آل خلیفه چگونه به قدرت رسید؟
تبهای اولیه
[h=1][/h]
[/HR] گرچه بحرین کشوری کوچک مینماید، اما از 14 فوریه 2011 میلادی شاهد انقلابی بزرگ بود که همچنان در این کشور علیه رژیم حاکم بر آن در جریان است
[/HR]
نگاهی به تاریخ و نحوه حاکمیت قبیله آل خلیفه در بحرین نشان میدهد، آل خلیفه خاندان بینام و نشانی در بحرین بود که تنها با کمک پادشاهی عمان و آل سعود و سپس انگلیسیها موفق شد، در بحرین نام و نشانی برای خود بیابد.
اصل و نسب خاندان آل خلیفه خاندانی به نام "العتوب" باز میگردد که از منطقه "الافلاج" در جنوب نجد در عربستان سعودی به سواحل جنوبی خلیج فارس مهاجرت کردند و در ابتدا در قطر سکنی گزیدند و سپس راه به سوی منطقه "کوت" در کویت بردند. هنگامی که در سال ۱۷۹۵ میلادی ستاره قبیله "بنی خالد" به خاطر سرکوبگری حکومت سعودی افول کرد، این ستاره العتوب بود که درخشیدن گرفت.
خاندان آل خلیفه بحرین و خاندان آل صباح در کویت از این خاندان نشات یافتند، آنها قدرت را به اینگونه بین خود تقسیم کرده بودند که خاندان آل صباح بر حکومت و خاندان آل خلیفه بر تجارت سلطه داشته باشند
اما وقتی در سال ۱۷۶۵ ـ ۱۷۷۶میلادی میان خاندان العتوب اختلاف نظر پیش آمد، آل خلیفه به ریاست "محمد بن خلیفه" از کویت خارج شد و روی به "الزباره" در سواحل غربی قطر نهاد تا با سکونت آنها در این منطقه، مردان قبیله "الجلاهمه" که در منطقه "الرویس" در قطر ساکن بودند، به حمایت از آل خلیفه پرداخت و کمکهایی به آنها ارائه داد تا سلطه آنها بر بحرین را گسترش دهند و این مقارن با اواخر قرن هیجده میلادی بود.
منطقه الزباره در آن زمان بندر تجاری و بازرگانی بود که به تجارت مروارید معروف بود و تحت حاکمیت خاندان آل مسلم بودند که آنها نیز از قبیله بنی خالد تبعیت میکرد.
هنگامیکه محمد خلیفه پای به الزباره گذاشت، خود را تابع و پیرو حاکمیت آل مسلم اعلام و تاکید کرد که آنها نه برای کسب قدرت در این منطقه بلکه برای تجارت روی به الزباره آوردهاند، اما اندک اندک چون تجارت آنها گسترش و نفوذ آنها در الزباره افزایش یافت، محمد خلیفه به عنوان امیر منطقه انتخاب شد تا اداره امور الزباره را برعهده گیرد تا اینکه در سال ۱۷۸۳ میلادی فوت کرد.
نگاهی به تاریخ و نحوه حاکمیت قبیله آل خلیفه در بحرین نشان میدهد، آل خلیفه خاندان بینام و نشانی در بحرین بود که تنها با کمک پادشاهی عمان و آل سعود و سپس انگلیسیها موفق شد، در بحرین نام و نشانی برای خود بیابد.
پس از محمد بن خلیفه پسرش "خلیفه بن محمد بن خلیفه" بر الزباره به مدت ۷ سال حاکم شد وپس از فوت احمد بن محمد بن خلیفة، پسرش "سلمان بن احمد بن محمد بن خلیفة" در سال ۱۸۲۱ میلادی ریاست خاندان آل خلیفه را برعهده گرفت. سلمان بن احمد بن محمد بن خلیفة با "عبد العزیز بن محمد بن سعود" هم دوره و هم عصر بود و در این زمان عبد العزیز بن محمد آل سعود احساء را تصرف کرده و نیروهای آل سعود به رهبری "ابراهیم بن عفیصان" موفق شده بود با محاصره الزباره شیخ آنها سلمان را وادار به فرار به بحرین کند، اما در آنجا نیز از بیم نیروهای آل سعود فرار کرده و با اعلام وفاداری به پادشاه عمان روی به سوی این کشور پادشاهی در جنوب خلیج فارس نهادند و با پادشاه آن در برابر سعودیها متحد شدند.
حکومت بحرین چگونه و چه زمانی در اختیار آلخلیفه قرار گرفت؟
آلخلیفه از منطقه "نجد" در عربستان سعودی هستند اما در کویت همراه با آلصباح، پسر عموهای خود زندگی میکردند پس از آن به منطقه "زباره" در قطر کوچ کردند. آنان گاهی نیز به بحرین سفر میکردند که در یکی از این سفرها همراهان و نوکران آلخلیفه مردم بحرین را در بازار ستره مورد آزار و اذیت خود قرار دادند. مردم نیز علیه آنان بسیج شده و طی درگیری با آنان یکی از غلامان آلخلیفه را کشتند، در مقابل آلخلیفه با هدف گرفتن انتقام ارتشی را برای اشغال بحرین تداریک دیدند، در آن زمان حاکم بحرین "نصر آلمذکور" بود که از سوی فرماندار بوشهر تعیین شده بود.
اصل و نسب خاندان آل خلیفه خاندانی به نام "العتوب" باز میگردد که از منطقه "الافلاج" در جنوب نجد در عربستان سعودی به سواحل جنوبی خلیج فارس مهاجرت کردند و در ابتدا در قطر سکنی گزیدند و سپس راه به سوی منطقه "کوت" در کویت بردند.
آلخلیفه در سال 1783 میلادی یک ناوگان دریایی را برای اشغال بحرین تجهیز کردند، نصر آلمذکور نیز پس از اطلاع یافتن از این امر با یک ارتش بزرگ به دریا رفت تا در مقابل آلخلیفه بایستد اما آلخلیفه آنان را دور زده و وارد بحرین شدند، نصر آلمذکور متوجه این مسئله شد و به سمت بوشهر رفته و دیگر به بحرین باز نگشت . اینگونه بود که بحرین به اشغال آل خلیفه در آمد.
از آن زمان به بعد جنبشهای متعددی علیه آلخلیفه به راه افتادند اما قبیله آل خلیفه با چند قبیله دیگر همچون الدواسر و الجلاهمه هم پیمان شد که این هم پیمانی تا به امروز ادامه دارد. برخی از آنان همچون الجلاهمه به قطر بازگشتند و برخی دیگر از آنان همچون الدواسر در بحرین و عربستان ساکن شدند. به این صورت سیطره آلخلیفه بر بحرین مستحکم شد.
یکی از چهرههای اصلی قبیله آلخلیفه که به بحرین یورش برده و آن را اشغال کرد "احمد بن محمد آلخلیفه" نام داشت که همراهان او به او لقت فاتح دادند، گویی که این شخص کشور غیر مسلمانی را فتح کرده بود.
هستههای اولیه مقاومت در برابر آلخلیفه چگونه شکل گرفتند و چه عواملی موجب نارضایتی مردم از آلخلیفه شدند؟
پس از به قدرت رسیدن آلخلیفه حوادث زیادی روی داد و آنان گروهی به نام "فداویه" داشتند که وارد منازل میشدند و به مردم یورش میبردند، این گروه در کوچههای شهر گشت زنی کرده و هرگاه زن زیبا رویی را میدیدند میگفتند که این زن از آن ما است. به دلیل ظلم و ستم آلخلیفه، در آن زمان بسیاری از مردم بحرین به خرمشهر، قطیف و بصره مهاجرت کردند. تاریخ این حوادث به ثبت رسیده و مکتوب شده است.
گفته میشود که در بحرین به طور میانگین هر 10 سال یکبار یک انقلاب مردمی گسترده علیه آلخلیفه به راه افتاده است، اولین انقلاب مردمی این کشور چگونه شکل گرفت؟
در سال 1919 انتفاضه غواصها به راه افتاد زیرا حقوق این قشر پایمال شده بود، پس از آن در سال 1952جنبش هیئت عالی اجرائی آغاز شد که در آن سنیها و شیعیان با یگدیگر ائتلاف کردند، این جنبش مقارن بود با انقلاب 1952در مصر (انقلاب جمال عبدالناصر)، این جنبش از سوی آلخلیفه سرکوب شده و رهبران آن از جمله "عبدالرحمن باکر" به جزیره "سنت هیلان" تبعید شدند.
در سال 1964 نیز ملی گراها و نیروهای راست گرا دست به انقلاب زدند، همچنین در سال 1971 کمونیستها و لائیکها نیز دست به انقلاب زدند، سال 1981 و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و شهادت شهید صدر در عراق مردم بحرین بار دیگر دست به یک انقلاب گسترده زدند.
در سال 1994 بر اثر بازداشت شیخ علی سلمان انتفاضه دهه 90 آغاز شد، در پایان نیز در تاریخ 14 فوریه 2011 انقلاب کنونی بحرین که به انقلاب لولوه نیز شهرت دارد آغاز شد.
ظلم در بحرین هیچگاه پایانی ندارد و به همین دلیل کشور ما به طور متوسط هر 10 سال یکبار شاهد به راه افتادن یک انقلاب مردمی بزرگ است.
[h=1]شکنجههای دردناک در زندان آلخلیفه[/h]
[/HR] رژیم آلخلیفه از هیچ اقدامی برای شکنجه زندانیان چشمپوشی نمیکند، از تهدید به تعرض به زنان زندانیان تا استفاده از حیوانات درنده از جمله سگهای هار و توهین به آیات عظام.
[/HR]
به گزارش فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی الوسط، رژیم بحرین برای سرکوب انقلابیون بحرینی از هیچ اقدامی فروگذاری نمیکند، آنچه در زیر میآید داستان یکی از این معارضان است که در زندانهای این رژیم مدتی را سپری کرد.
[h=2]* یورش نیمه شبانه[/h] در 24 آوریل 2011 در ساعت یک نیمه شب نیروهای صاعقه که نیروهای دفاعی بحرین بشمار میآیند، مجهز به مسلسلهای اتوماتیک mp5 و دیگر سلاحهای خودکار و باتومهای برقی و تجهیزات کامل به منزل پدر همسرم حمله کردند.
در همان ابتدا پدر همسرم که پیرمردی 50 ساله بود را به باد ضرب و شتم شدید گرفتند، پس از آن نوبت به دو پسر دیگرش شد تا آنها را به باد کتک بگیرند و سپس سراغ مرا گرفتند، خانه را بطور کامل بازرسی کرده و چون مرا نیافتند، برادر همسرم را با خود بردند تا منزل همسر دو پدرش را به آنها نشان دهد درحالیکه در تمام طول راه او را تهدید میکردند و پسرش را که به بیماری صرع مبتلا بود، به باد کتک گرفتند.
[h=2]استفاده از اعضای خانواده به عنوان اهرم فشار[/h] اما وقتی مرا آنجا هم نیافتند، از خواهر کوچک همسرم که 17 سال بیشتر نداشت، انتقام گرفتند و از او به عنوان اهرم فشار استفاده کردند. تمام اعضای خانواده را در یک اتاق جای داده و خواهر همسرم را با خود به اتاق دیگری بردند، و با آزار و اذیت وی و برداشتن عبا از سرش میخواستند، او را به حرف بیاورند. همین موضوع موجب شد تا تمام اعضای خانواده داد و فریاد و با کوبیدن بر روی در طلب کمک کنند، بویژه مادرش که پس از آن به نوعی بیماری عصبی دچار شد، این موضوع باعث شد تا محل اختفای مرا به سربازان بگوید تا وی دست از سر او بردارند.
نیروهای صاعقه وقتی محل اختفای مرا شنیدند، دست از مابقی اعضای خانواده و آن دختر برداشته اما تهدید کردند، درصورتی که آدرسی که داده اشتباه یا جعلی باشد، بار دیگر سراغ وی خواهند آمد و این بار او را بازداشت خواهند کرد.
[h=2]سرقت تمام موجودی و وسایل شخصی[/h] در منزلی که مخفی شده بودم، به من حمله کردند و با باتومهای برقی شروع به زدن من کردند، آن قدر مرا زدند تا اینکه نیمه برجان بر زمین افتادم، پس از آن شروع به بازرسی بدنی از من کردند، در آن زمان 120 دینار در جیب و انگشتر عقیق گرانبهایی در دست داشتم که آنها را از من به سرقت بردند.
[h=2]اعمال انواع شکنجهها در همان ابتدا برای گرفتن اعتراف[/h] و پس از بازرسی کامل مرا کشان کشان بر روی زمین نزد صاحبان خانهای که در آنجا بسرمیبردم، بردند تا برای آنها درس عبرت شده و به امثال من دیگر جا ندهند، سپس مرا سوار یک جیپ نظامی کردند و پس از بستن محکم چشمهایم شروع به کتک زدن کردند و در تمام طول راه که بیش از یک ساعت طول کشید من بطور مستمر در حال کتک خوردن و شنیدن فحش و ناسزاهای آنها بویژه درباره مذهب و اعتقادات و رهبرانم بودم تا این که خودرو از حرکت ایستاد و مرا در میدانی ماسهای و خاکی انداختند، با این که چشمهایم بسته بود، با این حال احساس میکردم با خودروهای نظامیشان مرا به محاصره خود درآوردهاند تا جای ممکن مرا کتک زدند، پس از آن دستهایم را به یک ماشین و پاهایم را به ماشین دیگری بستند و هردو ماشین در دو جهت مخالف به حرکت درآمدند، آنقدر مرا کشیدند که احساس میکردم، الان است که دستها و پاهایم از جا کنده شوند، فشار عصبی بسیار شدیدی را تحمل میکردم و سرم از شدت درد در حال انفجار بود، از من میخواستند محل اختفای یکی از علمای برجسته بحرین را به آنها معرفی کنم، چون طبق گزارشی که به آنها رسیده بود، میگفتند که من از محل اختفای آن روحانی با خبر هستم و من برای او لباس و غذایش را میبرم و چون با مقاومت من مواجه شدند، تهدیدم کردند که همسرم را نیز بازداشت کرده و در برابر دیدگانم به وی تعرض خواهند کرد.
[h=2]
اعتراف به محل اختفای روحانی بحرینی[/h] این موضوع موجب شد تا از محل اختفای آن روحانی پرده بردارم، دوباره چشمهایم را بستند و مرا با خود به آدرسی که گفته بودم، بردند، سپیده دم بود که به آنجا رسیدیم، به سرعت به آن منزل هجوم برده و تمام افراد حاضر در خانه را بازداشت و به همراه آن روحانی با خود بردند.
[h=2]انتقال به بیمارستان نظامی[/h] پس از آن مرا به یک بیمارستان نظامی بردند، چون میدانستند تا چه اندازه مرا مورد ضرب و شتم قرار داده بودند، از تمام قسمتهای بدنم عکسبرداری شد و در تمام طول آن مدت چشمهایم بسته بود و پزشک معالج من حتی یکبار هم درخواست نکرد که چشمهای مرا باز کنند بلکه بالعکس مرتب به من فحش و ناسزا میگفت.
[h=2]انتقال به سلول انفرادی[/h] پس از عکسبرداری از تمام قسمتهای بدن مرا به زندان برده و در سلول انفرادی جای دادند که طول و عرض آن به اندازه یک انسان بود و فقط یک نفر میتواند، در این سلول جای بگیرد با سقفی بسیار بلند؛ بر روی دیوارها چیزی که جلب نظر میکرد، وجود چندین حلقه آهنین بود که از آنها طنابها و کمربندهای چرمی آویزان و مشخص بود برای شکنجه زندانی از آنها استفاده میشود.
در این سلول انفرادی نه خبری از نور و روشنایی بود و نه تهویه هوا و نه چراغی، تنها یک پنجره کوچک مشاهده میشد که کورسوی نوری از آن به داخل میتابید.
[h=2]انواع شکنجه در زندانهای آلخلیفه[/h] زندانبانان تا دو هفته متوالی مرتب مرا شکنجه میدادند، گاهی با لولههای پلاستیکی بسیار محکم که در بحرین به آنها "هوز" میگویند و با آن روی پاهای زندانی میزنند یا با زدن ژلهای خنک کننده آنهم به میزان زیاد به کمر و افزودن نمک بر آن و سپس شلاق زدن توسط دو شکنجهگر بطور متناوب.
دریافتم که آن شخصیت مذهبی هم در اینجا که تنها 4 سلول و یک دستشویی دارد، زندانی است و در تمام طول این مدت بسان من شکنجه میشد.
از جمله مهمترین ابراز و وسایل شکنجه در این بازداشتگاه باید به موارد زیر اشاره کرد:
- چکشهای پلاستیکی بسیار کوچک به طول 15 سانتیمتر برای کوبیدن بر روی انگشتها.
- چکشهای آهنینی به طول 15 سانتیمتر برای کوبیدن بر روی انگشتها و شکستن زانوها.
- قیچی دستی برای کشیدن ناخنها.
- باتومهای برقی.
- اسپریهایی که به میزان زیاد به صورت زندانی پاشیده و موجب خفگی در او میشد
- قیچی سیمهای برق که برای کندن موی از سر یا صورت استفاده میشد.
- از جمله معروفترین شکنجههای زندانبانان کشیدن زندانی به صورت برهنه بر روی زمینهای آسفالت بگونهای که پوست از بدن زندانی کنده می شد.
