جمع بندی واقعیت زندگی هیتلر چه بود؟
تبهای اولیه
با سلام
ایا ان چیزی هایی که درباره هیتلر میگند واقعیت داره؟
بعضی میگند هیتلر فقط خواست از کشور اش دفاع کنه و به انگلیس و.... باج نمیداد!
یا میگند قضیه هلوکاست الکی هست؟
ایا فقط مگه هیتلر ان همه ادم کشت؟ ایا غربی ها هیچ کس را نکشتند؟
یکی میگه هیتلر فراماسون بود و با یهودی ها هماهنگ بود و کشته هم نشده و فرار کرده !
کلا زندگی هیتلر در هم پیچیده هست! کسی نمیداند این چیز هایی که از تاریخ گذشته به ما میگویند واقعیت داره یا نه!
میگند تاریخ جنگ را فاتحان جنگ می نویسند !
سپاس
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"] | |
[/TD] | |
کارشناس بحث: استاد مقداد | |
[TD][/TD] | |
با سلام
ایا ان چیزی هایی که درباره هیتلر میگند واقعیت داره؟
بعضی میگند هیتلر فقط خواست از کشور اش دفاع کنه و به انگلیس و.... باج نمیداد!
با عرض سلام و ادب.
آنچه در مورد گزارشات تاریخی در مورد شخصیت هایی همچون هیتلر گفته می شود،قطعاً نمی توان بصورت کلی تایید یا رد کرد،بلکه باید مورد به مورد گزارشات مورد نقد و بررسی قرار بگیرد تا درستی یا نادرستی آن مورد مشخص شود.
بخصوص که در مورد شخصیتهای مطرح در تاریخ معمولا مطالب ضد و نقیض فراوانی نقل می شود چون بخشی از نویسندگان تاریخ از موافقان و همراهان آن شخصیت و برخی هم از مخالفان شخصیت مورد نظر می باشند.علاوه بر این در عالم سیاست و روابط بین کشورها به ندرت میتوان یک روند ثابت پیدا کرد تا بتوان بر اساس آن گفت فلان کشور با فلان کشور روابط دوستانه داشته یا خصمانه.
مراجعه به تاریخ دولتهای جهان این واقعیت ها را نشان می دهد که غالب دولتها بر اساس منافع خود در مورد رابطه با دیگر کشورها تصمیم می گرفتند،به همین خاطر با تغییر منافع و چگونگی تامین آن منافع روابط بین دولتها بسیار تغییر و تحول پیدا می کرد.با توجه به این واقعیت فراوان مشاهده می شود که روابط دوستانه دو دولت در مدتی اندک به روابطی خصمانه یا حداقل غیر دوستانه تبدیل شده و یا بر عکس روابط خصمانه بخاطر منافعی که شکل می گرفته تبدیل به روابط حسنه می شد.بنابراین در مورد روابط دولتها هم نمی توان بصورت کلی اظهار نظر کرد که روابطشان دوستانه بوده یا خصمانه.
بنابراین در اینگونه مسائل باید فقط مورد به مورد بحث و بررسی صورت بگیرد و از اظهار نظر قطعی و یقینی و کلی باید پرهیز کرد.
نکته ای که شاید لازم باشد بدان اشاره کنیم این است که،بررسی دقیق و کامل دوران حکومت هیتلر و اقدمات صورت گرفته توسط او نیازمند مطالعات و تحقیقات مفصل و زمانبر می باشد که در این مجال نمی گنجد،لذا در این فرصت سعی می کنیم با توجه به فرصتی که در اختیار داریم،مطالبی در رابطه با سوالات مظرح شده خدمت شما عرض کنیم.
در موضوع مورد بحث اولین موردی که بیان فرمودید این است که:«بعضی میگند هیتلر فقط خواست از کشور اش دفاع کنه و به انگلیس و.... باج نمیداد!»؟!
در رابطه با این سوال،بر اساس نکات فدق الذکر نمی توان پاسخی کلی و قطعی داد.اینکه یکی از دلایل مخاصمه و درگیری هر دولتی با دولتهای دیگر حفظ منافع خود و دفاع از تمامیت ارضی و موقعیت سیاسی و نظامی و اقتصادی و ... دولت و ملت می باشد،بحثی نیست.لذا در مورد هیتلر هم این مطلب قابل بیان است.اما بررسی دوران حضور هیتلر در اریکه قدرت و لشکر کشی های او به کشورهای مختلف که منجر به کشته و زخمی شدن هزاران و شاید میلیون ها نفر شد، بیانگر این نکته است که او فقط بدنبال دفاع از کشورش و باج ندادن به انگلیس نبوده است.
نگاهی به حمله آلمان به رهبری هیتلر به اتریش و ضمیمه کردن آن به خاک آلمان و در ادامه حمله به لهستان که منجر به آغاز جنگ جهانی دوم شد،این واقعیت را نشان می دهد که هیتلر به دنبال کشورگشایی و گسترش قدرت نظامی خود بوده است و این اقدامات را نمی توان مخالفت با باج خواهی انگلیس تصور کرد.
در مارس سال ۱۹۳۸، هیتلر موفق شد بدون حتی شلیک یک گلوله اتریش را به خاک آلمان ملحق کند که از آن به نام «Anschluss» یاد می شد. در اول سپتامبر سال ۱۹۳۹ نیروهای ارتش هیتلر به لهستان حمله کردند و کشورهای دیگر نمی توانستند بیکار بنشینند. بدین ترتیب جنگ جهانی دوم به طور رسمی آغاز شد.
بنابراین در پاسخ سوال اول شما باید گفت:
این سخن که هیتلر فقط می خواست از کشور خودش دفاع کند و به انگلیس باج ندهد،قابل قبول نمی باشد و با واقعیتهای تاریخی سازگار نمی باشد.
یا میگند قضیه هلوکاست الکی هست؟
با سلام.
یکی از موضوعاتی که در دهه های اخیر بسیار شنیده ایم موضوعی بنام هلوکاست است.آنچه امروزه از شنیدن واژه هولوکاست به ذهن متبادر می شود، سوزاندن ۶ میلیون یهودی به دست نازی های آلمان است که بهانه ای برای ایجاد هولوکاستی حقیقی در فلسطین اشغالی شده است! واقعه ای که از جانب محققان به طور جدی زیر سوال رفته و محل تردید قرار گرفته که در ذیل اشاره ای به این بررسی های تاریخی می کنیم:
در سالهای اخیر علاقه مردم غرب به پدیده هولوکاست افزایشیافته است. تحقیقات نشان میدهد که حجم مطالب منتشر شده در رابطه با هولوکاست در دهه ۱۹۹۰ ده برابر دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میلادی است. این موج علاقه به کشف حقایق تاریخی و مقابله با تبلیغات هالیوودی و ژورنالیستی و تاریخنگاری رسمی به ایجاد یک مکتب جدید تاریخنگاری انجامیده که به "تجدیدنظرطلبی" (رویزیونیسم) یا "تاریخ واقعی" معروف است.
معمولاً از «پل رازینیه» فرانسوی بهعنوان بنیانگذار این مکتب یاد میکنند. «رازینیه» در زمان جنگ دوّم جهانی از اعضای جنبش مقاومت فرانسه بود که بهوسیله «گشتاپو» دستگیر شد و به اردوگاه «بوخنوالد» اعزام گردید و تا پایان جنگ در اردوگاههای مختلف نازی زندانی بود. پس از جنگ وی عالیترین نشان مقاومت را از دولت فرانسه دریافت کرد و سپس به عرصه تحقیقات تاریخی روی آورد، در زمینه جنگ دوّم جهانی به تحقیق و انتشار کتاب پرداخت و از جمله به ترسیم وضع اسفناک اردوگاههای جنگی نازی دست زد. ولی او بتدریج در جریان تحقیقش به نظراتی رسید که تصویر رسمی را کاملاً نفی میکرد.
«رازینیه» اعلام کرد که:
اولاً، افسانه اتاقهای گاز برای کشتار زندانیان- اعم از یهودی و غیر یهودی- مطلقاً صحت ندارد.
ثانیاً، در دوران جنگ هیچ سیاستی از سوی آلمان برای کشتار جمعی یهودیان اروپا وجود نداشته است.
ثالثا، یهودیان کشته شده در دوران جنگ بین نهصد هزار تا یک و نیم میلیون نفر هستند نه شش میلیون نفر و این افراد مانند دیگران در جریان جنگ یا در اثر بیماریهای مسری، بهویژه تیفوس، از بین رفتند.
امروزه دو مورخ صاحب نام به عنوان مهمترین هواداران مکتب تاریخ نگاری واقعی شناخته میشوند: اولی، «دیوید ایروینگ» انگلیسی است. «ایروینگ» مورخ بسیار معتبری است در حدی که برخی نشریات سرشناس انگلیس نوشتهاند هیچ کس نمیتواند درباره جنگ دوّم جهانی کار کند و پروفسور ایروینگ را نادیده بگیرد. او اولین کسی است که خاطرات ۷۵۰۰۰ صفحهای «گوبلز» را بهدست آورد و روی آن کار کرد. این خاطرات بهمدت ۵۰ سال برای مورخین ناشناخته بود و در آرشیوهای سری ارتش سرخ شوروی نگهداری میشد. ایروینگ پس از یک کار شش ساله بر روی اسناد سری شوروی سابق اولین بیوگرافی کاملاً مستند هیتلر را منتشر کرد با نام جنگ هیتلر که جنجال فراوان بهپا نمود و کار وی را به دادگاه کشانید.
ایروینگ در کتاب «جنگ هیتلر» مدعی است که:
اصولاً در دوران جنگ هیچ نوعی از کشتار یهودیان (هولوکاست) در کار نبوده است. ایروینگ نشان داد که مهمترین اسناد جنگ دوّم جهانی همه بهطور مرموزی مفقود شدهاند. بسیاری از یادداشتهای روزانه سران آلمان و ایتالیا که تا مدتی پیش در آرشیوهای شوروی سابق و آلمان و سایر کشورهای اروپایی موجود بود به سرقت رفته و پنهان یا معدوم شده است. او از جمله اشاره میکند به یادداشتهای روزانه «موسولینی» که زمانی موجود بود و اکنون نیست.
ایروینگ معتقد است که:
اولاً، در آشویتس و سایر اردوگاههای نازی اتاق گاز وجود نداشته است.
ثانیاً، هیتلر هیچ اطلاعی از وجود اتاقهای مرگ و برنامه سازمان یافته برای کشتار یهودیان نداشته است. (ایروینگ برای کسی که بتواند ثابت کند هیتلر از هولوکاست مطلع بوده جایزهای به مبلغ ۱۰۰۰ پوند تعیین کرده است.)
ثالثاً، یک توطئه جهانی وجود دارد که به مورخین اجازه تحقیق بیطرفانه و برکنار از پیشداوری در زمینه هولوکاست را نمیدهد.
رابعاً، رقم شش میلیون کشته یهودی در جنگ دوّم صحت ندارد و تعداد مقتولین یهودی کمتر از یک میلیون نفر است که در اثر بیماری یا در جریان جنگ، مانند دیگران، کشته شدهاند نه در اثر طرح سازمانیافته امحاء جمعی.
دومین مورخ سرشناس هوادار مکتب تاریخنگاری واقعی،« رابرت فوریسون» فرانسوی است. پروفسور فوریسون و خانوادهاش نیز، مانند رازینیه، در زمان جنگ از آلمانیها آزار فراوان دیده بودند. او مؤلف کتابهای متعددی است و ثابت میکند که اتاق گاز و سیاست امحاء جمعی یهودیان صحت ندارد.
فرد صاحب نام دیگر در این عرصه «فرد لوختر» آمریکایی است. لوختر مورخ نیست بلکه مهندس متخصص ساختمان زندان است. او برای تحقیق به لهستان رفت و در بازگشت گزارش ۱۹۶ صفحهای خود را منتشر کرد که به گزارش لوختر معروف است. او در این گزارش وجود اتاقهای گاز را منکر شد. او ثابت کرد که اتاقهای گاز در آشویتس و سایر اردوگاههای لهستان پس از جنگ دوّم جهانی با هدف جلب توریسم بهوسیله حکومت کمونیستی لهستان احداث شده است.
در این زمینه افراد سرشناس دیگری نیز کار کردهاند:
« گرمار رودلف» مؤلف کتابی در انکار اتاقهای گاز آشویتس است.
«ارنست زوندل» کانادایی کتابی نوشته با عنوان« آیا واقعاً شش میلیون نفر کشته شدهاند»؟
«دیوید هوگان» کتابی دارد با عنوان افسانه شش میلیون نفر.
«دکتر بروزات» تحقیقی دارد درباره اتاقهای گاز در داخائو و اثبات میکند که نه در داخائو، نه در بوخنوالد و نه در سایر اردوگاههای آلمانی اتاق گاز برای کشتار یهودیان و سایر زندانیان وجود نداشته است.
و بالاخره «رژه گارودی»، عضو جنبش مقاومت فرانسه در زمان جنگ دوّم، که او نیز، بر اساس تحقیقات محققین پیش گفته، نشان میدهد که هولوکاست صحت ندارد و یک افسانه ساختگی است.
ایا فقط مگه هیتلر ان همه ادم کشت؟ ایا غربی ها هیچ کس را نکشتند؟
با سلام.
قطعا و یقیناً در طول تاریخ تنها هیتلر نبوده است که دست به کشتار و جنایت زده و زمینه کشته و زخمی شدن میلیونها انسان شده است.عاملان جنگ جهانی اول،عاملان حمله شیمیایی به ژاپن،جنایتکاران رژیم اشغالگر اسرائیل،جنایتکاران و خونخواران عصر ما که در جنایات وحشیانه خود میلونها انسان مظلوم و بی گناه را در افغانستان و یمن و عراق و سوریه و ... به خاک و خون کشیده و می کشند،نمونه هایی از جنایتکارانی هستند که شاید بیشتر و بدتر از هیتلر دست به آدم کشی زده اند که شاید بررسی جنایات آنها نیازمند تألیف کتابی مستقل و مفصل داشته باشد.
از جمله جنایاتی که توسط انگلیس در حق مردم ایران صورت گرفته و بسیار وحشیانه تر و هولناکتر از جنایات هیتلر بوده است،فراهم کردن زمینه قتل چند میلیون ایرانی می باشد.منتهی کشورهای غربی بخاطر خباثت و پلیدی ذاتی ای که دارند با تمام توان سعی در مخفی نگه داشتن جنایات خود شده و آنجایی که مطرح کردن جنایات گذشتگان به آنها در رسیدن به اهداف استعماری و استکباری شان کمک می کند با آب و تاب و جعل و تحریف روی آن تبلیغ می کنند و مانور می دهند. موضوع هلوکاست ا زجمله این موارد است که اروپائیان با جوسازی و تبلیغ روی آن،زمینه شکل گیری رژیم سرطانی و جنایتکار اسرائیل و اشغال سرزمین فلسطین و کشته و زخمی و آواره شدن میلیونها مسلمان را فراهم کردند.
