پژوهشها وخبرهای قرانی
تبهای اولیه
شاکر نژاد : حالا دیگر نوبت ماست
پاسخهای حامد شاکرنژاد به همه انتقادهایی که به او و شیوه قرائتش میشود، خواندنی است
اشاره:
فعالان قرآنی کشور درباره حامد شاکرنژاد دو موضع کاملاً متفاوت دارند؛ گروهی مخالف سرسخت او هستند وعدهای موافق سینه چاک. کمتر کسی پیدا میشود که درباره شیوه قرائت این جوان خراسانی بیتفاوت باشد. اصلاً دیگر نمیتوان درباره او بیتفاوت بود چرا که مدتهاست نام شاکرنژاد به عنوان یک قاری برجسته ایرانی مطرح شده وحتی بعضی قرائتهایش در خارج کشور هم سرو صدای زیادی به پا کرده است. او با همه قاریان جوان فرق دارد؛ از رنگ و لحن صدایش گرفته تا حرکتهای دست و صورتش هنگام قرائت و حتی شالی که روی دوش میاندازد.
باید بپذیریم که او بسیار جسورانه قرائت میکند و از اینکه مخالفان دربارهاش اظهارنظر کنند. باکی ندارد. شاکرنژاد 26 ساله، به تازگی در رشته مدیریت بازرگانی فارغالتحصیل شده، اتفاقا مساله سربازیاش هم حل شده و حالا میخواهد با خیال آسوده فعالیتهای قرآنیاش را پررنگتر کند؛ البته میداند که راه دشواری در پیش دارد.
مجله وزین "آیه" (ضمیمه قرآنی همشهری جوان)که در مدت عمر کوتاه فعالیت خود، انصافا تحولی شایسته در فضای جامعه قرانی ایجاد کرده، درهشتمین شماره خود، گفتگویی جذاب و صمیمی با این جوان برومند مشهدی، انجام داده که به دلیل طولانی بودن آن، ان شاء الله در دو نوبت تقدیم حضورتان خواهد شد.
من از همان روزهایی که با قرائت قرآن آشنا شدم، یک نکته را به هیچوجه پسندیده نمیدانستم؛
اینکه قاریان ایرانی فقط مصریها را به عنوان قاریان صاحب سبک الگو قرار میدهند
- آقای شاکرنژاد، بین فعالان قرآنی کشور معروف شده که شما متفاوت قرائت میکنید. موافقید برای آغاز از همین «تفاوت» بگویید؟
من از همان روزهایی که با قرائت قرآن آشنا شدم، یک نکته را به هیچوجه پسندیده نمیدانستم؛ اینکه قاریان ایرانی فقط مصریها را به عنوان قاریان صاحب سبک الگو قرار میدهند. این مساله ضعف بزرگی برای جامعه قرآنی کشور ما بوده و هست؛ به همین دلیل تصمیم گرفتم سبک جدیدی را ارائه دهم که با سبکهای رایج متفاوت باشد.
- اما خیلیها معتقدند که شما بسیار شبیه استاد شحات میخوانید و سبک تازهای ارائه ندادهاید؛ حتی پسر شحات یک بار گفته بود که شما شبیهترین قرائت به پدرش را دارید.
بله، در یک گفتوگوی تلویزیونی، پسر استاد شحات گفت که من شبیهترین قرائت را به ایشان دارم و من هم حرفی نزدم. دلیلش این بود که پدر ایشان تازه فوت کرده بود و ادب و احترام حکم میکرد که من سخنی در نفی این موضوع نگویم اما حقیقت چیز دیگری است؛ هیچ شباهتی بین الحان قرائت من و استاد شحاتانور وجود ندارد؛ بحث سبک و لحن است نه صوت. شاید رنگ صدای من با صوت استاد شحات یکی باشد اما مهم تفاوت الحان است که اگر کمی دقت کنید، کاملاً این تفاوت آشکار است. صوت هم که خدادادی است و ممکن است صدای چندین نفر شبیه هم باشد. اتفاقا یک روز استاد شحات خودشان به من گفتند که صدای توحتی از صدای پسرانم هم بیشتر به من شباهت دارد.
- پس شما به طور کلی با تقلید در حوزه قرائت مشکل دارید؟
تقلید فقط برای شروع خوب است. واقعا تا کی میتوانیم تقلید کنیم؟ من نگران آیندهام. همه قاریان مصری که الان صاحب سبکی شدهاند، زمانی مقلد بودند اما کمکم به جایی رسیدند که سبک جدیدی داشته باشند. من هم زمانی مقلد بودم. شاید 400 تلاوت مصطفی اسماعیل را تقلید کرده باشم اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که باید سبکی مختص به خودم داشته باشم.
- چه زمانی به این نتیجه رسیدید؟
از پنج سالگی به همراه برادر بزرگترم «حاج حمیدآقا» با سبک مصطفی اسماعیل تلاوت میکردیم تا اینکه در سن 12 سالگی، رتبه نخست مسابقات بینالمللی عربستان را به دست آوردم. این وضع تا 17 سالگی ادامه پیدا کرد. بعد تغییرات صوتی دوران بلوغ پیش آمد؛ برای همین چند سالی مجبور بودم با صدای جدید کنار بیایم. از این مرحله که گذر کردم به این فکر افتادم که سبک جدیدی در تلاوت داشته باشم.
- برای رسیدن به این سبک جدید، کار خاصی انجام دادید یا فقط تمرین کردید؟
تمرین که اصل کار بود اما در کلاسهای متفاوتی شرکت کردم؛ از صرف و نحو عربی گرفته تا فصاحت و بلاغت در کلام عرب و آشنایی با موسیقی کلاسیک عربی و ایرانی. تلاوتهای استادان مختلف قرآن را به شیوه قیاسی و علمی مورد بررسی قرار دادم؛ در حالی که شاید تا پیش از آن فقط با گوش دادن، تلاوتها را پیگیری میکردیم. تفسیرهای مختلف را مطالعه کردم تا بر معنای آیات هم مسلط شوم چون با لحنی که بر آیه تحمیل شود، مخالفم، معتقدم الحان باید در خدمت معنای آیات قرار داشته باشند. در نهایت همه اینها را کنار هم قرار دادم و به سبک جدید تلاوت رسیدم.
از پنج سالگی به همراه برادر بزرگترم «حاج حمیدآقا» با سبک مصطفی اسماعیل تلاوت میکردیم تا اینکه در سن 12 سالگی، رتبه نخست مسابقات بینالمللی عربستان را به دست آوردم
- پس برای رسیدن به لحنی که مطابق با معنای آیات باشد، داشتن استاد مفاهیم قرآن اهمیت دارد؟
صد در صد. تلاوت قرآن باید تاثیرگذار باشد. قاریای که مفاهیم آیات را به خوبی نداند، نمیتواند قرائتی را ارائه کند که منطبق بر معنا باشد.
- سبک حامد شاکرنژاد چه ویژگیهایی دارد؟
عصر طلایی قرائت قرآن در مصر به چند دوره تقسیم میشود. در هر دوره، استاتید بزرگی ظهور کردند که در تلاوتشان ویژگیهای خاصی بود. من سعی کردم همه آن ویژگیها را در سبکم قرار دهم؛ حزن استاد رفعت، انطباق لحن بر معنا در قرائت مصطفی اسماعیل، قدرت و شفافیت صوت عبدالباسط، نرمی و لطافت استاد شحات انور، نفس طولانی سید متولی عبدالعال و تحریرهایریزی که در تلاوت استاد غلوش وجود دارد. شاید بهتر باشد بگویم سبک حامد شاکرنژاد، تلفیقی است از سبکهای استادان بزرگ مصر، همراه با نغمات ریز ایرانی و عربی.
- با این حساب، سبک جدیدی ارائه ندادهاید چند سبک مختلف الگو برداری کردهاید...
اشتباه نکنید، این الگوبرداری نیست. هر تلاوت برجستهای با ملاکهایی سنجیده میشود که لازمه تلاوت است؛ مانند حزین بودن، انطباق لحن بر معنا، شفافیت صوت، نرمی و آرامش و ... . حالا این لازمههای تلاوت، در لحن و صوت بعضی از استادان بزرگ آشکار است و هر کدام از آنها به یکی از این ویژگیها شناخته میشوند. پس رعایت این موضوع در قرائتم به این معنا نیست که از آنها الگوبرداری کردهام.
باید در قرائت تحریر زد؛ حالا شاید این تحریر در قرائت مصطفی اسماعیل هم وجود داشته باشد. من این مثالها را برای تقریب ذهن عنوان کردم. با این حال به بزرگانی مانند شیخ رفعت و مصطفی اسماعیل و خیلیهای دیگر افتخار میکنم و باز هم تاکید دارم که همه ما حتی همین اساتید بزرگ، زمانی تقلید میکردیم.
- الان چند نفر از قاریان به سبک شما تلاوت میکنند؟
آمار دقیقی ندارم اما عدهای به همین سبک جدیدی که ارائه دادهام، تلاوت میکنند. بعضیها هم از حرکت و جنبشی که در قرائت ایجاد کردهام، پیروی میکنند. در واقع این حرکت من نوعی خودباوری در جوانان ایجاد کرده. خیلیها به این نتیجه رسیدهاند که میتوانند از تقلید پا را فراتر بگذارند و سبک جدید ابداع کنند.
