جمع بندی حد و مرز عزلت در خودسازی
تبهای اولیه
در خودسازی چه مقدار باید اهل گوشه گیری و عزلت بود؟
لطفا حد و مرز دقیق آن را با استفاده از ایات و روایات بیان فرمایید.
در خودسازی چه مقدار باید اهل گوشه گیری و عزلت بود؟
لطفا حد و مرز دقیق آن را با استفاده از ایات و روایات بیان فرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم؛
گوشهگیری و عزلت، به خودی خود، نه کاری خوب و مفید است و نه کاری بد و خطا؛ فضیلت بودن یا نبودنش، بسته به هدف و انگیزهای است که آن را تدبیر و راهبری میکند. عزلت، به منظور ایجاد زمینه و فرصتی برای خلوت کردن با حضرت حق و نشستن با وی فارغ از قیل و قالها و هیاهوی پیرامون، در راستای بندگی، امری پسندیده و لازم است؛ اما از آن جا که شیطان رجیم برای اغفال و اغوای بنیبشر، از رهگذر امور پسندیده و نیکو وارد میگردد، لازم است این ارزش، به ضد ارزش مبدل نگردد. ایدهآل ترین شکل بندگی آن است که انسان، در مسیر زندگی خود، هم حق حق را ادا کند و هم حق خلق را؛ بنابراین، اگر گوشهگیری به عدم رعایت حق خلق گردد، عزلتی شیطانی خواهد بود. این گزاره، لوازمی در پی خواهد داشت، یکی از لوازم –بهتر است بگوییم ملزومات- اطلاع کامل از حقوق خلق است بنابراین، ضروریست، بنده، در یادگیری مسائل شرعی کوشا باشد تا به حقوق خود در قبال خالق و مخلوق واقف گردد.
برای یک انسان موحد، هم داشتن یک خلوت برای یافت حضور حضرت حق ضرورت دارد و هم، پرداختن به شئون اجتماعی و ارتباطی، و این نشان از خطیر بودن حرکت انسان مؤمن در مسیر زندگی خود دارد که هنر وی را میطلبد.
از مهمترین ادلهی رجحان و چه بسا، لزوم عزلت و خلوت گزینی، تحریضها و ترغیبهای شریعت به سحرخیزی و تهجد سحرگاهی است یکی از وجوهی که در شریعت، وقت «سحر» برای تهجد به عنوان مرکز ثقل معرفی شده است، انزوا و انقطاع از خلق و ارتباطات اجتماعی ست تا آن جا عالمان اخلاق بر این توصیه، پافشاری دارند که در هنگامهی سحر، بر حداقل سخن گفتن بسنده کنید و تا میتوانید با کسی به صحبت مشغول نباشید. سحر یعنی نوع انفرادی انقطاع مع الله که یک نوع معاشرت با حضرت حق است و بهترین نوع معاشرت با حضرت حق، خالی کردن دل برای صحبت با اوست و تا وقتی پای اغیار به میان است، چنین زمینهای محیا نخواهد شد.
اسلام دین ذو ابعاد است چرا که همان شخصی را که برای سحر گاهان به منظور خلوت نمودن با معبود انتخاب نموده است، برای مددکاری مؤمنان در روز، گزینش کرده است.
«وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»[1]
در این آیه هم لزوم تهجد شبانه و خلوت گزینی بیان شده است و هم رعایت حق خلق گنجانده شده است آن جا که میفرماید: «من اللیل» یعنی قسمتی از شب؛ چون اسلام این اجازه را به کسی نخواهد داد که بُعد اجتماعی و ارتباطی خویش را به هدف ارتباط محض با خالق، تعطیل کند.
تعیین حدود و چهارچوب مقداریِ خلوت گزینی و نقطه مقابل آن، به تشخیص و هنر خود هر فرد است.
کلام امام هفتم علیه السلام، گویای مطالب فوق میباشد:
«اجْتَهِدُوا فِي أَنْ يَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِينَ يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ وَ يُخْلِصُونَ لَكُمْ فِي الْبَاطِنِ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِيهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ ...»[2]
از ادله دیگر برای لزوم عزلت نشینی و عدم افراط در آن، فعل رسول اکرم صلی الله علیه و آله مبنی بر رفتن به غار حراء در بازههای زمانی چهلروزه است. دلیل دیگر، فعل امیرالمؤمنین علیه السلام مبنی بر مناجاتهای شبانه در نخلستان و غشوههای بازتاب یافته از این خلوتگزینیها.
نکته: روح عزلت گزینی، همان تمرین بیتعلقی ست و اگر انسان به حدی پیشرفت که حتی در میان اجتماع نیز، بیتعلق نسبت به غیر خدا است، شاید بتوان گفت، نیاز وی به عزلت گزینی کمتر از دیگران خواهد بود. رسول الله صلی الله علیه و آله، هم مناجاتها و خلوتگزینی های شبانه داشت و هم اینکه عطر استعمال مینمود، لباس تمیز میپوشید و مقید بر شانه کردن موی خویش برای آراستن خود به منظور حضور در اجتماعات بود؛ یعنی هم حق خلق و هم حق حق را ادا مینمود.
[/HR][1]. إسراء/ 79.
[2]. تحف العقول، ص 409 و 410.
با سلام
برای حفظ دین داری، عزلت و گوشه گیری ممدوح است، البته این تشخیص برای اهل بصیرت و معرفت آسان است و برای عموم گاهی زحمت داشته و چه بسا کناره گیری موجب اذیت و آزار خانواده و پدر و مادر شده که این ناصواب است امام حسن عسگری فرمود: به مقدار هوشیاری که از مردم حاصل است باید از مردم ترسید پس قاعده این است هر کس با آگاهی که از ارحام و همسایه و مردم شهر و روستای خود دارد میداند چطور و چقدر از آنان دوری کند یعنی میزان، آگاهی است نه آنکه کسی بدون مقدمه حدیث و مطلبی از عارفی میخواند که باید عزلت گزید و کناره گیری را پیشه کند و سبب ناراحتی ارحام و کسانی که به گردن او حق دارند شود.
[="Indigo"] نکته: روح عزلت گزینی، همان تمرین بیتعلقی ست و اگر انسان به حدی پیشرفت که حتی در میان اجتماع نیز، بیتعلق نسبت به غیر خدا است، شاید بتوان گفت، نیاز وی به عزلت گزینی کمتر از دیگران خواهد بود. رسول الله صلی الله علیه و آله، هم مناجاتها و خلوتگزینی های شبانه داشت و هم اینکه عطر استعمال مینمود، لباس تمیز میپوشید و مقید بر شانه کردن موی خویش برای آراستن خود به منظور حضور در اجتماعات بود؛ یعنی هم حق خلق و هم حق حق را ادا مینمود.بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم؛
گوشهگیری و عزلت، به خودی خود، نه کاری خوب و مفید است و نه کاری بد و خطا؛ فضیلت بودن یا نبودنش، بسته به هدف و انگیزهای است که آن را تدبیر و راهبری میکند. عزلت، به منظور ایجاد زمینه و فرصتی برای خلوت کردن با حضرت حق و نشستن با وی فارغ از قیل و قالها و هیاهوی پیرامون، در راستای بندگی، امری پسندیده و لازم است؛ اما از آن جا که شیطان رجیم برای اغفال و اغوای بنیبشر، از رهگذر امور پسندیده و نیکو وارد میگردد، لازم است این ارزش، به ضد ارزش مبدل نگردد. ایدهآل ترین شکل بندگی آن است که انسان، در مسیر زندگی خود، هم حق حق را ادا کند و هم حق خلق را؛ بنابراین، اگر گوشهگیری به عدم رعایت حق خلق گردد، عزلتی شیطانی خواهد بود. این گزاره، لوازمی در پی خواهد داشت، یکی از لوازم –بهتر است بگوییم ملزومات- اطلاع کامل از حقوق خلق است بنابراین، ضروریست، بنده، در یادگیری مسائل شرعی کوشا باشد تا به حقوق خود در قبال خالق و مخلوق واقف گردد.
