جمع بندی ارتباط با امام زمان(عج) در دوران غیبت کبری
تبهای اولیه
سلام
سوالی برای بنده پیش اومده و اون اینکه بعد از غیبت صغرای امام زمان چهار نایب خاص بترتیب وسیله ارتباط ایشون با مردم بودن اما بعد از غیبت کبری ارتباط کلا قطع شد.اما در جای دیگری خوندم که تا به حال 61 زعیم و نائب عام داشته امام زمان تا الان.سوالی که مطرح میشه اینه که آیا با امام زمان ارتباط داشتن؟اگه جواب مثبته پس دیگه چرا میگن غیبت کبری و اگه جواب منفیه چرا اونها رو نائب امام زمان میدونن؟این حدیث از امام زمان هست ظاهرا:
امّا در رویدادهاى زمانه، به راویان حدیث ما رجوع كنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم.
این راوی حدیث رو کی تشخیص میده؟یعنی چطور تشخیص میدن که کی حجت امام زمان بر مردمه؟
سوالی برای بنده پیش اومده و اون اینکه بعد از غیبت صغرای امام زمان چهار نایب خاص بترتیب وسیله ارتباط ایشون با مردم بودن اما بعد از غیبت کبری ارتباط کلا قطع شد.اما در جای دیگری خوندم که تا به حال 61 زعیم و نائب عام داشته امام زمان تا الان.سوالی که مطرح میشه اینه که آیا با امام زمان ارتباط داشتن؟اگه جواب مثبته پس دیگه چرا میگن غیبت کبری و اگه جواب منفیه چرا اونها رو نائب امام زمان میدونن؟این حدیث از امام زمان هست ظاهرا: امّا در رویدادهاى زمانه، به راویان حدیث ما رجوع كنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم. این راوی حدیث رو کی تشخیص میده؟یعنی چطور تشخیص میدن که کی حجت امام زمان بر مردمه؟سلام
سلام و ادب@};-
در پاسخ به سؤال شما نکاتی را تقدیم می کنیم:
اولاً: با آغاز امامت حضرت ولي عصر (عج) يعني از سال 260 هـ غيبت صغراي امام آغاز ميگردد.(1) در اين دوره حضرت چهار نفر از علماي پارسا و بزرگان شيعه را به ترتيب به عنوان نايبان خاص خويش در ميان مردم مشخص فرمودند كه نوّاب اربعه ناميده شدهاند؛ اين چهار نفر عبارتند از: 1. ابوعمرو عثمان بن سعيد عَمري؛ 2. ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عَمري؛ 3. ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي؛ 4. ابوالحسن علي بن محمد سمري، چند روز پيش از وفات چهارمين نايب خاص امام يعني علي بن محمد سمري توقيعي از ناحية امام (عج) به اين مضمون صادر شد: «بسم الله الرحمن الرحيم، اي علي بن محمد سمري! خداوند در سوگ فقدان تو پاداشي بزرگ به برادرانت عطا كند تو تا شش روز ديگر از دنيا خواهي رفت، كارهايت را مرتّب كن و هيچ كس را به جانشيني مگمار. دوران غيبت كامل (كبري) فرا رسيده است و من جز با اجازة خداوند متعال ظهور نخواهم كرد و ظهور من پس از مدتي طولاني و قساوت دلها و پر شدن زمين از ستم خواهد بود...»(2)
ثانیاً: با فرا رسيدن دوران غيبت كبري علماي واجد شرايط نيابت عامه را دارا هستند، به اين صورت كه ائمه ـ عليهم السّلام ـ شرايط و ضوابطي كلي را بيان كردهاند تا در طول زمان فرد يا افرادي كه آن ضابطهها بر آنان تطبيق ميكند به عنوان نايب عام امام شناخته شوند. چنانکه این ویژگیها در روایتی از امام حسین (ع) چنین بیان شده است: «إن مجاری الامور و الاحکام، علی ایدی العلماء بالله، العلماء علی حلاله و حرامه ...» - به درستی که مجرای امور و احکام، به دست عالمان ربانی است. علمایی که به حلال و حرام او (فقه) آگاه هستند. (3) و نیز در روایت دیگری از امام صادق (ع) چنین گفته شده: «فاما من کان من الفقهاء: صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً علی هواه، مطیع لامر مولاه، فللعوام این یقلدوه» - هر کدام از فقها که صیانت نفس دارد، از دینش محافظت مینماید، با هوای نفس مخالفت میکند و امر مولای خود (ائمهی معصومین –ع) را اطاعت میکند، پس بر مردم است که از او تقلید کنند. (4)