اینجا مناسب است به هلوکاست وحشتناک و وحشیانه ای که توسط انگلستان خبیث در حق مردم ایران،صورت گرفته است،اشاره ای داشته باشیم:
یکی از معروفترین منابعی که به بررسی این موضوع پرداخته است کتاب«قحطی بزرگ» نوشته دکتر محمد علی مجد ، ترجمه محمد کریمی است.در اینجا به اختصار این ماجرا را از کتاب فوق عرض می کنم:
جنگ جهاني اول مصيبتهاي بسياري براي مردم ايران داشت و شايد تاكنون گوشههاي بسياري از آن ناشناخته مانده باشد اما بررسي آنها ميتواند راه را براي پژوهشهاي بيشتر و در نتيجه اعاده حقوق از دست رفته ايرانيان باز كند. اگر بگوييم ايران بزرگترين قرباني جنگ اول جهاني و آن هم بر اثر سياستهاي استعماري انگليس است، راه دوري نرفتهايم. آنچه كه در طول سالهاي 1917 تا 1919 در ايران اتفاق افتاد هر چند از چشم بسياري به دور مانده است و مورخان انگليسي كه به حقيقت نويسي، شهرهاند و تاريخ جهان آرا را مينويسند نيز به آن اشارهاي نكردهاند اما مرگ 10 ميليون ايراني بر اثر قحطي مصنوعي كه انگليسيها به وجود آوردند، بايد بيشتر مورد بررسي
قرار گيرد و سران اين كشور به خاطر اين جنايت بايد مورد بازخواست
قرار گيرند.
محمدقلي مجد در كتاب «قحطي بزرگ»(1) به اين موضوع مهم پرداخته و پرده از اين جنايت بزرگ انگليسيها در ايران برداشته است.
مجد مينويسد: «براي بازشناسي جنگ جهاني اول در ايران 4 مرحله شاخص وجود دارد؛ در مرحله اول ـ نوامبر 1914 تا پايان 1915 ـ انگليسيها، تركهاي عثماني و روسها بيطرفي ايران را نقض كردند. بريتانيا و روسيه براي تقسيم جديد ايران به توافقي پنهاني رسيدند و ايرانيها نيز به كمك آلمانيها براي بيرون راندن روس و انگليس منفور شجاعانه تلاش كردند.
در مرحله دوم ـ دسامبر 1915 تا مارس 1917 ـ ايران بار ديگر مورد تهاجم روسيه و انگليس قرار گرفت؛ تلاش عثماني به سرانجامي نرسيد و روسيه و انگلستان بخشهاي وسيعي از خاك ايران را به كنترل خود درآوردند. انگلستان كه پيشتر بخشهاي جنوبغرب ايران (خوزستان) را در نوامبر 1914 اشغال كرده بود، از سال 1915 استيلاي خود را بر ديگر مناطق جنوب و غرب ايران گسترش داد؛ اشغال بوشهر در سال 1915، تاسيس پليس شرق ايران در سال 1915 و ورود هيات سايكس به فارس در سال 1916.
در مرحله سوم ـ آوريل 1917 تا ژانويه 1918ـ انقلاب روسيه رخ داد؛ ارتش روسيه در ايران از هم پاشيد و كشور را ترك كرد. ايالات متحده به نفع متفقين وارد جنگ شد. انقلاب روسيه، ورود ايالات متحده به جنگ جهاني اول به نفع متفقين در بهار 1917 و موفقيت انگلستان در بينالنهرين ـ از جمله خارج شدن بغداد از كنترل تركهاي عثماني در مارس 1917 ـ اوضاع را در ايران كاملا تغيير داد و وضعيتي به وجود آورد كه انگلستان توانست تمام خاك ايران و نيز بخش وسيعي از خاور نزديك را به تصرف درآورد. روسيه تزاري ـ رقيب تاريخي انگلستان در ايران ـ از صحنه خارج شد و 2 قرارداد تقسيم ايران ـ اوت 1907 و مارس 1915 ـ بياثر شد. با ورود ايالات متحده به نفع انگلستان و فرانسه، متفقين از پيروزي خود اطمينان يافتند. ورود نيروهاي آمريكايي به اروپا، انگليسيها را قادر ساخت تا نيروهاي بيشتري در قالب نيروي موسوم به دنسترفورس به خاور نزديك و ايران منتقل كنند. افراد اين نيرو از جبهههاي غرب اروپا به ايران گسيل شده و در بهار 1918 به اين كشور هجوم بردند. با اين وضعيت تا ژانويه 1918، تنها بخش كوچكي از نيروهاي روس در ايران باقي ماند.
مرحله چهارم از ژانويه 1918 آغاز شد كه طي آن نيروهاي انگليسي به غرب، شمال و شرق ايران حمله كردند و مناطقي را كه پيشتر در اختيار روسها بود، به اشغال خود درآوردند. تهاجم تمامعيار انگليسيها و اشغال بخشهايي از ايران كه در قرارداد پنهاني 1915 به روسها واگذار شده و پيش از آن در اشغال آنها بود، موضوعي است كه تاكنون بسيار گذرا به آن پرداخته شده است. از همان آغاز كار، بريتانيا خبر تهاجم به غرب ايران را بشدت پنهان ميداشت؛ بهگونهاي كه دنسترفورس به نيروی«هيس ـ هيس» معروف شده بود.(2)
اين گوشهاي از تاريخ است، اما در ميان همين تاريخ بزرگترين فاجعه ايران به دست انگليسيها و با آگاهي تمام آنها شكل ميگيرد و چيزي بين 8 تا 10 ميليون ايراني جان خود را بر سر توسعهطلبي انگليسيها ميگذارند. انگليسيها در حالي كه ايران در اشغال آنها بود، نه تنها براي كاستن از درد و آلام مردم ايران كاري نكردند، بلكه با خريد گسترده غله و مواد غذايي در ايران، وارد نكردن مواد غذايي از هند و بينالنهرين، ممانعت از ورود غذا از ايالات متحده آمريكا و اتخاذ سياستهاي مالي ـ از جمله نپرداختن درآمدهاي نفت به ايران ـ قحطي را شدت بخشيدند. در نتيجه تعداد بيشتري از مردم ايران با سياستهاي انگليسيها از بين رفتند.(3) و اين چيزي جز جنايت عليه بشريت نبود و بايد آن را پيگيري كرد.
«...همانطور كه در گزارشهاي ديپلماتيك آمريكاييها آمده، شمار جمعيت ايران در سال 1914 حدود 20 ميليون نفر بوده است. با يك روند طبيعي، اين شمار بايد در سال 1919 دستكم به 21 ميليون نفر ميرسيد، اما شمار واقعي در سال 1919، 11 ميليون نفر بوده است كه نشان ميدهد دستكم 10 ميليون نفر براثر قحطي و بيماري در ابعادي فاجعهآميز از بين رفتهاند. شاخص ديگر در ميزان تلفات قحطي، كاهش جمعيت تهران است.
