آثار فتوحات

آثار فتوحات در جامعه اسلامی


آثار فتوحات در جامعه اسلامی

فتوحات به عنوان حرکتی که بلافاصله بعد از رحلت پیامبر شروع شد و در زمانهای بعد ادامه یافت، از نظر اجتماعی باعث تحولات زیادی در جامعه اسلامی شد و ما اکنون تاثیرات این فتوحات را در دگرگونی اوضاع اجتماعی و فرهنگی و. . . به نظاره می‏نشینیم.

بی‏شبهه، فتوحات تحول بسیار مهمی برای مسلمانان از یک سو، و برای جهان انسانی از سوی دیگر بود. این حرکت ضمن صد سال و تبعات بعدی آن در طی چند قرن، از نظر نژادی و دینی تحولات عظیمی را در جهان انسانی بوجود آورد. مهاجرتهای بزرگ رنگ بسیاری از مناطق را از جهت نژادی تغییر داد. ادیان بزرگی در معرض محدودیت قرار گفت. علاوه بر شکست تقریبا کامل مذهب زردتشتی، مسیحیت در غرب و بودیسم در شرق زمینگیر شد. در برابر دین جدید، توانست‏بر بخش عظیمی از ربع مسکون غلبه یافته و تاثیر خاص خود را بر جای بگذارد. در این زمینه باید به بررسی چند مساله بپردازیم.

اگر آثار فتوحات را برای اعراب فاتح دنبال کنیم، شاهد آن هستیم که بخش بزرگی از اعراب بادیه نشین، مناطق خویش را در جزیرة العرب ترک کرده و راهی مناطق مفتوحه شده‏اند. این اعراب جز قرآن و تا اندازه‏ای حدیث، هدیه دیگری برای بیشتر این کشورها نداشتند. از این دو که بگذریم، با اعرابی مواجه هستیم که خوی به زندگی بادیه نشینی داشته و اکنون در برابر پول و ثروت بی‏اندازه قرار گرفته‏اند. آنان در جزیره فاقد حکومت‏بوده‏اند و اکنون وارث حکومت عریض و طویل ساسانی و. . . شده‏اند. از نظر فرهنگی، آداب و رسوم خشک قبیله‏ای داشته‏اند و اکنون به اجبار مواجه با زندگی اجتماعی و اشرافی جدیدی در مناطق مفتوحه شده‏اند. از این پس نوعی دوگانگی فرهنگی در بیشتر بلاد مفتوحه بوجود آمده و آنان باید در برابر آن موضع مشخصی داشته باشند. طبیعی است که آنها نمی‏توانستند منکر وجود این اقوام بشوند یا آنان را وادار به تحمل زندگی عربی کنند. راهی که بیشتر عمر دنبال کرد این بود که اعراب را از تقلید باز دارد و آنان را از عجمی شدن پرهیز دهد. چنین کاری دشوار بود، زیرا بسیاری از اعراب کنیزکان رومی و ایرانی داشتند، آنان از این افراد فرزند داشته و به مرور نسل جدیدی از اینها در حال پدید آمدن بود.

