روش تذکر غیبت نکردن در خانواده

چگونه بدون ایجاد کدورت در خانواده و اطرافیان، از گناه شرکت در مجالس عروسی دوری کنم؟

انجمن: 

سلام...:Sokhan::khab:
من یه نوجوونم ومشکل اختلاف باخوانواده هم طبق معمول توزندگیم هست ویه جمله ی مهم :درکم نمیکنن...به خصوص مامانم...
پدرمن فرهنگی هستش ومادرم خونه دار...وبرای همین مادرم که تحصیلاتش ازمن خیلی کمتره نمیتونه به خوبی درکم کنه ومنوبفهمه....من کاملاآدم قانعی هستم ...بیشترازحدتوان ازخانوادم تاتونستم چیزی نخواستم...درست برعکس خواهروبرادرم...امایه فرق اساسی بین خودموخونواده تازگی هاافتاده..واون اینه که کمی مذهبی ترم...یعنی مذهبی ترشدم...واین چیزیه که منوازچشم خانوادم انداخته بااینکه شایدخرج ومخارجم ازخواهروبرادرم کمترباشه...خانواده ی من میشه گفت مذهبی هستن....نمازمیخونن...روزه میگیرن...مسجدی هستن...زکات وخمسشون اگه کمی دیرترپرداخت میشه اماازش غفلت نمیکنن...مادروخواهرم چادری هستن...پدرم تسبیح دستش میگیره...برادرکوچیکم هم مکبرمسجده وازهمون هفت هشت سالگی فکرکنم تاهمین ده سالگی نمازاشومیخونه....اماچیزایی که من باعث شده فکرکنم مذهبی ترم تویکی دومثال گفتم:
مثلامن تازگی هایادگرفتم غیبت نکنم واینکه میگم تازگی هایعنی هیچکس منوتواین زمینه راهنمایی نکردونگفت غیبت یعنی چی وگناهش چقده وتاوانش چقده...فقط همه گفتن غیبت نکن...وهیچ کس احکامشوکامل باهام نگفت تااینکه خودم دست به کارشدم...درسته که دیره اماشایداگه تلنگری تواین زمینه نبودالانشم نمیشد...امامادرم وخواهرم اصلاغیبت نکردن روشایدبلدنباشن...وقتی به مادرم میگم غیبت نکنه میگه اینکه غیبت نیست ومن کاملامطمئنم که غیبته...مطمئنم...یااینکه من به مجالس عروسی حرام نمیرم ومادرم بشدت ازاین کارمن که بازهم تازگی شروع شده بدش میادووقتی میگم نمیام صداشومیندازه روسرشودادمیزنه که همون خدایی که گفته این چادرواینقدسفت ومحکم بگیر(چون تازگی هاحجابمم کامل ترشده وآرایش هم نمیکنم به هیچ وجه...مگه برای محارمم والبته مادرم این کارمومیپسنده...)گفته اصلاروی حرف مادرنبایدحرف زدومن هرچی میگم آره میدونم اماخداگفته اگه غیرحرف من باشه بایدمخالفت کنی...امامامانم گوشش بدهکارنیست...مادرمن چون زن بیسوادی هستش وحدوداتاپنجم بیشترنخودنده،خیلی چیزارونمیدونه...یه زن قدیمی که همه ی افکارش پوسید وگندیدس وهرچی همش بزنی بوی گندش بیشترمیپیچه توبینیت...
همین امروزبامادرم کلکل داشتیم که مامانم گفت:همه ی دخترای عالم میرن عروسی باهم میگن میخندن میرقصن اونوقت نمیدونم این دختره دیوونس که مثل بقیه نیست...دوستاش همه میان عروسی...همه جامیان...یه دنیامسخره بازی درمیارن....من که به عقل این دختره شک دارم...
وبابامم میگه واقعاعقل نداره که اینجوریه...بایدبرم کتابشونگاه کنم...
ومن فقط گریه میکنم به خاطراین طرز تفکرپدرمدیرم ومادرچادریم واینهمه تفاوت؟
من دختریه روستام که پونزده کیلومتری شهره...توروستای ماهمه چادری ونمازخون هستن وجوری عروسیای گناهومیرن وازهم دیگه غیبت میکنن که انگارخداچندبارزده روسرشونوگفته این کارواجب واجبه...بایدانجامش بدی....
نمیدونم بایدچیکارکنم...:Ghamgin:
عروسی داییموباهربدبختی که بودگذروندم وحتی وادادم ورقصیدم توش...چون آخرین داییم بود واینطوری راضی شدم که توش حاضربشم..خوشحال باشم...آرایشگاه رفتم وخیلی چیزای دیگه...البته که خیلی پشیمون شدم...بازدوباره عروسی دخترعمم وپسرعممه...ونمیخوام ایندفه وابدم ...حتمابایدبرم چون عروسی توخونه ی ماس....وچون زنونه مردونه جداهستش...مردونه افتاده به ماومن جایی برای رفتن ندارم...خیلی تنهام...هیچ کس توی روستامون نمیفهمه منو...حتی دوستام...هم سن وسالام...این مسائل خیلی برام مهمه...چون واقعاچشمای امام زمانموحس میکنم...چشمای شهیداروحس میکنم که دوخته شده به اعمالم...ازخشم خدامیترسم...ازجایی که امام زمانم توش پانذاره وحشت دارم...کمکم کنید...چیکارکنم؟...هیچ کس نیست که باهاش دردودل کنم جزخدا...امیدم به خودشه...حتی امیدی ندارم که شوهری گیرم بیادباهمین عقاید...چون توروستای مااینجورپسری پیدانمیشه واگرم هست تولیست خواستگارای من نیست...بگین توروخداچیکارکنم؟...چجوری توخونه بااینهمه افکارمختلف ادامه بدم؟....چجوری بسازم؟...قسمتون میدم مثل جاهای دیگه اززیرجواب دادنش درنرید...یه چیزی بگین به دردم بخوره...نه مثه بقیه که یه چیزی گفتنورفتن که رفتن...من واقعاکلافم...فقط پونزده سالمه...کسل وبیحوصلم...اصلاامیدی ندارم...زندگی شده کابوس...بابی سوادی مادرم که باعث اینهمه درموندگیم شده نمیتونم بسازم...باافکارسطح پایین پدرم نمیتونم بسازم...باآرایش غلیظ خواهروراحتیش بانامحرم نمیتونم بسازم..باکارای نادرست برادرم که میدونم نتیجه ای جزبلوغ زودرس ندازه نمیتونم بسازم...من تواین خانواده ی پنج نفری چجوری ادامه بدم؟...یه خانواده ی پنج نفری تاحدودی مذهبی ...
منتظرجوابتون هستم...ممنون که وقتتونوبه من دادید.وپای درددلم نشستین..یه چیزدیگه راستی.....عروسی دخترعمموچه کنم؟:pir::Shekastan Del: