✿ من، چادرم و خاطره ها✿... ღمن چادرم را دوست دارم ღ

تب‌های اولیه

741 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

می گفت فرشته ها حجاب ندارند...

برای خوب بودن نیازی به حجاب نیست...

دلت باید پاک باشد...

گفتم...

من فرشته ای را می شناسم...

که پشت در هم چادرش از سرش نیفتاد...

از مادرم خوب تر هم می شناسی...؟؟؟؟؟؟؟؟؟

داستانی عبرت آموز از امر به معروف
خانمی جلوی ما راه می رفت که پوشش مناسبی نداشت.فاطمه جلو رفت وسلام کرد.از آن خانم پرسید:اسم شما چیه؟ خانم با تعجب جواب داد: زهرا.
فاطمه خندید و گفت: چه خوب! ما هم اسم هستیم.از شما سوالی دارم، خانم که از متانت فاطمه خوشش آمده بود ، گفت: بپرس.
فاطمه گفت: می دانید چرا روی ماشین های کنار خیابان چادر می کشند؟
خانم گفت: برای اینکه از آسیب گرما وسرما و بادو بارون در امان باشه.
فاطمه گفت: "خانم عزیز! من و تو هم خلق خداییم وهم اسم فاطمه (سلام الله علیها) .چرا باید خود را در معرض دید عموم قرار دهیم.خداوند به ما علاقه دارد.به همین دلیل، حجاب را پوششی برای جلوگیری از نگاه نگبت بار عده ای چشم پلید قرار داده و از این طریق خواسته مارا از دید نامحرمان حفظ کند "
این خانم که بعدا محجبه شد. می گفت: نصیحت او همانند پتکی بر سرم فرود آمد. از آن روز تصمیم گرفتم برای خودم، قیمتی قائل شوم.
شهیده فاطمه جعفریان
کفش های جامانده در ساحل ص17

[=Arial Black]گفتگو با دختر بی حجابی که چادری شد؛ از اولین گام لازم برای چادری شدن ..........

[=Arial Black]


ب ز- ف یکی از دانشجویان درس خوان و باهوش در دانشگاه تهران است. او از بچگی در یک خانواده متوسط تهرانی زندگی کرده است. خانواده او اگر چه به مسایل دینی و اعتقادی بی توجه نبوده اند، اما چنان که باید به مساله حجاب و پوشش توجه نداشته، و چون در اطرافیان خود کمتر محجبه داشته اند، ریسک حجاب کامل و برخورد های متفاوت اطرافیان را به راحتی نمی پذیرفتند.

او پس از مدتی آشنایی و دوستی با یکی از دوستان چادری خود تصمیم می گیرد حجاب کامل و چادر را برگزیند، وی که قبل از آن مانند اکثر مانتویی ها، اهل آرایش و پوشیدن لباس های جذاب در بیرون از منزل بوده است برای ما ازتجربیات پس از چادری شدن خود می گوید:

چند وقت می شود که از این انتخاب می گذرد؟

الان که این سال ها را می شمارم باورم نمی شوم که 7 سال گذشته است. بله 7 سال

چطورشد که فکر کردید باید در پوشش خود تغییر ایجاد کنید و چگونه این اتفاق افتاد؟

راستش این تصمیم ناگهانی و یک شبه نبود. حاصل یک دوره تغییر مستمر بود. اول با دوستی با یک خانم محجبه، مؤمن و خوش برخورد و ارتباط دوستانه و صمیمی با او مشتاق شدم به این که در خودم تغییر ایجاد کنم. هرچند به خاطر ندارم او مستقیما حرفی به من در زمینه حجاب زده باشد. کم کم خودم به جای مانوتهای کوتاه از مانتوهای بلندتر و ساده تر خوشم آمد.

بعد حجاب موهایم مرحله به مرحله کامل تر شد، سپس تصمیم گرفتم چادر سرکنم دنبال بهانه می گشتم مثلا برنامه ریزی کردم به سفر مشهد بروم و بعد از این که از حرم بیرون آمدم دیگر چادرم را در نیاورم و به همه اعلام کنم چادری هستم.

اما در همان مدتی که تا سفر مانده بود نتوانستم صبر کنم و یک روز صبح چادر سرم کردم و بیرون رفتم. واقعا کار آسانی نبود ولی هر چه بود ارزشش را داشت و من خیلی زود شیرینی اش را حس کردم.

چه چیزش خیلی آسان نبود؟

درگیر شدن با خانواه و به ویژه مادرم. چون خانواده ام با چادری بودنم موافق نبودند. تا وقتی چادر سر نکرده بودم ولی با مانتو حجابم کامل بود استقبال هم می کردند و خیلی راضی بودند اما با چادر مشکل داشتند چون می دانستند ممکن است در خانواده موجب شود من را مورد تمسخر قرار دهند.

این اتفاق خوشایند ایشان نبود و من از طرفی به شدت دوست داشتم چادر سرم کنم و از طرف دیگر می خواستم رضایت پدر و مادرم را جلب کنم چون رضایت خداوند در گرو رضایت آنان بود.

