گفتگوی مذاهب - بررسی عدالت صحابه ؟؟؟
تبهای اولیه
موضوع گفتگو: ريشهيابى انتقاد شيعه به برخى صحابه
مولوى محمد عمر: آیا می توانید بگوييد چرا به بعضى از صحابه بد مىگوييد؟
مولوى حافظ: آقاى امينى، بنده هم اين شبهه را دارم كه چرا شيعيان به بعضى از صحابه بد مىگويند، در حالى كه ما در حديث داريم: «الصحابة كلهم عدول»؛ يعنى همه صحابه خوب و عادلاند. البته من چون با علما و بخشى از مردم متدين شيعه آشنايى دارم، مىدانم كه هيچ گونه تعمد و غرض سوئى نسبت به پيامبر و اسلام در اين مورد ندارند، بلكه فقط اشتباهى است كه علماى شيعه گرفتار آن شدهاند.
آقاى امينى: آقاى مولوى، از اين متانت شما تقدير مىكنم، ولى جملهاى كه فرموديد: «الصحابة كلهم عدول»، حديث نبوى نيست، بلكه جمله معروفى است كه خود علماى اهلسنّت درست كردهاند و شما در هيچ كتاب حديثى نمىتوانيد آن را پيدا كنيد. بله، علماى اهلسنّت مىگويند كه ما اين جمله را به دليل احاديث متعدّدى كه در فضيلت اصحاب نقل شده است، استفاده كردهايم، اما بعضى از خود اين احاديث دلالت بر «عدالت» صحابه ندارد و فقط مصاحبت و هم نشينى با پيامبر(ص) را يك «امتياز و فضيلت» مىداند.
بنابراين، اگر كسى امتياز و «فضيلتى» داشت معنايش اين نيست كه او «عادل» است، علاوه بر اين كه بعضى از آن احاديث سندش از نظر علماى رجالِ اهلسنّت ضعيف است.
مولوى حافظ: بله، من اين مطلب را قبول دارم كه بايد احاديث وارده درفضيلت صحابه را از نظر مفهوم، دلالت و سند بررسى كرد تا نظر عالمانه و دقيقى به دور از تقليد از رأى مشهور داشته باشيم، اما بفرماييد دليل شما بر اهانت، سب و لعن بعضى صحابه چيست؟
آقاى امينى: اولاً، بايد توجه داشته باشيد كه اگر ما عيب و نقص يك صحابى را كه مورّخان اسلام، بهويژه مورّخان اهلسنّت نقل كردهاند، بازگو كنيم، اسمش «سب» و «ناسزا» نيست، زيرا سب و ناسزا به كلمهاى گفته مىشود كه (سزا) و (مطابق با واقع) نباشد و يا حداقل خود اين لفظ زشت و مستهجن و دور از ادب باشد، بلكه اسم اين كار «انتقاد» از عيوب، اشتباهات و معاصى آنها است؛ ثانياً، ما لعن را جايز نمىدانيم، مگر بر كسانى كه خداوند در قرآن يا پيامبر(ص) و ائمه اهل بيت(ع) در احاديث آنها را «لعن» كرده باشند؛ مثلاً ما مىتوانيم كسانى را كه معارف حقه الهيه را كتمان مىكنند لعنت كنيم، زيرا خداوند در قرآن آنها را لعنت كرده است.[1] بنابراين، اگر كسى مصداق يكى ازگروههاى ملعون در قرآن و حديث بود، لعن كردن او جايز و الّا حرام است.
ادامه دارد ...:Gol:
پاورقی______________________________________
1). "اِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما اَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى الْكِتابِ اُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللّاعِنُونَ"، بقره، آيه 159.
2) بنقل از کتاب گفتگوی مذاهب (عدالت صحابه)، مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى، پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى، صص 28 و 29.
با سلام مجدد:Gol:
موضوع گفتگو: گروههاى چهارگانه صحابه
مولوى حافظ: آيا شما در بين صحابه كسى را مىشناسيد كه قابل انتقاد بوده و عيبى واقعى داشته باشد يا - نعوذ بالله - مصداق يكى از گروههاى ملعون در قرآن و حديث باشد؟
آقاى امينى: بله، تعداد زيادى از صحابه اين چنين نبودند، ولى تعدادى هم اين گونه بودند.
مولوى محمدعمر: خير، همه صحابه خوب هستند. اگر شما بين آنها فرق مىگذاريد دليل بياوريد؟
آقاى امينى: به نظر ما صحابه رسول خدا(ص) چهار گروه بودند:
1. معصومينى كه خداوند آنها را از هر آلودگى و گناهى پاكيزه و تطهير كرده است كه اهل بيت پيامبرند و خداوند در قرآن به آنان چنين خطاب كرده است: (اِنَّما يُريدُاللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً)[1] البته در اين كه اهل بيت پيامبر چه كسانى هستند اختلاف نظر و روايات مختلفى وجود دارد، اما اكثر رواياتى را كه حافظ و مفسر كبير جلال الدين سيوطى در تفسير الدرالمنثور[2] ذيل اين آيه نقل كرده است دلالت دارد كه مقصود «على، فاطمه، حسن و حسين(ع)» هستند. ما شيعيان هم همين عقيده را داريم و چون اين گروه معصوماند همه گفتار و رفتارشان براى ما و ديگر مسلمانان حجّت است.
2. صحابهاى كه هميشه گوش به فرمان پيامبر(ص) بودند و همه دستورات را اجرا مىكردند، اما اين مؤمنانِ مخلص و مجاهدانِ راه خدا به دليل معصوم نبودن، ممكن است لغزشهاى اندكى از آنان سر زده باشد كه براى لغزشهاى اندكشان طلب آمرزش مىكنيم و مىگوييم: رضى الله عنهم.
3. صحابهاى كه به قول قرآن كريم: (وَ اخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ اخَرَ سَيِّئاً)[3]؛ يعنى ثواب و گناه را مخلوط كردند، هم خدمت كردند هم خيانت، هم در نماز جماعت حضرت شركت مىكردند هم شراب مىخوردند، هم در غزوات در ركاب پيامبر(ص)جهاد مىكردند هم مرتكب زنا مىشدند، هم در راه خدا انفاق مىكردند هم دست به دزدى مىزدند، هرچند اين گروه كافر و غير مسلم نيستند، امّا فاسق و معصيت كارند و نمىتوان شخصى را كه زناى محصنه مىكرده يا شراب مىخورده يا قتل نفس محترمى را مرتكب مىشده يا سرقت مىكرده، «عادل» دانست. اگر اينها عادل باشند، پس «فاسق» كيست؟ اين افراد از صحابه كه تعدادى از آنها رجم شدند يا شلاق خوردند يا دستشان قطع شد يا حدود ديگر به فرمان پيغمبر و خلفا بر آنان اجرا شد نمىتوانند نزد ما «مقدس» باشند و يا از افراد متقى و پاكدامن قرون بعد كه هيچ كدام از گناهان فوق را مرتكب نشدهاند، بهتر دانسته شوند. چگونه جرأت كنيم و برخلاف صريح آيه قرآن كه فرمود: (اِنَّ
اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقيكُمْ)[4]؛ همانا گرامىترين فرد شما نزد خدا، با تقواترين شماست. بايستيم و بگوييم: يك صحابى غير متقى يا با تقواى اندك، گرامىتر از يك غير صحابى متقى است؟
4. گروه چهارم منافقانى هستند كه در ظاهر خود را مسلمان مىشمردند، شهادتين مىگفتند و پشت سر پيامبر(ص) نماز جماعت مىخواندند، اما در دل ايمان واقعى به حقانيت پيامبر(ص) و گفتههاى ايشان نداشتند. سوره منافقون و دهها آيه قرآن كه مبيّن وضعيت منافقان است در شأن همين افراد منافق از صحابه نازل شده است. ما اين تعداد افراد منافق را از ميان صحابه به پيروى از قرآن لعن مىكنيم، گرچه صحابى بوده و در مدينه مصاحبت و همنشينى با پيامبر(ص) داشتهاند.[5]
به اين دليل ما همه صحابه و مسلمانان صدر اسلام را يك دست نمىدانيم و به چهار گروه تقسيم مىكنيم و با هر كدام موضع و برخورد خاصى داريم.
