مسیحیان : یک برابر سه ، اهل سنت : یک بزرگتر از دویست

تب‌های اولیه

150 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

اخوی چرا دقت نمی کنی؟!
شما داری از فقه شیعه اشکال می گیری پس اول باید بدونی فقه شیعه چی گفته بعد اشکال کنی!!! نمیشه که نسبت نادرست بدی بعد بیای بحث کنی!

اصلا جنابعالی عقل کل هستی و میگی این احکام نامعقوله خب باشه بحث می کنیم دیگه. اما اول باید درست بدونی چی گفتن بعد.همینجور قاطی پاتی حرف زدن که هنر نیست.!!!
جنابعالی اون صحنه جانی رو که تصویر کردی و حکمش رو نسبت به فقه شیعه دادی نسبتت اشتباه بود چرا ؟
چون که گفتم اگر یکی یکی بزنه و با 4 ضربه قطع کنه با هر ضربه دیه همون ضربه ثابت میشه پس اولی رو که زد میشه 1 دومی رو که قطع کنه میشه +1 سومی میشه +1 و چهارمی میشه +1 مجموعا میشه 4
یا مثلا فرض کن اول با یک ضربه سه تا رو قطع کنه دیه اش میشه دیه سه انگشت و بعد بزنه چهارمی رو قطع کنه اینجا میشه دیه یه انگشت جدا و مجموعا میشه 4 یعنی 3+1=4
اما اگر یه ضربه بزنه و 4 انگشت زن رو یکجا قطع کنه دیه اش نصف دیه مجموع چهار انگشت مرده.
گرفتی چی شد عزیز؟؟؟!!!
حالا میگی این حکم فلان و بهمانه باشه اما الان جای اشکال نیست اول درست مطلب رو نقل کن بعد!بدونیم فقه شیعه چی گفته بعد!
قبول کن که نسبت اشتباه دادی تا بعد بحث کنیم!

سلام علیکم

شما ثابت کنید که اینطوریه

چاره اش هم اینه که پنج شش تا منبع بیارید که در فلان کتاب صفحه فلان باب فلان اینطوری گفته تا ثابت کنید

مهدی عباس زاده;169121 نوشت:
شما ثابت کنید که اینطوریه چاره اش هم اینه که پنج شش تا منبع بیارید که در فلان کتاب صفحه فلان باب فلان اینطوری گفته تا ثابت کنید


سلام
البته این توقع شما منطقیه.

مدارک مطلب فوق:



[=tahoma] 1. [=&quot]قواعد الأحكام في معرفة الحلال و الحرام، ج‏3، ص: 594[/][/]
[=tahoma][=&quot]
[المطلب‏] الأوّل في جناية الأحرار بعضهم على بعض‏[/]
[/]

[=tahoma][=&quot]... و يقتصّ للرجل من المرأة في الأطراف و لا رجوع فيه، و للمرأة من الرجل و لا ردّ ما لم تبلغ ثلث دية الحرّ، و يتساويان دية و قصاصا، فإذا بلغت ثلث دية الحر سفلت المرأة و صارت على النصف فيقتصّ لها منه مع ردّ التفاوت.[/][/]
[=tahoma][=&quot]فلو قطع ثلاث أصابع منها قطع مثلها منه قصاصا. و لو قطع أربعا لم تقطع الأربع إلّا بعد ردّ دية إصبعين.[/][/]
[=tahoma][=&quot]...[/][/]
[=tahoma][=&quot]هذا إذا كان القطع بضربة واحدة.[/][/]
[=tahoma][=&quot]و لو كان بضربات، ثبت لها دية الأربع، أو القصاص في الجميع من غير ردّ.[/][/]
[=tahoma][=&quot]...................................................................................................[/][/]
[=tahoma]2. [=&quot]إيضاح الفوائد في شرح مشكلات القواعد، ج‏4، ص: 572[/][/]
[=tahoma][=&quot]
هذا إذا كان القطع بضربة واحدة، و لو كان بضربات ثبت لها دية الأربع أو القصاص في الجميع من غير رد،[/]
[/]

[=tahoma][=&quot]...........................................................................[/][/]
[=tahoma]3. [=&quot]كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، ج‏11، ص: 49[/][/]
[=tahoma][=&quot]
هذا إذا كان القطع لأربعها بضربة واحدة و لو كان بضربتين أو بضربات ثبت لها دية الأربع أو القصاص في الجميع من غير ردّ[/]
[=&quot] إذ كلّما جنى عليها جناية ثبت لها حكمها و لا دليل على سقوطه بلحوق جناية اخرى، و الجناية الأخيرة إنّما هي قطع ما دون الأربع فلها حكمها و لا يسقط بسبق اخرى.[/]
[/]

[=tahoma][=&quot]............................................[/][/]
[=tahoma]4. [=&quot]رياض المسائل (ط-الحديثة)، ج‏16، ص: 213[/][/]
[=tahoma][=&quot]
هذا إذا كان القطع بضربة واحدة، و لو كان بأزيد من ضربة ثبت لها دية الأربع، أو القصاص في الجميع من غير ردّ؛[/]
[=&quot] لثبوت الحكم السابق، فيستصحب‏[/]
[/]

[=tahoma][=&quot]...........................................................[/][/]
[=tahoma]5. [=&quot]الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (ط-الحديثة)، ج‏10، ص: 42[/][/]
[=tahoma][=&quot]
فلو قطع منها ثلاث أصابع استوفت مثلها منه قصاصا من غير رد. و لو قطع أربعا لم تقطع منه الأربع إلا بعد رد دية إصبعين .....هذا إذا كان القطع بضربة واحدة، و لو كان بأزيد ثبتت لها دية الأربع، أو القصاص في الجميع من غير رد، لثبوت حكم السابق فيستصحب. و كذا حكم الباقي.[/]
[/]

[=tahoma][=&quot]....................................................................................[/][/]
[=tahoma]6. [=&quot]جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‏43، ص: 352[/][/]
[=tahoma][=&quot]
المسألة الثامنة قد تقدم الكلام في كتاب القصاص إن المرأة تساوي الرجل في ديات الأعضاء و الجراح حتى تبلغ ثلث دية الرجل أو تتجاوزه ثم تصير على النصف بلا خلاف في شي‏ء من ذلك، بل الإجماع بقسميه عليه، مضافا إلى النصوص،... ففي قطع الإصبع منها و إن كان القاطع امرأة مأة و في الاثنين مأتان و في الثلاث ثلاثمائة و في أربع مأتان إن كان قطعهن بضربة واحدة و إلا كان لكل ضربة حكمها و كذا يقتص من الرجل‏ للمرأة في الأعضاء و الجراح من غير رد حتى تبلغ الثلث ثم تقتص مع الرد [/]
[/]

[=tahoma][=&quot]..................................................................................[/][/]
[=tahoma]7. [=&quot]جامع المسائل (بهجت)، ج‏5، ص: 423[/][/]
[=tahoma][=&quot]
تساوى زن با مرد در ديه اعضاء و جراحات تا ثلث‏[/]
[/]

[=tahoma][=&quot]زن در ديات اعضاء و جراحات، مساوى است با مرد تا آن كه برسد به ثلث ديه مرد يا زائد باشد از آن، پس از آن تنصيف مى‏شود ديه مرد در زن، ... پس در قطع انگشت زن، صد دينار است؛ و در دو انگشت، دويست؛ و در سه انگشت، سيصد دينار؛ و در چهار انگشت، دويست دينار اگر با يك ضربت همه را قطع كند، و گر نه هر كدام حكم خودش را دارد.[/][/]


اما توقعی منطقی تر اینه که خود جنابعالی که اینقدر محکم اشکال می کنید و مسخره می کنید ... قبلا از مطلبی که می خواهید اشکال کنید ـ اونم مطلبی که برای آشنایان با فقه واضحه و اختلافی هم نیست ـ اطلاع داشته باشید!!!

سلام علیکم
اولا در ذات مسئله اختلاف است
ثانیا بنده مثال را اشتباه زدم ببخشید از همه عذر میخوام اما در اصل مسئله تغییری ایجاد نمیکند چون فرقش این میشود که شخص الآن مخیر است بین این که سه انگشت را قطع کند یا چهار انگشت را خوب چهار انگشت را قطع میکند که دیه اش کمتر باشد و عقده اش هم بیشتر خالی شود

پس در حکم تهییج برابر است

اما یه سوال انحرافی این که این مسئله که آیا تک تک قطع کرده است یا یه جا چگونه ثابت میشود؟ اگر مرد مدعی یک جا و زن مدعی تک تک شود؟

راستی جناب سفیر از توصیه شما هم ممنونم از تنبیهتان هم متشکرم بهترین دوست کسی هست که اشتباهاتش رو بهش هدیه کنه از هدیه شما ممنونم

مهدی عباس زاده;169359 نوشت:
اولا در ذات مسئله اختلاف است

منظورتان چیست؟ کجا اختلاف هست؟ از جانب کدام فقیه مقبول و متعارف شیعه؟

مهدی عباس زاده;169359 نوشت:
در اصل مسئله تغییری ایجاد نمیکند چون فرقش این میشود که شخص الآن مخیر است بین این که سه انگشت را قطع کند یا چهار انگشت را خوب چهار انگشت را قطع میکند که دیه اش کمتر باشد و عقده اش هم بیشتر خالی شود پس در حکم تهییج برابر است


پاسخ همان است که قبلا عرض شد که چون حق قصاص محفوظ است حتی در فرض فوق هم بحث تهییج پیش نمی آید یعنی همان فقه شیعه که دیه را در اینجا(قطع با یک ضربه) نصف مرد اعلام کرده اما به زن حق قصاص داده است با شرایطی.
پس تهییجی وجود ندارد چون جانی می بیند اگر 4 انگشت را قطع کند امکان قطع 4 انگشتش هست(در صورت مطالبه زن قصاص را) ولی اگر سه تا را قطع کند سه انگشتش را می دهد!
البته بعدا به این فرض شما هم خواهیم پرداخت که چقدر با واقعیتها سازگار است! و همچنین به آن شبهه تان که اگر جانی مومن بود اصلا جنایت نمی کرد!
اما فعلا مهم این است که اشکال تهییج در فرض فوق با توجه به نظر فقه شیعه پیش نمی آید.
...
نکته ای بسیار مهم در حاشیه:
توجه داشته باشید این نقد و پاسخهای بنده بنا بر مماشات با مبنای شماست و گرنه ما اصل مبنای شما یعنی نظریه پردازی و ذهنیت گرایی در احکام دینی را قبول نداریم. حکمی دینی که روایات مورد اطمینان با نصی صریح دلالت بر آن دارد با این شبهات و بالاتر از آن مخدوش نمی شود.

