داستان سه شفیع

داستان سه شفیع

روايت شده مردى از دنيا رفت. خداى مهربان به حضرت موسى (عليه السلام) وحى كرد: يكى از دوستانم مرده است،تو او را غسل بده. هنگامى كه موسى آمد تا او را غسل دهد ديد مردم او را به علت فسق و گناهانش در ميان مزبله و خاكروبه ها انداخته اند. حضرت موسى گفت: بار خدايا تو مى شنوى كه مردم درباره گناهان اين مرد چه مى گويند؟
خداوند فرمود: يا موسى اين مرد به هنگام مردن سه موضوع را براى خود شفيع قرار داد كه اگر آنها را براى گناه كاران شفيع قرار مى داد، كليه آنان را مى آمرزيدم.
گفت: 1 - پروردگارا! اگر چه من مرتكب گناهان زيادى شده ام ولى اين ارتكاب به علت فريب شيطان و همنشين بودن با بدان بوده است و تو مى دانى كه من قلبا راضى به انجام اين گناهان نبوده ام.
2 - گرچه من با افراد فاسق مرتكب معصيت مى شدم ولى در عين حال نشست و برخواست با نيكوكاران را بيشتر دوست مى داشتم.
3 - اينكه هرگاه شخص نيكوكار و شخص گنهكارى براى حاجتى نزد من مى آمدند من حاجت آن شخص نيكوكار را مقدم مى داشتم.