جمع بندی تحقیر شخصیت زن در اسلام و ادعای اسلام بر دادن شخصیت به زن!!!!

تب‌های اولیه

199 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

توضیح اینکه:
در نظام تکوین بین زن و مرد از چند جهت تفاوت‏های زیادی وجود دارد:

1- از جهت اعضا و جوارح: دو جنس زن و مرد در تمامی اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحی که به عضو جنسی و تولید مثل مربوط است و چه غیر آن. رویش مو در بدن زن و مرد، چربی زیر پوست، بافت‏ها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل و وزن حجمی استخوان‏ها، مقدار مواد آلی و کانی در استخوان‏ها، درشتی عضلات، زور بازو، شکل هندسی و حجم و وزن مغز، وزن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، میزان و تعداد تنفس در دقیقه، قد، وزن، ارتعاشات صوتی، ترشحات بدن، میزان گلبول‏های سفید و قرمز در خون، گنجایش و حجم ریه، و الگوی رشد جسمانی در آغاز از دو جنس نرینه و مادینه. خلاصه این که همه چیز در زن و مرد حتی در یک تار مو متفاوت است.[4]


2- از نظر احساسات، عواطف، تمایلات و اخلاق: طبق نظر روانشناسان، محبت، رفتار انفعالی، رفتار عاطفی و حمایت کننده، از ویژگی‏های زنانه است. در برابر این امور، پرخاشگری، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگی‏های مردان بر شمرده‏اند.[5]


نیز گفته‏اند: داشتن دلی پر مهر و عاطفه و احساساتی آتشین، جلوه گری، دلربایی، آرایش گری، دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زینتی از خصائص زنان است.[6]

زن در تقلید، مدپرستی، تجمّل پرستی، خنده و گریه از مرد پیش قدم است.[7]

زنان به جهت این که از نیروی احساس و عاطفه بیشتری بهره مندند، از صحنه‏های احساسی و عاطفی بیشتر متأثر می‏شوند و به هیجان می‏آیند.[8]


وقتی که در حوزه تکوین این ویژگی‏ها وجود دارد، در حوزه تشریع برای محکم کاری (به ویژه در اموری که مربوط به حقّ النّاس است) می‏بایست چاره‏ای اندیشیده شود، تا حقوق مردم در شهادت‏ها ضایع نگردد.


[4] دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ج 19، ص 280 - 293.
[5] روانشناسی رشد، ج اوّل، ص 330، از انتشارات سمت.
[6] دکتر سید رضا پاک نژاد، همان، ص 281.
[7] همان، ص 295.
[8] کتاب نقد، ش 12، ص 59.

وقتی که در حوزه تکوین این ویژگی‏ها وجود دارد، در حوزه تشریع برای محکم کاری (به ویژه در اموری که مربوط به حقّ النّاس است) می‏بایست چاره‏ای اندیشیده شود، تا حقوق مردم در شهادت‏ها ضایع نگردد.
در این جا سه صورت متصوّر است:

الف- به جهت غلبه عاطفه، عفت و هیجانات در زنان که زمینه ساز فراموشی در برخی امور هیجانی است و هم چنین به این جهت که گفته شده زنان زودتر به حالت اطمینان در یک مسئله دست می‏یابند و زود باورند و راحت‏تر تحت تأثیر قرار می‏گیرند، بگوییم شهادت زنان فاقد ارزش است، تا حقوق از طریق شهادت زنان تضییع نگردد.
این سخن ممکن است از جهت دیگر موجب تضییع حقوق دیگران شود و آن شهادت در مواردی است که آگاهی و اطلاع از آن در انحصار زنان است.
ب- بگوییم در تمام موارد شهادت زنان همانند شهادت مردان است و به همان اندازه اعتبار دارد. این سخن موجب می‏شود که به جهت موارد مذکور از اعتبار قضا کاسته شود و به نوعی حقوق مردم تضییع گردد.

ج- راه حل معتدل: خداوندی که انسان‏ها را آفرید و به همه اسرار نهفته آگاه است، فرموده در اموری که مربوط به حقوق مردم است (حق النّاس، نه حقّ اللَّه) به شهادت زنان ارزش و اعتبار داده شود، لیکن به جهت محکم کاری دو شاهد زن در اموری که یک شاهد مرد لازم است، یا چهار شاهد زن در اموری که دو شاهد مرد لازم است، با شرایطی، ارزش و اعتبار دارد.
این راه حل و نظریه سوم که عین عدل و منطبق با نظام تکوین است،مورد قبول اسلام واقع شده است.
3- در وقایع و رخدادهای کوچه و بازار، مردان بیشتر از زنان دست اندر کار هستند و بیشتر و بهتر در معرض اطلاع اند. فرض کنیم در خیابان دو نفر با هم دعوا می کنند و با چوب و چاقو و سنگ به جان یکدیگر افتاده اند. پس از چند دقیقه مردان اطراف آنان را گرفته و آنان را از یکدیگر جدا می کنند. این جا اگر قتلی یا جراحتی واقع شد مردان چون شاهد و ناظر بوده اند بهتر می توانند شهادت بدهند زیرا در این گونه وقایع زنان اصلاً حضور ندارند و اگر حضور داشته باشند خود را کنار می کشند یا مردان آنان را به عقب می رانند. از این رو پذیرفتن شهادت مردان و نپذیرفتن شهادت یک زن مسئله طبیعی است.

4- پذیرفته شدن شهادت زن در همه مسائل و فراهم کردن زمینه حضور او در تمام محاکم قضایی برای اداء شهادت در کوچکترین اختلافاتی که بطور روز مره در جامعه اتفاق می افتد، نه تنها تکریم زن نیست، بلکه نوعی اهانت به مقام این موجود شریف و لطیفی است که وظایف بزرگتری را در جامعه بر عهده دارد.
[*]


[*]
منبع مقاله: سی دی پرس و جو، ستاد پاسخ گویی به مسائل دینی، با تغییرات و تلخیص.

[="Tahoma"]

ملاصدرا;394393 نوشت:

سلام
سوال من این است که مگر روح مجرد نیست؟ و صفات انسان مربوط به روح است!
پس این تفاوت ها چگونه به ویژگی های روحی بر می گردد؟! آیا روح متاثر از جسم است؟

و یا به طور کلی اینکه مثلا مرد قدرت بهتری در کنترل احساسات خود دارد مربوط به جسم است یا مربوط به روح؟! یعنی مثلا جسم انسان به روح انسان کمک می کند تا احساسات خود را کنترل کند اما در زنان خیر! بلکه جسم انها به آن ها کمکی بر غلبه بر احساسات نمی کند؟ و یا غلبه بر احساسات از ویژگی های روح است؟؟

با سلام و درود

مجرد بودن روح، با متفاوت بودن ظرفیت های روحی، منافاتی ندارد؛ مثلا فردی رحمتش بیشتر است و دیگری شجاعتش، با این که روح هر دو مجرد است.

تفاوت داشتن ظرفیت های روحی هم به معنای تفاوت داشتن درجه انسانیت نیست تا بگوییم انسانیت مرد بیشتر از زن است یا بر عکس.

اسلام از زن انتظار دارد صفات زنانه داشته باشد، کما این که از مرد انتظار دارد که صفات مردانه داشته باشد؛ لذا اگر مردی صفات زنانه داشت، معلوم نیست این کمالی برای او باشد.

قدرت مدیریت و غلبه بر احساسات و ... از صفات روح است، ولی به این معنا نیست که جسم هیچ نقشی نداشته باشد، مثلا قوت جسمانی مرد به او کمک می کند تا مدیریت بهتری داشته باشد.

[="Tahoma"]

ملاصدرا;394596 نوشت:

یک سوال بود که از کارشناس سایت پرسیدم و هنوز منتظر پاسخ هستم

در هیچ جای اسلام چنین چیزی مطرح نیست که مثلا باید به مرد بیشتر از زن احترام گذاشت بلکه تنها بحث سر تفاوت هاست حتی مثلا حضرت علی به زنان بی عقلی مثل عایشه هم توهین نمی کرد.

و سوال من از کارشناس این است ​که این تفاوت هایی که بین زن و مرد وجود دارد مثلا کنترل احساسات و قدرت مدیریت و ... مربوط به جسم است یا روح؟!
آیا می توان صفتی مثل مدیریت را به جسم بشری، بودن روحش نسبت داد؟ اگر خیر پس چطور بین زن و مرد تفاوت وجود دارد؟ آیا روحشان داری ویژگی متفاوتی است و یا روح طبق نظر ملاصدرا که جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا است از جسم تاثیر می پذیرد؟؟

چند نکته:

1. تفاوت در ظرفیت های روحی، منافاتی با تجرد روح ندارد، کما این که به این معنا نیست که درجه انسانیت زن و مرد فرق دارد.

2. توان و قدرت مدیریت و ... متعلق به روح و از صفات روح است، البته جسم هم می تواند در این زمینه نقش داشته باشد یعنی بی تاثیر نیست، ولی در هر حال قدرت مدیریت و روحیه مدیریت و ... از صفات روح است.

3. ظرفیت های روحی انسان ها متفاوت است، مثلا مرد روحیه شجاعت بیشتر و قویتری دارد، ولی زن روحیه حیا و عفاف بیشتر و قویتری دارد، بدون این که در درجه انسانیت آن ها تفاوت باشد و یا با مجرد بودن روح منافاتی داشته باشد.

4. هر انسانی اگر صفات روحی خودش را رشد بدهد به کمال بیشتری رسیده است. زن اگر صفات متعلق به زنان را در خودش رشد بدهد به کمال بیشتری رسیده، و مرد هم اگر صفات مردانه را در خودش رشد بدهد به کمال بیشتری رسیده است.

5. "جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء" یک موضوع فلسفی و اختلافی است و در این جا هم مجال پرداختن به آن نیست، ولی هر قولی را که انتخاب کنید، فرقی بین زن و مرد نیست، یعنی هر کدام از فلاسفه هر قولی که در این زمینه اختیار کرده اند، ناظر به همه انسان ها است و هیچ فرقی بین زن و مرد قائل نشده اند.

[="Tahoma"]

Kinzie Kensington;394603 نوشت:
اگر اسلام برای همه زمان ها و مکان هاست که شما معتقدید هست پس نیازی نیست مقایسه با دوران قبل از اسلام کنید. تا صد میلیون سال دیگر هم به عقیده شما زن بدون اجازه شوهرش حق بیرون رفتن از خانه را ندارد! در دنیای مدرن امروز به زن آزادی داده شده که اگه دلش می خواد پوشش داشته باشه یا نداشته باشه، کار کنه یا نکنه. اجباری در کار نیست ولی آزادی هست که اگر می خواهد بتواند. همینطور حقوق مساوی در ازدواج و حق برابر در حضانت فرزندان و طلاق و ارث و ...

از هیچ تفاوت مرد و زن نمی توان نتیجه گرفت زن برای از خانه بیرون رفتن نیازمند اجازه گرفتن از شوهر است یا حق طلاق ندارد یا شهادتش نصف مرد است! اگر زن و مرد هر دو آزادی داشته باشند تفاوت های زن و مرد خود به خود در رفتار آنها نمایان می شود و نیازی به اجبار کردن و اعمال قانون بر علیه زن نیست.

با سلام و درود

اسلام می خواهد در سایه تشریع این قوانین برای زن، او را به مال و سعادت دائمی و همیشگی برساند.

اسلام نگاه همه جانبه دارد و مثلا حیا و عفاف زن را فدای آزادی او نمی کند.

آن آزادی مد نظر اسلام است که در مجموع به نفع زن باشد یعنی به راحتی و منفعت موقت اکتفا نکرده بلکه منفعت دائمی و بیشتر را برای زن در نظر گرفته است.

این کاملا منطقی و معقول است که برای رسیدن به منفعت بیشتر و بزرگتر، از منفعت موقت و اندک بگذریم، چه برسد به جایی که این منفعت اندک و موقت، ضرر و زیانش بیش از نفعش باشد.

لذا اسلام به دنبال کمال و سعادت بشر است و در این راستا از منافع موقت که حتی ممکن است با کمال انسانی ناسازگار باشد، چشم پوشی کرده است.

این احکام اسلامی هم که اشاره کرده اید، هر کدام فلسفه و حکمت خودش را دارد و در راستای تامین منفعت بیشتر و کاملتر برای زن است. توجه داشته باشید که قرار نیست حتما این منفعت، مستقما به زن برسد بلکه آن چه به نفع زندگی مشترک، فرزندان و ... زن باشد نیز منفعت محسوب می شود.

[="Tahoma"]

manmehdiam;394611 نوشت:
یعنی در مورد کنیز اسلام اجازه میده که عدالت برقرار نشه؟! اینجا به وضوح خداوند راه فرار از عمل به عدالت در مورد کنیزان را نداده؟
یعنی دوراه وجود داره اگر نمیخواید عدالت را رعایت کنید:
1- فقط یک زن بگیرید که عدالت منتفی باشد
2- کنیز بخرید !

با سلام و درود

خیر، چنین برداشتی صحیح نیست و در مورد کنیز هم باید حقوق او رعایت شود.

آیه می فرماید اگر در باره چند همسر دائم، از رعایت عدالت می ترسید و ممکن است رعایت نکنید، یا به یک همسر دائم اکتفا کنید و يا به جاى انتخاب همسر دوم از كنيزى كه مال شما است استفاده كنيد، زيرا شرائط کنیز، آسان تر و سبک تر از زن دائم و زن حرّ (آزاد) است؛ البته همان طور که عرض شد کنیز نيز بايد از حقوق حقه خود برخوردار باشد.

لذا اصلا به معنای جواز بی عدالتی و تضییع حق کنیز نیست.

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;394755 نوشت:
اینایی که شما میگی موقع جاهلیت اعراب بوده در همون زمان تو ایران زن خیلی شخصیتش بالاتر از الان بوده
در ایران باستان زنان به عنوان یکی از متمدن ترین اقوام جهان دارای جایگاه بسیار بلند و مقامی بس ارجمند بوده اند.
ایرانیان همچون اعراب زن را ننگ نمی دانستند بلکه او را موجودی مقدس و پاک که لازمه حیات است دانسته و مقام او را ارج نهاده اند.

در زمان کوروش زن حامله حق کار کردن نداشته و به دستور وی برای زنان حامله جیره و حقوق ماهیانه تا هنگام تولد نوزاد در نظر گرفته شده بود.

زنان در طول تاریخ ایران دارای جایگاه و ارزش بوده اند تا آنجا که در کتاب مقدس زرتشتیان (اوستا) هیچ مردی از لحاظ اخلاقی و مذهبی بر زنان ارجحیت ندارد و شعار اصلی زرتشتیان یعنی گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک برای مردان و زنان توصیه شده است . خصایل زن خوب ، پارسا و با عفت شعار اصلی زرتشتیان بوده است.
به جرات می توان گفت زن در ایران قبل از اسلام و در دوره ساسانی جایگاه بسیار بالایی داشته و به عنوان یکی از اعضاء مهم جامعه در مسایل مختلف شرکت می کرده است به گونه ای که گاه تصمیم گیریهای نهایی را انجام داده است .تا جایی که چند تن از پادشاهان ایرانی زن بودند که از جمله آنان “آذر میدخت ” دختر خسرو پرویز را می توان نام برد.این موضوع نشان از برابری حقوق زن و مرد از هر لحاظ در این دوران دارد.
زنان در ایران باستان دارای آنچنان ارزش و شخصیتی بودند که حتی در میان ادیان جایی باز کرده بودند و بزرگ و ستودنی قلمداد می شدند ، چنانچه در آیین زرتشت یک روز از سال به نام روز زن نامگذاری شده است.
مردم ایران روز پنجم اسپندارمد “اسفند ” را جشن می گرفتند و به آن عید زن می گفتند ، در این روز مرسوم بود که مردان باید برای زنانشان هدیه هایی ارزنده تهیه کرده و به آنان تقدیم کنند که این مراسم در ایران باستان “مزدگیران” نام داشت و تقدیر و تشکری از زحمات زن محسوب می شد.

با این متن اسلام شخصیت ما رو برده زیر سوال ما رو تحقیر کرده
لطفا از اعراب حرف نزنید از کشور خودمون بگید

با سلام و درود

واقعیت با چیزی که شما تصور می کنید و می گویید، تفاوت زیادی دارد.

قضاوت شما از اسلام نیز، مطابق با واقع و حقیقت نیست. معیار در اسلام، زن یا مرد بودن نیست، بلکه تقوا است:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»
اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است! (حجرات، 13)

از دیگر احکام اسلام این است که زن از طرف شوهر اجباری برای کار کردن در منزل ندارد و می تواند در ازای آن اجرت و حقوق بگیرد. علاوه بر این در قرآن به سختی دوران بارداری و وضع حمل اشاره شده (احقاف، 15) و به انسان یاد آور می شود که در برابر والدینش به احسان و نیکویی رفتار نماید.

و ....

مطلب دیگر این که پادشاه شدن یک زن، دلیل بر این نیست که حقوق زنان دیگر در جامعه رعایت می شود، لذا با نگاه به اندکی از زنان نباید قضاوت کرد. اسلام به همه زنان و به جنس زن نگاه می کند و به آن ارزش می دهد، لذا پادشاه و یا رئیس جمهور شدن زن، دلیل بر این نیست که حقوق زنان در آن جامعه رعایت می شود و یا آن جامعه در راستای ارزش زن قدم بر می دارد.

روز زن و ... هم وقتی ارزش دارد که جایگاه واقعی زن حفظ شود و جنس زن محترم باشد.

اسلام قوانین و احکامش را به گونه ای تعیین فرموده که مسیر سعادت و کمال، برای زن فراهم باشد، و بالمآل و در مجموع، منفعت زن تامین گردد، ولو در این مسیر، محدودیت هایی هم باشد ولی سرانجام و در مجموع، به نفع زن است.

لذا جعل قوانین به گونه ای که منفعت موقتی و محدود را برای زن تامین کند ولی سرانجام و در مجموع به ضرر و زیان زن باشد، خدمت و ارزش دادن به زن نیست.

[="Tahoma"]

Kinzie Kensington;394879 نوشت:

آزادی یعنی زن آزاد باشد تا انتخاب کند چه کاری داشته باشد، کجا برود و چه بپوشد. شما ارتباط مستقیم آزادی و حق انتخاب برای زن ها را مساوی با بیگاری جنسی و پورنوگرافی می دانید که از این تفکر شما نتیجه می گیرد که زن ها عقل تصمیم گیری صحیح برای خود را ندارند و حتما باید یک مرد برای آنها تصمیم بگیرد. تا وقتی زن ها را اینگونه می بینید بحث با شما فایده ای ندارد.

با سلام و درود

اسلام تک بُعدی نگاه نمی کند و نگاه همه جانبه دارد و این گونه نیست که مثلا حیا و عفاف و پاکی زن را فدای آزادی او بکند.

هر آزادی ـ چه برای مرد و چه برای زن ـ که او را به کمال نمی رساند؛ در حالی که هدف از تعالیم الهی، ایجاد زمینه برای رساندن انسان به کمال و سعادت است.

زنان عقل تصمیم گیری دارند ولی چه بسا نبود برخی محدودیت ها، برای کوتاه مدت خوب باشد، در حالی که با نگاه کلان و دوراندیش، این محدودیت به نفع خود زن است.

لذا نگاهی باید داشت که بالمآل و در مجموع، به نفع زن باشد، نه این که نفع موقتی و فعلی را بگیریم و در مجموع به ضرر و زیان زن کار کرده باشیم. این کاملا منطقی و معقول است که بین منفعت زودگذر و اندک، منفعت ماندگار و زیاد را ترجیح بدهیم.

دین الهی اسلام با توجه به ویژگی های زن، احکام و قوانینی تعیین کرده که منفعت ماندگار و بیشتری به زن برسد، ولو در این مسیر، محدودیت هایی هم باشد.

میقات;395002 نوشت:

با سلام و درود

اسلام تک بُعدی نگاه نمی کند و نگاه همه جانبه دارد و این گونه نیست که مثلا حیا و عفاف و پاکی زن را فدای آزادی او بکند.

هر آزادی ـ چه برای مرد و چه برای زن ـ که او را به کمال نمی رساند؛ در حالی که هدف از تعالیم الهی، ایجاد زمینه برای رساندن انسان به کمال و سعادت است.

زنان عقل تصمیم گیری دارند ولی چه بسا نبود برخی محدودیت ها، برای کوتاه مدت خوب باشد، در حالی که با نگاه کلان و دوراندیش، این محدودیت به نفع خود زن است.

لذا نگاهی باید داشت که بالمآل و در مجموع، به نفع زن باشد، نه این که نفع موقتی و فعلی را بگیریم و در مجموع به ضرر و زیان زن کار کرده باشیم. این کاملا منطقی و معقول است که بین منفعت زودگذر و اندک، منفعت ماندگار و زیاد را ترجیح بدهیم.

دین الهی اسلام با توجه به ویژگی های زن، احکام و قوانینی تعیین کرده که منفعت ماندگار و بیشتری به زن برسد، ولو در این مسیر، محدودیت هایی هم باشد.

میقات;394997 نوشت:

با سلام و درود

اسلام می خواهد در سایه تشریع این قوانین برای زن، او را به مال و سعادت دائمی و همیشگی برساند.

اسلام نگاه همه جانبه دارد و مثلا حیا و عفاف زن را فدای آزادی او نمی کند.

آن آزادی مد نظر اسلام است که در مجموع به نفع زن باشد یعنی به راحتی و منفعت موقت اکتفا نکرده بلکه منفعت دائمی و بیشتر را برای زن در نظر گرفته است.

این کاملا منطقی و معقول است که برای رسیدن به منفعت بیشتر و بزرگتر، از منفعت موقت و اندک بگذریم، چه برسد به جایی که این منفعت اندک و موقت، ضرر و زیانش بیش از نفعش باشد.

لذا اسلام به دنبال کمال و سعادت بشر است و در این راستا از منافع موقت که حتی ممکن است با کمال انسانی ناسازگار باشد، چشم پوشی کرده است.

این احکام اسلامی هم که اشاره کرده اید، هر کدام فلسفه و حکمت خودش را دارد و در راستای تامین منفعت بیشتر و کاملتر برای زن است. توجه داشته باشید که قرار نیست حتما این منفعت، مستقما به زن برسد بلکه آن چه به نفع زندگی مشترک، فرزندان و ... زن باشد نیز منفعت محسوب می شود.

ابتدا تشکر می کنم از شما جناب میقات که با صبر و حوصله پاسخ سوالات رو میدید

شما میگید هر کدوم از این احکام حکمتی دارند و این در نهایت به نفع زن و خانواده است. میشه بگید چطور لزوم اجازه گرفتن زن از مرد برای خروج از خانه در نهایت به نفع زن و خانواده است؟ کدوم تحقیق روانشناسی و جامعه شناسی دنیا این رو تایید می کنه؟ چطور حق طلاق نداشتن حتی در صورت چند همسری و خیانت مرد در نهایت به نفع زن است؟ اگه حکمت این احکام به روش عقلی (و مستقل از دین) قابل اثبات و نشان دادن باشه که ما حرفی نداریم چون ما هم به عقلانیت اعتقاد داریم ولی مسئله اینجاست که من هیچ عقلانیتی در این احکام پیدا نمی کنم و تنها صرفا چون احکام اسلامی هستند یک لزوم وجود دارد برای رعایت آنها که یک مسلمان بدون تفکر و تعقل لازم است آنها را رعایت کند.

hoorshid;394790 نوشت:
هم زن باید با تهذیب یاد بگیره عقلش بر احساسش غلبه نکنه هم مرد باید این تمرین رو در مورد شهوتش انجام بده

البته اینکه چه زن و چه مرد باید به احساسات و غضبشان را کنترل کنند صحیح است اما اینکه فرمودید مرد باید این کار را درباره شهوتش انجام دهد طوری حرف می زنید که انگار شهوت مرد از زنان بیشتر است! که این امر در علم هم ثابت نشده:http://www.hidoctor.ir/3169_%D8%AA%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%DB%8C%D8%A7-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86.html/

و حتی در روایات هست إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ الشَّهْوَةَ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ مِنْهَا فِي النِّسَاءِ وَ وَاحِدَةٌ فِي الرِّجَالِ‏ وَ لَوْ لَا مَا جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِنَّ مِنْ أَجْزَاءِ الْحَيَاءِ عَلَى قَدْرِ أَجْزَاءِ الشَّهْوَةِ لَكَانَ لِكُلِّ رَجُلٍ تِسْعُ نِسْوَةٍ مُتَعَلِّقَاتٍ بِهِ.

که البته به طور قطع نمی توان گفت شهوت در مرد و یا زن بیشتر ظهور می کند چون خداوند به همین نسبت وجود شهوت حیا را در زن و مرد قرار داده که در روایتی هست الْحَيَاءُ عَلَى عَشَرَةِ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ فِي النِّسَاءِ وَ وَاحِدَةٌ فِي الرِّجَال‏

پس اگر نگوییم شهوت در زنان بیشتر است نمی توان گفت در مردان بیشتر است.

Kinzie Kensington;394879 نوشت:
برچسب زدن به من و اتهام به بی عقلی و بی استدلالی و بی علمی (که البته طبق دین شما عقل زن نصف است و حتما من را هم اینگونه می بینید و اصلا شاید یک زن رو لایق شرکت در چنین بحث هایی نمی دانید!).

شما فرق آزادی و بردگی را نفهمیده اید. اگر از زن بی بند و باری جنسی بکشند هم نوعی عدم تساوات است که ما با آن موافق نیستیم ولی در جوامع غربی از چند درصد زن ها بی بند و باری جنسی کشیده میشه؟ چند درصد کار سخت و مزد اندک دارند؟ آزادی یعنی زن آزاد باشد تا انتخاب کند چه کاری داشته باشد، کجا برود و چه بپوشد. شما ارتباط مستقیم آزادی و حق انتخاب برای زن ها را مساوی با بیگاری جنسی و پورنوگرافی می دانید که از این تفکر شما نتیجه می گیرد که زن ها عقل تصمیم گیری صحیح برای خود را ندارند و حتما باید یک مرد برای آنها تصمیم بگیرد. تا وقتی زن ها را اینگونه می بینید بحث با شما فایده ای ندارد.

مسئله اینجاست که در جوامع غربی در تفسیر آزادی دقیقا بردگی را برای زن معنا کردند (اسمش آزادی است اما معنایش در واقع بردگی است )
سوالی از خدمتتان دارم تا بقول شما فهم نداشته ام را بالا ببرم
چرا تا قبل از قیام زنان در دوران رنسانس زنان با پوشیدگی کامل در جوامع غربی ظاهر می شدند ؟؟؟ و آیا آن زمان از کرامت انسانی بیشتر برخوردار بودند یا الان مطمئنا زنان در جوامع غربی ( چون فعلا نماد زن آزاد در جوامع غربی متبلور است را بعنوان شاهد مثال میآوریم ) قبل از رنسانس یا تحول فرهنگی از عزت و احترام بیشتری برخوردار بودند تا الان
و بماند که زنان امروز جوامع غربی برای بدست آوردن مثلا هویت اصلی خویش یا باصطلاح آزادی و تساوی چه چیزهایی را از دست دادند
زنی که می بایست عهده دار تربیت فرزندان باشد را مجبور کردند تا به کارخانه های مشاغل سخت یا حتی معمولی سوق داده بشود
زنان را مجبور کردند برای احقاق حق نگرفته خویش به ظاهر او را شیک و تر و تمیز پشت ویترین فروشگاههای ........ بگذراند
زن را به برای تشویق گرفتن فلان جایزه در جشن ولنتاین عریان کرده و در منظر و ملاء عام بر روی بدنش با انواع و اقسام میوه ها و سبزیجات تزئین کردند و به مردان شهوت پرست خودشان گفتند بیائید ببینید ما به زن آزادی دادیم
به زن که می بایست به کارهای لطیف و ظریف در منزل مشغول باشد که با روح او کاملا در سازش بود تریلی 18 چرخ دادند و او را روانه بیابانهای نوادا و تگزاس کردند به بهانه اینکه میخواهیم به زن آزادی دهیم
زن را برای بدست آوردن به ظاهر آزادی در سواپ اوپراها به شدیدترین نحوی به نازلترین و حیوانی ترین جایگاه تنزل دادند در حالیکه از همان زنان اگر کسی آزادانه تن به همین خواسته ها بدهد از نظر شما آزادی است
شما در تعریف آزادی برای زن کاملا دچار اشتباهید لطفا توجه فرمائید (البته حرف من با کسانی است که حکومت را از نوع الهی اش قبول دارند )
قانون مدون و صادر شده از طرف خداوند تبارک و تعالی بعنوان خالق و مالک هستی چه انسان چه هر چیز دیگر در تحت قمیومیت و انقیاد قرار گرفتن در عالم تکوین برای تمام موجودات از جماد تا فرشتگان و در عالم تشریع برای تمام انسانها از هر جامعه و تمدنی می باشد
حسن و قبح عقلی یکی از مسلّمات انکار ناپذیر است و هر عاقلی به ارجحیت حسن بر قبح حکم می کند
حال ببینیم این خدایی که اولا و بالذات دارای حکومت و سیطره ذاتی در جهان هستی است درباره زن چه میگوید :

وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُن‏

و به زنان با ايمان بگو چشم از نگاه به مردان اجنبى فرو بندند و فرجهاى خويش را حفظ كنند و زينت خويش را جز آنچه آشكار است آشكار نسازند و بايد كه روپوش‏هايشان را به گريبان‏ها كنند و زينت خويش را نمايان نكنند

بنا بر این آیه شریفه هر کسی که خود را از انقیاد و اطاعت خالق بعنوان اولین حاکم بر جهان هستی خارج کند دچار قبح و قباحت شده است که در اصطلاح به آن میگویم انقیاد و بردگی شیطان بعنوان نماد قبح
خب حال بیائیم ببینیم آیا آن آزادی ایی که شما ( تفکر شما ) از آن طرفداری میکنید با این آیه سازگاری دارد یا خیر
شما میفرمائید زن آزاد است که هر چه بپوشد یا نپوشد اما آیه شریفه میفرماید زن حق ندارد به اختیار خود عمل کند بلکه از باب انقیاد در تحت حکومت الله باید بپوشد و نپوشیدنی در کار نیست

حال برویم بر سر آیه دیگر

الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساء...
مردان بر زنان قيمومت و سرپرستى دارند ....
شما میفرمائید زن از قٍبل خود این حق و آزدی را دارد بی اجازه از منزل بیرون برود اما خالق هستی بعنوان حاکم علی الاطلاق کل موجودات در کلام وحیانی میفرماید زن حق ندارد بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود چرا بخاطر اینکه قیمومیت و سرپرستی مرد بخاطر مصالحی اصل ثابت در کلام خداست ( یعنی خداوند این حق مسلّم را ذاتا برای مرد قرار داد و در موارد اضطراری و استثنایی برای زن )پس اگر زنی این قانون را نقض کرده باشد در حقیقت در این بخش از تحت حکومت خدا بیرون رفت و باز تحت بردگی شیطان بعنوان نماد قبح و زشتی قرار گرفت
دلیل اینکه ما در آنجا به شما گفتیم دلایلتان بی پایه و اساس است بخاطر این مسائل است و الا اگر حضرتعالی در متون دینی ما غور و تفحص میفرمودید هیچوقت ما را متصف به نفهمی نمیکردید
آن آزادی و بردگی ایی که شما معنا کردید دقیقا بردگی محض است چون اصولا آزادی در جهان بینی توحیدی اطاعت محض از فرامین الهی است

خانم Kinzie Kensington برای رفع شبهه احتمالی از طرف کاربران گرامی یکبار دیگر بصورت جزئی فرمایشات حضرتعالی را در پستی که جوابتان را دادم بررسی میکنیم

نقل قول:
اگر اسلام برای همه زمان ها و مکان هاست که شما معتقدید هست پس نیازی نیست مقایسه با دوران قبل از اسلام کنید. تا صد میلیون سال دیگر هم به عقیده شما زن بدون اجازه شوهرش حق بیرون رفتن از خانه را ندارد!

خانم بزرگوار بنده به شخص حضرتعالی جسارتی نکردم که اینطور جو پراکنی میفرمائید بلکه روی حرفم با تفکرات شمای نوعی است پس لطفا دقت فرمائید

اتفاقا برای اینکه معتقدیم اسلام برای همه زمانها و مکانها حرفی برای گفتن دارد میگوئیم تا صدها میلیون سال دیگر هم هیچ زنی بدون اذن شوهرش مگر در واجبات که استثنا شدند حق بیرون رفتن از منزل را ندارد
بخاطر چی ؟؟؟ بخاطر اینکه علقه زوجیت مالکیت برای مرد را می آورد در حقیقت مرد به توسط عقد ازدواج مالک بُضع زن میشود و این حق را برای مرد ایجاد میکند که به او اجازه ندهد از خانه بیرون برود و البته ناگفته نماند زن در مقابل اعطای بُضع خویش مالک بخشی از مال و منال مرد که بنام مهریه است می شود در ضمن هیچ زنی هم مجبور به اعطای بضع در مقابل پول نمیشود که این همان معنای تمکین در اسلام است پس علت اجازه گرفتن از شوهر معلوم شد

نقل قول:
در دنیای مدرن امروز به زن آزادی داده شده که اگه دلش می خواد پوشش داشته باشه یا نداشته باشه، کار کنه یا نکنه. اجباری در کار نیست ولی آزادی هست که اگر می خواهد بتواند. همینطور حقوق مساوی در ازدواج و حق برابر در حضانت فرزندان و طلاق و ارث و ...

این فرمایش حضرتعالی اصلا با روح و تعالیم دین اسلام سازگار نیست اصولا هیچ زن متدین و مومنی این آزادی را نمی پذیرد
و باز به یاد فرمایش استاد بزرگوار علامه مطهری رحمه الله علیه افتادم که فرمودند
اگر بی حجابی تمدن است پس حیوانات متمدنترین موجودات عالمند

نقل قول:
از هیچ تفاوت مرد و زن نمی توان نتیجه گرفت زن برای از خانه بیرون رفتن نیازمند اجازه گرفتن از شوهر است یا حق طلاق ندارد یا شهادتش نصف مرد است! اگر زن و مرد هر دو آزادی داشته باشند تفاوت های زن و مرد خود به خود در رفتار آنها نمایان می شود و نیازی به اجبار کردن و اعمال قانون بر علیه زن نیست.

اینها آرمانگرایی شماست که تفاوتها را در آزادی مطلق میدانید ولی از نظر اسلام حقوق همه انسانها در هر جایگاهی کاملا مشخص و حساب شده است
ماانسانها با عقل ناقصمان شاید تا جلوی پایمان را هم نبینیم ولی خداوند متعال که بوسیله شرع مقدس انسانهارا هدایت فرمود تمامیت زندگی بشر را میداند و میداند چه احکامی وضع فرماید که برای روح مرد متناسب باشد و چه احکامی وضع کند که برای روح زن متناسب باشد
بحث نداشتن حق طلاق هم مطلق نیست و گاهی که ضرورت پیش بیاید هم زن میتواند حق طلاق خودش را بدست گیرد که مواردش در قانون مشخص شده است و اگر منظور از آزادی آزادی در بعد مادیگرایی هست که نظر شما همین است را نیز خداوند متعال برای همه اجناس به یک نحو قبول ندارد چون در جای خودش چه از نظر فیزیکی چه از نظر روحی ثابت شد که زن در مقابل آن آزادی ایی که مرد از آن برخوردار است از حیُز انتفاع در اجتماع میافتد و از نظر حیثیتی و شخصیتی از بین میرود همچنانکه در پست قبلی خدمتتان عرض کردم

Kinzie Kensington;395017 نوشت:
ابتدا تشکر می کنم از شما جناب میقات که با صبر و حوصله پاسخ سوالات رو میدید

شما میگید هر کدوم از این احکام حکمتی دارند و این در نهایت به نفع زن و خانواده است. میشه بگید چطور لزوم اجازه گرفتن زن از مرد برای خروج از خانه در نهایت به نفع زن و خانواده است؟ کدوم تحقیق روانشناسی و جامعه شناسی دنیا این رو تایید می کنه؟ چطور حق طلاق نداشتن حتی در صورت چند همسری و خیانت مرد در نهایت به نفع زن است؟ اگه حکمت این احکام به روش عقلی (و مستقل از دین) قابل اثبات و نشان دادن باشه که ما حرفی نداریم چون ما هم به عقلانیت اعتقاد داریم ولی مسئله اینجاست که من هیچ عقلانیتی در این احکام پیدا نمی کنم و تنها صرفا چون احکام اسلامی هستند یک لزوم وجود دارد برای رعایت آنها که یک مسلمان بدون تفکر و تعقل لازم است آنها را رعایت کند.

سلام ...
منم یه چیزه جالب بگم ... یه مقاله بود که یه اروپایی عقد میان مسلمان با مسلمان رو با عقد میان مسیحی با مسیحی مقایسه کرده بود ... الان خاطرم نیست کجا خوندمش ... متن هم انگلیسی بود ...
ولی جاهای جالبش رو برای شما تعریف میکنم ... بزار اصلا بحث رو هم مذهبیش نکنیم و ملیتیش کنیم ... اینجوری راحت تر میشه صحبت کرد ...

یه زن اروپایی وقتی که با یک مرد اروپایی ازدواج میکنه ... اون مرد اروپایی پای پیمانی رو امضا کرده اون پیمان چی هست :
1- مرد پیمان میبنده که با خانومه دیگری رابطه برقرار نکنه .
2- مرد پیمان میبنده که به همسرش خیانت نکنه ... با بالایی فرق داره .
3- مرد پیمان میبنده که همسرش رو دوست داشه باشه .
4- مرد پیمان میبنده که وقتی خواستن جدا بشن باید نصفه دارایی که از زمان ازدواج با همدیگه رو بدست آوردن بین خودشون تقسیم کنن .

حالا وقتی یه خانوم ایرانی با یه مرد ایرانی ازدواج میکنه ... اینجا برعکس شده ... خانومه داره تعهد میده ...
1- خانوم تعهد میده که با هیچ مرده دیگه ای رابطه برقرار نکنه ... ولی آقاهه اجازه داره برقرار کنه .
2- خانوم تعهد میده که من دست رو شما بلند نمیکنم ولی شما اجازه داری رو من دست بلند کنی .
3- خانوم تعهد میده که من اجازه ندارم از شما جدا بشم ... ولی شما اجازه داری جدا بشی .
4- خانوم تعهد میده که هر وقت خواستی میتونی طلاقم بدی ... و قدر که مهرم ارزش داشته پولشو بدی میرم ...

رحیق مختوم;395180 نوشت:
مسئله اینجاست که در جوامع غربی در تفسیر آزادی دقیقا بردگی را برای زن معنا کردند (اسمش آزادی است اما معنایش در واقع بردگی است )
سوالی از خدمتتان دارم تا بقول شما فهم نداشته ام را بالا ببرم
چرا تا قبل از قیام زنان در دوران رنسانس زنان با پوشیدگی کامل در جوامع غربی ظاهر می شدند ؟؟؟ و آیا آن زمان از کرامت انسانی بیشتر برخوردار بودند یا الان مطمئنا زنان در جوامع غربی ( چون فعلا نماد زن آزاد در جوامع غربی متبلور است را بعنوان شاهد مثال میآوریم ) قبل از رنسانس یا تحول فرهنگی از عزت و احترام بیشتری برخوردار بودند تا الان
و بماند که زنان امروز جوامع غربی برای بدست آوردن مثلا هویت اصلی خویش یا باصطلاح آزادی و تساوی چه چیزهایی را از دست دادند
زنی که می بایست عهده دار تربیت فرزندان باشد را مجبور کردند تا به کارخانه های مشاغل سخت یا حتی معمولی سوق داده بشود
زنان را مجبور کردند برای احقاق حق نگرفته خویش به ظاهر او را شیک و تر و تمیز پشت ویترین فروشگاههای ........ بگذراند
زن را به برای تشویق گرفتن فلان جایزه در جشن ولنتاین عریان کرده و در منظر و ملاء عام بر روی بدنش با انواع و اقسام میوه ها و سبزیجات تزئین کردند و به مردان شهوت پرست خودشان گفتند بیائید ببینید ما به زن آزادی دادیم
به زن که می بایست به کارهای لطیف و ظریف در منزل مشغول باشد که با روح او کاملا در سازش بود تریلی 18 چرخ دادند و او را روانه بیابانهای نوادا و تگزاس کردند به بهانه اینکه میخواهیم به زن آزادی دهیم
زن را برای بدست آوردن به ظاهر آزادی در سواپ اوپراها به شدیدترین نحوی به نازلترین و حیوانی ترین جایگاه تنزل دادند در حالیکه از همان زنان اگر کسی آزادانه تن به همین خواسته ها بدهد از نظر شما آزادی است
شما در تعریف آزادی برای زن کاملا دچار اشتباهید لطفا توجه فرمائید (البته حرف من با کسانی است که حکومت را از نوع الهی اش قبول دارند )
قانون مدون و صادر شده از طرف خداوند تبارک و تعالی بعنوان خالق و مالک هستی چه انسان چه هر چیز دیگر در تحت قمیومیت و انقیاد قرار گرفتن در عالم تکوین برای تمام موجودات از جماد تا فرشتگان و در عالم تشریع برای تمام انسانها از هر جامعه و تمدنی می باشد
حسن و قبح عقلی یکی از مسلّمات انکار ناپذیر است و هر عاقلی به ارجحیت حسن بر قبح حکم می کند
حال ببینیم این خدایی که اولا و بالذات دارای حکومت و سیطره ذاتی در جهان هستی است درباره زن چه میگوید :

وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُن‏

و به زنان با ايمان بگو چشم از نگاه به مردان اجنبى فرو بندند و فرجهاى خويش را حفظ كنند و زينت خويش را جز آنچه آشكار است آشكار نسازند و بايد كه روپوش‏هايشان را به گريبان‏ها كنند و زينت خويش را نمايان نكنند

بنا بر این آیه شریفه هر کسی که خود را از انقیاد و اطاعت خالق بعنوان اولین حاکم بر جهان هستی خارج کند دچار قبح و قباحت شده است که در اصطلاح به آن میگویم انقیاد و بردگی شیطان بعنوان نماد قبح
خب حال بیائیم ببینیم آیا آن آزادی ایی که شما ( تفکر شما ) از آن طرفداری میکنید با این آیه سازگاری دارد یا خیر
شما میفرمائید زن آزاد است که هر چه بپوشد یا نپوشد اما آیه شریفه میفرماید زن حق ندارد به اختیار خود عمل کند بلکه از باب انقیاد در تحت حکومت الله باید بپوشد و نپوشیدنی در کار نیست

حال برویم بر سر آیه دیگر

الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساء...
مردان بر زنان قيمومت و سرپرستى دارند ....
شما میفرمائید زن از قٍبل خود این حق و آزدی را دارد بی اجازه از منزل بیرون برود اما خالق هستی بعنوان حاکم علی الاطلاق کل موجودات در کلام وحیانی میفرماید زن حق ندارد بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود چرا بخاطر اینکه قیمومیت و سرپرستی مرد بخاطر مصالحی اصل ثابت در کلام خداست ( یعنی خداوند این حق مسلّم را ذاتا برای مرد قرار داد و در موارد اضطراری و استثنایی برای زن )پس اگر زنی این قانون را نقض کرده باشد در حقیقت در این بخش از تحت حکومت خدا بیرون رفت و باز تحت بردگی شیطان بعنوان نماد قبح و زشتی قرار گرفت
دلیل اینکه ما در آنجا به شما گفتیم دلایلتان بی پایه و اساس است بخاطر این مسائل است و الا اگر حضرتعالی در متون دینی ما غور و تفحص میفرمودید هیچوقت ما را متصف به

نفهمی نمیکردید
آن آزادی و بردگی ایی که شما معنا کردید دقیقا بردگی محض است چون اصولا آزادی در جهان بینی توحیدی اطاعت محض از فرامین الهی است

خانم Kinzie Kensington برای رفع شبهه احتمالی از طرف کاربران گرامی یکبار دیگر بصورت جزئی فرمایشات حضرتعالی را در پستی که جوابتان را دادم بررسی میکنیم

خانم بزرگوار بنده به شخص حضرتعالی جسارتی نکردم که اینطور جو پراکنی میفرمائید بلکه روی حرفم با تفکرات شمای نوعی است پس لطفا دقت فرمائید

اتفاقا برای اینکه معتقدیم اسلام برای همه زمانها و مکانها حرفی برای گفتن دارد میگوئیم تا صدها میلیون سال دیگر هم هیچ زنی بدون اذن شوهرش مگر در واجبات که استثنا شدند حق بیرون رفتن از منزل را ندارد
بخاطر چی ؟؟؟ بخاطر اینکه علقه زوجیت مالکیت برای مرد را می آورد در حقیقت مرد به توسط عقد ازدواج مالک بُضع زن میشود و این حق را برای مرد ایجاد میکند که به او اجازه ندهد از خانه بیرون برود و البته ناگفته نماند زن در مقابل اعطای بُضع خویش مالک بخشی از مال و منال مرد که بنام مهریه است می شود در ضمن هیچ زنی هم مجبور به اعطای بضع در مقابل پول نمیشود که این همان معنای تمکین در اسلام است پس علت اجازه گرفتن از شوهر معلوم شد

این فرمایش حضرتعالی اصلا با روح و تعالیم دین اسلام سازگار نیست اصولا هیچ زن متدین و مومنی این آزادی را نمی پذیرد
و باز به یاد فرمایش استاد بزرگوار علامه مطهری رحمه الله علیه افتادم که فرمودند
اگر بی حجابی تمدن است پس حیوانات متمدنترین موجودات عالمند

اینها آرمانگرایی شماست که تفاوتها را در آزادی مطلق میدانید ولی از نظر اسلام حقوق همه انسانها در هر جایگاهی کاملا مشخص و حساب شده است
ماانسانها با عقل ناقصمان شاید تا جلوی پایمان را هم نبینیم ولی خداوند متعال که بوسیله شرع مقدس انسانهارا هدایت فرمود تمامیت زندگی بشر را میداند و میداند چه احکامی وضع فرماید که برای روح مرد متناسب باشد و چه احکامی وضع کند که برای روح زن متناسب باشد
بحث نداشتن حق طلاق هم مطلق نیست و گاهی که ضرورت پیش بیاید هم زن میتواند حق طلاق خودش را بدست گیرد که مواردش در قانون مشخص شده است و اگر منظور از آزادی آزادی در بعد مادیگرایی هست که نظر شما همین است را نیز خداوند متعال برای همه اجناس به یک نحو قبول ندارد چون در جای خودش چه از نظر فیزیکی چه از نظر روحی ثابت شد که زن در مقابل آن آزادی ایی که مرد از آن برخوردار است از حیُز انتفاع در اجتماع میافتد و از نظر حیثیتی و شخصیتی از بین میرود همچنانکه در پست قبلی خدمتتان عرض کردم

شما هیچ توضیحی ندادید چرا این قوانین ضد زن در اسلام موجود است و چه توجیه عقلانی وجود داره، بدگویی کردید از سیستمی که به زن ها آزادی میده گویی آزادی دادن به زن ها مساوی بی بند و باری است. می فرمایید زن باید فرزندان را تربیت کند و ما میگیم زن می تواند خودش تصمیم بگیرد چکار کند و نیاز ندارد مردان مشخص کنند باید چکار کند یا نکند. می فرمایید زن باید به کار در منزل مشغول باشد و ما میگیم زن می تواند خودش تصمیم بگیرد در به کار در منزل مشغول باشد یا خیر. نوع آزادی که من به دنبالش هستم قطعا با قرآن سازگاری ندارد و برای همین هم من منتقد حقوق زنان در اسلام هستم.

من طرفدار نظام غربی نیستم که تفکرات من رو به آنها متصل می کنید و با نقد وضعیت حکومت های غربی قصد دارید نشان دهید من اشتباه می کنم.

نقل قول:

بخاطر چی ؟؟؟ بخاطر اینکه علقه زوجیت مالکیت برای مرد را می آورد در حقیقت مرد به توسط عقد ازدواج مالک بُضع زن میشود و این حق را برای مرد ایجاد میکند که به او اجازه ندهد از خانه بیرون برود و البته ناگفته نماند زن در مقابل اعطای بُضع خویش مالک بخشی از مال و منال مرد که بنام مهریه است می شود در ضمن هیچ زنی هم مجبور به اعطای بضع در مقابل پول نمیشود که این همان معنای تمکین در اسلام است پس علت اجازه گرفتن از شوهر معلوم شد

از شما ممنونم که دقیقا دیدگاه اسلامی را گفتید و ما به این دیدگاه منتقد هستیم. شما می گویید مرد مالک زن است و سندش رو خدا به نام مرد زده و در قبالش هم مرد مهریه و نفقه پرداخت کرده. ما قبول نداریم. ما نه مهریه و نفقه مرد رو می خوایم و نه میخوایم مالک داشته باشیم. ما انسان هستیم و میخوایم مثل انسان زندگی کنیم و همون آزادی و قدرت انتخاب و تصمیم گیری که مرد داره رو درباره جان و زندگی و بدن و عقل و فکر و بضع!! خودمون داشته باشیم.

میقات;394998 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط manmehdiam نمایش پست ها
یعنی در مورد کنیز اسلام اجازه میده که عدالت برقرار نشه؟! اینجا به وضوح خداوند راه فرار از عمل به عدالت در مورد کنیزان را نداده؟
یعنی دوراه وجود داره اگر نمیخواید عدالت را رعایت کنید:
1- فقط یک زن بگیرید که عدالت منتفی باشد
2- کنیز بخرید !

با سلام و درود

خیر، چنین برداشتی صحیح نیست و در مورد کنیز هم باید حقوق او رعایت شود.

آیه می فرماید اگر در باره چند همسر دائم، از رعایت عدالت می ترسید و ممکن است رعایت نکنید، یا به یک همسر دائم اکتفا کنید و يا به جاى انتخاب همسر دوم از كنيزى كه مال شما است استفاده كنيد، زيرا شرائط کنیز، آسان تر و سبک تر از زن دائم و زن حرّ (آزاد) است؛ البته همان طور که عرض شد کنیز نيز بايد از حقوق حقه خود برخوردار باشد.

لذا اصلا به معنای جواز بی عدالتی و تضییع حق کنیز نیست.


با تشکر از شما
ببخشید آیا عبارت-ممکن است عدالت را رعایت نکنید - با -ممکن است بی عدالتی بکنید- تفاوت معانیی دارد؟؟
معنی آیه کاملا واضح و غیر قابل تفسیر است!
-اگر میترسید عدالت را رعایت کنید- یعنی -اگر میترسید که بی عدالتی کنید- یک راهش خرید کنیز است . یعنی اگر کنیز خریدید و بین او و همسر اولتان نسبت به کنیزتان بی عدالتی کردید اشکالی ندارد.

شرایط آسان تر کنیز نسبت به زن دائم در صدور اجازه همین بی عدالتی است که معنی پیدا میکند .
طبق گفته شما که کنیز نيز بايد از حقوق حقه خود برخوردار باشد ولی مطابق این آیه حق برخورداری از عدالت جز این حقوق حقه کنیز محسوب نمیشود!
مساله این نیست که حقوق کنیز را باید رعایت کند. مساله این است که اجازه میدهد عدالت را بین این دو رعایت نکند.

تکرار میکنم: یعنی حتی اگر مردی حقوق مورد نظر شما (که نمیدانم چیست) در مورد کنیز را رعایت بکند ،طبق این آیه لزومی به رعایت عدالت بین همسر دایمی و یک کنیز خریداری شده وجود ندارد.

از این گذشته کسی که کنیز شده! یعنی مثل یک حیوان خانگی خریداری شده به ابتدایی ترین و اساسی ترین حقوق انسانی اش توجهی نشده و تضییع شده آنوقت چه حقوقی قرار است به این بیچاره داده شود! مثلا با او مهربان باشد!؟ به او غذا بدهد؟! کافی است؟ همه چیز حل شد؟!

ملاصدرا;394824 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط ثمانه نمایش پست ها
این را شما می گویید اما خیلی ها معتقدند این فراموشی ناشی از احساسات قوی است.که بعضی اوقات احساسات بر منطق غلبه کرده و آنچه را که خلاف احساس باشد به فراموشی می سپارد.
بر فرض این مورد مربوط به عواطف قوی باشد،و همین عواطف قوی گاها بر عقلانیت غلبه خواهد کرد و همان خواهد شد که بیان کردم.

جناب ملاصدرا صحیح میفرمایند.
در اموری مثل شهادت دادن یک زن که ارزش مساوی مرد ندارد هر دلیلی و توجیهی ارائه شود در نهایت جز به معنی عدم توانایی اخذ تصمیم صحیح نیست. به یک معنا توجیهات دوستان که اصرار بر غلبه احساسات بر منطق از سوی زنان میکنند ، مفهومی جز ناتوانی زنان در تحلیل درست یک واقعه نمیتواند داشته باشد.

عزیزان در صحیح بودن برخی دستورات دینی همانند تمکین زن یا اجازه گرفتن از شوهر و ... رعایت این دستورات را به نفع زن میدانند. در صورتی که اصلا مساله ما انتفاع یا عدم انتفاع نیست. مسئله این است که تشخیص این امر به عهده خود زن باید باشد همانگونه که در مورد مرد این تشخیص به عهده خودمرد واگذار شده ولی در مورد زنان اینگونه نیست.

به عنوان مثال والدین یک کودک خردسال مثلا برای بازی کردن در محیطی خاص او را مقید میکنند که از ایشان اجازه بگیرد. زیرا برای تامین امنیت کودک و جلوگیری از صدمه دیدنش این کسب اجازه به نفع اوست و برایش لازم است. ولی کسی نمیگوید اجازه گرفتن کودک به دلیل آن است که این کار به نفع اوست ! بلکه دلیل اجازه گرفتن کودک را نادانی و عدم توانایی او در تحلیل صحیح یک واقعه (که ممکن است در اثر آن صدمه ببیند ) میدانند.
اینکه زن اجازه بگیرد به نفع او هست یا نیست مشکلی را از ما حل نمیکند.

ملاصدرا;394824 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط ثمانه نمایش پست ها
این را شما می گویید اما خیلی ها معتقدند این فراموشی ناشی از احساسات قوی است.که بعضی اوقات احساسات بر منطق غلبه کرده و آنچه را که خلاف احساس باشد به فراموشی می سپارد.
بر فرض این مورد مربوط به عواطف قوی باشد،و همین عواطف قوی گاها بر عقلانیت غلبه خواهد کرد و همان خواهد شد که بیان کردم.

جناب ملاصدرا صحیح میفرمایند.
در اموری مثل شهادت دادن یک زن که ارزش مساوی مرد ندارد هر دلیلی و توجیهی ارائه شود در نهایت جز به معنی عدم توانایی اخذ تصمیم صحیح نیست. به یک معنا توجیهات دوستان که اصرار بر غلبه احساسات بر منطق از سوی زنان میکنند ، مفهومی جز ناتوانی زنان در تحلیل درست یک واقعه نمیتواند داشته باشد.

عزیزان در صحیح بودن برخی دستورات دینی همانند تمکین زن یا اجازه گرفتن از شوهر و ... رعایت این دستورات را به نفع زن میدانند. در صورتی که اصلا مساله ما انتفاع یا عدم انتفاع نیست. مسئله این است که تشخیص این امر به عهده خود زن باید باشد همانگونه که در مورد مرد این تشخیص به عهده خودمرد واگذار شده ولی در مورد زنان اینگونه نیست.

به عنوان مثال والدین یک کودک خردسال مثلا برای بازی کردن در محیطی خاص او را مقید میکنند که از ایشان اجازه بگیرد. زیرا برای تامین امنیت کودک و جلوگیری از صدمه دیدنش این کسب اجازه به نفع اوست و برایش لازم است. ولی کسی نمیگوید اجازه گرفتن کودک به دلیل آن است که این کار به نفع اوست ! بلکه دلیل اجازه گرفتن کودک را نادانی و عدم توانایی او در تحلیل صحیح یک واقعه (که ممکن است در اثر آن صدمه ببیند ) میدانند.
اینکه زن اجازه بگیرد به نفع او هست یا نیست مشکلی را از ما حل نمیکند.

بسم الله الرحمن ارحیم.

manmehdiam;395190 نوشت:

با تشکر از شما
ببخشید آیا عبارت-ممکن است عدالت را رعایت نکنید - با -ممکن است بی عدالتی بکنید- تفاوت معانیی دارد؟؟
معنی آیه کاملا واضح و غیر قابل تفسیر است!
-اگر میترسید عدالت را رعایت کنید- یعنی -اگر میترسید که بی عدالتی کنید- یک راهش خرید کنیز است . یعنی اگر کنیز خریدید و بین او و همسر اولتان نسبت به کنیزتان بی عدالتی کردید اشکالی ندارد.

شرایط آسان تر کنیز نسبت به زن دائم در صدور اجازه همین بی عدالتی است که معنی پیدا میکند .


طبق گفته شما که کنیز نيز بايد از حقوق حقه خود برخوردار باشد ولی مطابق این آیه حق برخورداری از عدالت جز این حقوق حقه کنیز محسوب نمیشود!
مساله این نیست که حقوق کنیز را باید رعایت کند. مساله این است که اجازه میدهد عدالت را بین این دو رعایت نکند.

تکرار میکنم: یعنی حتی اگر مردی حقوق مورد نظر شما (که نمیدانم چیست) در مورد کنیز را رعایت بکند ،طبق این آیه لزومی به رعایت عدالت بین همسر دایمی و یک کنیز خریداری شده وجود ندارد.

از این گذشته کسی که کنیز شده! یعنی مثل یک حیوان خانگی خریداری شده به ابتدایی ترین و اساسی ترین حقوق انسانی اش توجهی نشده و تضییع شده آنوقت چه حقوقی قرار است به این بیچاره داده شود! مثلا با او مهربان باشد!؟ به او غذا بدهد؟! کافی است؟ همه چیز حل شد؟!


سلام.
دوست بزرگوار فکر کنم شما کلاً آیه را چپه متوجه شدید.
قران کتابی نیست که روش بحث کنید.بله در آیه آیه ان باید اندیشه کنید تا به پاسخ مطلوب برسید این کلام قرانه که در قران اندیشه کنید.
دقت کنید :
وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذالِكَ أَدْنى أَلّا تَعُولُوا (004 | نساء - 3)واگر مى ترسيد كه (به هنگام ازدواج بادختران يتيم،) عدالت رارعايت نكنيد، (از ازدواج با آنان، چشم پوشى كنيد و) با زنان (پاك) مورد علاقه خود ازدواج نماييد، دو يا سه يا چهار همسر; واگر مى ترسيد عدالت را (درباره همسران متعدّد) رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد، و يا از زنانى كه مالك آنهاييد استفاده كنيد. اين كار، به ترك ظلم و ستم نزديك تر است.

شما ابتدا چند آیه قبل و چند آیه بعد رو هم باید بخونی تا بتونی در مورد یک ایه حرف بزنی که خداوند متعال مقصودش چیه.هر چند واضح گفته اما من نمیدونم چرا شما اینطور برداشت کردید!

وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبيراً (004 | نساء - 2)و اموال يتيمان را (هنگامى كه به حدّ رشد رسيدند) به آنها بدهيد; و اموال بد (خود) را، با اموال خوب (آنها) عوض نكنيد; و اموال آنان را همراه اموال خودتان (با مخلوط كردن يا تبديل نمودن) نخوريد، زيرا اين گناه بزرگى است

وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذالِكَ أَدْنى أَلّا تَعُولُوا (004 | نساء - 3)واگر مى ترسيد كه (به هنگام ازدواج بادختران يتيم،) عدالت رارعايت نكنيد، (از ازدواج با آنان، چشم پوشى كنيد و) با زنان (پاك) مورد علاقه خود ازدواج نماييد، دو يا سه يا چهار همسر; واگر مى ترسيد عدالت را (درباره همسران متعدّد) رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد، و يا از زنانى كه مالك آنهاييد استفاده كنيد. اين كار، به ترك ظلم و ستم نزديك تر است.

قسمت اول آیه داره در مورد اموال یتیمان صحبت میکنه و در آیه بعد داره در مورد ازدواج با اونها سخن میگه.مقصود اینه که شما با یتیمان ازدواج میکنید حالا بخاطر اینکه اموال اونها رو صاحب بشید یا اینکه تسلطی برا اموال اونها داشته باشید پس در این صورت با اون ها ازدواج نکنید وقتی که میدونید یا میترسید که عدالت رو رعایت نکنید.برید با زنان دیگر ازدواج کنید و چندتا هم بگیرید.که در ادامه توضیح داده:
واگر مى ترسيد عدالت را (درباره همسران متعدّد) رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد، و يا از زنانى كه مالك آنهاييد استفاده كنيد. اين كار، به ترك ظلم و ستم نزديك تر است.
یعنی اینکه تنها یک همسر بگیرید یا از زنانی که مالک انها هستید مثل کنیز و .... استفاده کنید که رعایت عدالت بشه.
بنظر شما چه ارتباطی به بی عدالتی در مورد کنیزان و ... داره؟

[="Indigo"]

ملاصدرا;394691 نوشت:

:khaneh:
سلاما
وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ
قَالُوا سَلَامًا
اگر بیان تفاوت ها بین زن و مرد در منطق شما توهین است مانعی ندارد،همینطور فکر کنید اما حقیقت را نمی توانید عوض کنید!

بیان تفاوت؟
به یکی بگی بی عقل و کم عقل و جاهل بیان تفاوته؟[/]

[="Indigo"]

Kinzie Kensington;395188 نوشت:
می فرمایید زن باید به کار در منزل مشغول باشد

ولی من تو رساله دیدم نوشته بود کار خونه وظیفه زنا نیس
یادم نیس کجاش بود ولی مطمئنم همچین چیزی دیدم[/]

Kinzie Kensington;395188 نوشت:
نقل قول:
شما هیچ توضیحی ندادید چرا این قوانین ضد زن در اسلام موجود است و چه توجیه عقلانی وجود داره، بدگویی کردید از سیستمی که به زن ها آزادی میده گویی آزادی دادن به زن ها مساوی بی بند و باری است.

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است خانم Kinzie Kensington
زهی تاسف است که بنده از آیات و روایات استدلال میکنم و شما آنرا با عقل ناقص و مجهول خودتان بررسی میکنید و هباء منثورا می بافید

نقل قول:
می فرمایید زن باید فرزندان را تربیت کند و ما میگیم زن می تواند خودش تصمیم بگیرد چکار کند و نیاز ندارد مردان مشخص کنند باید چکار کند یا نکند. می فرمایید زن باید به کار در منزل مشغول باشد و ما میگیم زن می تواند خودش تصمیم بگیرد در به کار در منزل مشغول باشد یا خیر. نوع آزادی که من به دنبالش هستم قطعا با قرآن سازگاری ندارد و برای همین هم من منتقد حقوق زنان در اسلام هستم.

اولا بنده نگفتم باید بلکه گفتم اسلام چنین تقسیم کاری را برای زن و مرد انجام داده است همچنانکه در سیره عملی پیامبر و امام علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهم اجمعین مشخص و مبرهن است در حالیکه در همانجا باز علی علیه السلام در کار منزل به همسرشان کمک میکردند پس این باید را به اسلام نچسبانید

ثانیا به مثل شما بسیار زنانی هستند که به حقوقشان در اسلام معترضند اسلام یک ایدئولوژی هست هر کسی که بخواهد قبول کند به نظر ما به سعادت میرسد هر کسی هم قبول نکند خسران و زیانکاری اخروی بدنبالش خواهد آمد
خانم Kinzie Kensington ما طرفداران اسلام برای امثال حضرتعالی دعوت نامه نفرستادیم تا بیائید اسلام ما را قبول کنید شما در انتخاب دین آزادید میتوانید در تحت حکومت الله باشید و میتوانید در تحت حکومت شیطان این اراده و اختیار شما را میرساند که بخواهید طرف چه عقیده ایی را بگیرید اینجا هم انجمن گفتگوی دینی است و بنده از منظر دین جواب شما را میدهم حال میخواهد قبول کنید میخواهید قبول نکنید

لااکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله و فقد استمسک بالعروه الوثقی لاانفصام لها و الله سمیع علیم
بهتر است به بهانه پیدا کردن ترجمه این آیه کمی هم تعقل کنید بلکه راه روشن و حقیقت بر شما مکشوف گردد
هر چند که میدانم جهالت و تعصب چنان شما را احاطه کرده است که به سان کسانی که در اوائل رسالت نبی مکرم اسلام پنبه در گوششان فرو میکردند تا صدای قرآن خواندن پیامبر را نشنوند شما هم پنبه جهالت را در گوشتان کردید تا صدای حقیقت به گوشتان نرسد


نقل قول:
من طرفدار نظام غربی نیستم که تفکرات من رو به آنها متصل می کنید و با نقد وضعیت حکومت های غربی قصد دارید نشان دهید من اشتباه می کنم.

اولا بنده شما را متصف به طرفداری نظام دمکراسی غرب نکردم بلکه مطمئنم شما از نظام آنان پیروی می کنید و آموزه های مدرنیته و پسامدرنیسم در شما کاملا حلول کرده است چه اینکه اگر کمی انصاف به خرج میدادید و در متون دینی ما مطالعه میکردید در میافتید که کدام نظام برای زن ارزش بیشتری قائل است

نقل قول:
از شما ممنونم که دقیقا دیدگاه اسلامی را گفتید و ما به این دیدگاه منتقد هستیم. شما می گویید مرد مالک زن است و سندش رو خدا به نام مرد زده و در قبالش هم مرد مهریه و نفقه پرداخت کرده. ما قبول نداریم. ما نه مهریه و نفقه مرد رو می خوایم و نه میخوایم مالک داشته باشیم. ما انسان هستیم و میخوایم مثل انسان زندگی کنیم و همون آزادی و قدرت انتخاب و تصمیم گیری که مرد داره رو درباره جان و زندگی و بدن و عقل و فکر و بضع!! خودمون داشته باشیم.

خانم Kinzie Kensington شما کوچکترین محلی از اعراب در برابر قوانین الهی ندارید که بخواهید دین اسلام را قبول داشته باشید یا نداشته باشید
مگر دین اسلام بر عقیده امثال شما بنا نهاده شد که اینطور عرض اندام عقیدتی میکنید
گله گله انسانها قبل از شما قوانین الهی را قبول نداشتن و به اسفل السافلین سرازیر شدند ولی به دامان کبرائی خداوند متعال گردی هم ننشست و همه را بدرک واصل کرد و ککش هم نگزید

وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً يُرِيدُ اللَّهُ أَلاَّ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ (176) إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (177) وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ (178) ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى‏ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ (179)

اى پيغمبر تو اندوهناك مباش كه گروهى براه كفر مى‏شتابند آنها هرگز به خداوند زيان نرسانند (بلكه خود را در دو عالم زيان كار كنند) و خدا مى‏خواهد كه آنان را هيچ نصيبى در عالم آخرت نباشد و نصيبشان عذاب سخت دوزخ خواهد بود (176).
آنان كه خريدار كفر شدند به عوض ايمان هرگز زيانى به خدا نمى‏رسانند، ليكن عذاب دردناك بر آنان خواهد رسيد (177).

و البته آنان كه براه كفر رفتند، گمان نكنند كه مهلتى كه ما به آنها مى‏دهيم، به حال آنها بهتر خواهد بود، بلكه مهلت مى‏دهيم براى امتحان تا بر سركشى و طغيان خود بيفزايند و آنان را عذابى رسد كه به آن سخت خوار و ذليل شوند (178).
خداوند هرگز مؤمنان را وانگذارد و بدين حال كنونى (كه مؤمن و منافق به يكديگر مشتبه‏اند) تا آنكه به آزمايش بدسرشت را از پاك گوهر جدا كند و خدا همه شما را از سر غيب آگاه نسازد و ليكن براى اين مقام از پيغمبران خود هر كه را مشيت او تعلق گرفت برگزيند پس شما به خدا و پيغمبرانش بگرويد كه هر گاه ايمان آريد و پرهيزكار شويد اجر عظيم خواهيد يافت (179).

رحیق مختوم;395648 نوشت:

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است خانم kinzie kensington
زهی تاسف است که بنده از آیات و روایات استدلال میکنم و شما آنرا با عقل ناقص و مجهول خودتان بررسی میکنید و هباء منثورا می بافید

اولا بنده نگفتم باید بلکه گفتم اسلام چنین تقسیم کاری را برای زن و مرد انجام داده است همچنانکه در سیره عملی پیامبر و امام علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهم اجمعین مشخص و مبرهن است در حالیکه در همانجا باز علی علیه السلام در کار منزل به همسرشان کمک میکردند پس این باید را به اسلام نچسبانید

ثانیا به مثل شما بسیار زنانی هستند که به حقوقشان در اسلام معترضند اسلام یک ایدئولوژی هست هر کسی که بخواهد قبول کند به نظر ما به سعادت میرسد هر کسی هم قبول نکند خسران و زیانکاری اخروی بدنبالش خواهد آمد
خانم kinzie kensington ما طرفداران اسلام برای امثال حضرتعالی دعوت نامه نفرستادیم تا بیائید اسلام ما را قبول کنید شما در انتخاب دین آزادید میتوانید در تحت حکومت الله باشید و میتوانید در تحت حکومت شیطان این اراده و اختیار شما را میرساند که بخواهید طرف چه عقیده ایی را بگیرید اینجا هم انجمن گفتگوی دینی است و بنده از منظر دین جواب شما را میدهم حال میخواهد قبول کنید میخواهید قبول نکنید

لااکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله و فقد استمسک بالعروه الوثقی لاانفصام لها و الله سمیع علیم
بهتر است به بهانه پیدا کردن ترجمه این آیه کمی هم تعقل کنید بلکه راه روشن و حقیقت بر شما مکشوف گردد
هر چند که میدانم جهالت و تعصب چنان شما را احاطه کرده است که به سان کسانی که در اوائل رسالت نبی مکرم اسلام پنبه در گوششان فرو میکردند تا صدای قرآن خواندن پیامبر را نشنوند شما هم پنبه جهالت را در گوشتان کردید تا صدای حقیقت به گوشتان نرسد

اولا بنده شما را متصف به طرفداری نظام دمکراسی غرب نکردم بلکه مطمئنم شما از نظام آنان پیروی می کنید و آموزه های مدرنیته و پسامدرنیسم در شما کاملا حلول کرده است چه اینکه اگر کمی انصاف به خرج میدادید و در متون دینی ما مطالعه میکردید در میافتید که کدام نظام برای زن ارزش بیشتری قائل است

خانم kinzie kensington شما کوچکترین محلی از اعراب در برابر قوانین الهی ندارید که بخواهید دین اسلام را قبول داشته باشید یا نداشته باشید
مگر دین اسلام بر عقیده امثال شما بنا نهاده شد که اینطور عرض اندام عقیدتی میکنید
گله گله انسانها قبل از شما قوانین الهی را قبول نداشتن و به اسفل السافلین سرازیر شدند ولی به دامان کبرائی خداوند متعال گردی هم ننشست و همه را بدرک واصل کرد و ککش هم نگزید

وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً يُرِيدُ اللَّهُ أَلاَّ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ (176) إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (177) وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ (178) ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى‏ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ (179)

اى پيغمبر تو اندوهناك مباش كه گروهى براه كفر مى‏شتابند آنها هرگز به خداوند زيان نرسانند (بلكه خود را در دو عالم زيان كار كنند) و خدا مى‏خواهد كه آنان را هيچ نصيبى در عالم آخرت نباشد و نصيبشان عذاب سخت دوزخ خواهد بود (176).
آنان كه خريدار كفر شدند به عوض ايمان هرگز زيانى به خدا نمى‏رسانند، ليكن عذاب دردناك بر آنان خواهد رسيد (177).

و البته آنان كه براه كفر رفتند، گمان نكنند كه مهلتى كه ما به آنها مى‏دهيم، به حال آنها بهتر خواهد بود، بلكه مهلت مى‏دهيم براى امتحان تا بر سركشى و طغيان خود بيفزايند و آنان را عذابى رسد كه به آن سخت خوار و ذليل شوند (178).
خداوند هرگز مؤمنان را وانگذارد و بدين حال كنونى (كه مؤمن و منافق به يكديگر مشتبه‏اند) تا آنكه به آزمايش بدسرشت را از پاك گوهر جدا كند و خدا همه شما را از سر غيب آگاه نسازد و ليكن براى اين مقام از پيغمبران خود هر كه را مشيت او تعلق گرفت برگزيند پس شما به خدا و پيغمبرانش بگرويد كه هر گاه ايمان آريد و پرهيزكار شويد اجر عظيم خواهيد يافت (179).

ممنون از توضیحات شما. از اونجا که به هیچ کدوم از شبهات پاسخ عقلانی داده نشد و حرف شما فقط این بود که "شما بهتری می دانید یا خدا" و "اسلام این است شما باید بدون عقل و فکر بپذیرید چون خدا بهتر از شمای ناقص العقل می داند". من حرف دیگه ای ندارم ولی اجازه بدید با توضیحات شما قانع نشم چون همون خدایی که به من عقل داده و من رو ترویج کرده به استفاده از این عقل، این عقل در اینجا متقاعد نمیشه.

تشکر دوباره از وقتی که گذاشتید.

mona690;395351 نوشت:

ولی من تو رساله دیدم نوشته بود کار خونه وظیفه زنا نیس
یادم نیس کجاش بود ولی مطمئنم همچین چیزی دیدم

خانم مونا دقت و توجه فرمائید

همچنانکه در پست قبلی اشاره کردم اسلام الزامی برای زن در کار منزل ندارد بلکه بخاطر تعادل در نظام حکومتی خانواده و حفظ و صیانت شخصیت زن به او این پیشنهاد را داده است که برای مصالح فردی خودش کارهای داخلی منزل را انجام دهد همچنانکه در مقابلش به مرد دستور داد برای حفظ مصالح خانواده در بیرون از منزل کار کند
در همان تقسیم کاری که پیامبر برای دخترش و دامادش انجام داد به فاطمه زهرا اجبار نکرد که شما حتما باید این مسئله را قبول کنی بلکه پیامبر چنین پیشنهادی را مطرح فرمود و فاطمه انرا قبول کرد و این قبول نه بمنزله اجبار بلکه اشتیاق و اختیار بود

اسلام حتی برای کار زن در منزل به مرد دستور داد در صورت خواستن مزد به همسرش جهت کارهای منزل مزد دهد اگر به بچه ایی که از هر دو نفرشان است شیر می نوشاند اگر زن مطالبه مزد کرد موظف است به او مزد دهد

مرد موظف است در قبال اعطای بُضع به همسرش نفقه دهد که بار سنگین مالی بسیار زیادی را بدوش مرد میگذارد
اینهاست تعالیم دین مبین اسلام نه آنچه که بیخدایان از خدا بیخبر آنرا بعنوان پیشرفت و ترقی و تمدن می خوانند

تعجبم از این افراد این است که در تحت قیمومیت قرار گرفتن فرامین الهی را بردگی و اسارت می دانند و آزادی ننگین و سراسر لجن را خوشبختی و سعادت
به یادم آمد آن حدیث معروف بُشر حافی و امام کاظم علیه السلام که حضرتش به کنیز بشر حافی گفت آیا صاحبت آزاد است یا بنده آن کنیز مطلب را نگرفت و گفت صاحبم آزاد است و در جوابش آقا امام کاظم علیه السلام فرمود بله معلوم است که آزاد است و االا اگر بنده بود اینطور نافرمانی خدا را انجام نمیداد

سلام رحیق مختوم جان ... خوبی ...
بزرگوار شما اعتقاد نداری که تو دین اسلام به خانوم ها توهین شده ؟؟؟

1- وقتی تو قرآن یه آیه داریم که میگه { همانا زنان کشتزارهای شما هستند ... }
2- یا یه حدیث از حضرت محمد داریم که میگه { همانا زن عورت است ... }
3- یا اینکه نماز نمازگزار در دو حالت باطل است ... یکی اینکه در حین نماز خوندن از جلوی ایشان سگ رد شود ... { یا یه جنس مونث ... }
4- همانا زن ناقص العقل است .

و ...

به نظر شما اینا توهین نیست ... به خدا نمیدونم بهتون چی بگم ...

سلام.
دوست عزیز، عنکبوت سرخ

عنکبوت سرخ;395657 نوشت:
1- وقتی تو قرآن یه آیه داریم که میگه { همانا زنان کشتزارهای شما هستند ... }
2- یا یه حدیث از حضرت محمد داریم که میگه { همانا زن عورت است ... }
3- یا اینکه نماز نمازگزار در دو حالت باطل است ... یکی اینکه در حین نماز خوندن از جلوی ایشان سگ رد شود ... { یا یه جنس مونث ... }
4- همانا زن ناقص العقل است .

