مناظرات امام رضا(ع)

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مناظرات امام رضا(ع)

[=&quot] [/]

[=&quot]هرکدام از امامان معصوم در زمانه خاص و معاصر با خليفه يا خلفاي خاصي زندگي مي کرده اند. اين امر شرايط هر امام(ع) براي هدايت مردم را متفاوت مي کرد[/][=&quot]. [/][=&quot]همان طور که مي دانيد امام رضا(ع) در زمان خليفه زيرکي همچون مامون عباسي مي زيستند. مامون، آن حضرت را مجبور کرد که به مرو، محل حکومت وي هجرت کنند و ايشان را تحت فشار قرار داد که ولايتعهدي او را بپذيرند. شخص مامون، فردي عالم و دانش دوست بود. از طرف ديگر در زمان آن حضرت، فرقه هاي مختلف از اديان و آئين هاي مختلف، سئوالاتي از دستگاه خلافت داشتند که پاسخ در خوري به آنها داده نمي شد. باتوجه به اين مقدمات و دلايل ديگر، مامون، جلسات مناظره و مباحثه اي بين امام هشتم(ع) و علما و دانشمندان مذاهب و اديان مختلف برگزار مي کرد. مامون، شخصا به اين مناظرات علاقه مند بود و گاهي به عنوان عضو و يکي از مناظره کنندگان در اين مباحثات علمي شرکت مي کرد. در مورد دلايل برگزاري اين جلسات ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد. علاوه بر علاقه مامون به علم و پاسخگويي به شبهات مطرح شده از سوي روساي اديان مختلف، سرگرم کردن مردم را نيز يکي از دلايل برگزاري اين جلسات دانسته اند. حاکم عباسي مي توانست با سرگرم کردن مردم به اين بحث ها، ذهن مردم را از عدم لياقت خود براي حکومت بر مسلمين منحرف مي کرد[/][=&quot]. [/][=&quot]مامون فکر مي کرد که احتمالا حضرت رضا(ع) نخواهد توانست بعضي از شبهات را پاسخ گويد و اين ناتواني باعث تنزل مقام علمي امام و تفوق و برتري مامون شود شايد مامون به علم خود مغرور شده بود که اين افکار را در سر مي پروراند. مباحثه مامون با چهل نفرعلماي حديث و کلام در مورد اثبات خلافت بلافصل حضرت امير(ع) مشهور است که خود به تنهايي همه آنها را محکوم و مجاب کرده دلايلشان را رد نموده است. (1) مامون از اين نکته مهم غافل بود که حضرت رضا (ع)، عالم آل محمد(ع) است و فرزند باب العلم اميرالمومنين علي(ع[/][=&quot]) [/][=&quot]که فرمود: ((سلوني قبل ان تفقدوني.)) انتظار شکست امام رضا(ع) در مناظرات علمي و اعتقادي، کاملا بيهوده بود و اين مطلب در جلسات مناظره بر مامون اثبات شد[/][=&quot].