- قرار دادن تصاویر مراجع عظام شیعه و آیات عظام بر روی درب دستشوییها و حمامها یا مناطق نجس و توهین به آنها در برابر زندانیان.
- شکنجه ماموران آلخلیفه به مرور زمان و با مواجه شدن با مقاومت زندانی و عدم همکاری او تشدید میشد، از جمله این که اقدام به آزار و اذیت وی در مناطق حساس بدن میکردند، یا اینکه با پوتین صورت زندانیان را لگدمال میکردند یا آنها را وادار به بوسیدن و لیسیدن کفشهایشان میکردند یا سر زندانی را در طرفی مملو از آب داغ میکردند.
[h=2]آبی که برای آشامیدن استفاده میکردیم و شکنجه بیحد و حصر[/h] به یاد میآورم هنگامی که وارد زندان شدم، برای چندین روز من و تعدادی از زندانیان را تشنه نگهداشتند و هنگامیکه با اصرار و التماس درخواست آب کردیم، به ما ابی دادند که از آن بوی بسیار بدی به مشام میرسید و بعدها متوجه شدیم که اب فاضلاب تصفیه نشده است.
شکنجه زندانیان ساعت و حد و مرز مشخصی نداشت، بلکه شبانه روز ادامه داشت و در طول این مدت زندانبانان از هیچشکنجهای دریغ نداشتند، از جمله اینکه ساعتها ما را یک پا سرپا نگه و ما را وامیداشتند تا شعارهایی در حمایت رژیم آلخلیفه سردهیم.
[h=2]
همکاری مزدوران سعودی با ماموران آلخلیفه[/h] بعدها متوجه شدم، در شکنجه زندانیان به جز ماموران آلخلیفه، مزدوران سعودی نیز دست داشتند. شکنجه زندانیان در واقع سه مرحله را شامل میشد، شکنجه ابتدایی یا اولیه که هنگام ورود فرد به بازداشتگاه صورت می گرفت در این مرحله شکنجه توسط سه نفر و با وارد آوردن ضربات محکم و سنگین به نقاط مختلف بدن با باتومهای برقی و پوستی و پلاستیکی صورت میگرفت و هرچه پای به مراحل بعدی شکنجه گذاشته شود، بر میزان و شدت شکنجه افزوده میشد و در تمام مراحل زندانی دست و با بسته و گاهی موارد با چشمان بسته بود، دربرخی موارد نیز زندانیان به صف شده و جمعی شلاق زده میشدند.
[h=2]نحوه تمیز کردن حمامها و دستشوییها[/h] همچنین آنها زندانیان را وامیداشتند با کشاندن خود بر روی زمینهای حمامها و توالتها و دستشوییها زمینها آنها را با لباسهایشان تمیز کنند یا از زندانیان خواسته میشد با خوابیدن بر روی شکم یا کمر پلی تشکیل داده و پس از آن گروهی از نظامیان با تجهیزات کامل به سرعت از روی آنها میدویدند و صدای ناله و ضجه زندانیان را به هوا بلند میکردند.
به یاد میآورم یک روز یکی از زندانبانان باتوم پلاستیکی مخصوص خود را گم کرد، به همین دلیل به جای باتوم پلاستیکی از باتوم آهنین استفاده و با شروع به زدن من کرد و ضربهای به گردن زد که موجب ایجاد زخمی عمیق بر روی گردنم شد.
[h=2]ترمیم زخمها برای شکنجه مجدد[/h] به زندانیان کرمهای از بین بردن آثار ضرب و جرح داده میشد تا خود را درمان کنند تا بارها و بارها مورد شکنجه قرار گیرند و بالطبع مخالفت با این موضوع مجازات سختی داشت.
[h=2]نالههای زنان درد و رنج ما را از یاد میبرد[/h] در طبقه دوم بازداشتگاه ما بازداشتگاه زنان قرار داشت که صدای ضجه و ناله از آن همواره به گوش میرسید، صدای ضجهها و نالههای این زنان به اندازهای دردناک بود که در اکثر موارد ما شکنجه و دردهای خود را فراموش میکردیم.
شکنجه زندانیان حتی نیمه شب هم ادامه داشت و آنها نیمه شب میآمدند و بدون دلیل پس از بیدار کردن تمام زندانیان و محروم کردن آنها از خواب چند نفر را برای شکنجه با خود میبردند.
