مختار از نگاه علماي شيعه
تبهای اولیه
یکی از پرسش هایی که در زمان حیات آیت الله العظمی بهجت از ایشان صورت گرفت پرسشی در مورد شخصیت مختار بن ابوعبید ثقفی بود.
به گزارش بولتن، شرح پرسش و پاسخ آیت الله بهجت را به نقل از کتاب ورق های آسمانی در زیر می خوانیم:
سؤال:
"نظر حضرتعالی درباره شخصیت مختار ثقفی که مورد تردید واقع شده است، چیست؟ علاقمندیم که دیدگاه شما را در این مورد بدانیم".
پاسخ:
«مختار اهل نماز بود. او از اولیای خدا بود. نماز را با حال عجیبی می خواند. در شأن مختار همین کفایت میکند که قاتل دشمنان اهل بیت(ع) و قتله سیدالشهداء(ع) بود.
نقل است که میگفت: "فلانی را کشتم، فلانی را کشتم ..." تا اینکه وقتی آخرین نفر را کشت گفت: "الان راحت شدم".
دوره نهضت او شاید 9 ماه بوده اما نوشتهاند:هنگامی که آخرین نفر که «محمد اشعث» یا «شمر» بود را به قتل رساند گفت: "الان اگر بمیرم دیگر باکی نیست". یعنی وقتی به نهایت مقصودش رسید گفت: "دیگر اگر بمیرم، غصهای ندارم".».
منبع: کتاب ورق های آسمانی/ محسن کمره ای زاده
علامه امینی در كتاب نفيس « الغدير» شرح نسبتا جامع و مفصلى در عظمت مختار نوشته اند و ایشان در مقام دفاع از مقام شامخ مختار رضی الله عنه مى فرمايد: اگر كسى در تاريخ و حديث و علم رجال با ديده دقت بنگرد، مى فهمد كه :
«... ان المختار فى الطليعة من رجالات الدين و الهدى و الاخلاص و ان نهضته الكريمة لم تكن الا لاقامة العدل ، باستيصال شاءفه الملحدين ، و اجتياح جذوم الظلم الاموى و انه منزح (اى مبعد) من المذهب الكيسانى »(7)
مختار در طليعه پيشگام مردان دين و هدايت و اخلاص است و نهضت مقدس او نبود مگر بخاطر استوار ساختن عدالت ، نابودى تبهكاران و قطع كردن شاخه هاى ظلم اموى ، و او از مذهب كيسانى دور است
- الغدیر،ج2، ص 343
علامه امینی، اسامی علمای بزرگ شیعه که در مدح و تعظیم و تجلیل مختار سخن گفتهاند، یادآور میشود و میفرماید: اسامی آن دسته از علمای اعلام که در تنزیه و بزرگداشت او سخن گفتهاند عبارتند از:
۱/ جمال الدین ابن طاووس، در رجالش.
۲/ آیت الله علامه حلی، در خلاصه.
۳/ ابن داود، در رجالش.
۴/ فقیه بزرگوار، ابن نما که کتابی مستقل در شخصیت مختار نوشته است. ذوب النضار.
۵/ محقق اردبیلی، در حدیقۀ الشیعه.
۶/ صاحب معالم، در تحریر طاووسی.
۷/ قاضی نوراله مرعشی، در مجالس.
۸/ شیخ ابو علی، در منتهی المقال.
۹/ علامه مامقانی، در تنقیح المقال.
۱۰/ محدث قمی، در منتهی الآمال.
۱۱/ آیت الله خویی، در معجم رجال الحدیث.
۱۲/ استر آبادی، در حاشیهای بر منهج المقال.
۱۳/ مرحوم سید مصطفی، در نقد الرجال.
۱۴/ سید یوسف بن محمد، در جامع الاقوال.
۱۵/ حاج ابراهیم الخوئی، در ملخّص المقال.
۱۶/ سید حسین بروجردی، در منظومه رجالیّهاش به نام زبدۀ المقال.
۱۷/ حاج ملا علی یاری تبریزی، در شرح منظومه فوق الذکر به نام بهجۀ الآمال.
۱۸/ حاج میرزا حبیبالله خوئی، در منهاج البلاغه، شرح نهجالبلاغه.
