جمع بندی علت فعل بد انسان چیست؟
تبهای اولیه
درود و سلام
انسان کار هایی انجام میدهد
علت فعل بد انسان چیست؟اگر بگویید اختیار انسانی! سوالی که هست این است منِ اینگونه عامل را چه کسی آفریده!
اگر بگویید علتی ندارد!پس پذیرفتید در جهان چیزی وجود دارد که بی علت است
_____
خواهشی که دارم سوال من رو جواب بدین نه اینکه سوال مشابه این یا ایراد دیگر!
دوم سیر علت های دخیل طولی را تا آخر نشان دهید تا ببینم خدا مسئول اصلیست یا ما
[=microsoft sans serif]درود و سلام
انسان کار هایی انجام میدهد
علت فعل بد انسان چیست؟اگر بگویید اختیار انسانی! سوالی که هست این است منِ اینگونه عامل را چه کسی آفریده!
اگر بگویید علتی ندارد!پس پذیرفتید در جهان چیزی وجود دارد که بی علت است
_____
خواهشی که دارم سوال من رو جواب بدین نه اینکه سوال مشابه این یا ایراد دیگر!
دوم سیر علت های دخیل طولی را تا آخر نشان دهید تا ببینم خدا مسئول اصلیست یا ما
باسلام و عرض تسلیت خدمت تمام کاربران ارجمند انجمن
در یک دسته بندی کلی و به صورت استقرائی
کارهایی که یک انسان انجام میدهد، صورتهای مختلفی میتواند داشته باشد.
1. گاهی اوقات این فعل، یک فعل طبیعی است که انسان هیچ نقشی در آن ندارد و به صورت طبیعی بدن او آنرا انجام میدهد. مانند نفس پلک زدن در هنگامی که جسمی به چشم نزدیک میشود.
2. گاهی اوقات این فعل، از روی اجبار صورت میگیرد. مثلا شخصی دهان شخص دیگر را باز کند و به اجبار آن آب را از گلوی او رد کند.
3. گاهی اوقات این فعل، از روی اکراه صورت میگیرد. مثلا شخصی، با اسلحه ای تهدید میکند که یک لیوان آب را بخورد وگرنه او را میکشد.
4. گاهی اوقات این فعل، از روی عادت، وسواس یا بدون توجه تفصیلی صورت میگیرد. مانند شخصی که به تیک عصبی گرفتار شده است و مرتب شانه اش را بالا میبرد.
5. گاهی اوقات نیز انسان از روی اختیار یک عمل را انجام میدهد. مانند اینکه لیوان آبی را در دست میگیرد و آنرا میخورد.
[=microsoft sans serif]
حال که صورتهایی که برای یک عمل مشخص میتوان در نظر گرفت بیان شد، باید توجه کنیم که حالات و ویژگی های هر یک با دیگری فرق دارد.
در صورت اول، عاملی که باعث تحقق آن فعل میشود، یک عامل طبیعی و تکوینی است که توسط خداوند در نهاد انسان قرار داده شده است و نه انسان و نه هیچ عامل بیرونی دیگری، در تحقق آن نقش ندارد.
در صورت دوم، عامل انجام آن کار، یک عامل بیرونی است و گرچه انسان به آن فعل متصف میشود(مثلا گفته میشود که او آب را نوشید) ولی در حقیقت، آن فعل توسط او انجام نگرفته است.
در صورت سوم، عامل انجام آن کار، خود شخصی است که آنرا انجام میدهد هرچند در انجام آن کار، رضایتی در کار نبوده است.
در صورت چهارم، عامل انجام کار، خود آن شخص است، ولی توجهی به آن نداشته است، بنابراین از یک جهت، شبیه کار اختیاری است و از یک جهت، شبیه کار غیر اختیاری.
در صورت پنجم نیز مشخص است که عامل انجام آن کار، خود آن شخص است.
بنابراین
صورت اول و دوم، قطعا غیر اختیاری است.
صورت پنجم، قطعا اختیاری است.
صورت سوم نیز ملحق به صورت پنجم است.
صورت چهارم، خیلی واضح نیست هرچند میتوان از نظر منشأ و حقیقت، آنرا ملحق به صورت پنجم دانست.
[=microsoft sans serif]
باتوجه به این مقدمه میپردازیم به سوال شما
بر اساس تبیینی که از کارهای اختیاری انسان صورت گرفته است، برای انجام یک عمل اختیاری(که در حالات بالا، صورت سوم، پنجم و احتمالا چهارم را در بر میگیرد)، یک سری مبادی ادراکی و تحریکی نیاز است تا ان عمل انجام شود.
بر اساس نظر بوعلی سینا، افعال اسنان و ارده وی همانند خود او ممکن الوجود است و محتاج به علتی است که آنرا محقق کند.
افعال ارادی انسان، معلول اراده به عنوان جزء اخیرعلت تامه است.
خود اراده نیز حالتی در نفس است که معلول یک رشته عوامل قریب و بعدی، ادراکی و تحریکی است؛
مجموعه ای از عوامل که برخی در نفس انسان محقق میشود و برخی از دایره آن خارج است.
نحوه تحقق اراده در انسان بدین صورت است:
1. انسانی که قصد انجام کاری را دارد در وهله اول آن شیء راتصور میکند.
2. سپس فایده و حسن آن فعل را برای ذات خودش در نظر میگیرد.(تصور فایده بر سه قسم علمی، ظنی و خیالی است)
3. در مرتبه بعد، اعتقاد به نفعل و حسن آن ایجاد میشود.
4. به دنبال آن، شوق به آن محقق میشود.
5. در مرحله آخر نیز وقتی که شوق و اجماع به تحقق آن شیء محقق میگردد.(در اینجا اراده محقق شده است)
6. مغز به انجام ان کار دستور میدهد.
هفتم. تحریک عضلات متناسب با آن به واسطه دستور مغز.
هشتم. انجام آن کار(در صورت نبود موانع)(1)
ـــــــــــ
1. ابن سینا، التعلیقات، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ چهارم، 1379، ص11-12
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]همانطور که میبیند، یک عمل اختیاری که حداقل کارهایی که انسان توجه تفصیلی به انجام آن را دارد، از چنین فرایندی پیروی میکند و این سیکل را سپری میکند.
مثلا وقتی انسان میخواهد آبی بخورد:
ابتدا خوردن آب را تصور میکند.
سپس، فایده خوردن آب را تصور و به آن اذعان میکند.
سپس، میل به انجام آن صورت میگیرد.
آنگاه میل به خوردنش شدید میشود.
سپس، عزم بر خوردنش در نفس انسان صورت میگیرد و تصمیم میگیرد که لیوان آب را باز کند.
آنگاه، مغز به دست فرمان میدهد که لیوان را از زمین برداشته و به دهان نزدیک کند و به دهان دستور میدهد که باز شود.
سپس، دست و دهان دستورات صادره را انجام میدهند.
و در نهایت، اگر اتفاق خاصی روی ندهد که از خورده شدن آب جلوگیری کند، آن آب خورده میشود.(2)
ــــــــــــــ
2. موانع میتواند شامل موانعی در طول فرایند باشد مثلا اینکه لیوان از دست انسان بیفتد، یا لیوان بشکند یا ..یا موانعی که بعد از فرایند صورت میگیرد مانند اینکه شخص محتویات لیوان را در دهانش بریزد ولی متوجه شود که آب شور است و آنرا پائین نبرد یا گلوی انسان بسته شود و آب پائین نرود یا قبل از پائین رفت، حالت او عوض شود و آب از گلویش پائین نرود.
