جمع بندی سیری در ادب قرآن ؛ بی اخلاقی یا مکارم اخلاق ؟!
تبهای اولیه
سلام
مواردی رو خدمتتون عرض میکنم ، لطفا به تک تک اونها جواب بدین :
1 ) استفاده از کلمات زشت در قرآن :
عُتُلّ بَعْدَ ذَالِكَ زَنِيم ( سوره قلم - 13 )
با اين همه عيب، باز متكبر است و خشن با آنكه حرامزاده است.
2 ) تمسخر ظاهر دیگران :
سَنَسِمُهُ عَلىَ الخْرْطُوم ( سوره قلم - 16 )
به زودى بر بينىِ خرطوم مانندش داغ مىنهيم .
3 ) تشبیهات زشت و زننده :
مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين ( سوره جمعه - 5 )
مثل كسانى كه تورات بر آنان تكليف شد، سپس آن را به كار نبستند، مانند درازگوش است كه كتابها را حمل مىكند. چه بد است مثل قومى كه آيات الهى را تكذيب كردند، و خداوند قوم ستمگران را هدايت نمىكند.
*****************
توضیحات اضافی :
راجع به معنای زنیم :
راغب اصفهانی در مفردات می نویسد : عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ [القلم/ 13]، و هو العبد زلمة و زَنْمَةً، أي: المنتسب إلى قوم معلّق بهم لا منهم .
یعنی : العبد زلمة و زنمة: او خود را به قومى منسوب مى كند در صورتى كه از آنها نيست .( همان حرامزاده )
حسان بن ثابت هم متاثر از همین فرهنگ ناب قرآنی! چنین می سراید :
فأنت زَنِيمٌ نيط في آل هاشم *** كما نيط خلف الرّاكب القدح الفرد
یعنی : تو غريبه و ناكسى، هر چند كه خود را در خاندان هاشم چسبانده و منسوب كنى، تو مثل آويختگى پيكان بى نوك يا كاسه اى كوچك در پشت زين سوار هست . ( منظورش اینه جنابالی حرامزده ای و پدرت از آل هشام نیست )
****************
مورد دوم هم که روشنه و نیاز به توضیح نداره .
****************
مورد سوم هم که اوج زشتی رو نشون میده . لطفا نگید که اینها تشبیه هستند و وجه شبه دارند ، خودم نوشتم " تشبیهات زشت و زننده " . پس من کاری به تشبیه بودن یا نبودنش ندارم . حرف من زشتی خود تشبیهه .
:Gol::Gol::Gol:
[="Tahoma"] عُتُلّ بَعْدَ ذَالِكَ زَنِيم ( سوره قلم - 13 ) با اين همه عيب، باز متكبر است و خشن با آنكه حرامزاده است.1 ) استفاده از کلمات زشت در قرآن :
با سلام و درود
هر واژه در فرهنگ و محیط خودش باید ترجمه شود. روشن است که تعابیر با توجه به رسم و آداب و گویش یک قوم می تواند تعبیری بی ادبانه باشد، و در عین حال، همان تعبیر در نزد قومی دیگر چنین نباشد.
باید دید آیا تعبیری که در یک فرهنگ و گفتار به کار رفته، در نزد آن قوم و در آن محیط، بی ادبانه بوده یا نه.
طعنه زدن لزوما به قصد توهین و بی ادبی نیست. حتی خود کفار نیز این تعابیر را بی ادبی ندانسته و بدان اعتراضی نکرده اند. لذا هر طعنه ای بی ادبی محسوب نمی شود.
اما آیه شریفه: «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنيم»؛ علاوه بر اينها كينه توز و پرخور و خشن و بدنام است.(قلم، 13)
برای «زنیم» معانی مختلفی ذکر شده است:
كسى كه اصل و نسب روشنى ندارد و او را به قومى نسبت مى دهند در حالى كه از آن ها نيست (تفسير نمونه، ج 24، ص 386). به بیان دیگر، بی اصل و نسب و کسی که اصالت خانوادگی ندارد.
کسی که از زنا متولد شده است؛ و یا کسی که همه او را به فساد می شناسند.
از پیامبر صلی الله علیه وآله پرسیده شد «عُتُلٍّ زَنيم» کیست؟ فرمودند: افراد شكمباره و بد اخلاق، آن ها كه بسيار مى خورند و مى پوشند و بيدادگر و ظالمند.(تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 394)
آن که در زير گلو چون بعضى گوسفندها گوشت زيادى دارد كه نشانه او است. آن كه مشهور است به شرارت و آزار. آن كه ستمكار است.(جامع البيان في تفسير القرآن، ج 29، ص 18)
گفته شده این آیات در باره "ولید بن مغیره" است که پدرش بعد از 18 سال ادعا کرد که او فرزند او است. برخی نیز گفته اند او "أخنس بن شریق" است که از قبیله ثقیف است ولی او را از قبیله زهره می شمارند.(أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج 5، ص 234؛ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 13، ص 382)
بنابر این:
اولا معانی مختلفی دارد؛ در ثانی این تعبیر، اگر چه توبیخ و تحقیر است ولی بی ادبی نیست؛ ثالثا وقتی کسی چنین ویژگی (حرامزاده) داشته و معروف بوده است به آن، بیان آن اشکالی ندارد.