- اما هنوز هم بیشتر جوانان از قاریان مصری تقلید میکنند. اصلا چرا پیشکسوتان قرآنی به جوانها سبک شاکرنژاد را توصیه نمیکنند؟!
این حرکت تازه آغاز شده و برای رسیدن به شرایط مطلوب راه درازی در پیش داریم. برای من اهمیتی ندارد که کسی جوانان و نوجوانان را ترغیب کند تا به سبک حامد شاکرنژاد بخوانند اما حالا که حرف به اینجا کشیده شد، باید بگویم که خیلیها قدرت پذیرش این موضوع را ندارند و مخالفت میکنند اصلا نمیخواهند بپذیرند که یک ایرانی سبک جدیدی ارائه داده است.
حرکات دست و سر، حالات شخصی است و به سبک خواندن ارتباطی ندارد، هیچ عمدی هم در کار نیست
- چرا؟ مگر با شما دشمنی دارند؟!
نه، این حرفها نیست. به قول قدیمیها «مرغ همسایه، غاز است». اگر قاری مصری در ایران 95 درصد تقلید کند و فقط پنج درصد از خودش بخواند، خیلیها فقط آن پنج درصد را میبینند و کل تعریف و تمجید میکنند که این قاری مصری صاحب سبک است اما اگر شاکرنژاد فقط پنج درصد تقلیدی بخواند و 95 درصد از خودش تلاوت کند، همه پنج درصد تقلیدی را میبینند. باور کنید من نمیخواهم از خودم تعریف کنم. اصلا بحث شخص حامد شاکرنژاد نیست، بحث درباره یک قاری شیعه و ایرانی است. چرا ما نباید به این موضوع افتخار کنیم؟
- شما در حرکت دست و سر هم شیوه خاصی دارید و گاهی مانند قراء مصری عمل میکنید. آیا اینها هم جز و سبکتان است؟!
حرکات دست و سر، حالات شخصی است و به سبک خواندن ارتباطی ندارد، هیچ عمدی هم در کار نیست و این حرکات ناخوادآگاه از درونم سرچشمه میگیرند نمیدانم چقدر درست است اما معتقدم قاری باید راحت بتواند با حرکات دست یا سرمعنای آیات را به مخاطب القا کند؛ یعنی شاید یکجا لازم باشد قاری با دستش، نکتهای را تاکید کند باید توجه داشته باشیم که همه چیز باید در خدمت معنا باشد.
- زمانی که مقلد بودید به سبک کدام استاد میخواندید؟
به سبک مصطفی اسماعیل؛ چرا که بارها از مقام معظم رهبری شنیده بودم که ایشان میگفت مصطفی اسماعیل طوری تلاوت میکند که انگار قرآن همان لحظه نازل شده است.
اشاره:
همه چيز با صداي تلاوت مادري شروع شد که البته قرآن را خيلي هم حزنانگيز ميخواند. پسر خانواده مجذوب همين قرآن خواندنهاي مادر شد بعد از آن، تفريحش اين بود که گوشهاي مينشست و براي خودش مسابقه قرآني برگزار ميکرد. خودش را جاي قاري مسابقات ميگذاشت و قرآني ميخواند بعد هم داور ميشد و... اينچنين بود که زندگي قرآني شهريار پرهيزکار آغاز شد. مسيري که در سالهاي کودکي آغاز کرد. در سالهاي جواني نام او را به عنوان حافظ و استاد ترتيل قرآن بر سر زبانها انداخت. آن سالها از اين همه حافظ قرآن خبري نبود. پرهيزکار حسابي پرآوازه شد، حالا چند سالي است که حنجره استاد مشکلاتي دارد و ديگر نميتواند مثل سالهاي دور بخواند. اما همچنان همه از او به عنوان استاد سرشناس ترتيل و البته حفظ قرآن ياد ميکنند.
- آقاي پرهيزکار، دختر خانمهاي شما حافظ کل قرآن هستند؟
نخير، حافظ کل قرآن نيستند، البته جسته و گريخته چيزهايي حفظ دارند. البته خبما...
- انگار توقع و تصور عدهاي اين است که فرزند کساني است که حافظ کل قرآن هستند، حفظ حافظ همه قرآن باشند.
بله، خيليها اينجوري فکر ميکنند و البته که اشتباه است. ما از اول هم بنا نداشتيم که الزام کنيم و بگوييم چون بنده حافظ قرآنم حتما بچههايم اين طور باشند خواستيم که اگر اين کار را ميکنند، به ميل خودشان باشد البته خود بچهها هم بيعلاقه نيستند. اما هر چيزي زماني دارد که اگر به آن نقطه زماني برسد همه کارها به خوبي انجام خواهد شد.