عمر کوشید تا با حفظ وحدت اعراب آنها را از درگیر شدن با عجمان پرهیز دهد. او تصمیم گرفت تا زمینهای فتح شده در عراق و ایران را در دست‏ساکنان آن نگاه داشته و تنها خراج آنها را از آنان بگیرد. واگذاری زمینها به اعراب، نه تنها از جهت فنی به دلیل عدم تخصص اعراب کار درستی نبود، بلکه سبب تولید مشکلات سیاسی برای اعراب می‏شد. عمر با دقت کوشید تا هوای اشراف عجم را داشته باشد. او در کنار سهمی که برای اعراب قرار داد برای اشراف عجم نیز «عطاء» معین کرد. یعقوبی سهم افرادی چون فیروز بن یزدجرد، دهقانان فلوجه، هرمزان، بسطام بن نرسی دهقان بابل را یاد کرده است. عمر هدف خود را از این کار تالیف قلوب مردم (ایرانیان) از طریق جذب اشراف یاد کرد. (1) اما به هر روی عمر عنصر عربی را به عنوان قومی فاتح و بر حق، بر دیگر اقوام برتری می‏داد و از بر آمیختن آنان با دیگران پرهیز داشت. او به هیچ روی اجازه نمی‏داد که مدینه به عنوان پایتخت کشور اسلامی، ناظر حضور عجمان (که او آنها را «علوج‏» یعنی کفار عجم می‏نامید) باشد. (2) از قضا به دست علجی عجمی که با وساطت مغیره به مدینه در آمده بود کشته شد. گله او در وقتی که در بستر مرگ بود، این بود که مگر من نگفتم که علوح را به مدینه راه ندهید. (3) خود عمر اعتقادش بر این بود که از عرب کسی او را نخواهد کشت. (4) به علاوه او بر آن بود تا زمانی که اسیران غیر عرب فراوان شدند، همه اسرایی که در طی جنگ با اعراب در جنگهای رده و یا فتح عراق و شام اسیر شده‏اند آزاد کند. (5) عمر می‏گفت: از آنجا که خداوند بلاد عجم را بر ما گشوده است، سزاوار نیست که بردگان عرب داشته باشیم، زیرا از عجمان برده فراوان داریم. (6) به همین دلیل، پول فراوانی از بیت‏المال برای رهایی بردگان عرب پرداخت‏شد. (7) عمر برای جلوگیری از تقلید عرب از عجم، دستور داده بود که کسی حق سخن گفتن به زبانی غیر از زبان عربی را ندارد. (8) او از این که اعراب لباس عجمی پوشیده و عرب با عجم اشتباه شود، منع کرده بود. (9) عمر اعتقادش بر این بود که باید با نصرانیان عرب، برخوردی غیر از عمر عرب را «ماده اسلام‏» می‏خواند (11) و این البته در آن شرایط سخن درستی بود. عمر از حکام خود خواست تا مبادا در مناطق خود عرب را آزار دهند بطوری که موجب خوار شدن آنها شود. (12) عمر از ازدواج زنان عرب با غیر عرب به شدت نهی کرد. (13) او از این که نافع بن حارث، فردی غیر عرب را به جای خویش نهاده و به مدینه آمده سخت‏بر آشفت. (14) مامون به مردی نبطی که در زمان وی فریاد «واعمراه‏» سر داده بود، گفت: عمر بر این باور بود که اگر عربی احتیاج به پول دارد، و همسایه‏اش نبطی است، می‏تواند او با بفروشد!این سیره عمر است می‏خواهی درباره تو اجرا کنم؟ (15) زمانی سلمان خواست تا دختر عمر را خواستگاری کند. این کار صورت نگرفت، زیرا، طایفه عمر نزد او آمدند و از وی خواستند تا از این کار منصرف شود. (16) عبد الله بن عمر در برخورد با مردم می‏گفت: السلام علیک، وقتی به یک سیاه زنگی رسید گفت: السلام علیلک یا جعل. (17) طبیعی بود که چندی بعد خالد بن صفوان در عقد برده و کنیزش بگوید: نام خدا برتر از آن است که در خطبه عقد این دو سگ برده شود. من این زانیه را به عقد این زانی در آوردم! (18)