ثالثاً: علاوه بر روایاتی که ذکر شد در ارتباط با اين كه علماء و فقهاء چگونه نايب عام امام زمان (عج) هستند، به رواياتي تمسك شده است كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1. مقبولة عمر بن حنظله: عمر به حنظله ميگويد: از امام صادق ـ عليه السّلام ـ پرسيدم: اگر بين دو نفر از شيعيان بر سر قرض يا ارث اختلافي پيش آمد، آيا جايز است كه به حكومت و قضات (وقت) مراجعه كنند؟ امام فرمودند: هر كس در مورد حق يا باطل به آنان مراجعه كند در حقيقت به طاغوت(5) مراجعه كرده است و هر چه را به حكم آنان بگيرد، به طور حرام گرفته است، هر چند حق ثابت او باشد، زيرا آن را به حكم طاغوت گرفته كه خداوند امر كرده به او كفر ورزند و انكار كنند. چنان كه ميفرمايد: ميخواهند طاغوت را به داوري بطلبند در حالي كه به آنان دستور داده شده كه به طاغوت كافر شوند.(6) پرسيدم: پس چه بايد بكنند؟ حضرت فرمود: بايدنگاه كنند ببينند چه كسي از شما حديث ما را روايت نموده و در حلال و حرام ما نظر افكنده و صاحب نظر شده و احكام و قوانين ما را شناخته است، او را به عنوان حاكم و صاحب رأي بپذيرند، زيرا من او را حاكم بر شما قرار دادم، اگر او بر اساس حكم ما، حكم نمايد و كسي از او نپذيرد، حكم خدا را سبك شمرده و ما را رد كرده است و كسي كه ما رد كند، خدا را رد كرده است و اين به منزلة شرك ورزيدن به خداي متعال است...»(7)
2. دليل ديگر بر اثبات نيابت براي فقهاء توقيع شريف و رفيعي است كه امام عصر (عج) به دومين نايب خاص محمد بن عثمان عَمْري در پاسخ از سؤالات اسحاق بن يعقوب نوشتند. اسحاق بن يعقوب ميگويد: از نايب امام خواستم نامهام را به پيشگاه امام عصر (عج) برساند. در آن نامه مسائل مشكلي را كه داشتم پرسيده بودم و امام با خط خود جواب نوشته بود، از جملة سؤالاتم اين بود كه در پيش آمدها در عصر غيبت به چه كسي مراجعه كنم؟ در پاسخ مرقوم فرموده بودند: و امّا در حوادثي كه رخ ميدهد به راويان حديث ما مراجعه كنيد، آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر راويان حديث هستم»(8). بيشك مقصود از راويان حديث كساني نيستند كه تنها نقل حديث كرده و مجتهد در فهم نباشند، زيرا اگر اين معني منظور باشد مراجعه به حديث است نه راويان حديث، نيز روشن است كه هر كسي نميتواند از احاديث، وظايف مردم را در حوادث واقعه بشناسد، بلكه بايد قوة اجتهاد و استنباط داشته باشد. بنابراين امام عصر (عج) در اين حديث مردم را در حوادث و رخدادهايي كه براي آنان پيش ميآيد به فقها و مجتهدان ارجاع داده است.
3. شيخ صدوق در كتابهاي خود با سندهاي گوناگون نقل كردهاند كه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت كردهاند: بار خدايا بر جانشينان من رحمت فرست. از حضرت پرسيدند: جانشينان شما كيستند؟ فرمود: كساني كه پس از من گفتارها و روش مرا بازگو ميكنند».(9) اطلاق واژة خلافت، دلالت بر حكومت و ولايت فقيه دارد، به ديگر سخن اين واژه در حديث بدون هيچ قيدي آمده، كه نتيجه ميگيريم فقها در همة مواردي كه احتمال خلافت و جانشيني از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميرود جانشين ايشانند، پس داراي ولايت مطلقه هستند.(10)
در این مجال به ذكر اين سه روايت اكتفا می کنیم و نظر محقق نراقی را در ذیل روایات یادآور می شویم: محقق نراقي پس از نقل روايات ياد شده و ساير روايات ميفرمايند: هر آن چه براي پيامبر و امام از شؤون ولايت ثابت شده، براي فقهاي داراي شرايط نيز ثابت است. ايشان براي توضيح بيشتر ميفرمايند: اگر حاكمي در ناحيهاي باشد و بخواهد به ناحيهاي ديگر سفر كند و نسبت به شخصي بگويد؛ فلاني جانشين من است، به منزلة من است، امين من، عهدهدار رعيت من، حاكم از سوي من، حجت من بر شما، مرجع رسيدگي به همة حوادث نوپيداي شما و امور و احكام شما به دست اوست، آيا در اين صورت براي كسي ترديدي باقي ميماند كه همة آن چه براي حاكم اين ناحيه و سرزمين بوده، براي او نيز هست، مگر آن چه خود به روشني استثنا كرده باشد؟! من گمان نميكنم كسي در اين مورد ترديد و شك و شبههاي داشته باشد.(11) شيخ مفيد (ره) نیز ميگويد: دليل ولايت فقيهان بر امور ياد شده رواياتي است كه از ائمه ـ عليهم السّلام ـ به ما رسيده و آشنايان به اخبار آنها را صحيح انگاشتهاند.(12) محقق كركي نيز به مقبولة عمر بن حنظله و روايت ابي خديجه و به چند روايت ديگر استدلال كرده است».(13) ميرزاي قمي نيز در بيان ادلة ولايت فقيه مينويسد: دليل ولايت حاكم... عموم نيابتي است كه از روايات مثل مقبوله عمر بن حنظله و غير آن فهميده ميشود. دوم چنين عموم در العلماء ورثة الانبياء و عموم «علماء امتي كأنبياء بني اسرائيل» و شكي نيست كه براي انبياء اين نوع ولايت ثابت بود.»(14) امام خميني (ره) نيز مباحث گسترده و مهمي را در رابطه با اين روايات و نيابت عامه فقهاء در دو كتاب ولايت فقيه(15) و كتاب البيع بيان فرمودهاند.(16)
