ازدواج٫رضایت پدر

سلام وقتتون بخیر
یه مشکل خیلی خیلی بزرگ دارم خواهش میکنم کمکم کنید

من یه زن ۳۱ ساله و مطلقه هستم که ۷ ساله که جدا شدم
تو این ۷ سال چه مشکلاتی که نداشتم و چه بلاهایی که سرم نیومد ولی خداروشکر تونستم ازپسشون بربیام
خلاصه بعد از چند سال الان دوماهیه که با یه آقایی آشنا شدم که واقعا همه ملاکهایی که هردو میخایم رو داریم و کاملا موافقیم باهم
ایشون پیشنهاد ازدواج دادن و من قبول کردم
گفتند که به خانواده خبر بده که بیایم واسه صحبت و آشنایی خانواده ها
منم به بابا اینا گفتم ولی متاسفانه الان سه هفته میگذره که به خانواده م موضوعو گفتم که تا الان موافقت نکردن حتا اونا رو ببینند یا بشناسند
دلیل خاصی ندارن
البته همیشه همینطوری بودن هرخاستگاری که میومد همینطور بی دلیل ردش میکردن حتا حاضر به دیدار با اون رو ندارن هیچوقت. اونموقعا برام اهمیت نداشت و اصراری نمیکردم
ولی ایندفه واقعا از ته دل این آقا رو پسندیدم و میدونم و یقین دارم که ایشونم همین حسو داره نسبت بهم
چیکار کنم که پدرم اجازه بده اون آقا با خانواده شون بیان و صحبت کنن بعد تصمیم منطقی بگیره
بهشونم گفتم بابا جونم شما اجازه بده بیان اونوقت اگه دیدی این وصلت مناسب نیست بخدا قسم رو حرفتون حرف نمیزنم هرچی شما بگید ولی بزار بیان صحبت کنن شاید آدمای خوبی باشن
بهم گفتند اگه همدیگرو میخاین خودت برو ازدواج کن ولی دیگه منو باید فراموش کنی
آخه مگه میشه من خونواده مو فراموش کنم

لطفا منو راهنمایی کنید چیکار کنم
من واقعا تو شرایطی هستم که نمیتونم دیگه اینجور زندگی رو ادامه بدم
بخدا مطلقه بودن سخته خیلی سخته
کمکم کنید خواهش میکنم
موفق باشید