واکنش بقیه نسبت به این انتخاب چه بود؟

خانواده ام در مرحله اول استقبال نکردند و ناراحت بودند، ولی حتی مادرم که اصلا موافق نبود با گذر یک سال آنقدر از این اتفاق خوشحال بود که مدام به آن در جمع و خلوت افتخار می کرد و آن را مایه مباهات خودش می دانست. حالا هم دوست دارد خواهر کوچک ترم چادر سر کند ولی او را مجبور نمی کند و به نظر من کار درستی می کند.

بقیه اعضا خانواده هم اولش کمی با نگاه های عجیب و غریب به من نگاه می کردند و هر از گاهی متلک هایی هم می انداختند. ولی به یک سال نکشیده دو سه نفر از دخترهای دیگر فامیل هم چادر را انتخاب کردند و به نظر من این اتفاق به سختی نگاه ها و طعنه ها می چربید.

در غیر از محیط خانواده چطور؟

در دانشگاه خیلی جالب بود دوستان قدیمی فکر می کردند من از اول نفودی بسیج بوده ام و در مرحله اول احساس خود من این بود که دوستان تازه ام در بسیج و تشکل هایی که تازه در حال جذب شدن به آن بودم حس می کنند من نفوذ ی ام. اما بعدا همه چیز حل شد ولی روزهای سختی بود احساس می کردم اساتید، دانشجویان چه دختر و چه پسر، همه یک جور خاص به من نگاه می کنند اما بعدا فهمیدم خیلی هم اینطور نبوده یکی از اساتید هم چادری شدنم را به من تبریک گفت و من خیلی خوشحال شدم.

حس خود شما چه تغییری کرده بود نبست به خودت؟

وقتی کسی چیزی می گفت که ناراحت می شدم در خلوت خودم با خدایم می گفتم خدایا به خاطر رضای تو و نزدیک تر شدن به تو همه چیز را تحمل می کنم و بعد چراغی از شادی و شعف در دلم روشن می شد. انگار خداوند مرا در آغوش می کشید و من آرام و شاد می شدم.

علاوه بر این نوعی حس کامل شدن قد کشیدن و بلند تر شدن در درونم احساس می کردم. کم کم غیر از چادری شدن خیلی از کارهای دیگر را انجام نمی دادم با خود می گفتم این کار را انجام بدهم اگر اشتباه باشد به اسم همه دختر چادری ها تمام می شود پس باید مراقب رفتارهای کوچکم هم باشم. چون خودم همیشه مراقب رفتار چادری ها بودم.

ضمنا با گذر زمان کم کم نوع واکنش مردم به من باعث شد حس بهتری نسبت به خودم داشته باشم. مثلا من می دیدم که یک مغازه دار نوع حرف زدنش و برخوردش با من با یک بی حجاب چقدر متفاوت است.

با هر دختر بی حجابی گرم می گیرد و راحت نگاه می کند و می خندد اما به من که می رسد خودش را جمع می کند، سرش را پایین می اندازد و خیلی با احتیاط حرف می زند و من در این لحظه به غایت احساس غرور می کنم.

شما گفتید که ازدواج کردید؟ بیشتر در مورد این اتفاق و نسبتش به با حجاب شدن تان بگویید.

این مسئله برای من خیلی مهم بود و خوشحالم از آن پرسیدید چون خیلی از دختران بی حجاب فکر می کنند با آشکار کردن زیبایی شان بیشتر مورد جلب توجه قرار می گیرند و فرصت های بیشتری برای انتخاب بهتر دارند. ولی واقعیت خیلی با این تصور متفاوت است.

بله شما وقتی پوشیده نیستی بیشتر دیده می شوی اما کمتر انتخاب می شوی. اگر هم انتخاب شوی باید با خود بگویی کسی که مرا به خاطر صورت آرایش کرده ام و زیبایی ظاهری ام انتخاب می کند، هر لحظه ممکن است صورتی زیباتر ببیند و تازه تر و جوان تر.

وقتی همسرم من را انتخاب کرد، مطمئن بودم برای چیزهای با ثبات و ماندگار تری مرا انتخاب کرده است. من از زندگی و همسرم بسیار راضی ام. همسرم فردی مذهبی و از خانواده ای مذهبی است و همسرم به من گفت اتفاقا به خاطر حجاب کاملم مرا انتخاب کرده است. می خواهم بگویم من با خدا معامله کردم و در این معامله من یک قدم آمدم و خدا صد قدم آمد. این انتخاب برکاتی در زندگی ام داشت که خیلی هایش اصلا در کلام نمی آید.

در روزهای اولی که چادر را انتخاب کرده بودید، شد که برای لحظه ای پشیمان شوید و باخود بگویید کاش این کار را نکرده بودم؟

هرگز، من اشاره کردم که با سختی هایی در این مسیر روبرو شدم ولی من بخاطر خدا این کار را کردم و کاری که برای خدا باشد پشیمانی ندارد. من شاید چیزهایی را از دست داده باشم ولی چیز هایی که به دست آوردم خیلی بیشتر و ارزشمند تر بود.

