جمع بندی سوال در مورد آیه 68 سوره زمر
تبهای اولیه
سلام دوستان.
در آیه 68 سوره زمر اومده که بعد از نفخ اول در صور همه ی افراد جز اونایی که خدا بخواد میمیرند.
من از یه منبع معتبر پرسیدم که اونا کیاند گفت تعدادی از پیامبران و امامان هستند.
من سوالم اینه:در اونزمان پیامبر یا امامی جز حضرت عیسی وجود نداره.
پس این پیامبران چه کسانی هستند؟؟؟؟
بسم الله الرحمن الرحيم
عرض ادب و سلام خدمت شما دوست گرامي ؛
[=arial]براى روشن شدن سؤال بعضى از آيات مربوط به موضوع را مى آوريم: 1
- {وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي اَلصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي اَلسَّماواتِ وَ مَنْ فِي اَلْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اَللَّهُ {نمل:87}؛
روزى را كه صور دميده شود آن روز هر كه در آسمان ها و زمين است جز آن را كه خدا خواسته هراسان و تراسان باشند.
2- {وَ نُفِخَ فِي اَلصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي اَلسَّماواتِ وَ مَنْ فِي اَلْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اَللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ ؛ در صور دميده شد پس هر كه در آسمان ها و زمين بود جز آن كه خدا خواسته مدهوش مرگ شود آن گاه دگربار در آن دميده شود كه ناگاه خلايق از خواب مرگ برخيزند، (زمر، آيه 68).
آنچه از آيات استفاده مى شود اين است كه دو نفخه وجود دارد، نفخه اول براى ميراندن و نفخه دوم براى زنده ساختن و حكايت صور و دو نفخه اش حكايت همان شيپورى است كه در لشكرها براى كارزار به كار مى برده اند. بار اول در صور دميده مى شود كه ساكت شويد و براى حركت آماده گرديد وسپس براى بار دوم در صور دميده مى شود كه برخيزيد و حركت كنيد.
بنابراين صور حقيقتى است موجود كه داراى دو گونه صيحه است؛
صيحه ميراننده و صيحه زنده كننده و حكم نفخ صور، همه موجودات آسمان و زمين از جمله ملائكه و ارواح را نيز شامل مى شود. تنها مخلصين و اولياءالله هستند كه از حكم صعقه و فزع در نفخ صور استثناء شده اند و اين در حالى است كه همه ساكنان زمين و آسمان با نفخه در مى گذرند،
ولى آنان به حيات خود ادامه مى دهند و با اين بيان آشكار مى گردد مخلصين كه استثناء شده اند در اسمان ها نيستند بلكه جايگاه آنها در وراى آسمان ها و زمين است و با اين حال در همه جا حاضرند و از وجه الله مى باشند و هلاك نمى شوند {كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ (زمر، آيه 67). همان طور كه خداوند بر عالم احاطه دارد (فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اَللَّهِ )آنان نيز به واسطه احاطه خداوند بر اين عالم محيطاند، (انسان از آغاز تا انجام، علامه طباطبايى، ص 93).
بنابراين ساكنان زمين و آسمان از جمله ملائكه و ارواح در نفخ صور مى ميرند و با اين نفخ صور كه مرگ برزخى مى باشد از نظام برزخ به نظام بالاتر و اولين عالم از عوالم حشر وارد مى گردند واز نظام برزخى رها مى شوند، همانند مرگ دنيوى است و ورود به عالم ديگرى است از عوالم و منازلى كه ابتدائاً روح در تنزلات خود از آنها گذشته و به دنيا وارد شده است؛ يعنى، پشت سرگذشتن عالم برزخ و مثال است در حركت صعودى الى الله و اين انتقال و مرگ خود يك تحول تكاملى براى روح است، (شجاعى، محمد، معاد يا بازگشت به سوى خدا، ج 1، ص 156).
براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- انسان از آغاز تا انجام، علامه طباطبايى، ترجمه و تعليقات: صادق لاريجانى 2- معاد يا بازگشت به سوى خدا، محمد شجاعى 3- پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازى، ج 6 4- الالهيات، جعفر سبحانى، ج 4، ص 239
چنان كه در پاسخ به پرسش قبلى گذشت، خداوند متعال عده اى را از لوازم «نفخ» و «دم» اول استثنا فرموده كه يك سرى از انسان ها مشمول «دم قابض» نمى شوند و بر اثر آن صداى وحشتناك و ترس آور، نه به هراس مى افتند و نه مى ميرند امّا پرسش اصلى اين است كه آنان چه كسانى اند و اين استثنا چگونه با آياتى از قبيل (كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ)؛قصص (28)، آيه 88. «همه چيز جز [ ذات ] و وجه او نابوده شونده است» قابل جمع است؟ با تأمل در آيه، كه همه چيز را نابود تلقى كرده مگر وجه خدا را؛ مى توان چنين استنباط كرد كه استثنا شدگان، كسانى اند كه جنبه خلق و دنيايى را از دست داده و به «وجه الله» باقى اند؛ يعنى، اين عده افرادى اند كه جنبه بالاترى از مخلوقى دارند و در واقع داخل در خلق و مخلوق نمى شوند؛ بلكه بالاتر از آنان هستند. علامه طباطبايى «طاب ثراه» مى فرمايد: كسانى كه مشمول دم قابض و گيرنده نمى شوند، در حقيقت چيزى از خود ندارند كه اين دم آنها را فراگيرد. اينان چيزى به عنوان مخلوق ندارند و فانى در خدا گشته اند و «وجه الله» شده اند. دم قابض، همه چيز موجودات و هستى را مى گيرد؛ ولى آنان چيزى ندارند كه از آنها ستانده شود و فانى «فى الله» و «وجه حق»اند. اگر چيزى غير از خدا و وجه خدا و در برابر حضرت حق حسابى داشته باشد، در دم قابض از آنها گرفته مى شود و حال آنكه اينها چيزى ندارند و حتى توجهى به ذات خويش و محبتى به بقا ندارند، بلكه نظر ايشان به نور جمال كبريايى خداوند است و بس. مصداق اعلا و حقيقى اين استثناء شدگان، معصومان(ع) هستند كه تنها به حضرت حق آرامش مى يابند.
آنان، نه در وجود مقدس شان، نه در صفات حيرت انگيزشان و نه در افعال و كردار مثل زدنى شان، هيچ شريكى براى خداوند نمى بينند. انسان هاى وارسته اى كه جايگاه شان در وراى آسمان ها است و چون «وجه خدا» گشته اند،در حديثى از امام صادق(ع) نقل شده است: «ما اهل بيت همان وجه خداييم كه هلاك نمى شود».
نگاه كنيد به: صدوق، ابى جعفر، التوحيد، صص 150-151. به واسطه احاطه خداوند بر اين عالم، آنان نيز بر اين عالم محيطاند. در حقيقت اين همان مقام «ولايت» است كه معصومان برفراز قله آن، قرار دارند و هر كسى به مقدار حركت و سير خود، به سوى خداوند از آن بهره مند مى گردد.
بايد توجه داشت كه مقام حضرت رسول(ص) و ائمه اطهار(ع) بسى بالا و در ظرف وقوع و تحقق دست يافتنى نبوده و بسيار مشكل است كه كسى بتواند به مقام «وجه اللهى» به معناى حقيقى دست يابد.ر.ك: قيام قيامت، صص 35 - 41.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
«وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ اِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَي فَاِذَا هُم قِيَامٌ يَنظُرُونَ (68)»
[و در صور دميده ميشود، پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است بيهوش درميافتد، مگر كسي كه خدا بخواهد؛ سپس بار ديگر در آن دميده ميشود و بناگاه آنان بر پاي ايستاده مينگرند.]
1) از امام سجاد عليه السلام روايت شده است كه از ايشان پرسيدند: فاصله بين دو دَمي كه در صور دميده ميشود چه قدر است؟ حضرت عليه السلام فرمود: هر چه خدا بخواهد. عرض كردند: اي پسر رسول خدا! ما را خبر ده كه چگونه در آن دميده ميشود؟ فرمود: امّا دَم اوّل، خداوند متعال به اسرافيل فرمان ميدهد و او با صور به زمين فرود ميآيد، صور از يك سو، يك سر و از سوي ديگر، دو سر دارد كه بين هر يك از اين دو، همه آن چه در آسمان و زمين است، جاي دارد. چون فرشتگان اسرافيل را ميبينند كه با صور به زمين فرود آمده، ميگويند: خداوند فرمان مرگ زمينيان و مرگ آسمانيان را داده است. اسرافيل بر زمين بيت المقدس فرود ميآيد و رو به سوي كعبه ميكند. وقتي زمينيان او را ميبينند، ميگويند: خداوند فرمان مرگ زمينيان را داده است. آن گاه اسرافيل در صور ميدمد و صداي صور از طرفي كه رو به آسمان است، درميآيد و هيچ جانداري در آسمانها نميماند، مگر آن كه از هوش ميرود و همه ميميرند، جز اسرافيل. خداوند به اسرافيل ميفرمايد: اي اسرافيل! بمير. اسرافيل ميميرد و در آن ميان هر آن چه خدا بخواهد بر جاي ميماند؛ سپس آسمانها به فرمان خدا در تب و تاب ميافتند و كوهها به فرمان او به حركت در ميآيند و اين كلام خداوند متعال است كه فرمود: «يَوْمَ تَمُورُ السَّمَاء مَوْرًا، وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا
» [روزي كه آسمان سخت در تب و تاب افتد، و كوهها (جمله) به حركت درآيند]#1# يعني گشاده ميشوند و «تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَالأَرْضِ،» [زمين به غير اين زمين مبدل گردد]#2# يعني به زميني كه هيچ گناهي در آن نميشود و برهوتي كه هيچ كوه و گياهي در آن نيست، همان گونه كه بار نخست آن را گستراند و عرش خود را همچنان كه اوّل بار بود، بر آب برميگرداند و با شكوه و توانمندي خود پي ميافكند. در آن هنگام خداوند جبّار به آوايي بلند كه در جاي جاي آسمانها و زمينها شنيده ميشود، ندا سر ميدهد: امروز فرمانروايي از براي كيست؟ هيچ كس پاسخي نميدهد. خداوند جبّار خود پاسخ خود ميدهد و ميفرمايد: از براي خداوند يگانه چيره، منم كه بر تمامي آفريدگان و امّتهايشان چيره گشتم و منم الله كه هيچ خدايي به جز من كه يگانهام نيست، نه شريكي مرا هست و نه وزيري. من آفريدگانم را به دست خود آفريدم و من به خواست خود آنها را ميميرانم و من با توانمندي خود آنها را زنده ميكنم. آن گاه خداوند جبّار دَمي در صور ميدمد و صداي صور از سويي كه رو به آسمانها دارد، در ميآيد و هيچ كس در آسمانها به جا نميماند، مگر آن كه جان مييابد و همچنان كه بود، برپا ميشود و حاملان عرش باز ميگردند و بهشت و دوزخ هويدا ميشوند و آفريدگان براي حساب به هم ميپيوندند. ثُوَير بن ابي فاخته گفت: در آن لحظه حضرت امام سجاد عليه السلام را ديدم كه سخت ميگريست. #3#
2) حُذَيفه گفت: مردم از رسول خدا صلي الله عليه و آله درباره خير ميپرسيدند و من از ايشان درباره شر ميپرسيدم. حضرت رسول صلي الله عليه و آله فرمود: در آخر الزمان فتنههايي چون پارههاي شب تيره پديد آيد، چون خداوند متعال بر زمينيان خشم ميگيرد، به اسرافيل فرمان ميدهد تا در صور، دَمِ مرگ را بدمد و او غافلگيرانه بر مردم ميدمد، در آن دم برخي از آنان در وطن و برخي در سفر و برخي در بازار و برخي در كشتزارند و كسي در حال خوردن است، امّا هنوز لقمه را به سوي دهانش بالا نبرده، در جا ميخشكد و از هوش ميرود و كسي در حال گفتگو با ديگريست، امّا هنوز سخنش به پايان نرسيده، جان ميدهد و تمامي آفريدگان يكي پس از ديگري ميميرند و اسرافيل دَم خود را قطع نميكند تا اين كه چشمههاي زمين و رودها و خانهها و درختها و كوهها و درياها همه ميخشكند و همه درهم ميريزند و به زمين فرو ميروند؛ عدّهاي از مردم بر جاي خود ميخشكند و عدّهاي بر زمين ميافتند، چنان كه برخي از رو و برخي دگر از پشت و برخي بر پهلو و برخي دگر بر گونه به خاك ميافتند و كساني با لقمهاي در دهان جان ميدهند و فرصت نمييابند تا آن را فرو برند و زنجيرهايي كه ستارگان به آنها آويختهاند، از هم ميگسلند و از سختي زلزله همه با زمين يكسان ميشوند و فرشتگان هفت آسمان و پرده نشينان و سراپرده نشينان و صف كشيدگان و تسبيح گويان و حاملان عرش و كرسي و اهل سراپردههاي شكوهمندي و كرّوبيان همه جان ميدهند و تنها جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و فرشته مرگ عليهم السلام بر جاي ميمانند.
آن گاه خداوند جبّار ميفرمايد: اي فرشته مرگ! چه كسي بر جاي ماند؟ حال آن كه خود بهتر ميداند. فرشته مرگ عرض ميكند: سرورا و مهترا! اسرافيل بر جاي ماند و جبرئيل بر جاي ماند و ميكائيل بر جاي ماند و اين بنده ناتوان و فروتن و خاكسار و ذليل تو، فرشته مرگ بر جاي مانده كه از ترس آن چه مشاهده كرده، جانش به لب رسيده است. خداوند تبارك و تعالي ميفرمايد: نزد جبرئيل برو و جانش بگير. فرشته مرگ نزد جبرئيل عليه السلام ميرود و او را در سجده و ركوع مييابد و به او ميگويد: اي بيچاره! چه غافلي از آن چه بايد بدهي، آدميان و اهل دنيا و زمين و پرندگان و درندگان و خزندگان و آسمانيان و حاملان عرش و كرسي و سراپرده نشينان و ساكنان سدرة المنتهي، همه مردهاند و خداوند به من فرمان داده تا جان تو را بگيرم. در آن هنگام جبرئيل عليه السلام ميگريد و زاري كنان به خداوند متعال عرض ميكند: خداوندا! جان دادن را بر من آسان فرما. سپس فرشته مرگ او را در بر ميگيرد و روحش را ميستاند و جبرئيل عليه السلام جان ميدهد و از پا ميافتد. آن گاه خداوند متعال ميفرمايد: چه كسي بر جاي مانده اي فرشته مرگ؟ حال آن كه خود بهتر ميداند. او عرض ميكند: سرورا و مهترا! تو خود بهتر ميداني چه كسي بر جاي مانده. ميكائيل و اسرافيل و اين بنده ناتوانت فرشته مرگ.
خداوند به او ميفرمايد: نزد ميكائيل برو و جانش بگير. فرشته مرگ چنان كه خداوند متعال به او فرمان داد، نزد ميكائيل ميرود و او را ميبيند كه به آب مينگرد و آن را بر ابرها اندازه ميگيرد. پس به او ميگويد: اي بيچاره! چه غافلي از آن چه كه بايد بدهي، نه براي آدميان رزقي بر جا مانده و نه براي چهارپايان و درندگان و خزندگان؛ آسمانيان و زمينيان و پرده نشينان و سراپرده نشينان و حاملان عرش و كرسي و سراپرده نشينان شكوهمندي و كرّوبيان و صف كشيدگان و تسبيح گويان همه مردهاند و خداوند به من فرمان داده تا جان تو را بگيرم. در آن هنگام ميكائيل ميگريد و به درگاه خداوند متعال زاري ميكند و از خدا ميخواهد تا جان دادن را بر او آسان كند. سپس فرشته مرگ او را در آغوش ميكشد و در برش ميگيرد و روحش را ميستاند و ميكائيل جان ميدهد و از پا ميافتد.
آن گاه خداوند متعال ميفرمايد: اي فرشته مرگ! چه كسي بر جاي ماند؟ حال آن كه خود بهتر ميداند. او عرض ميكند: سرورا و مهترا! تو خود بهتر ميداني چه كسي بر جاي مانده، اين بنده ناتوانت فرشته مرگ بر جاي مانده است. خداوند جبّار ميفرمايد: به شكوه و بزرگيام سوگند، آن چه را به بندگانم چشاندي به تو خواهم چشاند. به ميان بهشت و دوزخ برو و بمير. او به ميان بهشت و دوزخ ميرود و چنان فريادي ميكشد كه اگر خداوند تبارك و تعالي آفريدگان را نميرانده بود، يكي پس از ديگري از شدت فريادش جان ميدادند. آن گاه فرشته مرگ ميميرد و آسمانها خالي از ساكنان خود و افلاك بي هيچ جنبشي بر جاي ميمانند و زمين، خالي از انسان و جن و پرنده و خزنده و درنده و چهارپايان خود بر جاي ميماند و فرمانروايي از براي خداوند يگانه چيره كه شب و روز را آفريد، بر جاي ميماند. آن گاه هيچ همدمي نميبيند و هيچ زمزمهاي احساس نميكند، جنبشها آرام گرفتهاند و نواها خاموش گشتهاند و زمين و آسمانها از ساكنان خود خالي شدهاند؛ سپس خداوند تبارك و تعالي به دنيا ميفرمايد: اي دنيا! رودهايت كجايند و درختانت كجايند و ساكنانت كجايند و آبادكنندگانت كجايند و پادشاهانت كجايند و شاهزادگانت كجايند و گردن كشان و فرزندان گردن كشانت كجايند و كجايند آنان كه رزق مرا خوردند و در نعمت من غوطه ور شدند و ديگري را پرستيدند و امروز فرمانروايي از براي كيست؟ هيچ كس پاسخي نميدهد. پس خداوند متعال ميفرمايد: از براي خداي يگانه چيره.
اين چنين زمينها و آسمانها بر جاي ميمانند و نه كسي در آنهاست كه سخن بگويد و نه كسي در آنهاست كه نفس بكشد و ما شاء الله از آن روز. - و گفته شده: چهل روز اين چنين بماند- و اين فاصله بين دو دَم صور باشد، سپس خداوند متعال از آسمان هفتم دريايي فرود ميفرستد كه به آن درياي زندگي گويند و آبش همانند مني مردان است. پروردگارمان آن دريا را چهل سال فرود ميفرستد و آن آب، زمين را ميشكافد و به زير زمين به سوي استخوانهاي پوسيده راه مييابد و همچون كِشته كه از باران ميرويد، استخوانها از آن آب ميرويند. خداوند متعال فرمود: «وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ» [و اوست كه بادها را پيشاپيش (باران) رحمتش مژدهرسان ميفرستد] تا آن جا كه فرمود: «كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْموْتَي» [بدينسان مردگان را (نيز از قبرها) خارج ميسازيم]#4# يعني همان گونه كه گياهان را با باران بيرون آورد، آنان را با آب زندگي بيرون ميآورد. اين گونه استخوانها و رگها و گوشتها و موها گرد ميآيند و هر عضوي به جايي كه در دنيا داشته باز ميگردد و هر تار مويي به شكلي كه در سراي دنيا داشته بر ميگردد و بدنها به نيروي خداوند والامقام انسجام مييابند و بي روح بر جاي ميمانند.
