سرنوشت کسی که انگشتر امام حسین را دزدید
تبهای اولیه
در واقعه عاشورا افراد مختلفی حضور داشتند که هر کدام در شهادت و هتاکی به اهل بیت رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) نقشی داشتند ، بجدل بن سلیم کلبی از عناصر خبیث لشگر عمربن سعد در کربلا ست که به طمع انگشتر امام حسین (علیه السلام)، انگشت مبارک ایشان را برید.
کمتر کسی از وقایع فجیع در عاشورا سال ۶۱ هـ.ق است که آگاهی نداشته باشد. حتی آنان که با دین اسلام آشنا نیستند و یا در سرزمین های دور زندگی می کنند ، با وجود گذر بیش از هزار سال نام امام حسین (علیه السلام) و عاشورا را شنیده اند . هتاکی به خاندان پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) در سال ۶۱ ه.ق تنها به شهادت رساندن پسران رسول خدا ختم نشد.
پس از آن که لشگر عمر سعد، حسین بن علی (علیه السلام) را شهید کردند، برای غارت اموال ولباس های او، بر پیکر مقدسش حمله ور شدند که «بجدل بن سلیم، لعنه الله علیه» انگشت آن حضرت را با انگشترش برید و به سرقت برد. و این انگشتر، غیر از انگشتری رسول خدا بود که از ذخایر نبوت است. سرانجام «بجدل بن سلیم» چه شد؟ هنگامی که مختار ثقفی به خونخواهی شهداء کربلا قیام کرد و یک به یک عاملان حادثه کربلا را به پای محکمه ی خود کشاند تا آنان را مطابق آنچه که در کربلا کرده اند ، مجازات کند ، دستور دستگیری بجدل را صادر کرد و دستور داد تا هر دو دست و پایش را قطع کنند. بجدل آنقدر در خون خود غلطید تا هلاک شد و مرد. در اینجا سوالی که برای مخاطب مهم جلوه می کند این است که آیا انگشتر ربوده شده از امام حسین (علیه السلام) همان انگشتر و خاتم پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) است ؟ «محمد بن مسلم »نقل می کند : از امام صادق (علیه السلام) از انگشتر (خاتم) حسین بن علی (علیه السلام) پرسیدم که به دست که افتاد؟ و یادآور شدم که «من شنیدم در ضمن اموال دیگر به غارت رفته است».حضرت فرمودند: «چنین نیست که گمان برده اند» حسین (علیه السلام) به پسرش علی بن الحسین وصیت کرد و خاتم خود را در انگشت او کرد و کار امامت را به او سپرد. چنانچه رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) با علی بن ابیطالب کرد و او با حسن و او با حسین (علیه السلام)، سپس این خاتم بعدا به پدر من از پدرش رسید و اکنون در نزد من و به من رسیده است. و من هر جمعه در دست می کنم و با آن نماز می خوانم. محمد بن مسلم می گوید: روز جمعه نزد او رفتم نماز می خواند. چون از نماز فارغ شد دست به سوی من دراز کرد، در انگشتش خاتمی دیدم که نقش نگینش چنین بود لااله الا الله عده للقاءالله. حضرت فرمود: این خاتم جدم ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) است. هم اکنون این انگشتر در نزد امام دوازدهم ، حضرت مهدی موعود (عج) است.
از محمد بن مسلم نقل است كه: «از امام جعفر صادق عليه السلام پرسيدم كه انگشتري امام حسين عليه السلام به چه كسي رسيد؟ و به او گفتم كه من شنيده ام، آن نيز در ميان چيزهايي كه غارت شد، به يغما رفت. محمد بن مسلم گويد: «روز جمعه اي، به پيش او رفتم و او در حال نماز بود. از نماز كه فارغ شد دستش را به سوي من دراز كرد و من در انگشتش، انگشتري ديدم كه نقش نگينش چنين بود: «لا إله إلا الله عدة للقاء الله» و گفت: اين است انگشتري جدم، ابوعبدالله، حسين بن علي عليه السلام.» [2] . ما، پيشتر در کتاب «تحريفشناسي عاشورا و زندگاني امام حسين عليهالسلام» به تفصيل از افسانهي ساربان سخن گفته، مدارک و دلائل ساختگي بودن آن را توضيح دادهايم و در اين چکيدهي آن را با برخي اشارات آورديم. براي تفصيل، به آن مراجعه شود.