و ...

به نظر شما اینا توهین نیست ... به خدا نمیدونم بهتون چی بگم ...

بنظرم منطقی نیست پیامبر(ص) که خود مبلغ دین اسلام بوده، علیرغم همه توهین‌هائی که اسلام به زنان روا داشته، بازهم اینقدر عاشقانه، بانو خدیجه کبری و بانو فاطمه زهرا(س) را تکریم نماید.

از طرفی دیگر، بنظرم منطقی است که شاید برداشت ما از آیات و روایات نادرست باشد، و حقیقتاً توهینی به نوع زن صورت نگرفته باشد.

نظرتان راجع به دو احتمال بالا چیست؟ بنظرتان کدام منطقی‌تر است؟

Kinzie Kensington;395017 نوشت:

شما میگید هر کدوم از این احکام حکمتی دارند و این در نهایت به نفع زن و خانواده است. میشه بگید چطور لزوم اجازه گرفتن زن از مرد برای خروج از خانه در نهایت به نفع زن و خانواده است؟ کدوم تحقیق روانشناسی و جامعه شناسی دنیا این رو تایید می کنه؟

با سلام و درود

چند نکته عرض می شود:

1. در مورد خروج زن، بین فقهاء اختلاف نظر است و برخی برای آن قیودی ذکر می کنند، مانند مواردی که منافات با حقوق شوهر داشته باشد؛ و یا ... .

2. چگونه می توان مدیریت خانواده را به کسی داد بدون این که إعمال قدرتی نسبت به رفت و آمد زیرمجموعه اش داشته باشد.

3. زن هر چقدر هم در جامعه از خود مراقبت کند، ولی باز هم دام هایی برای او پهن شده که زمینه فریب و یا تعدّی و زورگویی مردان هوسران را برای او فراهم می کند؛ لذا بیرون رفتن زن با نظارت مردی که بیشتر با این زمینه ها آشنایی دارد، و یا بیشتر در محیط خانواده بودن زن، به نفع او و خانواده است.

4. اسلام نگفته است مرد حق دارد به بهانه اجازه خروج از منزل، به زن زور بگوید و حق او را ضایع کند. اسلام فقط نظارت و اجازه خروج را به مرد داده، نه تضییع حقوق زن را؛ و بین این دو تفاوت زیادی است. لذا اگر مرد این را بهانه ای قرار بدهد که زن را از حقوق حقه اش محروم سازد، این عیب از مسلمانی او است، نه از اسلام.

خلاصه:

اسلام و احکام دینی برای راهنمایی و رساندن انسان به کمال انسانی است.

درست است که زنان مراقب حیا و عفت خود هستند، ولی کاملا واضح و روشن است که حضور غیر ضروری زن در جامعه و اختلاط با مردان، خواه ناخواه، ضربه به حیای زن می زند و آن را کمرنگ می کند، و اسلام نمی خواهد حیای زن کم رنگ شود، زیرا تبعات دیگری به دنبال دارد.

اختلاط زن و مرد موجب تقویت و بیشتر شدن فضای شهوانی و تحریکات ناسالم بین زن و مرد می شود، و اسلام این را مانعی در مسیر کمال و سعادت بشر می داند، لذا می خواهد فضای معنوی در جامعه اسلامی برقرار باشد تا راه کمال و سعادت، هموار گردد.

Kinzie Kensington;395017 نوشت:

چطور حق طلاق نداشتن حتی در صورت چند همسری و خیانت مرد در نهایت به نفع زن است؟ اگه حکمت این احکام به روش عقلی (و مستقل از دین) قابل اثبات و نشان دادن باشه که ما حرفی نداریم چون ما هم به عقلانیت اعتقاد داریم ولی مسئله اینجاست که من هیچ عقلانیتی در این احکام پیدا نمی کنم و تنها صرفا چون احکام اسلامی هستند یک لزوم وجود دارد برای رعایت آنها که یک مسلمان بدون تفکر و تعقل لازم است آنها را رعایت کند.

احساسات و عواطف زن بسیار قوی است و می تواند تصمیم گیریهای او را تحت تاثیر قرار دهد، بر خلاف مرد که تصمیم گیریهایش مانند زن تحت تاثیر عواطف و احساساتش نیست.

یکی از نکاتی که طلاق دست زن نیست، این است که سر هر موضوعی که عواطف و احساسات زن تحت تاثیر قرار بگیرد، یک زندگی به طلاق منتهی می شود، و این به نفع زندگی مشترک و فرزندان آنها نیست، و مفاسد و تبعات دیگری به دنبال دارد.

هم چنین در راستای مدیریت واحد برای خانواده، معنا ندارد مرد مدیر باشد ولی زن اختیار ادامه زندگی بر عهده زن باشد.

افزون بر این، این حقی است که زن می تواند در موقع عقد ازدواج و شرط ضمن عقد، آن را تغییر دهد.

[="Tahoma"]

manmehdiam;395190 نوشت:

با تشکر از شما
ببخشید آیا عبارت-ممکن است عدالت را رعایت نکنید - با -ممکن است بی عدالتی بکنید- تفاوت معانیی دارد؟؟
معنی آیه کاملا واضح و غیر قابل تفسیر است!
-اگر میترسید عدالت را رعایت کنید- یعنی -اگر میترسید که بی عدالتی کنید- یک راهش خرید کنیز است . یعنی اگر کنیز خریدید و بین او و همسر اولتان نسبت به کنیزتان بی عدالتی کردید اشکالی ندارد.

شرایط آسان تر کنیز نسبت به زن دائم در صدور اجازه همین بی عدالتی است که معنی پیدا میکند .


طبق گفته شما که کنیز نيز بايد از حقوق حقه خود برخوردار باشد ولی مطابق این آیه حق برخورداری از عدالت جز این حقوق حقه کنیز محسوب نمیشود!
مساله این نیست که حقوق کنیز را باید رعایت کند. مساله این است که اجازه میدهد عدالت را بین این دو رعایت نکند.

تکرار میکنم: یعنی حتی اگر مردی حقوق مورد نظر شما (که نمیدانم چیست) در مورد کنیز را رعایت بکند ،طبق این آیه لزومی به رعایت عدالت بین همسر دایمی و یک کنیز خریداری شده وجود ندارد.

از این گذشته کسی که کنیز شده! یعنی مثل یک حیوان خانگی خریداری شده به ابتدایی ترین و اساسی ترین حقوق انسانی اش توجهی نشده و تضییع شده آنوقت چه حقوقی قرار است به این بیچاره داده شود! مثلا با او مهربان باشد!؟ به او غذا بدهد؟! کافی است؟ همه چیز حل شد؟!

با سلام و درود

پیام آیه این است که از ترس بی عدالتی، دنبال بیش از یک همسر دائم نباشید بلکه نیازتان را با کنیزتان برطرف کنید.

این روشن و مسلم است که حقوق کنیز با زن آزاده و حره، فرق دارد؛ و این تفاوت، بی عدالتی نیست. تبعیض است که بی عدالتی است، نه تفاوت.

از بدیهیات جامعه آن زمان، تفاوت در حقوق اجتماعی زن حره و کنیز بوده است، لذا یکسان و مساوی نبودن حقوق اجتماعی آن ها کاملا طبیعی بوده است.

توجه داشته باشید که این تفاوت ناظر به حقوق اجتماعی آن ها است، نه انسانیت آن ها. لذا این نتیجه گیری ها در مورد کنیز و ... که بیان کرده اید، ارتباطی با دین ندارد.

اما این که چرا اصلا در اسلام کنیز و برده و ... وجود دارد، باید گفت اسلام مبدع و آورنده برده داری نیست و این قبلا رائج بوده و از ارکان اساسی اقتصادی آن جامعه بوده که اسلام نمی توانسته آن را به یکباره بردارد. لذا به گونه ای آن را مدیریت کرد که به تدریج دیگر مصداقی برای آن نماند. البته پرداختن به این مورد، خارج از موضوع تاپیک است و آن را در جای دیگری باید پیگیری نمود.

احساسات و عواطف زن بسیار قوی است و می تواند تصمیم گیریهای او را تحت تاثیر قرار دهد، بر خلاف مرد که تصمیم گیریهایش مانند زن تحت تاثیر عواطف و احساساتش نیست.

( کی گفته ... اتفاقا به نظر من آقایون تو مسائل احساسی خیلی حساس تر هستند ... مثلشون هم کم نیست ... زدن به دشت و بیابون و شاعر شدن در ضمن خانوم ها از لحاظ رفتاری به یک شریک جنسی بسنده میکنند ... ولی قربونش بشم آقایون نه اینکه تو احساسات خیلی قوی هستن ... کمتر از 2 ... 3 تا رو افت میدونن .)

یکی از نکاتی که طلاق دست زن نیست، این است که سر هر موضوعی که عواطف و احساسات زن تحت تاثیر قرار بگیرد، یک زندگی به طلاق منتهی می شود، و این به نفع زندگی مشترک و فرزندان آنها نیست، و مفاسد و تبعات دیگری به دنبال دارد.

( خوب شرایط عقد رو میزاشتن اگر زن و مرد هر دو تواما قصد طلاق داشتند اونوقت برن طلاق بگیرن ... نه اینکه هر وقت مرد خونه از زنش خسته شد میتونه زنش رو بندازه دور و بره یدونه آکبندش رو بگیره ... اینجوری به قول شما به نفع زندگی مشترک و فرزندان آنها تمام میشد )

[="Indigo"]

عنکبوت سرخ;395657 نوشت:
3- یا اینکه نماز نمازگزار در دو حالت باطل است ... یکی اینکه در حین نماز خوندن از جلوی ایشان سگ رد شود ... { یا یه جنس مونث ... }

سلام
کجا در اسلام چنین چیزی گفته شده؟![/]

عنکبوت سرخ;395657 نوشت:
نقل قول:
سلام رحیق مختوم جان ... خوبی ...

به لطف حضرتعالی دعاگوی وجود دوستان هستیم :ok:

نقل قول:
بزرگوار شما اعتقاد نداری که تو دین اسلام به خانوم ها توهین شده ؟؟؟

ابدا چنین چیزی رو اعتقاد ندارم بلکه برعکس با توجه به تحقیقات بسیار وسیعی که قبلا از جوامع غربی داشتم کاملا مطمئنم ارزش و احترامی که اسلام به زنها داده هیچ دین و آئینی نداده است

نقل قول:
1- وقتی تو قرآن یه آیه داریم که میگه { همانا زنان کشتزارهای شما هستند ... }

فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ
در اينجا زنان تشبيه به مزرعه شده‏اند، و اين تشبيه ممكن است براى بعضى سنگين آيد كه چرا اسلام درباره نيمى از نوع بشر چنين تعبيرى كرده است در حالى كه نكته باريكى در اين تشبيه نهفته شده، در حقيقت قرآن مى‏خواهد ضرورت وجود زن را در اجتماع انسانى نشان دهد كه زن وسيله اطفاء شهوت و هوسرانى مردان نيست، بلكه وسيله‏اى است براى حفظ حيات نوع بشر، اين سخن در برابر آنها كه نسبت به جنس زن همچون يك بازيچه يا وسيله هوسبازى مى‏نگرند، هشدارى محسوب مى‏شود.

نقل قول:
2- یا یه حدیث از حضرت محمد داریم که میگه { همانا زن عورت است ... }

اولا اینکه تعبیر به عورت از باب استعاره و تشبیه است
ثانیا شما اگر دقت فرمائید در بیشتر احادیث فرمودند کل بدن زن عورت است یعنی اینکه همچنانکه انسان از ظاهر کردن عورت خودش خجل و سرافکنده میشود زنان هم از ظاهرا کردن بدنشان خجل و سرافکنده می شوند "ناگفته نماند بدن مرد هم در برابر زن نامحرم عورت به حساب میآید "
ثالثا پیامبر با این جمله به بیان حساسیت حرمت حریم بین محرم و نامحرم اشاره دارد نه اینکه بخواهد مقام زن را تقبیح فرماید
علاوه بر اینکه باید این نوع احادیث از حیث سند و دلالت بصورت دقیق مورد کنکاش و تحقیق قرار بگیرید که بحث رجالی و درائی آن اینجا نیست

نقل قول:
3- یا اینکه نماز نمازگزار در دو حالت باطل است ... یکی اینکه در حین نماز خوندن از جلوی ایشان سگ رد شود ... { یا یه جنس مونث ... }

این را حقیقتا بنده تازه شنیدم تا الان چنین حدیثی به گوشم نخورد
شنیدم در فرهنگ امریکائیها اولویت اول زندگی با سگ بعد زن بعد مرد است ولی در اسلام چینین چیزی نشنیده بوم

نقل قول:
4- همانا زن ناقص العقل است .

انسان کامل اگر مرد باشد مظهر و صورت عقل است، و اگر زن باشد مظهر و صورت نفس کل است؛ بنابراین سید اوصیاء و سر انبیاء و مرسلین علی عالی اعلی صورت عقل کل و مظهر او بر وجه اتم است، و همچنین حقیقت ام‏الکتاب سیده نساء عالمین فاطمه بتول زهراء صورت نفس کل بر وجه اتم است.
و ...

نقل قول:
به نظر شما اینا توهین نیست ... به خدا نمیدونم بهتون چی بگم ...

اگه لایق میدانید برای ما دعا بفرمائید :ok:

چرا آخه همش ما خانوم ها رو دوست دارین تشبیه کنین ... یه بار میگین عورت .... یه بار میگین مزرعه ... یه بار میگین ناقص العقل ...
یا مثلا میگین "نظر اسلام در مورد زن" ... اینگار ما "شی" هستیم ... یا از فضا اومدیم .... یا یه کالا هستیم ... بابا خانومیم همین ......
به نظر من هم شما ها ( مذهبیون ) دید صحیحی از یه خانوم ندارین ... اصلا به نظر من شما میخواین تعریف انسان رو عوض کنین ....

انسان یعنی :
1- عقل و اندیشه و تفکر .
2- شهوت و هرزگی .
3- تنوع طلبی .
4- رشد و پیشترفت .
5- زیبایی طلبی
6- برتری جویی
7- احسان به دیگران
8- زرنگی
9- محبت و عشق

اصلا ایدیولوژی شما برام جالب نیست ... به نظر من شماها دارین روح خودتون و احساساتتون رو میکشین ... دارین انسان بودن خودتون رو از بین میبرین .... همتون خواجه شدین ... ( البته این توهین نیست .... تشبیه هست )

بابا انسان باشین و مثه انسان زندگی کنین .... اینقده سخته ؟؟؟

میقات;395681 نوشت:

با سلام و درود

چند نکته عرض می شود:

1. در مورد خروج زن، بین فقهاء اختلاف نظر است و برخی برای آن قیودی ذکر می کنند، مانند مواردی که منافات با حقوق شوهر داشته باشد؛ و یا ... .

2. چگونه می توان مدیریت خانواده را به کسی داد بدون این که إعمال قدرتی نسبت به رفت و آمد زیرمجموعه اش داشته باشد.

3. زن هر چقدر هم در جامعه از خود مراقبت کند، ولی باز هم دام هایی برای او پهن شده که زمینه فریب و یا تعدّی و زورگویی مردان هوسران را برای او فراهم می کند؛ لذا بیرون رفتن زن با نظارت مردی که بیشتر با این زمینه ها آشنایی دارد، و یا بیشتر در محیط خانواده بودن زن، به نفع او و خانواده است.

4. اسلام نگفته است مرد حق دارد به بهانه اجازه خروج از منزل، به زن زور بگوید و حق او را ضایع کند. اسلام فقط نظارت و اجازه خروج را به مرد داده، نه تضییع حقوق زن را؛ و بین این دو تفاوت زیادی است. لذا اگر مرد این را بهانه ای قرار بدهد که زن را از حقوق حقه اش محروم سازد، این عیب از مسلمانی او است، نه از اسلام.

خلاصه:

اسلام و احکام دینی برای راهنمایی و رساندن انسان به کمال انسانی است.

درست است که زنان مراقب حیا و عفت خود هستند، ولی کاملا واضح و روشن است که حضور غیر ضروری زن در جامعه و اختلاط با مردان، خواه ناخواه، ضربه به حیای زن می زند و آن را کمرنگ می کند، و اسلام نمی خواهد حیای زن کم رنگ شود، زیرا تبعات دیگری به دنبال دارد.

اختلاط زن و مرد موجب تقویت و بیشتر شدن فضای شهوانی و تحریکات ناسالم بین زن و مرد می شود، و اسلام این را مانعی در مسیر کمال و سعادت بشر می داند، لذا می خواهد فضای معنوی در جامعه اسلامی برقرار باشد تا راه کمال و سعادت، هموار گردد.

ببینید آقای میقات اگر اسلام گفته بود به زن ها توصیه میشه برای خروج از منزل با مردشون هماهنگی کنند حرفی نبود. اما در احکام داریم زن حق بیرون رفتن از منزل بدون اجازه شوهر را ندارد. در اینجا شوهر به هر دلیلی که خود صلاح می داند می تواند مانع خروج زن از منزل شود. چرا باید مدیریت خانواده را به مرد داد؟ برای این دلیل عقلانی وجود دارد؟

من باز هم میگم اگر قضیه صرفا توصیه و تذکر بود حرف شما شاید تا حدی موجه می بود ولی وقتی صحبت درباره حق بیرون رفتن از منزل بدون اجازه همسر است قضیه فرق می کنه. شما هم گفتید نمی تواند حق زن را ضایع کند ولی وقتی زن اصلا حق بیرون رفتن از منزل بدون اجازه شوهرش را ندارد دیگر مرد چطور با جلوگیری از بیرون رفتن زن حقی را ضایع می کند؟ زن اصلا حقی ندارد.

میقات;395682 نوشت:

احساسات و عواطف زن بسیار قوی است و می تواند تصمیم گیریهای او را تحت تاثیر قرار دهد، بر خلاف مرد که تصمیم گیریهایش مانند زن تحت تاثیر عواطف و احساساتش نیست.

یکی از نکاتی که طلاق دست زن نیست، این است که سر هر موضوعی که عواطف و احساسات زن تحت تاثیر قرار بگیرد، یک زندگی به طلاق منتهی می شود، و این به نفع زندگی مشترک و فرزندان آنها نیست، و مفاسد و تبعات دیگری به دنبال دارد.

هم چنین در راستای مدیریت واحد برای خانواده، معنا ندارد مرد مدیر باشد ولی زن اختیار ادامه زندگی بر عهده زن باشد.

افزون بر این، این حقی است که زن می تواند در موقع عقد ازدواج و شرط ضمن عقد، آن را تغییر دهد.

زندگی یک مسئله دو طرفه است (رابطه زناشویی). دلیلی ندارد اگر زن نمی خواهد در این رابطه باشد مرد به بهانه آن که مدیر خانواده است این حق را داشته باشد که زن را بزور نگه دارد. حق طلاق می توانست مشترک بین هر دو باید یعنی هر دو حق طلاق داشته باشند و در این داستان مساوی باشند.

من نمی توانم قبول کنم زن حقی در تصمیم گیری برای ادامه یا عدم ادامه زندگی ندارد و شما این را منصفانه، با عدل و عاقلانه بدانید.