سپس خداوند جبّار ميفرمايد: بايد اسرافيل برانگيخته شود. پس اسرافيل به نيروي خداوند متعال زنده و برپا ميشود، خداوند جبّار به او ميفرمايد: صور را ببلع. و صور شاخي از نور است كه بر آن به شمار روحهاي بندگان سوراخ وجود دارد. در آن دم تمامي روحها گرد ميآيند و در صور قرار داده ميشوند و خداوند جبّار به اسرافيل فرمان ميدهد كه بر صخره بيت المقدس بايستد و او چنين ميكند و در صور كه آن را بلعيده و در دهان دارد، ندا سر ميدهد و آن صخره نزديك ترين چيز در زمين به آسمان است و اين كلام خداوند متعال است كه فرمود: «وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ» [و روزي كه منادي از جايي نزديك ندا درميدهد، به گوش باش]#5# اسرافيل در نخستين نداي خود ميگويد: اي استخوانهاي پوسيده و گوشتهاي از هم گسسته و موهاي پراكنده و موهاي به هم چسبيده، بايد به درگاه پادشاه دَيّان پديد آييد تا او سزاي كردارتان را بدهد، پس چون اسرافيل در صور ميدمد، ناگاه روحها از سوراخهاي صور بيرون ميآيند و همچون زنبورهايي كه هر يك از سوراخي بيرون آيند، بين آسمان و زمين پخش ميشوند؛ روحهاي مؤمنان، تابناك از نور ايمان و نور كردار نيكشان، و روحهاي كافران، تيره از تاريكي كفر، از سوراخها بيرون ميآيند و اسرافيل همچنان آوا سر ميدهد و روحها كه در ميان آسمان و زمين پخش شدهاند، به درون بدنها ميروند و هر روحي به بدني كه در سراي دنيا از آن جدا شده، باز ميگردد و همچنان كه سم در بدن نيش خورده ميخزد، روحها در بدنها پيش ميروند تا اين كه همانند سراي دنيا، به بدنهاي خود باز ميگردند؛ سپس زمين از سوي سرهايشان شكاف ميخورد و چون آنها برپا شوند، هراسناكي و دشواريهاي قيامت پيش چشم ايشان درآيد و اسرافيل هم چنان ندا ميدهد و آواي خود بند نميآورد و به اوج ميرساند و آفريدگان آواي او را پي ميگيرند و نورها آنان را به سوي زمين محشر به پيش ميبرند. پس هنگامي كه آنان از گورهايشان بيرون آيند، به همراه هر انساني عملي كه در سراي دنيا انجام داده، بيرون ميآيد؛ چرا كه عمل هر انساني در گورش همراه اوست. پس اگر بندهاي فرمانبردار پروردگارش باشد و عملي نيك داشته باشد، عملش در دنيا و نيز در روز قيامت به هنگامي كه از گورش سر بر ميآورد، همدم اوست و در ميان هراسناكي و اندوههاي قيامت، به او آرامش ميبخشد و پس هنگامي كه از گور بيرون ميآيد، عملش به او ميگويد: اي دوست من! از اين سختيها چيزي دامن گير تو نيست، اينها براي كساني كه از خدا فرمان بردهاند، برپا نشده، بلكه براي كساني برپا شده كه از خدا نافرماني و از مولاي خود سرپيچي كردهاند و نشانههاي او را دروغ پنداشتهاند و از خواسته نفس خود پيروي كردهاند، حال آن كه تو بندهاي بودهاي كه از مولايت فرمان بردهاي و از پيامبرت پيروي كردهاي و خواسته نفست را رها كردهاي، پس امروز هيچ ترس و اندوهي دامنگير تو نيست تا اين كه به بهشت درآيي. امّا اگر بندهاي خطاكار باشد و نافرماني خداوند بلندمرتبه را كرده باشد و بدون توبه و تحوّل جان داده باشد، چنين انسان فريب خورده بيچارهاي از گور بيرون ميآيد و عمل ناپسندي كه در دنيا انجام داده و در گور به همراه داشته، با او سر بر ميآورد. در آن هنگام اين بنده گمراه به عملش مينگرد و آن را سياه و نفرت انگيز مييابد و بر هر وادي ترس و آتش و اندوهي كه در روز قيامت پا ميگذارد، عمل ناپسندش به او ميگويد: اي دشمن خدا! اينها همگي از براي توست و براي تو برپا شده است.
1 - طور/ 9 - 10
2 - ابراهيم/ 48
3 - تفسير قمي، ج 2، ص 222
4 - اعراف/ 57
5 - ق/ 41
قران مبین(تفسیر البرهان)
بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
«وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ اِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَي فَاِذَا هُم قِيَامٌ يَنظُرُونَ (68)»
بسيار ممنونم از مطالب مفيد شما دوست گرامي .
سوال:
بر اساس آیه 68 سوره زمر؛ چه کسانی به جز حضرت عیسی علیه السلام بعد از نفخ صور اول زنده هستند؟
پاسخ:
در این زمینه در قرآن کریم در دو مورد به این مساله اشاره شده است:
1- «وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي اَلصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي اَلسَّماواتِ وَ مَنْ فِي اَلْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اَللَّهُ» (نمل:87)؛
روزى را كه صور دميده شود آن روز هر كه در آسمان ها و زمين است جز آن را كه خدا خواسته هراسان و تراسان باشند.
2- «وَ نُفِخَ فِي اَلصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي اَلسَّماواتِ وَ مَنْ فِي اَلْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اَللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ» ؛ در صور دميده شد پس هر كه در آسمان ها و زمين بود جز آن كه خدا خواسته مدهوش مرگ شود آن گاه دگربار در آن دميده شود كه ناگاه خلايق از خواب مرگ برخيزند، (زمر: 68( ؛ آنچه از آيات استفاده مى شود اين است كه دو نفخه وجود دارد، نفخه اول براى ميراندن و نفخه دوم براى زنده ساختن و حكايت صور و دو نفخه اش حكايت همان شيپورى است كه در لشكرها براى كارزار به كار مى برده اند. بار اول در صور دميده مى شود كه ساكت شويد و براى حركت آماده گرديد وسپس براى بار دوم در صور دميده مى شود كه برخيزيد و حركت كنيد.
بنابراين صور، حقيقتى است موجود كه داراى دو گونه صيحه است؛
صيحه ميراننده و صيحه زنده كننده و حكم نفخ صور، همه موجودات آسمان و زمين از جمله ملائكه و ارواح را نيز شامل مى شود. تنها مخلصين و اولياءالله هستند كه از حكم صعقه و فزع در نفخ صور استثناء شده اند و اين در حالى است كه همه ساكنان زمين و آسمان با نفخه در مى گذرند،
ولى آنان به حيات خود ادامه مى دهند و با اين بيان آشكار مى گردد مخلصين كه استثناء شده اند در اسمان ها نيستند بلكه جايگاه آنها در وراى آسمان ها و زمين است و با اين حال در همه جا حاضرند و از وجه الله مى باشند و هلاك نمى شوند « ....كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ» (زمر: 67). همان طور كه خداوند بر عالم احاطه دارد «...فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اَللَّهِ» ؛ آنان نيز به واسطه احاطه خداوند بر اين عالم محيطاند(1).
بنابراين ساكنان زمين و آسمان از جمله ملائكه و ارواح در نفخ صور مى ميرند و با اين نفخ صور كه مرگ برزخى مى باشد از نظام برزخ به نظام بالاتر و اولين عالم از عوالم حشر وارد مى گردند واز نظام برزخى رها مى شوند، همانند مرگ دنيوى است و ورود به عالم ديگرى است از عوالم و منازلى كه ابتدائاً روح در تنزلات خود از آنها گذشته و به دنيا وارد شده است؛ يعنى، پشت سرگذشتن عالم برزخ و مثال است در حركت صعودى الى الله و اين انتقال و مرگ خود يك تحول تكاملى براى روح است(2).
