اختیار ، خدا ، خلق ،

اثبات عدم وجود خدا(کارشناس: هشام)

سلام.
به نظر شخص وی تنها موجوداتی میتوانند مختار باشند که از ذاتی نسبی بهره میبرند
و موجوداتی که کمال مطلق هستند و کامل .نمیتواند مختار باشند
و همین امر نشان دهنده این است که اصلا هیچ موجودی نمیتواند مطلق باشد چه صعودی چه نزولی
یکی از سوال هایی که ذهن وی را دچار سردرگمی کرده این هست که دلیل خلقت چیست؟
شاید جواب این سوال و سوال هایی که طی جواب این سوال صورت میگیرد به روشنی ماهیت این نظام خلقت و این که ایا این نظام واقعیت دارد یا یک دروغ و ساخته ذهن بشری است .جوابی نه شاید قطعی اما احتمالی بدهد.

هدف از خلقت چیست؟
این سوال زمانی پیش می اید که وجود خدا برای ما توضیح داده شده
طبق تعریف خدا :
موجودات بر 2 قسم هستند 1 ممکن الوجود 2 واجب الوجود
واجب همان خدا هست و ممکن مرزیست بین وجود و عدم
از انجا که هر چیز به سوی کمال پیش میرود و خواهان کمال است
ممکن الوجود هم از خدا درخواست کمال دارد و میخواهد بوجود اید
خدا نیز چون بخشنده است درخواست ممکن را رد نمیکند و بخل نمیورزد و ممکن را بوجود می اورد
تا اینجا دلیل خلقت شد. بخشش
(هر دلیلی غیر از بخشش خدا . هر چه که باشد دلالت بر نیاز خدا دارد)

اما سوال اصلی اینجا پیش می اید که اگر خدا قادر مطلق هست
باید بتواند هم خلق بکند هم خلق نکند
از رویی باز هم اگر خدا مختار باشد باید بتواند بین خلق کردن و خلق نکردن انتخاب کند
از انجا که هر عقل سلیمی بی دلیل کاری نمیکند و این تنها دیوانگان هستن که بی دلیل کاری انجام میدن
خدا هم بی دلیل کاری نمیکند و برای هر کار خدا دلیلی هست
طبق تعریف اختیار و قدرت خدا خدا باید بتواند هم خلق بکند هم نکند
دلیل خلق کردن را فهمیدیم.بخشش بود
دلیل خلق نکردن چیست؟
(دقت کنید ما نمیتوانیم بگوییم که الان رئیس جمهور چه کار میکند؟ اما میتوانیم بگوییم الان رئیس جمهور چه کار میتواند بکند؟
همین مثال در برابر خدا هم صادق است
شاید نشود گفت که خدا خلق کرده یا نکرده .کی کرده ؟ کی نکرده؟ خلق میکند یا نمیکند؟
اما میشود گفت اصلا خدا میتواند خلق کند ؟ یا نمیتواند ؟ایا خدا میتواند خلق نکند؟ یا نمیتواند؟)
مسلم هست که خدا برای هر کاری دلیلی دارد
درنتیجه اگر برای کاری دلیلی پیدا نشود نه تنها خدا بلکه هیچ عقل سلیمی نمیتواند ان را انجام دهد
ان چز که پیداست هیچ دلیلی منطقی برای خلق نکردن وجود ندارد
زیرا خلق کردن یک کار کمالی است و کاریست خیر .و از بخشش خدا سر چشمه دارد
اما خلق نکردن کاریست مقابل خیر و معنی خلق نکردن از طرف خدا عدم بخشش او بوده و معنی بخیل بودن خدا را میدهد

شاید خدا شناس این جواب را دهد:
از انجا که خلق نکردن یعنی به کمال نرساندن .بخل ورزیدن از بخشش و مقابل خیر است در نتیجه خلق نکردن مصداق شر است
و از انجا که شر در دامنه ذات خدا وجود ندارد (زیرا او خیر محض است) بحث بر سر اینکه خدا میتواند شر کند یا نه بی مورد است
از رویی قدرت خدا بر موجودات تعلق میگیرد و از انجا که خلق نکردن مصداق شر است و شر امریست عدمی در نتیجه قدرت خدا بر خلق نکردن تعلق نمیگیرد
و خلق نکردن هم مانند شر در دامنه قدرت خدا وجود ندارد

پاسخ بی خدا:
با اینکه جواب خداشناس منطقی و محکم بود اما فقط توانست یکی از 2 اصل تعریف خدا را که بی خدا از ان استفاده کرده بود خنثی کند
اما دیگری چه بود؟
اصل دیگر اختیار خدا بود
اختیار چیست؟توانایی انتخاب بین انجام دادن یا ندادن کاری.
اگر ما طبق تعریف خداشناس از بین 2 گزینه (توانایی خلق کردن) (توانایی خلق نکردن) گزینه دوم را به دلیل شر بودن و عدمی بودن و عدم تعلق قدرت خدا بر ان .بر داریم
میماند 1 گزینه .یعنی خدا فقط میتواند خلق کند
و چون شر در ذاتش نیست .مسلم نمیتواند خلق نکند
اما تعریف اختیار چه بود؟توانایی انتخاب بین انجام دادن یا ندادن کاری
یعنی توانایی انتخاب بین خلق کردن و خلق نکردن
در نتیجه اگر خدا فقط میتواند خلق کند
یعنی فقط 1 گزینه دارد و در نتیجه نمیتواند انتخابی انجام دهددر نهایت او نمیتواند مختار باشد
خدا تنها یک راه دارد 1 گزینه را باید انتخاب کند
و این معنی اختیار نیست
در نهایت به دلیل اینکه خدا نمیتواند بین (خلق کردن) و (خلق نکردن) انتخابی کند و تنها یک گزینه دارد (خلق کردن) در نتیجه خدا نمیتواند مختار باشد

و خداوندی که مختار نباشد یعنی از روی اجبار دست به خلقت زده و این اجبار مشکلاتی را به دنبال دارد که تمام تعریف نظام خلقت را زیر سوال میبرد
ودر نهایت میشود نتیجه گرفت که خدایی که مختار نباشد .خدا نیست