سَنَسِمُهُ عَلىَ الخْرْطُوم ( سوره قلم - 16 ) به زودى بر بينىِ خرطوم مانندش داغ مىنهيم .2 ) تمسخر ظاهر دیگران :
اما آیه شریفه: «سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ»؛ (ولى) ما بزودى بر بينى او علامت و داغ ننگ مى نهيم.(قلم، 16)
معنای لغوی:
«خرطوم» به معنای بینی است، خصوصا بینی فیل و خوک.
بینی، گرامی ترین جایگاه در صورت را دارد و در عرب، کنایه از بزرگی و عزت است، مانند تعبیر "خراطيم القوم" که به معناى بزرگان قوم است.(ر.ک: مجمع البحرين، ج 6، ص 56؛ المفردات في غريب القرآن، ص 279؛ قاموس قرآن، ج 2، ص 237)
این تعبیر آوردن برای ذلیل نمودن و تحقیر کردن است.
برخی گفته اند این آیه مربوط به "ولید بن مغیره" است که در جنگ بدر، زخمی بر بینی او وارد شد.(أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج 5، ص 234)
برخی گفته اند این علامت گذاری در دنیا است، ذلتى نشاندار به طورى كه هر كس او را ببيند با آن علامت او را بشناسد.(ترجمه الميزان، ج 19، ص 623)
برخی گفته اند مربوط به رجعت است، و همان طور که حیوان را بر بینی اش علامت می زنند، چنین افرادی نیز این گونه هستند.(تفسير القمي، ج 2، ص 381)
برخی آن را مربوط به قیامت دانسته اند. بزودى در روز قيامت داغى بر دماغ و بينى او خواهيم گذارد كه چهره اش زشت شده، و هر كس او را ببيند خواهد شناخت كه از اهل آتش است، و البته داغ را مخصوص ذكر بينى كرد براى اين كه انسان به چهره اش شناخته مي شود.(مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 10، ص 503)
بنابر این:
این تعبیری است برای خوار و ذلیل کردن و تحقیر نمودن؛ و این بی ادبی محسوب نمی شود، چرا که هر تحقیری که لزوما بی ادبی نیست.
3 ) تشبیهات زشت و زننده :مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين ( سوره جمعه - 5 )
مثل كسانى كه تورات بر آنان تكليف شد، سپس آن را به كار نبستند، مانند درازگوش است كه كتابها را حمل مىكند. چه بد است مثل قومى كه آيات الهى را تكذيب كردند، و خداوند قوم ستمگران را هدايت نمىكند.
اما در باره آیه سوم، قبلا در تاپیک دیگری در همین خصوص مطالبی ذکر شده است که برای جلوگیری از تکرار، لینک آن را خدمتتان می دهم:
[h=1]توهین در قرآن![/h]
[="Verdana"][="Black"]سلام و عرض ادب :Gol:
اولا من درخواست دارم که شما از بین نظرات و تفاسیر مختلفی که بیان میکنید ، در آخر یه دونه از اونها رو انتخاب کنید ، چون این شکلی نمیشه بحث نتیجه داری داشت !
هر واژه در فرهنگ و محیط خودش باید ترجمه شود. روشن است که تعابیر با توجه به رسم و آداب و گویش یک قوم می تواند تعبیری بی ادبانه باشد، و در عین حال، همان تعبیر در نزد قومی دیگر چنین نباشد.
این استدلال به طور ضمنی ، جهانی بودن قرآن و رسالت پیامبر رو نفی میکنه .
حداقل چیزی که بگیم اینه که قسمتی از قرآن و رسالت پیامبر مربوط به همه جهانیان نیست .
باید دید آیا تعبیری که در یک فرهنگ و گفتار به کار رفته، در نزد آن قوم و در آن محیط، بی ادبانه بوده یا نه.
آیا مسلکی که در فرهنگی خاص وجود داره ، قابل تعمیم به فرهنگ های دیگه هم هست ؟!
كسى كه اصل و نسب روشنى ندارد و او را به قومى نسبت مى دهند در حالى كه از آن ها نيست (تفسير نمونه، ج 24، ص 386). به بیان دیگر، بی اصل و نسب و کسی که اصالت خانوادگی ندارد.کسی که از زنا متولد شده است؛ و یا کسی که همه او را به فساد می شناسند.
دو معنای بالا یکی است ، حرامزاده را بدنژاد نیز معنا کرده اند .
چگونه کسی می تواند بی اصل و نسب باشد و به قومی منتسب شود ؟! در صورتی که حرامزاده باشد !
