جمع بندی دوستی و وابستگی

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دوستی و وابستگی

سال پیش دوران کنکور بود که نمی دونم به چه دلیلی (شاید زیبایی ظاهری چیزی که خودم هم چندان ازش بی نصیب نبودم ...)به یکی از بچه های کلاسمون(به عنوان مثال "علی") علاقه مند شدم این وضعیت به طوری بود که شب ها می خوابیدم تا صبح بیام مدرسه و اون رو ببینم در همین حال هم یه دوست صمیمی دیگه داشتم که با این رابطه مشکل داشت .. اتفاقی که نباید می افتاد افتاد و من یک روز به طور غیر ارادی لب علی رو بوسیدم ... این رابطه در همین حد ادامه پیدا می کرد و بهم به شدت وایسته شدیم طوری که من فکر کردم که این رابطه باید تموم شه ولی با اصرار و التماس ازم خواست بمونم با هم کلی جا رفتیم و کلی خاطره ساختیم ...اما بعد کنکور قضیه عوض شد نمی دونم چی شد که رابطمون کمرنگ و کمرنگ تر شد و بدترین قسمتش هم اونجایی بود که تویه گروه تلگرامی به من فحش داد باید بگم که پدر علی روحانی عه و ما هیچ وقت اینکار رو از اون ندیده بودیم ... و من دلم شیکست طوری که تا صبح گریه کردم چون توی یه جمع هستیم که اون هم حضور داره گه گاه می بینمش و الان هم شنیدم که گفته که اون دوران فقط به خاطر این که زمان کنکور بوده به من روی باز نشون داده این حرف برای من قابل حضم نیست روز هام داغون شده صبح ها گریه می کنم بعد فیلم می بینم و خودارضایی می کنم دانشگاه نمی رم و نماز های زیادیم هم قضا میشه واین در حالیه که قبل از این اتفاق ها هم زندگیم سینوسی بود طوری که یه هفته بیدار می شدم و نماز شب می خوندم هفته ی بعدش دنبال جایی می گشتم که ازش مشروب تهیه کنم مصرف سیگارم هم بالا رفته و نمی تونم از فکر کردن به این موضوع دست بکشم رابطم با خونوادم خوب نیست عصبی ام قبلن بود کسی که به من وابسته شده باشه و من اون رو به توصیه ی یک آخوند ترک کرده باشم همش حس می کنم خدا انتقام اون رو از من داره میگیره .... می دونم این دوستی من با علی باید تموم میشد و انتهای خوبی نمی داشت ولی الان نمی دونم باید چی کار کنم ...
کمکم کنین

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

parsanikkhoo;958062 نوشت:
سال پیش دوران کنکور بود که نمی دونم به چه دلیلی (شاید زیبایی ظاهری چیزی که خودم هم چندان ازش بی نصیب نبودم ...)به یکی از بچه های کلاسمون(به عنوان مثال "علی") علاقه مند شدم این وضعیت به طوری بود که شب ها می خوابیدم تا صبح بیام مدرسه و اون رو ببینم در همین حال هم یه دوست صمیمی دیگه داشتم که با این رابطه مشکل داشت .. اتفاقی که نباید می افتاد افتاد و من یک روز به طور غیر ارادی لب علی رو بوسیدم ... این رابطه در همین حد ادامه پیدا می کرد و بهم به شدت وایسته شدیم طوری که من فکر کردم که این رابطه باید تموم شه ولی با اصرار و التماس ازم خواست بمونم با هم کلی جا رفتیم و کلی خاطره ساختیم ...اما بعد کنکور قضیه عوض شد نمی دونم چی شد که رابطمون کمرنگ و کمرنگ تر شد و بدترین قسمتش هم اونجایی بود که تویه گروه تلگرامی به من فحش داد باید بگم که پدر علی روحانی عه و ما هیچ وقت اینکار رو از اون ندیده بودیم ... و من دلم شیکست طوری که تا صبح گریه کردم چون توی یه جمع هستیم که اون هم حضور داره گه گاه می بینمش و الان هم شنیدم که گفته که اون دوران فقط به خاطر این که زمان کنکور بوده به من روی باز نشون داده این حرف برای من قابل حضم نیست روز هام داغون شده صبح ها گریه می کنم بعد فیلم می بینم و خودارضایی می کنم دانشگاه نمی رم و نماز های زیادیم هم قضا میشه واین در حالیه که قبل از این اتفاق ها هم زندگیم سینوسی بود طوری که یه هفته بیدار می شدم و نماز شب می خوندم هفته ی بعدش دنبال جایی می گشتم که ازش مشروب تهیه کنم مصرف سیگارم هم بالا رفته و نمی تونم از فکر کردن به این موضوع دست بکشم رابطم با خونوادم خوب نیست عصبی ام قبلن بود کسی که به من وابسته شده باشه و من اون رو به توصیه ی یک آخوند ترک کرده باشم همش حس می کنم خدا انتقام اون رو از من داره میگیره .... می دونم این دوستی من با علی باید تموم میشد و انتهای خوبی نمی داشت ولی الان نمی دونم باید چی کار کنم ...
کمکم کنین

