.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

تب‌های اولیه

3592 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

خدایا می شه منو ول کنی. می خوام ببینم اگه ولم کنی چه بلایی سرم میاد که الان سرم نیومده.

rea1362;664936 نوشت:
وقتی به زندگیم نگاه میکنم ،

میبینم خدا دقیقا همون جایی دستمو گرفته،

که میتونسته مچمو بگیره ...

خدایـــا شکــــرت

وقتی به زندگیم نگاه می کنم می بینم خدا دقیقا همونجایی دستم رو نگرفته که بیشترین نیاز را اونجا به دستگیری خدا داشتم.

الهم عجل لولیک الفرج
یا مقلب القلوب و الابصار ثبت قلبی علی دینک

یا ارحم الراحمین اهدنا الصراط المستقیم

ای همه ی چاره ی من
من همه بیچاره ی تو

من خدای دیگه ای ندارم که پیشش برم

باشه؟:geryeh:

صاعقه;665170 نوشت:
خدایا می شه منو ول کنی. می خوام ببینم اگه ولم کنی چه بلایی سرم میاد که الان سرم نیومده.

شما هنوز آشتی نکردین؟

عاشق امام خامنه ای;665232 نوشت:
شما هنوز آشتی نکردین؟

یکی از آرزو های زندگیم اینه که آشتی کنم ولی او دیگه صدای منو نمی شنود که بخوام باهاش آشتی کنم.

Miss Chadoriii;665225 نوشت:
من خدای دیگه ای ندارم که پیشش برم

باشه؟:geryeh:

خوش بحالتان. ولی من هیچ خدایی ندارم که پیشش برم. خدای من سراون قله کوه نشسته و پشتش را به من کرده.

عاشق امام خامنه ای;665232 نوشت:
شما هنوز آشتی نکردین؟

شما با خدای خودتون آشتی هستید؟ چرا؟

صاعقه;665274 نوشت:
شما با خدای خودتون آشتی هستید؟ چرا؟

راستش آدم واسه ی قهر کردن دلیل میخواد نه واسه آشتی
ولی دلایل آشتی بودن با خدا اینه که هیچ کس اندازه خدا خواهان عاقبت بخیری آدم نیست
هر کاری میکنه حتی بندش رو تو اوضاع بد میندازه تا بنده فکر کنه و راه درست رو انتخاب کنه بفهمه که چرا اومده به این دنیا چی قراره به سرش بیاد .خلاصه بندش رو به واقعیت برسونه

عاشق امام خامنه ای;665285 نوشت:
راستش آدم واسه ی قهر کردن دلیل میخواد نه واسه آشتی
ولی دلایل آشتی بودن با خدا اینه که هیچ کس اندازه خدا خواهان عاقبت بخیری آدم نیست
هر کاری میکنه حتی بندش رو تو اوضاع بد میندازه تا بنده فکر کنه و راه درست رو انتخاب کنه بفهمه که چرا اومده به این دنیا چی قراره به سرش بیاد .خلاصه بندش رو به واقعیت برسونه
پس چرا منی که غرق در تباهی و کثافت هستم و یک پولی نیاز دارم برای ازدواج خدا ازم دریغ می کنه.آیا من با ازدواج نکردن عاقبت به خیر می شوم؟!

صاعقه;665288 نوشت:
پس چرا منی که غرق در تباهی و کثافت هستم و یک پولی نیاز دارم برای ازدواج خدا ازم دریغ می کنه.آیا من با ازدواج نکردن عاقبت به خیر می شوم؟!

ببینید با این چیزایی که شما گفتین الان ازدواج به شما واجبه ولی خود خدا گفته که اگه شرایط نبود پاکدامنی پیشه کنید.
بله اگه بخواید ازدواج نکرده هم عاقبت بخیر میشید
منظورم شما نیستین ولی هر آدمی هر چقدر تو کثافت و لجن غرق باشه باز امید هست بیاد بیرون و عاقبت بخیر بشه
ای کاش این خیرا جای در و دیوار ساختن به ازدواج جوونا کمک میکردن
چرا توبه نمیکنید گناهتون رو ترک کنید؟

عاشق امام خامنه ای;665290 نوشت:
ببینید با این چیزایی که شما گفتین الان ازدواج به شما واجبه ولی خود خدا گفته که اگه شرایط نبود پاکدامنی پیشه کنید.
بله اگه بخواید ازدواج نکرده هم عاقبت بخیر میشید
منظورم شما نیستین ولی هر آدمی هر چقدر تو کثافت و لجن غرق باشه باز امید هست بیاد بیرون و عاقبت بخیر بشه
ای کاش این خیرا جای در و دیوار ساختن به ازدواج جوونا کمک میکردن
چرا توبه نمیکنید گناهتون رو ترک کنید؟

به همون دلیلی که به کثافت افتادم و غرق شدم به همون دلیل هم امیدی برای رهایی از کثافت برام نیست. خیّر چرا وقتی خدا هست؟ خدایی که نیاز های بندگانش را دست خیّرین داده به چه درد می خورد؟ توبه می کنم ولی دوباره شروع می کنم نمی تونم ترک کنم. چرا خدا مرا نمی بیند؟ کثافت تاکی؟

صاعقه;665293 نوشت:
به همون دلیلی که به کثافت افتادم و غرق شدم به همون دلیل هم امیدی برای رهایی از کثافت برام نیست. خیّر چرا وقتی خدا هست؟ خدایی که نیاز های بندگانش را دست خیّرین داده به چه درد می خورد؟ توبه می کنم ولی دوباره شروع می کنم نمی تونم ترک کنم. چرا خدا مرا نمی بیند؟ کثافت تاکی؟

ببینید یه روایتی شنیده بودم دقیق یادم نیست میگه یه بار یه مردی میره تو کوهی جایی میشینه میگه مگه خدای من هر کاری بخواد نمیتونه بکنه؟باید روزی منو بده از آسمون غذا بنذازه واسم
چند روز میشینه تا به حال مرگ میفته بازم خدا از آسمون غذا نمیندازه.یه ندایی بهش میاد میگه (میگم که متاسفانه دقیق یادم نیست )مضمونش این بود که ما روزی تو رو روی زمین قرار دادیم تو باید واسه رسیدن بهش تلاش کنی.فکر کنم میگه برو از فلانی بخواد بهت غذا بده.مرده میگه چرا از فلانی بخوام از خدا میخوام اون باید بده.میگه روزی تو رو خدا توسط اون مرد میده.
الانم اوضاع همینه باید تلاش کرد
اینجوری که شما میخواین باشه یه شرطی داره که هر چی خواستین خدا بهتون بده.میدونید شرطش چیه؟
اگه اینجوری بود که تو عالم همه باید میشستن سر جاشون هر چی میخواستن خدا حاضر و آماده میذاشت جلوشون. خدا توسط وسیله روزی میرسونه خودش که حقوق ماهیانه کارمندا رو از آسمون نمیندازه پایین
میتونید ترک کنید مطمئنم.

صاعقه;665293 نوشت:
به همون دلیلی که به کثافت افتادم و غرق شدم به همون دلیل هم امیدی برای رهایی از کثافت برام نیست. خیّر چرا وقتی خدا هست؟ خدایی که نیاز های بندگانش را دست خیّرین داده به چه درد می خورد؟ توبه می کنم ولی دوباره شروع می کنم نمی تونم ترک کنم. چرا خدا مرا نمی بیند؟ کثافت تاکی؟

واسه دوستی و اشتی با خدا ترک کنید.بدونید که وقتی این گناهو میکنید خدا ازتون بدش میاد به خاطر راضی بودن خدا ترک کنید

عاشق امام خامنه ای;665297 نوشت:
ببینید یه روایتی شنیده بودم دقیق یادم نیست میگه یه بار یه مردی میره تو کوهی جایی میشینه میگه مگه خدای من هر کاری بخواد نمیتونه بکنه؟باید روزی منو بده از آسمون غذا بنذازه واسم
چند روز میشینه تا به حال مرگ میفته بازم خدا از آسمون غذا نمیندازه.یه ندایی بهش میاد میگه (میگم که متاسفانه دقیق یادم نیست )مضمونش این بود که ما روزی تو رو روی زمین قرار دادیم تو باید واسه رسیدن بهش تلاش کنی.فکر کنم میگه برو از فلانی بخواد بهت غذا بده.مرده میگه چرا از فلانی بخوام از خدا میخوام اون باید بده.میگه روزی تو رو خدا توسط اون مرد میده.
الانم اوضاع همینه باید تلاش کرد
اینجوری که شما میخواین باشه یه شرطی داره که هر چی خواستین خدا بهتون بده.میدونید شرطش چیه؟
اگه اینجوری بود که تو عالم همه باید میشستن سر جاشون هر چی میخواستن خدا حاضر و آماده میذاشت جلوشون. خدا توسط وسیله روزی میرسونه خودش که حقوق ماهیانه کارمندا رو از آسمون نمیندازه پایین
میتونید ترک کنید مطمئنم.
من توقع ندارم که خدا بدون تلاش به من چیزی بده. اما بستر تلاش را برای من فراهم کنه اون وقت لعنت به هرکی که تلاش نکنه.می دانید چقدر دنبال کار گشتم ولی گیر نیاوردم. اگر فردی در زندان باشد وظیفه خدا در مورد رزق او چیست؟او که نمی تواند بیاید بیرون و برود دنبال رزق. مثل من مثل همون زندانیه است؟

عاشق امام خامنه ای;665300 نوشت:
واسه دوستی و اشتی با خدا ترک کنید.بدونید که وقتی این گناهو میکنید خدا ازتون بدش میاد به خاطر راضی بودن خدا ترک کنید
مگه خدا قبل از گناه ازمن بدش نمی آمد؟ من اون مضطرّی هستم که هیچ کس جواب منو نمی دهد.

صاعقه;665302 نوشت:
من توقع ندارم که خدا بدون تلاش به من چیزی بده. اما بستر تلاش را برای من فراهم کنه اون وقت لعنت به هرکی که تلاش نکنه.می دانید چقدر دنبال کار گشتم ولی گیر نیاوردم. اگر فردی در زندان باشد وظیفه خدا در مورد رزق او چیست؟او که نمی تواند بیاید بیرون و برود دنبال رزق. مثل من مثل همون زندانیه است؟


زمین خدا بزرگه برو یه شهری که کار توش باشه.تهران اصفهان... شاید اومدی و رفتی یه جا کار کردی و رییس اونجا خوشش اومد ازتو دخترش و داد بهت.ازین داستان عشقولانه ها:)

صاعقه;665302 نوشت:
من توقع ندارم که خدا بدون تلاش به من چیزی بده. اما بستر تلاش را برای من فراهم کنه اون وقت لعنت به هرکی که تلاش نکنه.می دانید چقدر دنبال کار گشتم ولی گیر نیاوردم. اگر فردی در زندان باشد وظیفه خدا در مورد رزق او چیست؟او که نمی تواند بیاید بیرون و برود دنبال رزق. مثل من مثل همون زندانیه است؟

تو زندان که غذا میدن:khandeh!:وضعشون از ما هم بهتره مخصوصا زندانای سیاسی که هتلیه واسه خودش
آره کار سخت گیر میاد
من یه چیزی میگم مسخره نکنید مثلا این فیلم فرشته ها با هم می آیند رو دیدید؟روحانیه میره سر ساختمون و این ور اون ور کار میکنه هر جوری میشه کار گیر میاره از صبح تا شب پدرش در میاد کار میکنه.من میگم شما که کار پیدا نمیکنید از این کارای کوچیک شروع کنید کم کم وضعتون خوب میشه.دیگه تو واقعیته دیگه یکی از این خرپولای خارجی با روزنامه فروشی شروع کرده بعد تیلیاردتر شده.یا دکتر حسابی توی بیروت از تک و تنها با وجود اینکه بچه بوده از مادرش مراقبت میکرده پدرش میخواسته مادرش رو بکشه فراریش میده مجبور میشه بره تو سطلای نون خشک نون خشک برداره بزنه تو آب خیس بشه بخورن
من میدونم شرایطتون سخته ولی تو هیمن شرایط سخت هم امیده که آدمو نجات میده فرق کسایی که از شرایط سخت بیرون اومدن با اونایی که وضعشون بدتر شده همین امید و تلاشه
الان از این کارا هم پیدا نمیکنید خودتون یه کاری کنید فکر کنید ایده بدید بینید چطوری میشه با این وضع آدم خودش یه کاری کنه