این بزرگان،همه بر نزاهت و قداست و پاکی و علو مقام و جلالت قدر مختار بن ابیعبید ثقفی اتفاق نظر دادند و همه یک صدا میگویند: مختار از سابقین اخبار است.
و متواتر بود که بعضی از بزرگان علم، توجه و عنایت خوبی نسبت به این مزار مبذول داشتهاند. و علامه بزرگ شیخ عبدالحسین طهرانی(ع) در آن عصر که برای تشرف زیارت عتبات عالیات به عراق آمد، نسبت به تعمیر و تجدید بنا و فحص و تفتیش مزار شریف مختار همت نمود و نشانی قبر او در صحن مسلم بن عقیل چسبیده به مسجد جامع اعظم کوفه روبروی حرم هانی بن عروه بر مومضع مرتفع و دکهای قرار دارد.
بنا به دستور آن عالم بزرگ این موضع حفر شد و آثار بنای مخروبهای کشف گردید که میگفتند در قدیم حمام بوده است و بر همان علامت قبر حفاری و تحقیق را ادامه دادند، در حین حفاری با هدایت و اشاره مرحوم علامه سیدرضا بحرالعلوم(ره) که فرموده بود: پدرم علامه سید مهدی بحرالعلوم میفرمود: مرقد مختار در زاویه شرقی جنب دیوار قدیمی مسجد کوفه میباشد (همین محل قبر فعلی) و مرحوم بحرالعلوم در حسین حفر به حضار و کسانی که مشغول حفاری بودند تاکید میکرد که برای مختار فاتحه بخوانند و با نظارت او و مرحوم شیخ عبدالحسین طهرانی همان موضع معین را حفاری کردند تا به لوحی رسیدند که بر روی آن این جمله نقش بسته بود «هذا قبر المختار بن ابیعبید الثقفی» و بدین گونه قبر مشخص شد و کار ساختمان و تعمیر انجام پذیرفت و بر سر در باب ورودی این جمله را نوشتند: «قد امر السید مهدی بحرالعلوم و الشیخ جعفر کاشف الغطاء بان یشید هذا ضریحا للمختار و عینا هذا الموضع قبرا له» یعنی حسبالامر علامه بحرالعلوم و شیخ جعفر کاشفالغطاء این مکان بازسازی شد و اینجا را محل قبر مختار معین نمودند.
علامه امینی راجع به زیارتنامه مخصوص مختار مینویسند: او در بزرگی و عظمت به مقامی نائل شده که شیخ عالیقدر شیعه، شهید اول در کتاب مزار خود زیارتی خاص برای او نقل کرده است که با آن زیارتنامه او را زیارت میکنند و در آن به شهادت بر رستگاری و پاکی و خیراندیشی او در ولایت اهل بیت(ع) و اخلاص و اطاعت از خدا و محبت امام سجاد(ع) و خشنودی رسول خدا(ص) و امیرمومنان(ع) تصریح شده است:
و انه بذل فی رضا الائمۀ و نصرۀ العترۀ الطاهرۀ و الاخذ بثارهم
و همانا او (مختار) در راه خشنودی اهل بیت و یاری خاندان پاک پیامبر و گرفتن انتقام خون شهدای آنان جانفشانی کرد.
و از نقل این زیارتنامه به دست میآید که از قدیم الایام مرقد مبارک مختار زیارتگاه علاقهمندان شیعه بوده و از مشاهد متبرکه نزد شیعیان بوده است و دارای گنبد و بارگاه میباشد آنچنان که ابن بطوطه در سفرنامه خود به آن اشاره کرده است.
آیۀالله خویی درباره مختار مینویسد: والاخبار الواردۀ فی حقه، علی قسمین: مادحۀ و ذامۀ. اما المادحۀ، فهی متضافرۀ؛ اخبار و روایاتی که درباره مختار رسیده، دو قسم است: ۱/اخباری در مدح و ستایش او 2.اخباری که در مذمت اوست اما اخبار در مدح، قویتر و برتر است.
آیت الله خویی میفرماید: «و از بعضی روایات روشن میشود که قیام مختار با اذن خاص امام سجاد(ع) بوده است»... و یظهر من بعض الروایات ان هذا کان باذن خاص من السجاد علیه السلام... .