قال محمد بن مسلم: فدخلت أليه يوم الجمعة و هو يصلي، فلما فرغ من الصلاة مد إلي يده، فرأيت في إصبعه خاتما لا إله الله عدة عدة للقاء الله، فقال: هذا خاتم جدي أبي عبدالله الحسين بن علي عليه السلام. [1] .
امام صادق عليه السلام گفت: چنان نيست كه مي گويند.
بلكه امام حسين عليه السلام آن را به پسرش، امام سجاد عليه السلام سپرد و خود انگشترش را در انگشت او كرد و كارش (امامت) را به او واگذار نمود، همچنان كه رسول خدا، به اميرالمؤمنين عليه السلام واگذار كرده بود و اميرمؤمنان به امام حسن عليه السلام و امام حسن عليه السلام به امام حسين عليه السلام سپرده بود. سپس آن انگشتري بعد از پدر پدر من، به پدرم رسيده بود كه از او نيز به من رسيده است و اينك پيش من است و من هر جمعه، آن را در انگشتم مي كنم و با آن نماز مي خوانم.»
[1] شيخ صدوق، ص 207 - 208.
[2] از اين حديث فهميده ميشود که داستان شتربان، افسانهاي بيش نيست. در کتابهاي روضه، داستاني را با آب و تاب براي گرياندن مردم نقل ميکنند، که «بجدل» نام، يا شخص ديگري که ساربان امام حسين عليهالسلام بود، انگشت سيدالشهداء را بريد و انگشتري حضرتش را به تاراج برد. اين داستان ساختگي، انواع مختلفي به خود گرفته است. گاهي نزاع ميان ساربان و پيکر بيسر امام، بر سر يک انگشتري و گاهي ديگر بر سر يک کمربند زرين و گاهي چيز ديگر است. نه تنها هيچ سند يا مدرکي، حتي يکي از اين داستانها را تأييد نميکند، بلکه مدارک، و دلائل فراواني، ساختگي بودن آنها را نشان ميدهد. يکي از آن اسناد و دلائل، همين حديث اخير است و ديگري، حديثي است که پيش از اين حديث، از دو کتاب شيخ صدوق (الامالي و عيون اخبار الرضا) نقل شد که امام رضا عليهالسلام فرمود: «انگشتري امام حسين عليهالسلام به جانشين او پسرش امام سجاد عليهالسلام رسيد و امام چهارم پس از پدر، هميشه آن را در انگشت داشت.» و روشنترين مدرک بر رد اين داستان، همين حديث اخير است که محمدبن مسلم آن را از امام صادق عليهالسلام نقل ميکند. و محمد بن مسلم، کسي است که رجال شناسان و راوي پژوهان شيعه، برترين و رساترين ثنايا و ستايشها را در حق وي نوشتهاند. او نخستين کس از چهار کسي است که «اوتاد الارض و أعلام الدين» وصف شدهاند. در مورد او نوشتهاند: «و کان من أوثق الناس»....(ر. ک: محقق شوشتري، قاموس الرجال، ج 9، ص 572 - 582)
در اين حديث، محمد بن مسلم ميگويد: به امام صادق عليهالسلام گفتم: «شنيدهام که انگشتري امام حسين عليهالسلام را در کربلا به يغما بردند» و امام صادق عليهالسلام با صراحت آن را انکار ميکند و ميگويد: چنين نيست که ميگويند.»