کوتاه و آموزنده
تبهای اولیه
[=&] از تو حرکت از خدا برکت [/]
[=&]فرض کنید انسانها پای یک صخره ی سنگی مرتفع قرار گرفته اند . بلا تشبیه خداوند در بالاترین نقطه روی قلّه نشسته است . [/][=&]ما معمولا" به درگاه خداوند دعا میکنیم که : خدایا دست ما را بگیر . و خداوند میفرماید : از تو حرکت و از من برکت .[/][=&]حالا مردم پای صخره را به طیف های مختلف تقسیم کنیم آنوقت از زبان هر کدام در هر مرحله ای که هستند این درخواست (دعا) را بکار ببریم .[/]
[=&]الف :عده ای را فرض کنیم که پای صخره نشسته اند .[/]
[=&]ب : عده ای دیگر یک پا روی زمین و تلاش می کنند تا گام اول را بسوی بالا بردارتد.[/][=&]پ : عده ای در حال بالا کشیدن خود هستد و پاها را به صخره متصل و از زمین کنده اند .[/][=&]و بهمین صورت انسانها را در مراتب مختلف تصور کنیم[/][=&]پیامبر و ائمه ی اطهار را مسلماً در آن مراحل آخر بایدتصور نمود و همچنین علما و شهدا و صلحا را نیز پشت سر آنان .[/][=&]حالا قرار است هر کس به مرحله ی آخر رسید مزد زحمات کشیده شده خود را از خداوند بگیرد .[/][=&]سئوالاتی که میتوان خود را با آنها سنجید :[/][=&]1- [/][=&] آنکس که نشسته وهیچ همّتی برای صعود ندارد مزدش چقدر است ؟[/]
[=&]پاسخ : همچون انسانی اصلاً به محل اخذ مزد نمی رسد زیرا مزد هر کس را در آخرین نقطه میدهند .[/][=&] 2- اگر خداوند بخواهد در حق هر کس لطف کند و دستش را بگیرد و او را به بالا بکشاند ، چه کسی بیشتر مزد می گیرد ؟[/]
[=&]پاسخ : بر فرض در خواست از خداوندبرای دستگیری و اجابت از سوی او ، مزد هر فرد را به اندازه ی تلاشش می دهد . پس میزان اجرت هر شخص بستگی به مقام هر کس روی ارتفاع دارد .(دوری و نزدیکی به آخرین نقطه پایانی ) . ضمن اینکه گروه الف شامل دستگیرندگان نیستند و باصطلاح به آنان خسر الدنیا و الآخره گویند زیرا هیچ همّتی برای بالا جستن ندارند .[/][=&] 3- تصور کنید خداوند تلاش مضاعف و طاقت فرسای فردی را برای بالا کشیدن خود از صخره مشاهده کند و به او در آن حالت بخواهد لطفی کند ( مثلاً دلش به حالش سوخته باشد ) وقتی پیشنهاد میکند تا کسی را به کمک فرد بفرستد و دستش را بگیرد ..... دو گروه متصور است :[/]
[=&]گروه اول : زود دست به دستش میدهند و با کمک او به بالا می رسند .[/][=&]گروه دوم : میخواهند فقط با تلاش خود به نقطه ی سر انجام برسند .[/][=&]هر دو گروه مشمول محبت و رحمت خداوندند . اماّ اگر قرار است برای هر فرد در پایان تلاشش جایگاهی اختصاص یابد ، بوضوع معلوم است کدام گروه در کدام مکانی منزلت می یابد .[/][=&]حالا خود را مورد سنجش قرار دهیم .:[/][=&]از کدامیک از موارد الف ، ب یا پ هستیم ؟[/][=&]پس با توجه به میزان حرکت خود انتظار برکت از خداوند را متصوّر باشید .[/][=&]اگر آنقدر اعتماد به نفس دارید و خود را از افراد بند 3 میدانید ، فکر می کنید در کدام کروه اول یادوم قرار می گیرید ؟ [/]
حجاب بهترین راه شناخت تفاوت انسان با حیوان
در هر کجا رجوع کردم تفاوتهای فراوانی یافتم ولی عمده ترین آنها که به نظر می آید در بر گیرنده ی همه ی تمایزات هم باشد از فرمایشات استاد مطهری مأخوذ بود .
ایشان وجه تمایز انسان و حیوان را در "مسئولیت ، تکلیف ، علم و ایمان " می دانند .
اما بحث اینجاست که داشتن این وجوه چگونه اثبات میشود ؟
تشخیص اینکه این ویژگیها وجود دارد که بتوان به صاحبش انسان گفت و آنکه عاری از این ویژگیهاست حیوان اطلاق شود چگونه است ؟
برای اثبات این قضایا باید به داشته ها و تقیّد انسانها به هر کدام پی برد .
برای پی بردن به آنها نیز بایدملاکی قرار داد و با آن ارزیابی کرد. بهترین موردیکه میتوان اشاره نمود که تفاوت بین انسان و حیوان باشد بطوریکه هیچ مسئولیتی در آن خصوص برای حیوان لحاظ نشده ولی انسانها به آن سفارش شده اند چیست ؟
چون هر مورد دیگر را بررسی کنیم در آن حیوانات سهم اندکی دارند. اما چون بصورت غیر ارادی و فقط برای تکمیل آفرینش تکوینی است در کمی وکیفی آن با انسان فرقهایی وجود دارد .
مثلا" مهربانی و عطوفت : هر دو دارند اما حیوانات برای اینکه مأموریت تکوینی خود را به سرانجام برسانند ولی انسانها برای ساختن جامعه بزرگ بشری و همزیستی های مسالمت آمیز در ابعاد بسیار وسیع تر .
علم : به اندازه ای که خطر را تشخیص و راه را بشناسند و تا انتهای محدود آن پیش روند . ولی انسان تا تسخیر کهکشانها و مجهولات بزرگ ....
مسئولیت : حیوانات مسئولند در حد تولید و مثل و بزرگ کردن فرزند و دفاع از زنده ماندنشان تا تحویل به چرخه ی حیات تکوینی خود. اما انسانها مسئولند به پرورش و آموزش برای ساختن زندگی در ابعاد گوناگون
ایمان : خداوند می فرماید همه ی مخلوقات در حال عبادت منند . پس ایمان به خلقت از سوی منبعی بزرگ هر چند به شکلی دیگر غیر از آنچه ما به آن امر شده ایم در وجود حیوانات هست .
در نتیجه تنهاترین مورد به نظر می آید " پوشش و حجاب " باشد.
اگر انسان مجبور به پوشش است ، اما هیچ حیوانی را خداوند مجبور به حفظ پوشش (البته به صورتی که انسان مقید به آن است ) ننموده است .
بنابر این سهل ترین راه برای شناخت انسان و تفکیک او با حیوانات پوشش مناسب است . گفته ی زیر را هم از یک نویسنده دیدم جالب بود :
يك تفاوت عمده و اساسي كه مي تواند وجه تمايزي بين انسا ن
وحيوان باشد اين است كه :
حيوانات هرگز نمي توانند انسان شوند
در حا ليكه بعضی انسان ها به سهولت و دريك چشم برهم زدن قادرند
۱۸۰ در جه متغيرگرديده وبه يك حيوان وحشي درنده ومفت خور تبديل گرديده ومعادلات چندين مجهولي ي لاينحلّي را،درمبناي محاسبات انسان شناختي جوامع بشري به ثبت رسانند!
درجات لذت از دیدگاه ابن سینا
ابن سینا ميگويد که اوهام عامه مردم چنين ميپندارد که لذات قوي همان لذات حسيه هستند و غير آنها لذات ضعيف هستند.
.
به اهل تمييز از مردم ميتوان تنبه داد که همين لذت خوردني و نکاح اگر در تعارض با لذت غلبه بر حريف در بازي شطرنج مثلاً قرار گيرد, کداميک را ترجيح ميدهيد و يا اگر لذت رياستطلبي و يا بالاتر, لذت حفظ آبرو با لذات خوردني و امثال آن تعارض پيدا کند کداميک را ترجيح ميدهيد, در اين صورت حتي مردم عادي لذائذ غير حسي را بر لذائذ حسي ترجيح ميدهند.