چه چیزهایی را از دست دادید؟

برخی راحتی های زودگذر، خب چادر سر کردن علاوه بر مصونیت محدودیت هایی هم دارد مثل سختی پوشیدن آن در گرمای هوا. یا برای ما که از ابتدا چادری نبودیم جمع کردن و کنترل چادر کار آسانی نبود. یا داشتن حجاب کامل در گرما کار سخت تری است نسبت به پوشیده نبودن. البته منظورم این نیست که این چیزها ارزشمند است ولی خب نمی توان انکار کرد که حجاب با خود حد و حدود و محدودیت هایی هم دارد.

شما اگر قرار باشد کسی را به این انتخاب تشویق و ترغیب کنید چه می کنید؟

به نظر من نمی شود کسی از لحاظ اعتقادی مشکل داشته باشد و در مبانی اعتقادی اش حفره های جدی داشته باشد و از آن انتظار داشته باشی حجابش را حفظ کند. کسی که کلا وجود چیز غیر مادی را منکر می شود و به نظرش همه چیز این دنیا خالی از روح و معنویت است را نمی توان با تذکر زبانی متقاعد کرد.

حتی کسی را که معتقد است خدا و دین و امام و انقلاب سرجایشان هستند ولی حجاب مساله ریشه ای نیست و مهم نیست را نمی شود اینطور متقاعد کرد. مساله ریشه ای تر است متأسفانه جای توجه عمیق و ریشه ای به این مسأله خالی است و همه می خواهند با یک تذکر یک باره آن هم در خیابان و کوچه و بازار، همه را محجبه کنند.

با این حساب شما خیلی به امر به معروف و نهی از منکر در این خصوص معتقد نیستید؟

نه این طور نیست من معقتد نیستم باید هرکس با هرجور لباسی که دلش خواست به مراکز عمومی بیاید و کسی هم هیچ نگوید. ولی انتظار زیادی نباید برای تأثیر پذیری عمیق داشت.

پس راه حل به نظر شما چیست؟

به نظر من اول باید این افراد را متقاعد کرد که نه تنها کسانی که خود را مسلمان می دانند ولی به حجاب معتقد نیستند بلکه کسانی که دین دیگری هم دارند طبق قانون موظف به حفظ حجابند و همانطور که هر عمل غیر قانونی چون دزدی، کلاهبرداری و رد کردن چراغ قرمز کاری غیر قانونی است و باید به این خاطر قبیح دانسته شود این نیز قبیح است و در گام بعد باید اینان را متوجه این کرد که حجاب اینان در فضای عمومی امری نیست که فقط به خودشان ربط داشته باشد. چون پبامدهایی دارد که نتیجه اش گریبان همه را می گیرد.

اگر دختر شما نخواهد چادری باشد چه می کنید؟

من هنوز دختر دار نشده ام اما باید بگویم سعی می کنم از کودکی آنقدر در مبانی اعتقادی اش قوی بار بیاید که خود این مسیر را انتخاب کند. البته من او را در انتخاب چادر کاملا آزاد می گذارم ولی حجاب کاملش برای من مهم است و مسلما نسبت به آن حساسیت بیشتری نشان خواهم داد ولی هرگز او را به چیزی وادار نمی کنم.

چون خودم دیده ام که بسیاری که به اجبار پدر و مادرشان و فضای خانواده چادر سر کرده اند و خود متقاعد نشده اند و بعدا در اولین فرصت که برایشان پیش آمده حجاب را کاملا کنار گذاشته اند.

نکته ای مانده که بخواهید به آن اشاره کنید و در سوال های من نباشد؟

خیر ممنونم از وقتی که گذاشتید.



حجاب فقط چادر نیست

مردم ما چادر را انتخاب کرده اند، البته ما هیچ وقت نگفتیم که «حتما چادر باشد ، و غیر چادر نباشد.» گفتیم که «چادر بهتر از حجاب های دیگر است» ولی زنان ما میخواهند حجاب خودشان را حفظ کنند. چادر را هم دوست دارند. چادر، لباس ملی ماست. چادر بیش از آنکه حجاب اسلامی باشد، یک حجاب ایرانی است.

ساپورت یعنی...

جذابیت برایم مهم بود. برای همین احساس می کردم با ساپورت هر روز جذاب‌ تر و خوشتیپ تر از قبل دیده می شوم. این را از نگاه های مردم می فهمیدم. برای همین هر روز ساپورت های چسبان تر و جذاب ‌تری به پا و هر روز نگاه افراد بیشتری را به خودم جذب می کردم.
گمانم این بود که مرتکب هیچ گناهی در دنیا نشده ام و از تمام دختران پاک ‌تر هستم. این خیال تمام عمر با من بود تا آنکه از این دنیا بار سفر بستم و در صحرای محشر و روزقیامت نامه اعمالم را به دست چپم دادند. خدای من چه می دیدیم. گناهانی که حتی یکبار مرتکب آن نشده بودم. گناه زنا و شهوت رانی و فساد و ... زبان به اعتراض گشودم که این چه عدالتی است؟ من حتی فکر یکی از این گناهان هم به افکارم خطور نکرده بود.

و خداوند عالم فرمودند مگر ما در سوره نور آیه 19 خطاب به شما نگفتیم که :
إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.
کسانى که دوست دارند زشتی ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذاب دردناکى براى آنها در دنیا و آخرت است، و خداوند مى‏داند و شما نمى‏دانید.
به فکر فرو رفتم و به روز هایی که با تکبر و غرور ساپورت به پا می کردم تا زیبا تر شوم و نگاه های مردم را بخودم جذب می کردم افتادم. تازه فهمیده بودم ساپورت یعنی چشم های هیز شمارا خریداریم...
پ,ن : این داستان ممکن است برای شما اتفاق بیفتد. مراقب به گناه انداختن دیگران باشید...
برگرفته از وبلاگ معبر سایبری فندرسک




سلامتی دخترایی که سرشون بره چادرشون نمیره.....
سلامتی دخترایی که آروم قدم برمیدارن و سنگین که مبادا دل نامحرمی بلرزه.....
سلامتی دخترایی که زیباییشون رو عرضه نمیکنن به هرکس و ناکسی.....
سلامتی دخترایی که از هر کس و ناکسی دل نمیبرن.....
سلامتی دخترایی که بهشون میگن اُمُل ولی سرشار فهم و دانایی هستن و بازم سکوت میکنن تا مبادا ترک برداره چینی نازک عفتشون.....
و سلامتی دخترایی که میراث حضرت فاطمه ی زهرا(س) رو خوب حفظ کردن.....


سلامتی همه شون یه صلوات بفرستین

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


گذشت آטּ زمآטּ کـہ نفت رآ طلاے سیآه میگفتنـב ...

امـروز طـلا تویــــے ...

سیـآه ، چـــآבرتــــ ...

{گمنام}


♥لذت چادر♥
نمیدانید واقعا نمیدانید چه لذتی دارد وقتی سیاهی چادرم

دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوش رنگ ترین زن هاست را میزند.

نمیدانید چقدر لذت بخش است وقتی وارد مغازه ای میشوم

و میپرسم :آقا این قیمتش چنده؟و فروشنده جوابم را نمیدهد

دوباره میپرسم:آقا!اینا چنده؟فروشنده که محو موهای مش کرده و آرایش

زن دیگری است و حالش دگرگون شده من را اصلا نمیبیند.

بازهم سوالم بی جواب می ماند و من با

خوشحالی از مغازه بیرون می آیم.

نمیدانید و واقعا نمیدانیدچه لذتی دارد وقتی مردهایی

به خیابان می آیند تا لذت ببرند ذره ای به

تو محل نمی گذارند و نگاهت نمیکنند.

نمیدانید واقعا نمیدانید چه لذتی دارد وقتی شاد و سر خوش در

خیابان قدم میزنید در حالی که دغدغه ی این این را ندارید که

شاید گوشه ای از آرایشتان پاک شده و مجبور نیستید خود

را با دلهره به نزدیک ترین محل امن برسانید تا هر چه زوتر زیبایی

خود را کنترل کنید زیبایی از دست رفته تان را به صورتتان باز گردانید

و خود را جبران کنید.

نمی دانید واقعا نمیدانید چه لذتی دارد وقتی

در خیابان و دانشگاه و... صد قافله دل

کثیف همراه شما نیست.

چه لذتی دارد وقتی جولانگاه نظرهای ناپاک وافکار

پلیدمردان مردان شهرتان نیستید...

نمیدانید واقعا نمیدانید چه لذتی دارد این حجاب!

خدایا!لذتم مدام باد...


از شما چه پنهان چادرم دست و پا گیر است...
دست و پای بی بند و باری را می گیرد...


ویروس گناه پراکنده شده...
نمیتوانی بگویی ویروس مرا دنبال نکند...
تو باید خودت را مجهز کنی...

بــانـــو ...
دسـتـانـتــ بـوي نـجـابـتــ مـي گـيـرنـد وقـتـي کـه :
مـرتـبــ مـيـکـنـي چــادرتــ را ..


جامعه به کمال زن نیاز دارد ونه به جمال او
کمال زن نیاز به پوشش ندارد …………چون همه به آن نیاز دارند
ولی جمال زن ………… پوشش لازم دارد……چرا…..
چون جمال زن اختصاصی است …………..مال خودش و محرم اش وبس
کمال اکتسابی است ……………….

ولی جمال موروثی و هنری در داشتنش نیست

خداوند متعال به اهل کمال پاداش میدهد یا به اهل جمال؟

آنجا که کمال می درخشد …………جمال کمرنگ میشود وبلعکس

آنجا که جمال می درخشد …………کمال کمرنگ میشود

[="Indigo"]چادر من، لباس متهمان در دادگاه یا زندان نیست …

چادر من، برای نشان دادن فقر در سریال ها و فیلمها نیست …

چادر من، فقط برای رفتن به اماکن زیارتی نیست …

چادر من، تاج بندگی من است .
[/]

[="Indigo"]چادر مشکی تو، برایت امنیت می آورد

خیالت راحت ...

گرگ ها همیشه به دنبال شنل قرمزی هستند...[/]

[="Indigo"]خــُــدا مــــی خـــوآســـــت ..

بـــــهـ تـــــو بــــآل وُ پــَـــر بـــدَهـــَــد !!

گــُــفـــــت :

چـــشـــمــَـــت مــــی زَنـــَــنــــــد !!!!

.. چـــــــــآدُر دآد ..[/]

[="Tahoma"][="DarkOrchid"]سلام چرا صفحه ی حاوی لینک دانلودش باز نمیشه؟؟!!!!!!![/]

♦ با حجاب بمان ریحانه ی بهشتی ♦

دختری که در پس پرده حجاب
مخفـی میشود شایـد در روی
زمـــین گمنـــــام باشــــد امـا
مطمئنم در آسمان مشهور است....

تمامـ ِ رنگ هاي دنيــا روسياه مـ شوند
وقتـ سياهـ ِ چادرم ، قد عَلم مـ كند!چـ خوب مـ دانستند قديمـ تـر هآ:"بـالاتـر از سياهـ رنگـ نيست "


[=arial]چادر و مقنعه ای که قامت کوچک . چهره ی نجیب دخترکان معصوم را می آراید ،
تار و پود حجاب و متانت در بزرگسالی است .
نهال عشق به حجاب و عفت را از کودکی در دل فرزندانمان بکاریم تا در بزرگی ثمر دهد.

[=arial]عفیف بمان بانــو

در را ببند

بگذار در بزنند

بگذار بگویند مهمــان نواز نیستــی..!

[=arial]اینگونـه هر کسـی حریم دلت را لمس نمی کند..

[=arial]حجاب تنها گنجی است که تمام نشدنی ست...

حجاب حفاظی است درمقابل تیرهای زهرآگین چشم نامحرم...

حجاب یعنی حجاب نه هیچ چیز دیگر...

[="Indigo"][/]

این بوت ها در غرب برای چه زنانی مورد استفاده قرار میگیرد ؟

[=B Zar]بوت یا همان چکمه های بلند چندسالیست به وفور در ویترین مغازه ها دیده شده و با استقبال خوب مردم مواجه گشته است.

[=arial]توجه شما را به چند دیالوگی بین خانومی خارجی که به ایران سفر کرده بود با خانومی ایرانی جلب می کنم...

گفتگوی یک زن خارجی سفر کرده به ایران با یک زن ایرانی!

گفت : یعنی این همه زن روسپی تو خیابونای شهر فراوونه ؟!

گفتم: اینقدرا هم که تو میگی خراب نیست؛ چرا همچین حرفی میزنی؟

گفت: مثلا این پوتین ها و کفش های پاشنه بلندی که پوشیدن!
این کفش ها که دخترا پوشیدن توی اروپا مخصوص زنان روسپی هستش و این کفش های پاشنه بلند به نوعی معرف کار اونها هست. این پوتین و کفش ها بخاطر ساختاری که دارن منجر به نوعی طرز راه رفتن میشن که چنین تلقی رو در فرد بیننده ایجاد میکنه.

گفتم: آخه این دخترا که خیلی هاشون چنین نیتی ندارن؛ یا بخاطر زیبایی می پوشن یا بخاطر مد !

گفت: اون مردی که ظاهر این دختر رو میبینه کاری به باطنش نداره و نیت و دل پاک اون دختر براش هیچ اهمیتی نداره. قبل از اینکه صحبتی بین اونا رد و بدل شده باشه، تیپ و ظاهر اون دختر پیام خودش رو رسونده …!

اصلا خود تولید کننده این کفش و پوتین ها کاربری جنسشون رو با اسمی که روش گذاشتن تعیین کردن.

گفتم: مگه این پوتین ها اسم خاصی دارن؟

گفت: F. U. C. K. Me Boots . . . .

این واژه (FMB) رو شاید معدود افرادی شنیده باشند ، شاید کسی ندونه این کفش ها مختص چه زنانی است ، شاید ندونه با این کارش داره عفت و حیای خودش رو زیر سوال می بره و هزار و یک ندانستن دیگر...

[=arial]دیکشنری های خودشون این کفش رو ببینید چی معنی کرده:

[=B Zar]tall, high-heeled women's boots that men find sexually attractive.

[=B Zar]

[=B Zar]The term "fuck me" comes from the impression that women who wear fuck me boots want to have sex and use the boots to attract potential partners, although women also use them to appear sexy, to tease men (or women) or just to feel good about themselves.
[=B Zar][=B Zar]


They are also called "fuck me" boots because some women and men enjoy having sex with the woman wearing them.

The "fuck me" effect is maximized by combining the boots with tight and skimpy outfits such as short shorts, micro-mini skirts, and low cut tops that expose as much thigh, breasts and abs as possible.

Tall, beautiful women with long, shapely legs who dress provocatively benefit the most from wearing fuck me boots , but even not so good looking women can appear extremely desirable to others.

Women can walk sensually with them, cross their legs while sitting, make clicking sounds with their stilettos, and even rub them "casually" against the man they are chatting with.

This type of boots has been worn in movies and TV by characters as diverse as prostitutes, temptresses, porn stars, tough girls, action heroines, dominant women, and females beating the crap out of bad guys, such as in Barb Wire.

[=B Zar]امیدوارم ، فهمیده باشید ، که کفش های به ظاهر ساده ، دارای چه ماهیت شیطانی هستند ( واردات اینگونه چکمه ها و ...) ، واقعا حیفم آمد این مطلب رو دریغ کنم از دوستان بیداری اندیشه ، چرا که هر کار اشتباهی که از ما سرمی زند ، ریشه در جهل ما دارد و ...

چــــادر مُـــزاحم من نیست!

دست و پــــایــم را نمی گیرد

مــــادرم به من آموخت :

چــــادر سر کردن بلدی نمی خواهد

عشـــق می خواهد !

یازهـــــــــــــــرا...


من چادرمو دوس ندارم! عاشقشم! :hamdel::hamdel: 21 فروردین سال بعد تولد 1 سالگی چادرمه :Kaf: :Hedye:

من هم چادرو دوست دارم البته سو ءتفاهم نشه واسه خودم نه ها :Nishkhand: به خاطر ذات زیبای خودش :ok:

گل یاس;652328 نوشت:
من چادرمو دوس ندارم! عاشقشم! :hamdel::hamdel: 21 فروردین سال بعد تولد 1 سالگی چادرمه :Kaf: :Hedye:

انشاالله بسلامتي بانو:Gol:

[="Tahoma"][="DarkOrchid"]

آذر بانو;168675 نوشت:

سلام

خب اولين خاطره رو خودم تعريف مي كنم:

از همون كلاس اول دوره ابتدايي با چادر مي رفتم مدرسه و چون با قوانين و محيط مدرسه آشنا نبودم با چادر رفتم سركلاس و نشستم.

تو يكي از همون روزهاي اول معلم مون گفت بيا پاي تخته، منم چادر به سر

بدو بدو رفتم پاي تخته ايستادم!

يكدفعه معلم مون يك نگاهي بهم كرد و گفت چرا چادرت رو درنياوردي! سركلاس بايد چادرت رو دربياري!

با اكراه چادرم رو درآوردم، و وقتي رفتم خونه كلي ابراز ناراحتي كردم و حق به جانب گفتم كه معلم مون اينجور گفته!

انتظار داشتم خانواده حرفم رو تاييد كنند و ازم دفاع كنند ولي در كمال ناباوري پدرم گفتند: خب راست ميگه عزيزم چادر فقط براي مسير مدرسه تا خونه هست نه تو كلاس!

از اون به بعد از ديگه قبل از اينكه برسم به مدرسه، از سر كوچه ي مدرسه (با فاصله ي حدوداً بيست تا سي متر) چادرم رو درمي آوردم و بعد وارد مدرسه ميشدم!!

الان كه فكر مي كنم خندم ميگيره چه تفاوتي بين دو تا رفتارم بوده!


خداییش خیلی خنده دار بود:khaneh:[/]

[="Tahoma"][="DarkOrchid"]

عــــلی;168997 نوشت:
بنام خدا.
سلام علیکم.
بنده تا جایی که یادمه با هر دختری همکلام شدم ایشون چادری شدند:ok:.البته خودم تا حالا چادر سرم نکردم ببینم چطوریه:khandeh!:.
خاطرات:
یه بار مساله کاری بود و دختر خانمی چادری نبود.البته از دوستان اهل سنت هم بود.به ایشون گفتم چرا چادر سر نمیکنید. گفتند خاطره خوبی از چادر ندارند.جویا شدم و فرمودند که هنگام حرکت با موتور پدر چادرشان را جمع نکرده و چادر به داخل چرخ موتور رفته و ایشون از پشت سر به زمین کشیده شده و از اون خاطره هرگز کسی نتوانست ایشان راچادری کند.
ما هم از اون آدمایی که خدا همیشه یه چیزایی به ما یاد میدهد بگوییم.خلاصه بماند که چه گفتیم.فقط بدانید این خانم بعد از سخن ما چادر سرشان کرده و دیگر از سرشان بر نداشته اند الحمدالله.اینطور که گفته اند اگر بازم هم اتفاق بدتر از این هم بیوفتد چادرشان را رها نمیکنند.

یه خانم دیگری بودند که ایشون اولین خانمی بودند که به دست خدا و به وسیله بنده چادری و نماز خوان شده بودند.
یه خانمی هم بودند که به قول معروف هرزه بوده اند.ما هم که نترس هستیم و عاشق نهی از منکر و امر به معروف.
بماند که چطور این فرد توبه کرده و محجبه شده اند.
فقط بدانید ما از زیبایی چادر به این افراد چیزی نگفته ایم.فقط از زیبایی خدا گفته ایم.
یا علی:Gol:


احسنت برادر ،واقعا خوشحال میشم که برادرایی مثله شماهم هستند که به چادر اهمیت میدن ازش دفاع میکنن :ok:[/]

[="Tahoma"][="DarkOrchid"]

حامی;169336 نوشت:

يه روزي از كلاس بر مي‌گشتم از دور ديدم يه موتور سوار كه يه نفر ديگه را سوار كرده بود جلوي دو تا خانم با حجاب كه در ايستگاه اتوبوس واحد منتظر اتوبوس واحد نسشته بودند آمد و چيزي گفتم كه خانم ها آشفته شدند خانمي كه بعدا متوجه شدم مادر آن خانم ديگر بود مثل يك شير زن جلو رفت و شروع كرد به او بد و بيراه گفتن. آن دو كه ديدند مسجد جاي بي ادبي نيست گاز را گرفتند و فرار كردند. البته من داشتم مي رفتم كمك كه انگاري خدا مي خواسته ما را از شر اراذل نگه داره:Nishkhand:. اين روزها كه سنگ ها بسته اند و سگ ها بازند. (حكايتش را شنيده ايد يانه اگر شنيده ايد كه هيچ اگر نشنيده ايد بپرسيد)
بله واقعا حجاب براي محدوديت نيست برخي سگ همه گيرند براشون خودي و بيگانه نداره.
وقتي مرد بيماري به دختر و مادر و خواهر خود رحم نمي كند و تجاوز به عنف مي كند ناموس ديگران هم معلومه براي او چه معنايي مي دهند.
در تحقيقي كه نيروي انتظامي انجام داده بود به اين نتيجه رسيده بودند كه اغلب مزاحمان نواميس بيماري رواني دارند و افرادي كه پوشش محركي دارند طعمه اين افرادند

حکایتش تو ادبیات3 هست حکایت جالبیست که واقعیت جامعه را به تصویر میکشد:)[/]

[="Tahoma"][="DarkOrchid"]

حامی;169352 نوشت:

قصاباني به نام آمر به معروف1

خاطره دخترم من
يكي از دوستان مي‌گفت:
وقتي دخترم حدود سه سالش بود. خانمي در حرم حضرت معصومه -ع- به سمت او و مادرش حمله كرد. و بعد داد و فرياد بر سر مادرش زده بود كه چرا دخترت پوشش كامل ندارد. مادر دختر كه خانم باحجاب و متديني بود به خاطر جسارتي كه به او شده بود گريه كنان گفت بود خانم تابستان است و هواي گرم قم. اين كودك سه سال را بايد چادر و مقنعه به سرش مي‌كردم؟

دراصل مشکل جامعه ی ما همین افراطی بازی های بعضی هاست دیگه..!!
وگرنه اگه با دخترای عزیز جامعمون درست برخورد میکردن اینطوری نمیشدن خب!!
توی دین ما همه چیز رو در سخت ترین شرایط با مهربانی زبان خوش آموزش و یا تذکر میداند[/]

[="Tahoma"][="DarkOrchid"]

باران☂;169353 نوشت:
چند سال پیش، حدودا 13-14 ساله بودم که رفتیم شهرستان خونه عموم اینا. تو اون شهرستان غیر از عموم چند خانواده دیگه از فامیل هم زندگی می کردن. یه روز بعد از ظهر با 4 تا از دخترهای فامیل که تقریبا هم سن و سال بودیم می خواستیم بریم خونه یکی از همین فامیلها.
از بین ما 5 تا دختر، 4 تا سر و وضع نسبتا ساده ای داشتیم، اما یکیمون تیپ زده بود و آرایش و ..(هیچ کدوم اون زمان چادری نبودیم)
توی راه که داشتیم می رفتیم یه موتوری که یک یا دو پسر سوارش بودن دنبالمون کردن. اما بعد از چند دقیقه رفتن و اینبار دو موتوره برگشتن.. 4 تا پسر.
ما هم ترسیده...! توی کوچه پس کوچه های خلوت هم بودیم..
دنبالمون می کردن. می ترسوندمون. یکی که اومد زد به بدن یکی از دخترها.(بازترش نمی کنم، امیدوارم منظورم رو رسونده باشم!!!)
توی اون کوچه ها بابای همین دختر همراهمون که تیپش بد بود هم دیدیم ولی میترسید باباش با اون وضعیت ببینش، پس کمک هم نمی شد ازش گرفت!
خلاصه ما بودیم و اون موتوری ها تا اینکه توی یه کوچه دو تا موتور رو یه وری گذاشتن و راهمونو بستن.
خییییلی ترسیده بودم.
حرفشون هم این بود که اگر اون دختر بد تیپه به درخواستشون عمل کنه ول می کنن.
روم هم نمیشه بگم درخواستشون چی بود.. ولی خب نمی خواستن ببرنش جای دیگه.(البته شاید هم می خواستن و امکانات نداشتن!!!!!!)
راه رو که بستن دخترا دویدن. چند نفر جلوتر از من رسیدن اون طرف موتورها. من هنوز چهره وحشت زده یکیشون رو یادمه که دستش رو جلوی دهنش گرفته بود از ترس.
نفهمیدم، فقط دویدم و دویدم... وسط راه یکی از پسرا پخ کرد دم گوشم.. جیغی کشیدم اون سرش ناپیدا!
فکر کنم اون دختر بد تیپه بعد از من بود. سر راهشو گرفته بودن. اونو می خواستن. درخواستشون هم همونجا گفتن که قبول نکرد و..
خدا کمکش کرد و از روی چرخ موتور پرید و اومد این طرف. (البته اینها رو بعدا برام تعریف کردن.. اون موقع به شدت عصبی و ترسیده بودم)
دویدیم تا خونه. رفتیم بالا زنگ زدیم صد و ده. به پلیسه گفتیم دنبالمون کردن.. گفت شما چرا رفتین بیرون..؟
توی خونه هم آخه خودمون بودیم و یه زن دیگه که در دسترس نبود. اگه می اومدن بالا..
نکته اش هم اینجاست که از بین ما 5 تا دختر، فقط اون بد حجابه رو می خواستن. نه ما که ساده بودیم. با اینکه توی ما بزرگتر از بدحجابه هم بود.