در سال 1910 ـ بنا به نظر شوستر و منابع روسي ـ جمعيت تهران 350هزار نفر بوده است. از نتايج انتخابات سال 1917 نيز كه در آن 56هزار راي براي 12 نامزد پيروز ثبت شده، درمييابيم كه جمعيت تهران دستكم 400هزار نفر بوده است. در سال 1920 اين شمار به 200هزار نفر كاهش يافته است. در مجموع تا سال 1956 شمار جمعيت ايران به 20ميليون نفر، يعني به ميزان سال 1914 نرسيد. اين اعداد بشدت تكاندهنده است...»(4)
انگليسيها براي اينكه بتوانند كشتار مردم ايران را بپوشانند، هم در دوره جنگ و هم پس از آن سانسور شديدي را بر مطبوعات و كتابهاي خاطراتي كه در آن دوره منتشر ميشد، اعمال ميكردند، بهگونهاي كه حتي اسناد اين جنايت را تا اندازه زيادي از بين برده و در برخي مواقع مانع از منتشر شدن آن نيز شدهاند. پژوهشهاي انگليسي كه در دهههاي 1960 و 1970 منتشر شدهاند، جمعيت ايران را در سال 1914 تنها 89/10 ميليون نفر ذكر ميكنند... افزودن 2 رقم اعشار به عدد 10 نيز براي القاي حس دقت علمي است.(5) بنابراين قحطي و بيماري ناشي از آن كه مسبب اصلي آنها انگليسيها بودند، حدود 10 ميليون ايراني را به كام مرگ برد و كسي هم از آن دم نزد. افسران انگليسي در خاطرات و يادداشتهاي خود به اين موضوع اشاره كردهاند.
پی نوشتها:
1 ـ مجد؛ محمدقلي، قحطي بزرگ، ترجمه محمد کريمي، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، تهران، 1386.
2 ـ مجد، پيشين، صفحات 17- 15.
3 ـ همان، ص 18.
4 ـ همان، صفحات 20-19.
5 ـ همان، ص 21.
یکی میگه هیتلر فراماسون بود و با یهودی ها هماهنگ بود و کشته هم نشده و فرار کرده !
با توجه به اینکه معمولا فعالیت فراماسونری،فعالیتی مخفی و غیرعلنی بوده است،در مورد اعضاء آن و اینکه آیا فلان شخص عضو این جریان و جنبش بوده است یا نه نمی توان به راحتی اظهار نظر کرد.
ضمن آنکه عضویت در فراماسونری بیشتر جنبه منفی داشته است،یکی از ابزار رقابتهای سیاسی برای بدنام کردن رقیب،متهم کردن او به عضویت در جریان فراماسونی بوده است.لذا نمی توان با قطعیت گفت فلان شخص جزو این گروه بوده است یا نه.
علاوه بر این در طول تاریخ یهودیان در بسیاری از جریانات تأثیرگذار تاریخی نقش داشته و دارند و در روی کارآمدن خیلی از شخصیت ها و دولتها و ... نقش اصلی را داشته اند،منتهی بگونه ای دقیق و کارشناسی شده عمل می کنند که کمتر رد پایی از خود باقی می گذارند،لذا خود این موضوع اظهار نظر و بررسی دقیق و علمی و مستند رویدادهای تاریخی را با مشکل مواجه می کند.
در مورد رابطه نازی ها با یهودیان و نقش یهود در روی کار آمدن هیتلر مطالبی قابل توجه مطرح می شود:
بر اساس اسنادی که توسط سایت اطلاعرسانی کامن دریمز منتشر شده است، صهیونیستها با نازیها همکاری داشتهاند اما تامین مالی صهیونیستها توسط نازیها کاملا مشخص نیست.
کریستوفر سیمپسون در کتاب خود با نام ضربه عقبنشینی [Blowback]گفته است که به اسناد ضبط شدهای از سازمان پلیس مخفی آلمان (گشتاپو) در زمان حکومت نازیها دست یافته است که نشان دهنده توافقی مخفیانه میان پلیس مخفی آلمان و هاگانا [سازمان شبهنظامی یهودی بین سالهای 1920 تا 1948 است که بعدها و با اشغال فلسطین توسط صهیونیستها هسته مرکزی ارتش این رژیم را تشکیل داد]. بر اساس اسناد، پلیس مخفی آلمان دستکم تامین مالی یکی از فرماندهان هاگانا را برعهده داشته است.
این اسناد فاش میکند که تحت مقرراتی، به هاگانا این اجازه داده شده بود که اردوگاههای آموزشی برای جوانان یهودی در داخل آلمان ایجاد کنند. این جوانان و همچنین دیگر یهودیانی که توسط نازیها از آلمان اخراج شده بودند، تشویق میشدند که به فلسطین مهاجرت کنند.
سایت کامن دریمز در ادامه مطلب خود نوشت که یهودیان اروپا مورد خیانت رهبران صهیونیست خود قرار گرفتند. صهیونیستها در هولوکاست همکاری داشتند تا از موضوع سرزمینی برای یهودیان حمایت کنند.
بر اساس گزارش سایت کامن دریمز،حتی اگر هیتلری وجود نداشت، صهیونیستها کسی همانند وی ایجاد میکردند و چه بسا نیز این کار را انجام دادهاند.
در این زمینه کتابی هم نوشته شده است بنام:
"هیتلر موسس اسرائیل روابط سری بین هیتلر و جنبش صهیونیسم برای تاسیس رژیم صهیونیستی " نویسنده: کاردلهل
با توجه به اینکه معمولا فعالیت فراماسونری،فعالیتی مخفی و غیرعلنی بوده است،در مورد اعضاء آن و اینکه آیا فلان شخص عضو این جریان و جنبش بوده است یا نه نمی توان به راحتی اظهار نظر کرد.
ضمن آنکه عضویت در فراماسونری بیشتر جنبه منفی داشته است،یکی از ابزار رقابتهای سیاسی برای بدنام کردن رقیب،متهم کردن او به عضویت در جریان فراماسونی بوده است.لذا نمی توان با قطعیت گفت فلان شخص جزو این گروه بوده است یا نه.
علاوه بر این در طول تاریخ یهودیان در بسیاری از جریانات تأثیرگذار تاریخی نقش داشته و دارند و در روی کارآمدن خیلی از شخصیت ها و دولتها و ... نقش اصلی را داشته اند،منتهی بگونه ای دقیق و کارشناسی شده عمل می کنند که کمتر رد پایی از خود باقی می گذارند،لذا خود این موضوع اظهار نظر و بررسی دقیق و علمی و مستند رویدادهای تاریخی را با مشکل مواجه می کند.
در مورد رابطه نازی ها با یهودیان و نقش یهود در روی کار آمدن هیتلر مطالبی قابل توجه مطرح می شود:
بر اساس اسنادی که توسط سایت اطلاعرسانی کامن دریمز منتشر شده است، صهیونیستها با نازیها همکاری داشتهاند اما تامین مالی صهیونیستها توسط نازیها کاملا مشخص نیست.
کریستوفر سیمپسون در کتاب خود با نام ضربه عقبنشینی [Blowback]گفته است که به اسناد ضبط شدهای از سازمان پلیس مخفی آلمان (گشتاپو) در زمان حکومت نازیها دست یافته است که نشان دهنده توافقی مخفیانه میان پلیس مخفی آلمان و هاگانا [سازمان شبهنظامی یهودی بین سالهای 1920 تا 1948 است که بعدها و با اشغال فلسطین توسط صهیونیستها هسته مرکزی ارتش این رژیم را تشکیل داد]. بر اساس اسناد، پلیس مخفی آلمان دستکم تامین مالی یکی از فرماندهان هاگانا را برعهده داشته است.
این اسناد فاش میکند که تحت مقرراتی، به هاگانا این اجازه داده شده بود که اردوگاههای آموزشی برای جوانان یهودی در داخل آلمان ایجاد کنند. این جوانان و همچنین دیگر یهودیانی که توسط نازیها از آلمان اخراج شده بودند، تشویق میشدند که به فلسطین مهاجرت کنند.
سایت کامن دریمز در ادامه مطلب خود نوشت که یهودیان اروپا مورد خیانت رهبران صهیونیست خود قرار گرفتند. صهیونیستها در هولوکاست همکاری داشتند تا از موضوع سرزمینی برای یهودیان حمایت کنند.