[/][=&quot]شخصيت هايي که طرف مناظره حضرت بودند از بزرگان و عالمان اديان و فرقه هاي کلامي مختلف بودند. جاثليق عالم نصارا، راس الجالوت، بزرگ يهود، روساي صائبين و آتش پرستان، اصحاب زردشت و عده ديگري از اهل کلام، از جمله آنها بودند. امام رضا(ع) در گفتگوي خود با يکي از يارانشان درباره اين مناظرات، از او سئوال مي فرمايند که آيا مي ترسي دلايل من را رد و باطل کنند و در ادامه براي قوت قلب او، توانايي خود را در پاسخگويي به حريفان مطرح کردند و فرمودند مامون موقعي از اين کار پشيمان خواهد شد که ببيند من رئيس هر مذهبي را با کتاب خود او مجاب و محکوم مي کنم. در اکثر جلسات مناظره اي که مامون تشکيل مي داد، جمعيت زيادي علاوه بر بزرگان اديان، دانشمندان و فرماندهان نظامي جمع مي شدند و اين نشان دهنده هيجان زياد مردم براي شنيدن پاسخهاي دندان شکن امام رضا(ع) است. نمونه هايي از اين مناظرات را مرور مي کنيم[/][=&quot]:
1) [/][=&quot]جاثليق يک دانشمند مشهور نصراني بود که در مناظره با متکلمان اسلامي پيروز مي شد. او تصور مي کرد که حضرت رضا(ع) نيز مانند يکي از آن متکلمان است و او به راحتي خواهد توانست ايشان را شکست دهد. پس همان سئوالي را که از متکلمين مي کرد. مطرح نمود. جاثليق به متکلمين مي گفت ما و شما، هر دو قبول داريم که عيسي(ع) پيغمبر خداست و کتاب دارد و در آسمانها زنده است ولي در بعثت حضرت محمد(ص) اتفاق نظر نداريم و در مرگش هم متفق القول هستيم. پس شما چه دليلي بر نبوت او داريد؟ جاثليق، همين سئوال را از امام کرد و پرسيد آيا کتاب عيسي(ع) را قبول داريد يا نه؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: من به نبوت عيسي(ع) و کتاب آسماني اوانجيل که در آن آمدن پيغمبر پس از خود را به حواريون بشارت داده اقرار دارم ولي به پيغمبر عيسائي که به نبوت حضرت محمد(ص) و کتاب او اعتراف نکرده و پيروان خود را به آمدن وي مژده نداده است، معتقد نيستم. جاثليق که خود را محکوم مي ديد سئوال ديگري از امام(ع) کرد و از ايشان خواست دو شاهد غيرمسلمان و مورد قبول مسيحيان بر نبوت پيامبر اسلام(ص) را معرفي کند[/][=&quot]. [/][=&quot]امام رضا(ع) در جواب او، قسمتهايي از گفته هاي يوحناي ديلمي در کتاب سوم انجيل را براي او خواند. پس از بحثي تقريبا کوتاه، دانشمند نصراني که امام را مسلط بر انجيل مي ديد، تسليم شد و پاسخهاي امام(ع) را پذيرفت . در ادامه مباحثه، امام رضا(ع) شبهات خود را بر عقايد او به عنوان يک مسيحي وارد مي کرد وتثليث و ... را با ديگر اعتقادات خود او رد کردند[/][=&quot].
[/][=&quot]در بسياري از مناظرات آن حضرت با مخالفان مسلمان، به وضوح مي توان تلاقي زيباي اهل بيت و قرآن و استفاده امام(ع) از آيات قرآن را مشاهده کرد 2[/][=&quot]) [/][=&quot]طرفداران معتزله معتقد بودند که خداوند گناهان کبيره را نمي آموزد. جواب امام به آنها اين بود که امام صادق(ع) فرموده است اين سخن معتزله برخلاف قرآن است زيرا قرآن مي فرمايد: ((و ان ربک لذو مغفره للناس علي ظلمهم(2[/][=&quot]))) [/][=&quot]يعني با اينکه مردم نسبت به خود ستم مي کنند، خداوند آنها را مي بخشد[/][=&quot].
3) [/][=&quot]امام(ع) در يکي از مناظرات خويش روبه بزرگان زرتشت کرد و فرمود: به من بگو اين که زرتشت را پيامبر مي داني، برطبق کدام دليل است؟ بزرگ زرتشتيان در جواب امام به معجزات زرتشت اشاره کرد و گفت اگرچه ما آنها را نديده ايم اما اخبار پيشينيان ما گواه بر آن است. امام رضا از او پرسيد: آيا جز اين است که اخبار پيشينيان به شما رسيده و پيروي کرده ايد. او پاسخ مثبت داد[/][=&quot]. [/][=&quot]حضرت با زيرکي تمام به او فرمودند: همين گونه ساير امتها، اخباري به آنها از معجزات موسي(ع) و محمد(ص) و پيامبران ديگر رسيده است، پس چرا اين پيامبران را قبول نداريد و تنها روي زرتشت تکيه مي کنيد؟ بزرگ زرتشتيان خاموش شد و پاسخي نداشت[/][=&quot]!
