ازدواج دوم
ازدواج دوم برای شهوت
ارسال شده توسط tazkie در دوشنبه, ۱۳۹۳/۰۲/۲۲ - ۱۴:۲۹سلام.
چطور باید همسر اول رو برای پذیرش همسر دوم آماده کرد؟
ارسال شده توسط S.D.G در یکشنبه, ۱۳۹۵/۰۸/۲۳ - ۲۱:۴۹سلام علیکم
فرض کنیم که مردی عادله و شرایط جوریه که می خواهد همسر دوم بگیره (مثلا واجبه) در مثال مناقشه نکنین فرض کنین همه انسان های عاقل و متدین ازدواج دومه این آقا رو تایید می کنن
دو راه هست
از همسر اولش ازدواجشو مخفی کنه
به همسر اولش بگه
اولا کدوم یکی از اینها بهتره و بعد اگر باید به همسرش بگه باید چه ظرافت های روانشاسی رو رعایت کنه با توجه به حساسیت های بیش از حد زنونه ای که درمورد ازدواج مجدد وجود داره؟ راهکار دین چیه؟
ميل به ازدواج دوم
ارسال شده توسط مدیر ارجاع سوالات در سهشنبه, ۱۳۹۴/۰۸/۰۵ - ۲۲:۱۱
سلام
یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:
سلام
من ازدواج كرده ام و همسرم را دوست دارم ولي متأسفانه ايشان بعد از ازدواج حجابش را به خوبي رعايت نمي كند و اين سبب شده من به شدت نسبت به زنان عفيف و با حجاب حساس شوم و مي ترسم چشم چران شوم و به گناه بيفتم.
همسرم با اين كه اين امر را مي داند و بارها با مهرباني با او گفتگو كرده ام ولي تغييري در خود ايجاد نكرده است.
اگر همسري كه خصوصيات دلخواهم را دارد براي حفظ ايمانم برگزينم گناه كرده ام؟
با تشکر
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:
شما جاي من بوديد چه ميكرديد؟ يه آقايي با3 - 4 فرزند با دختري.....
ارسال شده توسط حامی در جمعه, ۱۳۹۰/۰۸/۲۷ - ۰۰:۳۷سلام همراهان و دوستان
نظرسنجي
يه مشاوره اي داشتم ميخوام بدونم شما جاي من بوديد چه ميكرديد؟
داستان از اون جا شروع شد كه مردي براي مشاوره چند جلسه آمد از وضع زندگيش گفت. از ارتباطش با همسرش راضي نبود. اهل ارتباط با ديگران بود و عاشق سفر داخل شهر و بيرون شهر. اما همسرش بي روح بود و بي نشاط. ميگفت گاهي خواهر خانمم به او ميگفت كه كمي به خودت برس اين چه وضعي است و به خاطر كم كاري و بينشاطي خواهرش از من عذرخواهي ميكرد.
از او خواستم با خانمش براي مشاوره بيايد ولي خانمش زير بار نميرفت.
تا اين كه يك روز ديگه اون مرد براي مشاوره آمد مي گفت راننده سرويس چند دختر دانشجوشده ام و مدت هاست آنها را مي برم و مي آورم به يكي از آنها حس عجيبي دارم.
او را از اين كار باز داشتم و گفتم زندگي ات در خطر است سرويس را به راننده ديگر بده. گفت ببينم چه مي شود.
بعد از 5 سال او را ديدم خودش سخن گشود و گفت داستان ان دختر را كه يادت هست من خانمم روز به روز سردتر و سردتر شد من مجبور شدم با آن دختر صحبت كنم ان دختر هم شرايط زندگي بدي داشت و با اين كه مي دانست من همسر و فرزند دارم حاضر شد همسر دوم من شود و من او را حدود 5سال است كه عقد كرده ام اما گفته بودم فعلا چون شرايم مناسب نيست نميتوانم تا زماني كه شرايطم جور شود اعلام كنم تو همسرم هستي.
الان هم برخي ما را تو خيابان ديده ام از جمله خانواده همسرم.
اين خانم در اين 5 سال هميشه كمك مالي به من كرده .
هميشه اصرار مي كند كه زن و بچه ام را بيرون ببرم و حتي گاهي براي فرزندام هديه ميخرد و مي گويد به آنها بده.....
گفتم زن اولت فهميده گفت فهميد و كمي آبرو ريزي كرد به او گفتم كه خودت باني شدي چقدر خواهرت و من تذكر داديم و....
گفتم نمي ترسي بچه ها را بذاره بره؟ گفت مي دونم اين كار را نميكنه چون شرايط خونه خودشون جهنمي است كه قابل تحمل براش نيست و دوم اين كه تجربه نشان داده كه او را خانواده خودش هم بيش از چند روز تحمل نمي كنند
شما جاي من بوديد به ايشان چه ميگفتيد:
1- زن اولت را نگه دار دومي را طلاق بده
2- زن دومت را نگه دار اولي را رد كن بره
3- هر دو را نگه دار
4-