شبهه-منظور از زدن زنان در قرآن چیست
تبهای اولیه
شبهه : منظور از زدن زنان كه در آیه 34 سوره نساء كه مجاز شمرده شده است چیست؟ اگر چه آیه صراحت در زدن دارد ولى برخى مقصود از آن را تادیب توسط حاكم دانسته اند; اگر چنین مطلبى صحت دارد چرا فعل امر از باب «ضرب» به كار رفته، نه از باب تأدیب؟
علامه مصطفوی ره در مورد معنای «ضرب» می نویسد:ضرب به معنى زدن چيزيست به ديگرى، روى برنامه و مقصود معيّن، خواه بوسيله دست باشد يا به قدم يا با سخن و كلام.
در آیه مورد بحث زدن به قصد تادیب است تا زنی که نه اندرزها در او تاثير كند، و نه جدا شدن در بستر و كم اعتنايى به وی و راهى جز" شدت عمل" باقی نگذارد ، از طريق" تنبيه بدنى" به انجام وظائف خويش در قبال شوهر اقدام کند.
تشکر:Gol:
با سلام
بسیار ممنون که بهمین راحتی و زیبایی برای کتک زدن زنان جواز شرعی صادر میکنین!! و اقایون رو از حقوقشون مطلع می کنین و کلا اقایون راحت باشن چون از همه لحاظ براشون جواز شرعی و راه حل شرعی صادر شده!!
فقط یک شبهه هم بنده دارم برای مردان تنبیه یا همان "شدت عمل" نیست؟ و اگه هست از جانب چه کسانی باید صورت بگیره؟!
تشکر
باسلام وممنون از جواب جناب سعید
لازم است بدانیم که مردان سرپرست زنانند، به خاطر برتري هايي كه خداوند براي بعضي نسبت به بعضي ديگر قرار داده است و به خاطر انفاق هايي كه مردان براي زنان شان ميكنند. پس زنان صالح، آنها هستند كه متواضع اند و در غياب شوهرشان اسرار و حقوق او را حفظ ميكنند، و اما آن دسته از زنان را كه از طغيان و مخالفت شان بيم داريد، پند و اندرز دهيد (و اگر مؤثر واقع نشد) در بستر از آنها دوري كنيد (و اگر آن هم مؤثر نشد) آنان را تنبيه كنيد و اگر از شما پيروي كردند، به آن تعدّي نكنيد و بدانيد خداوند بلند مرتبه است". در اين آيه بحث شده كه اداره خانواده و مسئوليت آن بر دوش مرد است.
البته مسئوليت و رياست به معناي اداره كردن خانه و زن و فرزندان است. خانه كه يك واحد كوچك اجتماعي است، همانند يك جامعه، احتياج به سرپرست (رئيس) و نظارت دارد.
قرآن در اين جا تصريح ميكند كه سرپرستي و مسئوليت خانواده برعهده مرد است. اين موقعيت به خاطر وجود خصوصياتي است كه در مرد هست، مانند قوت و قدرت جسماني و فكري و غلبه بر احساسات و عواطف، به عكس خانمها كه از نيروي عاطفي بيشتري برخوردارند. به علاوه تعهد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزينههاي زندگي و پرداخت مهر دليل بر وظيفه سخت سرپرستي و قيمومت است.
البته ممكن است زناني در جهات فوق بر شوهرانشان امتياز داشته باشند، ولي قوانين هميشه به صورت كلي و نوعي وضع ميشود و به تك تك افراد نظر ندارد. شكي نيست كه از نظر كلي، مردان نسبت به زنان براي اين كار آمادگي بيشتري دارند، اگر چه زنان ميتوانند نيز وظائفي به عهده بگيرند كه اهميت آن مورد ترديد نيست. ناگفته نماند كه سپردن اين وظيفه به مردان، به دليل بالاتر بودن شخصيت تكويني آنها است و نه سبب امتياز و برتري مردان از زنان در جهان ديگر، زيرا امتيازات اخروي بستگي به مقدار تقوا و پرهيزگاري دارد "ان اكرمكم عند الله اتقيكم".
پس در قسمت اول اين آيه به خاطر امتيازات تكويني (قوت جسم و فكر) كه مردان دارند، مسئوليت به آنان واگذار شده است. اما در ناحيه زنان، آيه آنها را به دو قسم تقسيم كرده است:
1 - خانم هايي كه صالحات و قانتات هستند؛ يعني درست كار و خاضع و متعهد در برابر نظام خانواده هستند. اينگونه زنان مورد احترام مردان شان هستند و بايد مردان نهايت احترام و حقشناسي را نسبت به آنان انجام دهند.