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]در این فرایند مشخص میشود که
اولا: در کارهایی که اختیارا توسط انسان صورت میگیرد، علتی وجوددارد.
ثانیا: علت، خود این شخص است.
حال به تفسیر جزئیات این فرایند میرسیم.
در این فرایند،
مرحله تصور و تصدیق، اختیاری نیست و ناشی از شرایط محیطی و اموزشی است.
مرحله میل و شوق نیز، اختیاری نیست و باز هم ناشی از شرایط محیطی و آموزشی است.
اما مرحله عزم و اجماع کاملا در حیطه اختیار انسان است. در این مرحله است که انسان میتواند کاملا با آنچه تصور و تصدیق و میل و شوق داشت، مخالفت کند و برخلافش عمل کند.
شاهدش نیز موارد زیادی است که انسان در زندگی روزمره خود با آن روبرو میشود.
بارها و بارها در زندگی، هر کدام شاهد بوده ایم که میل زیادی به انجام کاری داریم ولی به جهت یک سری عوامل دیگر(که البته آن عوامل در حدی نیست که کار را از اختیاری بودن خارج کند) آن کار را انجام نمیدهیم.
مثلا در ظهر تابستان لیوانی از شربت گوارا و خنکی میبینیم، با اینکه تشنه هستیم ولی به جهت اینکه یا روزه هستیم یا مبتلا به مرض قند هستیم یا کسی به ما میگوید که آن لیوان مسموم یا فاسد شده است از میل شدید خود صرف نظر میکنیم و آن آب را نمیخوریم.
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]اما نقش خداوند:
البته مشخص است که خداوند تا زمانی که نخواهد یک کار توسط انسان اجبارا صورت بگیرد، تنها در مراحل قبلی(تصور، تصدیق و میل و شوق) دخل و تصرف میکند و مثلا میل او را به انجام یک کار تشدید میکند یا تصور و تصدیق او را دست کاری میکند و با تشویق یاتهدید او را انجام کاری ترغیب یا از انجامش برحذر میدارد.
اما این تصرف خداوند به اندازه ای نباید باشد که اختیار آن شخص را از بین ببرد.
دلیل اینکه گفتیم خداوند انسان را بر انجام کاری مجبور نمیکند، ادله کلامی به نفع اختیار انسان است.
ادله کلامی این مسئله نیز حکمت و عدالت خداوند است.
از آنجا که خداوند متعال پیامبران را برای هدایت انسانها فرستاده است، اگر انسان در انجام کارهایش اختیاری نداشته باشد و مجبور باشد، هدایت امری لغو خواهد بود. زیرا هدایت در جائی معنا دارد که شخص بین انتخاب انجام یا ترک اختیار داشته باشد.
از سوی دیگر، پاداش و تنبیه افراد به تناسب کارهایی که صورت گرفته است نیز امری است ناعادلانه و حداقل تنبیه ناعادلانه خواهد بود، هرچند تشویق میتواند بی مشکل باشد چرا که میتواند بر اساس فضل باشد نه استحقاق و عوض کارهای آن شخص.
موفق باشید.
موفق باشید.
درود جناب صدیق
توضیحاتی دادین ممنون
ولی جوابمو نگرفتم!
کجای حرف من مغلطه هست
آیا عمل من اختیاری(به معنی خود به خودی هست ) یا نه
اگر نیست یعنی وابسته به غیر
که دیگر جبر است
این سوالو مشخصا جواب بدین تا بقیه ایرادات وارده را مطرح کنم
من این سوال به شکل دیگه ای مطرح کردم به من گفتن چیزی علت میخواد که وجودی باشه !
یعنی کار بد انسان دلیل داره ولی علت مستقل نداره .
به این شکل که مثلا محبت کردن علت میخواد ولی نفرت ورزیدن علت مستقل نمیخواد همون محبت نباشه میشه نفرت .
انسان هم وقتی کار بد انجام میده ( به اصطلاح ) در واقع کار خوب رو انجام نداده بنابر این علت رو نداشته و دلیلش کمبود خودشه !
آیا چنین جوابی میشه داد ؟ لطفا کارشناس محترم پاسخ بدن .
مثلا وقتی کسی میزنه کسی رو میکشه در واقع به اون شخص رحم نکرده ، حالا که رحم نکرده یعنی دلیلش این بود که رحم نداشته و نتونسته بهش رحم کنه !
حالا شاید یکی بگه علتش این بود که مثلا اون شخص مال اینو خورده بود، این علت نیست این دلیله ... دلیلش هم از این ناشی میشه که مثلا قدرت نداشته مالشو بگیره یا اگه نفرت دلش رو پر کرده بوده همون نبود محبت بوده که اونم عدمی ولی علت مستقل نمیخواد .
درود و سلام
انسان کار هایی انجام میدهد
علت فعل بد انسان چیست؟اگر بگویید اختیار انسانی! سوالی که هست این است منِ اینگونه عامل را چه کسی آفریده!
اگر بگویید علتی ندارد!پس پذیرفتید در جهان چیزی وجود دارد که بی علت است
_____
خواهشی که دارم سوال من رو جواب بدین نه اینکه سوال مشابه این یا ایراد دیگر!
دوم سیر علت های دخیل طولی را تا آخر نشان دهید تا ببینم خدا مسئول اصلیست یا ما
سلام
تصور شما از علتهای طولی:
اینکه داریمالف علت باء است، باء علت جیم است، جیم علت دال است ...
در یک نگاه مصداقی مثلاً اینطور خواهد بود کهانسانی تعمدا کار بد میکند و ارادهاش علت رخداد کار بد اوست، خدا انسان را آفرید و توحید افعالی میگوید همهی ارادهها هم به ارادهی خداوند ختم میشود و در نتیجه اگر کسی کار بدی کند در اصل نعوذبالله خدا بوده است که ارادهی کار بد کرده است ...
ولی این تصور غلط است
خداوند اراده نمیکند که انسان چه اراده بکند، اگر خداوند موجودی حائز اراده خلق کرده باشد پس باید وجهی از اراده کردن را به خود او داده باشد، در این حالت دیگر اینطور نیست که خداوند اراده کند که هر کسی چه کاری را بکند که اگر بکند این عین جبر خواهد بود ولی همهی ما از مختار بودن خودمان باطناً اطلاع داریم، در عوض خداوند اراده میکند که انسان بتواند خودش اراده کند، یعنی اگر انسان اصرار کرد که گناه کند خداوند ممکن است شرایط را برایش فراهم کند تا او خودش با ارادهی خودش مرتکب آن گناه بشود، اگر خداوند نخواهد او نمیتواند از ارادهای که خداوند به او داده است استفاده کند، در این نگاه ارادهای مستقل از ارادهی خدا نیست ولی این عدم استقلال به معنای جبر هم نیست و کسی مجبور نیست که حتماً طور خاصی باشد، این میشود همان که در روایات ما هم آمده است که نه جبر مطلق و نه تفویض مطلق بلکه امری بین این دوست ... لا جبر و لا تفویض بل امر بین الأمرین ...
اگر این دین است که بحث علتهای طولی را مطرح کرده است تفسیر آن را هم باید خود دین بگوید ...
[=microsoft sans serif]آیا عمل من اختیاری(به معنی خود به خودی هست ) یا نه
سلام
اختیاری به معنای خود به خودی نیست.
همین اشتباه بود که من را به پاسخ مفصل واداشت.
اما به صورت خلاصه
کار اختیاری انسان، معلول است نه اتفاقی.
اما معلول نفس خود انجام دهنده کار نه معلول ا مری بیرونی.
[=microsoft sans serif] انسان هم وقتی کار بد انجام میده ( به اصطلاح ) در واقع کار خوب رو انجام نداده بنابر این علت رو نداشته و دلیلش کمبود خودشه !به این شکل که مثلا محبت کردن علت میخواد ولی نفرت ورزیدن علت مستقل نمیخواد همون محبت نباشه میشه نفرت .
باسلام
کار اختیاری انسان، معلول نفس او است.
انسان با مبادی ادراکی عملی را انتخاب میکند و آنرا انجام میدهد.
علتش، خودش و اراده خودش است.
و اراده نیز معلول نفس انسان و یک سری مبادی ادراکی است.
اول بپرسید
نسبت انسان به فعلش چه نسبتی است؟
آیا انسان فاعل حقیقی انتخابش است یا فاعل معده؟
آیا انسان فاعل هستی بخش است یا نه؟
آیا انسان فاعل بالذات انتخابش است یا فاعل بالعرض؟
و بعد بپرسیم که مسئولیت این فعل به گردن کیست؟ فاعل حقیقی یا غیر حقیقی؟فاعل بالذات یا بالعرض؟
اما معلول نفس خود انجام دهنده کار نه معلول ا مری بیرونی.
درود بر شما
نمیدونم چرا در لفافه سخن میفرمایید تناقضش آشکار است
اگر خود به خودی نباشد یعنی وابسته به غیر است
شما میگویید نفس من از شما میپرسم علت نفس اینگونه چیست
آیا خود به خودیست یا به علتی ختم میشود
تا فردا صبح معلول های متفاوتی را بیاورید سرانجامش خداست
خب شما میگوید مختوم است
علت فعل بد من را تا رسیدن به علت نهایی بنویسید
فرض کنید من تازه به سن تکلیف رسیده ام اولین کاری که انجام میدهم یک گناه است و بلافاصله میمیرم
علت های فعل بد من تا نهایت بگویید(علت های جبری را نمیخواهم مشخصا آن چیز(های)ی که باعث میشود بخاطر گناه عذاب بکشم
این ایراد رو هیچ فیلسوف مسلمانی نتونسته جواب بده از شما هم انتظار جواب ندارم در علم هم خیلی از چیزها را دانشمندان نمیدانند
گفتن این جمله توسط فلاسفه اسلامی که نمیدانم خیلی بهتر است تا سفسطه
ــــــــــــــــــــــــ
اگر نفس من است علت های جبری نفس را کنار بگذارید کدام علت نفس باعث شده گناه مسئولش من شوم؟
انسان بتواند خودش اراده کن
اراده خداوند خود به خودیه؟
اراده گناه انسان خود به خودیه؟
اراده خداوند خود به خودیه؟
اراده گناه انسان خود به خودیه؟
فکر میکردم آن مقدار توضیح کافی است تا لااقل خط دوم فرمایشتان را مطرح نفرمایید:
خیر نه ارادهی خداوند خودبخودی به معنای واجبالوجود است و نه ارادهی انسان چه در جهت انجام کار خوب و چه در جهت انجام کار بد ... اگر میبینید که در قرآن آمده است که «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ رَمَىٰ» و یا آمده است «إِنَّ هَـٰذِهِ تَذْكِرَةٌ ۖ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا * وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّـهُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا» اینها معنای خودشان را دارند و نباید در آنها دچار کجفهمی شویم ...
ارادهی خداوند (مشیت او) در این عالم وجود اولین مخلوق خداوند در این عالم است، این مضمون حدیثی از امام رضا علیهالسلام است ...
ارادهی هر انسان هم یک صورت از صور متکثر ارادهای است که تنزل یافتهی ارادهی خداست (ارادهی خدا به عنوان همان مخلوق اول)، انسان اراده میکند در بستری که خداوند برایش فراهم نموده است، خداوند اراده کرده است که انسان بتواند در بستری که برایش فراهم شده است و در قیودی که خداوند برایش وضع نموده است اراده نماید و ارادهاش را تا حد توانی که به او داده است اعمال نماید و به ظهور برساند ... ولی خداوند اراده نمیکند که انسان چه چیزی را اراده نماید ...
در مورد امضایتان هم از آنجا که ظاهراً زدهاید به سیم آخر و تصمیم گرفتهاید نیشتان را بزنید و بگذرید جوابم را میدهم، خواستید رویش تأمل نمایید و نخواستید زیر لب ناسزایی بگویید و رد شوید:
کسی که فرگشت را رد کند؛ یا آن را نفهمیده، یا نفهم است
فرگشت برای کسانی که دوست دارند همیشه همراه جریان رودخانه حرکت کنند الآن قانعکننده محسوب میشود و از این نظر در یک معنای عام اثبات شده است چون دلایلی که برایش فراهم شده است میتوانند برای چنین کسانی منجر به یقین روانشناسی (همان قانع شدن) گردد، لکن در معنای خاصش که فکر میکنیم چیزی که اثبات شد ناظر بر حقیقت خارجی است خیر ... اگر کسی اینطور فکر کند بهرهای از فهم علم به معنای Science ندارد ... بنابراین من فرگشت را به عنوان چیزی که ثابت شده باشد که ناظر بر حقیقت خارجی است رد میکنم و کسی که این مطلب را نفهمد یا برایش مهم نبوده که بفهمد یا دوست داشته که نفهمد و یا به طور کلی به قول شما نفهم است
ای کاش هنوز هم همان جناب حسام سابق بودید ...
خیر نه ارادهی خداوند خودبخودی به معنای واجبالوجود است
اراده خداوند خود به خودی نیست؟
پس وابسته به چیست؟
قائم به ذات
قائم به خویش
نمیخواهید بگویید که وارد دو آلیستی و دوئیت میشویم در خدا
ببینید باز من احساس میکنم متوجه سوالم نشده اید چون جوابی که میدهید مربوط به سوال من نیست
وقتی یکی از علت های موجود در فعل انسان خود به خودی نباشه یعنی علت تامه و ناقصه و هر کوفت و زهر ماری هستش به خودش نرسه و به خدا برسه مجبور میشه انسان
حالا باز شما میگویید اراده خدا بر اراده انسان است
من میگویم چرا چنین اراده ای کرده
یا دلیلش خودش است قائم به خود انسانه ،خب انسان اینگونه اراده گر با این قضا و قدر را چه کسی آفریده
رگشت برای کسانی
جناب نقطه امضا معمولا چیز شخصی می باشد نقدی بود ممنون میشم در قسمت خصوصی بفرمایید
ای کاش هنوز هم همان جناب حسام سابق بودید ...
نمیگذارند که!
من از برخورد تند به شدت متنفرم
و از اصلی ترین دلائلی که من به قرآن بدبین شدم نه آنگونه فرگشت بود نه هیوم و اپیکورس و امثالهم
همین اخلاقیات موجود در قرآن آخرین ضربه بود
خدایی که انقد عاشق خون ریختنه از عده ای از مخلوقاتش بیزاره و..
[خواهشا برایم توضیح ندهید که چرا لازم است خدا خشم بگیرد و...]
ولی چاره دیگه نمیذارن که
اراده خداوند خود به خودی نیست؟
پس وابسته به چیست؟
قائم به ذات
قائم به خویش
نمیخواهید بگویید که وارد دو آلیستی و دوئیت میشویم در خدا
ارادهی خدا در متن این عالم وجود مخلوق خداست ... برخی میگویند مخلوق اول در اصل اصلاً خلق نشده است و صادر اول است ولی این تفکر خلاف است، همه چیز مخلوق است ... البته این اراده که گفتم منظورم مشیت خداست، ارادهی خداوند در متن این عالم وجود و نه ارادهی خداوند به طور مطلق، مگرنه شما میتوانید بگویید که در همان خلقت اولیه آیا خداوند اراده کرده است که آن مخلوق اولیه را خلق کند یا خیر ...