خدا سلامتی بهتون داده این هم بستر کار.دور از جون اگه کور یا فلج بود یه نفر چیکار باید میکرد.پس شما نعمت سلامتی دارین

mohsen1990;665304 نوشت:

زمین خدا بزرگه برو یه شهری که کار توش باشه.تهران اصفهان... شاید اومدی و رفتی یه جا کار کردی و رییس اونجا خوشش اومد ازتو دخترش و داد بهت.ازین داستان عشقولانه ها:)
اون وقت توی تهران و اصفهان شب کجا سرم رو بگذارم بخوابم.تازه من توی یکی از شهرهای صنعتی کشور زندگی می کنم و رشته ام هم مهندسیه ولی باز کار گیرم نمیاد.

صاعقه;665308 نوشت:
اون وقت توی تهران و اصفهان شب کجا سرم رو بگذارم بخوابم.تازه من توی یکی از شهرهای صنعتی کشور زندگی می کنم و رشته ام هم مهندسیه ولی باز کار گیرم نمیاد.

اومدی اصفهان بیا خونه ما:) نمیدونم والا

صاعقه;665303 نوشت:
مگه خدا قبل از گناه ازمن بدش نمی آمد؟ من اون مضطرّی هستم که هیچ کس جواب منو نمی دهد.

برای چی باید از شما بدش میومد؟
همیشه شرایط سخت جواب نداره دلیلی نداره به نتیجه برسه نمیدونم منظورمو چطوری بگم ولی بعضی وقتا درد و سختیها فقط واسه بزرگتر شدن آدمه
ولی شما پاشید برید دنبال کار
همیشه تو این دنیا هر کاری رو باید از راهش رفت برید دنبال کار پیدا میکنید

عاشق امام خامنه ای;665306 نوشت:
تو زندان که غذا میدن:khandeh!:وضعشون از ما هم بهتره مخصوصا زندانای سیاسی که هتلیه واسه خودش
آره کار سخت گیر میاد
من یه چیزی میگم مسخره نکنید مثلا این فیلم فرشته ها با هم می آیند رو دیدید؟روحانیه میره سر ساختمون و این ور اون ور کار میکنه هر جوری میشه کار گیر میاره از صبح تا شب پدرش در میاد کار میکنه.من میگم شما که کار پیدا نمیکنید از این کارای کوچیک شروع کنید کم کم وضعتون خوب میشه.دیگه تو واقعیته دیگه یکی از این خرپولای خارجی با روزنامه فروشی شروع کرده بعد تیلیاردتر شده.یا دکتر حسابی توی بیروت از تک و تنها با وجود اینکه بچه بوده از مادرش مراقبت میکرده پدرش میخواسته مادرش رو بکشه فراریش میده مجبور میشه بره تو سطلای نون خشک نون خشک برداره بزنه تو آب خیس بشه بخورن
من میدونم شرایطتون سخته ولی تو هیمن شرایط سخت هم امیده که آدمو نجات میده فرق کسایی که از شرایط سخت بیرون اومدن با اونایی که وضعشون بدتر شده همین امید و تلاشه
الان از این کارا هم پیدا نمیکنید خودتون یه کاری کنید فکر کنید ایده بدید بینید چطوری میشه با این وضع آدم خودش یه کاری کنه

خدا سلامتی بهتون داده این هم بستر کار.دور از جون اگه کور یا فلج بود یه نفر چیکار باید میکرد.پس شما نعمت سلامتی دارین

من فرزند یک نفرم مثل اون روحانی ای که در فیلم نشان می داد.اما پدر من روحانی نبود ولی خودش را به هر کاری می زد. نتیجه اش چی بود. وقتی می آمد خونه فقط بد اخلاقی وافسردگی هاش رو می آورد.این جور کارهایی چه ارزشی داره. پدره شاید سربلند باشه ولی بچش یک شخص عقده ای مثل من می شه.

mohsen1990;665309 نوشت:
اومدی اصفهان بیا خونه ما:) نمیدونم والا
شما که اصفهانی هستید ازتون می پرسم. کرایه یک سوئیت زیر پله ای توی اصفهان چنده؟

عاشق امام خامنه ای;665310 نوشت:
برای چی باید از شما بدش میومد؟
همیشه شرایط سخت جواب نداره دلیلی نداره به نتیجه برسه نمیدونم منظورمو چطوری بگم ولی بعضی وقتا درد و سختیها فقط واسه بزرگتر شدن آدم
برای من این بزرگ شدن به قیمت کثافت روح و جسمم اتفاق افتاد.

صاعقه;665312 نوشت:
من فرزند یک نفرم مثل اون روحانی ای که در فیلم نشان می داد.اما پدر من روحانی نبود ولی خودش را به هر کاری می زد. نتیجه اش چی بود. وقتی می آمد خونه فقط بد اخلاقی وافسردگی هاش رو می آورد.این جور کارهایی چه ارزشی داره. پدره شاید سربلند باشه ولی بچش یک شخص عقده ای مثل من می شه.

من که درسای دینی نخوندم ولی چیزی که تو قران هم دیدم خودم هم به این نتیجه رسیدم این بوده این توقعی که ماها داریم هر چی میخوایم خدا بده فقط در یه صورت رخ میده
اونم آیش یادم نمیاد کلا گیج شدم
ولی مفهومش این بود که از دستورات خدا اطاعت کنید به جایی میرسید که بگید باش میشود....
بقیه ما که گناه کردیم به حرف خدا گوش ندادیم چرا باید درجا به حرفمون گوش بده؟گوش نمیده که یادمون بیاره به حرفش گوش بدیم تا به این بهانه گوش ندادن عاقبت بخیرمون کنه به راه راست ببره مارو

صاعقه;665314 نوشت:
برای من این بزرگ شدن به قیمت کثافت روح و جسمم اتفاق افتاد.

ترک کنید .توبه کنید ترک کنید همه چیز درست میشه
مشکلات جسمی و نمیدونم ولی خدا آدمو میبخشه
یه یهودی تو یه بیابونی گیر میفته یه لقمه واسش میمونه آخرین لقمه رو میده به سگش میخوره بعد دوتاشون از گشنگی میمیرن خدا همه گناهای این یهودی رو میبخشه. شما اگه توبه کنید و گناه نکنید چرا نبخشه؟

عاشق امام خامنه ای;665316 نوشت:
من که درسای دینی نخوندم ولی چیزی که تو قران هم دیدم خودم هم به این نتیجه رسیدم این بوده این توقعی که ماها داریم هر چی میخوایم خدا بده فقط در یه صورت رخ میده
اونم آیش یادم نمیاد کلا گیج شدم
ولی مفهومش این بود که از دستورات خدا اطاعت کنید به جایی میرسید که بگید باش میشود....
بقیه ما که گناه کردیم به حرف خدا گوش ندادیم چرا باید درجا به حرفمون گوش بده؟گوش نمیده که یادمون بیاره به حرفش گوش بدیم تا به این بهانه گوش ندادن عاقبت بخیرمون کنه به راه راست ببره مارو

بی انصاف! من 13سالم بود که به این کار مبتلا شدم. من حرف خدا رو گوش نکردم. من قربانی شدم.قربانی. توقع من نابجا نیست. چون خدا در اون شرایط حساس و بحرانی من را در کثافت تنها گذاشت وظیفشه که الان پول بهم بده.

صاعقه;665313 نوشت:
شما که اصفهانی هستید ازتون می پرسم. کرایه یک سوئیت زیر پله ای توی اصفهان چنده؟

ببینید با فرضیات نمیشه زندگی رو پیش برد برید بگردید از کجا معلوم شاید یه کاری پیدا کردید که اولش یه پولی بهتون دادن گذاشتن شبا هم یه جایی بمونید.یه مدت اینجوری سر کنید وضعتون خوب شه
یا یه حالتای دیگه اومدین و اصلا یه جا استخدامتون کردن خونه سازمانی هم میدادن یا هزاار تا اتفاق دیگه شما برید جلو حرکت کنید بگردید اون وقت ببینید خدا چی پیش میاره کلی ماجرا ممکنه اتفاق بیفته

عاشق امام خامنه ای;665318 نوشت:
ترک کنید .توبه کنید ترک کنید همه چیز درست میشه
مشکلات جسمی و نمیدونم ولی خدا آدمو میبخشه
یه یهودی تو یه بیابونی گیر میفته یه لقمه واسش میمونه آخرین لقمه رو میده به سگش میخوره بعد دوتاشون از گشنگی میمیرن خدا همه گناهای این یهودی رو میبخشه. شما اگه توبه کنید و گناه نکنید چرا نبخشه؟
من اصلا برام اهمیتی نداره که خدا من رو ببخشه یا نبخشه. خدایی که بنده اش را در کثافت رها می کنه ارزش درخواست بخشیده شدن نداره. من از کسی عذر خواهی می کنم که براش ارزش داشته باشم نه از کسی عذر خواهی کنم که من رو از سگ هم کمتر می دونه.نه از کسی که سرنوشت کودکی معصوم براش هیچ اهمیتی نداره.

صاعقه;665319 نوشت:
بی انصاف! من 13سالم بود که به این کار مبتلا شدم. من حرف خدا رو گوش نکردم. من قربانی شدم.قربانی. توقع من نابجا نیست. چون خدا در اون شرایط حساس و بحرانی من را در کثافت تنها گذاشت وظیفشه که الان پول بهم بده.

اون موقع بچه بودین.الان چی؟میتونید ترک کنید.به خدا توانایی ترک تو وجودتون هست
ببینید هیچ بحثی روی سخت بودن شرایط شما نیست هیچی ولی آدم باید به خودش کمک کنه یا نه؟
امتحان شما هم اینجوری بوده تو این شرایط باید امتحان پس بدید.امتحان هر شخصی واسه خودش سخته خدا امتحاناش همیشه سخته همیشه

صاعقه;665322 نوشت:
من اصلا برام اهمیتی نداره که خدا من رو ببخشه یا نبخشه. خدایی که بنده اش را در کثافت رها می کنه ارزش درخواست بخشیده شدن نداره. من از کسی عذر خواهی می کنم که براش ارزش داشته باشم نه از کسی عذر خواهی کنم که من رو از سگ هم کمتر می دونه.نه از کسی که سرنوشت کودکی معصوم براش هیچ اهمیتی نداره.

ارزش دارین برا خدا فقط خودتون نمیدونید
برگشتین این کلیپ رو هم گوش ببینید

کلیپ دو دقیقه و 44 ثانیه هر کس گرفتاری دارد بشنود
http://www.aparat.com/v/KsuhX
اگه قرار باشه هر کسی هر بلایی سرش میاد بگه خدا این بلا رو سر من آورد چرا نذاشت این اتفاق بیفته اون موقع هیچ مسلمونی رو زمین نبود مسلمون که نه کلا هیچ دینی همه باید کافر میشدن.لجبازی کردن همیشه به ضرر خود آدم تموم میشه

بسم الله الرحمن الرحیم

[=IranNastaliq]خدایا برسان صاحب کار را...........

صاعقه;665319 نوشت:
بی انصاف! من 13سالم بود که به این کار مبتلا شدم. من حرف خدا رو گوش نکردم. من قربانی شدم.قربانی. توقع من نابجا نیست. چون خدا در اون شرایط حساس و بحرانی من را در کثافت تنها گذاشت وظیفشه که الان پول بهم بده.

من چند بار میخواستم یه چیزی به شما بگم هر دفعه یادم رفته الانم یادم رفت اگه فردا از انجمن شوتم نکردن بیرون و یادم اومد ان شاالله مینویسم
دفعه قبل که با شما بحث کردم رفتم بالا منبر حالم داشت از خودم بهم میخورد من این حرفا رو میزنم خودم به خیلیاش عمل نمیکنم ولی درستش ایناست
سری پیش بعد از بحث با شما بدترین اتفاقی که میتونست واسم بیفته افتاد(یعنی عکس چیزی که صد سال داشتم واسش دعا میکردم پیش اومد تموم شد رفت همه حرفای شما میومد تو ذهنم با کلی سختی به سوالا جواب دادم رفت آدم وقتی خودش تو این وضعیت باشه قبول واقعیت براش سخته پس خیلی از قبول نکردنا رو من به چشم خودم دیدم به خاطر شرایط روحی سخته نه به خاطر دروغ بودن اون واقعیت) بعد توهم یا واقعیت نمیدونم توهم زده بودم که به خاطر بحث با شما اینجوری شدم داشتم فکر میکردم خدا شما رو خیلی دوست داره زد منو سوسک کرد که زیاد حرف نزنم .پس دیگه نظر نمیدم
موفق باشید

یا‌رقیه;665335 نوشت:
[=Times New Roman]

با دیدن این جمله...... لازم دونستم بیام یه چیی بهت بگم......

خدا داره بهت می گه ...... هر وقت زن گرفتی بهت برکت می دم......

ببین فک نکن من خودم الان از سر شکم سیری حرف می زنم....... هیچی پول ندارم.... بابای پولدار هم ندارم.... زن هم می خوام بگیرم...:khandeh!:..... الان شدید دنبال این قضیه هستم....:hamdel:

وضعیت روحیت رو درک می کنم...... نمی دونم چی بگم که آروم بشی......مهم ترین چیز اینه که می خوای بنده خوبی باشی برای خدا.... پس باش.....

برای اینکه حال و هوات عوض بشه..... چند تا توصیه بهت دارم...... اول اینکه اگه می تونی 650 هزار تومن پول جور کنی..... پا شو برا نیمه شعبان بریم کربلا....atabe.org....البته الان ثبت نام بسته شده....... 02166963058 ...به این شماره زنگ بزن، مربوط به همین انجمن توسعه فرهنگی عتباته..... بچه های خیلی خیلی گلی هستن....(مثل اسک دینی ها:Gol:).... اگه بتونن یه کاری می کنن.... اگه 650 رو هم نمی تونی جور کنی.....بازم بهشون زنگ بزن ، احتمالا بتونن یه کاری بکنن.....

سفر فوق العاده بی نظیریه...... میری تو بغل امام حسین می شینی....باهاش حرف می زنی.... کلی بهانه داری که گریه کنی... برا خودت نه.... برا مظلومیت حضرت امیر.....

توصیه بعدی.... اگه بعد از تلاش های بالا کربلا جور نشد.... برای من که جور شد.... ان شا الله برای تو هم جور می شه.....

خوب پا شو برو تو یه مکان زیارتی که بهت آرامش میده.... یا برو مزار شهدای گمنام.....اونجا یه دعا کمیل با حال بخون تا آروم بشی.....

یه قولی هم به من بده.....

منو شفاعت کن.......

یا علی


من تجربه ی مسافرت کربلا رو داشتم. اونجا خیلی به امام حسین التماس کردم.خیلی گریه کردم. زار زدم. ولی حاجتم رو نگرفتم. شاید چون به صلاحم نبود. می گن هر کی کربلا بره آدم نشه دیگه هیچ وقت آدم نمی شه. به همین خاطر من هیچ وقت آدم نمی شم. امام حسین هم نتونست از من دستگیری کنه. دیگه کی می تونه. خدا کنه که هیچ وقت به درد بی کسی دچار نشید که خیلی بد دردیه. خدا کنه هیچ وقت کسی به اون نقطه نرسه که امام حسین هم دست رد به سینش بزنه. نه آقا. امام خسین عاشق می خواد. طلبکار که نمی خواد.امام حسین سربار که نمی خواد. امیدوارم امام حسین دست رد به سینتون نزنه. من با امام حسین خیلی درد دل کردم اما من هیچکی رو ندارم.امام حسین مال من نیست. او کاری به من بدبخت ندارد.خدای من گم شده به همین خاطره صداش رو نمی شنوم.

عاشق امام خامنه ای;665337 نوشت:
داشتم فکر میکردم خدا شما رو خیلی دوست داره زد منو سوسک کرد که زیاد حرف نزنم .پس دیگه نظر نمیدم
موفق باشید
یعنی فکر می کنید چون گفتید خدا منو دوست داره اتفاق بدی براتون افتاده است؟ این رو حتما جواب بدید بعداگر خواستید نظر ندید ، ندید.

صاعقه;665361 نوشت:
یعنی فکر می کنید چون گفتید خدا منو دوست داره اتفاق بدی براتون افتاده است؟ این رو حتما جواب بدید بعداگر خواستید نظر ندید ، ندید.

من که هم اون موقع هم الان اینجوری فکر کردم.یعنی رسما انگار خدا داشت بهم میگفت کی به تو گفته حرف اضافه بزنی
حرفم اینه منم از خوشحالی و شاد و شنگولی اینا رو نمیگم

عاشق امام خامنه ای;665397 نوشت:
من که هم اون موقع هم الان اینجوری فکر کردم.یعنی رسما انگار خدا داشت بهم میگفت کی به تو گفته حرف اضافه بزنی
من متوجه نشدم. یعنی خدا می خواست به شما بگه که این بنده اش را واقعا دوست نداره؟

[="Times New Roman"][="Black"]

صاعقه;665359 نوشت:
من تجربه ی مسافرت کربلا رو داشتم. اونجا خیلی به امام حسین التماس کردم.خیلی گریه کردم. زار زدم. ولی حاجتم رو نگرفتم. شاید چون به صلاحم نبود. می گن هر کی کربلا بره آدم نشه دیگه هیچ وقت آدم نمی شه. به همین خاطر من هیچ وقت آدم نمی شم. امام حسین هم نتونست از من دستگیری کنه. دیگه کی می تونه. خدا کنه که هیچ وقت به درد بی کسی دچار نشید که خیلی بد دردیه. خدا کنه هیچ وقت کسی به اون نقطه نرسه که امام حسین هم دست رد به سینش بزنه. نه آقا. امام خسین عاشق می خواد. طلبکار که نمی خواد.امام حسین سربار که نمی خواد. امیدوارم امام حسین دست رد به سینتون نزنه. من با امام حسین خیلی درد دل کردم اما من هیچکی رو ندارم.امام حسین مال من نیست. او کاری به من بدبخت ندارد.خدای من گم شده به همین خاطره صداش رو نمی شنوم.

