با منکرات امروزه چه کنیم
تبهای اولیه
دعا کنیم .........
نگاه کنیم .........
.
.
سخن هم اگر گویم , فایده ندارد چون دولت بطور غیر مستقیم حمایت میکند :
یا با توجیه موضع موجود
یا باسکوت
یا با عدم برخورد
با خود متدیین که امر به معروف ونهی از منکر میکنند برخورد میشود
دولت فعلی عزم واراده ای در دفاع از ارزشها وباورهای دینی ندارد ........
بیشتر به فکر قاشق وکلنگ هست تابه فکر قلم وترازو .........
درداقتصاد برایش مهمتر از تا درد دین
خداوند متعال امتهای قبل را به خاطر گناه ومعصیت هلاک ساخت
قوم لوط - عاد - ثمود -صالح - شعیب -ال فرعون - بنی اسرائیل - نوح .و.. و.و.
.
.
هدف از قیام پیامبران خدا اول معنویت بعد مادیات.......
پیامبر اکرم فرمود:
من برای مکارم اخلاق مبعوث شدم
پیامبر اکرم فرمود: من برای مکارم اخلاق مبعوث شدم
:Kaf:
[=Arial Black]یاس من گرامی و بزرگواران می توانید نمادها و نشانهای یکمسلمان را برای این حقیر شرح دهید؟
[=Arial Black] و دوم اینکه بفرمائید چه نقطه تمایزی بین مسلمین و دیگر اهل کتاب هست که مسلمانی کاملترین دینها گردیده؟
یاحق
أسلام ما ؛اسلام کتاب وسنت است نه اسلام خرافه وبدعت است
أسلام ما اسلام تعبد وتعقل است نه اسلام التقاط وجهالت است
أسلام مااسلام دنیا وآخرت است نه اسلام دنیا طلبی ورهبانیت است
أسلام ما اسلام علم ومعرفت است نه اسلام تحجر وغفلت است
أسلام ما اسلام دیانت وسیاست است نه اسلام ورد زبان وعافیت است
أسلام ما اسلام فرد وجامعه است نه اسلام تشریفات وبی خاصیت است
أسلام ما اسلام جهاد وشهادت است نه اسلام قعود واسارت است
أسلام ما اسلام نجات بخش محرومین نه اسلام بازیچه دست ابر قدرت است
أسلام ما اسلام ناب محمد نه اسلام امریکای لا مذهب است
به چه دلیل تنها اسلام دین حق است و سایر ادیان باطل است؟
بشر آفریده شده تا به کمال برسد، و چون به تنهایی و با تکیه بر عقل خود نمیتواند راه سعادت را تشخیص دهد و نیاز مند پیام و راهنمایی الهی است، خداوندپیامبران را به عنوان راهنمای راه سعادت برانگیخت.
در این را ادیان الهی از ادیانغیر الهی جدا می شود و اصولاً در قدم اول ضرورت آمدن پیامبران از طرف خداوند ثابتمی شود که طبعاً ادیان غیر الهی مانند بودا و هندو (اگر غیر الهی باشند) جدا میشوند.
اما در مورد ادیان الهی که بحث اصلی و بلکه تمام بحث این نوشتار است، انساندر تعلیمات انبیا مانند یک دانش آموز بوده که او را از کلاس اوّل تا آخرین کلاسبالا برند.
از این رو بشر در هر دوره ای طبق مقتضیات زمان و پیشرفتی که پیدا میکرد، نیازمند پیام نو و پیام آور نو بوده است که بدین لحاظ ظهور پیامبران، تجدیددائمی شرایع نزول کتاب های آسمانی انجام می گرفت. با تکامل انسان، دین هم متکامل میشد، تا این که بشریت به حدی رسید که بتواند برنامه کامل سعادت را دریافت نماید.
دراین زمان که دورة خاتمیت است، توسط حضرت محمد(ص) که آخرین پیامبر الهی است، دیناسلام به صورت کامل عرضه شد و با آمدن اسلام همة ادیان گذشته منسوخ گردید و همة بشرمکلف شدند از اسلام پیروی نمایند.
[1] پس از آن جا که اسلام آخرین دین آسمانی و کاملترین ادیان است و با آمدن این دین، ادیان قبلی نسخ شده است، (زیرا با وجود کامل،نیازی به ناقص نمی باشد)[2]و تنها دین حق، اسلام است.
به بیانی دیگر:
دین حق درهر زمانی، یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است از آن پیروی کند. البته میان پیامبراناختلاف و نزاعی وجود ندارد. پیامبران خدا همگی به سوی یک هدف و یک خدا دعوت میکنند.
آنان نیامده اند که میان بشر گروه های متناقضی به وجود آورند، ولی این سخن بهآن معنی نیست که در هر زمانی چندین دین حق وجود دارد و انسان می تواند در هر زمانی،هر دینی را که می خواهد بپذیرد. بر عکس معنای سخن این است که انسان باید همةپیامبران را قبول داشته باشد و بداند که پیامبران سابق مبشّر پیامبران لاحق خصوصاًخاتم و افضل شان بوده اند و پیامبران بعدی مصدّق پیامبران سابق بوده اند، پس لازمةایمان به همه پیامبران این است که در هر زمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم کهدورة او است و قهراً لازم است در دورة ختمیه به آخرین دستورهایی که از جانب خدا بهوسیلة آخرین پیامبر رسیده عمل کنیم.
قرآن کریم می فرماید: " هر کس غیر از اسلامدینی بجوید، هرگز از او پذیرفته نیست و او در جهان دیگر از جمله زیانکاران خواهدبود".[3]
ممکن است گفته شود مراد از اسلام، خصوص دین اسلام نیست، بلکه منظورتسلیم خدا شدن است. پاسخ این است که البته اسلام همان تسلیم است و دین اسلام، دینتسلیم است، ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و دراین زمان شکل آن، دین گرانمایهای است که به دست حضرت خاتم الأنبیا ظهور یافته است و قهراً کلمه اسلام فقط برآن منطبق می گردد.
به عبارت دیگر: لازمة تسلیم خدا شدن پذیرفتن دستورهای او است، وروشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور خدا همان است کهآخرین رسول آورده است.[4]
پس بعد از بعثت رسول اکرم(ص) تنها دین حق، اسلام است وادیان دیگر منسوخ شده و باطل اعلام گردیده است. چنان که پیامبر اسلام(ص) رسالت خودرا جهانی اعلام نمود و یهود و نصارا و همه پیروان ادیان دیگر را دعوت به اسلام کرد. قرآن خطاب به پیامبر(ص) می گوید: "بگو ای مردم، من فرستادة خدا برای همة شماهستم".[5] "ای محمد، ما تو را برای همة مردم بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم".[6]
" او است که پیامبر خود را با هدایت و دین حق و پایداری فرستاد،تا پیامبر خود و آیین او را بر تمام دین ها غالب سازد، اگر چه مشرکاننخواهند".[7]
بنابراین از نظر یک فرد مسلمان با دلایل عقلی مسئلة قطعی است کهتنها دین حق، اسلام است.
افزون بر این می توان گفت: پس از ظهور اسلام، غیر ازاسلام، دین واقعی که بتوان گفت دین خدا است، وجود ندارد، زیرا کتاب های آسمانیپیامبران صاحب شریعت که در بردارندة قوانین الهی بودند و محتوای دین محسوب می شدند،به مرور زمان به کلی محو شد و یا دستخوش تحریف قرار گرفت.
چنان که تورات موسی(ع) مورد تحریف های فراوان قرار گرفت، و چیزی به نام انجیل عیسی(ع) باقی نماند، بلکه ازدست نویس های افرادی که از پیروان حضرت شمرده می شدند، مجموعه هایی تهیه شد و بهنام کتاب مقدس معرفی گردید. هر شخص بی غرضی که نظری بر عهدین (تورات و انجیل فعلی) بیفکند، خواهد دانست که هیچ کدام از آن ها کتابی که بر موسی(ع) یا عیسی(ع) نازل شدهنیست.
تورات خدا را به صورت انسانی ترسیم می کند که نسبت به بسیاری از امورآگاهی ندارد.[8] و بارها از کار خود پشیمان می شود،[9] با حضرت یعقوب کشتی می گیردو نمی تواند بر او غالب شود و سرانجام التماس می کند که از او دست بردارد تا مردم خدا را در چنین حالی نبینند.[10]
در یک جمله: وحی های نازل شده
بر این دو پیامبر بزرگوار تحریف شده و نمی تواند نقش خود در هدایت مردم را ایفا کندو نمی تواند به عنوان دین و وحی الهی تلقی شود، ولی وحی نازل شده بر پیامبراسلام(ص) بدون هیچ تحریف موجود است و برای همیشه از تحریف مصون باقی خواهد ماند،چرا که خدا مصونیت قرآن کریم از هر گونه تحریف را ضمانت کرده و فرمود: "ما قرآن رانازل کردیم و ما به طور قطع نگهدار آنیم".[12]افزون بر آن چه گفته شد، با اثبات نبوت و رسالت حضرت محمد(ص) حق بودن اسلام و بطلان ادیان دیگر ثابت می شود، زیرا همهقبول دارند که آن حضرت که آورندة اسلام است، همة ادیان گذشته را منسوخ اعلام نمود وپیروان آن ادیان را دعوت به پذیرش اسلام نمود.
