کمی تأمل لطفا!!!+عکس > هدیه مهربانی به دیگران !!

تب‌های اولیه

2356 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مدیر فرهنگی;633287 نوشت:
در آیه 37 سوره مبارکه الرحمن اشاره ای به این مطلب نشده

فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاء فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ
پس آنگاه كه آسمان از هم شكافد و چون چرم گلگون گردد

میشه بگین این حالت اشاره شده پس چه شکلی میشه!!!!!!!!!!؟
شکل گل میشه دیگه..................

سعی نکن متفاوت باشی!
فقط "خوب باش"
خوب بودن به اندازه ی کافی متفاوت است…

[h=2]ببینید دقیقا اینجارو میگم !! :)[/h]


مدیر فرهنگی;633287 نوشت:
در آیه 37 سوره مبارکه الرحمن اشاره ای به این مطلب نشده

فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاء فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ
پس آنگاه كه آسمان از هم شكافد و چون چرم گلگون گردد


سلام دوست عزیز ایات قران همگی نیاز به تفسیر دارن... همون طور که در قران گفته شده :و ما اسمان هارا بر ستون هایی برپا داشتیم ...ایا واقعا ستون وجود داره!؟ خیر پس این ایه هم مثل دیگر ایات....


هیچ تصویری از جنگ مثل این اشک منو در نیورد خدایاا ببین کی به کی پناه اوره از ترس!:geryeh:
واقعا اونایی که باعث بوجود اومدن این صحنه ها هستن چیزی به اسم قلب وچشم ندارن ببین این تصاویر!!!!!!


از بزرگی شنیدم هـر موقع میخواهید گـناه کنید هر موقع زمینه ی گـناه آمــادس ، رویتـــــ رو به سمتقبله کندلتــــ رو ببـر کربــ♥ــــــلاو سه مرتبه بگو:السلام علیک یا اباعبداللهالسلام علیک یا اباعبداللهالسلام علیک یا اباعبداللهاون وقت ببین دیگه روت میشه گناه کنی؟؟؟اون موقع ببین از اربابــــــ خجالتــــــ نمیکشی؟؟..

[="Blue"][h=4]بیسکویت خوش‌ شانس[/h] این تصویر در اواسط دهه شصت و در خطوط مقدم جبهه‌های جنوب کشور برداشته شده است. توضیح دیگری درباره تصویر نداشتیم الا اینکه...


[SPOILER] به گزارش ساجده به نقل از سرویس مقاومت جام نیوز، این عکس در اواسط دهه شصت و در خطوط مقدم جبهه های جنوب کشور برداشته شده است. توضیح دیگری درباره تصویر نداشتیم الا این که با دیدن آن، ناخودآگاه جملاتی چنین به ذهن متبادر شد: در روزگاری که بازار جهاد و جنگاوری، برای همه باز نیست، باید حتی به حال بیسکویتی که در دستان رزمنده‌ای قرار دارد غبطه خورد که به جای صرف شدن توسط یک کودک یا کارمندی که نتوانسته صبحانه اش را بخورد، شانس حضور در خط مقدمِ مجاهدت را داشته و روزی کسی شده است برای دفاع از دین و عزتش می جنگد و شاید تا دقایقی دیگر، در خون خود آرام بگیرد. جالب آنکه در تاریخچه‌ ابداع بیسکویت هم آمده که در ابتدا برای جیره جنگی در میدان های نبرد ابداع شد.http://sajedeh.com/new.aspx?id=9057
[/SPOILER]

[/]

[="Blue"]


[/]

[="Blue"][h=1]یادگاری عاشقانه یک شهید[/h]

[/]

توکل به بزرگی خدا

width: 550

[TD="width: 7"][/TD]
[TD="width: 100%"]آخرین سواری بر دوش بابا
[/TD]
[TD="width: 7"][/TD]
[TD="bgcolor: #EFF2FE colspan: 3"]

[/TD]

[h=1]نگارش نام زيباي الله و محمد توسط مورچه‌ها[/h]