دستاوردی که امروزه عقل جمعی بشریت و الیت جامعه بشری (و نه جوامعی که هنوز قوانین مذهبی یا قبیله ای یا ....روابط اجتماعی و فردی را تعریف میکند) به آن دست یافته و در اعلامیه حقوق بشر تعریف و مورد پذیرش ملتها قرار گرفته ،عبارت است از اینکه انسانها دارای حقوق برابر انسانی هستند و رنگ پوست ،‌ملیت ،قومیت ، نزاد،و جنسیت و .... هیچ یک دلیل برتری و برتری جویی کسی نمیشود.

آنچه که بدیهی است علی رغم تلاش کارشناسان محترم که سعی در توجیه موضوع دارند ولی در اسلام به وضوح در بسیاری از حقوق عام و خاص مردان بر زنان برتری داده شده اند.
ای کاش دست کم مراجع دینی شیعه که معتقد به تدوین احکام ثانویه هستند ، این نقیصه را تاحدودی رفع میکردند مع‌الاسف چون چنین چیزی کمتر میشود و احتمالا نشدنی هم هست ، لکن کارشناسان محترم همانند رویه همیشگی سعی میکنند که برای تک تک این تبعیض ها دلیلی بتراشند تا منطقی جلوه کند. حال آنکه این دلایل تنها با دیدگاه درون دینی قابل پذیرش هست و این
انسانهای معتقد مذهبی هم که دلایل را میتوانند بپذیرندکه اصلا نیازی به این ادله ندارند! تبعیضی مشاهده نمیکنند که دنبال دلیلش باشند!!
حال آنکه
یک انسان بدون تعلق مذهبی یافت نمیشود که این دلایل اقامه شده برایش حجت باشد. در اغلب حقوق اسلامی زنها نصف مردان محاسبه میشوند اینکه دیه زن نصف باشد ، ارثش نصف باشد شهادش نصف باشد و .... بدیهی و مثل روز روشن است که چه ارزشی در برابر مرد دارد و چندان نیازی به توضیح ندارد!!!

به هر حال از نظرات کارشناسان محترم کمال تشکر را دارم ولی مخلص هیچ دلیل موجه و معقولی بر چرایی این تبعیض در توضیحات عزیزان نیافتم.
متشکرم

[="Microsoft Sans Serif"]شایسته است که بزرگان کشوری مسلمان، نگاهی بازنگر به قانون‌ها داشته باشند.

o چند همسری:

در (نسا / 3) آمده است: «یک مرد تا چهار همسر می‌تواند داشته باشد به‌شرطی که با دادگری در میان آنان رفتار کند»

اما در (نسا / 129) آمده است: «و هرگز نمی‌توانید میان همسران، به داد رفتار کنید؛ هرچند «کوشش فراوان» کنید. پس تمایل خود را یکسره متوجه یک‌طرف نسازید، تا دیگری را بلاتکلیف رها کنید...»


«آیا درون‌مایه‌ی این آیه، «کاملاً» درون‌مایه‌ی آیه‌ی (3) همین سوره را نسخ نمی‌کند؟»

o چند همسری زن:

گفته می‌شود که اگر زن چند همسر داشته باشد، نمی‌‌توان آشکار نمود که فرزند وی، از کدام پدر است.

اکنون دارو‌های جلوگیری از بارداری، دارای (99/9%) اثربخشی هستند؛ بدین‌مایه که از هر هزار زن، تنها یک زن باردار می‌شود.

و چون قانون برای همه‌ی مردم است نه استثناء باید این قانون دگرگون شود.

اگرچه سرشت زنان به‌گونه‌ای است که بیش از یک مرد را نمی‌توانند به حریم خود راه دهند، ولی آن توجیه برای چندهمسری زنان، دیگر درون‌مایه‌ای ندارد.

o شهادت در دادگاه

گفته‌هایی که در این موضوع گفته شد، پذیرفتنی نیستند!

اگر زنان از نظر احساسی سست هستند، مردان نیز از نظر جنسی سست هستند.

چه بسیار مردانی که به این خاطر در دادگاه‌ها دروغ می‌گویند که به کام خود برسند.

همچنین آشکار است که مردان بیشتر از زنان دروغ می‌گویند - مردی که چند همسر دارد، به زنش این موضوع را نمی‌گوید و دیگر موضوع‌ها. که این ویژگی در دادگاه‌ها نیز دیده می‌شود!

o طلاق:

زنان، به‌ویژه زنان ایرانی، آفریده‌های وفاداری هستند و تا «کارد به استخوانشان» نرسد، درخواست جدایی نمی‌دهند (اگرچه استثنا هم هست)

در وفاداری زنان همین بس که آنان از سن 14 سالگی درد دوره را هر ما تاب می‌آورند و همچنین درد مردافکن بارداری و زایمان را.

آنان این درد را برای چه تاب می‌آورند؟

برای اینکه زندگی ما را با آوردن بچه‌ای شیرین کنند؛ پس آنقدر در اندیشه‌ی زندگی‌ای سرسبز و آشتی کردن هستند که حتی این موضوع را به روی کسی نمی‌آورند.

سیاستمداران بهتر می‌دانند؛ اما با وضعیتی که در بین همه‌ی زنان است، بهتر است، دگرگونی‌ای در قانون‌ها کنند. زیرا هم در درون و هم در بیرون کشور، این موضوع بازیچه‌ی دست اسلام‌ستیزان شده است و خشم زنان را نسبت به اسلام بر می‌انگیزانند.

در صورتی که اگر به دیده‌ی دوستانه نگاه کنیم، اسلام چنین چیزهایی را نگفته است!

آبـرنـگـ;395911 نوشت:
شایسته است که بزرگان کشوری مسلمان، نگاهی بازنگر به قانون‌ها داشته باشند.
o چند همسری:
در (نسا / 3) آمده است: «یک مرد تا چهار همسر می‌تواند داشته باشد به‌شرطی که با دادگری در میان آنان رفتار کند»
اما در (نسا / 129) آمده است: «و هرگز نمی‌توانید میان همسران، به داد رفتار کنید؛ هرچند «کوشش فراوان» کنید. پس تمایل خود را یکسره متوجه یک‌طرف نسازید، تا دیگری را بلاتکلیف رها کنید...»
«آیا درون‌مایه‌ی این آیه، «کاملاً» درون‌مایه‌ی آیه‌ی (3) همین سوره را نسخ نمی‌کند؟»

o چند همسری زن:
گفته می‌شود که اگر زن چند همسر داشته باشد، نمی‌‌توان آشکار نمود که فرزند وی، از کدام پدر است.
اکنون دارو‌های جلوگیری از بارداری، دارای (99/9%) اثربخشی هستند؛ بدین‌مایه که از هر هزار زن، تنها یک زن باردار می‌شود.
و چون قانون برای همه‌ی مردم است نه استثناء باید این قانون دگرگون شود.
اگرچه سرشت زنان به‌گونه‌ای است که بیش از یک مرد را نمی‌توانند به حریم خود راه دهند، ولی آن توجیه برای چندهمسری زنان، دیگر درون‌مایه‌ای ندارد.
o

جناب یا سرکار آبرنگ توجه و دقت کنید

این مطالبی که فرمودید فقط و فقط زائید ذهن مجعول شماست و هیچ بنیان علمی و روانی ندارد چه اینکه اکثر قریب به اتفاق زنان مگر موارد استثنایی تنها راضی به تک همسری هستند و اصولا مکانیزم بدن زن درمورد دفع شهوت جنسی طوری طراحی شده است که با چندین همخوابگی شوهر فقط یکبار به ارضاء راضی می شود مگر کسانی که غلبه شهوت در آنها طوری باشد که نتوانند به یک همسر قناعت کنند که موارد استثناء را نمیتوان بر کل و غالب تعمیم داد

و اما برای بطلان عقائد شما به تحقیقی درباره ازدواجهای دوران جاهلیت می پردازیم

اقسام نكاح در عهد جاهليت‏

نكاح در عهد جاهليت چند قسم بوده:
1- نكاح دوام كه با خواستگارى از دخترى نزد أولياء او انجام ميشده و صداق‏ تعيين ميكرده‏اند و سپس عقد ميكرده‏اند. عقيده قريش و بسيارى از قبائل عرب در نكاح چنين بوده و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از چنين نكاحهائى پدر بر پدر بظهور آمده «1».

2- نكاح متعه و آن تزويج زن است تا مدت معين كه آخر مدت يا وسط مدت با بخشيدن مدت، انجام ميشود و اين نكاح به «نكاح منقطع» هم ناميده ميشود «2».

3- نكاح استبضاع و آن چنين بوده كه شوهرى به زن خود كه از حيض پاك ميشده است دستور مى‏داده كه از فلان كس تقاضاى جماع كن تا از او آبستن شوى.

پس از انجام عمل، آن شوهر با زن تماس نمى‏گرفته تا معلوم شود كه زن از آن ديگرى آبستن شده يا نه و چون معلوم ميشد كه آبستن شده با زن تماس مى‏گرفته است.
اين نكاح براى اين بوده كه از بزرگان و رؤساء خودشان صفات شجاعت يا كرم و ... را بدست بياورند.

4- نكاح ديگر و آن چنين بوده كه عده‏ئى كمتر از ده نفر جمع ميشدند و بر زنى وارد ميشدند و با رضايت يكديگر با آن زن تماس مى‏گرفتند. وقتى زن آبستن ميشد و مى‏زائيد، آن زن مردان را مى‏طلبيد و أحدى از آنان حق امتناع نداشت و آن زن طفل را بهر كدام نسبت مى‏داد حق انكار نداشت.

گفته شده كه اگر طفل پسر بوده زن چنين مى‏كرده و اگر دختر بوده بعض از آنها او را مى‏ كشته‏ اند.

__________________________________________________

(1) ما معتقدم كه موضوع «حنفاء» كه در باره ابراهيم بكار رفته يك جهت آن پاكى نژاد او از لوث هر گونه آلودگى در أمور ازدواجى بوده و بخلاصه، هم از جهت پيكر پاك بوده و هم از جهت معنى و باطن و عقيده. و قرآن كريم، حنيف بودن ابراهيم و نژادش را برسميت شناخته است.

(2) مواد 1034- 1119 قانون مدنى ايران درج 2 كتاب نكاح ص 27- 43 در باره اين دو نكاح است.

حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، ج‏2، ص: 116

5- نكاح ديگر و آن چنين بوده كه عده بسيارى جمع ميشدند و بر زنى وارد ميشدند و آن زنان «بغايا» بودند يعنى زانيات. و اينان رايات «يعنى پرچمها» بر در خانه هاشان نصب مى‏كردند و ورود آزاد بوده. اگر آن زن آبستن ميشد و وضع حمل مى‏كرد، مردان مزبور جمع ميشدند و از قافه «1» دعوت مى‏كردند و قافه طفل را بهر كس ملحق مى‏كردند او حق امتناع نداشت [البته سخن از مولود پسر است‏].

و هشام بن كلبى در كتاب «مثالب»، اسامى متجاوز از ده زن مشهور پرچمدار عهد جاهليت را ذكر كرده از جمله زنى است بنام «أم مهزول» كه در عهد جاهليت زنا مى‏داده و بعد از اسلام چون يكى از صحابه ميخواست كه او را تزويج كند آيه قرآن در باره نهى از اين ازدواج نازل شده آنجا كه فرموده: «الزَّانِيَةُ لا يَنْكِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِكٌ» «2».

6- نكاح «خدن» (بر وزن فكر) و آن چنين بوده كه مى‏گفتند: زناى محرمانه باكى ندارد و غير محرمانه مورد نكوهش و سرزنش است.

7- نكاح «بدل» (بر وزن سبب) و آن چنين بوده كه مردى به مردى ميگفته: از زن خود براى من فرود آى و من براى تو از زن خودم فرود مى‏ آيم.(س ک س ضربدری)

8- نكاح «شغار» (بر وزن كتاب) و آن چنين بوده كه مردى دخترش را به ديگرى تزويج ميكرده در برابر آنكه آن ديگرى دخترش را باو تزويج كند و بين اين دو، مهر نباشد. و مهر هر دو زن منافع بضع يكديگر باشد. نكاح شغار منحصر به دختران شخص نبوده و در باره خواهران و دختران برادر و غيرها هم همين جريان بوده (كتاب بلوغ الارب، فى معرفة أحوال العرب تأليف ألوسى ج 2 ص 3- 5 بترجمه و اقتباس).

9- نكاح «مقت» و آن چنين بوده كه مرد بعد از مرگ پدر خود وارث نكاح زن پدر خود ميشده و با او ازدواج ميكرده است. و اين نكاح مقت همان است كه‏ در سوره نساء ممنوع شمرده شده است .
__________________________________________________
(1) «قافه» جمع بر «قائف» است يعنى قيافه‏ شناس.
(2) «محمد بهجت أثرى» در ذيل اين نكاح گفته كه: زنان پرچمدار از كنيزان بوده‏اند و از زنان آزاد نبوده‏اند. [.....]

حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، ج‏2، ص: 117

10- 12- نكاح كنيز و آن بر سه قسم است:
قسم أول: عقد و آن مخصوص كنيز غير است و خلاف است ميانه مجتهدين كه عقد كردن كنيز جايز است يا نه «1» بعضى از مجتهدين گفته‏ اند: جايز است به دو شرط:

أول: ترسيدن از وقوع در زنا. دوم: مفلسى كه قدرت نداشته باشد بر خواستن زن آزاد «2» و از شروط آن ايجاب و قبول است.
قسم دوم: مالك شدن كنيز چه به تملك دخول كردن او جايز است و عقد و ملك با هم جمع نميشوند.
قسم سيم: اباحه و تحليل است و آن چنان است كه شخصى به ديگرى دخول كردن كنيز خود را حلال كند و اين قسم از خواص فرقه ناجيه اثنى عشريه است و خلاف است ميانه مجتهدين كه اين قسم داخل قسم أول است يا داخل قسم ثانى. سيد مرتضى داخل قسم أول ميداند «3» و از شروط آن ايجاب و قبول است (جامع عباسى در باب نكاح).

13- ازدواج اشتراكى كه يك زن و چند شوهر باشد. كه سفرنامه‏ ها آنرا در حدود تبت و دامنه هيماليا و سيلان نوشته‏ اند و اگر شوهران، برادر باشند و زن، فرزند داشته باشد فرزند از برادر بزرگتر است (كتاب متعه دكتر شفائى ص 253 و 254 بخلاصه).

14- ازدواج زوال ناپذير يعنى ازدواجى كه اجازه طلاق در پى ندارد و تا آخر عمر ادامه دارد. و آن ازدواج معمول به مسيحيان است (كتاب متعه دكتر شفائى ص 255 و 256 بخلاصه).

15- ازدواج آزمايشى يعنى زن قبل از ازدواج ناموس خود را در اختيار ديگرى بگذارد اگر پسنديد ازدواج ميكند و اگر نه پسنديد زن بخانه برمى‏گردد- و فرزند حاصل فيما بين، متعلق به زوج است. اينگونه ازدواج در ژاپون معمول و بنام «آشى ايرو» است. «آشى» بمعنى پا و «ايرو» بمعنى رفتن است و مجموع بمعنى پا رفتن يا موقت است. و مدت آن يك ماه يا كمتر ميباشد و زوجه موقت دو عنوان دارد: هم زوجه موقت است، و هم دوره آزمايشى ازدواج را طى مينمايد (كتاب متعه دكتر شفائى ص 251 و 252 بخلاصه).

16- ازدواج مختلط و آن در أوقات معينه از سال بوده «4» است يعنى هر كه هر كه و معتقدند كه اينگونه ازدواج ثواب دارد (كتاب متعه دكتر شفائى ص 256 باقتباس).

17- ازدواج روزانه يا زواج نصفه كه شوهر در روز حق روابط با زن داشته باشد و بقيه آن آزاد باشد (كتاب متعه دكتر شفائى ص 257 بخلاصه).

18- ازدواج مقدس يا بغاء مقدس و آن ازدواج زنان خادمات بتكده‏ ها و يا نذر كنندگان معابد بت پرستان است- براى عزاب و مسافرين- براى تقرب به بت.

19- ازدواج «حجرى» يعنى سنگى [و اين نوع زواج كه زواج ثيب است عبارت از اين استكه دختر قبل از شب أول عروسى بايد بكارت خود را از دست بدهد و هنوز اين نوع ازدواج در قبائل وحشى مرسوم است و در بتخانه‏ هاى هند آلتى شبيه به آلت مرد بنام «شولنگى» موجود است كه دختر با آن آلت كه از سنگ مرمر ساخته شده قبل از عروسى بايد بكارت خود را زايل نمايد. و باين بهانه در پرستشگاه هاى هنود اغلب دختران مرتكب فحشاء ميشوند] (بين دو قلاب از كتاب متعه دكتر شفائى ص 257 نقل شده).

20- خيتو كداس يا ازدواج با محارم نزديك، در حقوق ساسانى است كه يكى از مؤرخين مى‏ گويد: در عصر ساسانى ايرانيان باين شعر مترنم «1» بوده و آنرا به كار مى‏ بستند:
حلالند خوبان سيمين بدن
چه مادر چه خواهر چه دختر چه زن‏
(خدا لعنت کنه اون شیطان پرستان رذل کثیف رو )

و آقاى دكتر محسن شفائى در كتاب «متعه» و آثار حقوقى و اجتماعى آن در باره رديف 20 در ص 258- 262 مفصلا أقوال شيخ مفيد و شيخ طوسى و مستشرقين را ذكر كرده (طالبان مراجعه نمایند)
__________________________________________________
(1) يعنى بدون شرط و أما أصل جواز پس بى‏اشكال است (سيد محمد كاظم طباطبائى).
(2) و بعضى مطلقا جايز مى‏دانند و لكن بدون تحقق شرطين مذكورين، مكروه مى‏دانند و اين قول خالى از قوت نيست هر چند قول أول أحوط است (سيد محمد كاظم طباطبائى).
(3) أقوى اين است كه قسم مستقل است (سيد محمد كاظم طباطبائى).
(4) اين نوع ازدواج در قبيله وحشى سونتال در هندوستان مشهود است كه در اين قبيله شش روز معين از سال تمام پسران و دختران لجام گسيخته با يكديگر آزادانه آميزش دارند (كتاب متعه دكتر شفائى ص 256).

حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، ج‏2، ص: 119

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

عنکبوت سرخ;395828 نوشت:
چرا آخه همش ما خانوم ها رو دوست دارین تشبیه کنین ... یه بار میگین عورت .... یه بار میگین مزرعه ... یه بار میگین ناقص العقل ...
یا مثلا میگین "نظر اسلام در مورد زن" ... اینگار ما "شی" هستیم ... یا از فضا اومدیم .... یا یه کالا هستیم ... بابا خانومیم همین ......
به نظر من هم شما ها ( مذهبیون ) دید صحیحی از یه خانوم ندارین ... اصلا به نظر من شما میخواین تعریف انسان رو عوض کنین ....