عثمان نیز تا اندازه‏ای این خط را دنبال کرد. عثمان بر این باور بوده است که مهمترین عواملی که باعث‏خرابی جامعه اسلامی می‏شود، سه چیز است: نخست: تکامل النعم، دوم: بلوغ اولادکم من السبایا، سوم: قراءة القرآن و العجم للقرآن. وفور نعمت، تولید نسل جدید از مادران اسیر، و خواندن قرآن توسط عجمان. (19) بطور قطع اختلاط نژادی آثاری را در عرب به همراه داشته است که چندان قابل پیشگیری و ممانعت نبوده است. دلیل عمده آن نیز این بود که اعراب جز آداب و رسوم قبیله‏ای، فرهنگ منضبط و منظمی نداشتند. در عین حال ساختار قبیله‏ای عرب که با اقدام عمر در شکل دادن به دیوان بر اساس نظام قبیله‏ای تحکیم شده بود، در حفظ فرهنگ عربی نقش مهمی داشت. ایجاد شهرهای عربی خالص نیز حرکتی برای استقرار قبایل عربی بود، هر چند بزودی اسیران جنگی و مهاجران غیر عرب نیز در آنها سکونت کردند. این شهرها نیز از لحاظ داخلی، قبایلی تقسیم شده و عجمان ساکن آن نیز محلات مخصوص خود داشتند. این شهرهای جدید با ویژگیهای عربی و نیز اسلامی ساخته شده و از این جهت‏با شهرهایی که از قبل وجود داشت متمایز بود.

شمار اعراب مهاجر به عراق بسیار گسترده بود، بسیاری از اینها در عراق نمانده و به ایران مهاجرت کردند. گفته شده است که در کوفه، پنجاه هزار خانه برای ربیعه و مضر و بیست و چهار هزار خانه برای دیگر اعراب بود. رقم اسامی کسانی که نامشان در دیوان بصره بوده، در زمان امام علی (ع) به شصت هزار نفر رسیده است. (20)

یکی از آثار مهم سکونت اعراب در ایران، نفوذ سریع‏تر اسلام در این منطقه بود. با سکونت اعراب فراوانی در آذربایجان اسلام در آن دیار گسترش یافت. اعراب در این منطقه زمینهای زیادی را خریداری کرده و سکونت دائمی خود را در آنجا آغاز کردند. گفته شده است که وقتی اشعث‏بن قیس به آذربایجان رفت، مشاهده کرد که بیشتر اهالی آن مسلمان شده و قرآن می‏خوانند. (21) از دیگر مناطقی که به جهت‏حساسیت آن، اعراب در آن سکونت کردند، شهر ری بود. بعدها یعقوبی نوشته است که عرب شهر اندک است. (22) قزوین نیز به دلیل اهمیت مرزی خود در برابر دیلم، محل اسکان اعرابی شد که کوفه را ترک کرده و به این منطقه آمدند.

یعقوبی در کتاب البلدان خود، به جغرافیای انسانی شهرها از حیث عرب و عجم پرداخته که قابل توجه است. (23) شهر قم بنا به برخی نقلها از اساس عرب‏نشین شده و خاندان اشعری و برخی افراد قبیله مذحج در آن سکونت کردند. مناطق مختلف ایران از پس از فتوحات مکرر شاهد سکونت دائمی عربها بوده است. در عین حال باید توجه داشت که ایران برخلاف مصر و شمال افریقا، بطور کامل عربی نشد، بلکه بر عکس اعراب ساکن آن به تدریج ایرانی شدند.

فتوحات از نظر مالی برای مسلمانان تاثیر شگرفی داشت. اعراب پیش از اسلام گرفتار محرومیت‏شدید اقتصادی بودند. اما پس از فتوحات از برکت غنایم به دست آمده زندگی مرفهی یافتند. این مساله خود تبعات اخلاقی خاص خود را داشت، تبعاتی که به دلیل نبودن تربیت مداوم دینی سبب رسوخ فساد و تباهی در جامعه اسلامی شد. عمر که متوجه این وضع بود با سختگیری خود کوشید تا از آلوده شدن بزرگان صحابه به رفاه و اسراف جلوگیری کند. اما عثمان که خود یک اشرافی بود، نتوانست وضع را کنترل کرده و در نتیجه در دوره او، جامعه سخت گرفتار فتنه و فساد گردید. در این میان یک نکته طبیعی بود و آن این که جامعه جدید، فاقد نیروی لازم برای تعلیم و تعلم دینی بود. این مشکل با وجود شماری از صحابه تا اندازه‏ای حل می‏شد اما نه شمار آنها و نه آگاهیهای آنها، قادر نبود که سرزمینی با این وسعت را تحت پوشش قرار دهد.