عاشق امام خامنه ای;665337 نوشت:
دفعه قبل که با شما بحث کردم رفتم بالا منبر حالم داشت از خودم بهم میخورد من این حرفا رو میزنم خودم به خیلیاش عمل نمیکنم ولی درستش ایناست

ببین صاعقه... منم همین حرفایی که خانوم عاشق امام خامنه ای گفتن.... واسه منم همینجوری صدق می کنه....

یه فرازی تو دعا کمیل می گه..... [=Traditional Arabic]وَ كَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِيلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ‏ .....

[=verdana] من که می گم بیا بریم کربلا...
[=verdana]فکر نکن[=Traditional Arabic][=verdana]خیلی پیش خدا آبرو دارم..... ولی خدا همه رقمه مرام می زاره....تو کارشناسی دوستام بهم می گفتن شهید:khandeh!:[=Traditional Arabic][=verdana]....اینقدر اذیت می شدم.... می گفتم من کجا... شهدا کجا....

یه جورایی شرمندت می کنه.... تا سعی کنی خودتو درست کنی.... البته اینا که می گم احساس منه ها.... نمی دونم چقدر درسته...

دلم می سوزه.... اینجوری که داری حرف می زنی.... کاملا مشخصه که چقدر [=Traditional Arabic][=verdana]دوست داری دلت حرم خدا باشه[=Traditional Arabic][=verdana]...... ولی نمی دونم چرا اینقدر از خدا [=Traditional Arabic][=verdana]ناامید شدی.... نا امید نباش[=Traditional Arabic][=verdana]..... شنیدم که می گن ناامیدی بزرگترین گناهه....

در مورد امام حسین... اینجوری نگو.....

دست رد به سینه هیچکس نمی زنه.....گر به صد توبه شکستی باز آی.....:tashvigh!:[=Traditional Arabic]

به سختی ها و مصائب حضرت زینب فکر کن.....

به خدا با دست بسته ام.... به زمین هر جا نشسته ام....
نقش کردم.... عشق من حسین.....


[=Times New Roman]

صاعقه;665359 نوشت:
کربلا

[=verdana]راستی امضای منم بخون....

شاید التیام بخش غصه هات بشه....

خدا کنه برای رضای خدا تحمل کنیم....

یا‌رقیه;665403 نوشت:
[=Times New Roman]
[=Traditional Arabic][=verdana]

یه جورایی شرمندت می کنه.... تا سعی کنی خودتو درست کنی.... البته اینا که می گم احساس منه ها.... نمی دونم چقدر درسته...

[=Traditional Arabic][=verdana]

در مورد امام حسین... اینجوری نگو.....

دست رد به سینه هیچکس نمی زنه.....گر به صد توبه شکستی باز آی.....

:tashvigh!:[=Traditional Arabic][=verdana]

باور نمی کنید من کربلا رفته ام. متاسفانه امام حسین دست رد به سینه من زد. شاید هم من توقع زیادی دارم. شاید هم اون قدر شقی ام که کاری از ایشون برای من برنمی آید.

صاعقه;665400 نوشت:
من متوجه نشدم. یعنی خدا می خواست به شما بگه که این بنده اش را واقعا دوست نداره؟

نه برعکس خدا شما رو خیلی دوست داره
من تو کل عمرم واسه یه چیزی خیلییییییییییی دعا میکردم بیشتر از هر چیزی واسم مهم بود اون روز که بحث کردیم من رفته بودم بالا منبر داشتم با شما در این موردا بحث میکردم زد و دقیقا همین چیزی که میخواستم نیست و نابود شد یعنی قشنگ میفهمیدم که شما اون روز چه حالی داشتید موقع بحث هر چی شما گلایه کرده بودید از خدا میومد تو ذهن من .منم خیلی بهم ریختم واسه اون موضوع در حد گله و شکایت شدید از خدا چند روز در همین حال بودم اون حرفای شما هم که از خدا گله میکردید میومد تو فکرم با کلی بدبختی در صورتکیه من اون روز خودم جواب شما رو میدادم باز نتونستم با اون حالم خودم رو قانع کنم. یعنی چیزی که خودم به شما گفته بودم رو هم خودم قبول نمیکردم.یعنی قبول حقیقت وقتی حال آدم بد باشه سخته.لی آدم عاقل باید حواسش باشه بیشتر به خودش ضربه نزنه.
بعدشم نمیدونم خرافاته یا هر چیز دیگه ای ولی همش این به ذهنم میرسید که خدا زد تو سرم تا حواسم باشه تو کار خودش و بنده هاش دخالت نکنم.یه همچین فکرایی
یعنی این میومد تو فکرم چون جواب شما رو اونجوری دارم اون بدبختی پیش اومد

[="Times New Roman"][="Black"]

صاعقه;665411 نوشت:
کربلا

من نمی فهمم.... نکنه توقع داری معجزه ببینی... البته برای اونا کاری نداره..... ولی قرار نیست که سقف آسمون رو باز کنن هر چی می خوای بهت بدن....

یه لطیفه بود قبلا.....

یارو می ره حرم امام رضا دخیل می شه می گه تو قرعه کش بانک برنده شم..... بعد چند سال ندا میاد .... پا شو برو یه حساب بانکی باز کن....