هعی از این پسرا که ...
البته خب مقصر خود دخترا هم هستن دیگه...
باید قبول کرد ...
باید بیشتر رو ی دخترا مون(ماها رو خواهرامون و مادرا رو دختراشون...)کار کنیم و بیشتر آگاهشون کنیم
حالا من نمیگم که همه ی دخترایی که باقیافه های ناجور میان بیرون حتما قصدی دارن با هدف این کارو می کنن ؛نه این طور نیست اما مشکل اینجاست که اونایی که قصد مزاحمت دارن کاری به هدف اون دختر ندارن و فقط ظاهر قضیه رو می چسبن!!
به امید فردایی روشن تر
یا علی:Gol:[/]

[="Indigo"]دوستان سلام

یه راهنمایی میخواستم ازوتون. بنده یه نفرو میشناسم که بیرون چادریه خیلی هم حجابش خوبه. ولی توی فامیل و مهمونی ها با مانتو هستش. کلا دختر پر تحرکیه و اصولا در مهمونی هایی که بیرون از خونه است : اهل انجام همه بازی های دسته جمعیه و... از والیبال گرفته تا دوچرخه سواری.

اعتقادش بر اینه که باید حجاب داشته باشیم ولی اینکه حتما چادر باشه نیست و میگه وقتی نسبت به اطرافیانت شناخت داری و میدونی که چشم بدی نیست که نگاهت کنه دلیلی نداره که حتما چادر سر کنی
چون چاصل وجود چادر اینه که تو رو از نگاههای بد دور کنه و در فامیل نگاه بدی نداریم. البته اگه فرد ناشناس یا غریبه ای در جمع باشه چادرش رو بر نمیداره.

حالا من دوتا سوال دارم ازتون:
اول اینکه آیا به نظرتون استدلالش غلطه؟
دوم اینکه اگه بخواید باهاش صحبت کنید و نقدش کنید چی میگید بهش؟

ممنون. امیدوارم پست خارج از موضوع نذاشته باشم.[/]


قرآن مى‏فرماید: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ؛ و از نشانه‏هاى او اين است كه براى شما از جنس خودتان (نه از فرشتگان و نه از اجنّه و غير آنها) همسرانى آفريد كه در كنار آنها آرامش يابيد، و ميان شما (شوى و زن يا افراد نوع انسانى) علاقه دوستى و مهر باطنى نهاد. همانا در اين امر، نشانه ‏هايى است (از توحيد و قدرت و حكمت خدا) براى گروهى كه مى‏انديشند.» (1)
از آنجا که ادامه این پیوند در میان همسران خصوصاً، و میان همه انسان‌ها عموماً، نیاز به یک جاذبه و کشش قلبى و روحانى دارد، به دنبال آن اضافه مى‏کند: میان شما مودت و رحمت آفرید (و جعل بینکم مودة و رحمة).
در پایان آیه، براى تأکید بیشتر مى‏فرماید: در این امور، نشانه‏هایى است براى افرادى که تفکر مى‏کنند (ان فى ذالک لایات لقوم یتفکرون).
قرآن در این آیه، هدف از پیوند زن و مرد را سکونت و آرامش قرار داده، با تعبیر پر معناى «لتسکنوا»، مسائل بسیارى را بیان می‌کند. نظیر این تعبیر، در آیه 189 سوره اعراف نیز آمده است.
وجود جنس مخالف با این ویژگی‌ها براى زن و مرد، مایه آرامش زندگى آن‌ها است و یکى از نعمت‌های بزرگ الهى محسوب مى‏شود.

1. روم (30)، آيه 21.

[="Tahoma"][="DarkOrchid"]وای خدایا من هیچ وقت چنین چیزیو تو ایرانمون حس نکردم!!:Moteajeb!: اصلا فک نمیکردم ...
ولی خداییش آدم خوشحال میشه وقتی میبینه به حجابش احترام میذارن:)
[/]