بالاتر از اينها لذتي که مردم کريم از بخشيدن ميبرند خيلي بيش از لذتي است که از خوردني و آشاميدني ميبرند. اينها دليل بر اين است که نه لذات منحصر در لذات جسمي است و نه اينکه لذت جسمي اقوي از ديگر لذات است. ابنسينا معتقد است که ترجيح بعضي لذات غير حسي بر لذات حسي تنها کار انسان ـ که حيوان ناطق عاقل است ـ نيست بلکه در مواردي حيوانات همچنين ترجيحي ميدهند مثلاً سگ صياد از خوردن صيد چشم ميپوشد تا صيد براي صاحبش باقي بماند.
بعد از اين مقايسه, ابنسينا به لذات عقلي ميرسد و آنها را از لذات وهمي مثل غلبه بر رقيب در مسابقات هم بالاتر ميشمارد.
ايشان ميگويد اگر به مبادي عاليه و ملائکه نظر کنيم, چه بسا لذاتي براي آنها باشد که قابل قياس با لذات انسانها نيست. هر چه درجه وجود کاملتر باشد لذت نيز کاملتر و عاليتر ميشود.
منبع: اشارات ص334ـ335.
به نقل از استاد محمد باقر ملکیان
بهترین چیزی که تا کنون نزد خداوند و پیامبر (ص) و ائمه اطهار (سلام الله علیه( برای دوری جستن از حرام و نزدیک تر شدن انسان به خداوند معرفی شده است اخلاص است . شاید موارد بسیاری را نام ببرید که برای این منظور سفارش شده اما واقعیت این است که همه ی آنها نیز به نوعی باید با این کار آمیخته باشد و در اصل سرلوحه ی همه شان اخلاص است .
یکی از کارهایی که سفارش اکید شده و اخلاص را به عنوان زینت دهنده ی آن بر می شمرند ، کار اندک اما با اخلاص ، به جای کارهای بزرگ اما بدون اخلاص است .
در جایی می فرمایند : دلت را خالص گردان ،کار اندک تو را بس است .
شبیه این موضوع عمل به علم است .
آنجا که می فرمایند: عالمان همه به هلاکت در افتند مگر آنان که به علم خود عمل کنند و عاملان همه هلاک شوند مگر آنان که از روی اخلاص کار کنند.
حقیقت اخلاص چیست ؟
آنچه مسلم است تنها کار برای رضایت خداوند مفهوم اصلی اخلاص است و بس . پس چگونه میشود کار برای خدا کرد که در زمره ی مخلصین در آمد ؟ پاسخ خیلی ساده است . اما عمل به آن مستلزم زیر پا نهادن منیّت و خودستاییها است که بسیار دشوار اما ارزنده است .
می فرمایند : هر حقی را حقیقتی است و بنده به حقیقت اخلاص نرسد مگر آنگاه که دوست نداشته باشد در برابر کاری که برای خدا می کند تمجید و ستایش شود .(بحار:1432/3)
وحُسن کلام اینکه :
تمام الاخلاص اجتنابُ المحارم . (کنزالعمال: 1432/3)
دوری کردن از حرامها کمال اخلاص است .
با یکی از دوستان از مسجد برمی گشتیم . طبق روال همیشه بااو سئوالات مختلفی را مطرح می کردم و پاسخهای دلنشینش همیشه این اعتماد را در دلم کاشته بود که مجهولاتم را از او جویا شوم . و این پاسخ در جای خود جالب بود و حیفم آمد آن را به اشتراک نگذارم :
از او پرسیدم : علت اینکه بعضی وقتها خداوند دیر اجابت می کند چیست ؟
او گفت : اصلاً می دانی « رمز اجابت دعا چیست » ؟ منظورش این بود که : اصلاً چرا دعا ها اجابت میشود ؟
گفتم چیست ؟ گفت : رمز اجابت دعا « تقّرب »است . خداوند سریع الرضا است . اما چرا همه وقت این سرعت در رضایت را بنده ها متوجه نمیشوند ؟
مثالی برایم زد :
فردی را دیدم که هر سال برای آقا اباالفضل العباس (ع) مراسم داشت . می دانستم او مسلمان نبود و شناخت داشتم که راننده ی خودرو سنگین بود . علت این توسل و تغییر در رفتارش را پرسیدم . حکایت او پاسخ این مجهول است .