[/][=&quot]در بعضي از مناظرات، حضرت خواسته اند فضايل اهل بيت را در قالب تفسير آيات مختلف قرآن به علماء بفهمانند[/][=&quot].
4) [/][=&quot]اين مناظره در حضور عده اي از علماي عراق و خراسان صورت گرفت. مامون پرسيد: منظور از بندگان برگزيده در آيه ((ثم اورثنا الکتاب الذين اصطفينا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات باذن الله [/][=&quot]...())3) [/][=&quot]چه کساني هستند؟ علماء گفتند: مقصود امت اسلامي است. اما امام رضا فرمودند: مقصود اهل بيت است. اگر مقصود همه امت بودند، مي بايست همه آنها در بهشت باشند و اين با آيه ذيل سازگار نيست. بنابراين، مقصود از بندگان برگزيده، اهل بيت(ع) هستند که خداوند آنها را در قرآن چنين معرفي نموده است: ((انما يريدا... ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهر کم تطهيرا())4.) همچنين پيامبر درباره آنها حديث ثقلين را فرمود. علماي حاضر در مجلس پرسيدند آيا عترت همان آل هستند؟ امام(ع) پاسخ مثبت داد. علماء به سخن پيامبر(ص) اشاره کردند که فرمود: امت من آل من هستند و اصحاب پيامبر فرمودند: آل محمد(ص) امت محمد(ص) هستند! حضرت در جواب فرمود که چگونه اين حرف را مي زنيد در حالي که صدقه بر آل محمد(ص) حرام و بر امت محمد(ص) حرام نيست. همچنين به آنها گوشزد کرد که حديث پيامبر، منظور همه امت نيست و فقط اهل بيت مقصودند. علماء حاضر، که با پاسخهاي محکم و مستدل امام(ع) روبرو مي شدند اين سخنان را تصديق کردند و در ادامه بحث، حضرت رضا(ع) موارد ديگري از فضائل اهل بيت را براي آنها شرح داد[/][=&quot].
[/]

مناظره امام رضا (ع) با جاثلیق عالم بزرگ مسیحی

هنگامی که علی بن موسی الرضا (ع) وارد بر مأمون شد . او به فضل بن سهل ، وزیر مخصوصش دستور داد که پیروان مکاتب مختلف را مانند جاثلیق ( عالم بزرگ مسیحی ) و رأس الجالوت ( پیشوای بزرگ یهودیان ) و رؤسای صائبین و هربز اکبر ( پیشوای بزرگ زردشتیان ) و نسطاس رومی ( عالم بزرگ نصرانی ) و همچنین علمای دیگر علم کلام را دعوت کند تا سخنان آن حضرت را بشنوند و هم آن حضرت سخنان آنها را .
هدف مأمون از این کار این بود که به پندار خویش مقام امام (ع) را در انظار مردم پایین بیاورد ، به گمان اینکه امام (ع) تنها به مسائل ساده ای از قرآن و حدیث آشناست و از فنون علم و استدلال بی بهره است .
این مجلس تشکیل شد و مأمون رو به جاثلیق کرد و گفت : ای جاثلیق ! این پسر عموی من موسی بن جعفر (ع) است . او از فرزندان فاطمه (س) دختر پیامبر ما ، و فرزند علی بن ابیطالب (ع) است . من دوست دارم با او سخن بگویی و مناظره کنی ، اما طریق عدالت را در بحث رها مکن .
