به آنها سر می‌سپرد و از آنها اطاعت می‌کند ولی وجود زمینه‌ها و بسترهای مناسب در فرد الگو گیرنده نیز دارای اهمیت ویژه ای است بنابراین باید خود انسان با سعی و تلاش و مجاهده و با پیروی از حجت و پیامبر و واعظ درونی‌اش یعنی عقل این زمینه را فراهم سازد تا سخنان و رفتار حجت بیرونی و خارجی یعنی پیامبران و امامان و بزرگان اهل کمال و معرفت در او تأثیرگذار باشند وگرنه در خود زمان پیامبر و امامان(ع) کم نبوده‌اند کسانی که دایما با آنها در تماس بوده‌اند و با آنها انس و معاشرت داشته‌اند ولی سرسخت ترین دشمنان آنها به شمار می‌آمدند و بالاترین مخالفت‌ها و عنادها را با حق و حقیقت داشته‌اند. پس الگو داشتن لازم ولی غیر کافی است.
به عبارت دیگر باید هم فاعل (یعنی الگو) در فاعلیتش کامل باشد و هم قابل (یعنی الگو قرار دهنده) در قابلیتش کامل باشد تا الگو سازی مفید و نتیجه بخش باشد و چون الگوهای رفتاری ما یعنی اولیای الهی در فاعلیت و تأثیرگذاری کامل و بی نقص می‌باشند، این ما هستیم که باید قابلیت پذیرش در خود ایجاد کنیم تا بتوانیم خود را در معرض وزش نسیم رحمت و هدایت آنها قرار دهیم و غنچه وجود خود را شکوفا سازیم.
گوهر پاک بباید که شود لایق فیض ** ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود

پی‌نوشت‌ها:
1.احزاب (33) آیه 21.
2.ممتحنه (60) آیه 4 و 6.
3.تفسیر نمونه، ج 17، ص 264.
4.همان.
5. احزاب، آیه 33.

هفت اصل، براى بهتر زيستن

انجمن: 

اصل اوّل: اين حقيقت را بپذيريد و با آن كنار بياييد كه در زندگى، همه چيز عادلانه نيست.
اصل دوم: پيش از آن‏كه از اعتماد به نفس داشتن خود، دچار غرور گرديد، كار مفيد و مثبتى انجام دهيد؛ زيرا مردم، پيش از آن‏كه براى اعتماد به نفس شما ارزش قائل باشند، كار مفيد شما برايشان اهميت دارد.
اصل سوم: گمان مبريد كه بلافاصله پس از فارغ‏التحصيل شدن، رتبه و مقام مناسب، حقوق و مزاياى كافى، اتومبيل، تلفن همراه و... در انتظار شماست؛ بلكه در انديشه آن باشيد كه با كار و تلاش خود، به موفّقيت دست يابيد.
اصل چهارم: اگر معلّمتان را سختگير مى‏پنداريد، كاملاً در اشتباهيد؛ زيرا پس از استخدام شدن درمى‏يابيد كه مسئول رده‏بالاى شما، به مراتب، سختگيرتر از معلّمتان است؛ چون او امنيت شغلى معلّمتان را ندارد.
اصل پنجم: پختن همبرگر در رستوران‏ها را مغاير شأن خود ندانيد و از پدربزرگ‏هايمان ياد بگيريم كه چگونه اين كار را يك فرصت شغلى مى‏دانستند.
اصل ششم: پدر و مادر خود را مسئول شكست‏هايتان در زندگى ندانيد و به جاى گله و شكايت، از اشتباهات خود درس بگيريد.
اصل هفتم: فراموش نكنيد كه پدر و مادر شما نيز پيش از آن‏كه شما به دنيا بياييد، جوانانى پرشور بودند.
[1]