بر اساس گزارش سایت کامن دریمز،حتی اگر هیتلری وجود نداشت، صهیونیستها کسی همانند وی ایجاد میکردند و چه بسا نیز این کار را انجام دادهاند.در این زمینه کتابی هم نوشته شده است بنام:
"هیتلر موسس اسرائیل روابط سری بین هیتلر و جنبش صهیونیسم برای تاسیس رژیم صهیونیستی " نویسنده: کاردلهل
ممنونم: یک مستند دیده بودم به نام برنامه شیطلان که در مورد فراماسونری و یهودیت توضیح داده بود و گفته بود که فراماسونری را یهودیت برای اجرا نظم نوین جهانی خودشون درست کردند: طبق پروتکل که گفتند خود یهودی های که خودشان در جهان جنگ بر پا می کنند و... تا مثلا اسلحه بفروشند یا اعتقاد دارند که جمعیت جهان زیاد هست و زمین تحمل این همه افراد ندارد برای همین باید مردم کشته بشوند و..............
خلاصه ایا نمیتوان حدس زد هیتلر فراماسون بوده !؟ هیتلر که هیچ سابقه نداشته چطور مثل جلبک یکدفه سبز شده و رفته به کشور های دیگه حمله کرده ! این خود اش مشکوک هست! حتما دستوری از جایی گرفته یا .......
سپاس
[="Navy"]سلام
در تلوزیون استادی می گفت هیتلر از اون نژاد باستانی ایران قدیم بود که گمون کنم از همون کرمان و شیراز و اینجا ها که شاهزاده ها ملک و قصر داشتن بودن که وقتی رومیان به ایران حمله کردن همه شاهزاده ها ( اون اریایی های ایران باستان) طبعا فرار کردن
یع عده شون شاید رفتن غرب اروپا و با نژاد ژرمن های بومی در همون آلمان تشکیل قبیله دادن و نژاد آلمان آریایی رو درست کردن
بعدا طی تاریخ همش بین آلمان ها و رومیان دائم جنگ بپا میشد(توی گوگل هست) و تا این قرن قبل که به اوج خودش رسید
اگه دقت کنین زبان هخامنشیان توی اسماشون همش (خ و ش و ق ) داره ... زبان آلمانی ها هم همش (ش و ق و خ ) توش داره!...شاید بهم مرتبط باشن[/]
ممنونم: یک مستند دیده بودم به نام برنامه شیطلان که در مورد فراماسونری و یهودیت توضیح داده بود و گفته بود که فراماسونری را یهودیت برای اجرا نظم نوین جهانی خودشون درست کردند: طبق پروتکل که گفتند خود یهودی های که خودشان در جهان جنگ بر پا می کنند و... تا مثلا اسلحه بفروشند یا اعتقاد دارند که جمعیت جهان زیاد هست و زمین تحمل این همه افراد ندارد برای همین باید مردم کشته بشوند و..............
خلاصه ایا نمیتوان حدس زد هیتلر فراماسون بوده !؟ هیتلر که هیچ سابقه نداشته چطور مثل جلبک یکدفه سبز شده و رفته به کشور های دیگه حمله کرده ! این خود اش مشکوک هست! حتما دستوری از جایی گرفته یا .......
سپاس
با سلام.
اینکه می توان حدس زد یا نزد که توضیح دادم و طبق مطالب مطرح شده بالاتر از حدس زدن،قرائن و شواهدی برای نقش یهود در به قدرت رسیدن هیتلر و ارتباط او با یهودیان و فراماسونری بودن مطرح شد.
منتهی عرض کردم بخاطر مرموز بودن فعالیت های صهیونیست و مخفیانه بودن فعالیت های جریان فراماسونری با قاطعیت اظهار نظر کردن کاری مشکل است.
بعدا طی تاریخ همش بین آلمان ها و رومیان دائم جنگ بپا میشد(توی گوگل هست) و تا این قرن قبل که به اوج خودش رسید اگه دقت کنین زبان هخامنشیان توی اسماشون همش (خ و ش و ق ) داره ... زبان آلمانی ها هم همش (ش و ق و خ ) توش داره!...شاید بهم مرتبط باشنسلام
در تلوزیون استادی می گفت هیتلر از اون نژاد باستانی ایران قدیم بود که گمون کنم از همون کرمان و شیراز و اینجا ها که شاهزاده ها ملک و قصر داشتن بودن که وقتی رومیان به ایران حمله کردن همه شاهزاده ها ( اون اریایی های ایران باستان) طبعا فرار کردن
یع عده شون شاید رفتن غرب اروپا و با نژاد ژرمن های بومی در همون آلمان تشکیل قبیله دادن و نژاد آلمان آریایی رو درست کردن
با سلام.
در مورد اینگونه مسائل باید بر اساس مستندات اظهار نظر کرد و ارائه نظرات بر اساس حدس و گمان اعتباری ندارد.
پرسش:
آیا اینکه گفته می شود هیتلر بخاطر دفاع از کشورش و باج ندان به انگلیس اینهمه جنگ کرده درست است و آیا هلوکاست واقعیت داشته و مگر فقط هیتلر اهل جنگ و کشتار بوده که به این عنوان مشهور شده است،در ضمن درست است که هیتلر فراماسونری بوده و با یهودیان در ارتباط بود؟
پاسخ:
آنچه در مورد گزارشات تاریخی در مورد شخصیت هایی همچون هیتلر گفته می شود،قطعاً نمی توان بصورت کلی تایید یا رد کرد،بلکه باید مورد به مورد گزارشات مورد نقد و بررسی قرار بگیرد تا درستی یا نادرستی آن مورد مشخص شود.
بخصوص که در مورد شخصیتهای مطرح در تاریخ معمولا مطالب ضد و نقیض فراوانی نقل می شود چون بخشی از نویسندگان تاریخ از موافقان و همراهان آن شخصیت و برخی هم از مخالفان شخصیت مورد نظر می باشند.علاوه بر این در عالم سیاست و روابط بین کشورها به ندرت میتوان یک روند ثابت پیدا کرد تا بتوان بر اساس آن گفت فلان کشور با فلان کشور روابط دوستانه داشته یا خصمانه.
مراجعه به تاریخ دولتهای جهان این واقعیت ها را نشان می دهد که غالب دولتها بر اساس منافع خود در مورد رابطه با دیگر کشورها تصمیم می گرفتند،به همین خاطر با تغییر منافع و چگونگی تامین آن منافع روابط بین دولتها بسیار تغییر و تحول پیدا می کرد.
بنابراین در اینگونه مسائل باید فقط مورد به مورد بحث و بررسی صورت بگیرد و از اظهار نظر قطعی و یقینی و کلی باید پرهیز کرد.
نکته ای که شاید لازم باشد بدان اشاره کنیم این است که،بررسی دقیق و کامل دوران حکومت هیتلر و اقدمات صورت گرفته توسط او نیازمند مطالعات و تحقیقات مفصل و زمانبر می باشد که در این مجال نمی گنجد،لذا در این فرصت سعی می کنیم با توجه به فرصتی که در اختیار داریم،مطالبی در رابطه با سوالات مظرح شده خدمت شما عرض کنیم.
در رابطه با این سوال که آیا هیتلر بخاطر باج ندادن به انگلیس جنگ می کرده است،بر اساس نکات فدق الذکر نمی توان پاسخی کلی و قطعی داد.اینکه یکی از دلایل مخاصمه و درگیری هر دولتی با دولتهای دیگر حفظ منافع خود و دفاع از تمامیت ارضی و موقعیت سیاسی و نظامی و اقتصادی و ... دولت و ملت می باشد،بحثی نیست.لذا در مورد هیتلر هم این مطلب قابل بیان است.اما بررسی دوران حضور هیتلر در اریکه قدرت و لشکر کشی های او به کشورهای مختلف که منجر به کشته و زخمی شدن هزاران و شاید میلیون ها نفر شد، بیانگر این نکته است که او فقط بدنبال دفاع از کشورش و باج ندادن به انگلیس نبوده است.
نگاهی به حمله آلمان به رهبری هیتلر به اتریش و ضمیمه کردن آن به خاک آلمان و در ادامه حمله به لهستان که منجر به آغاز جنگ جهانی دوم شد،این واقعیت را نشان می دهد که هیتلر به دنبال کشورگشایی و گسترش قدرت نظامی خود بوده است و این اقدامات را نمی توان مخالفت با باج خواهی انگلیس تصور کرد.
در مارس سال ۱۹۳۸، هیتلر موفق شد بدون حتی شلیک یک گلوله اتریش را به خاک آلمان ملحق کند که از آن به نام «Anschluss» یاد می شد. در اول سپتامبر سال ۱۹۳۹ نیروهای ارتش هیتلر به لهستان حمله کردند و کشورهای دیگر نمی توانستند بیکار بنشینند. بدین ترتیب جنگ جهانی دوم به طور رسمی آغاز شد.
بنابراین،این سخن که هیتلر فقط می خواست از کشور خودش دفاع کند و به انگلیس باج ندهد،قابل قبول نمی باشد و با واقعیتهای تاریخی سازگار نمی باشد.
در مورد موضوع هلوکاست باید گفت:
یکی از موضوعاتی که در دهه های اخیر بسیار شنیده ایم، موضوعی بنام هلوکاست است.آنچه امروزه از شنیدن واژه هولوکاست به ذهن متبادر می شود، سوزاندن شش میلیون یهودی به دست نازی های آلمان است که بهانه ای برای ایجاد هولوکاستی حقیقی در فلسطین اشغالی شده است! واقعه ای که از جانب محققان به طور جدی زیر سوال رفته و محل تردید قرار گرفته که در ذیل اشاره ای به این بررسی های تاریخی می کنیم:
در سالهای اخیر علاقه مردم غرب به پدیده هولوکاست افزایشیافته است. تحقیقات نشان میدهد که حجم مطالب منتشر شده در رابطه با هولوکاست در دهه ۱۹۹۰ ده برابر دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میلادی است. این موج علاقه به کشف حقایق تاریخی و مقابله با تبلیغات هالیوودی و ژورنالیستی و تاریخنگاری رسمی به ایجاد یک مکتب جدید تاریخنگاری انجامیده که به "تجدیدنظرطلبی" (رویزیونیسم) یا "تاریخ واقعی" معروف است.
معمولاً از «پل رازینیه» فرانسوی بهعنوان بنیانگذار این مکتب یاد میکنند. «رازینیه» در زمان جنگ دوّم جهانی از اعضای جنبش مقاومت فرانسه بود که بهوسیله «گشتاپو» دستگیر شد و به اردوگاه «بوخنوالد» اعزام گردید و تا پایان جنگ در اردوگاههای مختلف نازی زندانی بود. پس از جنگ وی عالیترین نشان مقاومت را از دولت فرانسه دریافت کرد و سپس به عرصه تحقیقات تاریخی روی آورد، در زمینه جنگ دوّم جهانی به تحقیق و انتشار کتاب پرداخت و از جمله به ترسیم وضع اسفناک اردوگاههای جنگی نازی دست زد. ولی او بتدریج در جریان تحقیقش به نظراتی رسید که تصویر رسمی را کاملاً نفی میکرد.
«رازینیه» اعلام کرد که:
اولاً، افسانه اتاقهای گاز برای کشتار زندانیان- اعم از یهودی و غیر یهودی- مطلقاً صحت ندارد.
ثانیاً، در دوران جنگ هیچ سیاستی از سوی آلمان برای کشتار جمعی یهودیان اروپا وجود نداشته است.
ثالثا، یهودیان کشته شده در دوران جنگ بین نهصد هزار تا یک و نیم میلیون نفر هستند نه شش میلیون نفر و این افراد مانند دیگران در جریان جنگ یا در اثر بیماریهای مسری، بهویژه تیفوس، از بین رفتند.
امروزه دو مورخ صاحب نام به عنوان مهمترین هواداران مکتب تاریخ نگاری واقعی شناخته میشوند: اولی، «دیوید ایروینگ» انگلیسی است. «ایروینگ» مورخ بسیار معتبری است در حدی که برخی نشریات سرشناس انگلیس نوشتهاند هیچ کس نمیتواند درباره جنگ دوّم جهانی کار کند و پروفسور ایروینگ را نادیده بگیرد. او اولین کسی است که خاطرات ۷۵۰۰۰ صفحهای «گوبلز» را بهدست آورد و روی آن کار کرد. این خاطرات بهمدت ۵۰ سال برای مورخین ناشناخته بود و در آرشیوهای سری ارتش سرخ شوروی نگهداری میشد. ایروینگ پس از یک کار شش ساله بر روی اسناد سری شوروی سابق اولین بیوگرافی کاملاً مستند هیتلر را منتشر کرد با نام جنگ هیتلر که جنجال فراوان بهپا نمود و کار وی را به دادگاه کشانید.
ایروینگ در کتاب «جنگ هیتلر» مدعی است که:
اصولاً در دوران جنگ هیچ نوعی از کشتار یهودیان (هولوکاست) در کار نبوده است. ایروینگ نشان داد که مهمترین اسناد جنگ دوّم جهانی همه بهطور مرموزی مفقود شدهاند. بسیاری از یادداشتهای روزانه سران آلمان و ایتالیا که تا مدتی پیش در آرشیوهای شوروی سابق و آلمان و سایر کشورهای اروپایی موجود بود به سرقت رفته و پنهان یا معدوم شده است. او از جمله اشاره میکند به یادداشتهای روزانه «موسولینی» که زمانی موجود بود و اکنون نیست.
ایروینگ معتقد است که:
اولاً، در آشویتس و سایر اردوگاههای نازی اتاق گاز وجود نداشته است.
ثانیاً، هیتلر هیچ اطلاعی از وجود اتاقهای مرگ و برنامه سازمان یافته برای کشتار یهودیان نداشته است. (ایروینگ برای کسی که بتواند ثابت کند هیتلر از هولوکاست مطلع بوده جایزهای به مبلغ ۱۰۰۰ پوند تعیین کرده است.)
ثالثاً، یک توطئه جهانی وجود دارد که به مورخین اجازه تحقیق بیطرفانه و برکنار از پیشداوری در زمینه هولوکاست را نمیدهد.
رابعاً، رقم شش میلیون کشته یهودی در جنگ دوّم صحت ندارد و تعداد مقتولین یهودی کمتر از یک میلیون نفر است که در اثر بیماری یا در جریان جنگ، مانند دیگران، کشته شدهاند نه در اثر طرح سازمانیافته امحاء جمعی.
دومین مورخ سرشناس هوادار مکتب تاریخنگاری واقعی،« رابرت فوریسون» فرانسوی است. پروفسور فوریسون و خانوادهاش نیز، مانند رازینیه، در زمان جنگ از آلمانیها آزار فراوان دیده بودند. او مؤلف کتابهای متعددی است و ثابت میکند که اتاق گاز و سیاست امحاء جمعی یهودیان صحت ندارد.