سلام علیکم

سفیر;169560 نوشت:
منظورتان چیست؟ کجا اختلاف هست؟ از جانب کدام فقیه مقبول و متعارف شیعه؟

منظور در ذات مسئله این که دیه 4 انگشت کمتر از سه انگشت و برابر دو انگشت باشد است

در اصل این مسئله اختلاف است

اما منظور از مقبول و متعارف شیعه چیست؟؟ اگه کسی است که از علمای بزرگ اجازه اجتهاد دارد که خودتان میدانید هستند اگر منظور چیز دیگری است باید باز سوال پرسید آیا تشخیص شما از تشخیص مجتهدین بزرگ برتر است که این را فقیه بدانید و آن را ندانید؟

سفیر;169560 نوشت:
پاسخ همان است که قبلا عرض شد که چون حق قصاص محفوظ است حتی در فرض فوق هم بحث تهییج پیش نمی آید یعنی همان فقه شیعه که دیه را در اینجا(قطع با یک ضربه) نصف مرد اعلام کرده اما به زن حق قصاص داده است با شرایطی

حق قصاصی برای زن ثابت نیست زیرا قطعا قصاص زن برابر مرد نیست طبق آیه ای که ذکر کردم نه خودش نه اعضایش

سفیر;169560 نوشت:
پس تهییجی وجود ندارد چون جانی می بیند اگر 4 انگشت را قطع کند امکان قطع 4 انگشتش هست(در صورت مطالبه زن قصاص را) ولی اگر سه تا را قطع کند سه انگشتش را می دهد!

این که حق قصاص محفوظ است اثبات نشد بلکه مخالف قرآن است یعنی برابر قرار دادن زن با مرد است

سفیر;169560 نوشت:
اما فعلا مهم این است که اشکال تهییج در فرض فوق با توجه به نظر فقه شیعه پیش نمی آید

چون حق قصاص وجود ندارد به وجود می آید

سفیر;169560 نوشت:
نکته ای بسیار مهم در حاشیه:
توجه داشته باشید این نقد و پاسخهای بنده بنا بر مماشات با مبنای شماست و گرنه ما اصل مبنای شما یعنی نظریه پردازی و ذهنیت گرایی در احکام دینی را قبول نداریم. حکمی دینی که روایات مورد اطمینان با نصی صریح دلالت بر آن دارد با این شبهات و بالاتر از آن مخدوش نمی شود

این نکته مهم در حاشیه : آیا حتی اگر خلاف قرآن باشد؟ که قصاص زن را برابر با مرد نمیداند؟
التماس دعا

مهدی عباس زاده;169638 نوشت:
اما منظور از مقبول و متعارف شیعه چیست؟؟

هر مکتبی یا جریانی در طول تاریخ به هر حال دارای یک سری اصول ثابت و روشنی است که خدشه یا مخالفت جدید الاحداث یک یا چند نفری که خود را منتسب به آن جریان می دانند به منزله اختلاف در آن مکتب حساب نمی شود. مثلا وقتی می گوییم حلیت متعه یا ازدواج مجدد بدون اجازه همسر اول در فقه شیعه متفق علیه است یعنی اینکه همه فقهای شیعه از زمان غیبت تا کنون و با گرایشهای مختلف مهمی چون اخباری و اصولی این را قبول دارند و دیگر مخالفت یک فقیه در زمان ما مثل آقای ص ، این مساله را تبدیل به یک مساله اختلافی نمی کند که مثلا اگر کسی گفت حلیت متعه بدون اجازه زن اجماعی فقهای شیعه هست کسی اعتراض کند و بگوید نخیر نیست! چون آقای فلانی مخالفت کرده!

بنابراین منظور بنده از فقهای مقبول و متعارف این تعبیر حداکثری است پس در مقابلش غیر مقبول و غیر متعارف روشن می شود!به عبارت دیگر نمی خواهم بگویم هر فتوای شاذ یا خلاف مشهوری از جریان مقبول فقه شیعه خارج است بلکه منظورم فتاوایی است که در سالیان اخیر پیدا شده و نه تنها حقیقتا هیچگونه سابقه ای از سوی هیچ فقیهی در طول تاریخ فقاهت شیعه ندارد بلکه همگان بر خلاف آن تصریح کرده اند!
پس سخن بر سر این نیست که بنده نوعی چنین تشخیص داده ام! سخن این است که اینگونه فتاوا خلاف جریان عام فقه شیعه با همه گرایشهایش می باشد.
ضمنا توجه داشته باشید اجازه اجتهادی که فلان عالم به شاگرد خود می دهد به معنای تایید توانایی او در استنباط ـ آنهم در آن مقطع است ـ .همین و بس! نه اینکه این اجازه اجتهاد به معنای تایید کل فتاوا یا روش استنباطی آن شاگرد آنهم در طول دوران عمرش باشد!آمد و یک شاگرد سالیانی بعد فتواهای عجیب و بدون ملاک صادر کرد آیا می توان گفت به صرف اینکه فلان عالم 20 سال پیش به او اجازه اجتهاد داده پس این فتواها و این روش فعلی وی را نیز قبول دارد؟!

البته این بحث خیلی هم اهمیتی ندارد و می توانیم از آن بگذریم. چون به هر حال اگر به نظر شما اتفاق نظر این همه عالمان شیعه در این هزار سال چیزی رااثبات نمی کند پس به طریق أولی مخالفت یک عالم در زمان حاضر نیز چیزی را نفی نمی کند!

مهدی عباس زاده;169638 نوشت:
حق قصاصی برای زن ثابت نیست

دوباره دقت نکردید! که فعلا کار به نظر جنابعالی نداریم. مهم این است که شبهه شما به فقه شیعه بود اما در همان فقه شیعه فتوای متفق علیه آن است که زن حق قصاص 4 انگشت را دارد.
شما اشکالتان به فقه شیعه بود که آن فتوا تهییج جنایت می کند ولی همان فقه شیعه می گوید زن حق قصاص دارد پس تهییجی نیست. حالا نظر شما این است که هر دوی این فتاوا باطل است! بحث دیگری است که می توان به آن پرداخت. اما فعلا باید معلوم شود که شبهه شما در خصوص مهیج بودن تنصیف دیه 4 انگشت به فقه شیعه وارد نیست.
این روشن شود تا بعد!

سلام علیکم

این که فقه شیعه میگوید قصاص تمام اعضای زن برابر با تمام اعضای مرد است را اثبات کنید!!(بدون پرداخت ما به التفاوت) تا ببینیم ادامه اش به کجا میرسد

اما اگر زن باید ما به التفاوت را پرداخت نماید باز هم به فقه شیعه ایراد وارد است چون تهییج را در مورد اولی دو چندان میکند

گیریم مردی به پول نیاز داشته باشد 4 انگشت را قطع میکند که میتواند پول هم بگیرد چون اگر سه انگشت را قطع میکرد سه انگشتش قطع میشد و پولی هم دریافت نمیکرد اما اگر 4 انگشت قطع کند فقط یک انگشت اضافه تر میدهد ولی پول دو انگشت را میگیرد قطعا به نفعش است!!

سفیر;169863 نوشت:
اگر به نظر شما اتفاق نظر این همه عالمان شیعه در این هزار سال چیزی رااثبات نمی کند پس به طریق أولی مخالفت یک عالم در زمان حاضر نیز چیزی را نفی نمی کند!

ما به فقه شیعه با تمام نظرات ایشان ایراد نداریم بلکه به نظر اکثر ایراد داریم که این هم ربطی به نفی یک نفر پیدا نمیکند چون اشکال به اکثر فقها است نه همه!!

سفیر;169863 نوشت:
آمد و یک شاگرد سالیانی بعد فتواهای عجیب و بدون ملاک صادر کرد آیا می توان گفت به صرف اینکه فلان عالم 20 سال پیش به او اجازه اجتهاد داده پس این فتواها و این روش فعلی وی را نیز قبول دارد؟

این هم ما مدعی نشدیم بحث سر مقبول بود که مشخص شود منظور از مقبول چیست؟ اگر فرد است و قوه استنباطش که ثابت شده است

اما اثبات مقبولیت شخصی یا کتابی به معنا ی تایید تمام محتویات کتاب نیست و الا هیچ عالمی نباید به هیچ عالم دیگری اجازه اجتهاد دهد مگر آنکه فتاوایش مطابق فتاوای خود او باشد حال ان که چنین نیست

سیر فتاوای آقای ص در درس اساتیدشان از همان اول مشخص بود پس اجازه آن مجتهدینی که اجازه دادن دستخوش تغییر نیست

التماس دعا

مهدی عباس زاده;169999 نوشت:
این که فقه شیعه میگوید قصاص تمام اعضای زن برابر با تمام اعضای مرد است را اثبات کنید!!(بدون پرداخت ما به التفاوت)

گویا شما هم متوجه شدید! که فقه شیعه برای زن حق قصاص قائل است! البته ما هم نگفتیم بدون پرداخت مابه التفاوت! چنانچه قبلا هم اشاره کردم این حق قصاص با شرایطی ست! و در مدارک فقهی فوق نیز به این مساله اشاره شده بود!

پس در فرض فوق زن حق قصاص 4 انگشت را دارد و البته باید دیه دو انگشت را به مرد بدهد. پس آن تهییج مضحکی که شما ابتدائا تصور کرده بودید وجود ندارد که بیشتر قطع کند تا کمتر پول بدهد! ـ بدون هیچ هزینه جانی ـ چرا که در اینجا بحث از دست دادن یک انگشت خودش پیش می آید!

