اضطراب ، نگرانی از ازدواج

مشکل من و ازدواج!

انجمن: 

با نام و یاد دوست

سلام

سوال یکی از کاربران که تمایل نداشتند با آیدی خودشون مطرح بشه به جهت اهمیت موضوع

با حفظ امانت در این تاپیک طرح می شود و جهت پاسخگویی به کارشناس محترم ارجاع داده می شود:


نقل قول:


سلام ازوقتی که مسئله ازدواج من جدی ترشده هرروزدلشورم بیشترمیشه ازبس که تمام صورتم چروک برداشته ازناراحتی وفکروخیال هایی که نمیدونم مهمن براازدواج یانه!

مثلایه شب فکر میکنم ظاهرم اینطوریه نکنه بخاطراینکه مثلاوستم ترکهای زیادی داره مشکل سازبشه نکنه براهمسرایندم مهم باشه
ازطرف دیگه این مشکلوتوذهنم حل میکنم یه مشکل دیگه میادتوذهنم میگم من که هیچی بلدنیستم حتی رسیدن به خودم رووکلی غصه میخورم
بازاین مسئله روتوذهنم حل میکنم که نکنه مریضی بگیرم

هرشب یه فکربه طوریکه ازازدواج فراریم ووقتی بهش فکرمیکنم داغون میشم

دلم میخوادمثل دوستم وبقیه دختراباشم مثلانامزدگرفته دوستم امامثلاپوستش پرمشکله اماعین خیالش نیست یامثلابقیه مشکلای دیگه دارن عین خیالشون نیست امامن الکی غصه میخورم حتی غصه چیزهایی که دراینده ممکنه به وجودبیان یانیان هزچی هم هرکس بهم بگه بازبعدمدتی ذهنم درگیرمیشه به طوری که دلشوره شدیدی میگیرم وبه شدت عرق میکنم وهرشب وروزدلشوره دارم

بنظرتون بهتره ازدواج نکنم؟!فک نمیکنم بااین اوضاع بتونم

واقعاازاین فکراخسته شدم بعضی وقتام فک میکنم اگه من بااین نقص وایرادام که الکی ازخودم میگیرم شایددختردیگه ای بتونه اونوخوشبخت کنه ومن نمیتونم خوشبختش کنم.

پس دارم درحقش ظلم میکنم.بایدچیکارکنم؟کلافه شدم .ازدواج قبلیم هم داستانیه براخودش.

همه مشکلاتم که نمیشه موقع خواستگاری وایناگفت شایدبعداتوچشمش بزرگ جلوه کنه.

این دلشوره واسترس روزوشب برام نذاشته

اصلاملاک ازدواج این چیزاست؟

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol: