اخلاص، زندگی

تحصیل، اشتغال، ازدواج و روابط اجتماعی فقط برای خدا؟ مگه میشه؟

سلام. سوالی که حدود 3 ساله که ذهنمو به خودش مشغول کرده و جوابی براش پیدا نمیکنم : اخلاص در همه کار ؟ چگونه و چرا؟

1- دیروز سخنرانی آقای قرائتی بود. در پایان ایشون گفتن که " اگر این حرفهای من برای خدا و از روی اخلاص نباشه و حتی اگر با خودم فکر کنم که چه خوبه که این همه مردم نشستن پای حرف من و دارن گوش میدن، این سخنرانی من فاقد اخلاصه و نزد خدا با رقص یک میمون یکسانه. اون چیزی که رقص یک میمون جلوی گروهی از مردم و سخنرانی من رو که هر دو وجه اشتراکشون جلب توجه مردم هست رو از هم متمایز میکنه اخلاص داشتن و فقط بخاطر خدا انجام دادن کارست".
2- چند روز پیش هم از آیت الله بهاء الدینی نقل شد که درسهای ایشون در قم جزء پر طرفدارترین دروس بود. یک روز که ایشان به محل درس رسیدن و دیدن که چقدر کفش پشت در اتاق درس هست و تعداد زیادی طلبه در اون شرکت کردن، به فکرشون خطور کرد که درس"من" چقدر شلوغ شده. به محض این که به خود آمدند، از ورود به کلاس منصرف شدند و برگشتند و گفتند اطلاع بدین که دیگه من این درس رو ارائه نمیدم و طلاب از بقیه اساتید استفاده کنند. هر چه به ایشان اصرار شد تا تصمیم خود را عوض کنند و علت را پرسیدند ایشان امتناع کرد و تا آخر عمر دیگه آن درس را ارائه نداد. بعد ها به یکی از شاگردان گفته بودند که "حالتی که برای من انروز مقابل کلاس ایجاد شد و خوشم امد از اینکه کلاس شلوغ است ، اخلاص من برای انجام این کار را از بین برد ".
3- یکی از علمای بزرگ ، عالم بزرگ دیگری را در خواب میبینند و از ایشان می پرسند که در ان دنیا چه خبر است؟ و آن مرحوم جواب دادند که در حسابرسی اعمالم آنهمه تالیفات و تلاشهایی که برای دین و علم و طلاب کرده بودم را پشت سر انداختند و گفتند "خاطرت هست که یک روز یک بچه یهودی به شدت گریه میکرد و تو به او یک سیب دادی؟ این کارت از روی اخلاص کامل بود و همین تورا نجات خواهد داد".

موارد بسیار دیگری هم هست که شما هم میدانید. حالا سوال من این است مگه میشه که تمام کارهای زندگیمون رو از روی اخلاص انجام بدیم؟ یعنی اگر ما زندگی عادی داشته باشیم اون دنیا کلاهمون پس معرکه است؟ حتما باید اینقدر خالص بشیم و تلاش کنیم که خودمون رو پاک کنیم تا برای آخرت توشه ایی برداریم؟ اینطوری که خیلی سخت میشه. یادمه که در پرسمان اعتقادی که آقای محمدی داشتند می گفتند که "اصلا این دنیا در برابر آخرت چیزی نیست و هیچ به حساب میاد". با این حساب به نظرم باید لحظه لحظه زندگی روبا یاد خدا و حساب شده پیش رفت که کار بسیار سختی هست.

من در تماس با مرکز پاسخگویی دینی از بخش اخلاق این سوال رو پرسیدم و اینطور جواب دادن که: اگر درس میخونیم برای کسب درامد و رسیدن به موقعیت اجتماعی بالا نباشه و برای خدا و خدمت به خلق باشه، اگر سرکار میریم هدفمون کسب درامد بیشتر و پیشرفت در زندگی نباشه بلکه هدف این باشه که خودمان تا جایی که می توانیم قناعت کنیم و حداقل مصرف رو داشته باشیم و مابقی درامد رو صرف نیازمندان کنیم. اگر ازدواج می کنیم به خاطر خدا و کاهش گناه در جامعه باشه و ملاک و هدف ما مال و جمال و تحصیلات و اصالت خانوادگی و پزدادن به اطرافیان و بالا کشیدن خودمون در جامعه نباشه. با دیگران مهربان باشیم و سعی کنیم همیشه باری از دوش دیگران برداریم. اگر دختریم سر کارهایی نریم که جای پسرها رو بگیریم ولو این که در اون کار تخصص هم داشته باشیم . به خاطر خدا از اختلاط با نامحرم پرهیز کنیم و رفتن به کلاس زبان و گرفتن مدرک دانشگاهی بالاتر و ... رو بهانه ایی برای این کار نکنیم. اگر حرف میزنیم، میشنویم، می بینیم فقط و فقط برای رضای خدا باشه".

صحبتهای آیت الله جوادی آملی که در سایتشون هست، آقای میرباقری که در سمت خدا صحبت میکردند و بزرگواران دیگه همه حاکی از اینه که ما در این دنیای مادی سوزان غرق شدیم و حتی فکر کردن به این موضوع که من خواهم مرد و پس از ان چه چیزی برای ارائه در آن دنیا خواهم داشت برایم دردناک است وقتی که نمیدونم آیا واقعا کارهام برای خدا بوده ؟ آیا حتی یک عمل کوچک در کل زندگیم انجام دادم که به فکر منافع مادی، اجتماعی و ... در اون نبوده باشم و فقط به خاطر خدا بوده باشه؟ اینطور که زندگی خیلی سخت میشه. مخصوصا برای کسی که میخواد به این مسایل فکر کنه و همزمان با افراد خانواده و جامعه ایی که این حرفها برای اونها خنده دار هست تعامل داشته باشه و به هدف خودش هم برسه. غیر از این هست که بسیاری از روابط اجتماعی شخص محدود میشه و شخص به حالت منزوی در میاد. من گاهی با خودم فکر میکنم که اگر اطراف آیت الله بهجت کسی نبود که اندکی از احوالات ایشان را درک کند و تعاملات اجتماعی ایشان را مدیریت کنه آیا ایشان می توانست اصلا در این جامعه با مردم عادی معاشرت کنه؟ اگر شخص بخواد خیلی از مسایلی که مرجع تقلیدش بر اون تاکید داره( برای من آیت الله جوادی آملی) رو سرلوحه خودش قرار بده که زندگی براش خیلی خیلی سخت میشه. از طرفی مکرر گفته میشه که انسان اساسا برای رسیدن به همین کمالات به این دنیا پای گداشته باید این سختی ها رو بچشه نه این که تمام هم و غم خودش رو صرف بهبود زندگی مادی و پیشرفت تکنولوژیکی و .. بکنه.

حالا تکلیف ما چیست؟ باید به طرف اون کمال انسانی که اکثریت بشریت در حال حاضر به اون بی توجه اند و در خلاف جهتش حرکت میکنند پیش بریم و در این راه سختی زیادی بکشیم یا اینکه سعی کنیم یه زندگی عادی خوب داشته باشیم، نماز بخونیم و روزه بگیریم و تا جایی که میتونیم دروغ نگیم و برای پیشرفت و رشد خودمون تلاش کنیم، فرزند زمانه خویش باشیم ، توقع خالص بودن در بیشتر کارها رو هم نداشته باشیم و به امید لطف و رحمت خدا بمونیم؟

اگر میشه کارشناسان مشاوره که در تعامل کامل با مشکلات و آسیب های اجتماعی هستند هم جواب بدن و خواهشا جوابهای سربسته و کلیشه ایی ندن. فکر کنن که میخوان این موضوع رو با مثال و تفصیل برای دختر یا پسر خودشون باز کنن .