نبوت پیامبران از سه طریق اثباتمی شود:
1- قرائن و شواهدی که به صدق دعوی او گواهی دهند.
2- تصدیق پیامبرپیشین.
3- معجزه ای که همراه با ادعای نبوت آورده شود.
نبوت پیامبر اسلام(ص) از هر سه راه اثبات می شود:
الف) وارستگی حضرت از آلودگی های محیط، محتوای دعوتاو، شخصت و خصال گروندگان به مکتب او، تأثیر مثبت در محیط و پی ریزی یک تمدن عظیم وبا شکوه و سوابق زندگی آن حضرت، همه گواه بر صدق دعوای او است.
مردم مکه چهل سالزندگی پر افتخار آن حضرت را از نزدیک دیده بودند که کوچک ترین نقطة تاریکی در آنیافت نمی شد و آن چنان او را به راستگویی و درست کرداری شناخته بودند که لقب امینبه حضرت داده بودند. طبعاً در مورد چنین شخصی احتمال دروغ و ادعای کذب داده نمیشد.
ب) پیامبران پیشین، بشارت بعثت آن حضرت را داده بودند و گروهی از اهل کتاب،انتظار ظهور او را می کشیدند و نشانه های روشن و گویایی از وی در دست داشتند. حتیبه مشرکان عرب می گفتند که از میان فرزندان حضرت اسماعیل کسی مبعوث به رسالت خواهدشد که پیامبران پیشین و ادیان توحیدی را تصدیق خواهد کرد. بعضی از دانشمندان یهود ونصارا، با استناد به پیشگویی ها به حضرت ایمان آوردند.
عجیب این است که در همینتورات و انجیل تحریف شده، با همة تلاش و کوششی که برای محو کردن این گونه بشارت هاآمده، نکته هایی یافت می شود که حجت را بر حق جویان تمام می کند، چنان که بسیاری ازعلمای یهود و نصارا که طالب حق و حقیقت بودند، با استفاده از همین نکات و بشارت هاهدایت شدند و به دین مقدس اسلام ایمان آوردند.
از جمله می توان از "میرزا محمد رضا" از دانشمندان بزرگ یهود تهران، صاحب کتاب "اقامه الشهود فی ردّ الیهود" و پروفسور "عبدالأحد داود" اسقف سابق مسیحی، صاحب کتاب "محمد در تورات و انجیل" یادکرد.[13]
ج) رسول اکرم(ص) معجزه های گوناگون برای صدق نبوت خود داشته، ولی قرآنکریم معجزة جاوید خاتم الأنبیا است که در تمام ادوار می درخشد و در هر عصر و نسلی،بُرهانی قاطع بر نوبت حضرت است. از بدو نزول قرآن در مکه که با سوره های کوچک آغازشد، رسول اکرم(ص) رسماً بر آن تحدّی کرد، یعنی مدعی شد که قرآن کار خدا است و از منو هیچ بشر دیگر ساخته نیست که مانند آن را بیاورد.
اگر باور ندارید، آزمایش کنید واز هر کسی می خواهید کمک بگیرید، ولی بدانید اگر همه آدمیان و جنّیان با یکدیگرهمکاری کنند، قدرت چنین کاری را نخواهند داشت. نه تنها قدرت برآوردن کتاب کاملی مثلقرآن را ندارند، بلکه ده سوره، حتی یک سوره و یا یک سطری مانند سورة توحید و سورةکوثر را نخواهند داشت.[14]
پس جای شکی نیست که قرآن ادعای معجزه بودن خودش رادارد و آورندة این کتاب آن را به عنوان معجزة جاودانی و دلیلی محکم بر پیامبری خودبر همة جهانیان و برای همیشه عرضه داشته است. اکنون بعد از گذشتن بیش از چهارده قرن، این ندای الهی هر صبح و شام به وسیلة فرستنده های دوست و دشمن به گوش جهانیان می رسد و حجت را برایشان تمام می کند.
می دانیم که پیامبر اسلام(ص) از نخستین روز اظهار دعوتش با دشمنان سر سخت و کینه توزی مواجه شد که از هیچ گونه کوششی برایمبارزه با این آیین الهی کوتاهی نکردند و پس از نومید شدن از تأثیر تهدیدها و تطمیعها، کمر به قتل حضرت بستند که با تدبیر الهی خنثی شد و حضرت به مدینه هجرت کرد وبعد از هجرت هم بقیة عمر شریفش را در جنگ های متعدد با مشرکان سپری کرد، و از هنگامرحلتش تا امروز هم همواره منافقین داخلی و دشمنان خارجی در صدد خاموش کردن این نورالهی بوده و هستند و از هیچ کاری در این راه فروگذار نکرده و نمی کنند.
اگر آوردنکتابی مانند قرآن کریم امکان می داشت، هرگز از آن صرف نظر نمی کردند. دراین عصر همکه همة دولت های بزرگ دنیا اسلام را بزرگ ترین دشمن برای سلطة ظالمانه خودشانشناخته و کمر مبارزة جدّی با آن را بسته اند و همه گونه امکانات مالی و عملی وسیاسی و تبلیغاتی را در اختیار دارند، اگر می توانستند اقدام به تهیه یک سطر مشابه یکی از سوره های کوچک قرآن می کردندو آن را به وسیلة رسانه های گروهی و وسایلتبلیغات جهانی عرضه می داشتند، زیرا این کار ساده ترین و کم هزینه ترین و مؤثرترینراه برای مبارزه با اسلام و جلوگیری از گسترش آن است.
قرآن از جهات مختلف اعجازدارد، از جمله:
1- اعجاز از نظر فصاحت.
2- از نظر معارف.
3- از نظر طرحمسایل تاریخی.
4- از نظر قوانین.
5- از نظر علوم روز.
6- از نظر اخبارغیبی.
7- از نظر عدم اختلاف میان آیات.
قرآن با این که از حروف الفبایی تشکیل شده، ولی از لحاظ فصاحت و بلاغت و زیبایی و چینش الفاظ معجزه است. حتی سخن فصیحترین مردم و مأنوس ترین آنان با قرآن یعنی پیامبر اسلام(ص) و حضرت علی(ع) از نظرزیبایی و فصاحت، کاملاً با قرآن متفاوت است.
سبک قرآن نه شعر است و نه نثر. شعرنیست برای این که وزن و قافیه ندارد. به علاوه شعر معمولاً با تخیّل شاعرانه همراهاست. قوام شعر به مبالغه واغراق است که نوعی کذب است.
در قرآن تخیّلات شعری وتشبیه های خیالی وجود ندارد. در عین حال نثر معمولی هم نیست. زیرا از نوعی انسجام وآهنگ و موسیقی برخوردار است که در هیچ سخن نثری تا کنون دیده نشده است. مسلمانانهمواره قرآن را با آهنگ های مخصوص تلاوت کرده و می کنند که مخصوص قرآن است.
هیچسخن نثری مانند قرآن آهنگ پذیر نیست؛ آن هم آهنگ های مخصوصی که متناسب با عوالمروحانی است، نه آهنگی مناسب مجالس لهو. پس از اختراع رادیو هیچ سخن روحانی نتوانست با قرآن از نظر زیبایی و تحمل آهنگ های روحانی برابری کند. علاوه بر کشورهایاسلامی، کشورهای غیر اسلامی نیز از نظر زیبایی و آهنگ، قرآن را در برنامه هایرادیویی گنجانیدند.
هر کس از شنیدن قرآن لذتی می برد که از هیچ شعر و نثر دیگر عربیآن لذت حاصل نمی شود. از این رو با آن که تورات و انجیل به عربی ترجمه شده است وپیروان آن ها بسیار مایلند که به جای قرآن، آن ها با آهنگ خوانده شود، ولی این کاررا نمی کنند، چون می دانند که موجب تمسخر خواهد بود.
عجیب این است که زیباییقرآن، زمان و مکان را در نوردیده و پشت سرگذاشته است. بسیاری از سخنان زیبا مخصوصیک عصر است و با ذائقة عصر دیگر جور در نمی آید و یا حداقل مخصوص و سلیقه یک ملتاست که از فرهنگی ویژه برخوردار می باشند، ولی زیبایی قرآن نه زمان می شناسد و نهنژاد و نه فرهنگ مخصوص همة مردمی که با زبان قرآن آشنا شدند، آن را با ذائقة خودمناسب یافتند.
هر چه زمان می گذرد و به هراندازه ملت های مختلف با قرآن آشنا میشوند، بیش از پیش مجذوب زیبایی قرآن می شوند.[15] در زمینه اعجاز قرآن به پیامقرآن، ج 8 از آیت الله مکارم شیرازی مراجعه شود.
نتیجه: هر فرد عاقلی که جویای حقیقت باشد، با توجه به این نکات یقین خواهد کرد که قرآن کریم کتاب استثنایی ومعجزه است. از بزرگترین نعمت های الهی بر جامعه همین است که این کتاب شریف را بهگونه ای نازل فرمود که همواره به صورت معجزه ای جاویدان باقی بماند و دلیل صدق وصحتش را با خودش داشته باشد.
از این رو بهترین دلیل قاطع بر صدق دعوت پیامبراسلام(ص) و حقانیت اسلام است. چون قرآن و پیامبر آشکار را اعلام کرده اند دینی جزاسلام پذیرفته نیست،[16] باطل بودن ادیان دیگر روشن می شود.
ضمناً می توان بامقایسة احکام و قوانین اسلام با مسایل طرح شده در سایر ادیان هم به حقانیت اسلام پیبرد
اگر کسی در پستوی منزل خودش شراب میخورد، بعد ثابت شود که طرف شراب خورده است آیا میتوان اورا کیفرداد یا خیر؟ وی در حریم خصوصی گناه کرده است ، چه ربط دارد به قانون اسلامی ؟
.
.
اگرأهل محلی یقین کنند که فلان (منزل شخصی) یک فردی ؛ عملا به فاحشه خانه وشراب خانه ومطرب خانه تبدیل شده است و کسی ازبیرون نه چیزی را میبیند ونه چیزی می شنود واین منزل هیچگونه مزاحمتی واذیت برای همسایگان ؛ ایجادنمی کند
آیا دولت حق دارد وارد حریم خصوصی این منزل شود وجلو این گند کاری ها را وفسق وفجور را بگیرد یا خیر؟
باغفلت مسئولين وهوشياري دشمن ....چه كنيم
باكناره گيري خودي ها ونفوذ بيگانه.... چه كنيم
با لب فروبستن خواص وبدعت گذاري دشمن... چه كنيم
با خواب اهل خانه وشبيخون دشمن... چه كنيم
با تعطيل احكام خدا واباحه گري دشمن... چه كنيم
با تقيه كردن ياران ترسو وتهاجم دشمن... چه كنيم
با ساده لوحي خوبان وفريب ناپاكان .... چه كنيم
با تفرقه ميان اهل خانه و وحدت دشمن... چه كنيم
با بر( هم) شدن ما وبا( هم) شدن دشمن... چه كنيم
با خواب مرزبانان ايمان وبيداري دشمن... چه كنيم
با دفاع مصلح نمايان زمنكرات وچراغ سبزدشمن ... چه كنيم
با هتك حرمت دين وتائيد بیگانگان.... چه كنيم
با خاموشی عالمان وشبه افكني دشمن. چه كنيم
با كبك شدن ما ونشانه گيري دشمن... چه كنيم
با توجيه المسائل خويش ودين ستيزي دشمن... چه كنيم
با تحریف عقاید مکتب وترویج باطل... چه كنيم
با أباحه گری محرمات دین وشیوع معاصی... چه كنيم
با تحقیریاران مکتب وتشویق أهل گناه... چه كنيم
بانقد مغرضانه أهل قلم ودلشاد شدن دشمن چه كنيم
آری،
یاباید حسینی مًٌرد یا باید زینبی زندگی کرد والا یزیدی خواهیم بود.
والسلام
اگر حق را نمی توان استقرار بخشید می توان اثبات کرد وطرح نمود و به زمان شناساند وزنده نگه داشت
.
.
......تهاجم فرهنگی مثل گاز میمونه.......رو در رو باهات نمی جنگه بلکه ارام ارام خفه ات می کنه
با منکرات امروزه چه کنیم
با سلام
سوال خوبي فرمودين بزرگوار
اين كه با منكرات چه كنيم دغدغه همه كساني است كه دلشان اولا به حال اسلام و ثانيا به حال مردم و جوانان مي سوزد
منكرات زاييده اعمال كساني است كه از اسلام و معارف اهل بيت به دوراند
راه چاره اشنا كردن همه مردم به معارف اسلام عزيز است و بس
فقط همين
چه قدر ساده است در سخن
ولي چه سنگين و چه سخت است در عمل
كاري كه از اول خلقت بشر خداوند با ارسال انسانهاي معصوم و معارف الهي به دنيال همين كار بوده است
تا اينجا همه ما مي دانيم:
ولي انچه را كه به سوال شما بر مي گردد و لب سوال شما است را خدمتتان عرض كنم
البته يكي از اين راه ها را
--تربيت ديني خودمان
قدمي است سخت و بزرگ كه هركسي ابتدا بايد ان را انجام دهد
اشنايي به معارف اسلام عزيز و نشان دادن اين اشنايي در عمل تكليف هركسي است
جامعه ما جامعه اي است ديني
يعني بيشتر افرادي كه در ان زندگي مي كنند خواستارپياده شدن قوانين دين هستند
پس اگر منكري رخ مي دهد درصد بيشتر ان از طرف همين افراد ديني است كه از دين و معارف ان انچه به نفعشان است انجام مي دهند و انچه را كه به ضررشان است را ترك مي كنند
پس اگر همين افراد ديني متوجه دين و معارف ان باشند درصد بيشتري از اين مشكلات حل خواهد شد
نظر دوستان..........
.............ادامه بحث
1 - انسان در هر شرايطى بايد به تكاليف اخلاقى در همه روابط خود عمل كند و بكوشد افعال خود را با ضوابط اخلاقى هماهنگ سازد و ملكات نفسانى خويش را نيكو نمايد. بدون شك گرايش و عمل به تكاليف اخلاقى در جامعه {سالم و ايمانى} اسانتر و بيشتر است در جامعه متخلق به اخلاق اسلامى افراد بيشترى امكان تحقق غايت وجودى خود را مىيابند.
بنابراين تلاش براى اصلاح جامعه، به منزله فراهم آوردن مقدمات لازم براى رشد و كمال انسانهاست و از همين رو وظيفه شرعى و اخلاقى هر مسلمانى تلاش براى اصلاح جامعه است.
2 - امر به معروف و نهى از منكر تكليفى است كه اقدام براى اصلاح جامعه را بر عهده همه اعضاى جامعه مىگذارد. در مورد امر به معروف و نهى از منكر، در قرآن و روايات سخنان بسيارى وجود دارد كه اهميت و آثار عمل به آن را آموزش مىدهند:
و لتكن منكم امة يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون؛ آل عمران، ۱۰۴.
و بايد از ميان شما گروهى مردم را به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وا دارند و از زشتى باز دارند و آنان همان رستگارانند.
در اين آيه، رستگارى نتيجه امر به معروف و نهى از منكر معرفى شده است
3 - در آيه ديگرى، ايمان و امر به معروف و نهى از منكر به عنوان معيار برترى امت اسلامى ذكر شده است:
كنتم خير امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون باللَّه؛ توبه، ۷۱.
شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پايدار شدهايد به كار پسنديده فرمان مىدهيد و از كار ناپسند باز مىداريد و به خدا ايمان داريد.
والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر؛ آل عمران، ۱۱۰.
و مردان و زنان با ايمان، دوستان يكديگرند كه به كارهاى پسنديده وا مىدارند و از كارهاى ناپسند باز مىدارند.
5 - اميرالمؤمنين(ع) محتوا و مقصد امر به معروف و نهى از منكر را در عبارتى كوتاه بيان فرمودهاند:
ايها المؤمنون انه من رأى عدوانا يعمل به و منكرا يدعى اليه فانكره بقلبه فقد سلم و برىء و من انكر بلسانه فقد اجر و هو افضل من صاحبه و من انكره بالسيف لتكون كلمة اللَّه هى العليا و كلمة الظالمين هى السفلى فذلك الذى اصاب سبيل الهدى و قام على الطريق و نور فى قلبه اليقين؛
نهجالبلاغه، قصارالحكم ۳۷۳.
اى مؤمنان! آن كه ببيند ستمى مىرانند يا مردم را به منكرى مىخوانند و او به دل خود آن را نپسندد، سالم مانده و گناه نورزيده و آن كه آن را به زبان انكار كرد، مزد يافت و از آن كه به دل انكار كرد برتر است و آن كه با شمشير به انكار برخاست تا كلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد او كسى است كه راه رستگارى را يافت و بر آن ايستاد و نور يقين در دلش تافت.
اولا در نابودى منكر مؤثر است
ثانيا مخالفان منكر يكديگر را مىيابند و احساس غربت نخواهند كرد.
به عبارت اظهار منكر، در آلودن چهره اجتماع و نامناسب ساختن محيط مؤثر است،لذا براى جبران اين اثر سوء، بايد مخالفت با آن نيز اظهار شود.
نوع ديگرى كه از برخورد با منكر بيان شده است انكار قلبى است اين نوع برخورد به منزله عكس العمل پيشگيرانهاى است كه از انحراف باطنى مؤمن جلوگيرى مىكند. هر مؤمنى كه در برابر منكرات بىتفاوتى نشان دهد؛ رفته رفته زشتى آنها در دلش مىريزد و در خطر ارتكاب منكر واقع مىشود.
پس پاسدارى از ايمان شخصى هم به انكار و مخالفت با منكر وابسته است، حتى اگر اين انكار، عملى قلبى باشد و كمال مطلوب از نهى از منكر را برآورده نسازد.
و منهم تارك لانكار المنكر بلسانه و قلبه و يده فذلك ميت بين الاحياء؛ نهج البلاغه- قصارالحكم ۳۷۴.
و از آنان كسى است كه منكر را به زبان و دل و دست باز ندارد، چنين كسى مردهاى است ميان زندگان.
كسى كه ايمان قلبى خود را از دست دهد در واقع حيات خود را از دست داده و همچون مردهاى بيش نيست. پس امر به معروف و نهى از منكر، پاسدار حيات انسان است؛ زيرا ايمان درونى او را نگاه مىدارد.
اميرالمؤمنين(ع) در ادامه همين سخن فرمودهاند:
و ما اعمال البر كلها و الجهاد فى سبيل اللَّه عند الامر بالمعروف و النهى عن المنكر الا كنفثة فى بحر لجى و ان الامر بالمعروف و النهى عن المنكر لايقربان من اجل و لا ينقصان من رزق. و افضل من ذلك كله كلمة حق عند امام جائر؛ نهج البلاغه- قصارالحكم ۳۷۴.
اين اهميت فراوان براى امر به معروف و نهى از منكر به سبب تأثير شگرف آن در حفظ ايمان شخصى و پاسدارى از سلامت محيط و تأمين اهداف اصيل دين مىباشد.
8 - آثار امر به معروف و نهى از منكر :
قبلا تأثير ترك امر به معروف و نهى از منكر را در مردن قلب و ايمان؛ ذكر كرديم. در عبارتى ديگر اميرمؤمنان على(ع) مىفرمايند:
فمن لم يعرف بقلبه معروفا و لم ينكر منكراً قلب فجعل اعلاه اسفله و اسفله اعلاه؛ قصار الحكم ۳۷۵.
الف: و آن كه به دل كار نيكى را نستايد و كار زشت ؛ او را ناخوش نيايد طبيعتش دگرگون شود چنان كه پستى بلند شود و بلنديش سرنگون.
با مردن دل و دگرگون شدن طبيعت، راه رستگارى و رسيدن به قرب خداوند و برخوردارى از نعمتهاى اخروى بسته مىشود:
ظهر الفساد، فلا منكر مغير، و لا زاجر مزدجر، افبهذا تريدون ان تجاوروا اللَّه فى دار قدسه و تكونوا اعز اوليائه عنده؟
هيهات لا يخدع اللَّه عن جنته، و لا تنال مرضاته الا بطاعته؛ نهج البلاغه الخطبه ۱۲۹.
ب: ((بااینکه فساد آشكار گشت ولی نه كار زشت را دگرگون كنندهاى مانده است و نه نافرمانى و معصيت را بازدارندهاى......
آيا با اين دستاويز مىخواهيد در دارقدس خدا مجاور شويد؟
و نزد وى از گرامىترين دوستانش گرديد؟
هرگز! با خدا و بهشت او خدعه نتوان كرد و خشنودى او را جز به طاعت به دست نتوان آورد. ))
چنان كه قبلا گفتيم امر به معروف و نهى از منكر موجب مىشود كه مؤمنان يكديگر را بيابند و در برابر گناهكاران ايستادگى كنند
فمن امر بالمعروف شد ظهور المؤمنين و من نهى عن المنكر ارغم انوف المنافقين نهج البلاغه قصارالحكم، ۳۱. ؛
ج: كسى كه امر به معروف كند پشتوانه مؤمنان را محكم كرده و كسى كه نهى از منكر نمايد بينى منافقان را به خاك ماليده است.
د: ايشان در عبارت ديگرى به اثار عميق سياسى و اجتماعى ترك اين وظيفه اشاره فرمودهاند:
لا تتركوا الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فيولى عليكم شراركم ثم تدعون فلا يستجاب لكم؛نهج البلاغه قصارالحكم، 47.
امر به معروف و نهى از منكر را وامگذاريد كه بـدتــريـن شما حكمرانى شما را بر دست گيرنده آن گاه دعا كنيد و مستجاب نشود.
پيامبر بزرگوار اسلام در عبارتى آثار مثبت عمل به اين وظيفه بزرگ و آثار منفى ترك آن را بيان فرمودند:
لا يزال الناس بخير ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و تعاونوا على البر و التقوى، فاذا لم يفعلوا ذلك، نـزعت عنهم البركات و سلط بعضهم على بعض و لم يكن لهم ناصر فى الارض و لا فى السماء؛ بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۹۴.
هـ : مردم هماره بر نيكى هستند تا زمانى كه امر به معروف و نهى از منكر مىكنند و يكديگر را در نيكى و پرهيزكارى يارى مىدهند. پس چون اين كار را نكنند بركات از آنها گرفته مىشود و برخى بر برخى ديگر چيره مىشوند و هيچ ياورى در زمين و آسمان بر ايشان نباشد.
9 - امر به معروف و نهى از منكر در صورتى كه از روى آگاهى به معروف و منكر صورت گيرد و آمران به معروف و ناهيان از منكر، خود به آن چه مىگويند عمل كنند تأثير بسيارى خواهد داشت و روابط اجتماعى را صالح و استوار خواهد خواهد گردانيد و اگر جز اين باشد تأثير آن وارونه خواهد بود. از همين روست كه اميرالمؤمنين(ع) زبان نفرين بر كسانى گشود كه برخلاف گفته خويش عمل مىكنند:
لعن اللَّه الامرين بالمعروف التاركين له و الناهين عن المنكر العاملين به؛ نهجالبلاغه، الخطبه، ۱۲۹.
لعنت خدا بر آنان كه به معروف فرمان دهند و خود آن را واگذارند واز منكر باز دارند و خود آن را به جا آرند.
والحمداللَّه رب العالمين
منکرات امروز فقط بدحجابی نیست بلکه خود بدحجابی معلول عوامل بزگی مانند تربیت ناصحیح و یا خوردن مال حرام است
متاسفانه مال حلال مخلوط به حرام و ربا و اختلاس دزدیهای کوچک و بزرگ در جامعه وجود دارد خوب خانواده همینها هم با خوردن مال شبهناک و یا نداشتن تربیت صحیح صورتهاس ظاهری حرام را در جامعه نشان می دهند ..............
امر به معروف و نهی از منکر اول باید ریشه ای باشد که در خانواده ها پس از آموزش تربیت صحیح برخوردن مال حلال فقط تاکید شود تا نتایج بیرونی آن هم اخلاق و حجاب صحیح باشد
البته همه بد حجابیها نتیجه مال حرام نیست اکثر بدحجابیها به نظرم نتیجه تربیت ناصحیح خانواده هاست
چونکه وقتی نیاز های اولیه انسان برطرف نشده که نمیشه سراغ نیاز های ثانویه رفت!
فقر میتونه باعث کفر بشه(در مورد این حدیث هم داریم)
اگه همه سیاستمداران ما افکار اینچنینی داشتند اقتصاد مملکت نابود میشد (البته میبینیم که بعضیاشون دارن!)
چگونه دماغ منافقین به خاک به مالیم؟
منافقین(افراد دورو) رو خودتون ساختید.آهان راستی منظور شما از منافقین مخالفین خودتون هستند.تحمل وجود مخالف خودتون رو ندارید نه؟ عزیزم نمیشه از بین بردشون! تعدادشون خیلی زیاده.
به گزارش شیعه نیوز بیش از یک میلیارد نفر از مردم جهان بی دین هستند! به علاوه اگر تعداد هم جنس بازان و مخالفان اسلام در مسیحیت و بودایی و ... را هم اضافه کنی این تعداد از تعداد کل مسلمونای جهان هم بیشتر می شود! و از طرفی نود درصد مسلمونای دنیا سنی اند! و از طرفی در میان همون جمعیت شیعه هم کلی ضد انقلاب و بی حجاب و بد حجاب و .... دارن که در کل حساب کنیم شما یک اقلیت کوچک در دنیا هستید و اگر بخواین مخالفین خودتون رو سرکوب کنید باید بیش از 99% کره ی زمین رو قتل عام کنید! که البته خود مردم دنیا هم قبلش براحتی شما رو از بین میبرن!
http://www.shiayan.ir/entry/000151.php
آیا ایشون گفتند ما از بین ببریمشون؟؟!! اسلام دین آدم کشی نیست آقاعزیزم نمیشه از بین بردشون! تعدادشون خیلی زیاده.
اگر بخواین مخالفین خودتون رو سرکوب کنید باید بیش از 99% کره ی زمین رو قتل عام کنید