اگر تا کنون لعنت كرده و می کنيم، لعن ما به گروه چهارم بوده و اگر انتقاد كرده و بى مهرى نشان مىدهيم، به گروه سوم بوده و اگر احترام مىكنيم نسبت به گروه دوم بوده و اگر تبعيت و پيروى مىكنيم نسبت به گروه اول بوده است. اكنون اگر اشكالى بر اين ديدگاه ما نسبت به صحابه وجود دارد بفرماييد تا استفاده كنيم.[6]
ادامه دارد ...:roz:
پاورقی___________________________________
1). احزاب (33) آيه 33.
2). سيوطى، الدر المنثور، ج 6، ذيل آيه تطهير، ص 600 - 606.
3). توبه (9) آيه 102.
4). حجرات (49) آيه 13.
5). (وَ مِنْ اَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ...) (توبه (9) آيه 101).
6) بنقل از کتاب گفتگوی مذاهب (عدالت صحابه)، مركز مطالعات وتحقيقات اسلامى، پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى، صص 30 - 32.
با سلام مجدد:Gol:
... ادامه بحث: گروه های چهارگانه مذاهب
...
مولوى حافظ: اصل تقسيم بندى صحابه مطابق با واقعيت تاريخ زندگى صحابه است، براى من اين تقسيم بندى تازگى داشت و تاكنون در كتب علماى خود نديدهام، اما سؤالهايى به نظرم مىرسد كه بايد مطرح كنم تا از اطلاعات شما استفاده كنم.
اشاره مىكنند كه مقدارى ميوه تهيه كردهاند، اگر اجازه بدهيد، تغيير ذايقهاى بدهيم و پس از آن به صحبت ادامه دهيم.
مولوى محمد عمر (با عصبانيت): نه آقا، اصلاً همه اينها ادعا بود.
آقاى امينى: من متوجه نشدم، مقصودتان حمله به صحبتهاى ما بود يا به ميوههاى آقاى مولوى. (خنده حضار).
دو نفر از طلاب چاى و ميوه مىآورند. چاىها پررنگ و غليظ به نظر مىرسيد، اما بسيار خوش رنگ و خوش طعم بود. در اين هنگام، دو نفر مولوى از مدرسانِ يكى از مدارس ديگر كه براى مشورت با مسئول مدرسه در امور امتحانات آمده بودند، وارد دفتر شدند. همه به احترام آنها بلند شديم، پس از احوال پرسى و معارفه نشستيم و همگى مشغول صرف چاى و ميوه شديم. در اين فرصت يكى از آن دو مهمان جديد به نام مولوى عبدالصمد كه ظاهراً هر دوى آنها فارغ التحصيل از پاكستان بودند، خاطرات شيرينى را از سفر خود در پاكستان تعريف كردند، پس از صرف چاى و ميوه، مولوى حافظ شروع به صحبت كرد و گفت: اگر اجازه مىفرماييد، به بحثمان ادامه دهيم؟
مولوى عبدالصمد: موضوع بحث جلسه چيست؟ بفرماييد تا ما هم بهره ببريم.
مولوى حافظ: موضوع بحث، صحابه(رض) از ديدگاه تشيع است. آقاى امينى در پاسخ سؤال ما كه چرا شيعيان حرمت و قداست را نسبت به بعضى از صحابه(رض) نگه نمىدارند مطالبى فرمودند و صحابه را به چهار گروه تقسيم كردند كه گروه سوم فساق و معصيت كارند و گروه چهارم منافقان از صحابه بودند كه شيعيان براى آنها احترام قائل نيستند. اكنون قرار است براى اثبات وجود اين گونه افراد در بين صحابه دليل بياورند. آقاى امينى بفرماييد.
آقاى امينى: بسم الله الرحمن الرحيم. براى شناسايى اين گونه افراد فاسق، معصيتكار و منافق در بين اصحاب كافى است به كتاب هايى كه بزرگان اهلسنّت در شرح تاريخ زندگى صحابه رسول الله(ص)تأليف كردهاند، مراجعه كنيد؛ كتابهايى از قبيل: الاستيعاب فى اسماء الاصحاب از عالم بزرگ ابن عبدالبر، اسد الغابة فى معرفة الصحابة از ابن اثير، الاصابة فى تمييز الصحابة از عالم بزرگ سنى ابن حجر عسقلانى و ديگر كتب تاريخ اسلام از تأليفات مورّخان اهلسنّت و صحاح ست؛ به عنوان نمونه.
مولوى محمد عمر: آقاى امينى، لطفاً اگر دليلى بر بدى بعضى صحابه گرامى داريد از قرآن كه كتاب خداست بفرماييد نه از كتابهاى ديگر.
آقاى امينى: آيا كتابهايى را كه نام بردم نزد شما معتبر نيستند و فقط كتاب خدا حجّت شماست؟ اگر شما كتب حديث، رجال و تاريخ را كنار بگذاريد چقدر معارف اسلامى و احكام دينى و مذهبى داريد؟ بفرماييد آيا در مسائل فقهى به احاديث موجود در اين كتابها عمل نمىكنيد؟
مولوى محمد عمر: چرا، ما در احكام فقهى به اين كتابها عمل مىكنيم.
آقاى امينى: پس چرا در اين موضوعات، اين كتابها را قبول نداريد؟
مولوى محمد عمر: زيرا اين كتابها احاديث ضعيف هم دارد و شما همانها را مطرح مىكنيد.
آقاى امينى: چطور رواياتى را كه مشتمل بر نقص و عيبى از يكى از صحابه باشد ضعيف يا مجهول مىدانيد، اما رواياتى كه بر خلاف باشد سندش صحيح است؟ آيا اين يك بام و دوهوا نيست؟ مولوى محمد عمر سرش را پايين انداخت و سخنى نگفت.
ادامه دارد ...:roz:
منبع: بنقل از کتاب گفتگوی مذاهب (عدالت صحابه)، مركز مطالعات وتحقيقات اسلامى، پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى، صص 30 - 32.
ادامه بحث ...
با سلام مجدد ...:Gol:
موضوع گفتگو: گنهكاران صحابه از ديدگاه قرآن
مولوى حافظ: مقصود مولوى اين نيست كه همه رواياتِ مشتمل بر نقص و جرح، ضعيف و مجهولاند و همه روايات مخالفش صحيح هستند، چون در هر دو دسته روايات، هم احاديث صحيح وجود دارد و هم احاديث ضعيف، بلكه مقصودشان اين است كه چون قرآن، كتاب خدا و داراى اعتبار بيشترى است و شك و شبههاى در سندش نيست، ابتدا از آيات آن دليل بياوريد و پس از آن از احاديث كتب تاريخ و رجال.
آقاى امينى: مانعى ندارد. مجدداً بسم الله الرحمن الرحيم. قرآن مجيد دو دسته آيات در اين زمينه دارد:
دسته اول؛ مسلمانان گناهكار: دسته اول آياتى هستند كه گناهان بعضى از صحابه را نقل و بازگو كرده يا با توبيخ و تخطئه مسلمانان و صحابه، گناه قبلى آنان را به آنان گوشزد كرده است كه به عنوان نمونه چند آيه را مطرح مىكنم:
وليد صحابى فاسق در قرآن
1. طبق تفسير ابن كثير، خداوند در قرآن وليد بن عقبة بن ابى محيط را كه از صحابه برجسته بود، فاسق معرفى مىكند. آن گاه كه رسول اكرم(ص) او را براى گرفتن زكات از قبيله بنى المصطلق اعزام كرد، او به دليل درگيرى شخصى با آنان موفق به اخذ زكات نشد و اين خبر دروغ را به پيامبر اسلام(ص)داد كه بنى المصطلق عليه او و اسلام لشكركشى كردهاند. رسول اكرم (ص) هم براساس سخن او تصميم گرفت كه ارتش اسلام را عليه بنى المصطلق بسيج كند، اما جبرئيل از طرف خداوند نازل شد و اين آيه را نازل كرد:
(اِنْ جَاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَاٍ فَتَبَيَّنُوا اَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ)[1]؛ اگر فاسقى خبرى براى شما آورد (فوراً نپذيريد، بلكه) تحقيق كنيد، زيرا ممكن است (براساس خبر دروغ او) جاهلانه با گروهى درگير شويد و پس از آن پشيمان گرديد.
خداوند در اين آيه شريفه اين صحابى را «دروغگو» و «فاسق» معرفى مىكند. حال چگونه شما علماى اهلسنّت بر خلاف صريح اين آيه قرآن همه صحابه را «عادل» مىدانيد؟
مولوى محمد عمر: آقاى امينى، تفسير رسمى و درسى حوزههاى ما، تفسير شريف بيضاوى است. اگر اين مطلب در تفسير بيضاوى باشد، صددرصد قبول مىكنم و ديگر هيچ حرفى ندارم، اما اگر در اين كتاب نباشد، قبول نمىكنم.