در این زمینه افراد سرشناس دیگری نیز کار کردهاند:
« گرمار رودلف» مؤلف کتابی در انکار اتاقهای گاز آشویتس است.
«ارنست زوندل» کانادایی کتابی نوشته با عنوان« آیا واقعاً شش میلیون نفر کشته شدهاند»؟
«دیوید هوگان» کتابی دارد با عنوان افسانه شش میلیون نفر.
«دکتر بروزات» تحقیقی دارد درباره اتاقهای گاز در داخائو و اثبات میکند که نه در داخائو، نه در بوخنوالد و نه در سایر اردوگاههای آلمانی اتاق گاز برای کشتار یهودیان و سایر زندانیان وجود نداشته است.
و بالاخره «رژه گارودی»، عضو جنبش مقاومت فرانسه در زمان جنگ دوّم، که او نیز، بر اساس تحقیقات محققین پیش گفته، نشان میدهد که هولوکاست صحت ندارد و یک افسانه ساختگی است.
اینکه آیا فقط هیتلر اهل جنگ و کشتار بوده هم باید گفت:
قطعا و یقیناً در طول تاریخ تنها هیتلر نبوده است که دست به کشتار و جنایت زده و زمینه کشته و زخمی شدن میلیونها انسان را فراهم کرده است.عاملان جنگ جهانی اول،عاملان حمله شیمیایی به ژاپن،جنایتکاران رژیم اشغالگر اسرائیل،جنایتکاران و خونخواران عصر ما که در جنایات وحشیانه خود میلیونها انسان مظلوم و بی گناه را در افغانستان و یمن و عراق و سوریه و ... به خاک و خون کشیده و می کشند،نمونه هایی از جنایتکارانی هستند که شاید بیشتر و بدتر از هیتلر دست به آدم کشی زده اند که شاید بررسی جنایات آنها نیازمند تألیف کتابی مستقل و مفصل باشد.
از جمله جنایاتی که توسط انگلیس در حق مردم ایران صورت گرفته و بسیار وحشیانه تر و هولناکتر از جنایات هیتلر بوده است،فراهم کردن زمینه قتل چند میلیون ایرانی می باشد.منتهی کشورهای غربی بخاطر خباثت و پلیدی ذاتی ای که دارند با تمام توان سعی در مخفی نگه داشتن جنایات خود شده و آنجایی که مطرح کردن جنایات گذشتگان به آنها در رسیدن به اهداف استعماری و استکباری شان کمک می کند با آب و تاب و جعل و تحریف روی آن تبلیغ می کنند و مانور می دهند. موضوع هلوکاست از جمله این موارد است که اروپائیان با جوسازی و تبلیغ روی آن،زمینه شکل گیری رژیم سرطانی و جنایتکار اسرائیل و اشغال سرزمین فلسطین و کشته و زخمی و آواره شدن میلیونها مسلمان را فراهم کردند.
اینجا مناسب است به هلوکاست وحشتناک و وحشیانه ای که توسط انگلستان خبیث در حق مردم ایران،صورت گرفته است،اشاره ای داشته باشیم:
یکی از معروفترین منابعی که به بررسی این موضوع پرداخته است کتاب«قحطی بزرگ» نوشته دکتر محمد علی مجد ، ترجمه محمد کریمی است.در اینجا به اختصار این ماجرا را از کتاب فوق عرض می کنم:
جنگ جهاني اول مصيبتهاي بسياري براي مردم ايران داشت و شايد تاكنون گوشههاي بسياري از آن ناشناخته مانده باشد اما بررسي آنها ميتواند راه را براي پژوهشهاي بيشتر و در نتيجه اعاده حقوق از دست رفته ايرانيان باز كند. اگر بگوييم ايران بزرگترين قرباني جنگ اول جهاني و آن هم بر اثر سياستهاي استعماري انگليس است، راه دوري نرفتهايم. آنچه كه در طول سالهاي 1917 تا 1919 در ايران اتفاق افتاد هر چند از چشم بسياري به دور مانده است و مورخان انگليسي كه به حقيقت نويسي، شهرهاند و تاريخ جهان آرا را مينويسند نيز به آن اشارهاي نكردهاند اما مرگ 10 ميليون ايراني بر اثر قحطي مصنوعي كه انگليسيها به وجود آوردند، بايد بيشتر مورد بررسي
قرار گيرد و سران اين كشور به خاطر اين جنايت بايد مورد بازخواست
قرار گيرند.
محمدقلي مجد در كتاب «قحطي بزرگ»(1) به اين موضوع مهم پرداخته و پرده از اين جنايت بزرگ انگليسيها در ايران برداشته است.
مجد مينويسد: «براي بازشناسي جنگ جهاني اول در ايران 4 مرحله شاخص وجود دارد؛ در مرحله اول ـ نوامبر 1914 تا پايان 1915 ـ انگليسيها، تركهاي عثماني و روسها بيطرفي ايران را نقض كردند. بريتانيا و روسيه براي تقسيم جديد ايران به توافقي پنهاني رسيدند و ايرانيها نيز به كمك آلمانيها براي بيرون راندن روس و انگليس منفور شجاعانه تلاش كردند.
در مرحله دوم ـ دسامبر 1915 تا مارس 1917 ـ ايران بار ديگر مورد تهاجم روسيه و انگليس قرار گرفت؛ تلاش عثماني به سرانجامي نرسيد و روسيه و انگلستان بخشهاي وسيعي از خاك ايران را به كنترل خود درآوردند. انگلستان كه پيشتر بخشهاي جنوبغرب ايران (خوزستان) را در نوامبر 1914 اشغال كرده بود، از سال 1915 استيلاي خود را بر ديگر مناطق جنوب و غرب ايران گسترش داد؛ اشغال بوشهر در سال 1915، تاسيس پليس شرق ايران در سال 1915 و ورود هيات سايكس به فارس در سال 1916.
در مرحله سوم ـ آوريل 1917 تا ژانويه 1918ـ انقلاب روسيه رخ داد؛ ارتش روسيه در ايران از هم پاشيد و كشور را ترك كرد. ايالات متحده به نفع متفقين وارد جنگ شد. انقلاب روسيه، ورود ايالات متحده به جنگ جهاني اول به نفع متفقين در بهار 1917 و موفقيت انگلستان در بينالنهرين ـ از جمله خارج شدن بغداد از كنترل تركهاي عثماني در مارس 1917 ـ اوضاع را در ايران كاملا تغيير داد و وضعيتي به وجود آورد كه انگلستان توانست تمام خاك ايران و نيز بخش وسيعي از خاور نزديك را به تصرف درآورد. روسيه تزاري ـ رقيب تاريخي انگلستان در ايران ـ از صحنه خارج شد و 2 قرارداد تقسيم ايران ـ اوت 1907 و مارس 1915 ـ بياثر شد. با ورود ايالات متحده به نفع انگلستان و فرانسه، متفقين از پيروزي خود اطمينان يافتند. ورود نيروهاي آمريكايي به اروپا، انگليسيها را قادر ساخت تا نيروهاي بيشتري در قالب نيروي موسوم به دنسترفورس به خاور نزديك و ايران منتقل كنند. افراد اين نيرو از جبهههاي غرب اروپا به ايران گسيل شده و در بهار 1918 به اين كشور هجوم بردند. با اين وضعيت تا ژانويه 1918، تنها بخش كوچكي از نيروهاي روس در ايران باقي ماند.
مرحله چهارم از ژانويه 1918 آغاز شد كه طي آن نيروهاي انگليسي به غرب، شمال و شرق ايران حمله كردند و مناطقي را كه پيشتر در اختيار روسها بود، به اشغال خود درآوردند. تهاجم تمامعيار انگليسيها و اشغال بخشهايي از ايران كه در قرارداد پنهاني 1915 به روسها واگذار شده و پيش از آن در اشغال آنها بود، موضوعي است كه تاكنون بسيار گذرا به آن پرداخته شده است. از همان آغاز كار، بريتانيا خبر تهاجم به غرب ايران را بشدت پنهان ميداشت؛ بهگونهاي كه دنسترفورس به نيروی«هيس ـ هيس» معروف شده بود.(2)
اين گوشهاي از تاريخ است، اما در ميان همين تاريخ بزرگترين فاجعه ايران به دست انگليسيها و با آگاهي تمام آنها شكل ميگيرد و چيزي بين 8 تا 10 ميليون ايراني جان خود را بر سر توسعهطلبي انگليسيها ميگذارند. انگليسيها در حالي كه ايران در اشغال آنها بود، نه تنها براي كاستن از درد و آلام مردم ايران كاري نكردند، بلكه با خريد گسترده غله و مواد غذايي در ايران، وارد نكردن مواد غذايي از هند و بينالنهرين، ممانعت از ورود غذا از ايالات متحده آمريكا و اتخاذ سياستهاي مالي ـ از جمله نپرداختن درآمدهاي نفت به ايران ـ قحطي را شدت بخشيدند. در نتيجه تعداد بيشتري از مردم ايران با سياستهاي انگليسيها از بين رفتند.(3) و اين چيزي جز جنايت عليه بشريت نبود و بايد آن را پيگيري كرد.
«...همانطور كه در گزارشهاي ديپلماتيك آمريكاييها آمده، شمار جمعيت ايران در سال 1914 حدود 20 ميليون نفر بوده است. با يك روند طبيعي، اين شمار بايد در سال 1919 دستكم به 21 ميليون نفر ميرسيد، اما شمار واقعي در سال 1919، 11 ميليون نفر بوده است كه نشان ميدهد دستكم 10 ميليون نفر براثر قحطي و بيماري در ابعادي فاجعهآميز از بين رفتهاند. شاخص ديگر در ميزان تلفات قحطي، كاهش جمعيت تهران است.
در سال 1910 ـ بنا به نظر شوستر و منابع روسي ـ جمعيت تهران 350هزار نفر بوده است. از نتايج انتخابات سال 1917 نيز كه در آن 56هزار راي براي 12 نامزد پيروز ثبت شده، درمييابيم كه جمعيت تهران دستكم 400هزار نفر بوده است. در سال 1920 اين شمار به 200هزار نفر كاهش يافته است. در مجموع تا سال 1956 شمار جمعيت ايران به 20ميليون نفر، يعني به ميزان سال 1914 نرسيد. اين اعداد بشدت تكاندهنده است...»(4)
انگليسيها براي اينكه بتوانند كشتار مردم ايران را بپوشانند، هم در دوره جنگ و هم پس از آن سانسور شديدي را بر مطبوعات و كتابهاي خاطراتي كه در آن دوره منتشر ميشد، اعمال ميكردند، بهگونهاي كه حتي اسناد اين جنايت را تا اندازه زيادي از بين برده و در برخي مواقع مانع از منتشر شدن آن نيز شدهاند. پژوهشهاي انگليسي كه در دهههاي 1960 و 1970 منتشر شدهاند، جمعيت ايران را در سال 1914 تنها 89/10 ميليون نفر ذكر ميكنند... افزودن 2 رقم اعشار به عدد 10 نيز براي القاي حس دقت علمي است.(5) بنابراين قحطي و بيماري ناشي از آن كه مسبب اصلي آنها انگليسيها بودند، حدود 10 ميليون ايراني را به كام مرگ برد و كسي هم از آن دم نزد. افسران انگليسي در خاطرات و يادداشتهاي خود به اين موضوع اشاره كردهاند.
در مورد ارتباط هیتلر با یهودیان هم باید گفت:
با توجه به اینکه معمولا فعالیت فراماسونری،فعالیتی مخفی و غیرعلنی بوده است،در مورد اعضاء آن و اینکه آیا فلان شخص عضو این جریان و جنبش بوده است یا نه نمی توان به راحتی اظهار نظر کرد.
ضمن آنکه عضویت در فراماسونری بیشتر جنبه منفی داشته است،یکی از ابزار رقابتهای سیاسی برای بدنام کردن رقیب،متهم کردن او به عضویت در جریان فراماسونی بوده است.لذا نمی توان با قطعیت گفت فلان شخص جزو این گروه بوده است یا نه.
علاوه بر این در طول تاریخ یهودیان در بسیاری از جریانات تأثیرگذار تاریخی نقش داشته و دارند و در روی کارآمدن خیلی از شخصیت ها و دولتها و ... نقش اصلی را داشته اند،منتهی بگونه ای دقیق و کارشناسی شده عمل می کنند که کمتر رد پایی از خود باقی می گذارند،لذا خود این موضوع، اظهار نظر و بررسی دقیق و علمی و مستند رویدادهای تاریخی را با مشکل مواجه می کند.
در مورد رابطه نازی ها با یهودیان و نقش یهود در روی کار آمدن هیتلر مطالبی قابل توجه مطرح می شود:
بر اساس اسنادی که توسط سایت اطلاعرسانی کامن دریمز منتشر شده است، صهیونیستها با نازیها همکاری داشتهاند اما تامین مالی صهیونیستها توسط نازیها کاملا مشخص نیست.
کریستوفر سیمپسون در کتاب خود با نام ضربه عقبنشینی [Blowback]گفته است که به اسناد ضبط شدهای از سازمان پلیس مخفی آلمان (گشتاپو) در زمان حکومت نازیها دست یافته است که نشان دهنده توافقی مخفیانه میان پلیس مخفی آلمان و هاگانا [سازمان شبهنظامی یهودی بین سالهای 1920 تا 1948 است که بعدها و با اشغال فلسطین توسط صهیونیستها هسته مرکزی ارتش این رژیم را تشکیل داد]. بر اساس اسناد، پلیس مخفی آلمان دستکم تامین مالی یکی از فرماندهان هاگانا را برعهده داشته است.
این اسناد فاش میکند که تحت مقرراتی، به هاگانا این اجازه داده شده بود که اردوگاههای آموزشی برای جوانان یهودی در داخل آلمان ایجاد کنند. این جوانان و همچنین دیگر یهودیانی که توسط نازیها از آلمان اخراج شده بودند، تشویق میشدند که به فلسطین مهاجرت کنند.
سایت کامن دریمز در ادامه مطلب خود نوشت که یهودیان اروپا مورد خیانت رهبران صهیونیست خود قرار گرفتند. صهیونیستها در هولوکاست همکاری داشتند تا از موضوع سرزمینی برای یهودیان حمایت کنند.
بر اساس گزارش سایت کامن دریمز،حتی اگر هیتلری وجود نداشت، صهیونیستها کسی همانند وی ایجاد میکردند و چه بسا نیز این کار را انجام دادهاند.
در این زمینه کتابی هم نوشته شده است بنام:
"هیتلر موسس اسرائیل روابط سری بین هیتلر و جنبش صهیونیسم برای تاسیس رژیم صهیونیستی " نویسنده: کاردلهل
پی نوشتها:
1 ـ مجد؛ محمدقلي، قحطي بزرگ، ترجمه محمد کريمي، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، تهران، 1386.
2 ـ مجد، پيشين، صفحات 17- 15.
3 ـ همان، ص 18.
4 ـ همان، صفحات 20-19.
5 ـ همان، ص 21.