مهدی عباس زاده;169999 نوشت:
اما اگر زن باید ما به التفاوت را پرداخت نماید باز هم به فقه شیعه ایراد وارد است چون تهییج را در مورد اولی دو چندان میکند گیریم مردی به پول نیاز داشته باشد 4 انگشت را قطع میکند که میتواند پول هم بگیرد چون اگر سه انگشت را قطع میکرد سه انگشتش قطع میشد و پولی هم دریافت نمیکرد اما اگر 4 انگشت قطع کند فقط یک انگشت اضافه تر میدهد ولی پول دو انگشت را میگیرد قطعا به نفعش است!!

اینجاست که باطل بودن اینگونه نظریه پردازیها در دین روشن تر می شود و به همان حرف اول می رسیم! اینکه بیاییم برای حکمی وارده در نصوص قطعی دینی فروضی ذهنی ـ آنهم فروضی نادر! ـ بچینیم و آن را حکم عقلی بنامیم!!!و حکم خدا را زیر سوال ببریم به خیال مخالفت با عقل!!

اگر اینها اشکالات عقلیست! پس کسی می آید می گوید اصلا دیه باطل است! چون باعث می شود یک انسان فقیر ـ البته از نوع دیوانه هایی که شما تصور می کنید! ـ خودش را جلوی ماشین بیندازد و بکشد تا خانواده اش دیه دریافت کنند!

اگر شما دار دنیا را چنان تصور کرده اید که هیچ قانون حقی بنا به برخورد مختلف انسانها نتواند در بعضی مواقع پیامد بدی داشته باشد سخت در اشتباهید!!!

خود قرآن که حق مطلق است بنا به فرموده خداوند برای ظالمان لجوج نه تنها باعث هدایت نیست که بر خسرانشان می افزاید(و لا یزد الظالمین الا خسارا) حالا این نتیجه می دهد که قرآن حق نیست؟! یا اشکال کنیم که چرا قرآن را نازل کردی؟!
سوالی دارم آیا شما قانون ارث را قبول دارید؟

مهدی عباس زاده;169999 نوشت:
بلکه به نظر اکثر ایراد داریم که این هم ربطی به نفی یک نفر پیدا نمیکند چون اشکال به اکثر فقها است نه همه!!

خیر بلکه شما در اینگونه مسائل باید بگویید به همه فقها اشکال داریم! به محکمات و مسائل اتفاقی فقه شیعه اشکال داریم طبق نظر یک یا چند نفر آنهم از معاصرین!
صداقت داشته باشید! مساله مورد بحث متفق علیه بین فقهای شیعه است. پس نگویید اکثریت! چون یک یا دو نفر از معاصرین در مقابل هزار سال فقه شیعه،" اقلیت و اکثریت" درست نمی کند!
تذکر: گمان نکنید بنده نوع مسائلی را که شما در این سایت بحث می کنید از این قبیل می دانم! هرگز! مثلا مساله تقلید ابتدایی از میت و یا بلوغ و...از این قبیل نیست چون اولا از روایات ـ حالا بنا بر مبانی مختلف ضعیف یا صحیح و ...ـ شواهدی بر اینگونه فتاوا داریم. ثانیا قائلینی از قدما یا متاخرین به آن وجود دارد. پس از قبیل ذهنیت پردازیهای بی مبنا نیست!

...

سلام علیکم

سفیر;170034 نوشت:
پس در فرض فوق زن حق قصاص 4 انگشت را دارد و البته باید دیه دو انگشت را به مرد بدهد. پس آن تهییج مضحکی که شما ابتدائا تصور کرده بودید وجود ندارد که بیشتر قطع کند تا کمتر پول بدهد! ـ بدون هیچ هزینه جانی ـ چرا که در اینجا بحث از دست دادن یک انگشت خودش پیش می آید!

اشتباه شما همینجاست دیگر

ما دو مسئله داریم یکی دیه یکی قصاص

قصاص که همیشه منع خود را به اندازه خودش داراست
اما دیه در فرض مذکور باعث تهییج میشود

پس خلط این دو مسئله اشتباه است یعنی دیه تهییجش جای خودش قصاص منعش که همیشه بوده است جای خودش

پس ایراد ما سرجای خودش است

سفیر;170034 نوشت:
مخالفت با عقل!!

طبق ادعای فوق مخالفتش سر جای خودش هست

شما دارید دو مسئله را با هم خلط میکنید مثل این است که بنده بگویم خوب اگر ایشان 4 انگشت را قطع کنند مذمت دوستان و خویشانش بیشتر میشود پس تهییجی در کار نیست
این بحثش جداست
یا این که گناهش زیادتر میشود
این بحثش جداست
بحث سر این است که کم شدن دیه برای بیشتر شدن جنایت خود مایه ی تهییج است کار به باقی مسائل نداریم و این خلاف حکمت است

سفیر;170034 نوشت:
صداقت داشته باشید! مساله مورد بحث متفق علیه بین فقهای شیعه است. پس نگویید اکثریت!

اتفاقی در کار نیست زمانی میشود گفت اتفاق که اولا شما تمام مجتهدین رو بشناسید دوما نظر تمام اینها را در مورد این مسئله بدونید در حالی که بنده شاید بتونم مجتهدینی رو نام ببرم که کمتر کسانی اصلا میدانند همچنین کسایی هم بودند

پس اتفاق ادعایی خیالی است گیرم که شما نظر تمام فقها را دانستید آیا از 1002 نفر 2 نفر هم مخالف باشند میشود گفت اتفاق حاصل شده است؟؟ یا میشود گفت که اکثر این نظر را دارند؟
اتفاق یعنی از 1002 نفر 1002 نفر به یه مسئله اعتقاد داشته باشند اما اینگونه نیست شما در معنی اتفاق دقت کنید برای همین هست که میگویند اکثر قریب به اتفاق و بین اکثر و اتفاق فرق قائل میشوند حتی اگر بسیار نزدیک باشد

هر چند که اصل مسئله قصاص زن در مقابل مرد خلاف قرآن است اما با فرض شما پیش میرویم!!

مهدی عباس زاده;170325 نوشت:
اشتباه شما همینجاست دیگر ما دو مسئله داریم یکی دیه یکی قصاص قصاص که همیشه منع خود را به اندازه خودش داراست اما دیه در فرض مذکور باعث تهییج میشود پس خلط این دو مسئله اشتباه است یعنی دیه تهییجش جای خودش قصاص منعش که همیشه بوده است جای خودش پس ایراد ما سرجای خودش است

بلکه برعکس این اشتباه شما از همان اول بود که الان بحمد الله خودتان به آن اعتراف کردید! یعنی اعتراف کردید که با زوم کردن روی یک جنبه از یک موضوع و حکم آن(نصف بودن دیه 4 انگشت) و غفلت از سایر جنبه های همان موضوع و احکامش(حق قصاص)، با قاطعیت توهم زدید که حکم خلاف عقل و مهیج به جنایت است!

واقعا جالب بود سیر این بحث شما!:
فرض و مثال اولتان که اساسا اشتباه بود!
بعدا مثال دیگری زدید ولی باز هم از حق قصاص غافل بودید!
و آنگاه که معلومتان شد فقه شیعه حق قصاص قائل است باز فرض دیگری چیدید که بگویید در فلان مورد خاص و با وجود حق قصاص باز هم این حکم مهیج به جنایت است!!!
حالا آمده اید و می گویید اصلا کار به قصاص نداریم! بالاخره این دیه کمتر 4 انگشت بدون در نظر گرفتن هیچ چیز دیگر (قصاص و گناه و...!) مهیج جنایت است!!!!:khaneh:
که بنده هم در پست قبل پاسخ دادم ـ گویا ندیدید ـ :

پس کسی می آید می گوید اصلا دیه باطل است! چون باعث می شود یک انسان فقیر ـ البته از نوع دیوانه هایی که شما تصور می کنید! ـ خودش را جلوی ماشین بیندازد و بکشد تا خانواده اش دیه دریافت کنند!

اگر شما دار دنیا را چنان تصور کرده اید که هیچ قانون حقی بنا به برخورد مختلف انسانها نتواند در بعضی مواقع خاص پیامد بدی داشته باشد سخت در اشتباهید!!!

و پرسیدم: آیا شما قانون ارث را قبول دارید؟

حالا این مثال نقضی بنده را پاسخ بدهید و ضمنا بگویید آیا قانون ارث را قبول دارید یا خیر؟

سلام علیکم

سفیر;170373 نوشت:
واقعا جالب بود سیر این بحث شما!

سیر بحث ما رو دقت کرده باشید متوجه میشید که به غیر از یک مثال کاملا مشخص بود شما توجیه بنمایید که چگونه 3+1=4 است
و یا چگونه 4=2 است

ما از اول بحثمان در مورد این بود که مسیحیان 3 =1 میگویند
سنیان 200

بنده هم ایراد کردم که شیعه در دیه میگوید 4=2 و 4

پس ایراد اصلی بنده هنوز هم به جای خودش است

اما در مورد مثال بنده یک اشتباه کردم در مثال همین اما درمورد قصاص بنده انکار نکردم که اکثر فقها این قصاص را جایز میدانند گفتم که مساوی نیست قصاص مرد با زن همانطور که دوستان هم اشاره کردند

صدرا;153067 نوشت:
وقتی در قصاص قرآن می گوید زن در مقابل زن! چطور در دیه باید تساوی برقرار باشد؟عقل من می گه به طریق اولی در دیه تساوی برقرار نیست، عقل شما چی میگه؟

پس ما از اول بحث را نا مساوی بودن قصاص زن و مرد در نظر گرفتیم یعنی قصاص زن برابر با قصاص مرد نخواهد بود

اما شما مدعی هستید که اشکال ما به فقه اکثر فقهای شیعه که قصاص را امر جایزی میدانند است و ایشان قصاص را علی رغم خلاف قرآن بودن قبول دارند

پس اصل بحث ما مشخص است آن هم خلاف عقل بودن این حکم از جهت قیاس اولویت قطعیه

همانطور که میگوییم اگر در قرآن آمده که به مادرت اف نگو به طریق اولویت قطعیه باید او را نزد
همانطور به طریق قیاس اولویت قطعیه دیه 4 انگشت یک انسان بیشتر از دیه 3 انگشت اوست شما حکمی خلاف عقل را دارید به بهانه مثال رد میکنید؟

اما قانون ارث هم ربطی به موضوع ندارد تاپیک مستقلی ایجاد کنیم سرش بحث کنیم

سفیر;170373 نوشت:
پس کسی می آید می گوید اصلا دیه باطل است! چون باعث می شود یک انسان فقیر ـ البته از نوع دیوانه هایی که شما تصور می کنید! ـ خودش را جلوی ماشین بیندازد و بکشد تا خانواده اش دیه دریافت کنند

اما این مثالی که میزنید اصلا ربطی به بحث مورد نظر ندارد چون دیه به او تعلق نمیگیرد اگر ثابت شود که خودش را عمدا انداخته جلوی ماشین و ما هم در مقام اثبات نیستیم به همین دلیل هم شما به سوال بنده پاسخ ندادید این:

مهدی عباس زاده;169359 نوشت:
اما یه سوال انحرافی این که این مسئله که آیا تک تک قطع کرده است یا یه جا چگونه ثابت میشود؟ اگر مرد مدعی یک جا و زن مدعی تک تک شود؟

التماس دعا

لطفا مباحث را قاطی نکنید و سیر بحث را به هم نریزید. منظورم سیر بحثی است که بنده با شما شروع کردم. مباحث سایرین را کار ندارم.