آقاى امينى: البته خودتان هم تفاسير ارجمند بزرگان اهلسنّت مانند ابن كثير راحجّت و قابل استفاده مىدانيد، اما چون تفسير بيضاوى براى معرفى آن فاسقعلاوه بر «وليد» نام «خالد بن وليد» را مىبرد و شما خودتان را از نظر روحىآماده خواندن اين مطالب از قلم بزرگانتان نكردهايد، بنده نقل نكردم. بله، مرحوم امام قاضى ناصرالدين بيضاوى در جلد چهارم تفسير خويش اين مطلب را فرموده است.[2]؛ [3]
ادامه دارد ....:Gol:
موفق باشید .......:Gol::Gol::Gol:
پاورقی__________________________________________
1) حجرات (49) آيه 6؛ اسماعيل بن كثير، تفسير قرآن العظيم، ج 4، ص 208؛ سيوطى، الدرالمنثور،
ج7، تفسير حجرات، ص 555.
2) تفسير بيضاوى، ج 4، ص 167.
3) بنقل از کتاب گفتگوی مذاهب (عدالت صحابه)، مركز مطالعات وتحقيقات اسلامى، پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى، صص 30 - 32.
در ادامه بحث های گذشته، با توجه به آیات قرآن عزیز، پرده از چهرۀ گروهی دیگر از گنهکاران صحابه برداشته می شود:
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]توطئه گران و طراحان مسجد ضرار
1. دوازده نفر از صحابه رسول الله(ص)از قبيل خذام بن خالد بن عبيد كه مالك زمين مسجد بود، ثعلبة بن حاطب از بنىاميه، عباد بن حنيف، حارثة بن عامر و معتب بن قشير و ابوحبيبة بن الازعر و جارية بن عامر، و دو پسرش مجمّع و زيد، نبتل بن حارث، مخرج، بحاد بن عثمان، وديعة بن ثابت از بنىاميه طرح ساختن مسجد ضرار را ريختند. غرض آنها از ساختن اين مسجد – طبق آيه قرآن - ضرر زدن به مسلمانان، كفرورزى، پوشاندن حقايق اسلام، ايجاد تفرقه بين مؤمنان و پايگاهى براى دشمنان قسم خورده خدا و رسول بود. با اين همه، سوگند ياد مىكردند كه غرضى جز خير نداريم.
(وَالّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ اِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ اِنْ اَرَدْنا اِلَّا الْحُسْنى وَ اللَّهُ يَشْهَدُ اِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ... وَ اللَّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمينَ)[1].
خداوند در اين آيات مهر دروغ گويى و ستم گرى را بر اين عده از اصحاب زده و اعلام كرده است كه آنها قابل هدايت نيستند.
آن گاه اين طرح منافقانه پنهان را جبرئيل نزد پيامبر(ص) افشا كرد، حضرت دستور تخريب و سوزاندن آن مسجد را به برخى يارانش صادر فرمود.[2] فتنهگرانى كه جهنم آنها را احاطه مىكند.
2. جد بن قيس صحابى از قبيله بن سلمه، هنگام جنگ خدمت پيامبر(ص) رسيد و از ايشان اجازه ترك جهاد خواست تا از خطرها و عواقب جنگ سالم بماند. او به پيامبر(ص) گفت: «مرا به فتنه نينداز». خداوند در جواب او مىفرمايد: (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لى وَ لا تَفْتِنّى اَلا فِى الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ)[3]؛ اين افراد خود در فتنه غرق شدهاند و جهنم كافران را احاطه مىكند.
مطمئناً جمله (وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ)بىارتباط با اول آيه نيست، بلكه خداوند خواسته سرنوشت اين گونه افراد را مانند كافران غرق شدن در جهنم بداند.[4]
ادامه دارد ...:Gol:
پاورقی______________________________________________
1). توبه (9) آيات 107 و 109.
2). تفسير ابن كثير، ج 2، ص 388؛ سيره نبويه ابن هشام، ج 4، ص 128.
3). توبه (9) آيه 49؛ سيره نبويه ابن هشام، ج 2، ص 332.