برای یک انسان موحد، هم داشتن یک خلوت برای یافت حضور حضرت حق ضرورت دارد و هم، پرداختن به شئون اجتماعی و ارتباطی، و این نشان از خطیر بودن حرکت انسان مؤمن در مسیر زندگی خود دارد که هنر وی را میطلبد.
از مهمترین ادلهی رجحان و چه بسا، لزوم عزلت و خلوت گزینی، تحریضها و ترغیبهای شریعت به سحرخیزی و تهجد سحرگاهی است یکی از وجوهی که در شریعت، وقت «سحر» برای تهجد به عنوان مرکز ثقل معرفی شده است، انزوا و انقطاع از خلق و ارتباطات اجتماعی ست تا آن جا عالمان اخلاق بر این توصیه، پافشاری دارند که در هنگامهی سحر، بر حداقل سخن گفتن بسنده کنید و تا میتوانید با کسی به صحبت مشغول نباشید. سحر یعنی نوع انفرادی انقطاع مع الله که یک نوع معاشرت با حضرت حق است و بهترین نوع معاشرت با حضرت حق، خالی کردن دل برای صحبت با اوست و تا وقتی پای اغیار به میان است، چنین زمینهای محیا نخواهد شد.
اسلام دین ذو ابعاد است چرا که همان شخصی را که برای سحر گاهان به منظور خلوت نمودن با معبود انتخاب نموده است، برای مددکاری مؤمنان در روز، گزینش کرده است.
«وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»[1]
در این آیه هم لزوم تهجد شبانه و خلوت گزینی بیان شده است و هم رعایت حق خلق گنجانده شده است آن جا که میفرماید: «من اللیل» یعنی قسمتی از شب؛ چون اسلام این اجازه را به کسی نخواهد داد که بُعد اجتماعی و ارتباطی خویش را به هدف ارتباط محض با خالق، تعطیل کند.
تعیین حدود و چهارچوب مقداریِ خلوت گزینی و نقطه مقابل آن، به تشخیص و هنر خود هر فرد است.
کلام امام هفتم علیه السلام، گویای مطالب فوق میباشد:
«اجْتَهِدُوا فِي أَنْ يَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِينَ يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ وَ يُخْلِصُونَ لَكُمْ فِي الْبَاطِنِ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِيهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ ...»[2]
از ادله دیگر برای لزوم عزلت نشینی و عدم افراط در آن، فعل رسول اکرم صلی الله علیه و آله مبنی بر رفتن به غار حراء در بازههای زمانی چهلروزه است. دلیل دیگر، فعل امیرالمؤمنین علیه السلام مبنی بر مناجاتهای شبانه در نخلستان و غشوههای بازتاب یافته از این خلوتگزینیها.
با تشکر از شما کارشناس گرامی
سوال بنده در خصوص حد و مرز عزلت بود در حالی که شما فقط در مورد لزوم و ضرورت عزلت و اهمیت آن سخن گفتید!!! لطفا به طور دقیق حد و مرز آن را مشخص نمایید.[/]
با تشکر از شما کارشناس گرامی
سوال بنده در خصوص حد و مرز عزلت بود در حالی که شما فقط در مورد لزوم و ضرورت عزلت و اهمیت آن سخن گفتید!!! لطفا به طور دقیق حد و مرز آن را مشخص نمایید.
با توضیحی که عرض شد، در واقع به این نکته اشاره شد که حدو مرز عزلت، به حسب حال افراد و موقعیت آنان متفاوت است نمیتوان یک نسخه واحد برای افراد متعدد با حالات و شرایط گوناگون ارائه کرد. آن چه که در شریعت بیان شده است معیارهای کلی است که هر فرد باید به حسب این معیارها، چهارچوب شخصی خود را پیدا کند. در شریعت، از یک منظر، دورنمایی از حقوق اجتماعی و خانوادگی بیان شده است و از طرفی، لزوم خلوت گزینی در پارهای اوقات به منظور ارتباط گیری انفرادی با حضرت حق مطرح شده است؛ اما این که آن جلوت و این خلوت، چه نسبتی از زمان را به خود اختصاص بدهد، هنر هر فرد را در شناسایی و تطبیق این شرایط بر خویش، میطلبد. دقیقا مانند بحث اذکار خاص است که اهل فن، به لحاظ توصیهی اذکار خاص، همه را به یک چشم نمیبینند؛ بلکه به هر فرد یک ذکر خاص، با تعداد معین و منحصر به فرد توصیه میکنند.
این نکتهای که در این قسمت عرض میکنم هر چند دقیقا پاسخ شما نیست اما نکتهی مهم و کلیدی در خیلی از ابهامات و سؤالات است: دین اسلام و عرفان برآمده از آن، مانند دیگر عرفانها نیست که به صورت دقیق، یک تکنیک غیر قابل انعطاف و دخل و تصرف به افراد ارائه کند، بلکه با لحاظ اختیار و اراده افراد و با نظر به تمایز شرایط و حالات و ازمنه و امکنه، فرمولهای قابل انعطافی را ارائه داده تا افراد بتوانند با دخل و تصرف در فروعات -نه اصول-، آن قوانین را با شرایط ویژهی خود، عینیت بخشند از فوائد این سبک، «فعال» عمل کردن مریدان و سالکان و متابعین است؛ در مقابل، در عرفانهای دیگر، مریدان، مانند یک ماشین مکانیکی، منفعل عمل کرده و چه بسا استفاده از اراده و تشخیص خود، گناه و ذنب لایغفر محسوب گردد.
بسم الله الرحمن الرحیم
سؤال:
با نظر به آیات و روایات، با چه معیاری میتوان مقدارِ عزلت و گوشهگیری به منظور خودسازی را تعیین نمود؟
پاسخ:
روح عزلت گزینی، همان تمرین بیتعلقی ست و اگر انسان در این کلاس درس به حدی پیشرفت که حتی در میان اجتماع نیز، بیتعلق نسبت به غیر خدا گشت، شاید بتوان گفت، نیاز کمتری به عزلت گزینی نسبت به دیگران دارد؛ اما این مطلب تنها به لحاظ ثبوتی قابل اعتناست و الا در عمل و در مقام اثبات هر کسی به منظور دستیابی به کمالات برتر نیازمند به چنین مقولهای است؛ حتی جناب رسول الله (صلی الله علیه و آله)، با آن درجه از کمال، از این مهم مستغنی نیست. ایشان نیز مناجاتها و خلوتگزینی های شبانه داشت زیرا مترصد وصول به مقام محمود بود؛[1] اما از طرف دیگر عطر استعمال مینمود، لباس تمیز میپوشید و مقید بر شانه کردن موی خویش برای آراستن خود به منظور حضور در اجتماعات بود؛ یعنی هم حق خلق و هم حق حق(خالق) را ادا مینمود.
اما مقدار این خلوت گزینی به حسب حال افراد و موقعیت آنان متغیر است. ارائه نسخهی کلی و واحد برای افراد متعدد با حالات و شرایط گوناگون مشکل و غیر قابل توجیه است. آن چه که در شریعت بیان شده است معیارهای کلی است که هر فرد موظف است به حسب این معیارها، چارچوب منطبق بر خود را بیابد. در شریعت، از یک منظر، دورنمایی از حقوق اجتماعی و خانوادگی بیان شده است و از طرفی، لزوم خلوت گزینی در پارهای اوقات به منظور ارتباط گیری انفرادی با حضرت حق و خودسازی مطرح شده است؛ اما این که آن جلوت و این خلوت، چه نسبتی از زمان را به خود اختصاص بدهد، هنر فرد را در شناسایی و تطبیق این شرایط بر خویش، میطلبد. همچنانکه توصیه به اذکار خاص در اوقات و افراد مختلف نیازمند به قدرت و هنر تطبیق ضوابط و معیارها بر افراد گوناگون است.