سید ابوالقاسم خوئی(ره)، معجم رجال الحدیث، چاپ سوم، قم مدینة العلم 1403ق، ج18، از ص99 تا ص 102.
[5] . الغدیر،
«... خلاصه تمام آن چه ذكر شده این است كه این فرد (مختار) مذهبش امامی و معتقد به امامت ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ بوده و قیام و حكومت او با اجازه امام سجاد ـ علیه السّلام ـ صورت گرفته است.
علامه مامقانی (ره) با صراحت میفرمایند:«محققاً حكومت و قیام مختار با اجازه امام سجاد ـ علیه السّلام ـ بوده است.»
تنقیح المقال، عبدالله مامقانی (ره)، ج3، ص206، مؤسسه اهل البیت لاحیاء التراث، قم، 1381 ش.
مورخ معاصر شریف القرشی (ره) درباره شخصیت مختار مینویسد:«مختار یكی از شخصیتهای برجسته شیعه است او شمشیری از شمشیرهای خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بود و قلبش بیش از همه بر ظلمی كه بر اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ گذشت میتپید. ولی در راه جهاد مقدس خود سعی و كوشش فراوان داشت تا قدرت را در دست بگیرد اما نه برای جاهطلبی و ریاست بلكه برای خون خواهی اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و انتقام از قاتلین او ... روش سیاسی او اجرای عدالت اجتماعی در زمان حكومتش بر اساس حكومت عادلانه امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ بود مختار از زهد و تقوای فراوانی برخوردار بود و به مبانی دینی سخت پایبند بود. مورخان دربارة ایام كوتاه حكومتش گفتهاند كه وی بیشتر روزها را روزة شكر میگذارد و این شكرانة نعمتی بود كه خداوند به او عطا كرده بود كه توانست انتقام خون امام حسین ـ علیه السّلام ـ و اهل بیت پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ را بگیرد و بر نابودی پلیدان و ناپاكان از صحنة تاریخ توفیق یابد.
حیاة الامام الحسین ـ علیه السّلام ـ باقر شریف قریشی، مدرسة الایروانی قم، 1974 م، ج3، ص453 و ص455
مختار کذاب
بله مختاري که از سوي دو دشمن بزرگ مثل امويان وزبيريان کذاب ناميده شد ودل اهل بيت را خوشحال کرد
حکومت مختار مصادف بود با تقسيم مملکت اسلامي به حکومت امويان درشام ،حکومت ال زبير مکه وحکومت مختار در کوفه
از آنجا که مختار دشمن خوني بني اميه بود،وآنان را عاملان اصلي جنايت کربلا مي دانست طبيعي است که آنان در ادامه حکومتشان که تقريبا 60سال طول کشيد تاتوانستند عليه مختار جو سازي نموده وحديث جعل کنند
از طرفي زبيريان نيز که قبل از مختار بر کوفه مسلط بودند ومختار انان را از کوفه بيرون راند نمي توانستند دشمني خود با مختار را ناديده بگيرند لذا در جو عليه مختار شرکت کردند
راستي چر ايزيد با اين همه ظلمي که به خاندان پيامبر کرد وسال بعد مدينه رابه خاک خون کشيد روايتي از پيامبر عليه او يافت نمي شود که کذاب باشد ولي مختار که به خونخواهي اهل بيت بلند شد روايتي از پيامبر عليه وي ساخته شده که کذاب است !!!!اين دليل بر جعل روايت نيست
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمودند: «مختار را بد نگوئید که او دشمن ما را کشت و انتقام خون ما را گرفت.» (عالمی، محمدعلی، حسین نفس مطمئنه، تهران، انتشارات هاد، چاپ اول، 1372، ص 39.(در جای دیگر به پسر مختار می فرماید: «خدا پدرت را بیامرزد، حق ما را از هر که بر او حق داشتیم گرفت.»(مجلسی. بحارالانوار، بیروت، موسسه وفاء، چاپ دوم، 1403، ج 45، ص 351)
نقل نوشته اصلی توسط : عماد مختار را بد نگوئید که او دشمن ما را کشت و انتقام خون ما را گرفت
سلام عليک
لطف بفرماييد منظورتان راواضح تر بيان نماييد
لطف بفرماييد منظورتان راواضح تر بيان نماييد
توکتاب ها نوشته است منجی انتقام از قاتلین امام سوم را میگیرد !!!!!