سنت آنلاين: مورچه‌ها در گشت با استفاده از آذوقه‌هاي خويش به نوشتن نام الله و محمّد پرداختند.خداوند متعال در قرآن كريم مي‌فرمايد: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَنْ فِيْهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُم» [اسراء: 44]؛ آسمانها و زمين و هر چه در ميان آنهاست به تسبيح خداوندي مشغول‌اند و هيچ چيزي نيست مگر اينكه حمد و ثناي وي را به جا مي‌آورند، ولي شما تسبيح آنها را نمي‌فهميد.اما گاهي خداوند متعال چنين هم مي‌كند كه تسبيح ديگر موجودات را به رخ عالميان مي‌كشاند تا شايد پند گيرندگان پند گيرند.بار ديگر همزمان با عيد سعيد فطر در پديده‌اي بسيار نادر و شگفت‌انگيز در چندين نقطه از شهر گشت در قسمت قبرستان عليا، مورچه‌هايي كه در حال جا به‌ جايي آذوقه‌هاي خود مي‌باشد، در حين بيرون آوردن آذوقه‌ها از لانه‌هاي خويش، اقدام به نوشتن نام‌هاي مبارك و زيباي الله و محمّد نمودند. گفتني است چنين پديده‌اي ده سال پيش نيز در شمال شهر گشت اتفاق افتاده بود كه مورد استقبال و بازديد بسياري از هموطنان عزيز و مسؤولان محترم قرار گرفته بود كه اين پديده حدود يك هفته جاري بود.تصویر زیر مربوط به سال‌های قبل است:

باید تلاش کرد، به بزرگی مشکل نباید فکر کرد


[="Blue"][h=2]حزب‌الله[/h]


[/]

[="Blue"][h=2]ولادت امام حسن عسگری ( ع ) مبارک باد...[/h]


[/]

[=comic sans ms]

انسان ها تغییر کرده اند ...
چه کسی برای یک کودک گرسنه و یا تشنه محبت، دست به کاری می زند؟
هر روز از کنار این کودکان رد می شویم ...
بی هیچ دغدغه ای!
اما فکرمان مشغول بزرگ کردن ورسیدن به پو است!!
که مبادا گرسنه بماند!
که پو الان بازی می خواهد!!
که پوی من هفتاد و اندی سالش شده، پوی تو چند سالش است؟؟
کاش در گذشته می ماندیم
کاش دغدغه فکری ما کمک به انسان ها بود
مثل کودکی که می خواست با آب نباتش دریا را شیرین کند، لااقل در حد توان اندکمان به اصلاح جامعه کمک می کردیم!
کاش وقتمان را به جای رسیدن به "پو" در پرورشگاه ها در حال نوازش پوهای واقعی سپری می کردیم!
حتما مادربزرگ هفتاد و چند ساله ی من از بودن با من بیشتر لذت خواهد برد، تا پوی بی احساس!
نمی دانم باید از پیشرفت تکنولوژی خوشحال باشم یا ...
تکنولوژی ای که به من می آموزد هر روز بی تفاوت تر باشم
هر روز بیشتر و بیشتر نفسم را در مرکز توجه قرار دهم ...
و هر روز احساسات و غرایز درونی قشنگ مرا با نوع مصنوعی و مجازیش ارضا می کند ...
ارضای کاذب!


[="Blue"][h=2]فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ """"الْغَالِبُ[/h]


[/]

[="Blue"][h=2]فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ """الْغَالِبُو ن "[/h]


[/]

یک داستان قابل تامل !!!!!!