پاشو... پاشو.... پاشو برو حساب بانکی باز کن....:Cheshmak:.....:Gol:

یا علی مدد

صاعقه;665361 نوشت:
یعنی فکر می کنید چون گفتید خدا منو دوست داره اتفاق بدی براتون افتاده است؟ این رو حتما جواب بدید بعداگر خواستید نظر ندید ، ندید.

عزیز من شما چرا انقد افسرده ای منم یه حالتایی مثل شمارو داشتم اما استادمون یچیزی گفت از اون موقع یه حس خوبی دارم این حرفش برای یه سال قبله گفت که فکر کن بدترین مریضی دنیارو داری و کاملا فلجی تو یه زندان قرار فردا هم اعدام بشی دیگه از این بدتر نمیشه که ! اما یه نکته ای هست تو وجود داری همین وجود داشتنه زیباست فکر کن به اینکه نیستی بود و هیچ چیز نبود و وجود نداشتی اقا همه ی مولکول های بدنت دارن از زنده بودنشون لذت میبرن چطور قدر این نعمت وجود داشتن رو نمیدونی شما که سلامتی از گفته هاتم معلومه سایه پدر بالا سرته مهندسی تونستی دانشگاه بری
یکم تحقیق کن اون گناهی که ازش حرف میزنی و اگه درست حدس زده باشم و انقد خودتو غرق کثافت میدونی وقتی اونقد بد هست که ازدواج کرده باشی و اون موقع بجای رابطه با همسر و برطرف کردن نیازش به این عادت بد رو بیاری اونقد هام بزرگش نکن انقد گول این احادیث من در اوردی رو نخور
تو داری به خودت تلقین میکنی اینارو و معلومه که طبیعت باهات بد تا میکنه این قانون طبیعته که هرجور فکر کنی همونطور زندگی میکنی
بیا یه ماه مثبت فکر کردنو تمرین کن و تاثیراتشو ببین
امیدوارم حرفام به کارت بیاد و اصلا مشکلت رو درست فهمیده باشم:hamdel:

خداوندا سپاس:hamdel:
ممنون که هستی
همین:Gol:

صاعقه;665359 نوشت:
خدای من گم شده به همین خاطره صداش رو نمی شنوم.

سلام خدت شما بنده ی خوب خدا
.سعی کنید افکار منفی رو کنار بزارید و فقط مدت اندکی رو با کارهایی که خدا ازتون خواسته بگذرونید. اونوقت معجزه رو در قلب و روحتون میبینید

بدونید این گلایه ها کار همه ی ما ادماست. نه فقط شما و دلیلش هم اینه که ظرفمون (اول از همه خودم) کوچیکه:ok:

اگر فقط مدت کمی به خط اولم عمل کنید اونوقت تفاوت بین دو زندگی رو میبینید .سعی کنید زندگی رو مثبت ببینید و این کار رو حتی شده از طریق تلقین انجام بدید
رو درو دیوار جملات مثبت بنویسید. و بدونید تا خودتون استارت نزنید اتفاقی نمیفته

به قول یه حاج اقایی الکی از خدا تعریف کنید(که البته همه ی این تعریف ها واقعیه).از خدا تشکر کنید. به خاطر همه چیز.

علاوه بر تلاش ذکر هم بگیدو خرجی که نداره. حداقل امتحانش کنید.بگید لاحول ولا قوة الابالله



راستی ورزش هم بکنید.فقط یه رب در روز.

به نظر من که یه مدت کوتاهی هم که شده به این روش ها عمل کنید.ضرری که نمیکنید Smile

اگر بندگان من میدانستند که چطور چشم براهشان نشسته ام و چطور اشتیاق برگشتن آنها را دارم، از شوق می مردند و بند از بندشان جدا می شد. بنده من به حقی که تو بر گردن من داری، من دوستت دارم، تو نیز به حقی که من بر گردن تو دارم دوستم داشته باش.
( حدیث قدسی)


بعضی حرفارو نه میشه به کسی گفت . .
نه ازش چــــــــــیزی حتی تـــوو فضایِ مجازی نوشت . .
فقط باید توو خلوت به خــــــــدا بگی . .
چون بعدا هــــچوقت به روت نمیاره . .

"ﺍﻟﻬﯽ "
ﺑـﻮﯼ ِﻧﺎﺏ " ﺑﻬﺸـﺖ "ﻣﯿﺪﻫﺪ ﻫﻤـﮥ " ﻧﺎﻣﻬﺎﯼ "ﻗﺸـﻨﮓ ِ " ﺗــﻮ "
ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻣﺸﺎﻥ ﺭﻭﯼ ِﺯﺧﻤﻬﺎﯼ "ﺩﻟﻢ "
ﮔﻔـﺘﻪ ﺑـﻮﺩﯼ "ﺍَﻟﺠَّﺒﺎﺭ "
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﮐـﻪ " ﺟُـﺒﺮﺍﻥ ﻣــﯿﮑﻨﺪ " ﻫﻤـﮥ
ﺷﮑﺴﺘﮕـﯿﻬﺎﯼِ " ﺩﻟﺖ " ﺭﺍ
ﮔﻔـــــﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ " ﺍَﻟﻤُﺼَـﻮِّﺭ "
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﮐــﻪ ﺍﺯ ُ"ﻧﻮﻣـﯿﺴـﺎﺯﺩ "
ﻫﻤﮥ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ "ﻭﯾـﺮﺍﻥ " ﺷـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ ﺩﺭﻭﻥ ِ " ﺩﻟﺖ "
ﮔﻔــﺘﻪ ﺑـﻮﺩﯼ " ﺍﻟﺸّـﺎﻓـﯽ "
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﮐـــﻪ " ﺷِﻔﺎ " ﻣـﯿﺪﻫﺪ ﺗﻤﺎﻡ ِ
" ﺯﺧﻤﻬـﺎﯼِ ﻋﻤﯿﻖ " ﻭ " ﻧﺎﻋـﻼﺝ " ﺭﺍ
ﻫـﻮﺍﯼ ِ "ﺩﻟﻢ " ﺳﺒﮏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑــﺎﺯﻣﺰﻣﻪ ﻧﺎﻣﻬﺎﯼِ ﺯﯾﺒﺎﯾﺖ
ﻧَﻔـﺲ ﻣﯿﮑﺸــﻢ ﺩﺭﻫﻮﺍﯼِ "ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﻬـﺎﯼِ ﻧﺎﺑﺖ "