توکتاب ها نوشته است منجی انتقام از قاتلین امام سوم را میگیرد !!!!!
منافات ندارد،يكي از صفات خداوند نيز منتقم است،مي شود از اين نتيجه گرفت كه پس منجي عج الله فرجه منتقم نيست؟!!!
هنگامی که آخرین نفر که «محمد اشعث» یا «شمر» بود را به قتل رساند گفت: "الان اگر بمیرم دیگر باکی نیست". یعنی وقتی به نهایت مقصودش رسید گفت: "دیگر اگر بمیرم، غصهای ندارم".».
مگه آخرین نفر شمر بود؟
تو فیلم مختار که تو همین قسمت شمر کشته شد!!!
فرموده اند شمر یا محمد اشعث باضرس قاطع نگفته اند شمر
البته تاریخ نگاران نیز مختلف نوشته اند که به زودی متن انان را قرار می دهم
شیـخ طوسى(ره) مىنویسد: «شمر را دستگیر کردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مىکرد.»
براى شمربن ذى الجوشن اسمهاى دیگرى چون اوس یا شرحبیل نیز ذکر شده است. او را ذى الجوشن، صاحب زره و جوشن مىگفتند زیرا سینه او برآمده بود و همانند سپرى بسته شده نشان مىداد. او نخست از یاران على علیهالسلام در جنگ صفین و از فرماندهان شجاع و نامدار کوفه بود که در کنار حسن (ع) و حسین (ع) در رکاب امام علیهمالسلام حاضر بوده است اما سرشت ناپاک او به خاطر عمل زشت مادرش بر محیط و آداب الهى و اجتماعى چیره شد و سرانجام در لشکر عبیداللّه بن زیاد قرار گرفت.
روزى مادر شمر که زن بزچرانى بود و در بیابان به کار خود مشغول بود، از چوپانى که از کنار او مىگذشت، تقاضاى آب کرد تا با آن رفع عطش کند. چوپان تقاضاى شیطانى خود را شرط دادن آب قرار داد و او نیز پذیرفت و از این طریق، نطفه شمر منعقد شد از این رو امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا خطاب به او فرمود: «یابن راعیة المِعْزى»؛ اى پسر زن بزچران!
این فرد جنایتکار شماره یک کربلا، توانست از چنگ مختار بگریزد اما مختار دسـتـور داد کـه او را هـر کجا رفته اسـت، پـیـدا کـنـنـد و بـه سـزاى اعمال ننگینش برسانند. شمر در ماجراى شورش کوفه بر ضدّ مختار از عاملان اصلى بود.
در کتاب تاریخ طبری جلد ششم صفحه ۵۳ آمده است: «مـسـلم ضـبـائى که هم قبیله شمر بود، مىگوید: «ما فرار کردیم و خود را به محلى در مسیر کـوفـه و بصره به نام ساتیدما رساندیم و در نزدیکى آن محل، دهکده کوچکى به نام کلتانیّه در حوالى سواحل فرات قرار داشت. ما در کنار تپّهاى مخفى شدیم که توسط یک روستایی جای ما لو رفت. شب هنگام بود که ماموران مختار ما را محاصره کردند. شمر را دیدم که جامهاى خوشبافت به تن داشت و بدنش پیس (بیماری برص) بود. ما حتى فرصت سوارشدن بر اسب را نیافتیم. درگیرى شدیدى رخ داد. ساعتى بعد صداى الله اکبر شنیدم و کسى فریاد زد خداوند، خبیثى را کشت».
در جلد ششم تاریخ طبری صفحه ۳۳۸ نیز به نقل از شیـخ طوسى(ره) آمده است: «شمر را دستگیر کردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مىکرد.»
همچنین در همین کتاب و در همان جلد در صفحه ۳۷۴ امده است: «عبدالرحمن بن عبد مىگوید: من شمر را به هلاکت رساندم. مختار تا نگاهش به سر بریده شمر افتاد، سجده شکر به جاى آورد و دستـور داد آن سـر را بـالاى نـیـزه کـنـنـد و مقابل مسجد جامع شهر در معرض دید مردم قرار دهند تا موجب عبرت همگان باشد».