توسل به ذات

بررسی حدیث مالک الدار (توسل صحابه به پیامبر (ص) پس از وفات آن حضرت)

بخش دوم...

توسل صحابه به پیامبر (ص) پس از وفات آن حضرت

أَصَابَ النَّاسَ قَحْطٌ فِي زَمَنِ عُمَرَ , فَجَاءَ رَجُلٌ إلَى قَبْرِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، فَقَالَ : يَا رَسُولَ اللَّهِ , اسْتَسْقِ لِأُمَّتِكَ فَإِنَّهُمْ قَدْ هَلَكُوا , فَأَتَى الرَّجُلَ فِي الْمَنَامِ ، فَقِيلَ لَهُ : ائْتِ عُمَرَ فَأَقْرِئْهُ السَّلَامَ , وَأَخْبِرْهُ أَنَّكُمْ مَسْقِيُّونَ وَقُلْ لَهُ : عَلَيْكَ الْكَيْسُ , عَلَيْكَ الْكَيْسُ " , فَأَتَى عُمَرَ فَأَخْبَرَهُ ، فَبَكَى عُمَرُ ، ثُمَّ قَالَ : يَا رَبِّ ، لَا آلو إلَّا مَا عَجَزْتُ عَنْهُ

در زمان خلافت عمر، قحطي آمد و مردي (بلال بن حارث) نزد قبر پيامبر (ص) آمد و گفت: يا رسول الله! مردم از بي آبي به هلاکت مي‌رسند، از خداوند بخواه که باران رحمتش را بر مردم ببارد. پيامبر (ص) به خواب آن شخص آمد و فرمود: برو نزد عمر و از قول من سلام برسان و بشارت بده که باران رحمت بر آنها نازل خواهد شد. آن مرد آمد نزد عمر و خوابش را گفت و عمر هم گريه کرد (و با اینکارش ، کار آن متوسل را تأیید کرد و نگفت که تو مشرک شدی و از این حرف ها..)
المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي - ج7، ص483 با سند صحیح

در توضیح این حدیث :

شيخ آلباني (رح) در كتاب التوسل (ص132) در مورد این روایت مي گوید: در اين حديث حجتي نيست زيرا مدار حديث دور يك فرد مجهول مي چرخد.و ذكر نام بلال بن حارث در روايت چيزي را عوض نمي كند زيرا سيف بن عمر محدثين در ضعفش اتفاق دارند وابن حبان در موردش ميگويد كه احاديث موضوع روايت مي كرده.
و عبد السلام آل عبد الكريم محقق كتاب (الصواعق المرسلة الشهابية/ص 173) مي گويد:اين قصه كه روايت شده در متنش منكرات وجود دارد به دليل مخالفتش با چيزي كه در شرع در اين مورد اثبات شده و به دليل مخالفتش با فعل صحابه و تابعين در باب نماز استسقاء .زيرا در اين مواقع صحابه وتابعين به الله تعالي رجوع مي كردند و براي اوعبادت مي كردند واستغفار مي كردند خداوند تعالي مي فرمايد: وَأَن لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا ﴿الجن: ١٦﴾
و اگر [مردم] در راه درست پايدارى ورزند قطعا آب گوارايى بديشان نوشانيم.
ودر جاي ديگر مي فرمايد: وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا ﴿هود: ٥٢﴾
اى قوم من از پروردگارتان آمرزش بخواهيد سپس به درگاه او توبه كنيد [تا] از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد.

------------------------------
اما راويان حديث:

اينكه گفته شده كسي كه نزد قبر پيامبر آمده بلال بن حارث بوده يك بار هم به صحت نرسيده وفقط از طريق سيف بن عمر آمده كه آن شخص بلال بن حارث بوده وسيف بن عمر اخباريست وموثق نيست .
بعضي از آراي علماي جرح وتعديل در مورد سيف بن عمر :
حافظ ذهبي در ميزان الاعتدال /3/353 نقل مي كند:يحيي بن معين در مورد سيف مي گويد خيري در او نيست. وابوحاتم او را متروك ميداند .وابن حبان سيف را از زنادقه ميداند .وابن عدي مي گويد عامه حديث سيف منكر است.ومكحول مي گويد سيف حديث اختراع مي كرد!
بيروتي ابن أبي حاتم « ضعيف» (الجرح والتعديل 4/278). ورماه ابن حبان والحاكم بالزندقة (تهذيب التهذيب 4/295).
ابن جوزي در كتاب ضعفاء ومتروكون /2/35/ رقم 1594 معين سيف را ضعيف الحديث ميداند.وابوحاتم رازي او را متروك الحديث ميداند براي اطلاع بيشتر مراجعه شود به تاريخ الطبري 2 /508 والبداية والنهاية /7/104