2 - خانمها و زنان متخلفي كه وظايف خود را به درستي انجام نميدهند و نسبت به شوهرشان خاضع نيستند. مردان در برابر اين گونه زنان وظائف و مسئوليت هايي دارند كه بايد مرحله به مرحله انجام دهند.
مرحله اول موعظه و نصيحت است.
مرحله دوم در صورتي كه اندرزهاي مرد سودي نداشت بايد در بستر از او دوري كند و نسبت به او در هم خوابي بي اعتنايي كند و عدم رضايت خود را از رفتار او آشكار سازد تا با همين واكنش خفيف، در روح او تأثير بگذارد.
در صورتي كه سركشي كنند و وظايف خود را انجام ندهند و از خود سرسختي نشان دهند و راهي جزء شدت عمل باقي نماند، براي وادار كردن آنها به انجام تعهدها و مسئوليتها، از طريق تنبيه بدني وارد شود.(1)
در اين جا ممكن است ايراد شود كه چگونه اسلام به مردان اجازه داده كه متوسل به تنبيه بدني شوند؟
پاسخ اينكه: اولاً تنبيه بدني در مورد زنان وظيفه نشناسي مجاز شمرده شده است كه هيچ وسيله ديگري براي آنان مفيد واقع نشود. اين موضوع تازهاي نيست و در تمام قوانين دنيا هنگامي كه طرق مسالمتآميز براي وادار كردن افراد به انجام وظيفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت ميشوند.
ثانياً: تنبيه بدني بايد ملايم و سبك باشد، به طوري كه موجب كبود يا مجروح شدن نشود.
ثالثاً: زدن جنبه انتقامجويي ندارد، بلكه يك نحوه درمان است.(2)
پي نوشتها:
1 - تفسير نمونه، ج3، ص 371.
2 - همان، با تغييرات و اضافات.
موضوع را در قالب تشبيه و تمثيل خدمتان عرض میکنم که جناب بی دل قانع شوند.
كلاسي را در نظر بگيريد كه دانشآموزي آن را با ايجاد سر و صدا و بيانضباطي مختل كردهباشد. مسلماً وظيفه معلم جز مهرباني و تذكر و اندرز و ارشاد شاگردان نيست. اكثريت شاگردان معمولاً در چنين مواردي دست از اخلالگري بر ميدارند. اما اگر اقليتي بخواهند باز هم نظم و آرامش كلاس را مختل سازند، معلم متوسل به "حربه نمره" ميشود و آنان را به محروميت از امتحان هشدار ميدهد. به نظر نميرسد كسي باز هم به اخلالگري ادامه دهد، ولي اگر با وجود اين تدابير، همچنان به اخلال در نظم كلاس ادامه داد، فقط دو راه براي معلم باقي ميماند؛ يا بايد تحمل كند و او را آزاد بگذارد، در اين صورت ادامه كلاس امكانپذير نبوده و حقوق ساير محصلين، كه بايد از كلاس استفاده كنند، و نظم آموزشي پايمال خواهد شد. يا آنكه به "زور" او را از اخلال باز دارد (مثلاً دست او را گرفته و موقتاً از كلاس اخراج نمايد).
آيا اگر معلمي، پس از اجراي مراحل تذكر و تهديد (در مورد خطاكاران)، براي اداره و ادامه كلاس متوسل به توبيخ گردد، توهيني به شاگردان تلقي ميشود، يا تدبيري به نفع خود آنها انديشيدهاست؟ درست است كه هيچ مدرسهاي براي تنبيه تأسيس نشده و هيچگاه تنبيه نميتواند جاي تعليم را بگيرد، امّا آيا كاربرد آن در موارد نادر و استثنائي، در شرايطي كه راه حل هاي قبلي موثر واقع نشده، خلاف منطق و مصلحت است؟ علاوه بر آنكه، وجود چنين كيفري، خود به خود مانع ارتكاب خطا گشته و نگراني از اجراي آن نقش پيشگيرانه مهمي خواهد داشت
سلام به همه دوستان خوب قرآن پژوه
دیدن این تاپیک خالی از لطف نیست .
آیا در اسلام تنبیه بدنی زن ها جایز است؟
موفق باشید.:Gol: :Gol::Gol: