بدینوسیله من رسماً از بزرگسالی استعفا میدهم
تبهای اولیه
بدینوسیله
و مسئولیت های یک کودک 8 ساله را قبول می کنم
و فکر کنم
که انجا یک رستوران 5 ستاره است
شکلات از پول بهتر است
چون می توانم آن را بخورم
با دوستانم بستنی بخورم
می خواهم درون یک چاله آب بازی کنم
و بادبادک خود را در هوا پرواز دهم
وقتی همه چیز ساده بود
وقتی داشتم رنگ ها را
جدول ضرب را
و شعرهای کودکانه را
یاد می گرفتم
وقتی نمی دانستم
چه چیزهایی نمی دانم و
هیچ اهمیتی هم نمی دادم
دنیا چقدر زیاست
و
همه راستگو
و خوب هستند
می خواهم که ایمان داشته باشم
که هر چیزی ممکن است
نمی خواهم
که هر چیزی ممکن است
و
می خواهم
که از پیچیدگی های دنیا بی خبر باشم
به همان زندگی ساده خود برگردم
پر شود از کوهی از مدارک اداری
خبرهای ناراحت کننده
صورتحساب
جریمه و ...
به یک کلمه محبت آمیز
به عدالت
به صلح
به فرشتگان
به باران
و به ...
کلید ماشین
کارت اعتباری
و بقیه مدارک
آخیییییی!!!
با تشکر از سرکار سادات...
حتی خواندن این مطلب به من آرامش میده...
کاش واقعا میشد از بزرگسالی استعفا داد....:hey:
با سلام و تشکر
من شخصاً اصلا دوست ندارم به کودکی ها برگردم، خاطرات زیبایی در دوران کودکی هست ولی دوران جوانی رو خیلی دوست دارم :hamdel:
اگر بخوایم همیشه در همون آرزوهای کوچکی بمونیم پس کی رشد کنیم و به کمال برسیم .
قشنگی دوران جوانی و بزرگسالی همینه که بدیها رو بشناسی، دنیا و لذت هاش رو ببینی و ... ولی با لطف الهی و اراده ی خودت پا روش بذاری و به سمت کمال پیش بری
گذشته ها گذشته ، آینده هنوز نیامده ، لحظه ها را دریاب
لحظه ها را دریاب
لحظه ها را دریاب
لحظه ها را دریاب
با سلام و تشکرمن شخصاً اصلا دوست ندارم به کودکی ها برگردم، خاطرات زیبایی در دوران کودکی هست ولی دوران جوانی رو خیلی دوست دارم :hamdel:
اگر بخوایم همیشه در همون آرزوهای کوچکی بمونیم پس کی رشد کنیم و به کمال برسیم .
قشنگی دوران جوانی و بزرگسالی همینه که بدیها رو بشناسی، دنیا و لذت هاش رو ببینی و ... ولی با لطف الهی و اراده ی خودت پا روش بذاری و به سمت کمال پیش بری
به فرموده ی امیرالمومنین علیه السلام :
گذشته ها گذشته ، آینده هنوز نیامده ، لحظه ها را دریاب
لحظه ها را دریاب
لحظه ها را دریاب
لحظه ها را دریاب
سلام به ماه بانو
حرف شما درست است از یک جهت و اون هم رشد وتعالی و کمال ولی سادات عزیز اشاره ای به صفات زیبای در کودکی نمودند و صفای باصفایی که همه ما به آن نیاز داریم و ...
سلام به ماه بانو
حرف شما درست است از یک جهت و اون هم رشد وتعالی و کمال ولی سادات عزیز اشاره ای به صفات زیبای در کودکی نمودند و صفای باصفایی که همه ما به آن نیاز داریم و ...
با سلام و تشکر از استاد عرفان گرامی بزرگوار
بله متوجه منظور سادات عزیز شدم ، یادآوری صفات زیبا و پاک کودکی بود که فراموش نکنیم . :fekr:
و به فرموده ی پیامبر عزیزمون بعضی از صفات کودکی رو نباید فراموش کنیم و باید همیشه در زندگی بکار گیریم .
ممنونم از اینکه این سوء تفاهم رو برطرف کردین ، چون شاید سادات گرامی هم فکر می کردند من ایشون رو خواستم نقد کنم در حالی که اصلاً چنین منظوری نداشتم :Labkhand:
فقط نظرم رو در مورد دوران بزرگسالی و کودکی عرض کردم
موفق و سربلند باشید ؛
کودکان از بزرگسالان به خدا نزدیکترند
فرشته ها را می بینند و با انها حرف می زنند
خدا برای دعاهایشان ارزش زیادی قائل است
چیزی به اسم کینه و نفرت نمی شناسند دنیایشان در یک عروسک یا یک شکلات خلاصه است
من هم رسما از بزرگسالی استعفا می دهم :tavallod:
قشنگی دوران جوانی و بزرگسالی همینه که بدیها رو بشناسی، دنیا و لذت هاش رو ببینی و ... ولی با لطف الهی و اراده ی خودت پا روش بذاری و به سمت کمال پیش بری
مرحمت فرموده ما را مس کنید
دنبال بهانه های کوچک بودیم
رویای بزرگتر شدن خوب نبود
ای کاش تمام عمر کودک بودیم
:nini:
من رسماً از بزرگسالی استعفا میدهم
ببینم شما به چه کسی میگید بزرگسال :Gig:
(بالای هشت سال :Khandidan!:)
خوشحال نمی شه، با نمره ی بیست
دیپلم گرفته، سربازی رفته،
دنبالِ کاره، هفته به هفته
مادرش قرض داره،
ته برج دائم کم میاره،
رخت می شوره، بند می ندازه،
غم داره بی اندازه،
با بد و خوب می سازه.
تنها دلش می خواد علی
باز بشه کلاسِ اولی...
دنیاش مثل اون کوچه باریک نیست دستاش خالیه، دلش پر درده،
داره دنبالِ چاره می گرده، هی کتاب می خونه،
تو اینترنت سرگردونه، دائم فی/لت/ر می شکونه،
می خونه و می دونه،
این جا مثل زندونه... دلش می خواد جادو بشه،
باز علی کوچولو بشه...
با سلام خدمت دوستان عزیز
من دوست ندارم دوباره کودک بشم، دوست دارم همین حالا مثل یک کودک زندگی کنم. دوست دارم وقتی شادم بدون خجالت از دیگران بلند بخندم و وقتی غمگینم مثل کودک بلند بلند گریه کنم. دوست دارم وقتی با کسی قهر کردم نیم ساعت بعد یادم بره که چه اتفاقی افتاده بود.
اما چه کنم، در زمانه ای زندگی میکنم که بلند خندیدن نشانه بی ادبی، گریه کردن نشانه ضعف و فراموش کردن بدی های دیگران نشانه هالو بودن است.
بزرگی..
خیلی سخته..
دلم برای رهایی کودکی تنگ شده..
سختی بزرگ بودن در بزرگ سالی!! بزرگی در بزرگی..
[/]
بزرگ شده ایم از چشمهایمان اشک می آید [="]!
[/]بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن
بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه
بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم
بزرگ شدیم تو خلوت اشک می ریزیم
دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت
بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم
بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم
بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه
بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود
بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه
بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم
بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم
بزرگ که شدیم همش تو خیالمون برمیگردیم به بچگی
بچه بودیم درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند
بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم... هیچ کس نمی فهمد
بچه بودیم دوستیامون تا نداشت
بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره
بچه که بودیم بچه بودیم
بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ، دیگه همون بچه هم نیستیم
شاید به روی خودمون نیاریم
ولی همیشه ذهنمون پر از این آرزوست که [="] :
[/]ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم
و هنوزم تو عالم بچگی بودیم
همون دوران بچگی هایی که پر از عشق بود و شور و نشاط و سرزندگی [="] ...
[/]
شاید به روی خودمون نیاریم
ولی همیشه ذهنمون پر از این آرزوست که[="] :
ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم
و هنوزم تو عالم بچگی بودیم
همون دوران بچگی هایی که پر از عشق بود و شور و نشاط و سرزندگی[="] ...