انسان یعنی :
1- عقل و اندیشه و تفکر .
2- شهوت و هرزگی .
3- تنوع طلبی .
4- رشد و پیشترفت .
5- زیبایی طلبی
6- برتری جویی
7- احسان به دیگران
8- زرنگی
9- محبت و عشق

اصلا ایدیولوژی شما برام جالب نیست ... به نظر من شماها دارین روح خودتون و احساساتتون رو میکشین ... دارین انسان بودن خودتون رو از بین میبرین .... همتون خواجه شدین ... ( البته این توهین نیست .... تشبیه هست )

بابا انسان باشین و مثه انسان زندگی کنین .... اینقده سخته ؟؟؟


کسی غیر از انسان پاسخ سوالات شما را نمیدهد.من پیشنهاد میکنم شما بیشتر به طریقه سخن گفتن خودتون بنگرید و قبل از هر سخنی اندیشه بسیار کنید.شاید یه بنده خدایی پیدا شد که به سوالات شما هم پاسخی دهد.
من یکی اصلاً تحمل این سخنان زشت رو ندارم یه دفعه یه چیزی میگم تا عمر دارید ذکر تسبیحون این باشه که "من کی هستم"؟!!!
کارشناسای سایت اینجا سبزی پاک نمیکنن که شما همچین خطابی بهشون میکنید!!!

Kinzie Kensington;395844 نوشت:
ببینید آقای میقات اگر اسلام گفته بود به زن ها توصیه میشه برای خروج از منزل با مردشون هماهنگی کنند حرفی نبود. اما در احکام داریم زن حق بیرون رفتن از منزل بدون اجازه شوهر را ندارد. در اینجا شوهر به هر دلیلی که خود صلاح می داند می تواند مانع خروج زن از منزل شود. چرا باید مدیریت خانواده را به مرد داد؟ برای این دلیل عقلانی وجود دارد؟

من باز هم میگم اگر قضیه صرفا توصیه و تذکر بود حرف شما شاید تا حدی موجه می بود ولی وقتی صحبت درباره حق بیرون رفتن از منزل بدون اجازه همسر است قضیه فرق می کنه. شما هم گفتید نمی تواند حق زن را ضایع کند ولی وقتی زن اصلا حق بیرون رفتن از منزل بدون اجازه شوهرش را ندارد دیگر مرد چطور با جلوگیری از بیرون رفتن زن حقی را ضایع می کند؟ زن اصلا حقی ندارد.

manmehdiam;395900 نوشت:
دستاوردی که امروزه عقل جمعی بشریت و الیت جامعه بشری (و نه جوامعی که هنوز قوانین مذهبی یا قبیله ای یا ....روابط اجتماعی و فردی را تعریف میکند) به آن دست یافته و در اعلامیه حقوق بشر تعریف و مورد پذیرش ملتها قرار گرفته ،عبارت است از اینکه انسانها دارای حقوق برابر انسانی هستند و رنگ پوست ،‌ملیت ،قومیت ، نزاد،و جنسیت و .... هیچ یک دلیل برتری و برتری جویی کسی نمیشود.

آنچه که بدیهی است علی رغم تلاش کارشناسان محترم که سعی در توجیه موضوع دارند ولی در اسلام به وضوح در بسیاری از حقوق عام و خاص مردان بر زنان برتری داده شده اند.
ای کاش دست کم مراجع دینی شیعه که معتقد به تدوین احکام ثانویه هستند ، این نقیصه را تاحدودی رفع میکردند مع‌الاسف چون چنین چیزی کمتر میشود و احتمالا نشدنی هم هست ، لکن کارشناسان محترم همانند رویه همیشگی سعی میکنند که برای تک تک این تبعیض ها دلیلی بتراشند تا منطقی جلوه کند. حال آنکه این دلایل تنها با دیدگاه درون دینی قابل پذیرش هست و این انسانهای معتقد مذهبی هم که دلایل را میتوانند بپذیرندکه اصلا نیازی به این ادله ندارند! تبعیضی مشاهده نمیکنند که دنبال دلیلش باشند!!
حال آنکه یک انسان بدون تعلق مذهبی یافت نمیشود که این دلایل اقامه شده برایش حجت باشد. در اغلب حقوق اسلامی زنها نصف مردان محاسبه میشوند اینکه دیه زن نصف باشد ، ارثش نصف باشد شهادش نصف باشد و .... بدیهی و مثل روز روشن است که چه ارزشی در برابر مرد دارد و چندان نیازی به توضیح ندارد!!!

به هر حال از نظرات کارشناسان محترم کمال تشکر را دارم ولی مخلص هیچ دلیل موجه و معقولی بر چرایی این تبعیض در توضیحات عزیزان نیافتم.
متشکرم


اگر براتون دلیل عقلانی آوردم و نپذیرفتید آنگاه تکلیف ما چیست؟
شما بزرگواران من رو در نظر نگیرید که اینجا دارم زن ستیزی میکنم یا مرد ستیزی یا در مورد موضوع برتری ایندو به یکدیگر حرف میزنم اصلاً حدیث و روایات و قران رو بذارید کنار عقلتون رو بذارید وسط.
وقتی آیات قران براتون معنی نمیده و هرجور بخواهید برای خودتان تدبیر و تفسیر میکنید باید انطور که میخواهید پاسختون داده بشه که مشخص بشه اول اینکه دنبال حق هستید یا نه.
از کجا شروع کنم؟
از حیوانات؟از اینکه وقتی دو تا خروس رو توی گله ای از مرغ ها قرار میدی این دو خروس به جون هم افتاده و با هم درگیر میشن تا یکی شون برتری پیدا کنه بر دیگری تا مالکیت و مدیریت رو بر عهده بگیره؟
یا از نهاد ها و سازمان ها؟از مدارس؟از ارگان ها؟ از بانک و رئیس جمهور و رهبر و ....؟
دقت داشته باشید اصلا با مرد و زنش کاری ندارم.
ما ابتدا باید یه چیز رو قبول کنیم.اول اینکه یک خانواده و یا یک سازمان یا یک کشور و ....باید یک مدیر داشته باشه.وگرنه اگر دوتا مدیر داشته باشه و این دو مدیر روزی با هم در مورد مسائل سازگاری نداشته باشن مجبورن مثل اون دوتا خروس بجون هم بیوفتن!!!!
پس یک خانواده باید یک مدیر داشته باشه.
حالا این مدیر مرد باشه یا زن؟
قبول دارید که مرد ها احساساتی تر از زن ها هستن؟به بچون شیر میدن و اونو بدنیا میارن و با تمام وجود سعی در تربیت اون دارن؟زود گریه میکنن و ناز میکنن؟
خوب معلومه که نه.چون این قضیه اصلاً صحت نداره و دقیقاً عکس این قضیه وجود داره.
حالا یه سوال پیش میاد.کسی که بچه بدنیا میاره میتونه یه کشور رو مدیریت کنه؟یا متاسفانه باید نه ماه کشور رو دست یکی دیگه بسپاره.اصلاً من میگم بیا زن ها رو مدیر کنیم ولی اصلاً بچه دار نشن و نسل انسان ها رو از بین ببریم.نظر شما چیه؟
بیایید تعصبی فکر کنیم.مرد ها خونه نشین بشن و زن ها با روحیه لطیفشون برن کار کنن.زن ها بشن مدیر یه خانواده که موقع بچه دار شدن بگن من ترشک میخوام.مدیر خانواده ترشک میخواد حالا کی بره بگیره؟همونی که کارای بیرون رو انجام میده.اصلاً بیا ولش کنیم زن ها بشن مدیر خانواده ولی بچه دار نشن.بریم از بیرون بچه بیاریم بدیم دست اقا و بچه رو تربیت کنه.
بچه ای که در دوران کودکی روحیه لطیف داره.باید بشینه کنار یکی که با صدای کلفت براش لالایی میخونه.همه مرد ها که محسن یگانه نیستن عزیزان.حالا ببینم میتونه دو دقیقه بچه رو اروم نگه داره؟
گوش کن بحرفام سبزی پاک نمیکنم.
چطور شما با اینهمه تفاوت که در نهاد یک خانواده میتونه بوجود بیاد خواستار این هستید که وظیفه ای که برای مرد در نظر گرفته شده رو بر زن محول کنید؟براستی که کسی که اینکار رو بکنه ظالم ترین فرد نسبت به زنان هست.
بین عقل زن و مرد تفاوت زیادی نیست.نوع تفکر اونها بخاطر روحیه و وظیفه ای که در آینده دارن فرق میکنه و این از اصرار خلقته اگر بخدا اعتقاد دارید.خداوند زن رو با روحیه لطیف با وظایفی مشخص افریده و مرد رو با روحیه ای خشن برای وظایفی آفریده.اگر یکی از پیامبران ما زن بود مثل حضرت مریم در شرایط سخت میگفت:
فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيّاً (019 | مريم - 23)درد زايمان او را به كنار تنه درخت خرمايى كشاند; (آن قدر ناراحت شد كه) گفت: «اى كاش پيش از اين مرده بودم، و كاملاً فراموش شده بودم!»

به من پاسخ دهید.بزرگترین کار در دنیا را چه کسی انجام میدهد؟مردان یا زنان؟اصلاً بزرگترین کار چیست؟
کار زنان چیست؟اگر زن بیرون کار کند چه کسی فرزندان را تربیت کند؟
اگر زن جای مرد باشد.....هزاران تا مشکل پیش می آید.
بله بزرگترین کار تربیت فرزندان هست.چون اگر فرزندان درست تربیت نشوند هرگز هیچ دکتر و مهندس و ... ای نخواهیم داشت.همه میشوند معتاد و سیگاری و ......
اما پاسخ سوال های شما:

Kinzie Kensington;395844 نوشت:
ببینید آقای میقات اگر اسلام گفته بود به زن ها توصیه میشه برای خروج از منزل با مردشون هماهنگی کنند حرفی نبود. اما در احکام داریم زن حق بیرون رفتن از منزل بدون اجازه شوهر را ندارد. در اینجا شوهر به هر دلیلی که خود صلاح می داند می تواند مانع خروج زن از منزل شود. چرا باید مدیریت خانواده را به مرد داد؟ برای این دلیل عقلانی وجود دارد؟

من باز هم میگم اگر قضیه صرفا توصیه و تذکر بود حرف شما شاید تا حدی موجه می بود ولی وقتی صحبت درباره حق بیرون رفتن از منزل بدون اجازه همسر است قضیه فرق می کنه. شما هم گفتید نمی تواند حق زن را ضایع کند ولی وقتی زن اصلا حق بیرون رفتن از منزل بدون اجازه شوهرش را ندارد دیگر مرد چطور با جلوگیری از بیرون رفتن زن حقی را ضایع می کند؟ زن اصلا حقی ندارد.

شما وقتی در یک سازمانی کار میکنی آیا بدون اجازه مدیر اون سازمان میتونی کاری انجام بدی که نظام سازمان بهم بخوره؟
شما در این کشور حق نداری از چراغ قرمز در سر چهار راه عبور کنی.چرا؟چون ممکنه جون یک نفر و خودت رو بخطر بی اندازی.
حق نداری سر کوچه جلوی یکی رو بگیری و بزنی توی گوشش بگی دوست داشتم زدم.چون قانون هست و جلوی اینکارت رو میگیره.
شما حق نداری بدون اجازه مدیر خانه بیرون بری چرا؟
1.چون اینطوری نظام و قانون مدیریت یک شخص رو زیر سوال بردی.در این صورت اون دیگه مدیر نیست.میتونی توی هیچ کاری ازش اجازه نگیری!!!!اگر پذیرفتی که مرد مدیر هست پس در تمامی امور و کارهای شما باید مدیر هم دخالت و تصرف داشته باشه.
2.اگر شما اجازه نگیری فرزندان شما هم اجازه نخواهند گرفت یادتان باشد که فرزندان شما زیر دستان شما تربیت میشوند و از شما الگو میگیرند.
3.اگر شما اجازه نگیری و بیرون بروی و خدایی نکرده اتفاقی بیوفتد دو گناه بر گردن داری!!! مثل این میماند که هم چراغ قرمز را رد کرده باشی و هم یک نفر را زیر گرفته باشی.اصلاً با احتمالات کاری ندارم حرف ما پیشگیری از هر اتفاق ناگوار هست که ممکن است بیوفتد.
4.اگر در هر شرایطی اتفاقی افتاد حداقلش این است که شوهر شما میداند که کجا هستید و میتواند شما را راحت تر پیدا کند.

موفق باشید:Gol:.

کاربر معزز اسلام هیچ ضرری بیشتر از تعصب نخورده است.

آبـرنـگـ;396195 نوشت:
- شما گفته‌اید که چندشوهری در همه‌جا، رد شده است.
بله اما چند همسری هم در قانون آن‌ها خلاف است!
ما برای مقایسه چند همسری زن را به میان آوردیم.

چند همسری در اسلام هست به چند دلیل عقلی:
1. مقید کردن مردانی که عادت به بدیهیاتی چون معشوقه های فاحشه و زنای بیرون از ازدواج در قبل اسلام داشتند.
2. حمایت کامل از زنان جنگ زده بی شوهر که در غزوات و جنگ ها بیشتر آسیب رو اونها و یتیمهایشان می دیدند.

[="Microsoft Sans Serif"]

تبری;396205 نوشت:
کاربر معزز اسلام هیچ ضرری بیشتر از تعصب نخورده است.

چند همسری در اسلام هست به چند دلیل عقلی:
1. مقید کردن مردانی که عادت به بدیهیاتی چون معشوقه های فاحشه و زنای بیرون از ازدواج در قبل اسلام داشتند.
2. حمایت کامل از زنان جنگ زده بی شوهر که در غزوات و جنگ ها بیشتر آسیب رو اونها و یتیمهایشان می دیدند.

درود و بهبود

ما هم همین را می‌گوییم که این قانون‌ها مربوط به آن‌زمان است و اکنون بهتر و شایسته آن است که برای پیش‌گیری از بدبینی زنان به اسلام، در این قانون بازنگری شود - هرچند همین قانون در آیه‌ی (129) نساء منسوخ شده است!

آبـرنـگـ;396325 نوشت:

درود و بهبود

ما هم همین را می‌گوییم که این قانون‌ها مربوط به آن‌زمان است و اکنون بهتر و شایسته آن است که برای پیش‌گیری از بدبینی زنان به اسلام، در این قانون بازنگری شود - هرچند همین قانون در آیه‌ی (129) نساء منسوخ شده است!

جناب آبرنگ اگر بحث علمی بفرمائید پست هایتان سر جایش هست ولی درست کردن جو بر علیه یک کاربر آنهم در عمومی باعث میشود اولا بحث از موضوع خارج شود ثانیا شخصیت افراد زیر سوال رود بنابر این دقت فرمائید بحث علمی کنید تا جواب بشنوید مثل همین شبهه ایی که مطرح فرمودید

در ضمن همین اول بحث بگویم به زعم اشتباه شما این آیه نسخ نشده است

[مقدار واجب از عدالت بين همسران متعدد كه بايد مرد مراعات كند]

" وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ ..."
اين جمله حكم عدالت در بين زنان كه خداى عز و جل در اول سوره تشريع كرده و به مردان حكم كرده بود كه:" اگر مى‏ترسيد نتوانيد عدالت بر قرار كنيد به يك زن اكتفاء كنيد" «1» را بيان مى‏ كند و نيز جمله:" وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا ..." كه در آيه قبلى بود، به اين معنا اشاره دارد، چون آن جمله خالى از بويى از تهديد نيست و اين تهديد باعث مى‏شود كه شنونده در تشخيص حقيقت عدل در بين زنان دچار حيرت شود و كلمه:" عدل" به معناى حد وسط در بين افراط و تفريط است و تشخيص اين حد وسط از امور صعب و بسيار دشوار است و مخصوصا از اين جهت كه ارتباط با دلها دارد، چون رعايت دوستى عادلانه در بين زنان و اينكه يك مرد به اندازه مساوى زنان خود را دوست بدارد، امرى ناشدنى است، چون بطور دائم از حيطه اختيار آدمى بيرون است.
لذا خداى تعالى بيان مى‏ كند كه رعايت عدالت به معناى حقيقى آن در بين زنان و اينكه يك مرد حد وسط حقيقى دوستى را در بين زنان خود رعايت كند چيزى است كه هيچ انسانى قادر بر آن نيست، هر قدر هم كه در تحقق دادن آن حرص بورزد، پس آنچه در اين باب بر مرد واجب است اين است كه يكسره از حد وسط به يكى از دو طرف افراط و تفريط منحرف نشود و تا آنجا كه برايش ممكن است رعايت عدالت را بكند و مخصوصا مراقب باشد كه به طرف تفريط يعنى كوتاهى در اداى حق همسر خود منحرف نگردد و زن خود را بلا تكليف و مانند زن بى‏ شوهر نگذارد كه نه شوهر داشته باشد و از شوهرش بهره‏ مند شود و نه نداشته باشد تا بتواند همسرى ديگر اختيار نموده، و يا پى كار خود برود.
پس، از عدالت در بين زنان آن مقدارى كه بر مردان واجب است اين است كه در عمل و سلوك بين آنان مساوات و برابرى را حفظ كند، اگر حق يكى را مى‏ دهد حق ديگرى را نيز بدهد و دوستى و علاقمندى به يكى از آنان وادارش نكند كه حقوق ديگران را ضايع بگذارد، اين آن مقدار واجب از عدالت است و اما مستحبّ از عدالت اين است كه به همه آنان احسان و نيكى كند و از معاشرت با هيچ يك از آنان اظهار كراهت و بى ميلى نكند و به هيچ يك بد اخلاقى روا ندارد، هم چنان كه سيره و رفتار رسول خدا (ص) با همسرانش اينطور بود.

[دفع توهم اينكه تعدد زوجات در اسلام لغو شده است‏]
و اين ذيل يعنى جمله:" فَلا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِ"، خود دليل بر اين است كه منظور از جمله:" هرگز نمى‏ توانيد بين زنان عدالت بر قرار كنيد، هر چند كه بر اين معنا حرص بورزيد" اين نيست كه قدرت بر عدالت را بطور مطلق نفى كند تا نتيجه‏ اش اين باشد كه به انضمام آن با جمله:" فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً"، ازدواج متعدد در اسلام لغو شود، هم چنان كه بعضى از مفسرين اين نتيجه را گرفته (و گفته‏ اند جمله اول مى‏فرمايد: هر قدر هم كه كوشش كنيد و حرص بورزيد نمى‏توانيد بين چند زن رفتارى عادلانه داشته باشيد و جمله دوم مى‏ فرمايد: اگر نتوانستيد عدالت برقرار كنيد به يك زن اكتفاء كنيد، پس نتيجه حاصل از انضمام اين دو آيه اين مى‏شود كه تعدد زوجات در اسلام ممنوع و ملغى است).
_______________
ترجمه الميزان، ج‏5، ص: 165

و اين اشتباه بزرگى است، براى اينكه جمله:" فَلا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ ..." مى‏فرمايد: چنان نباشد كه يكى از زنها بطور كلى مورد اعراض شما واقع گشته، مثل زنى بشود كه اصلا شوهر ندارد و اين خود دليل بر اين است كه جمله:" هرگز نمى‏توانيد ..." مى‏خواهد عدالت واقعى و حقيقى را نفى كند و بفرمايد شما نمى‏توانيد بين چند همسر عدالت واقعى را بر قرار نموده، (حتى علاقه قلبى خود را بين آنان بطور مساوى تقسيم كنيد) پس آن مقدار عدالتى كه تشريع شده، عدالت تقريبى است، آن هم در مرحله رفتار نه در مرحله علاقه قلبى و عدالت تقريبى در مرحله رفتار امرى است ممكن (هم چنان كه مى‏بينيم بسيارى از افراد با تقوا و متدين اين عدالت را رعايت مى‏كنند و رفتارى يكسان با همسران خود دارند، هر چند كه در دل يكى را از ديگران بيشتر دوست بدارند).