ﺑﺎﻧﻮي ﻣﺤﺠﺒﻪ ای در ﯾﮑﯽ از ﺳﻮﭘﺮﻣﺎرﮐﺖﻫﺎي زﻧﺠﯿﺮﻩاي در ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﯽﮐﺮد؛ ﺧﺮﯾﺪش ﮐﻪ ﺗﻤﻮم ﺷﺪ ﺑﺮاي ﭘﺮداﺧﺖ رﻓﺖ ﭘﺸﺖ ﺻﻨﺪوق.
ﺻﻨﺪقدار ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﯽﺣﺠﺎب و اﺻﺎﻟﺘﺎً ايراني ﺑﻮد.ﺻﻨﺪوقدار ﻧﮕﺎﻫﯽ از روي ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺑﻬﺶ اﻧﺪاﺧﺖ
و ﻫﻤﯿﻨﻄﻮر ﮐﻪ داﺷﺖ ﺑﺎرﮐﺪ اﺟﻨﺎس را ﻣﯽﮔﺮﻓﺖ اﺟﻨﺎس او را ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﻣﺘﮑﺒﺮاﻧﻪ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻣﯿﺰ ﻣﯽاﻧﺪاﺧﺖ.
اﻣﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺎﺣﺠﺎب ﻣﺎ ﮐﻪ روﺑﻨﺪﻩ ﺑﺮ ﭼﻬﺮﻩ داﺷﺖ ﺧﻮﻧﺴﺮد ﺑﻮد و ﭼﯿﺰي ﻧﻤﯽﮔﻔﺖ و اﯾﻦ ﺑﺎﻋﺚ ! ﻣﯽﺷﺪ ﺻﻨﺪوﻗﺪار ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺑﺸﻪ
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺻﻨﺪوقدار ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎورد و ﮔﻔﺖ:
ﻣﺎ اﯾﻨﺠﺎ ﺗﻮي ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﺧﻮدﻣﻮن ﻫﺰار ﺗﺎ ﻣﺸﮑﻞ و ﺑﺤﺮان دارﯾﻢ اﯾﻦ ﻧﻘﺎﺑﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ روي ﺻﻮرﺗﺖ داري ﯾﮑﯽ از ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺗﻪ ﮐﻪ ﻋﺎﻣﻠﺶ ﺗﻮ و اﻣﺜﺎل ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯿﺪ! ﻣﺎ اﯾﻨﺠﺎ اوﻣﺪﯾﻢ ﺑﺮاي زﻧﺪﮔﯽ و ﮐﺎر ﻧﻪ ﺑﺮاي ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﮔﺬاﺷﺘﻦ دﯾﻦ و ﺗﺎرﯾﺦ!
اﮔﻪ ﻣﯽﺧﻮاي دﯾﻨﺖ رو ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺑﺪي ﯾﺎ روﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺑﺰﻧﯽ ﺑﺮو ﺑﻪ ﮐﺸﻮر ﺧﻮدت .
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺤﺠﺒﻪ اﺟﻨﺎﺳﯽ رو ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮد ﺗﻮي ﻧﺎﯾﻠﻮن ﮔﺬاﺷﺖ، ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺻﻨﺪقدار ﮐﺮد…
روﺑﻨﺪﻩ را از ﭼﻬﺮﻩ ﺑﺮداﺷﺖ و در ٔﭘﺎﺳﺦ ﺧﺎﻧﻢ ﺻﻨﺪوقدار ﮐﻪ از دﯾﺪن ﭼﻬﺮﻩ اروﭘﺎﯾﯽ و ﭼﺸﻤﺎن رﻧﮕﯿﻦ او ﺟﺎ ﺧﻮردﻩ ﺑﻮد ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻓﺮاﻧﺴﻮي ﻫﺴﺘﻢ…
اﯾﻦ دﯾﻦ ﻣﻦ اﺳﺖ. اﯾﻨﺠﺎ هم وﻃﻨﻢ هست…ﺷﻤﺎ دﯾﻨﺘﻮن را ﻓﺮوﺧﺘﯿﺪ و ﻣﺎ ﺧﺮﯾﺪﯾﻢ...

به کجا چنین شتابان......

[="Blue"][h=2]پرچم شهید بالاست...[/h]


[/]

[="Blue"][h=2]فقط به درد همین می خوره[/h]


[/]

[="Blue"][h=2]الشهید بن الشهید ...[/h]


[/]

[="Blue"]


[/]

[="Blue"][h=2]یخ در بهشت[/h]


[/]

[="Blue"][h=2]تربیت فرزند صالح را از قبل انعقاد نطفه باید شروع کرد[/h]


[/]

گفتم اخوی جلوتر چاله هست . کجا میری ؟ میوفتی چاله !

گفت : به شما چه ! همه میرند ..

منم میرم !

گفتم : به سلامت

همیشه تنهایی از نبودن ادمها نیست


شاید حس نبودن خالقیه که فراموشش کردیم




مردمـــــــــ این روزها قیمت هر چیزی رو میدونن...


ولی ارزش هیچـــــی رو نمیدونن ...!