[1] - نقل ازمجله حدیث زندگی، شماره 5، ص33

►►► داستان های کوتاه ◄◄◄

بشر حافى یکى از اشراف زادگان بود که شبانه روز به عیاشى و فسق و فجور اشتغال داشت . خانه اش مرکز عیش و نوش و رقص و غنا و فساد بود که صداى آن از بیرون شنیده مى شد. روزى از روزها که در خانه اش محفل و مجلس گناه برپا بود، کنیزش با ظرف خاکروبه ، درب منزل آمد تا آن را خالى کند که در این هنگام حضرت موسى ابن جعفر(ع ) از درب آن خانه عبور کرد و صداى ساز و رقص به گوشش رسید. از کنیز پرسید: صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز جواب داد: البته که آزاد و آقا است . امام (ع ) فرمود: راست گفتى ؛ زیرا اگر بنده بود از مولاى خود مى ترسید و این چنین در معصیت گستاخ نمى شد. کنیز به داخل منزل برگشت .
بشر که بر سفره شراب نشسته بود از کنیز پرسید: چرا دیر آمدى ؟ کنیز داستان سؤ ال مرد ناشناس و جواب خودش را نقل کرد. بشر پرسید: آن مرد در نهایت چه گفت ؟ کنیز جواب داد: آخرین سخن آن مرد این بود: راست گفتى ، اگر صاحب خانه آزاد نبود (و خودش را بنده خدا مى دانست ) از مولاى خود مى ترسید و در معصیت این چنین گستاخ نبود.
سخن کوتاه حضرت موسى بن جعفر(ع ) همانند تیر بر دل او نشست و مانند جرقه آتشى قلبش را نورانى و دگرگون ساخت . سفره شراب را ترک کرد و با پاى برهنه بیرون دوید تا خود را به مرد ناشناس برساند. دوان دوان خودش ‍ را به موسى بن جعفر(ع ) رسانید و عرض کرد: آقاى من ! از خدا و از شما معذرت مى خواهم . آرى من بنده خدا بوده و هستم ، لیکن بندگى خودم را فراموش کرده بودم . بدین جهت ، چنین گستاخانه معصیت مى کردم . ولى اکنون به بندگى خود پى بردم و از اعمال گذشته ام توبه مى کنم . آیا توبه ام قبول است ؟ حضرت فرمود: آرى خدا توبه ات را قبول مى کند. از گناهان خود خارج شو و معصیت رابراى همیشه ترک کن .
آرى بشر حافى توبه کرد و در سلک عابدان و زاهدان و اولیاى خدا در آمد و به شکرانه این نعمت ، تا آخر عمر با پاى برهنه راه مى رفت .
طبیب مسلمان شد یا نه ؟
وقتى بشر حافى مریض شد؛ همان مرضى که بر اثر آن فوت کرد. دوستان و اطرافیانش در کنار بالینش جمع شده ، گفتند: باید ادرارت را به طیب نشان دهیم تا راهى براى علاج بیابد.
گفت : من در پیشگاه طبیبم ، هر چه بخواهد با من مى کند.
گفتند: این کار باید حتما انجام شود.
گفت : مرا رها کنید، طبیب واقعى مریضم کرده است .
دوستان بشر اصرار ورزیده ، گفتند: طبیبى است نصرانى که بسیار حاذق و ماهر است . بشر وقتى دید که دست بردار نیستند به خواهرش گفت :
فردا صبح ادرارم را براى آزمایش به آنها بده .
فردا که ادرارش را پیش طبیب بردند، نگاهى به آن کرد و گفت : حرکت دهید، حرکت دادند، گفت : بر زمین بگذارید، گذاردند سپس گفت : حرکت دهید، دستور داد تا سه مرتبه این کار را کردند. یکى از آنها گفت :
در مهارت تو بیش از این شنیده بودیم که سرعت تشخیص دارى ، ولى حالا مى بینیم چند مرتبه حرکت مى دهى و به زمین مى گذارى ؟!
طبیب گفت : به خدا سوگند در مرتبه اوّل فهمیدم ولى از تعجّب ، عمل را تکرار مى کنم ، اگر این ادرار از نصرانى است متعلق به راهبى است که از خوف خدا کبدش فرسوده شده و اگر از مسلمان است ، قطعا از بشر حافى مى باشد.
گفتند: همانطور که تشخیص دادى از بشر است . همین که طبیب نصرانى این حرف را شنید، مقراضى (قیچى ) گرفت و زنار خود را پاره کرد و گفت :
اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله
رفقاى بشر با عجله پیش او آمدند تا بشارت اسلام آوردن طبیب را به او بدهند، همین که چشمش به آنها افتاد گفت : طبیب اسلام آورد یا نه ؟ جواب دادند: آرى . ولى تو از کجا خبردار شدى ؟ گفت : وقتى شما رفتید، مرا خواب گرفت . در عالم خواب یک نفر به من گفت : به برکت آبى که براى طبیب فرستادى آن مرد مسلمان شد و ساعتى نگذشت که بشر از دنیا رفت

کمک برای پیدا کردن بهتر راه بندگی

:Sham:سلام به همگی
ازتون میخوام که کمکم کنید تا خدا رو بهتر و بهتر تو وجودم درکش کنم
بهترین راه بندگی چیه؟
چطور میشه به حدی رسید که خالصانه تسلیم درگاه حق بشیم ؟
چطور میشه تحت هر شرایطی صبور باشیم و یاد خدارو حتی در بدترین و بدترین اوضاع پر رنگ تر و پرنگ تر کنیم ؟
دلتنگ خدام ولی سر در گمم
نگرانم که نکنه پروردگارم ازم راضی نباشه
لطفا کمکم کنید