توحید افعالی میگوید همهی ارادهها در ذیل ارادهی خداست ... این میتواند به این معنا باشد که هر موجودی که ارادهای کند در اصل او نبوده که اراده کرده است بلکه خدا بوده است که اراده کرده است، این میشود همان ایرادی که شما به دنبالش هستید، ولی میتواند هم به این معنا باشد که هر موجودی که اراده کند خداوند این امکان را به او داده است که اراده کند و در این اراده کردن وجهی از استقلال را به او بخشیده است ...
ببینید باز من احساس میکنم متوجه سوالم نشده اید چون جوابی که میدهید مربوط به سوال من نیست
وقتی یکی از علت های موجود در فعل انسان خود به خودی نباشه یعنی علت تامه و ناقصه و هر کوفت و زهر ماری هستش به خودش نرسه و به خدا برسه مجبور میشه انسان
حالا باز شما میگویید اراده خدا بر اراده انسان است
من میگویم چرا چنین اراده ای کرده
یا دلیلش خودش است قائم به خود انسانه ،خب انسان اینگونه اراده گر با این قضا و قدر را چه کسی آفریده
هنوز هم مطمئن نیستم منظورتان را متوجه شده باشم ولی اجازه بدهید که چون فکر میکنم بتوانم حدس بزنم که در پس این حرفها به دنبال چه چیزی هستید از اول آن را جواب بدهم، اگر جواب سؤال شما در این پاسخ نبود بفرمایید:
ادعا: خداوند اراده کرد که انسان در یک میدانی از انتخابهای مختلف قرار گرفته و بتواند با ارادهی خودش دست به انتخاب بزند ...
سؤال: این انسان در آن میدانی که دست به انتخاب میزند چگونه دست به انتخاب میزند؟
جواب: با ارادهای که خدا به او بخشیده است و وجهی از وجود و حیات اوست ...
سؤال: این اراده چگونه در او جاری میشود و چه میشود که افراد متفاوت ارادههای متفاوتی دارند با آنکه همه مخلوق یک خدا هستند؟
جواب: انسان بر اساس شاکلهاش و یک سری پارامترهای دیگر انتخاب میکند و خداوند نتیجهی انتخابش را به او میچشاند، به این صورت که قوانین و سنتهایش که مجاری اعمال ارادهی خودش هستند را در اختیار او قرار میدهد
سؤال: آن شاکله و پارامترها که در انتخاب کردن انسان تأثیر دارد را انسان چگونه کسب کرده است؟ آیا همه را خودش خواسته یا حداقل برخی را به او دادهاند؟ اگر خودش خواسته همان قابلیت انتخاب را که چه را بخواهد و چه را نخواهد را از کجا آورده است؟ به او دادهاند یا باز هم خودش خواسته؟ اگر خودش خواسته باشد باز همان سؤالات قبلی تکرار میشود و آنقدر تکرارش میکنم تا بپذیرید که بالأخره در جایی این قابلیت به او داده شده است و اصل تفاوتها هم باید در همانجا باشد ...
جواب: شاید ... یعنی اینکه اصل تفاوتها باید در همانجا باشد ممکن است اگرچه قابل تفکر بیشتر است، ولی یک چیز مسلّم است، اگر ما بحث را تا توحید افعالی به عقب برگردانیم و بگوییم که فقط ارادهی خداست که وجود دارد آن وقت نه تنها استقلال در اراده که بلکه استقلال در وجود را هم باید کنار بگذاریم و کلاً بگوییم که یکی هست و نیست جز او، وحده لا وجود الا هو ... در این مقیاس از بحث اگر شخصی بخاطر گناهش به جهنم بیفتد و ما بگوییم که این شخص در این ارادهاش از خودش چیزی نداشته است چرا که او خودش را هم از خودش نداشته است در این صورت باید بخاطر بیاوریم که در جهنم هم خودی در آتش میسوزد که خودش نیست و مستقل از وجود خدا نیست و شعوری مستقل که بخواهد مستقلاً از سوختن رنج ببرد هم نیست ... ولی اگر بحث را آوردیم به مقیاسی که شخص جهنمی برای خودش یک شخصیتی متمایز از باقی مخلوقات هست و شعوری دارد که از سوختن رنج میبرد چنین شخصی در کنار وجود مستقل و شعور مستقل از خودش اختیاری مستقل هم دارد ...
نتیجهگیری: هر شخصی همانمقدار که بهره از اراده و اختیار دارد و امروز این اراده و اختیار را در خود مییابد و اگر از آن درست استفاده نکند خودش را سرزنش خواهد کرد به همان میزان در جهنم هم از عذاب رنج خواهد کشید، به همان مقدار و در آن سطحی که اصلاً اختیاری از خودش نداشته باشد رنجشی هم در کار نخواهد بود ... یعنی مسألهی ما یک مسألهی ذو مراتب و تشکیکی است، اگر اراده تشکیکی است نعمت بهشت و عذاب جهنم هم تشکیکی است و در هر مرتبهای هر شعوری به اندازهی یا به تناسب اختیاری که از خودش داشته است متنعم یا متألّم میگردد ... نه بیشتر و نه کمتر ...
جواب به سؤال تاپیک بر همین اساس اینطور میشود که هر انسانی آن مقدار که مورد بشارت و انذار قرار میگیرد علت فعل خوب یا بدش هم خودش هست، حالا اگر در مرحلهی توحید ذاتی و صفاتی یا حتی افعالی چنین کسی اصلاً وجود ندارد یا کاری نکرده است که مستوجب عذاب گردد عذابی هم برای او در کار نخواهد بود، یا به انتفاء موضوع (وجود استقلالی داشتنش) و یا باز هم به انتفاء موضوع (فاقد شعور مستقل بودنش در صورت فاقد ارادهی مستقل بودنش و در نتیجه فاقد درک از لذت یا عذاب بودنش)
سؤالتان را جواب دادم؟ اگر نه چرا؟
[=microsoft sans serif]اگر خود به خودی نباشد یعنی وابسته به غیر است
شما میگویید نفس من از شما میپرسم علت نفس اینگونه چیست
اعمال انسان خود به خودی نیست.
ولی خود به خودی نبودن، ملازم با تعلق به علت بیرونی نیست.
پس اعمال نفس انسان معلول است ولی معلول خودش.
اگر نفس من است علت های جبری نفس را کنار بگذارید کدام علت نفس باعث شده گناه مسئولش من شوم؟
نفس خودش علت است.
اما هر دستوری از نفس، بر اساس یکی از قوای آن است.
چنانکه گفته شده دستور انجام کارهای ناپسند و غیر اخلاقی و گناه، نفس اماره است.
نفس اماره نیز یکی از ساحتهای نفس انسانی است که باعث میشود این دستور از نفس صادر شود.
اما این قوای نفس، وجودی جدا از نفس ندارند.
یعنی رابطه این قوا با خود نفس، مثل رابطه اجزای ساختمان با خود ساختمان نیست تا افتراق و دوئیت بین آنها باشد.
چرا که "النفس فی وحدتها کل القوی"
هیچ انسانی از نظره خودش دست به انجام فعل بدی نمیزنه ...
1. چه کسی که دزدی میکنه .
2. چه کسی که مرتکب قتل میشه .
تمام انسانها فکر میکنند که دارند کاره درستی رو انجام میدهند . این تفاوت ناظرها هست که ( فارغ از بودن در آن شرایط ) فعلی رو بد یا خوب تفسیر میکنند .
چندی پیش بود که در درون صفحات اجتماعی فیلمی دست به دست میشد ...
مضمون فیلم اینچنین بود که مردی در حدود 30 ساله به داخل یک خونه ای رفته و خانومی تقریبا 60 ساله رو خفت گیری کرده ......
و دوربین رو گرفته به سمته خانومه ... و پشت سره هم داره به اون خانومه میگه ... بکن ... بکن ... ( یعنی لباسهات رو در بیار ) ....
و در حال فیلم برداری از اون خانوم هم هست ...
بعدش در همین جا فیلم قطع میشه و نشون میده که این پسر 30 ساله رو تونستند بگیرنش ...
کلانتری گرفتتش ... و در خیابون لختش کردن و دارن پشت سره هم در درون صورت و پاها و ... مرده میزنن ...
بعدش هم یکی از همین سپاهی ها که غول بود ( اینجوری به نظر میرسید ) دسته پسره رو میگیره و شروع میکنه به شیکوندن دسته پسره ...
و سپاهیه ... در حالی که داره پسره رو شکنجه میکنه پشت سره هم به پسره میگه .... بکن ... بکن ... ( یعنی لباسهات رو در بیار ) ...
و در نهایت این فیلم رو گذاشته بودن در درون شبکه های اجتماعی ...
یک سوال :
1. اگر کسی قسمت اول این فیلم رو نمیدید ... یعنی نمیدید که این پسر با اون خانوم 60 ساله داره چی کار میکنه ...
چه قضاوتی میکرد ...
قضاوتش اینجوری بود که یک سپاهی یک پسری رو گرفته و داره دستش رو میشکونه و به اون پسره میگه لخت شو !!! لخت شو !!!
ولی وقتی قسمت اول این فیلم رو میبینیم ... میگیم پسره حقش بود !!!
و مشگل در اینجا هست که هیچ فیلمی از سرگذشت این پسره از کودکی تا 30 سالگیش در دست نیست که بگیم اون هم حق داشته به یک زن 60 ساله بگه لخت شو ... لخت شو ....
یا حق نداشته ...
در حقیقت هر دو این آدمها یک کار رو کردند .... دقیقا یک کار ....
هم سپاهیه ....
هم اون پسره 30 ساله ...
فقط فرقشون در این هست که سپاهیه تونسته بود اطلاعاتی در اختیاره بیننده قرار بده که بیننده با خودش بگه ... حقه اون پسره هست که چنین بلایی سرش در بیاد ...
و اون پسره که رفته بود در درون اون آپارتمان و خانومه رو خفت گیری کرده بود چنین دوربینی در درون دستانش نداشته ...
نظره شخصیم این هست که اگر اون پسره 30 ساله رو اعدامش هم میکنن ... باید اون سپاهیه رو هم بگیرن و اعدامش کنن ... چون کارشون دقیقا یک چیز بوده ...
هیچ انسانی از نظره خودش دست به انجام فعل بدی نمیزنه ...
به نظرم این طوری نیست که شما میگید
بعضی ها متاسفانه بد ذات هستندیعنی همشه دنبال سوء استفاده هستند
بعضی ها کارهایی انجام میدن که باعث تعجب بقیه موجودات میشوند
انسان بخاطر اینکه هوش و اختیار و توانایی های دیگری نسبت به بقیه موجودات داره میتونه از همه اونها خطرناکتر باشه
حالا چطور ی شده که اینها بد ذات شدند دقیقاً نمیدونم و این بدذاتی ناشی از دلایل ژنتیکی و محیطی هست
نفس خودش علت است.
اما هر دستوری از نفس، بر اساس یکی از قوای آن است.
چنانکه گفته شده دستور انجام کارهای ناپسند و غیر اخلاقی و گناه، نفس اماره است.
نفس اماره نیز یکی از ساحتهای نفس انسانی است که باعث میشود این دستور از نفس صادر شود.
اما این قوای نفس، وجودی جدا از نفس ندارند.
یعنی رابطه این قوا با خود نفس، مثل رابطه اجزای ساختمان با خود ساختمان نیست تا افتراق و دوئیت بین آنها باشد.
چرا که "النفس فی وحدتها کل القوی"
جناب صدیق
شما نمیتونید به هیچ وجه من الوجوه هم به اختیار پایبند باشید هم به علیت
نمیدونم چرا بیخودی پیچ میخواین بدین
من ی مثال ساده زدم
گفتم ی عمل بد که اولین عمل من بعد سن تکلیف هست میکنم و بعد میمیرم
خدا میگه بسم الله فاکتورایی که تو عمل بد نقش داشتن
خب جبریا رو بذاریم کنار
شما به یک علت مشخصا اشاره کنید ببینیم مسئول اصلیش من هستم یا نه
ببینید این نفس اما رو کی ساخته
شما سیر علت طولی رو مشخص نمیکنید
وقتی میفرمایید خود به خودی نیست سیر علت رو بنویسید
پس اعمال نفس انسان معلول است ولی معلول خودش.
یعنی شما معتقد به دور هستید؟
سؤالتان را جواب دادم؟ اگر نه چرا؟
ببینید
اعمال من
یا خود به خودی هستن (بدون علت مختوم به خدا)که در این صورت علت العلل نقض است
یا اینکه خود به خودی نیستن و سیر علی برقرار است
من فقط میگم این سیر علت هارا مشخص کنید تا نهایت
هیچ انسانی از نظره خودش دست به انجام فعل بدی نمیزنه
با تشکر از بانو مارینر گرامی
اینطور که من برداشت کردم شما نقش علیت رو پر رنگ تر از ازادی عمل میدونین
[="Tahoma"][="Navy"]و در آخر خدا را هم هنگام مجامعت هم فاعل کردید هم مفعول
کامل ترین و تمام ترین وقت شهودى که مرد مىتواند نسبت به حضرت حق تعالى داشته باشد، زمان مجامعت است. هنگامى که مرد فاعل باشد و زن مفعول؛ زیرا در وقت مواقعه است که مرد، حق تعالى را در زن مشاهده مىکند
ـــــــــــــــــــــــــ ــ
ازانجا که سوال را نخواندید و همینطور نظری دادید
یک بار دیگر توضیح بدهم
در اینجا دنبال رد و یا اثبات اختیار نیستم و تعارض اراده آزاد با قرآن و اسلام را نشان خواهیم داد
اگر قوه ادراکی شما از خواندن فتوحات و نگین های جهلیه به منتهی الیه خودش نرسیده
پس متوجه تمییز آن خواهید شد
سلام
من خواستم یکی از واقعیات دنیای علم زدگی را در راستای سوال اصلی تان به شما نشان دهم ولی شما خود شیوه جدال را برگزیدید
حال که چنین است بفرمایید پاسخ دهید:
اگر جبرگرایی آئیست ها به نشر و ترویج پورن و تجاوز جنسی و غیره می انجامد چرا جبرگرایی محی الدین به زهد و ریاضت و تقوی گراییده است؟
معلوم است که شما مساله نفهمیده اید.
شهود مرتبه ای از حقایق از ورای حجاب که به تقوای محض و حفظ آن حاصل می شود چیزی است و باور غلط شهوت محور که به باد رفتن انسانیت هم می انجامد چه رسد دیانت چیزی دگر.
نادان ترین انسانها کسانی اند که فکر می کنند بیشتر از همه می دانند.لطفا کمی اندیشه بجای خشم و تعصب!!!!