خداوند متعال عده اى را از لوازم «نفخ» و «دم» اول استثنا فرموده كه يك سرى از انسان ها مشمول «دم قابض» نمى شوند و بر اثر آن صداى وحشتناك و ترس آور، نه به هراس مى افتند و نه مى ميرند امّا پرسش اصلى اين است كه آنان چه كسانى اند و اين استثنا چگونه با آياتى از قبيل «...كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ» (قصص:88)؛ «همه چيز جز [ ذات ] و وجه او نابوده شونده است» قابل جمع است؟ با تأمل در آيه، كه همه چيز را نابود تلقى كرده مگر وجه خدا را؛ مى توان چنين استنباط كرد كه استثنا شدگان، كسانى اند كه جنبه خلق و دنيايى را از دست داده و به «وجه الله» باقى اند؛ يعنى، اين عده افرادى اند كه جنبه بالاترى از مخلوقى دارند و در واقع داخل در خلق و مخلوق نمى شوند؛ بلكه بالاتر از آنان هستند. علامه طباطبايى «طاب ثراه» مى فرمايد: كسانى كه مشمول دم قابض و گيرنده نمى شوند، در حقيقت چيزى از خود ندارند كه اين دم آنها را فراگيرد. اينان چيزى به عنوان مخلوق ندارند و فانى در خدا گشته اند و «وجه الله» شده اند. دم قابض، همه چيز موجودات و هستى را مى گيرد؛ ولى آنان چيزى ندارند كه از آنها ستانده شود و فانى «فى الله» و «وجه حق»اند. اگر چيزى غير از خدا و وجه خدا و در برابر حضرت حق حسابى داشته باشد، در دم قابض از آنها گرفته مى شود و حال آنكه اينها چيزى ندارند و حتى توجهى به ذات خويش و محبتى به بقا ندارند، بلكه نظر ايشان به نور جمال كبريايى خداوند است و بس. مصداق اعلا و حقيقى اين استثناء شدگان، معصومان(ع) هستند كه تنها به حضرت حق آرامش مى يابند.
آنان، نه در وجود مقدس شان، نه در صفات حيرت انگيزشان و نه در افعال و كردار مثل زدنى شان، هيچ شريكى براى خداوند نمى بينند. انسان هاى وارسته اى كه جايگاه شان در وراى آسمان ها است و چون «وجه خدا» گشته اند،در حديثى از امام صادق(ع) نقل شده است: «ما اهل بيت همان وجه خداييم كه هلاك نمى شود.»(3)
به واسطه احاطه خداوند بر اين عالم، آنان نيز بر اين عالم محيطاند. در حقيقت اين همان مقام «ولايت» است كه معصومان برفراز قله آن، قرار دارند و هر كسى به مقدار حركت و سير خود، به سوى خداوند از آن بهره مند مى گردد.
بايد توجه داشت كه مقام حضرت رسول(ص) و ائمه اطهار(ع) بسى بالا و در ظرف وقوع و تحقق دست يافتنى نبوده و بسيار مشكل است كه كسى بتواند به مقام «وجه اللهى» به معناى حقيقى دست يابد.(4(
منابع :
(1) -علامه محمد حسین طباطبایی ، انسان از آغاز تا انجام،قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1388، ص 93.
(2)- شجاعى، محمد، معاد يا بازگشت به سوى خدا،تهران، شرکت سهامی انتشار، 1393، ج 1، ص 156.
(3) -براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- انسان از آغاز تا انجام، علامه طباطبايى، ترجمه و تعليقات: صادق لاريجانى ؛ پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازى، ج 6 4- الالهيات، جعفر سبحانى، ج 4، ص 239.
(4) – ر.ک. صدوق، ابى جعفر، التوحيد،قم ، جامعه مهندسین، 1398، صص 150-151.