شما دو اشکال عمده در این تاپیک به حکم دیه انگشت زن گرفتید:
1.خلاف عقل و قوانین ریاضی بودن! 2. مهیج به جنایت بودن
بنده از اشکال تهییج شما شروع کردم و پیش آمدم. با حق قصاص که در فقه شیعه آمده ـ که بعدا درباره عدم مخالفتش با قرآن بحث می کنم ـ شبهه را پاسخ دادم.
اما شما فرضی را چیدید و گفتید در این فرض نیز مهیج است!
و بعد گفتید اصلا کار به مانعیت قصاص ندارید به هر حال حکم دیه به تنهایی مهیج است! بنده هم مثال ماشین و دیه زدم که می گویید بی ربط است چون اگر اثبات عمد شود دیه تعلق نمی گیرد!
بنده می گویم به هر حال امکان اثبات نشدنش هست و شخصی می آید با توجه به این احتمال اقدام می کند تا ولو به احتمال هم که شده خانواده اش دیه ببرند! این شخص آنقدر فداکار است!!! که حاضر است برای نجات خانواده اش از فقر ریسک کند! پس به هر حال می توان موردی را فرض کرد که وجود حکم دیه باعث شود انسانی خودش را به کشتن دهد. چنانچه شما انسانی را تصور کردید که حاضر است دو انگشت زنی را قطع کند و یک انگشت از خودش نیز بیشتر بدهد تا پولی دریافت کند!!! و نهایتا گفتید کار به هیچ عامل دیگر(نه قصاص و نه ایمان و مذمت دیگران و...!) ندارید! پس ما هم می گوییم کار به هیچ عامل دیگر(احتمال اثبات عمدی بودن، ایمان و...) نداریم!

تأکید می کنم که هنوز در بحث تهییج هستیم و خلاف ریاضی بودن! حکم را هنوز وارد نشده ایم!

ضمنا آیا شما ارث را قبول دارید یا نه؟ نمی خواهم وارد ارث شویم فقط بگویید کلیت ارث را قبول دارید یا نه؟مربوط به همین بحث است!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

دوست عزیز این حکم حاشیه حکم خلاف عقل بودن است یعنی شما دلیل اصلی را کنار گذاشته و به دلیل فرعی میپردازید؟؟

گذشته از این بحث ما سر اثبات نیست درست؟ یعنی ما فرضمان بر این است که همه چیز همانگونه که اتفاق افتاده عنوان میگردد مثل بحث بریدن تک به تک انگشتان که شما وارد بحث اثباتش نمیشوید

حال سوال این است که اگر کسی تک به تک ببرد انگشت دیگری را و ادعای ناگهانی بریدن کند سخنش مورد قبول است یا رد؟(چون باید وارد بحث اثبات هم بشویم که ایا قابلیت اثبات هر کدام تا چه اندازه است)

اما اگر بدون بحث اثبات هم مد نظر بگیریم جواب این است که حکم دیه برای جلوگیری از جنایت شخص جانی است و کسی که خودکشی میکند دخلی به موضوع مورد بحث ندارد چون جنایتی صورت نگرفته پس مورد سوال اصلا از بحث خارج است چون دیه وضع نشده است که جلوی خودکشی ها را بگیرد بلکه برای جلوگیری از جنایت جانی وضع شده است

بحث ارث هم قطعا کلیتش مورد قبول است اما خارج از بحث نشوید که اگر بشوید همراهیتان نخواهم کرد دوست عزیز

التماس دعا

جناب! شما مطلب جدیدی ننوشتید و نتوانستید به این مثال نقض بنده از جهت تشابهش با نوع استدلال شما پاسخ دهید. لذا دوباره آن را متذکرتان می شوم:!

مهم این است که به هر حال می توان موردی را فرض کرد که وجود حکم دیه باعث شود انسانی خودش را به کشتن دهد. چنانچه شما انسانی را تصور کردید که حاضر است دو انگشت زنی را قطع کند و یک انگشت از خودش نیز بیشتر بدهد تا پولی دریافت کند!!! و نهایتا گفتید کار به هیچ عامل دیگر(نه قصاص و نه ایمان و مذمت دیگران و...!) ندارید! پس ما هم می گوییم کار به هیچ عامل دیگر(احتمال اثبات عمدی بودن، ایمان و...) نداریم!

و اما اینکه گفتید خودکشی جنایت نیست واقعا خنده دار است!!!
جناب مهدی چرا اینقدر دست و پا می زنید؟!
اولا خودکشی جنایت علیه خود است!
ثانیا اصلا گیریم اسمش جنایت نباشد! فعل حرام هست یا نه؟! کار بدی هست یا نه؟! چرا وجه شبه را در مثال نقض بنده فراموش می کنید؟!
شما اصرار داشتید موردی نشان دهید که حکم دیه انگشت زن ـ صرفنظر از هر امر دیگری چون قصاص ـ باعث امر شری می شود و از این طریق حکم را زیر سوال ببرید،بنده هم در اصل حکم دیه موردی نشانتان دادم که باعث امر شری می شود.
آنجا قطع انگشت اضافه ای از دیگری بود و اینجا کشتن خود است!چه فرقی می کند در نقض استدلال شما به تهییج؟!
آنجا تهییج به جرم و خلاف است اینجا هم تهییج به جرم و خلاف است!
هر چه را اینجا جواب بدهید ما هم آنجا همان را تحویلتان می دهیم!

عرض کردم به استدلال دیگر شما هم می رسم. فعلا این روشن شود. که البته روشن است و جنابعالی تنها دارید از اشکال فرار می کنید!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

بنده پاسخ شما را خوب دادم گفتم که بحث بحث جنایت است ما ایرادمون این نبود که شخص برای به دست آوردن دیه حاضر است دو انگشت خودش را قطع کند که بحث جنایت خارج شود بلکه ایرادمان این است که شخص انگشت دیگری را قطع میکند گذشته از این شما با فرض بنده جلو نیامدید که کاری به قصاص نداریم اگر کاری به قصاص نداشتیم که دیگر فرض مذکور مطرح نیست چون کاری نداریم که دو انگشت خودش قطع میشود یا نه بلکه کار داریم که شخص یه انگشت دیگری را به علت دیه تهییج میشود که بیشتر قطع کند یعنی جنایت کند بدون در نظر گرفتن قصاص

پس ما دو دیدگاه میتوانیم داشته باشیم: 1. قصاص و .... را در نظر نگیریم ما باشیم و حکم دیه و حکمت منع جنایت موجود در آن خب این کاملا واضح است که حکم مذکور خلاف حکمت آن است زیرا باعث تهییج شخص به جنایت میشود

2. قصاص را در نظر بگیریم یعنی فرض کنیم که زن در صورت پرداخت فاضل میتواند قصاص کند باز هم این ایراد وارد است که مرد ممکن است به دو دلیل جنایت خودش را انجام بدهد : 1. میداند که زن توانایی مالی پرداخت فاضل را ندارد و احتمال جور کردن آن کم است 2. میداند که زن میتواند پرداخت کند. که در صورت اول تهییج کاملا هویداست مانند موردی است که قصاص را در نظر نگیریم و در صورت دوم هم که محتمل است باز هم مرد برای دریافت دیه دست به جنایت بزند علاوه بر این که ممکن است اصلا زن از پرداخت فاضل بگذرد
(هرچند که برابری قصاص خلاف قرآن است)

پس مطلب کاملا مشخص است و پاسخ شما هم داده شده است بحث دیه بحث منع از جنایت است نه منع از خودکشی پس اشکال وارده اصلا مطرح نیست

مهدی عباس زاده;172230 نوشت:
حکم مذکور خلاف حکمت آن است زیرا باعث تهییج شخص به جنایت میشود


سوال:
خود حکم می گوید: بیشتر قطع کن تا کمتر بدهی!!! یا اینکه برخورد بد آن شخص با این حکم، به جنایت می انجامد؟

شما طوری قصه را مطرح می کنید که گویا فقه شیعه گفته واجب یا مستحب است انگشت بیشتری را قطع کنید تا دیه کمتری بدهید!!!!!
فقه شیعه تنها می گوید اگر 4 انگشت قطع شود دیه آن نصف است و البته حق قصاص محفوظ است.
...

همچنین در مثال خودکشی اگر کسی بگوید همانطور که به قول شما اینجا حکم دیه خلاف حکمت خود است آنجا هم حکم دیه خلاف حکمت مجموعه دین است ـ در پیشگیری از گناه و جرم و جنایت ـ شما چه پاسخی می دهید؟! یعنی اسلام حکمی به نام دیه گذاشته که در مواردی باعث تهییج افراد به خودکشی می شود و این خلاف حکمت وجود دین است!
...
ضمنا شما می گویید حکم دیه برای منع جنایت است ما می پرسیم به چه دلیل؟! کسی می تواند در مقابل شما ادعا کند که دیه به همراه قصاص برای منع جنایت است نه به تنهایی! چنانچه در قتل خطا دیه هست با اینکه اصلا جنایتی در کار نیست!

...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

سفیر;172243 نوشت:
خود حکم می گوید: بیشتر قطع کن تا کمتر بدهی!!! یا اینکه برخورد بد آن شخص با این حکم، به جنایت می انجامد؟
شما طوری قصه را مطرح می کنید که گویا فقه شیعه گفته واجب یا مستحب است انگشت بیشتری را قطع کنید تا دیه کمتری بدهید!!!!!
فقه شیعه تنها می گوید اگر 4 انگشت قطع شود دیه آن نصف است و البته حق قصاص محفوظ است.

اولا فقه شیعه نه فقاهت اکثر فقهای شیعه

دوما همین که این را میگوید اشتباه است و باعث تهییج جنایت میشود ما هم ادعا نکردیم که مستحب میداند

سفیر;172243 نوشت:
همچنین در مثال خودکشی اگر کسی بگوید همانطور که به قول شما اینجا حکم دیه خلاف حکمت خود است آنجا هم حکم دیه خلاف حکمت مجموعه دین است ـ در پیشگیری از گناه و جرم و جنایت ـ شما چه پاسخی می دهید؟! یعنی اسلام حکمی به نام دیه گذاشته که در مواردی باعث تهییج افراد به خودکشی می شود و این خلاف حکمت وجود دین است

مجموعه دین حکمتش اینی که شما میفرمایید نیست و الا قتال با کفار معنا نداشت چون خودش عین جنایت است پس باید دید مجموعه دین چیست و برای چه وضع شده بعد دید دیه خلاف حکمت مجموعه دین است یا خیر!

سفیر;172243 نوشت:
ضمنا شما می گویید حکم دیه برای منع جنایت است ما می پرسیم به چه دلیل؟! کسی می تواند در مقابل شما ادعا کند که دیه به همراه قصاص برای منع جنایت است نه به تنهایی! چنانچه در قتل خطا دیه هست با اینکه اصلا جنایتی در کار نیست

همین مثال خودتان نقض است برای حرفتان چون در قضیه خطا دیه برقرار است که دیگران بیشتر احتیاط کنند و مرتکب جنایت خطایی هم نشوند پس دیه خود به خودی خود برای منع جنایت است خواه جنایت خطایی خواه جنایت عمدی

مهدی عباس زاده;172265 نوشت:
دوما همین که این را میگوید اشتباه است و باعث تهییج جنایت میشود

همین را پرسیدم و جواب نگرفتم:

خود حکم می گوید: بیشتر قطع کن تا کمتر بدهی!!! یا اینکه برخورد بد آن شخص با این حکم، به جنایت می انجامد؟

مهدی عباس زاده;172265 نوشت:
مجموعه دین حکمتش اینی که شما میفرمایید نیست

مجموعه دین حکمتش پیشگیری از آنچه خدا نهی کرده هست یا نه؟! آیا خود کشی را خدا نهی کرده یا نه؟!
پس چرا حکمی از احکام خدا باعث خود کشی شخصی می شود؟! این را جواب بدهید؟

مهدی عباس زاده;172265 نوشت:
دیه خود به خودی خود برای منع جنایت است خواه جنایت خطایی خواه جنایت عمدی

خدا انصافت بدهد! آنجا که گفتم خود کشی، گفتی این جنایت نیست!!! یعنی مناقشه لفظی محاوره ای کردی!!! ـ با اینکه اشتباه بود چون در محاوره جنایت بر خود نسبت به خود کشی استعمال می شود ـ اینجا که می گویم قتل خطئی جنایت نیست می گویی چرا هست!!!! یعنی چنان فراتر از لفظ و عرف محاوره می روی که خطا و غیر عمد هم جنایت نامیده می شود!!!!!!!!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

سفیر;172277 نوشت:
خود حکم می گوید: بیشتر قطع کن تا کمتر بدهی

خود حکم با زبان بی زبانی میگوید بیشتر قطع کن تا کمتر بدهی(قطع نظر از حرمتش و قصاص و ....) یعنی هرچه بیشتر جنایت کند کمتر دیه میدهد

سفیر;172277 نوشت:
مجموعه دین حکمتش پیشگیری از آنچه خدا نهی کرده هست یا نه؟

حکمت مجموعه دین چیست؟ مجموعه دین خودش اوامرو نواهی است حال شما خود دین را دارید به حکمتش تفسیر میکنید؟؟ یعنی چی که بگیم اوامر و نواهی حکمتش پیشگیری از نواهی است؟

مهدی عباس زاده;172281 نوشت:
مجموعه دین خودش اوامرو نواهی است

مهدی عباس زاده;172281 نوشت:
خود حکم با زبان بی زبانی میگوید بیشتر قطع کن تا کمتر بدهی(قطع نظر از حرمتش و قصاص و ....)

بسیار خوب! چرا باید یک بخشی از دین باعث شود بخشی دیگر نقض شود؟! چرا حکم دیه در آن مورد باعث می شود کسی خود کشی کند؟!
حکم دیه با زبان بی زبانی به آن فقیر می گوید خودت را بکش تا خانواده ات دیه ببرند ولو احتمالا ـ این که می گویم احتمالا به خاطر فرضی ست که در صورت اثبات عمدی بودن دیه تعلق نگیرد چنانچه شما ادعا کردید! ـ !!!

اصلا مثالی دیگر که نیاز به اثبات و ...نداشته باشد!:
شخصی فقیر برای رفع نیاز مالی اش سر به سر شخص شروری می گذارد تا باعث شود کتکش بزند و مجروحش کند و از این طریق، فقیر، دیه ای به جیب بزند!!! اینجا حکم دیه بر خلاف حکمت خود ـ به قول شما ـ باعث افزایش جنایت می شود!!!
اینجا هم حکم دیه با زبان بی زبانی می گوید خودت را در معرض کتک خوردن قرار بده تا دیه ببری!!!(قطع نظر از حرمتش و...)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

بخشی از دین بخش دیگر رو نقض نکرده هر بخشی از دین داره وظایف خودش رو انجام میده مثلا جهاد هست حالا اگر یه عده به اسم جهاد مسلمون کشی و شیعه کشی راه میندازن تقصیر دین نیست

بالاخره حکمت دین سر جای خودشه

سفیر;172441 نوشت:
شخصی فقیر برای رفع نیاز مالی اش سر به سر شخص شروری می گذارد تا باعث شود کتکش بزند و مجروحش کند و از این طریق، فقیر، دیه ای به جیب بزند!!! اینجا حکم دیه بر خلاف حکمت خود ـ به قول شما ـ باعث افزایش جنایت می شود!!!
اینجا هم حکم دیه با زبان بی زبانی می گوید خودت را در معرض کتک خوردن قرار بده تا دیه ببری!!!(قطع نظر از حرمتش و...)

برادر من این مثال با قبلی هیچ فرقی نکرد مثال دیگر هم اینه که شخصی چاقو دستش باشه و شما برید با اون چاقو در عین این که توی دستشه بزنید خودتون رو زخمی کنید یا بکشید در تمام اینها شما خودتون دارید به خودتون آسیب میزنید این حکم نیست که داره اون شخص رو تهییج به زدن شما میکنه بلکه شما یید که دارید تحریک به زدنش میکنید یا به وسیله ماشین یا چاقوی اون به خودتون آسیب میزنید

پس این هم خود زنی است اما در مورد مثال بنده خود زنی ای در کار نیست زن تقصیری ندارد بلکه حکم مهیج است

التماس دعا

مهدی عباس زاده;172793 نوشت:
این حکم نیست که داره اون شخص رو تهییج به زدن شما میکنه بلکه شما یید که دارید تحریک به زدنش میکنید

عجب جوابی!!! بله حکم، ضارب رو تحریک نمی کنه اما مضروب رو که تحریک می کنه برای پول دعوا راه بیندازه درسته؟ پس نتیجتا حکم باعث جنایت میشه! یعنی مضروب رو تحریک کرده به در معرض ضرب قرار دادن خودش! افتاد برادر؟!

مهدی عباس زاده;172793 نوشت:
پس این هم خود زنی است اما در مورد مثال بنده خود زنی ای در کار نیست زن تقصیری ندارد بلکه حکم مهیج است

مهم نیست خودزنی هست یا نه! و بی گناه بودن زن هم در نوع استدلال شما هیچ تاثیری نداره!!!
مهم اینه که بالاخره حکم دیه طبق استدلال شما در آن مثال اینجا هم منجر به نقض حکمت خودش میشه یعنی افزایش جنایت. ـ لطفا وجه شبه را گم نکنید! ـ
بالاخره اگر حکم دیه نبود که اون فقیر برای دریافت دیه دعوا راه نمی انداخت همونطور که اگر دیه 4 انگشت نصف نبود اون یارو برای کمتر پول دادن، جنایت بیشتر نمی کرد. درسته؟

شما گفتید آن حکم بر خلاف حکمتش مهیج جنایت است! بنده گفتم مگر حکم می گوید قطع کن! شما گفتی به زبان بی زبانی می گوید! بنده هم اینجا می گویم: حکم دیه به زبان بی زبانی می گوید خودزنی کن پول بگیر! یعنی مهیج جنایت است(مهیج جنایت علیه خود مستقیما و مهیج جنایت ضارب غیر مستقیم و با واسطه) و نتیجه هر دو جنایت است(در هر دو مثال خود وجود حکم باعث جنایت شده و این خلاف حکمت دیه است) ـ به قول شما! ـ

به عبارت دیگر اگر می گویید که در مثال بنده خود حکم نمی گوید:خود زنی کن! بلکه تنها حکمی وضعی است نه تکلیفی و دستورِی نسبت به جنایت. و این خود شخص است که با سوء استفاده از حکم و بدون در نظر گرفتن هیچ امر دیگر چنین می کند، بنده هم میگویم در مثال شما هم چنین است!خود حکم نمی گوید بیشتر قطع کن بلکه تنها می گوید دیه فلان چیز فلان مقدار است و این خود شخص است که با سوء استفاده از حکم و بدون در نظر گرفتن هیچ امر دیگر چنین می کند!!!
و اگر می گویید وجود حکم ـ به قول شما با بی زبانی! ـ باعث افزایش جنایت شده ما هم می گوییم اینجا هم وجود حکم باعث افزایش جنایت شده است.آنجا حکم مهیج به افزایش مقدار جنایت شده اینجا مهیج به ایجاد اصل جنایت شده!!!تازه اینجا مشکلش بیشتر است! آنجا بالاخره یک جانی بود که قصد قطع انگشتان زن را داشته اما اینجا یک فقیری است که داشته زندگیش را می کرده اما این حکم تحریکش کرده به ایجاد جنایت علیه خود مستقیما و ایجاد جنایت دیگری غیر مستقیم!!!

این را هم هنوز جواب ندادید:
شما می گویید حکم دیه برای منع جنایت است ما می پرسیم به چه دلیل؟! کسی می تواند در مقابل شما ادعا کند که دیه به همراه قصاص برای منع جنایت است نه به تنهایی!

مهدی عباس زاده;172265 نوشت:
اولا فقه شیعه نه فقاهت اکثر فقهای شیعه

البته اگر اصرار بر قواعد ریاضی دارید عرضی نیست! ولی آشنایان به اصطلاحات در مباحث علمی می دانند که "اکثریت فقها" معنای خودش را دارد. وقتی می گویند اکثریت قائل به فلان نظر هستند یعنی اقلیتی قابل اعتنا به لحاظ عده و عده در مقابلشان هست. بنابراین مثلا در فتاوای شاذ ابن جنید در مقابل فتوای سایر فقها هیچگاه نمی گویند اکثریت چنین گفته اند چون ابن جنید مخالف است! بلکه گویند فقه شیعه چنین گفته یا همه فقها چنین گفتند جز ابن جنید.
بنابراین اگر کسی نخواهد مغالطه کند باید بگوید همه فقها حکم دیه را چنان دانند جز آقای ص و نهایتا یک آقای ص دیگر.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

ببخشید بنده دیروز نتونستم بیام دوباره و الا میخواستم یه مطلب رو اضافه کنم که نشد

اونم این که بین تحریک شخص محرک و عمل جانی یه چیزی وجود دارد به اسم اختیار

یعنی این برای تمام انسانها جاری است که اختیار بین محرک و عکس العمل به تحریک دارند

حال در این اختیار باز هم حکم دیه کار خودش را میکند و آن منع از جنایت است یعنی کسی که دارد تحریک میشود به دلیل پرداخت دیه که باید بکند آن جنایت را مرتکب نمیشود اگر هم مرتکب شود باز خودش است که آن را مرتکب شده چون مختار بوده نه مجبور

پس در مثال مذکور باز دیه کار خودش را که منع از جنایت است میکند نه تحریک به جنایت

اما در مورد اکثر فقها خب همون بگید همه فقهای شیعه به غیر از آقای ص و آقای ص دیگر بهتر است

سفیر;172802 نوشت:
این را هم هنوز جواب ندادید:
شما می گویید حکم دیه برای منع جنایت است ما می پرسیم به چه دلیل؟! کسی می تواند در مقابل شما ادعا کند که دیه به همراه قصاص برای منع جنایت است نه به تنهایی

پاسخش رو دادم که دیه وظیفه خودش رو داره قصاص هم وظیفه خودش رو داره

در همون مثال قتل خطئی که خودتون زدید هم گفتم برای جلوگیری از جنایت خطایی دیه جای خودش باقی است در حالی که عمدی در کار نبوده فوقش بی احتیاطی بوده که دیه نقش افزاینده احتیاط را دارد

مثال میزنم: پسر طرف میره به باباش میگه ماشین رو میدید برم بیرون؟ باباهه با این که میدونه فقط دیه تعلق میگیره مانع میشه میگه اگه یه وقتی بزنید به کسی کی میخواد دیه بده؟

یا اصلا کسی خودش راننده است احتیاط میکنه تا دیه نده هر چند که قتل خطایی است!!

پس باز هم نقش منع از جنایت خودش را بازی میکند

اما این که شما مدعی هستید نقش آن فقط همراه با قصاص معنا دارد این خودش خلاف حکمتش در قتل خطایی است چون دیه خودش یک حکم است برای خودش و قصاص هم خودش یک حکم است برای خودش

گذشته از این ما تماما داریم توی حاشیه بحث میکنیم اصل بحث همان خلاف عقل بودن است از جهت قیاس اولویت قطعیه

یعنی اگر 3 انگشت شخص اینقدر ارزش دارد قطعا 4 انگشتش بیشتر ارزش دارد این چطور است؟
گویا شما حاشیه را به متن ترجیح میدهید و لابد میفرمایید که این را کاری ندارم فعلا به ایراد دوم شما کار دارم!! ایرادی که حاشیة وارد نمودید

چیزی عوض نشد و فرق یایجاد نشد!در هر دو مورد مختارند! اصلا نزاع بر سر اختیار نیست. بحث این بود که آیا اینکه می گویید خود حکم مهیج است به چه معناست.
پس لطفا پست 74 را جواب بدهید!

...صدبار عرض شد که به دلیل ریاضی شما هم می رسیم عجله نکنید. یک به یک حل شود بهتر است! همین شبهه تهییج که الان می گویید حاشیه است!در اول در کنار دلیل قیاس اولویت قطعیه! چنان قاطع و محکم مطرح کردید و حکم را به مسخره گرفتید و...
بگذریم! حالا پست 74 را جواب بدهید.


در مورد حکمت دیه هم دلیل خواستم نه تکرار ادعا! بنده نگفتم قطعا حکمتش چه هست یا نیست! شما که ادعای قاطع دارید دلیل بیاورید! به چه دلیل دیه ـ آنهم به تنهایی ـ برای جلوگیری از جنایت وضع شده؟!
اگر کسی بگوید برای جبران بخشی از خسارت مضروب قرار داده شده چگونه رد می کنید؟
قتل خطأی هم ناقض آن ادعا نیست که دیه به همراه قصاص و نه به تنهایی برای جلوگیری از جنایت است. چرا که آن مدعی می گوید در قتل خطئی دیه برای جبران خسارت خانواده مقتول است نه برای احتیاط بیشتر که شما می گویید!
خلاصه این ادعاها درباره حکمت احکام حد و حساب ندارد شما می گویید چنین دیگری می گوید چنان!
قبول ندارید؟! پس هم دلیل خودتان را بگویید و هم این را رد کنید!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

سفیر;173608 نوشت:
چیزی عوض نشد و فرق یایجاد نشد!در هر دو مورد مختارند! اصلا نزاع بر سر اختیار نیست. بحث این بود که آیا اینکه می گویید خود حکم مهیج است به چه معناست. پس لطفا پست 74 را جواب بدهید!

جواب داده شد که حکم برای منع جنایت جانی است نه منع افراد دیگر برای کارهای دیگر و این منع جنایت جانی هنوز برسر جای خود باقی است

شما او را تهییج به جنایت میکنید اما دیه منع از جنایت میکند چرا که اگر او جنایت انجام دهد این اوست که باید دیه را بپردازد پس برای جانی منع خود را دارد

سفیر;173609 نوشت:
اگر کسی بگوید برای جبران بخشی از خسارت مضروب قرار داده شده چگونه رد می کنید؟

اولا ما ادعای انحصار نکردیم یعنی یکی از حکمت هایش را بیان کردیم

دوما در این حکمت هم باز فقه شیعه خلاف حکمت عمل میکند چرا که خسارت بیشتر= جبران کمتر.

التماس دعا

بنده هم قبلا عرض کردم!:

حکم، ضارب رو تحریک نمی کنه اما مضروب رو که تحریک می کنه برای پول دعوا راه بیندازه درسته؟ پس نتیجتا حکم باعث جنایت میشه! یعنی مضروب رو تحریک کرده به در معرض ضرب قرار دادن خودش! برای جنایت علیه خویش!

آنجا حکم مهیج به افزایش مقدار جنایت شده اینجا مهیج به ایجاد اصل جنایت شده!!!تازه اینجا مشکلش بیشتر است! آنجا بالاخره یک جانی بود که قصد قطع انگشتان زن را داشته اما اینجا یک فقیری است که داشته زندگیش را می کرده اما این حکم تحریکش کرده به ایجاد جنایت علیه خود مستقیما و ایجاد جنایت دیگری غیر مستقیم!!!

مهدی عباس زاده;173897 نوشت:
ادعای انحصار نکردیم

اگر ادعای انحصار ندارید و قبول دارید به همراه قصاص نقش جلوگیری از جنایت ایفا می کند پس باید بپذیرید در مورد بحث قصاص طبق نظر فقهای شیعه کارکرد منع از جنایت خود را دارد. حتی اگر دیه کمتر باشد و اگر دوباره آن مثالها رابز نید که یارو حاضره فلان و بهمان کنه به خاطر پول! ما هم مثال خود را مطرح می کنیم که یارو به خاطر دیه بردن مرتکب جنایت میشه!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

سفیر;173898 نوشت:
حکم، ضارب رو تحریک نمی کنه اما مضروب رو که تحریک می کنه برای پول دعوا راه بیندازه درسته؟ پس نتیجتا حکم باعث جنایت میشه! یعنی مضروب رو تحریک کرده به در معرض ضرب قرار دادن خودش! برای جنایت علیه خویش!

بحث سر ضارب است باز دیه مانع ضارب است پس بحث شما از پایه در این مورد اشتباه است مثل قضیه خودکشی که کلا از بحث خارج است

سفیر;173899 نوشت:
اگر ادعای انحصار ندارید

گفتم ادعای انحصار حکمت دیه!:khandeh!: یعنی دیه میتواند صد حکمت داشته باشد کسی نفی حکمت های دیگر را نکرده است بلکه میگوییم این حکمت هست نه آن که غیر این حکمت نیست

التماس دعا

مهدی عباس زاده;173926 نوشت:
بحث سر ضارب است باز دیه مانع ضارب است

اشکال ندارد ما هم بحث را می آوریم سر مضروب! و تشابهش را با اشکال شما مطرح می کنیم و چون اصل اشکال در هر دو مثال یکی ست(تحریک به اصل جنایت) از شما توضیح می خواهیم که این یک بام و دو هوا را برایمان حل کنید!!!:khandeh!:

مهدی عباس زاده;173926 نوشت:
یعنی دیه میتواند صد حکمت داشته باشد

پس اشکال را دوباره مطرح می کنم :khandeh!::
کسی ادعا می کند دیه به تنهایی برای منع از جنایت نیست(در همه موارد) بلکه به همراه قصاص این نقش را دارد.قصاص نقش اصلی را در این خصوص دارد و دیه کمکی!
یعنی اگر در موردی دیه این کارکرد را نداشت(مثلا انگشتان زن به قول شما) قصاص آن نقش را ایفا میکند!
شما چگونه این ادعا را رد می کنید؟!
اگر نتوانید رد کنید اشکال شما به دیه انگشت زن از اساس فرو می ریزد چون اصلا کارکرد منع جنایت برای دیه به تنهایی وجود ندارد که بخواهید بگویید در این مورد نقض شده! بلکه کارکرد همیشگی منع جنایت مربوط به قصاص است و دیه تنها کمک آن است و اگر در جایی کمک نکرد خود کارکرد قصاص در منع جنایت محفوظ است!!!

توجه: اینها نظر من نیست چون بنده تا نصی بر حکمتی نباشد به ضرس قاطع نمی گویم فلان حکم فلان حکمت را دارد.!اینها رادارم به نقل از مدعیانی می گویم که همچون شما با قاطعیت حکمت و بلکه علت برای احکام خدا می تراشند.! عرضم این است جواب این مدعی مقابلتان را چگونه می دهید!!!

برادران چرا از خود حرف نزنیم

یک برابر دوازده

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

سفیر;175029 نوشت:
کسی ادعا می کند دیه به تنهایی برای منع از جنایت نیست(در همه موارد) بلکه به همراه قصاص این نقش را دارد.قصاص نقش اصلی را در این خصوص دارد و دیه کمکی!

جواب آن است که دیه نقش خودش را دارد و قصاص نقش خودش را!! و الا همیشه باید با هم همراه باشند یعنی در هر جنایت هم دیه و هم قصاص باید با هم اجرا شود نه فقط قصاص یا فقط دیه!!
یک جواب دیگر این است که اساسا در جنایت غیر عمدی اصلا قصاص وجود ندارد ولی دیه نقش خودش را دارد
یک جواب دیگر آن است که فرع باید تابع اصل باشد نه آن که مخالف اصل باشد
یک سوال: چرا دیه در ماههای حرام زیاد میشود و از قضا ماههای حرام ماههایی هستند که باید منع بالاتری از جنایت انجام شود!! چه رابطه ای بین دیه و منع از جنایت وجود دارد؟

التماس دعا

سیدپوریا هاشمی;175869 نوشت:
برادران چرا از خود حرف نزنیم یک برابر دوازده

:Moteajeb!::Moteajeb!:


نقل
نوشته اصلی توسط : مهدی عباس زاده

بحث سر ضارب است باز دیه مانع ضارب است

اشکال ندارد ما هم بحث را می آوریم سر مضروب! و تشابهش را با اشکال شما مطرح می کنیم و چون اصل اشکال در هر دو مثال یکی ست(تحریک به اصل جنایت) از شما توضیح می خواهیم که این یک بام و دو هوا را برایمان حل کنید!!!:khandeh!:

سیدپوریا هاشمی;175869 نوشت:
برادران چرا از خود حرف نزنیم

یک برابر دوازده


سلام
اگر می گوییم ائمه ع نور واحدند منظور حقیقت مجرد بلکه فوق مجرد آنهاست نه شخصیت مادی ایشان . در آن مقام تمایز استقلالی ندارند . اما ظاهرا مسیحیان قائل به سه وجود مستقلی اند که در عین حال استقلال واحدند . و مشکل اساسی تر آنکه خدا را به عنوان واحد عددی در مقابل دو تای دیگر قرار می دهند . خدای متعال چنین نسبتی با هیچکس ندارد یعنی خدا یکی از یکی های دیگر نیست بلکه حقیقتی است که به علم و قدرت خود محیط بر همگان است ، مادی یا مجرد .
موفق در پناه حق

با سلام خودمت برادران و دوستان.

بنده از سوال ایرادی دارم که جنبه زیر سوال بردن مسلمان سنی را دارد.

به هر صورت این سوال مطرح شدنش میتواند طور دیکر باشد. و همینطور در مورد مسیحیان عزیز که ما زیر پرچم توحید مشترکات بسیاری داریم.
انتقاد من از سوال نحوه آن است گرجه دوستان از سنی و شیعه مطالب خوبی آوردند و بنده هم استفاده میکنم.
اولا ما در سایه توحید همگی مسلمانیم و مشترکات سنی و شیعه بسیار و برادرانمان اهل سنت در اشتراکات با ما بسیارند.
همین بس که ما هم از منابع آنها برای استدلال استفاده میکنیم و آنها نیز در بسیاری موارد مطالب عقلی ما را قبول میکنند.
ما مسلمانیم و اعتقاد به مسیح و مریم واشتراک ما با مسیحیت است به شاهد سور قرآنی ما جزو اساس اعتقاد ماست و اگر مسلمان به مسیح و دیگر پیامبران اعتقاد ندارد مسلمان نیست .

عذر بنده را بپذیرید . این تذکر اخلاقی بنده را متوجه باشید و امید وارم به بحث شما لطمه ای وارد نشده باشد.

میماند یک سوال بنده که در حین صحبتها متوجه نشدم.جهت آگاهی...
اگر قصاص مرد با زن یکی نیست و زنی 4 انگشت او قطع شده قصاص دو انگشت مرد کافی است؟
حال اگر زنی 4 انگشت مردی را قطع کند 8 انگشت او قطع میشود و اگر 6 انگشت جه میشود؟
با تشکر

با سلام
به نظر این تاپیک هم از موضوع اصلی خارج شده و مطالب اغلب دور از متن موضوع است - فقط در اینکه تثلیث سه خدایی است و مقایسه ان با دیدگاه اهل سنت - میتوانم بگویم استدلال شما در باره تثلیث همانقدر بی پایه است که در باره اهل سنت
اگر در باره ابوبکر یک ایه وجود دارد و شما مدعی شدید که 40 ایه در باره علی وجود دارد - همانقدر شگفت اور است که تثلیث را سه خدایی می نامید - حتی یک ایه هم در باره علی در قران نیست نه فقط یک ایه حتی ربع ایه هم نیست - بر عکس شیعه که صحابه پیامبر را نظیر ابوبکر و عمر غاصب و منافق میداند - نویسنده قران انان را تکریم میکند
کاش در دینداری خود صادق بودید

sina178s;182035 نوشت:
حتی یک ایه هم در باره علی در قران نیست نه فقط یک ایه حتی ربع ایه هم نیست - بر عکس شیعه که صحابه پیامبر را نظیر ابوبکر و عمر غاصب و منافق میداند - نویسنده قران انان را تکریم میکند

:Khandidan!:
....
خدا دشمنان امیر مومنان علی علیه السلام را نابود فرماید!

sina178s;182035 نوشت:
حتی یک ایه هم در باره علی در قران نیست نه فقط یک ایه حتی ربع ایه هم نیست - بر عکس شیعه که صحابه پیامبر را نظیر ابوبکر و عمر غاصب و منافق میداند - نویسنده قران انان را تکریم میکند کاش در دینداری خود صادق بودید

سلام
آخه مرد حسابی شما که جرات ندارید و از ترس این که حقایق اسلام بر روی افکار شرک آلودتان تاثیر بذاره مطالب و محتوای اسلام و اهل بیت را مورد مطالعه قرار دهید چرا بدیهیات را انکار می کنید .
جالبه بدانید در مورد اهل بیت بویژه امام علی ع آیات زیادی آمده است که حتی اهل سنت هم قبول دارند که این آیات در مورد امام علی علیه السلام است .
برخى از آيات عبارتند از:
1 . آيه تبليغ: «يـأيّها الرّسول بلّغ مآ أنزل إليک مِن رّبّک و إن لّم تفعل فما بلّغت رسالته ; (مائده 67)اى پيامبر ! آنچه را از سوى پروردگارت نازل شده ، به طور کامل ]به مردم[ برسان ، و اگر نکنى رسالت او را انجام نداده اى .»
اين آيه درباره على(ع ) و در جريان غديرخم نازل شده که نبى اکرم (ص ) در خطبه اى ، على(ع ) را به عنوان وصى خودشان معرفى کردند .
2 . آيه ولايت : «إنّما وليّکم اللّه و رسوله و الّذين ءامنوا الّذين يقيمون الصّلوة و يؤتون الزّکوة و هم رکعون ; (مائده 55) ولى و سرپرست و رهبر شما فقط خدا است و پيامبر او ، و آنها که ايمان آورده اند و نماز را برپا مى دارند و در حال رکوع زکات مى پردازند .»
3 . آيه اولى الامر «يـأيّها الّذين ءامنوا أطيعوا اللّه و أطيعوا الرّسول و أولى الأمر منکم ; (نساء 59)اى کسانى که ايمان آورده ايد ! خدا را اطاعت کنيد ، و رسول خدا(ص ) و اولى الامر از خودتان را اطاعت کنيد .»
4 . آيه اکمال : «اليوم أکملت لکم دينکم و أتممت عيلکم نعمتى و رضيت لکم الإسلـم دينًا; (مائده 3) امروز ، دين شما را برايتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم ، و اسلام را براى شما ]به عنوان[ آيينى برگزيدم .» آيه شريف فوق در روز غدير خم و به دنبال ابلاغ ولايت و جانشينى على(ع ) نازل شده است .
5 . آيه تطهير: «إنّما يريد اللّه ليذهب عنکم الرّجس أهل البيت و يطهّرکم تطهيرًا; (احزاب ، 33) خدا فقط مى خواهد آلودگى را از شما خاندان ]پيامبر[ بزدايد و شما را پاک و پاکيزه گرداند .»
از روايات بسيارى که در کتب معروف اهل تسنن و شيعه نقل شده ، چنين استفاده مى شود که مخاطب در اين آيه ، پيامبر اکرم (ص ) و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام ) هستند .