جاثلیق گفت : ای امیر مؤمنان ! من چگونه بحث و گفتگو کنم که ( با او قدر مشترکی ندارم ) او به کتابی استدلال می کند که من منکر آنم و به پیامبر عقیده دارد که من به او ایمان نیاورده ام .

در اینجا امام (ع) شروع به سخن کرد و فرمود :
ای نصرانی ! اگر به انجیل خودت برای تو استدلال کنم اقرار خواهی کرد ؟
جاثلیق گفت : آیا می توانم گفتار انجیل را انکار کنم ؟ آری به خدا سوگند اقرار خواهم کرد هرچند به ضرر من باشد .
امام (ع) فرمود : هرچه می خواهی بپرس و جوابش رو بشنو .
جاثلیق : درباره نبوت عیسی و کتابش چه می گویی ؟ آیا چیزی از این دو را انکار می کنی ؟
امام (ع) : من به نبوت عیسی و کتابش و به آنچه به امتش بشارت داده و حواریون به آن اقرار کرده اند ، اعتراف می کنم ، و به نبوت ( آن ) عیسی که اقرار به نبوت محمد (ص) و کتابش نکرده و امتش را به آن بشارت نداده کافرم !
جاثلیق : آیا به هنگام قضاوت از دو شاهد عادل استفاده نمی کنی ؟
امام (ع) : آری .
جاثلیق : پس دو شاهد از غیر اهل مذهب خود از کسانی که نصاری شهادت آنان را مردود نمی شمارند بر نبوت محمد (ص) اقامه کن و از ما نیز بخواه که دو شاهد بر این معنا از غیر اهل مذهب خود بیاوریم .
امام (ع) : هم اکنون انصاف را رعایت کردی ای نصرانی ، آیا کسی را که عادل بود و نزد مسیح ، عیسی بن مریم مقدم بود می پذیری ؟
جاثلیق : این مرد عادل کیست ، نامش را ببر ؟
امام (ع) : درباره « یوحنای » دیلمی چه می گویی ؟
جاثلیق : به به ! محبوبترین فرد نزد مسیح را بیان کردی !
امام (ع) : تو را سوگند می دهم آیا انجیل این سخن را بیان می کنند که یوحنا گفت : حضرت مسیح مرا از دین محمد عربی با خبر ساخت و به من بشارت داد که بعد از او چنین پیامبری خواهد آمد ، من نیز به حواریون بشارت دادم و آنها به او ایمان آوردند ؟
جاثلیق گفت : آری ! این سخن را یوحنا از مسیح نقل کرده و بشارت به نبوت مردی و نیز بشارت به اهل بیت و وصیش داده است ؛ اما نگفته است این در چه زمانی واقع می شود و این گروه را برای ما نام نبرده تا آنها را بشناسیم .
امام (ع) : اگر ما کسی را بیاوریم که انجیل را بخواند و آیاتی از آن را که نام محمد (ص) و اهل بیتش و امتش در آنها است ، تلاوت کند آیا ایمان به او می آوری ؟
جاثلیق : بسیار خوب است .
امام (ع) به نسطاس فرمود : آیا سفرِ سوم انجیل را از حفظ داری ؟
نسطاس گفت : بلی ، از حفظ دارم .
سپس امام به رأس الجالوت ( بزرگ یهودیان ) رو کرد و فرمود : آیا تو هم انجیل را می خوانی ؟ گفت آری به جان خودم سوگند . فرمود سِفرِ سوم را بر گیر ، اگر در آن ذکری از محمد و اهل بیتش بود به نفع من شهادت ده و اگر نبود شهادت نده . سپس امام ( ع) سفر سوم را قرائت کرد تا به نام پیامبر (ص) رسید ، آنگاه متوقف شد و رو به جاثلیق کرد و فرمود : ای نصرانی ! تو را به حق مسیح و مادرش آیا قبول داری که من از انجیل باخبرم ؟
جاثلیق : آری .