می گفت روزی در یک سر بالایی در سیستم داخلی خودرویم اشکال بوجود آمد . به یکباره متوجه شدم خودرو رو به سقوط است . هیچ مانعی برای توقف نداشتم . یک لحظه چشمهایم را بستم و به عباس شما توسل کردم . و او خودرو را بدون هیچ فوت وقتی نگه داشت .
البته می دانیم که از دست آقا ابالفضل کاری بر نمی آید . بلکه خداوند به واسطه ی ایشان به توسل این مرد پاسخ می گوید . گفتم بالاخره نگفتی ربط این موضوع با سئوال من چیست ؟
او گفت : پس خداوند به درخواست این مرد آنهم کسی که از بدو تولد تا کنون هیچ ارتباطی با اعمال و رفتار سفارش شده از سوی خداوند ندارد ، لبیک گفت . ولی چرا به ندای کسانی که یک عمر در کسوت مسلمانی هستند ممکن است پاسخ ندهد و یا دیر پاسخ دهد ؟
دلیل این حقیقت این است که «خداوند در همان لحظه ی تقّرب پاسخ می گوید »وقتی سیم دل وصل شود ، هر کس باشی و هر نوع باشی از آن نامتناهی پاسخی سریع دریافت می کنی .گفتم : پس بگو چه وقت و چگونه میشود تقرب جست و یا بقول شما آن سیم را وصل نمود ؟
در پاسخ گفت : « این را خود بیاموز » که با هیچ ادلّه ای درس دادنی نیست .
[=1]
[*=right][=book antiqua]پشیمانی از گناه
[*=right][=book antiqua]عزم به ترک در آینده
[*=right][=book antiqua]قضای فرایض ترک شده
[*=right][=book antiqua]ادا کردن حقوق مردم
[*=right][=book antiqua]آب کردن گوشتی که از گناه روییده
[*=right][=book antiqua]چشاندن مشقّت طاعت به نفس ،به اندازه ای که لذّت معصیت را چشانده است
[/]
-
[*=right]خوش خُلقی
[*=right]خوشرفتاری با همسایه
[*=right]زیاد به والدین احسان کردن
[*=right]صله ی ارحام
[*=right]خوبی نیّت
[*=right]شستن دست پیش از غذا
[*=right]گرامی داشتن ناتوانها
[*=right]میانه روی در اقتصاد
[*=right]درستکاری در امانت
[*=right]استغفار کردن
[*=right]انگشتر عقیق، یاقوت و فیروزه در دست کردن
[*=right]گفتن لا حول ولا قوّة الاّ بالله
[*=right]دعاکردن برادر مؤمن خواندن آیة الکرسی
[*=right]گفتن هر روز 100 بار لا الهَ الاّ الله المَلَکُ المُبین
[*=right]خواندن سوره یس
[*=right]خواندن سوره والصافات در جمعه ها
[*=right]خواندن سوره واقعه هر شب
[*=right]خواندن زیارت عاشورا
[*=right]خواندن نماز شب
[*=right]توکُّل بر خدا کردن
[*=right]ارتباط هر کدام از این موارد با وسعت رزق خود مقوله ای استدلالی و تخصصی است و اگر کارشناسان و کاربرانی که در توانشان هست و این موضوع را میخوانند همکاری کنند و در خصوص ارتباط مر کدام از موارد بالا با وسعت رزق و روزی بیاناتی داشته باشند حتماً ثواب خوهند برد . و کاری شایسته نموده اند .
سلام
این خیلی کوتاه و بسیار اموزنده هست
در مجله ای بسیار قدیمی از یکی از طلبه های شهید اهل سنت می خوندم که به جبهه میره و دوستاش یکی یکی شهید میشن اما او نمیشه!
شبی به خواب می بینه پیغمبر (ص) با تاجی از طلای سرخ که بسیار زیبا بود اومد به خونشون!
به من گفت: یا علی بگو و به بهشتی که فرای تصورات هست قدم بگذاز!
من ناخداگاه بلند گفتم یا علی! و همون دم بیدار شدم و فهمیدم اینگونه شهادت برایم امضا شد!