رابعاً از مطالبی که بیان کردیم نتیجه گرفته می شود که تشخیص نائبان عام در زمانه غیبت کبری به مدد ویژگیها و مشخصه هایی که در روایات دینی بیان شده حاصل می شود. اما در خصوص تعداد نواب عام از آغاز غیبت کبری (اینکه اظهار کردید 61 نفر بوده اند)(17) و امکان دیدار نواب عام با امام زمان عج نمی توان با قطعیت اظهار نظر کرد! گرچه امکان دیدار مقطعی برخی از علما و فقها با امام زمان منتفی نیست و برخی از علماء بالله و نواب عام در طول غیبت کبری تا کنون، شرف دیدار و ملاقات با حضرت را یافته اند. ضمن آنکه ارجاع مردم در غیبت کبری به عالمان بالله و فقهاء دین شناس، خود دلیل روشنی است بر اینکه امکان ارتباط عادی آحاد جامعه اعم از علما و قاطبه مردم منقطع می شود مگر در موارد و شرایط خاص و برای افراد و اشخاص خاصی بطور موردی.
خامساً در خصوص بررسی سند حدیث "و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا ..." و اینکه دلالت این حدیث شریف به فقهاء دین شناس بنحو عام و به ولی فقیه و حاکم اسلامی جامعه دینی بنحو خاص دلالت دارد می توانید به تایپیک زیر رجوع کنید:
چرا از حدیث «اما الحوادث الواقعة» نواب خاص حضرت برداشت نمی شود؟
ضمنا براي مطالعه بيشتر ميتوانيد به منابع ذيل مراجعه فرمائيد: 1. ولايت و فقاهت، آيت الله جوادي آملي؛ 2. ولايت فقيه، آيت الله معرفت؛ 3. كشف الاسرار، حضرت امام خميني؛ 4. ولايت فقيه، آيت الله مصباح يزدي. 5. پرسشها و پاسخها، آيت الله مصباح يزدي؛ 6. حكومت ديني، احمد واعظي.
موفق باشید ...@};-
پی نوشتها_________________________________________
1 . برخي ديگر از بزرگان نظير شيخ مفيد آغاز غيبت صغري را از سال تولد آن حضرت حساب كردهاند، طبعاً نظرية ايشان از اين لحاظ بوده كه حضرت در زمان حيات پدر نيز حضورو معاشرت چنداني نداشته و از نظر كلي غايب محسوب ميشده است. رك: الارشاد، ج 2 ص 340، ناشر المؤتمر للشيخ المفيد، 1413 هـ .ق.
2. علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 51، ص 361، موسسه الوفا بيروت، 1404 هجري قمري.
3. تحف العقول، 168.
4. وسائل الشیعه، ج 27، ص 131.
5. طاغوت كسي است كه برخلاف حق حكومت كند، يعني حكومت كساني كه بر اساس موازين اسلامي سزاوار آن مقام نباشند.
6. نساء، 60؛ يريدون أن يتحاكحوا الي الطاغوت و قد امروا ان يكفروا به.
7. شيخ كليني، كافي، ج 1، ص 67 ـ 68، باب الرّد الي الكتاب و السنه، ح 10، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1365، و نيز وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، ج 1، ص 34، ح 51، آل البيت، قم، 1409 ق و ج 27. ص 136 ـ 137.
8. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 27، ص 140، ش 33424؛ بحار الانوار، ج 2، ص 90، باب 14، ح 13 و ج 53؛ بحار الانوار، صص 180 ـ 181، ح 10، از باب 31.
9. مزيناني، محمد صادق، انديشههاي سياسي محقق نراقي، صص 241 ـ 242، نشر دبيرخانه مجلس خبرگان. 1381، نقل از : المكاسب، شيخ انصاري، ص 154.
10. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 420، مؤسسه النشر الاسلامي، قم 1413، و...
11. مزيناني، محمد صادق، پيشين، ص 232. از كتاب،الزكاة، شيخ انصاري، ص 356.
12. همان نقل از: رسائل، ج 1، ص 142 و 168؛ حاشيه بر شرايع، ص 167، نسخه خطي كتابخانه آيت الله مرعشي، به شماره 6584.
13. همان، نقل از مجمع الفائدة و البرهان، ج 12، صص 7 تا 16، و ص 28؛ و ج 8، ص 160.
14. همان، ص 235، نقل از جامع الشتاف، ج 2، ص 465.
15. كتاب ولايت فقيه امام خميني توسط مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، به چاپ رسيده است، 1373 ش.
16. برگرفته از سایت اندیشه قم، با کمی تغییر و تصرف.
17. منبع ارائه شود.