با عرض سلام و ادب خدمت شما برادر گرامی و همه اسک دینی های بزرگوار
از حسن اعتماد شم به این انجمن سپاسگذارم و از مسئله ایکه با آن مواجهید بسیار متاسفم با توجه به نکات زیر انشاءالله می توانید بر روحیات غمگین و نادرست خود غلبه نمایید و این مسئله را حل نمایید.
همچنانکه خود نیز اشاره نموده اید شما به دوستتون وابسته شده بودید و راه درست را خوب تشخیص داده بودید که همان جدایی بود.متاسفانه در هنگام دوستی و پس از آن تاکنون مدیریت دوستی شما مناسب نبوده است لذا منجر به این حالات کنونی شده است.

کار دوستتون نیز که فحش داده بود کار درستی نبود هرجند شاید به خاطر ختم این وابستگی بوده است.
اما حال اتفاقی افتاده است که به ظاهر تهدید است یعنی برای شما مسئله آفرین شده است ولی شما می توانید این تهدید ظاهری را تبدیل به فرصت نمایید و از این جدایی به نحو احسن استفاده نمایید.
شما گفتید در سالهای قبل هم فردی به شما وابسته شده بود و به توصیه یک روحانی او را کنار گذاشتید و الان می ترسید این مسئله بخاطر ترک آن رفاقت بوده است. اولا این را بدانید ترک وابستگی راه دارد و ترک رفاقت به تنهایی درست نیست و همین روحیاتی که برای شما رخ داده ایجاد می شود.لذا راه درست این است:
فرد وابسته قبل از ترک رفاقت زمینه ارتباط خود و طرف مقابل با مشاور را فراهم نمایید و سپس رفاقت را خاتمه دهید با ارتباط با مشاور و عمل به راهکارهای او افراد وابسته می توانند با این جدایی کنار بیایند و کمترین مشکل برای آنها ایجاد شود.

ثانیا را بدانید که حالات شما قبل از آنکه بخاطر ترک رفاقت قبلی باشد به خاطر عدم مدیریت درست شما هست و لذا با مدیریت درست می توانید حالات خود را تغییر دهید.

اما راهکارهای مناسب برای برون رفت از این حالت و قطع وابستگی:

  1. ورزش و نرمش نمایید به گونه ایکه عرق نمایید.
  2. ارتباط خود را با دوستان بیشتر نمایید و ضمن افزایش تعداد دوستان عمق دوستی را کم نمایید.
  3. از این قطع ارتباط استفاده مناسب را نمایید و بگذارید قطع بماند و سعی نمایید هر آنچه سبب یادآوری خاطرات او می شود را از خود دور نمایید.
  4. اصلا به او و خاطرات و اتفاق تلخ و شیرینی که با هم داشتید و حتی ضربه و یا فحشهایی که داده فکر نکنید و برای اینکار از راهکارهای کنترل فکر استفاده نمایید.
  5. ارتباط خود را با خانواده بهتر و صمیمی تر نمایید
  6. از مهارتهای افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس استفاده نمایید.
  7. صبحانه خوب و مناسب میل نمایید
  8. خواب شب را مناسب و به موقع و به اندازه نمایید سعی نمایید ساعت 11 دیگر خواب باشید.و در طول روز کمتر بخوابید.و خود را با امور مختلف مشغول نمایید.
  9. از راهکارهای مقابله با اضطراب برای کاهش اضطراب استفاده نمایید.
  10. ارتباط خود را با خداوند خوب و رفاقت گونه نمایید.
  11. توجه به معنویت را داشته باشید.(نماز اول وقت،اذکار صلوات و استغفار و لااله الا الله و لاحول و لاقوه الا بالله،دعا و توسل به اهل بیتعلیهم السلام)
  12. این کارها سبب می شود آرامش شما بیشتر شود و کمتر به سراغ سیگار و...بروید.
  13. این را بدانید گناه سبب آرامش واقعی و...نمی شود و روحیه انسان را خرابتر می کند.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