البته من الان هم نااميد نيستم که بچهها به فکر حفظ قرآن بيفتند و بخواهند به صورت جدي حافظ قرآن بشوند. ظرفيتش هم هست، چون در خانوادهاي زندگي ميکنند که قرآن در همه بخشهايش هست، شايد روزي به اين نقطه برسند که خودشان بخواهند حافظ کل قرآن بشوند.
- يعني شما در حالي که براي حافظ کل شدن فرزندانتان اجباري نداريد، علاقهتان را هم براي رفتن آنها به اين سو پنهان نميکنيد.
همينطور است! حتي برايشان جايزه تعيين کردهام. به آنها گفتهام هر صفحه از قرآن را که حفظ کنيد، من هم مبلغي به شما هديه ميدهم. اين به جز ماهيانهاي است که ميگيرند. يک جور جايزه نقدي فقط براي حفظ قرآن.
اتفاقا در حوزه قرآن مشکلات زيادي هم داريم که ميخواهم باز هم تاکيد کنم بيشترش به صدا و سيما مربوط ميشود.
- هر صفحه قرآن را دقيقا چند حساب ميکنيد؟!
مبلغ ثابتي نبوده از 500 تومان شروع شده و به هزار تومان رسيده است.
- اينکه عبارت «چند حساب کرديد» را به کار بردم، چون بعضيها ميگويند نبايد اينجور با حساب و کتاب و ابزارهاي تشويقي پولي به بچهها قرآن ياد داد!
چرا که نه! اين مشوقها خيلي هم ميتواند موثر باشد. من به اينکه کساني ميگويند مسائل قرآني و حفظ و انس با قرآن را با مسائل مادي مخلوط نکنيد، خيلي اعتقاد ندارم چون بچهها با اين کار تشويق ميشوند و وقتي بزرگتر شدند، ديگر جايزه برايشان بيمعنا ميشود. پول در مقابل آن چيزي که به دست آورده ارزشش را از دست ميدهد. الان هم در جلسات و محافلي که ميروم از من سوال ميکنند اينکه ما بچهها را عادت بدهيم که پول بگيرند و قرآن را حفظ بکنند، خوب است؟ ميگويم، بله! خوب است. اصلا شما به او بگوييد که من اين مبلغ را ميدهم، شما اينقدر حفظ کن! به وقتش خواهد فهميد که چه کار بايد بکند.
- اما مشکل اينجاست که بعضي والدين خيلي روي حافظ قرآن شدن فرزندشان اصرار دارند. اين مساله اگر منطقي نباشد، آفتهايي هم دارد.
من خانوادههايي را ميشناسم که فرزندشان را با نوجوان موفقي در حفظ قرآن به صورت بدي مقايسه ميکنند. اين مقايسهاي اشتباه است. معني ندارد چون آن بچه مثلا هفت ساله حافظ کل قرآن شده، بچه شما هم بايد بشود. يادمان باشد توانهاي فکري و ذهني آدمها با هم متفاوت است. بايد به روحيات فرزندمان هم توجه کنيم که اصلا علاقهاي به اين کار دارد يا نه! بعضي از پدر و مادرها تحت تاثير جوي که مخصوصا در سالهاي اخير ايجاد شده، افقهايي براي فرزندشان ترسيم ميکنند که اصلا درست نيست. او را به حفظ قرآن تشويق ميکنند که نهايتاً تلويزيون نشانش بدهد يا براي شرکت در مسابقات به خارج اعزام بشود. اين صحيح نيست؛ مثلاً از ابتدا بچه را روزي يک جلسه قرآن ميبرند بعد هم آزمون ميگذارند، بعدش هم مسابقه و بعد جايزه، بعد مدرک و...
- خب بالاخره ما بايد حافظ کل هم داشته باشيم؟!
چرا اما بايد يک سري عوامل و پارامترهايي را در فرزندمان اندازه گيري کنيم و ببينيم آيا اين توانايي را دارد يا نه. با کمک يک کارشناس هم بايد به اين نتيجه برسيم. اگر ميگويند ضريب هوشي فرزندمان متوسط است نبايد دنبال حفظ کل قرآن باشيم. اگر بچه توانست پنج جزء را هم حفظ کند، خوب است. ضمناً اينکه تنها راه انس با قرآن حفظ قرآن نيست. تلاوت هست، ترتيل و تفسير هست. ما نبايد انتظار داشته باشيم که همه در حد قهرماني باشند.