[h=2]استفاده از زندانیان زن به عنوان اهرم فشار روحی[/h] آنها در بسیاری از موارد از شکنجه روحی زندانیان استفاده میکردند و چون در طبقه دوم زندان ما بند زنان قرار داشت که در آن 50 زن نگهداری میشدند، هر از گاهی میامدند و با خواندن نام چند زن تلاش داشتند، دریابند که آیا همسر وی نیز در جمع زندانیان مرد است یا خیر یا از روی واکنش زندانیان هنگام بردن نان زنان درمییافتند که آیا رابطهای با آنها وجود دارد یا خیر تا از آن به عنوان اهرم فشار علیه هر دو زندانی زن و مرد استفاده کنند.
پس از تمیز کردن دفاتر زندان توسط زندانیان آب کثافتها و آشغالعا بر روی آنها ریخته میشد و تا پس از خوردن غذا با ان وضعیت آنها اجازه تمیز کردن خود را نداشتند.
[h=2]شکنجه جمعی زنداینان[/h] از دیگر موارد شکنجه زندانیان جای دادن زندانیها در یک سالن تاریک و بزرگ و مورد ضرب و شتم قرار گرفتن توسط جلادان بود، این وضعیت آنقدر ادامه مییافت تا زندانیان از هوش میرفتند و آن وقت بود که جلادان دست از شکنجه زندانی برمیداشتند.
[h=2]استفاده از حیوانات درنده[/h] یا اینکه از سگهای هار و شکاری و وحشی برای شکنجه کردن زندانیان استفاده میشد، به یاد میآورم یکی از زندانیان بخش ما جوانی به نام هیثم بود که چنان مورد حمله این سگها قرار گرفته و بدنش تکه و پاره شده بود که بالاجبار وی را به بیمارستان نظامی منتقل کردند، ولی او حتی پس از بهبودی نیز حال روز خوبی نداشت و به عبارت بهتر هوش و حواس خود را از دست داده بود و پس از مدتی حتی از حرف زدن هم باز ایستاد و دهانش قفل شد، به همین دلیل با قراردادن لولهای در گلویش به او اب و غذا میرساندند، اما با روبه وخامت گذاشتن حالش او را به بیمارستان منتقل کردند که تاکنون خبری از وی در دست نیست.
این درحالی است که شکنجههایی توسط ماموران آلخلیفه صورت میگیرد که در قالب هیچ کلمه و بیانی نمیگنجد.
[h=1]آل خلیفه 28 مسجد و 41 نسخه قرآن آتش زد
[/h]
"دکتر راشد الراشد " از رهبران حزب عمل اسلامی بحرین در گفتوگو با خبرنگار بینالملل خبرگزاری فارس به جنایات اخیر رژیم آلخلیفه در تخریب مساجد و آتش زدن قرآن کریم اشاره کرد و گفت: رژیم بحرین طی ماههای گذشته اشتباهات استراتژیکی زیادی را مرتکب شد که یکی از این اشتباهات آن بود که بحران داخلی را با ورود نیروهای اشغالگر سعودی و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس به بحرانی بینالمللی تبدیل کرد که بدون مداخله جامعه بینالملل حل نخواهد شد.
وی ادامه داد: از دیگر اشتباهات بسیار بزرگ و استراتژیک رژیم بحرین آن بود که 28 مسجد را با خاک یکسان کرد و بسیاری از اماکن مقدس و مورد احترام مردم بحرین را تخریب کرد.
راشد الراشد افزود: جهانیان این اقدامات رژیم آلخلیفه را دیدند. جهانیان در برابر اهانت "تری جونز " کشیش آمریکایی به ساحت قرآن کریم ساکت ننشستند و قطعا به این اهانت آلخلیفه به قرآن کریم نیز ساکت نخواهد نشست. نیروهای رژیم آلخلیفه در حمله به مساجد 41 نسخه قرآن کریم را به آتش کشیدند و شبکههای ماهوارهای تصاویر این جنایت رژیم آل خلیفه را به تصویر کشانده است.
این رهبر حزب عمل اسلامی بحرین اضافه کرد: مساجد متعلق به خداست و هیچ کس حق هتک حرمت آنها را ندارد و تخریب مساجد اهانت به تمامی مسلمانان به شمار میآید. البته باید ابراز تاسف کرد که چرا سازمان کنفرانس اسلامی به این اقدام هیچ واکنشی نشان نداده است و از علما و فقهای تمامی کشورهای اسلامی نیز انتظار میرود نسبت به این اقدام واکنش نشان دهند.