دین اسلام و معنویت برآمده از آن، مانند دیگر عرفانهای دستساز نیست که به صورت دقیق، یک تکنیک غیر قابل انعطاف و غیر قابل دخل و تصرف به افراد ارائه کند، بلکه با لحاظ اختیار و اراده افراد و با نظر به تمایز شرایط و حالات و زمانها و مکانها، فرمولهای کلی را ارائه داده تا افراد بتوانند با دخل و تصرف در فروعات -نه اصول-، آن قوانین را با شرایط ویژهی خود، عینیت بخشند. از فوائد این سبک، «فعال عمل کردن» مریدان و سالکان و مخاطبان است؛ در مقابل، در عرفانهای دیگر، مریدان، مانند یک ماشین مکانیکی، به گونهی منفعل عمل کرده و چه بسا استفاده از اراده و تشخیص خود، گناه و ذنب لایغفر محسوب گردد.
اگر چه عزلت، به منظور ایجاد زمینه و فرصتی برای خلوت کردن با حضرت حق و نشستن با وی فارغ از قیل و قالها و هیاهوی پیرامون، و همچنین خودسازی، امری پسندیده و لازم است؛ اما از آن جا که شیطان رجیم برای اغفال و اغوای بنیبشر، از رهگذر امور پسندیده و نیکو وارد میگردد، لازم است این ارزش، به ضد ارزش مبدل نگردد. ایدهآل ترین شکل بندگی آن است که انسان، در مسیر زندگی خود، هم حقِ حق را ادا کند و هم حقِ خلق را؛
بنابراین، اگر گوشهگیری به عدم رعایت حق خلق منجر شود، عزلتی شیطانی خواهد بود. این گزاره، لوازمی در پی خواهد داشت، یکی از لوازم – بهتر است بگوییم ملزومات- اطلاع کامل از حقوق خلق است بنابراین، ضروریست، انسان، در یادگیری مسائل شرعی کوشا باشد تا به حقوق خود در قبال خالق و مخلوق واقف گردد.
برای یک انسان موحد، هم داشتن یک خلوت برای یافت حضور حضرت حق ضرورت دارد و هم، پرداختن به شئون اجتماعی و ارتباطی، و این نشان از خطیر بودن حرکت انسان مؤمن در مسیر زندگی خود دارد که هنر وی را میطلبد.
اسلام دین ذو ابعاد است چرا که همان خدایی که سحرگاهان را برای خلوت با دوستان خود توصیه میکند، همو بر حضور فعال در اجتماع در روز، سفارش نموده است؛ بنابراین، میفرماید:
«وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»[2] (پارهاى از شب را به نمازخواندن زنده بدار. اين نافله خاص تو است. باشد كه پروردگارت، تو را به مقامى پسنديده برساند).
در این آیه هم لزوم تهجد شبانه و خلوت گزینی بیان شده است و هم رعایت حق خلق گنجانده شده است آن جا که میفرماید: «من اللیل» یعنی قسمتی از شب؛ چون اسلام این اجازه را به کسی نخواهد داد که بُعد اجتماعی و ارتباطی خویش را به هدف ارتباط محض با خالق، تعطیل کند.
نتیجه:
تعیین حدود و چهارچوب مقداریِ خلوت گزینی و نقطه مقابل آن (= حضور در اجتماعات و جامعه) به تشخیص و هنر خود هر فرد است؛ معیار آن است که هر یک از خلوتگزینی و حضور فعال در جامعه، به دیگری لطمه نزند تا فرد بتواند هم حق حق و نیز حق خلق را ادا کند. بر این اساس، لازم است انسان با مطالعه حقوق حق و همچنین مطالعهی حقوق خلق، بر مرزهای دقیق این دو واقف گردد تا با خلط این مرزها، به حقوق هر یک تخطی نکند و آن جا که مقام رعایت حق یکی است (حقِ خلق یا حقِ حق)، حق دیگری را بر آن مقدم نسازد.
منابع: [1]. اشاره به آیه 79 از سورهی إسراء (و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا).
[2]. إسراء/ 79.