- حالا پدر و مادري که به درستي تصميم گرفتند فرزندشان چقدر از قرآن را با چه شيوهاي حفظ کند، با مشکلي به نام آموزش مواجه ميشوند. تعداد موسسات الان زياد است و مثلا تضمين ميکنند که فرزند شما يک ساله قرآن را حفظ ميکند. چقدر از اين موسسات استاندارد هستند؟
من بارها و بارها يعني صدها بار در هر جلسهاي که دعوت شدهام و در همه محافل قرآني از اين شيوهها انتقاد کردهام. به نظر من آنها که کارشناس حفظ قرآن نيستند، نبايد مجموعههاي حفظ قرآن راه بيندازند. الان خيلي جاها را ميبينيم که افرادي که صاحبنظر هم نيستند با روشهاي خاص خودشان مجموعههاي حفظ قرآن تشکيل دادهاند. روش نامناسب اين موسسات اثر معکوس روي بچهها ميگذارد که هيچ، بچهها را هم از قرآن دور ميکند. من با دورههاي حفظ يک ساله کاملاً مخالفم.
اگر استثناها- که تعدادشان هم کم است- را قلم بگيريم، اين کار نشدني است و اگر هم بشود فايدهاي ندارد. چون اين روش تاکنون جواب نداده. تاکنون خيلي از کساني که به همين روش قرآن را حفظ کردهاند، به من مراجعه کردهاند تا از آنها امتحان بگيرم. سوالي را ميپرسيدم و نميتوانستند جواب بدهند. خيلي ضعيف قرآن را حفظ کردهاند. باور کنيد خيليهايشان افسرده شدهاند ميگفتند ما يک سال از عمرمان هدر رفت و الان هم وقتي نگاه ميکنيم به جايي نرسيدهايم. من ميپرسم پس اين چه حفظ قرآني است؟! بعضي از اين موسسات پول قابل توجهي ميگيرند. من حتي يک مورد را ميشناسم که متولي موسسه، خودش حافظ قرآن نيست. از اين آقا بايد پرسيد وقتي حافظ قرآن نيستي، چطور به خودت اجازه ميدهي که به مردم اعلام بکني که من روش حفظ يک ساله دارم؟ بعضا هم مينويسند: «با ارائه مدرک ليسانس» در حالي که مدرک ليسانس مشخصا به آموزش عالي مربوط است نه آن موسسه خاص. يعني اگر کسي حافظ قرآن شد، حالا چه در خانهاش چه در آن موسسه، با يک سري شرايطي که آموزش عالي اعلام کرده، مدرک کارشناسي علوم قرآني ميگيرد. اين بيتقوايي است. من قرآن را در سه سال و البته بهطور ماندگار حفظ کردم. از پدر و مادرها ميخواهم، عجله نکنند. چه اشکالي دارد فرزندشان قرآن را پنج ساله حفظ کند؟
- بحث بعدي شيوههاي آموزش حفظ قرآن است. اينکه با اشاره حفظ کنند يا به اصطلاح ضربدري حفظ ميکنند و ميگويند که اين کلمه در صفحه چند قرآن است. آن صفحه چند خط دارد و هر خط چند حرف است و... شما هم از اين کارها بلديد؟
اين شيوهها را قبول ندارم. ضمن احترام به همه دوستان ميگويم شيوه حفظ با اشاره براي انسان سالم ضرورتي ندارد. مگر ما از نعمت شنوايي محروميم که اين کار را ميکنيم؟! آن روشهايي که شما گفتيد هم بيفايده است. من اسمش را گذاشتهام شعبدهبازي و چشمبندي قرآني! نميدانم اينکه کسي ميگويد من قرآن را ضربدري ميخوانم با مربعي با مثلثي يا نميدانم تقاطعي، اين کارها چه ربطي به قرآن دارد. يک جور نمايش و تردستي است. يکي با توپ از اين کارها ميکند، عدهاي هم هم سراغ قرآن آمدهاند!
- سوراخ دعا گم شده آقاي پرهيزکار؟!
بدجوري هم گم شده. آنقدر که مقام معظم رهبري انتقاد کردند. در جلسهاي که ما خدمت ايشان بوديم، يکي از حفاظ به همين شيوه قرآن خواند. رهبر معظم انقلاب بالاخره ايشان را تشويق کردند اما خيلي صريح گفتند که من هيچ ضرورتي نميبينم که دوستان حافظه خودشان را به اين مشغول کنند که مثلا اين آيه در کدام صفحه است و آن صفحه چند کلمه و حرف دارد. بعد ايشان گفتند که حالا اين آيهاي که شما خوانديد و ميگوييد توي صفحه 104 قرآن عثمان طه است، اگر کسي قرآن ديگري دستش باشد ديگر فايدهاي ندارد. شما رفتي اين همه زحمت کشيدي اما ضرورتي نداشت. اين انتقاد مستقيم رهبر بود. حال وقتي اين فرد به عنوان الگو تبليغ بشود، خب خيليها ميخواهند بروند همين کار را تکرار کنند.
- اين هم مشکل ديگري است. صدا و سيما در دورهاي با برجسته کردن بعضي چهرههاي قرآني، موجي در جامعه به وجود آورد که تحت تاثير آن خيلي از خانوادهها به همان مسيرهايي رفتند که مورد انتقاد شماست؛ مثلاً اصرار کردند که حتماً در کودکي حافظ کل بشوند يا ... .
ببينيد اگر منظور شما طرح چهرههايي مثل آقاي جواد فروغي يا آقاي محمد حسين طباطبائي در سيماست، من گلايهاي ندارم. در زمان خودش لازم بود و اتفاقا کم هم بوده است و بايد بيشتر بشود اما اگر قرار باشد نقش صدا و سيما را در بعضي برداشتهاي نادرست مردم بررسي کنيم و انتقادي حرف بزنيم، بحث ديگري است.
چند سالي است که حنجره استاد مشکلاتي دارد و ديگر نميتواند مثل سالهاي دور بخواند.
- خب بفرماييد!
بگذاريد با همين بحث چهرههاي قرآني در تلويزيون ادامه بدهيم. عرض کردم که به نظر من از اين چهرههاي قرآني کم هم داريم و اتفاقا صدا و سيما در مطرح کردن همين چهرههاي کم هم بيمهري ميکند. اگر تمام چهرههاي قرآني را جمع بکنيم، در کل در حد يک صدم چهرههاي هنري غيرقرآني در تلويزيون مطرح نشدهاند. به نظرم بايد چهرههاي قرآني مرتب و مکرر در معرض ديد مردم باشند تا مردم با آنها آشنا شوند من سياسي حرف نميزنم و تحت تاثير کسي هم نيستم. در بحث قرآن و ترويج فرهنگ قرآني، صدا و سيماي ما بسيار ضعيف عمل کرده است.
يعني از نظر شما مردود است؟ چه نمرهاي به صدا و سيما در اين زمينه ميدهيد؟
بدون اغراق و با ارفاق از 20 به صدا و سيما 2 ميدهم. دليل هم دارم. حواسم به شبکه قرآن راديو و سيما هم هست. اين نمره را با توجه به همه فعاليتهاي صدا و سيما ميدهم. اميدوارم اين حرفهاي مرا چاپ کنيد تا شايد ايشان بخواند و بعد از من طلبکار بشود و توضيح بخواهد، شايد باعث بشود ه بنده بروم و به طور مستند و مستدل به شوراي سياستگذاري و رئيس سازمان صدا و سيما بگويم که چرا معتقدم با فرهنگ قرآن بيگانه هستند؟
- خب، حالا يک بخشي از اين دلايل را براي ما بگوييد.
همين نکتهاي که شما گفتيد که چهرههاي قرآني در دورهاي در صدا و سيما مطرح شدند و حالا بعضيها اصرار دارند بچههايشان مثلا آنها بشوند معتقدم اين الگو سازي بايد باشد– اگر چه به اندازه کافي نيست – اما بايد به موازات آن شبکه قرآن اطلاعرساني کند و از همين جنس حرفهايي که من و شما با هم زديم، مطرح شود. جاي اينجور اطلاعرساني خالي است. من تا حالا برنامهاي تخصصي در حوزه قرآن در شبکه قرآن نديدهام. البته اساسا با وجود اين شبکه مخالفم. گونهاي سکولار کردن صدا و سيماست. به اين معني که شما اگر قرآن ميخواهي اين شبکه را بزن، اگر هر چيزي جز قرآن ميخواهي برو سراغ آن هفت شبکه ديگر. پيشنهاد من اين است که شبکه قرآن را لطف کنند بردارند، اصلاً حذفش کنند و برنامههايش را در شبکههاي ديگر توزيع کنند؛ البته به اندازه و به صورت حساب شده. فعاليتهاي قرآني در بقيه شبکهها فوقالعاده کم است. الان تلويزيون ما غير از آن تلاوتهاي قبل از اذان و بعضي اوقات خاص ديگر، قرآن پخش نميکند بعضي وقتها هم زيرنويس ميکنند که الان اذان مغرب است و قيد قرآن و اذان را با هم ميزنند.
چند سال قبل مقام معظم رهبري در پيامي گفتند مسوولان صدا و سيما براي نماز، زمين و زمان را تعطيل کنند. اما الان اين اتفاق نميافتد من هم مثل بقيه فوتبال دوست دارم و بعضي بازيها را نگاه ميکنم. البته هيچ تعصبي هم ندارم. اما به نظرم مديران صدا و سيما بيش از اندازه شيفته فوتبالند. اين طور نيست که فقط قرآن را به نفع فوتبال کنار گذاشته باشند. در همين حوزه ورزش هر بقيه رشتهها را فداي فوتبال کردهاند. امسال واليبال و بسکتبال اينقدر خوب عمل کردند اما تلويزيون باز هم فوتبال را ترجيح ميدهد. انصافا اين فوتبال به چه کار ما آمده است. جام جهاني نرفيتم و اين همه علاقهمند سرخورده شدند. بعد هم اين همه بود چه ميلياردي ميدهيم. در کنار اينها مسائل اخلاقي را هم يادتان نرود. همهاش شده فحش و دست به يقه شدن در زمين. يعني يک ورزش کاملاً غيراخلاقي! من هيچ هراسي ندارم که بگويم فوتبال ما فاجعه است. آن وقت تيم ملي ما مثلا اگر بحرين را ببرد- که نميبرد- صدا و سيما چند روز اعلام جشن و پايکوبي ميکند. آن وقت بچههاي ما ميروند المپياد رتبه ميآورند، در چند بخش خبري يکي در ميان خبرهاي چند ثانيهاي پخش ميکنند. سوالم از آقاي ضرغامي اين است که چرا تلويزيون اينقدر در خدمت فوتبال است؟
- يعني در خدمت قرآن نيست؟
البته که نيست. من فعاليتهاي بعد از انقلاب را نديده نميگيرم اما اين فعاليتها حتي به اندازه حداقلي که ما انتظار داشتيم، هم نبوده. در مقايسه با ديگر بخشها سهم قرآن از صدا و سيما خيلي کم است. الان ايران در مسابقات جهاني نزديک 60 مقام اولي تا سومي دارد. اين خيلي مهم است و مردم بايد بدانند. اما تلويزيون به قهرمان قرآني ما که در مصر اول ميشود يعني در بين کساني که زبان اصليشان عربي است و با همه بغضهايي که داوران آنها دارند، کمترين بهايي نميدهد. تيم مار و پل رتبه بياورد، کلي مسئوول مملکتي برايش پيام تبريک ميفرستند شما بگوييد آخرين باري که کسي براي يک قاري موفق در مسابقات بينالمللي پيام تبريک فرستاد، کي بود؟!
- برداشت من از گفت وگو با بسياري از چهرههاي قرآني اين است که آنها ميخواهند از فضاي فعاليتهاي قرآني تصوير خيلي شسته و رفتهاي نشان بدهند. جوري اظهارنظر ميکنند که انگار در اين حوزه هيچ مشکلي وجود ندارد، اما شما اين محافظه کاري را نداريد.
چرا بايد ملاحظه بيجا داشته باشم. اتفاقا در حوزه قرآن مشکلات زيادي هم داريم که ميخواهم باز هم تاکيد کنم بيشترش به صدا و سيما مربوط ميشود. مثلا در همين مراسم چهرههاي ماندگار هر سال شاهد تلاش صدا و سيما و آقاي ضرغامي در معرفي قهرمان قهرمانان، پهلوان پهلوانان، هنرمند هنرمندان و... هستيم. ايشان بايد جواب بدهند که ما در ميان اين همه قاري و حافظ يک نفر شايسته انتخاب شدن به عنوان چهره ماندگار نداشتيم؟! با سياستهاي صدا وسيما کساني که بعضا داراي مسائل حاشيهاي هم هستند، ميشوند الگوي فرزندان ما. تازه اينها که خوب است. الان بچههاي ما ميخواهند جومونگ و بانو سوسونا شوند وقتي صدا و سيما يک تيم ميفرستد به کره که با خانم يانگوم ديدار کنند و از اين ديدار هم برنامه بسازند و پخش کنند، نتيجهاش تاراج فرهنگ ديني و ملي ماست.
- به نظرتان همه مشکل در صدا و سيماست؟
نه اما عمدهاش آنجاست. ما هنوز در مملکت اسلامي بحث بيمه جامعه قرآني را حل نکردهايم. تکريمشان نميکنيم. من در کشورهاي خارجي ديدهام که چطور قراء و حفاظشان را احترام ميکنند. در فرودگاه برايشان مراسم استقبال ميگيرند ولي ما از اين کارها نميکنيم. حتي به دولت فعلي هم انتقاد دارم. اگر چه واقعا در وزارتارشاد اين دولت براي قرآن خيلي بيشتر از قبل هزينه شد، اما باز هم آن چيزي که مطلوب است رخ نداده، انتظار جامعه قرآني بيشتر از اينها بود. اگر قرار باشد در اين باره هم حرف بزنم چند ماهي بايد هر هفته با من مصاحبه کنيد. بنابراين خيلي سربسته عرض ميکنم که اوضاع خيلي خوب نيست.