مهارتهای کنترل فکر:
الف: از فکر کردن ارادی به موضوع آزار دهنده (دوستتون ) به شدت پرهیز نمایید.
ب . اگر خود بخود به ذهن شما آمدند سعی کنید از ذهن خود بیرون ببرید و اگر نتوانستید از راهکارهای زیر استفاده نمایید:
۱ . پر کردن اوقات روزانه
۲ . در نظر گرفتن افکار و رفتارهای جایگزین مناسب
۳ . اهمیت ندادن و بی خیال بودن
۴ . نوشتن افکار و پاره کردن کاغذ
۵ . بستن کش به دست و کشیدن آن
۶ . حواله دادن افکار به زمان خاصی در روز یا هفته (اگر زیاد به ذهن شما می آید روزانه یک ربع تا نیم ساعت و اگر کمتر زمان کمتری را روزانه یا یک روز درمیان و ...به این فکر اختصاص دهید و هر موقع این فکر به ذهن شما آمد به آن زمانی که معین کرده اید حواله دهید )
۷ . توجه به معنویت را فراموش ننمایید( نماز اول وقت توسل به اهل بیت مناجات و طلب از خداوند اذکار صلوات استغفار لاحول و لا قوه الا بالله و خواندن سورهای معوذتین)
8.تلقین مثبت
9 .ورزش کردن

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

سوال:
سال پیش دوران کنکور بود که نمی دونم به چه دلیلی (شاید زیبایی ظاهری چیزی که خودم هم چندان ازش بی نصیب نبودم ...)به یکی از بچه های کلاسمون(به عنوان مثال "علی") علاقه مند شدم این وضعیت به طوری بود که شب ها می خوابیدم تا صبح بیام مدرسه و اون رو ببینم در همین حال هم یه دوست صمیمی دیگه داشتم که با این رابطه مشکل داشت .. اتفاقی که نباید می افتاد افتاد و من یک روز به طور غیر ارادی لب علی رو بوسیدم ... این رابطه در همین حد ادامه پیدا می کرد و بهم به شدت وایسته شدیم طوری که من فکر کردم که این رابطه باید تموم شه ولی با اصرار و التماس ازم خواست بمونم با هم کلی جا رفتیم و کلی خاطره ساختیم ...اما بعد کنکور قضیه عوض شد نمی دونم چی شد که رابطمون کمرنگ و کمرنگ تر شد و بدترین قسمتش هم اونجایی بود که تویه گروه تلگرامی به من فحش داد باید بگم که پدر علی روحانی است و ما هیچ وقت اینکار رو از اون ندیده بودیم ... و من دلم شکست طوری که تا صبح گریه کردم چون توی یه جمع هستیم که اون هم حضور داره گه گاه می بینمش و الان هم شنیدم که گفته که اون دوران فقط به خاطر این که زمان کنکور بوده به من روی باز نشون داده این حرف برای من قابل هضم نیست روز هام داغون شده صبح ها گریه می کنم بعد فیلم می بینم و خودارضایی می کنم دانشگاه نمی رم و نماز های زیادیم هم قضا میشه واین در حالیه که قبل از این اتفاق ها هم زندگیم سینوسی بود طوری که یه هفته بیدار می شدم و نماز شب می خوندم هفته ی بعدش دنبال جایی می گشتم که ازش مشروب تهیه کنم مصرف سیگارم هم بالا رفته و نمی تونم از فکر کردن به این موضوع دست بکشم رابطم با خونوادم خوب نیست عصبی ام قبلا بود کسی که به من وابسته شده باشه و من اون رو به توصیه ی یک آخوند ترک کرده باشم همش حس می کنم خدا انتقام اون رو از من داره میگیره .... می دونم این دوستی من با علی باید تموم میشد و انتهای خوبی نمی داشت ولی الان نمی دونم باید چی کار کنم ...
کمکم کنین

پاسخ:
با عرض سلام و ادب خدمت شما برادر گرامی و همه اسک دینی های بزرگوار
از حسن اعتماد شم به این انجمن سپاسگذارم و از مسئله ایکه با آن مواجهید بسیار متاسفم با توجه به نکات زیر انشاءالله می توانید بر روحیات غمگین و نادرست خود غلبه نمایید و این مسئله را حل نمایید.
همچنانکه خود نیز اشاره نموده اید شما به دوستتون وابسته شده بودید و راه درست را خوب تشخیص داده بودید که همان جدایی بود.متاسفانه در هنگام دوستی و پس از آن تاکنون مدیریت دوستی شما مناسب نبوده است لذا منجر به این حالات کنونی شده است.