ر .ک:
غاية المرام ، محدّث بحرينى ، ص 265
اجتهاد در مقابل نص ، سيدعبدالحسين شرف الدين ، ترجمه على دوانى ، ص 167 ـ 181
ولايت فقيه و رهبرى در اسلام ، آية الله جوادى آملى ، ص 181 ـ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

حامد;181566 نوشت:
سلام
اگر می گوییم ائمه ع نور واحدند منظور حقیقت مجرد بلکه فوق مجرد آنهاست نه شخصیت مادی ایشان . در آن مقام تمایز استقلالی ندارند . اما ظاهرا مسیحیان قائل به سه وجود مستقلی اند که در عین حال استقلال واحدند . و مشکل اساسی تر آنکه خدا را به عنوان واحد عددی در مقابل دو تای دیگر قرار می دهند . خدای متعال چنین نسبتی با هیچکس ندارد یعنی خدا یکی از یکی های دیگر نیست بلکه حقیقتی است که به علم و قدرت خود محیط بر همگان است ، مادی یا مجرد .
موفق در پناه حق

برادر عزیز جز خدا مجردی وجود ندارد وقتی ما میگوییم ائمه نور واحدند منظور آن است که هر کدام اگر در جای دیگری بودند همان عمل را انجام میدادند که دیگری انجام داد یعنی اگر امام حسین جای امام حسن بود صلح میکرد و اگر امام حسن در زمان یزید میزیست قیام! پس اصلا ربطی به تجرد واینها ندارد چه رسد به فوق مجرد!!!!

meisam.ahmadzadeh;181762 نوشت:
اگر قصاص مرد با زن یکی نیست و زنی 4 انگشت او قطع شده قصاص دو انگشت مرد کافی است؟

دقیقا قصاص دو انگشت فقط امکان پذیر است الحر بالحر و العبد بالعبد و الانثی بالانثی

یعنی آزاد در مقابل آزاد و بنده در مقابل بنده و زن در مقابل زن که در واقع زن هرگز نمیتواند در قصاص برابر با مرد باشد

ببخشید الآن باید برم!!

سفیر;182069 نوشت:
:khandidan!:
....
خدا دشمنان امیر مومنان علی علیه السلام را نابود فرماید!

دوست عزیز برادر گرامی لطفا در بیانات خود تجدید نظر کنید.
اگر محبوبمان علی بود بی شک بر شما خشم میگرفت نه بر این دوست گرامی.

با چه حکمی اقدام به لعن میکنید.
حکم لعن خود را میدانید و بیخود لعنت به مسلمان دیگر خرج میکنید؟
اگر کسی هم عقیده شما نیست یا جواب عقلی و محکمه پسند دهید یا سکوت کنید.
دوست عزیز بنده کوچکتر از آن بودم که توضیح واضحات دهم و لی اعتقاد خود را به ترازوی اسلام بدهید تا ان شاا... بین شما و دیگر مسلمانان شما باعث تفرقه نباشید.

الحمد لله رب العالمین...

مهدی عباس زاده;182209 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

دقیقا قصاص دو انگشت فقط امکان پذیر است الحر بالحر و العبد بالعبد و الانثی بالانثی

یعنی آزاد در مقابل آزاد و بنده در مقابل بنده و زن در مقابل زن که در واقع زن هرگز نمیتواند در قصاص برابر با مرد باشد

اگر زنی 6 انگشت مردی را قطع کند حکم آن جیست؟

meisam.ahmadzadeh;182237 نوشت:
دوست عزیز برادر گرامی لطفا در بیانات خود تجدید نظر کنید. اگر محبوبمان علی بود بی شک بر شما خشم میگرفت نه بر این دوست گرامی.

:Khandidan!::Khandidan!::Khandidan!:

meisam.ahmadzadeh;182237 نوشت:
با چه حکمی اقدام به لعن میکنید.

با حکم خداوند!:

إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً ...الأحزاب : 57

بى‏ گمان، كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مى‏ دهند، خدا آنها را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خفت‏ بار آماده كرده است.

سفیر;182296 نوشت:
:khandidan!::khandidan!::khandidan!:

با حکم خداوند!:

إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً ...الأحزاب : 57

بى‏ گمان، كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مى‏ دهند، خدا آنها را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خفت‏ بار آماده كرده است.

برادر عزیزآیا شما از این آیه میفهمید هر مسلمانی را میتوانید لعنت کنید؟
از ظاهر آیه مشخص است که هر که پیامبر را آزار دهد.
شما از داستانهای آزار ائمه بسیار شنیده اید.
آنها بر خورد صحیح میکردند نه مثثل دوست عزیز ما لعنت کردن و دور کردن.
گرچه دوست دیگری که حرفی از عقاید خود زد ربطی به آزار پیامبر نداشت.

meisam.ahmadzadeh;182237 نوشت:
دوست عزیز برادر گرامی لطفا در بیانات خود تجدید نظر کنید.
اگر محبوبمان علی بود بی شک بر شما خشم میگرفت نه بر این دوست گرامی.

با چه حکمی اقدام به لعن میکنید.
حکم لعن خود را میدانید و بیخود لعنت به مسلمان دیگر خرج میکنید؟
اگر کسی هم عقیده شما نیست یا جواب عقلی و محکمه پسند دهید یا سکوت کنید.
دوست عزیز بنده کوچکتر از آن بودم که توضیح واضحات دهم و لی اعتقاد خود را به ترازوی اسلام بدهید تا ان شاا... بین شما و دیگر مسلمانان شما باعث تفرقه نباشید.

الحمد لله رب العالمین...



دوستان سلام
«لعنت» به معناى طرد و دور ساختنى که با خشم و غضب آميخته باشد، مى باشد، پس لعنت خداوند يعنى دور ساختن کسى از رحمت خويش و محروم ساختن او از تمام نعمت ها و برکات که از طرف او به بندگان مى رسد.
خداوند متعال در قرآن کريم گروه ها و اشخاصى را مورد نفرين و لعنت خويش قرار داده است; از جمله:
1. تکذيب کنندگان کتاب آسمانى قرآن و حق; «کسانى که دلايل روشن و وسيله هدايتى را که نازل کرديم، بعد از آن که در کتاب براى مردم بيان ساختيم کتمان مى کنند، خدا آن ها را لعنت مى کند و همه لعن کنندگان نيز آن ها را لعن مى نمايند.» (بقره، 159) که اشخاصى مانند ابوجهل، ابولهب و... را شامل مى شود که البته ابى لهب در سوره مسد، آيه1، نيز مورد نفرين و لعنت خداوند متعال قرار گرفته است.
2. کافرانى که در حال کفر از دنيا مى روند; «کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنيا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر آن ها خواهد بود». (بقره، 161)
3. استکبارگران و زورگويانى مانند فرعون و لشکريان و ياران که خداوند متعال آن ها را مورد لعنت قرار داده و مى فرمايد:
«در اين دنيا لعنت پشت سر لعنت نصيب آن ها کرديم، و روز قيامت از زشت رويانند.» (قصص، 42)
4. ابليس; «و لعنت بر تو خواهد بود تا روز قيامت.» (حجر، 35)
5. بنى اميه; براساس برخى روايات و سخنان پيشوايان معصوم منظور از «الشجرة الملعونة» (درخت لعنت شده) در سوره اسراء، آيه 60، بنى اميه و خاندان آن ها هستند. چنان که حضرت امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «درختى که در قرآن مورد لعنت قرار گرفته، همان خاندان اميه و بنى اميه هستند.»
6. يهوديان (مائده،64)
7. ظالمان، (اعراف،44)
8. دروغگويان; (بقره،89)
9. اذيت کنندگان خداوند و پيامبر; (احزاب،57)
10. شهادت دروغ بر زنا;(نور،7)

با سلام
پاسخ ایه به ایه:
1 - مائده 67 - آیا این ایه در مورد حضرت علی است؟ یعنی حضرت محمد نتوانست رسالت خود را تمام کند و ادامه ان با علی است ؟؟؟؟؟ ایا خود علی هم برای رسیدن به خلافت از این ایه استفاده کرد؟ یعنی عربی شما و شناخت شما از قران بیش از علی است؟؟ چرا در یک نقطه از نهج البلاغه خود علی مدعی جانشینی حضرت محمد نشد در این ایه موضوع علی را شما از کجا در اوردی؟؟؟
2 - مائده 55- دوست عزیز اقلا قران را درست ترجمه کن - واو عطف بین ذکات و رکوع - نظیر واو الله و رسول و یمومنون است
3 - نسا 59 - دوست عزیز ولی امر به معنی غرمانداران و قضات و خلفا است اگر مصداق برای علی باشد به همان اندازه برای ابوبکر هم معتبر است
4 - مائده 3 - کجای این ایه سخن از نصب علی به نیابت و جانشینی است - اگر چنین است چرا پس از ان و در مدینه به هنگام بیماری در بستر ابوبکر را به امامت نماز انتخاب کرد - امامت دین و نماز مهم است یا خلافت و امارت؟؟
5 - ایه احزاب 33 - مربوط به مباحله است و مباحله در میان اعراب فقط با اقربا و خویشان ممکن و معتبر است و نه با یاران و اصحاب - این ایه مربوط مباحله با مسیحیان نجران است - دلیلی بر مزیت نیست رعایت سنت عربی است
کاش به جای دفاع از علی کمی ادب می اموختی و نسبت شرک به دیگران نمیدادی - وای به حال علی و اهل بیت او اگر طرفدارانش شما باشید - کسی که دوستانی چون شما دارد به دشمن نیازی ندارد

sina178s;182035 نوشت:
در باره ابوبکر یک ایه وجود دارد و شما مدعی شدید که 40 ایه در باره علی وجود دارد

با سلام

ابن عباس معتقد است که ۳۰۰ آیه در مورد امام علی(ع) نازل شده است که

این رأی را "خطیب بغدادی" از عمای برجسته اهل سنت در کتاب "تاریخ

بغداد" جلد ۶ صفحه ۲۲۱ از ابن عباس روایت کرده است.

برای اطلاع بیشتر به کتاب شواهد التنزیل حاکم حسکانی رجوع کنید.

موضوع قفل شده است