روحالله رجايي، مجله آيه
منبع:تبیان
حامد شاکر نژاد را دیگر اکثر قریب به اتفاق فعالان و قرآن دوستان کشورمان می شناسند، آوازه و شهرت این جوان برومند مشهدی حتی از مرزهای این مرز و بوم بیرون رفته و به کشورهای همجوار اسلامی نیز رسیده است.
شاکرنژاد 26 ساله، به تازگی در رشته مدیریت بازرگانی فارغالتحصیل شده و امید است در آینده ای نه چندان دور به یکی از چهره های کم نظیر عرصه تلاوت قرآن بدل شود.
او با فن اختلاف قرائات به خوبی آشناست و اغلب تلاوت های مجلسی قرآن را به روایت های چندگانه می خواند.
صدای پخته، انعطاف پذیر، قدرتمند، انواع تحریرهای ریز و درشت و... به همراه استفاده بجا از مقام ها، گوشه ها، ملودی ها و مبدل های قرآنی، از وی چهره ای ممتاز و برجسته ساخته است؛ چندان که اگر کسی وی را نشناسد و فقط صدای او را بشنود گمان می کند یکی از قاریان مصری مشغول تلاوت است.
همین شاخصه ها موجب شده است تا تلاوت ایشان در میان کارشناسان و فعالان قرآنی دیدگاه های چندگانه ای را رقم زند:
1. عده ای بر این باورند که وی را می توان و باید آغازگر سبکی نوین در ایران به شمار آورد، قاری بین المللی کشور، استاد سبزعلی از این دسته است.
شاکر نژاد بسیار پر قدرت و جسورانه قرائت میکند و از اینکه مخالفانش درباره او چگونه می اندیشند، باکی ندارد.
2. برخی دیگر از پیشکسوتان قرآنی همچون علی اکبرحنیفی و سید محسن موسوی بلده اگرچه به نبوغ، تازگی و حسن تلاوت ایشان معترفند اما وی را به هیچ روی صاحب سبک نمی دانند بلکه سبک تلاوت این قاری را در رسته تلاوت های تلفیقی (با ویژگی هایی که تا کنون مانند آن کمتر شنیده شده است) ارزیابی می کنند.
3. استاد محمد تقی مروت، نخستین قاری بین المللی کشور و پایه گذار شیوه نوین تلاوت در ایران، که اتفاقا سالیانی چند از نزدیک محضر اساتید بزرگی چون شیخ مصطفی اسماعیل، شیخ عبدالباسط، شیخ حلیل الحصری و ... را درک کرده و اخیرا پس از 30سال دوباره به دیار دیرین خود باز گشته است، دیدگاه سومی را طرح کرده بر این باور است که:
این قاری جوان افزون بر اینکه سبکی نوین به میان نیاورده حتی در تلاوت هایش عناصری را افزوده است که آن را از سبک اصیل مصری و موسیقی صحیح و عربی قرآن دور می کند.
به هر روی آنچه مسلم است اینکه شاکرنژاد بسیار پر قدرت و جسورانه قرائت میکند و از اینکه مخالفانش درباره او چگونه می اندیشند، باکی ندارد.
چندی پیش مجله وزین "آیه" (ضمیمه قرآنی همشهری جوان) درهشتمین شماره خود، گفتگویی جذاب و صمیمی با وی انجام داد که در بخشی از آن چنین آمده بود:
آیه: به نظرم سبك شما از نظر صوتی نزدیك به سبك مرحوم شحات انور باشد؟
شاکر نژاد: خوب فهمیدید، مرحوم شحات انور وقتی زنده بود خودش به من در لبنان گفت: صدای شما از صدای فرزندانم به صدای من شبیه تر است.اما از نظر الحان، سبك من با سبك آن مرحوم تفاوت دارد.
چنانکه ملاحظه می کنید ایشان اگر چه جنس تلاوتش را به لحاظ ویژگی های صوتی شبیه به مرحوم محمد شحات انور می داند اما به لحاظ لحنی خود را صاحب سبک بر می شمرد.
اینکه براستی استاد حاج حامد شاکر نژاد مبتکر است یا مقلد مکتب شحات؛ سوالی است که با گوش سپردن به دو قطعه زیر می توانید در این باره قضاوت کنید.
قطعه نخست را با صدای شیخ محمد شحات انور؛
و قطعه دوم را با صدای حامد شاکر نژاد؛
برای دستیابی به تلاوتهای حاج حامد شاکر نژاد اینجا کلیک کنید