سپس امام (ع) نام پیامبر (ص) و اهل بیت و امتش را برای او تلاوت کرد ؛ سپس افزود : ای نصرانی ! چه می گویی ، این سخن عیسی بن مریم است ؟ اگر تکذیب کنی آنچه را که انجیل در این زمینه می گوید ، موسی و عیسی هر دو را تکذیب کرده ای و کافر شده ای .
جاثلیق : من آنچه را که وجود آن در انجیل برای من روشن شده است انکار نمی کنم و به آن اعتراف دارم .
امام (ع) : همگی شاهد باشید او اقرار کرد ، سپس فرمود : ای جاثلیق هر سوالی می خواهی بکن .
جاثلیق : از حواریون عیسی بن مریم خبر ده که آنها چند نفر بودند و نیز خبر ده که علمای انجیل چند نفر بودند ؟
امام (ع) : از شخص آگاهی سؤال کردی ، حواریون دوازده نفر بودند و اعلم و افضل آنها لوقا بود . ( اما علمای نصاری سه نفر بودند : یوحنای اکبر در سرزمین باخ ، یوحنای دیگری در قرقیسا و یوحنای دیلمی در رجاز و نام پیامبر و اهل بیت و امتش نزد او بود ، و او بود که به امت عیسی و بنی اسرائیل بشارت داد . )
سپس فرمود : ای نصرانی ! به خدا سوگند ما ایمان به آن عیسی داریم که ایمان به محمد داشت ، ولی تنها ایرادی که به پیامبر شما عیسی داریم این بود که او کم روزه می گرفت و کم نماز می خواند !
جاثلیق ناگهان متحیر شد و گفت : به خدا سوگند علم خود را باطل کردی و پایه کار خویش را ضعیف نمودی و من گمان می کردم تو اعلم مسلمانان هستی .
امام (ع) : مگر چه شده ؟
جاثلیق : به خاطر اینکه می گویی عیسی ضعیف و کم روزه و کم نماز بود ، در حالی که عیسی حتی یک روز را افطار نکرد و هیچ شبی را ( به طور کامل ) نخوابید و صائم الدهر و قائم اللیل بود .
امام (ع) : برای چه کسی روزه می گرفت و نماز می خواند ؟!
جاثلیق نتوانست پاسخ گوید و ساکت شد ( زیرا اگر اعتراف به عبودیت عیسی می کرد با ادعای الوهیت او سازگار نبود )
امام (ع) : ای نصرانی ! سؤال دیگری از تو دارم .
جاثلیق با تواضع گفت : اگر بدانم پاسخ می گویم .
امام (ع) : تو انکار می کنی که عیسی مردگان را به اذن خداوند متعال زنده می کرد ؟
جاثلیق در بن بست قرار گرفت و بنا به ناچار گفت : انکار می کنم ، چرا که آن کس که مردگان را زنده کند و کور مادرزاد و مبتلا به برص را شفا دهد او پروردگار است و مستحق الوهیت .
امام (ع) : حضرت الیسع نیز همین کار را می کرد و او بر آب راه می رفت و مردگان را زنده کرد و نابینا و مبتلا به برص را شفا داد ، اما امتش قائل به الوهیت او نشدند و کسی او را عبادت نکرد . حزقبل پیامبر نیز همان کار مسیح را انجام داد و مردگان را زنده کرد .
سپس رو به رأس الجالوت کرده فرمود : ای راس الجالوت ، آیا اینها را در تورات می یابی که بخت النصر اسیران بنی اسرائیل را در آن زمان که حکومت با بیت المقدس مبارزه کرد به بابل آورد ، خداوند حزقیل را به سوی آنها فرستاد و او مردگان آنها را زنده کرد ؟ این واقعیت در تورات مضبوط است ، هیچ کس جز منکران حق از آن را انکار نمی کنند .
راس الجالوت : ما این را شنیده ایم و می دانیم .