یا حکیم[/]
ببینید
اعمال من
یا خود به خودی هستن (بدون علت مختوم به خدا)که در این صورت علت العلل نقض است
یا اینکه خود به خودی نیستن و سیر علی برقرار است
من فقط میگم این سیر علت هارا مشخص کنید تا نهایت
این را دیگر مطمئن هستم که جواب دادم جناب حسام،ب
بله ارادهی شما و اعمال شما مختوم به ارادهی خدا میشود ولی در آن مقیاسی که ارادهی خدا جاری است و خبری از ارادهی شما نیست و بلکه اصولاً تکثر اراده نداریم به طرز مشابه خبری از تکثر وجود هم نیست و در نتیجه موضوعاتی که حمل بر وجود ما و شما شدهاند هم خبری ازشان نیست، یعنی اگر ما در آن مقیاس اراده نداشته باشیم شعور و درک از نعمت و عذاب هم نداریم، در آن مقیاس فقط خداست و ارادهاش، خداست و مشیت او، بهشت و جهنم هم حتی فرقی با هم ندارند، فرقها جایی ظهر مییابند که تکثر ظهور یافته باشد و در مقیاسی که تکثر وجود داشته باشد دیگر من و شما اختیار داریم ...
به بیان دیگر من و شما به همان میزانی که اختیار و اراده داریم پاداش میگیریم یا جزا داده میشویم ...
این بار دیگر مطمئن هستم که جواب سؤالتان را دادهام، اگر به نظر شما هنوز هم جوابم بیربط است لطفاً یک بار دیگر بخوانیدش ...
[="Tahoma"][="Navy"]جبر گرایی آتئیست ها یکی از واقعیات
شما ثابت کن آتئیست ها جبر گرا هستن؟
دیوید هیوم چه؟
که گفته آتئیست ها جبر گرا هستند؟
به ارجاعاتی که قبلا ذکر شد مراجعه کنید البته لازم باشد بازهم قابل ذکر است[/]
[="Tahoma"][="Navy"]راستای سوال من چه بود؟
تناقض اراده آزاد با اسلام
حرف شما چه بود؟آتئیستها جبرگرا هستند و پورن ساز
سوال تاپیک شما علت فعل بد انسان است.
من هم در راستای این سوال به یکی از علتها اشاره کردم که همان باور به جبر و از جمله جبر ژنتیکی در میان آتئیست هاست. و چیزی که شما را ناراحت کرد این است که شما اینها را خدایان علم می دانید اما متاسفانه تشت رسوایی آنها دیری است که به زمین افتاده است.
و آخر اینکه شما همه نیستید که نسبت ندانستن مطلبی به شما ، مرا متهم سازد.
یا هادی المضلین[/]
[="Tahoma"][="Navy"]شما چگونه میخواهید به علیت پایبند باشید
و همزمان اراده را برای انسان تصور شوید
آن جوابها که کل کل است و ارزش پرداختن ندارد اما این:
اراده جزء العله است یک جزئی که تغییر ساز است. پس هیچ اشکالی ندارد که هم به علیت باور داشته باشی هم به اراده آزاد
یا علیم[/]
[=microsoft sans serif]جناب صدیق
شما نمیتونید به هیچ وجه من الوجوه هم به اختیار پایبند باشید هم به علیت
نمیدونم چرا بیخودی پیچ میخواین بدین
من ی مثال ساده زدم
گفتم ی عمل بد که اولین عمل من بعد سن تکلیف هست میکنم و بعد میمیرم
خدا میگه بسم الله فاکتورایی که تو عمل بد نقش داشتن
خب جبریا رو بذاریم کنار
شما به یک علت مشخصا اشاره کنید ببینیم مسئول اصلیش من هستم یا نه
ببینید این نفس اما رو کی ساخته
شما سیر علت طولی رو مشخص نمیکنید
وقتی میفرمایید خود به خودی نیست سیر علت رو بنویسید
دوست عزیز
جناب حسام
مسئله جبر و اختیار و اراده آزاد از مسائل بغرنج در انسان شناسی است.
این مسئله را از دو جنبه میتوان بررسی کرد.
نخست اینکه ما بیائیم و از طریق شواهد و قرائن بیرونی مسئله را بررسی کنیم.
دیگر اینکه بیائیم و از طریق مبادی عمل و بررسی میزان تاثیر این مبادی در عمل اختیاری به بحث بپردازیم.
روش نخست شامل دلایلی از جمله وجدان و لازمه حکمت الهی میشود.
بدین صورت که
ما وجدانا خودمان را دارای اختیار میدانیم.
همچنین اگر ما مختار نباشیم، ارسال پیامبران و دستورات خداوند لغو و خلاف حکمت خواهد بود که امری است محال.
اما در روش دوم، ما به بررسی مبادی اعمال خود میپردازیم.
راستش را بخواهید، همانطور که از اختلاف نظر میان متکلمان و فلاسفه پیداست، با بررسی صرف این مبادی، هیچ دلیل قطعی و یقینی ای وجود ندارد که نشان دهد میزان تاثیر هر یک از این مبادی تا چه میزانی است.
اینکه میزان تاثیر اعمال والدین در قبل و حین انعقاد نطفه چقدر است.
اینکه میزان تاثیر لقمه انسان حتی در درون رحم مادرش چقدر است.
اینکه میزان تاثیر محیط زندگی و خانوادگی و شیوه اموزش و محیط اموزشی و ... چقدر است.
...
اینها هزاران سوال است که به هیچ پاسخ روشنی انسان را نمیرساند.
اگر بخواهیم به اینها بسنده کنیم،
جبرگرایان میگویند تاثیر اینها در حدی است که اختیار را مختل میکند
و
اختیاریون تاثیر این عوامل را تا قبل از مرحله عزم و اراده میدانند.
بنابراین
اگر شما دنبال پاسخ روشن و شفاف میگردید،
باید راه خود را مشخص کنید.
در شیوه اول میتوان به پاسخ قانع کننده و حتی یقینی رسید ولی مبادی آن باید اثبات شود.
اما در شیوه دوم تا ابد هم بحث کنید نه شما میتوانید من را قانع کنید و نه من.
من همان حرفها را تکرار میکنم و شما نیز من را متهم به پیچاندن میکنید.
موفق باشید.
اما در شیوه دوم تا ابد هم بحث کنید نه شما میتوانید من را قانع کنید و نه من.
سلام.اگر اشتباه نکنم(حالا خود استارتر تاپیک توضیح می دن اگر خواستن)اگر اشتباه نکنم، ما اینجا نیامدیم که از شیوه دوم به این امر برسیم که آیا اختیار داریم یا نداریم که شما ما را ارجاء می دهید به شیوه ی اول...مساله اینجاست که ما اختیار را آشکارا در تضاد با قانون علیت می بینیم....پس به فرض ما به قول شما اعتماد کردیم و رفتیم و از شیوه اول فهمیدیم که اختیار هست...باز هم بحث این تاپیک باقیست که آیا اختیار با قانون علیت در تضاد هست یا نه...به نظر می رسد که آشکارا اختیار با قانون علیت در تضاد است...نه تنها اختیار انسان بلکه اختیار خدا هم در تضاد با قانون علیت است...در این صورت یا ما باید، بپذیریم که قانون علیت قانونی کلی و عقلی نیست و می تواند بارها نقض شود، که در این صورت وجود یا عدم وجود خدا زیر سوال می رود، یا بپذیریم که ما اختیاری نداریم که در این صورت باید در بسیاری عقایدمان تجدید نظر کنیم، دیگر گذاره های وجدانی هم زیر سوال می روند، چون شما اعتقاد دارید که وجدانا پی به اختیار می بریم....