کار دوستتون نیز که فحش داده بود کار درستی نبود هرجند شاید به خاطر ختم این وابستگی بوده است.
اما حال اتفاقی افتاده است که به ظاهر تهدید است یعنی برای شما مسئله آفرین شده است ولی شما می توانید این تهدید ظاهری را تبدیل به فرصت نمایید و از این جدایی به نحو احسن استفاده نمایید.
شما گفتید در سالهای قبل هم فردی به شما وابسته شده بود و به توصیه یک روحانی او را کنار گذاشتید و الان می ترسید این مسئله بخاطر ترک آن رفاقت بوده است. اولا این را بدانید ترک وابستگی راه دارد و ترک رفاقت به تنهایی درست نیست و همین روحیاتی که برای شما رخ داده ایجاد می شود.لذا راه درست این است:
فرد وابسته قبل از ترک رفاقت زمینه ارتباط خود و طرف مقابل با مشاور را فراهم نمایید و سپس رفاقت را خاتمه دهید با ارتباط با مشاور و عمل به راهکارهای او افراد وابسته می توانند با این جدایی کنار بیایند و کمترین مشکل برای آنها ایجاد شود.

ثانیا را بدانید که حالات شما قبل از آنکه بخاطر ترک رفاقت قبلی باشد به خاطر عدم مدیریت درست شما هست و لذا با مدیریت درست می توانید حالات خود را تغییر دهید.

اما راهکارهای مناسب برای برون رفت از این حالت و قطع وابستگی:

  1. ورزش و نرمش نمایید به گونه ایکه عرق نمایید.
  2. ارتباط خود را با دوستان بیشتر نمایید و ضمن افزایش تعداد دوستان عمق دوستی را کم نمایید.
  3. از این قطع ارتباط استفاده مناسب را نمایید و بگذارید قطع بماند و سعی نمایید هر آنچه سبب یادآوری خاطرات او می شود را از خود دور نمایید.
  4. اصلا به او و خاطرات و اتفاق تلخ و شیرینی که با هم داشتید و حتی ضربه و یا فحشهایی که داده فکر نکنید و برای اینکار از راهکارهای کنترل فکر استفاده نمایید.
  5. ارتباط خود را با خانواده بهتر و صمیمی تر نمایید
  6. از مهارتهای افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس استفاده نمایید.
  7. صبحانه خوب و مناسب میل نمایید
  8. خواب شب را مناسب و به موقع و به اندازه نمایید سعی نمایید ساعت 11 دیگر خواب باشید.و در طول روز کمتر بخوابید.و خود را با امور مختلف مشغول نمایید.
  9. از راهکارهای مقابله با اضطراب برای کاهش اضطراب استفاده نمایید.
  10. ارتباط خود را با خداوند خوب و رفاقت گونه نمایید.
  11. توجه به معنویت را داشته باشید.(نماز اول وقت،اذکار صلوات و استغفار و لااله الا الله و لاحول و لاقوه الا بالله،دعا و توسل به اهل بیتعلیهم السلام)
  12. این کارها سبب می شود آرامش شما بیشتر شود و کمتر به سراغ سیگار و...بروید.
  13. این را بدانید گناه سبب آرامش واقعی و...نمی شود و روحیه انسان را خرابتر می کند.

مهارتهای کنترل فکر:
الف: از فکر کردن ارادی به موضوع آزار دهنده (دوستتون ) به شدت پرهیز نمایید.
ب . اگر خود بخود به ذهن شما آمدند سعی کنید از ذهن خود بیرون ببرید و اگر نتوانستید از راهکارهای زیر استفاده نمایید:
۱ . پر کردن اوقات روزانه
۲ . در نظر گرفتن افکار و رفتارهای جایگزین مناسب
۳ . اهمیت ندادن و بی خیال بودن
۴ . نوشتن افکار و پاره کردن کاغذ
۵ . بستن کش به دست و کشیدن آن
۶ . حواله دادن افکار به زمان خاصی در روز یا هفته (اگر زیاد به ذهن شما می آید روزانه یک ربع تا نیم ساعت و اگر کمتر زمان کمتری را روزانه یا یک روز درمیان و ...به این فکر اختصاص دهید و هر موقع این فکر به ذهن شما آمد به آن زمانی که معین کرده اید حواله دهید )
۷ . توجه به معنویت را فراموش ننمایید( نماز اول وقت توسل به اهل بیت مناجات و طلب از خداوند اذکار صلوات استغفار لاحول و لا قوه الا بالله و خواندن سورهای معوذتین)
8.تلقین مثبت
9 .ورزش کردن

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی
موضوع قفل شده است