سنت رسول خدا (ص) و عملكرد مسلمانان به آن سنت در مرآ و مسمع رسول خدا (ص) بود و آن جناب از رفتار مسلمانان با زنان متعدد خود اطلاع داشت و ايرادى به آنان نمى‏گرفت و همان سنت تا عصر حاضر در بين مسلمين برقرار و متصل مانده و همه اينها دليل بر بطلان آن توهم است.
علاوه بر اينكه توهم مذكور باعث مى‏شود بگوئيم: اول آيه تعدد زوجات كه مى‏فرمايد:

" فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ" «1»، صرف فرضى است عقلى كه در عالم خارج حتى يك مصداق هم ندارد و اين نظريه باطلى است كه كلام خداى سبحان اجل از مثل آن است.

عدالت شرط تعدد همسر
از جمله‏ اى كه در پايان آيه قبل گذشت و در آن دستور به احسان و تقوى و پرهيزگارى داده شده بود، يك نوع تهديد در مورد شوهران استفاده ميشود، كه آنها بايد مراقب باشند كمترين انحرافى از مسير عدالت در مورد همسران خود پيدا نكنند، اينجا است كه اين توهم پيش ميايد كه مراعات عدالت حتى در مورد محبت و علاقه قلبى امكان‏پذير نيست، بنا بر اين در برابر همسران متعدد چه بايد كرد؟.
آيه مورد بحث به اين سؤال پاسخ مى‏گويد كه" عدالت از نظر محبت، در ميان همسران امكان‏پذير نيست، هر چند در اين زمينه كوشش شود".
(وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ).
از جمله و لو حرصتم استفاده ميشود كه در ميان مسلمانان، افرادى بودند كه در اين زمينه سخت كوشش مى‏كردند و شايد علت كوشش آنها دستور مطلق به عدالت در آيه 3 همين سوره بوده است، آنجا كه ميفرمايد:
فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً.
بديهى است يك قانون آسمانى نميتواند بر خلاف فطرت باشد، و يا تكليف به" ما لا يطاق" كند، و از آنجا كه محبتهاى قلبى، عوامل مختلفى دارد كه بعضا از اختيار انسان بيرون است، دستور به رعايت عدالت در مورد آن داده نشده است، ولى نسبت به اعمال و رفتار و رعايت حقوق در ميان همسران كه براى انسان، امكان‏پذير است روى عدالت تاكيد شده است.
***************************
بعضى از بى‏ خبران از ضميمه كردن آن آيه با آيه مورد بحث چنين نتيجه ميگيرند كه تعدد زوجات‏ مشروط به عدالت است، و عدالت هم ممكن نيست، بنا بر اين تعدد زوجات در اسلام ممنوع است.
اتفاقا از روايات اسلامى بر ميايد كه نخستين كسى كه اين ايراد را مطرح كرد ابن ابى العوجاء از ماديين معاصر امام صادق ع بود كه اين ايراد را با هشام بن حكم دانشمند مجاهد اسلامى در ميان گذاشت، او كه جوابى براى اين سؤال نيافته بود از شهر خود كه ظاهرا كوفه بود بسوى مدينه (براى يافتن پاسخ همين سؤال) حركت كرد، و به خدمت امام صادق ع رسيد، امام صادق ع از آمدن او در غير وقت حج و عمره به مدينه تعجب كرد، ولى او عرض كرد كه چنين سؤالى پيش آمده است، امام ع در پاسخ فرمود:
منظور از عدالت در آيه سوم سوره نساء عدالت در نفقه (و رعايت حقوق همسرى و طرز رفتار و كردار) است و اما منظور از عدالت در آيه 129 (آيه مورد بحث) كه امرى محال شمرده شده، عدالت در تمايلات قلبى است (بنا بر اين تعدد زوجات با حفظ شرائط اسلامى نه ممنوع است و نه محال) هنگامى كه هشام از سفر، بازگشت، و اين پاسخ را در اختيار ابن ابى العوجاء گذاشت، او سوگند ياد كرد كه اين پاسخ از خود تو نيست «1».
معلوم است كه اگر كلمه عدالت را در دو آيه به دو معنى تفسير مى‏كنيم به خاطر قرينه روشنى است كه در هر دو آيه وجود دارد، زيرا در ذيل آيه مورد بحث، صريحا مى‏گويد: تمام تمايل قلبى خود را متوجه به يك همسر نكنيد، و به اين ترتيب انتخاب دو همسر مجاز شمرده شده منتها به شرط اينكه عملا در باره يكى از آن دو ظلم نشود اگر چه از نظر تمايل قلبى نسبت به آنها تفاوت داشته باشد، و در آغاز آيه 3 همين سوره صريحا اجازه تعدد را نيز داده است.
__________________________________________________
(1) تفسير برهان جلد اول صفحه 420.

به نقل از تفسی نمونه

آبـرنـگـ;396325 نوشت:
درود و بهبود

ما هم همین را می‌گوییم که این قانون‌ها مربوط به آن‌زمان است و اکنون بهتر و شایسته آن است که برای پیش‌گیری از بدبینی زنان به اسلام، در این قانون بازنگری شود - هرچند همین قانون در آیه‌ی (129) نساء منسوخ شده است!

کاربر گرامی. آیه ناسخ رو دقت بفرمایید، اصلا چیزی ضد آیه 4 همسری نفرموده است، فقط تک همسری را به پرهیزگاری نزدیکتر می داند.

دقت بفرمائید هیچیک از دوموردی که حقیر عرض کردم امروزه از بین نرفته است.

یعنی اگه مردی بتونه عدالت رو رعایت کنه میتونه چهار تا زن بگیره؟

asal;396548 نوشت:
یعنی اگه مردی بتونه عدالت رو رعایت کنه میتونه چهار تا زن بگیره؟؟؟؟ :Moteajeb!:

پس چطور مردی به زنی علاقمند میشه دوست داره اولین و اخرین عشق زنش باشه ولی زن نمیتونه این آرزو رو داشته باشه چون در صورت رعایت عدالت همسرش میتونه همزمان سه نفر دیگه رو هم دوست داشته باشه :Moteajeb!:

خانم بزرگوار دقت فرمائید

احکام دین مبین اسلام بر اساس مصالح و مفاسدی که در جامعه حکم فرماست جعل و تبیین می شود
این فرمایش حضرتعالی برداشت شخصی شماست که اگر بیشتر دقت بفرمائید و سطح آگاهی خودتان را بالا ببرید
مطمئنا متوجه خواهید شد که همه این احکام بنا بر مصالحی است که خداوند متعال آنها را بنا نهاده است
و اما برای توضیح بیشتر به مطالبی که برایتان می آورم دقت فرمائید

بحثى درباره تعدد زوجات‏
در ميان بسيارى از اقوام و ملل جهان از ديرباز تا كنون، اين سنت وجود داشته است كه مرد مى‏تواند بيش از يك همسر داشته باشد و عملًا بعضى از مردان همزمان چند همسر داشتند. بخصوص در ميان اعراب عصر جاهلى اين يك سنت ديرپا بود و بسيارى از مردها چندين همسر داشتند كه گاه تعداد آنها به ده تا و بيشتر مى‏رسيد و البته اين سنت مخصوص عربها نبود و بسيارى از ملل ديگر نيز به آن عمل مى‏كردند از جمله در ميان ايرانيان قديم هم اين سنت وجود داشته است. به گفته كريستن سن: اصل تعدد زوجات اساس تشكيل خانواده در ايران به شمار مى‏رفت. «1» و نيز در ميان يهود نيز قانون تعدد زوجات رسميت دارد و مورد عمل است.

جالب اينكه در ميان اقوام و مللى كه تعدد زوجات را به صورت رسمى و قانونى قبول ندارند، عملًا بسيارى از مردها با زنهاى متعددى رابطه جنسى دارند و فحشا و روسپى‏گرى جاى قانون تعدد زوجات را گرفته است. نمونه آن جوامع اروپايى و امريكايى است كه وضع اسفبار فحشا و روابط نامشروع جنسى در ميان آنها براى همه روشن است. عجيب اينكه آنها ازدواج قانونى با چند زن را، غير انسانى و ظلم در حق زنان قلمداد مى‏كنند ولى فحشا و زنا و روابط نامشروع را كه امرى شايع ميان آنهاست نشانه‏اى از آزادى مى‏دانند و كار به جايى رسيده كه در انگلستان همجنس بازى هم صورت قانونى يافته است! و آن را تجاوزى به حق زنان نمى‏دانند.

اسلام در محيطى ظهور كرد كه تعدد زوجات آنهم به هر تعدادى كه مى‏خواستند، قانونى بود و در جامعه به آن عمل مى‏شد. اسلام به خاطر ضرورتها و با رعايت قوانين طبيعى حاكم بر مرد و زن با تعدد زوجات مخالفت نكرد و آن را به رسميت شناخت ولى آن را از دو جهت محدود كرد يكى از لحاظ تعداد و ديگر از

لحاظ رعايت عدالت ميان همسران كه بعداً توضيح داده خواهد شد.
با توجه به مطالب بالا، روشن است كه اسلام مبتكر تعدد زوجات نيست بلكه آن را محدود هم كرده است و اين در حالى است كه به گفته ويل دورانت: علماى دينى در قرون وسطى چنين تصور مى‏كردند كه تعدد زوجات از ابتكارات پيغمبر اسلام است. «2»

غربيها بخصوص در قرون وسطى همواره خواسته‏اند چهره مخدوشى از اسلام ارائه بدهند و دشمنى خود را با اسلام گاهى به صورت جنگ (نمونه‏اش جنگهاى صليبى) و گاهى به صورت تهمتهاى ناروا و گاهى به صورت ايرادهاى واهى بر احكام اسلام، نشان داده‏اند يكى از مواردى كه غربيها به اسلام ايراد گرفته‏اند همين قانون تعدد زوجات است در حالى كه اين قانون همانگونه كه گفتيم مخصوص اسلام نيست و بسيارى از اقوام و ملل به آن عمل مى‏كنند و در خود اروپا نيز عملًا تعدد زوجات وجود دارد منتهى به صورت غير قانونى و نامشروع و از طريق زنا و فحشا و اساساً يكى از عوامل شيوع فحشا در غرب همين تحريم تعدد زوجات است

اين مطلبى است كه بعضى از دانشمندان اروپايى به آن اعتراف كرده‏اند. جان ديون پورت انگليسى مى‏گويد: در ميان ملل مسيحى چيزى قوى‏تر از تحريم تعدد زوجات باعث شيوع فحشا نشده است. «3»
تعدد زوجات يك ضرورت طبيعى و اجتماعى‏
__________________________________________________
(1)- كريستن سن، ايران در زمان ساسانيان ص 346
(2)- ويل دورانت، تاريخ تمدن ج 1 ص 61 [.....]
(3)- عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن، ترجمه فارسى به قلم سيد غلامرضا سعيدى ص 34

به نقل از تفسیر كوثر، ج‏2، ص: 358

[SPOILER] نام كتاب: تفسیر كوثر
نويسنده: جعفرى يعقوب‏
موضوع: تربيتى و عصرى‏
قرن: پانزدهم‏
زبان: فارسى‏
مذهب: شيعى‏
[/SPOILER]

با توجه به نيازهاى طبيعى و اجتماعى، مشروعيت تعدد زوجات در جامعه يك ضرورت است. و دليل روشن آن گرايش بسيارى از اجتماعات به سوى اين مسأله است. هر چند كه بطور طبيعى نوزادهاى دختر و پسر تقريباً به يك تعداد به دنيا مى‏آيند ولى بايد به چند موضوع توجه داشت:

اولًا سن ازدواج در دختران بطور طبيعى حدود پنج سال زودتر از پسران است و زنها زودتر از مردها بالغ مى‏شوند و آمادگى ازدواج پيدا مى‏ كنند و اين سبب مى‏شود كه تعداد زنان آماده به ازدواج از تعداد مردان آماده به ازدواج زياد باشد.

ثانياً مردها همواره در معرض تلف شدن هستند و عواملى مانند جنگ و كارهاى سنگين و خطرناك باعث پيدايش تلفاتى در ميان مردان مى‏شود ولى زنها از اين عوامل تلف كننده دور هستند. لذا هميشه پس از وقوع جنگهاى بزرگ مشكل انبوهى زن چه زنان بيوه و چه زنان آماده ازدواج و كمبود مرد به وضوح در جامعه ديده مى‏شود.
برتراند راسل درباره انگلستان اظهار مى‏ دارد: در انگلستان كنونى بيش از دو ميليون زن زايد بر مردان وجود دارد كه بنا بر عرف بايد همواره عقيم بمانند و اين براى آنها محروميت بزرگى است. «1»

ثالثاً، طبق تحقيق دانشمندان و به طورى كه مشاهده مى‏كنيم، زنها نسبت به مردها بطور طبيعى عمرى طولانى دارند و مقاومت آنها در برابر بعضى از امراض از مردها بيشتر است. و اين سبب مى‏شود كه تعداد زنها نسبت به مردها بيشتر باشد.

رابعاً، قابليت توليد مثل در مردها بيشتر از زنهاست. وقتى زن حدود پنجاه سالگى به سن يائسگى رسيد ديگر قابليت باردارى ندارد و نمى تواند زايمان كند ولى مرد حتى تا سن هفتاد و پنج سالگى و هشتاد سالگى قابليت توليد مثل دارد.

خامساً، زنها در ماه چندين روز دوران قاعدگى دارند و در اين روزها آمادگى آميزش جنسى ندارند ولى مردها هميشه از اين آمادگى برخوردارند.
_________________
(1)- زناشويى و اخلاق ص 115 به نقل مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام ص 374

به نقل از تفسیر كوثر، ج‏2، ص: 359

سادساً، بر خلاف آنچه معروف شده است، شهوت و ميل جنسى مرد بيش از زن است و تنوع طلبى يكى از خصيصه‏هاى طبيعى مرد است و به گفته بعضى از دانشمندان اجتماعى، مرد ذاتاً طبيعت چند همسرى دارد و فقط نيرومندترين قيود اخلاقى، ميزان مناسبى از فقر و كار سخت و نظارت دايمى زوجه، مى‏تواند تك همسرى را به‏ او تحميل كند. «1»

سابعاً، در بعضى از جوامع و قبايل گاهى ضرورت ايجاب مى‏كند كه توليد نسل سرعت بيشترى بگيرد و كثرت اولاد و افزايش نيروى انسانى و كار مطلوب مى‏شود.
با توجه به مطالب بالا پرواضح است كه مشروعيت تعداد زوجات، امرى ضرورى و اجتناب ناپذير است و جامعه بايد آن را بپذيرد.

گاهى گفته مى‏شود كه اين قانون نوعى توهين به زنان و تجاوز به حقوق آنان است. پاسخ اين است چنين كارهايى يك ارزش نسبى دارند و اگر در جامعه‏ اى اين كار مشروعيت داشته باشد و به آن عمل شود و زنان با آن خو بگيرند، ديگر آن را توهين برخود قلمداد نمى‏ كنند و لذا در جامعه جاهلى و حتى در اوايل اسلام و حتى در بعضى از كشورهاى عربى امروز داشتن چند همسر براى مرد يك امر عادى و معمولى بوده و هست و زنان هرگز اين موضوع را توهين به خود تلقى نمى‏ كنند

ولى در جوامع اروپايى كه اين رسم وجود ندارد آن را توهين بزرگى براى خود مى‏ دانند و اين گونه موارد، نوعى اخلاق نسبى است و بستگى به قراردادهاى اجتماعى و آداب و سنن جامعه دارد.

ضمناً روشن شد كه چند همسر داشتن مرد يك امر طبيعى است ولى چند شوهر داشتن زن يك امر غير طبيعى است و لذا تا كنون در هيچ جامعه‏اى چه قديم و چه جديد و حتى در ميان قبايل وحشى چنين كارى سابقه نداشته و در جوامع كمونيستى و اشتراكى نيز مطرود بوده و هيچ كس كمونيسم جنسى را قبول نكرده است.
__________
(1)- ويل دورانت، لذات فلسفه ص 91

به نقل از تفسیر كوثر، ج‏2، ص: 359

بیخدا;392586 نوشت:

بررسی شواهد بیرونی:سالیان سال تصور می‌شد که تفاوت مغزی زنان و مردان در اثر هورمون‌های جنسی تستوسترون (مردانه) و استروژن (زنانه) است. ولی اکنون دریافته‌اند که بین چهار لوب مغز زنان و مردان از نظر عملکرد، تولید مواد شیمیایی و اندازه، تفاوت هایی وجود دارد مثلا حافظه: زنان به طور متوسط ۷/۵ امتیاز در حافظه بالاتر هستند. زنان دارای دید محیطی بهتری می‌باشند که بـه آن‌ها کمک می‌کند اتفاقات پیرامون مـنـزل خـود را زیـر نـظـر گـرفـتـه و خـطـر در حـال نـزدیـک شدن به خانه را شنـاسایی کنند. مـغـز زنـان قـادر اسـت دامـنـه اطـلاعات وسیع‌تری را رمزگشایی کند.اما همین زن در اسلام در شهادت دادنش با اینکه حافظه اش از مرد بهتر است اما شهادتش نصف یک مرد است!!!!
موارد بسیار دیگری هم هست که به ترتیب بررسی خواهد شد...

بد نیست این متن را هم بخوانید:
گزارش مجله علمی ... از دنشگاه ... در تاریخ اول اوریل 2050
دانشمندان این دانشگاه در پژوهشی میدانی و آزمایشگاهی دریافتند هور مونهای جنس و اندازه مغز افراد تاثیری در میزان درک و مفهم آنان از محیط اطراف ندارد و طبق بررسی آماری اثبات شده اگر کسی در روز 5 فقره موز جزایر غناری را میل کرده باشد درصد فهمش بیشتر است(یافتهای علمی قبلی کشک)
نظر خبر نگار: بعد از بررسی خبر فوق متوجه شدیم مجله مذکور متعلق به مستر ...... میباشد که برادر همسرش در جزایر غناری مزرعه موز دارد!!!!

برادر من
با تخریب و تحریف معانی آیات شاید عده قلیلی از کاربران را مجذوب فرمایید اما نفس عمل شما قطعا باعث آرامش شما نمیگردد و البته پاسخ کارشناسان مجرب اسکدین شما را که نه ولی آن عده قلیل را هدایت خواهد کرد که وعده قران هدایت متقین است کفار و منافقین بهره ای از آن ندارند.
لجاجت بر نظرات سیاه اولین کسی را که سیاه بخت نموده خود شماست تفسیر آیات با استفاده از کمترین علم آن هم با اقراض شخصی نتیجه ای جز گمراهی ندارد.
یا حق

asal;396548 نوشت:
یعنی اگه مردی بتونه عدالت رو رعایت کنه میتونه چهار تا زن بگیره؟
بله، اما نظر قرآن کریم اینه:

مبارکه نسا 129:
وَلَن تَسْتَطِيعُواْ أَن تَعْدِلُواْ بَيْنَ النِّسَاء وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِيلُواْ كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِن تُصْلِحُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا
و شما هرگز نمى‏توانيد ميان زنان عدالت كنيد هر چند [بر عدالت] حريص باشيد پس به يك طرف يكسره تمايل نورزيد تا آن [زن ديگر] را سرگشته [=بلا تكليف] رها كنيد و اگر سازش نماييد و پرهيزگارى كنيد يقينا خدا آمرزنده مهربان است

موضوع قفل شده است