آن جوابها که کل کل است و ارزش پرداختن ندارد اما این:
اراده جزء العله است یک جزئی که تغییر ساز است. پس هیچ اشکالی ندارد که هم به علیت باور داشته باشی هم به اراده آزاد
برادر من چه حرفیه میزنی شما آخه
وقتی میاییم میگیم همجنس گرایی در طبیعت در حیوانات دیگه وجود داره و یک مسئله طبیعی هستش این یک مسئله علمی هستش مهم هم نیست قرآن چی گفته!روال علمی خودشو طی میکنه!
یکی به داع الرقص مبتلا میشه میره تجاوز میکنه!صد البته که علم میگه این ناشی از بیماریه!
و باید درمان بشه!
همین رویکرد رویکرد درمانیست!اگر درمانش را نداشتیم از جامعه دور میکنیم
کار های غیر انسانی مثل سنگ سار و پرت کردن از کوه و... نمیکنیم!
باسلام
جدال و نزاع و بحثهای بی ثمر و غیر مرتبط ممنوع است.
از تمام کاربران گرامی میخواهم که در زمینه سوال تاپیک بحث کنند نه بحثهای بی ثمر دیگر.
یعنی شما معتقد به دور هستید؟
کدام دور.
مگر علت و معلول در اینجا یکی است و از یک جهت است که دور ایجاد شود؟
[]
یا خود به خودی هستن (بدون علت مختوم به خدا)که در این صورت علت العلل نقض است
[/]
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]به نظر می رسد که آشکارا اختیار با قانون علیت در تضاد است...نه تنها اختیار انسان بلکه اختیار خدا هم در تضاد با قانون علیت است
باسلام بر جناب پارسای عزیز
رابطه اختیار و علت، از دو جنبه ابتدا و انتهای عمل ارادی میتواند بررسی شود.
بدین صورت که
گاهی اوقات شما میگویید یک عمل اختیاری یک سری مبادی دارد، اما این مبادی چون ممکن الوجود است باید منتهی به یک علتی شود و چون عله العلل در عالم واجب الوجود است پس علت حقیقی تحقق اراده واجب الوجود است و انسان مجبور میشود.
گاهی نیز میگویید بر اساس قاعده ضرورت علّی، یک فعل به عنوان یک معلول زمانی محقق میشود که علت آن تامه شود. بر اساس این قاعده، یک عمل زمانی که علت آن تامه شد حتما محقق میشود و در این زمان، از سوی متکلمان سوال میشود که انسان دیگر اختیاری در انجام عملی برخلاف آن ندارد.
بنابراین باید این دو جنبه بحث را جدا کرد.
جنبه اول، ناظر به سوال جناب حسام است.
اما جنبه دوم، ناظر به سوال ایشان نیست و مربوط به قاعده ضرورت علی است.
با این حال، گرچه سوال شما خارج از موضوع این تاپیک است، ولی پاسخ سوال شما به صورت خلاصه این است که:
در کارهای ارادی، علت زمانی تامه میشود و معلول را به نحو ضروری به دنبال خواهد داشت که اراده به عنوان جزء اخیر علت تامه به آن اضافه شود.
بنابراین، چون خود اراده انسان، جزء علت است پس زمانی یک کار انجام میشود که اراده انسان به آن تعلق بگیرد.
یعنی عملی که به صورت ضروری محقق میشود، با اراده خود او شکل گرفته است نه بر خلاف اراده او.
[=System]به طور اساسی اختیار غیر قابل تعریف است. اگر از بالا نگاه کنیم هر شخصی بر اثر فعل و انفعالاتی که در مغزش رخ میدهد و شرایط محیط در هر لحظه در شرایطی قرار دارد. تنها چیزی که در بین احساسا عدم اجبار است که برخی احساس میکنند. وقتی انسانها فکر میکنند مختارند که تنها بر اثر فعل و انفعالات داخی مغز گزینههایی را میتوانند انتخاب کنند بدون این که تهدید یا خطری در بین باشد.
پستهای من غیب شدند...اصلا ته برگش هم نیست که نشان دهد چه کسی حذف کرده و چرا حذف کرده است
قبلا به همین شکل پستهایم حتی در صفحه شخصی ام حذف میشد...
کمی به اخرت فکر کنید...
پستهای من غیب شدند...اصلا ته برگش هم نیست که نشان دهد چه کسی حذف کرده و چرا حذف کرده است
قبلا به همین شکل پستهایم حتی در صفحه شخصی ام حذف میشد...
کمی به اخرت فکر کنید...
دادا پست های همه حذف شده!
من بدبخت حالا باید جوابایی که نوشتمو دوباره بنویسم8-|
:dسیگاره مگه ته برگ داشته باشه داداش جان
دادا پست های همه حذف شده!
من بدبخت حالا باید جوابایی که نوشتمو دوباره بنویسم8-|
:dسیگاره مگه ته برگ داشته باشه داداش جان
ظاهرا این بار شانس آوردم و عیب از سیستم بوده که باز هم احتمالا مشکل به خودشون بر میگرده که بک آپ نگرفتن...
------
وقتی پستی حذف میشه علت حذف رو ذکر میکنند و کاربر میتونه لاشه ی پست رو مشاهده کنه...
مثلا یکی از مدیرها مطلب خلاف و توهین امیزی به من نوشتند بعد دیدم کلا پست با لاشه اش نیست...
یا در صفحه شخصی من و یا در پستهای دیگری که عموما درباره خبط و مغلطه کارشناسان نوشته بودم ....
+
ته برگ یا هر اسمی شما روش میذاری ...
[=microsoft sans serif]پرسش: علت فعل بد انسان چیست؟اگر بگویید اختیار انسانی! سوالی که هست این است منِ اینگونه عامل را چه کسی آفریده!
اگر بگویید علتی ندارد!پس پذیرفتید در جهان چیزی وجود دارد که بی علت است.
دوم سیر علت های دخیل طولی را تا آخر نشان دهید تا ببینم خدا مسئول اصلیست یا ما
پاسخ:
[=microsoft sans serif]در یک دسته بندی کلی و به صورت استقرائی
کارهایی که یک انسان انجام میدهد، صورتهای مختلفی میتواند داشته باشد.
1. گاهی اوقات این فعل، یک فعل طبیعی است که انسان هیچ نقشی در آن ندارد و به صورت طبیعی بدن او آنرا انجام میدهد. مانند نفس پلک زدن در هنگامی که جسمی به چشم نزدیک میشود.
2. گاهی اوقات این فعل، از روی اجبار صورت میگیرد. مثلا شخصی دهان شخص دیگر را باز کند و به اجبار آن آب را از گلوی او رد کند.
3. گاهی اوقات این فعل، از روی اکراه صورت میگیرد. مثلا شخصی، با اسلحه ای تهدید میکند که یک لیوان آب را بخورد وگرنه او را میکشد.
4. گاهی اوقات این فعل، از روی عادت، وسواس یا بدون توجه تفصیلی صورت میگیرد. مانند شخصی که به تیک عصبی گرفتار شده است و مرتب شانه اش را بالا میبرد.
5. گاهی اوقات نیز انسان از روی اختیار یک عمل را انجام میدهد. مانند اینکه لیوان آبی را در دست میگیرد و آنرا میخورد.
[=microsoft sans serif]حال که صورتهایی که برای یک عمل مشخص میتوان در نظر گرفت بیان شد، باید توجه کنیم که حالات و ویژگی های هر یک با دیگری فرق دارد.
در صورت اول، عاملی که باعث تحقق آن فعل میشود، یک عامل طبیعی و تکوینی است که توسط خداوند در نهاد انسان قرار داده شده است و نه انسان و نه هیچ عامل بیرونی دیگری، در تحقق آن نقش ندارد.