4). بنقل از کتاب گفتگوی مذاهب (عدالت صحابه)، مركز مطالعات وتحقيقات اسلامى، پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى، صص 36-37.
با سلام و تحیت و تبریک میلاد مسعود کریمۀ اهل بیت، حضرت فاطمۀ معصومه (سلام الله علیها) ... :Gol::Gol::Gol:
بعون الله تعالی در ادامه بحث های گذشته، با توجه به آیات قرآن عزیز و با استناد به اسناد و روایات ذکر شده در منابع برادران اهل سنت؛ پرده از چهرۀ گروهی دیگر از گناهکاران صحابه بر می داریم ...
چشم چرانان در حال نماز
صحيح ترمذى از ابن عباس نقل مىكند كه بعضى از صحابه در نماز جماعت پيامبر(ص)در صف آخر مىايستادند تا در هنگام سجده از زير شكمشان به زن زيبايى كه در جماعت شركت مىكرد، نگاه كنند و لذت ببرند، عدهاى هم به دليل پرهيز از نگاه در صف مقدم جماعت مىايستادند. خداوند آيهاى نازل كرد كه: (وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمينَ مِنْكُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرينَ)[1]؛ ما هم آن كسانى را كه در صف مقدم مىايستند مىشناسيم و هم كسانى را كه در صف آخر مىايستند.
صحابى بخيل، مانع الزكوة و روى گرداننده از حق
يكى از صحابه بزرگوار به نام ثعلبة بن حاطب بن عمر بن اميه كه در جنگ بدر و احد شركت كرده بود و پيوسته در نماز جماعت پيامبر(ص) شركت مىكرد و همراه حضرت بود، روزى از شدت فقر خدمت حضرت گلايه كرد و تقاضاى دعا براى ثروتمند شدن خود نمود. حضرت فرمود: «مال اندكى كه همراش شكرگزارى خدا باشد بهتر از ثروت بسيار است كه طاقت انجام وظيفه را نداشته باشى». اما او اصرار كرد و حضرت برايش دعا كرد و خداوند او را ثروتمند نمود. ثعلبه پس از ثروتمند شدن، همراهى با پيامبر(ص)، شركت در نماز جماعت و مسجد ايشان را ترك كرد، حتى زكات مالش را هم پرداخت نمىكرد، بخل مىورزيد و از خداى روى گردان شد.
خداوند اين آيه را در توبيخ او نازل كرد: (وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ اتينا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحينَ * فَلَمَّا اتيهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ)[2]
نمازگزاران رياكار و گمراه از راه خدا
خداوند در قرآن گروهى از امت اسلام را كه مسلمان شده، نماز به پا مىدارند، پيامبر را ديده و جزو صحابه هستند آن قدر پست و بىارزش معرفى مىكند كه مىفرمايد: (اِنَّ الْمُنافِقينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ اِذا قامُوا اِلَى الصَّلوةِ قامُوا كُسالى يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ اِلّا قَليلاً * مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا اِلى هؤُلاءِ وَ لا اِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلاً)[1]؛ همانا منافقان در صدد خدعه و فريب خدا بر مىآيند و حال اين كه خداوند فريب آنها را بر ضرر خودشان تمام مىگرداند، و آن گاه كه «نماز مىخوانند» كسل هستند و مقصودشان خودنمايى است و كمتر به ياد خدا هستند، اينها مردد بين حق و باطلاند نه كاملاً مؤمناند و نه كاملاً كافر و كسى را كه خداوند «گمراه» كند هرگز راه نجاتى براى او نخواهى يافت.
ادامه دارد ... التماس دعا :Gol:
پاورقی__________________________________________
1) حجر (15) آيه 24؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 296، ح 3122.
2) توبه (9) آيات 75 و 76؛ الدر المنثور، ج 4، ص 246، ذيل آيه 76 سوره توبه؛ ابىعبدالله محمد بن
احمد انصارى قرطبى، جامعالاحكام القرآن، ج 8، ص 209؛ امام فخر رازى، تفسير كبير، ج 16،
ص138، ذيل آيه.
3) نساء (4) آيات 142 و 143.
4) بنقل از کتاب گفتگوی مذاهب (عدالت صحابه)، مركز مطالعات وتحقيقات اسلامى، پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى، صص 37- 39.