مسئله بعدي مالك بن دار می باشد که او هم مجهول الحال است ! و انقطاع ومرسل بودن حديث همانطور كه خليلي در الارشاد مي گويد: ( إن أبا صالح سمع مالك الدار هذا الحديث، والباقون أرسلوه)

و ایرادی ديگر عدم صحت روايت ونكارت متن روايت و اگر بر فرض متن را صحیح بدانیم دليل بر جواز استسقاء به پيامبر نمي شود زيرا سائل(مالك الدار) مجهول است وعمل صحابه خلاف اين روايت است درحالي كه صحابه عالمترين مردم به شرع بودند.
پس خود به خود گفته ابن حجر عسقلانی(که درود بر روانش باد) ،باطل میشود و اهل علم میدانند که جرح مقدم است بر تعدیل و گفته خود ابن حجر(رح) است که در شرح نخبه اش ص136 میفرمایند:جرح ( متهم شئن ) مقدم است بر تعدیل (تبرئه ) یعنی اگر یک راوی از طرف جمعی مورد جرح قرار گرفت و از طرف جمع دیگر تعدیل گردید، مجروح شمرده میشود.
-----------------------------------------
این بار روایت صحیح و کاملی که نقل شده به کل مساله توسل بعد از وفات پیامبر در مورد خلیفه دوم ( رضیه الله عنه ) رو نفی میکنه!
این روایت میتونه دلیلی بر ادعای اهل سنت باشه به نفی توسل به قبور مرده گان !!

اصل حدیث رو ببینید

روایت اینچنین است :
(عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ: أنّه كَانَ إِذَا قَحَطُوا اسْتَسْقَى بِالْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَ،ا وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا، قَالَ: فَيُسْقَوْنَ. (بخارى ح 1010
ترجمه: وقتي قحطي مي‏شد عمر بن خطاب رضی الله عنه بوسيله دعاي عباس رضی الله عنه طلب باران ميكرد و ميگفت: پروردگارا ! ما قبلاً به وسيله پيامبرت طلب باران مي‏كرديم و شما آب نازل مي فرموديد، اكنون بوسيله عموي پيامبرمان (يعني عباس از شما طلب باران مي‏كنيم ( راوي مي‏گويد: بوسيله دعاي عباس باران مي باريد

شیخ احمد بن حجر آل بطام میگوید:
در زمان خلافت عمر رضي الله عنه براي مدتي باران نباريد. تا آنجا که مسلمانان نماز استسقاء خواندند، و پس از اتمام نماز عمر گفت: اللهم در گذشته هنگاميکه باران نمي باريد از طريق رسول الله صلي الله عليه وسلم به تو متوسل مي شديم و تو بر ما باران مي باريدي. اما الان از طريق عموي رسول الله صلي الله عليه وسلم به تو متوسل مي شويم. سپس عمر گفت: اي عباس بر خيز و براي ما دعا کن.

پس اگر توسل جستن به رسول الله صلي الله عليه وسلم بعد از وفاتش جائز مي بود، هرگز صحابه کرام توسل جستن به رسول الله صلي الله عليه وسلم را ترک نمي کردند و از عباس نمي خواستند که برايشان دعا کند.
مراجعه شود به کتاب تطهیر الجنان والارکان عن الشرک و الکفران

و ی نمونه دیگه که باز توو همون مقاله است :
نبی مکرم (ص) درباره ی کشتگان بدر فرمودند:
ما أنتم أسمع لما أقول منهم!
شماها شنواتر از آنها به آنچه مي‌گويم نيستيد.
محمد امین شنقیطی در تفسیرش درباره ی روایت فوق ، مینویسد:
هو نص صحيح صريح في سماع الموتى
این نص صحیح و صریحی است در شنیدن مردگان