در صورت دوم، عامل انجام آن کار، یک عامل بیرونی است و گرچه انسان به آن فعل متصف میشود(مثلا گفته میشود که او آب را نوشید) ولی در حقیقت، آن فعل توسط او انجام نگرفته است.
در صورت سوم، عامل انجام آن کار، خود شخصی است که آنرا انجام میدهد هرچند در انجام آن کار، رضایتی در کار نبوده است.
در صورت چهارم، عامل انجام کار، خود آن شخص است، ولی توجهی به آن نداشته است، بنابراین از یک جهت، شبیه کار اختیاری است و از یک جهت، شبیه کار غیر اختیاری.
در صورت پنجم نیز مشخص است که عامل انجام آن کار، خود آن شخص است.
بنابراین
صورت اول و دوم، قطعا غیر اختیاری است.
صورت پنجم، قطعا اختیاری است.
صورت سوم نیز ملحق به صورت پنجم است.
صورت چهارم، خیلی واضح نیست هرچند میتوان از نظر منشأ و حقیقت، آنرا ملحق به صورت پنجم دانست.
[=microsoft sans serif]باتوجه به این مقدمه میپردازیم به سوال شما
بر اساس تبیینی که از کارهای اختیاری انسان صورت گرفته است، برای انجام یک عمل اختیاری(که در حالات بالا، صورت سوم، پنجم و احتمالا چهارم را در بر میگیرد)، یک سری مبادی ادراکی و تحریکی نیاز است تا ان عمل انجام شود.
بر اساس نظر بوعلی سینا، افعال اسنان و ارده وی همانند خود او ممکن الوجود است و محتاج به علتی است که آنرا محقق کند.
افعال ارادی انسان، معلول اراده به عنوان جزء اخیرعلت تامه است.
خود اراده نیز حالتی در نفس است که معلول یک رشته عوامل قریب و بعدی، ادراکی و تحریکی است؛
مجموعه ای از عوامل که برخی در نفس انسان محقق میشود و برخی از دایره آن خارج است.
نحوه تحقق اراده در انسان بدین صورت است:
1. انسانی که قصد انجام کاری را دارد در وهله اول آن شیء راتصور میکند.
2. سپس فایده و حسن آن فعل را برای ذات خودش در نظر میگیرد.(تصور فایده بر سه قسم علمی، ظنی و خیالی است)
3. در مرتبه بعد، اعتقاد به نفعل و حسن آن ایجاد میشود.
4. به دنبال آن، شوق به آن محقق میشود.
5. در مرحله آخر نیز وقتی که شوق و اجماع به تحقق آن شیء محقق میگردد.(در اینجا اراده محقق شده است)
6. مغز به انجام ان کار دستور میدهد.
هفتم. تحریک عضلات متناسب با آن به واسطه دستور مغز.
هشتم. انجام آن کار(در صورت نبود موانع)(1)
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]همانطور که میبیند، یک عمل اختیاری که حداقل کارهایی که انسان توجه تفصیلی به انجام آن را دارد، از چنین فرایندی پیروی میکند و این سیکل را سپری میکند.
مثلا وقتی انسان میخواهد آبی بخورد:
ابتدا خوردن آب را تصور میکند.
سپس، فایده خوردن آب را تصور و به آن اذعان میکند.
سپس، میل به انجام آن صورت میگیرد.
آنگاه میل به خوردنش شدید میشود.
سپس، عزم بر خوردنش در نفس انسان صورت میگیرد و تصمیم میگیرد که لیوان آب را باز کند.
آنگاه، مغز به دست فرمان میدهد که لیوان را از زمین برداشته و به دهان نزدیک کند و به دهان دستور میدهد که باز شود.
سپس، دست و دهان دستورات صادره را انجام میدهند.
و در نهایت، اگر اتفاق خاصی روی ندهد که از خورده شدن آب جلوگیری کند، آن آب خورده میشود.(2)
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]در این فرایند مشخص میشود که
اولا: در کارهایی که اختیارا توسط انسان صورت میگیرد، علتی وجوددارد.
ثانیا: علت، خود این شخص است.
حال به تفسیر جزئیات این فرایند میرسیم.
در این فرایند،
مرحله تصور و تصدیق، اختیاری نیست و ناشی از شرایط محیطی و اموزشی است.
مرحله میل و شوق نیز، اختیاری نیست و باز هم ناشی از شرایط محیطی و آموزشی است.
اما مرحله عزم و اجماع کاملا در حیطه اختیار انسان است. در این مرحله است که انسان میتواند کاملا با آنچه تصور و تصدیق و میل و شوق داشت، مخالفت کند و برخلافش عمل کند.
شاهدش نیز موارد زیادی است که انسان در زندگی روزمره خود با آن روبرو میشود.
بارها و بارها در زندگی، هر کدام شاهد بوده ایم که میل زیادی به انجام کاری داریم ولی به جهت یک سری عوامل دیگر(که البته آن عوامل در حدی نیست که کار را از اختیاری بودن خارج کند) آن کار را انجام نمیدهیم.
مثلا در ظهر تابستان لیوانی از شربت گوارا و خنکی میبینیم، با اینکه تشنه هستیم ولی به جهت اینکه یا روزه هستیم یا مبتلا به مرض قند هستیم یا کسی به ما میگوید که آن لیوان مسموم یا فاسد شده است از میل شدید خود صرف نظر میکنیم و آن آب را نمیخوریم.
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]اما نقش خداوند:
البته مشخص است که خداوند تا زمانی که نخواهد یک کار توسط انسان اجبارا صورت بگیرد، تنها در مراحل قبلی(تصور، تصدیق و میل و شوق) دخل و تصرف میکند و مثلا میل او را به انجام یک کار تشدید میکند یا تصور و تصدیق او را دست کاری میکند و با تشویق یاتهدید او را انجام کاری ترغیب یا از انجامش برحذر میدارد.
اما این تصرف خداوند به اندازه ای نباید باشد که اختیار آن شخص را از بین ببرد.
دلیل اینکه گفتیم خداوند انسان را بر انجام کاری مجبور نمیکند، ادله کلامی به نفع اختیار انسان است.
ادله کلامی این مسئله نیز حکمت و عدالت خداوند است.
از آنجا که خداوند متعال پیامبران را برای هدایت انسانها فرستاده است، اگر انسان در انجام کارهایش اختیاری نداشته باشد و مجبور باشد، هدایت امری لغو خواهد بود. زیرا هدایت در جائی معنا دارد که شخص بین انتخاب انجام یا ترک اختیار داشته باشد.
از سوی دیگر، پاداش و تنبیه افراد به تناسب کارهایی که صورت گرفته است نیز امری است ناعادلانه و حداقل تنبیه ناعادلانه خواهد بود، هرچند تشویق میتواند بی مشکل باشد چرا که میتواند بر اساس فضل باشد نه استحقاق و عوض کارهای آن شخص.
موفق باشید.
ـــــــــــ
1. ابن سینا، التعلیقات، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ چهارم، 1379، ص11-12
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]2. موانع میتواند شامل موانعی در طول فرایند باشد مثلا اینکه لیوان از دست انسان بیفتد، یا لیوان بشکند یا ..یا موانعی که بعد از فرایند صورت میگیرد مانند اینکه شخص محتویات لیوان را در دهانش بریزد ولی متوجه شود که آب شور است و آنرا پائین نبرد یا گلوی انسان بسته شود و آب پائین نرود یا قبل از پائین رفت، حالت او عوض شود و آب از گلویش پائین نرود.[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]