امام (ع) : راست می گویی ، سپس افزود : ای یهودی این سِفر از تورات را بگیر و آنگاه خود شروع به خواندن آیاتی از تورات کرد ، مرد یهودی تکانی خورد و در شگفت فرو رفت .
سپس امام رو به نصرانی کرد و قسمتی از معجزات پیامبر اسلام را درباره زنده شدن بعضی از مردگان به دست او و شفای بعضی از بیماران غیرقابل علاج را به برکت او برشمرد و فرمود : با این همه ما هرگز او را پروردگار خود نمی دانیم ، اگر به خاطر اینگونه معجزات ، عیسی را خدای خود بدانید باید « الیسع و حزقیل » را نیز معبود خویش بشمارید . زیرا آنها نیز مردگان را زنده کردند و نیز ابراهیم خلیل پرندگانی را گرفت و سر برید و آنها را بر کوه های اطراف قرار داد ، سپس آنها را فرا خواند و همگی زنده شدند . موسی بن عمران نیز چنین کاری را در مورد هفتاد نفر که با او به کوه طور آمده بودند و بر اثر صاعقه مردند انجام داد ، تو هرگز نمی توانی این حقایق را انکار کنی ،زیرا تورات و انجیل و زبور و قرآن از آن سخن گفته اند . پس باید همه اینها را خدای خویش بدانیم .
جاثلیق پاسخی نداشت بدهد ، تسلیم شد و گفت : سخن ، سخن توست و معبودی جز خداوند یگانه نیست .
سپس امام (ع) در باب کتاب اشعیا از او و راس الجالوت سوال کرد . او گفت : من از آن بخوبی آگاهم . فرمود : این جمله را به خاطر دارید که اشعیا گفت : من کسی را دیدم که بر دراز گوشی سوار است و لباسهایی از نور در تن کرده ( اشاره به حضرت مسیح ) و کسی را دیدم که بر شتر سوار است و نورش مثل نور ماه ( اشاره به پیامبر اسلام (ص) ) گفتند : آری اشعیا چنین سخنی را گفته است .
امام (ع) افزود : ای نصرانی ، این سخن مسیح را در انجیل به خاطر داری که فرمود : من به سوی پروردگار شما و پروردگار خودم می روم و « بارقلیطا(1) » می آید و درباره من شهادت بحق میدهد . ( آنگونه که من درباره او شهادت داده ام ) و همه چیز را برای شما تفسیر می کند ؟
جاثلیق : آنچه را از انجیل می گویی ما به آن معترفیم .
سپس امام (ع) سؤالات دیگری درباره انجیل و از میان رفتن نخستین انجیل و بعد نوشته شدن آن بوسیاه چهار نفر : مرقس ، لوقا ، یوحنا و متی که هر کدام نشستند و انجیلی را نوشتند ( انجیل هایی که هم اکنون موجود و در دست مسیحیان است ) ، سخن گفت و تناقضهایی از کلام جاثلیق گرفت .
جاثلیق به کلی درمانده شده بود ؛ به گونه ای که هیچ راه فرار نداشت . لذا هنگامی که امام (ع) بار دیگر به او فرمود : ای جاثلیق ، هر چه می خواهی سوال کن ، او از هرگونه سوالی خود داری کرد و گفت : اکنون شخص دیگری غیر از من سوال کند ، قسم به حق که گمان نمی کردم در میان مسلمانان کسی مثل تو باشد.(2)

__________________________
1- مقصود ازپارقلیطا یا فارقلیطا که حضرت مسیح از آمدن او خبر داده است، حضرت محمد (ص) می باشدو این پیشگویی در انجیل یوحنا در ابواب 14و 15 و 16 وارد شده است.( اطلاعات بیشتر در قسمت بشارات عهدین خواهد آمد.)
2- کتاب سیره پیشوایان –مهدی پیشوایی

موضوع قفل شده است