"ﺍﻟﻬﯽ "
ﺳﭙﺎﺱ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻭﺧﺪﺍﯾﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ


piano;665447 نوشت:
اونقد هام بزرگش نکن انقد گول این احادیث من در اوردی رو نخور

با بقیه حرفاتون موافقم اما این تیکش باید حواسمون باشه بزرگترین گناه اونیه که کوچیک شمرده بشه گناه بزرگی هم هست اما بخشش خدا از کل گناههای ما خیلی بیشتره میبخشه

عرفان;189831 نوشت:
خورشید

گرم و و ملایم بر گونه هایم می نشست
تشعشع زرد رنگ خورشید را می گویم
تازه دمیده بود و همچو نوزادی در آغوش آسمان دست و پا می زد
داشت همه را بیدار می کرد
برای فعالیت و حیاتی دوباره بلند شوید
آواز بلبلان نغمه خوان و صدای چک چک قطرات آب بر سنگ نشان از تاثیر گذاری او بود
خورشید چه بخواهد چه نخواهد دیگران از نور او استفاده می کنند و گرمای مهربانی می گیرند
بخواهد یا نه، فرشته زندگی بخش است
می بینیدش آرام و متین در وسط آسمان جلوه نمایی می کند؟
از لحظه ای که با آمدنش به آسمان زینت می دهد نمی ایستد تا اینکه برود
انگار نغمه ای بر لب دارد؟!
گوش بدهید شاید بشنوید
صدای او به نغمه و آواز هم روح می دهد!!!
اگر چند لحظه دیگر سکوت کنم پیام آوازش را خواهم فهمید
چه دلرباست آواز خوانیش!!!
مگر چه می گوید؟!
آخر آتش زندگی را در اجاق خانه ی وجود همه روشن کرده
بچه گنجشک ها منتظر غذایی اند که پدر و مادرشان به لانه می آورند
باد با برگ ها در حال بازیست و از این طرف به آن طرف می بردشان
ماهی ها هم بیدار شدند و دوباره لب به ذکری که نمی دانم چیست؟ گشوده اند
فقط می دانم تا به شب این ذکر را عاشقانه می گویند و لحظه ای هم غفلت نمی کنند
پیله ی پروانه ها در حال باز شده اند و نوید رنگین بال پروانه های پر محبت خدا را به ما می دهند
شما می دانید چه خبر است؟!
گلهای آبی و زرد و قرمز شروع به باز شدن کردند برای شروع چیزی می گویند:
بسم الرب الشهداء و الصدیقین
ارغوانی آسمان با آمدن خورشید از سر سجاده نماز شب ش بر می خیزد
می گویم : نکند خورشید خالق اینهاست؟؟؟!!!
قبل از اینکه بیاید همه انگار که مرده باشند و حال که آمده زنده شده اند
خورشید به اینها چه گفته که همه را به گروه سرودی تبدیل نموده و دسته جمعی می خوانند:
الله جمیل و یحب جمال
الرحمان علّم القرءان خلق الانسان علّمه البیان ...
بله همه می خوانند
پیر و مرادم علی می گفت : سنگ ها هم جزو آواز دهندگان این گروه اند
به نظرتان او سرود سنگ ها را شنیده است؟
راستی متوجه شدید خورشید ما را هم بیدار کرده؟ بهتر است بگویم زنده کرده؟
از ما می خواهد هر یک تک خوان این گروه عاشق آن معشوق حقیقی باشیم
شما در وصف خدا چه می خوانید؟
چقدر زیباست!!!
گوش می دهید؟
خود خورشید هم می خواند

خدایا!
چقدر عاشق داری!!!!
ما را جزو عاشقانت قرار ده
یادمان بده که چه بخوانیم
شهید همچو خورشید است
نه، خورشید همچو شهید است
معلم عشق خورشید شهید بوده
خورشید سلام ما را به استادت می رسانی؟
فهمیدم فهمیدم :
خورشید! تو هر روز به شوق دیدن شهدا از خانه ات بیرون می آیی؟
شاید هم می خواستی پا جا پای آنها بگذاری؟!!
آنها همه را همیشه یاد اله مهربان می انداختند و می خواندند:
خدایا! چه افتخاری از این بالاتر که بنده تو هستم و چه عزتی از این بالاتر که تو خدای من هستی؟!!!
آخر آقای شهیدان حسین فاطمه در لحظات آخر، وقتی هیچ امیدی نداشت، و تنها امیدش تو بودی ، سر به خاک گذاشت و عشق بازی خود با تو را به رخ ملائکه کشاند:
خدای من! راضی ام به هرچه تو راضی هستی
.............تسلیم بی چون و چرای دستور تو ام
نمی دانم چرا دانه های مروارید اشک از چشمانم سرازیر شد
نمی دانم چرا اشک نمی گذارد به نوشتنم ادامه دهم
ای اشک! بگذار بگویم و دل خدا را به این عاشق، خوش ببینم
ای اشک! مگر تو یار حسینی که هر وقت یادش می کنم و نامش می آید تو هم می آیی؟؟؟!!!
ای اشک! تو آب کدامین رودخانه ی مهریه ی مادرش زهرایی؟؟!!
بگذار بگویم از زینب ش
بگذار بگویم از لب تشنه اش
اینجا دیگر خورشید شاهد مستقیم ماجراست
اصلا خورشید! تو بگو
از عاشقی بگو که گلبرگ های وجودش، چه اصغرش چه اکبرش را یک به یک کند و به پای عاشقیش ریخت
از کهکشان بنی هاشم بگو که ستاره هایش و حتی ماهش را برای خدا فدا کرد
ای خورشید از ستاره دنباله دار کاروان اسرا بگو
عشق بازاری بود آنجا
دیگر اشکم نمی گذارد .....
عرفان

با دقت بخونید

موضوع قفل شده است