از پیامبر صلی الله علیه وآله پرسیده شد «عُتُلٍّ زَنيم» کیست؟ فرمودند: افراد شكمباره و بد اخلاق، آن ها كه بسيار مى خورند و مى پوشند و بيدادگر و ظالمند.(تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 394)
روایتی هم وجود دارد که :
عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ
قال: «العتل: الكافر العظيم الكفر، و الزنيم: ولد الزنا». ( البرهان ج 5 ص 458 )
اولا معانی مختلفی دارد؛
آنچه که غالب مفسرین گفته اند یا حرامزاده بوده ، یا بی اصل و نسب ، که این دو در عمل یک معنا بیشتر ندارند .
در ثانی این تعبیر، اگر چه توبیخ و تحقیر است ولی بی ادبی نیست؛
چگونه این رو می فرمایید ؟! نسبت حرامزاده دادن به بقیه چطور بی ادبی نیست ؟!
ثالثا وقتی کسی چنین ویژگی (حرامزاده) داشته و معروف بوده است به آن، بیان آن اشکالی ندارد.
یعنی هرکس حرامزاده بود ، باید جار زد حرامزادگیشو ؟!! این دیگه چه منطقیه !!
هر حقیقتی رو ( بر فرض اینکه عِدل قریش حرامزاده هم بوده ) نباید بگن .
من سوال می پرسم : قرآن از گفتن این عبارت چه منظوری داشته ؟! چه چیزی رو با گفتن این کلمه به دست آورد ؟!
*****************************************************************************
«خرطوم» به معنای بینی است، خصوصا بینی فیل و خوک.
این تعبیر آوردن برای ذلیل نمودن و تحقیر کردن است.
بله ، با تشبیه بینی ولید بن مغیره به خرطوم ، او رو تحقیر کرده .
این طور عبارات ، عباراتی کوچه بازاری هستند ، انسان های با شخصیت هم از گفتن این طور مثال ها و تشبیه ها خودداری میکنند .
اون احتمال هایی هم که آوردید با ظاهر آیه نمی سازه ، آیه روشن و واضحه ، نیاز به تاویل و توجیه نداره .
حتی آقای مکارم هم میگه :
تعبير به" خرطوم" بينى كه تنها در مورد خوك و فيل گفته مىشود تحقير روشنى براى آنها است . ( نمونه ج 24 ص 388 )
************************************************************
راجع به مورد سوم شما تو اون تاپیک فرمودید :
استفاده و تعبیر آوردن از «حمار» برای رساندن معنای حماقت و نادانی و تفکر نداشتن، بی ادبی محسوب نمی شود؛ زیرا این گونه تعبیر آوردن در کلام و ادبیات عرب و در عرف و گویش مخاطبین، امری کاملا عادی و معمولی بوده است و از آن بطور معمول استفاده می شده و اکنون نیز استفاده می شود بدون این که قصد توهین و بی ادبی در کار باشد.
ایراد اول اینجا هم وارد میشه ، شما این متن رو به هر کسی که از فرهنگ و زبان عرب دوره ، نشون بدین فقط و فقط یه مفهوم دستگیرش میشه : قرآن بی ادبی کرده .
همونطور که الان که با هم صحبت میکنیم ، شما بی ادبی تشبیه رو انکار نمیکین دف بلکه میگید تو اون فرهنگ این تشبیه بی ادبی نیست .
خب وقتی این جزئیات ریز کلامی باعث میشه تا ما تقسیم بندی کنیم و هر عبارت و واژه رو دقیقا نسبت به همون فرهنگ بررسی کنیم
چرا اینو تعمیم ندیم که : احکام اسلامی هم میتونن برای همون قوم و فرهنگ باشند و اجرای اونها توسط فرهنگ های دیگه نادرسته !!
با تشکر !:Gol:[/]
[="Tahoma"]این استدلال به طور ضمنی ، جهانی بودن قرآن و رسالت پیامبر رو نفی میکنه .
حداقل چیزی که بگیم اینه که قسمتی از قرآن و رسالت پیامبر مربوط به همه جهانیان نیست .
آیا مسلکی که در فرهنگی خاص وجود داره ، قابل تعمیم به فرهنگ های دیگه هم هست ؟!
خب وقتی این جزئیات ریز کلامی باعث میشه تا ما تقسیم بندی کنیم و هر عبارت و واژه رو دقیقا نسبت به همون فرهنگ بررسی کنیم
چرا اینو تعمیم ندیم که : احکام اسلامی هم میتونن برای همون قوم و فرهنگ باشند و اجرای اونها توسط فرهنگ های دیگه نادرسته !!
با سلام و درود
تفسیر و برداشت از قرآن است که با توجه به شأن نزول و اقتضائات کلام و ... است، ولی این به معنای محدود بودن محتوا و پیام قرآن نیست.
به بیان دیگر، این پیام، مفهوم و محتوای قرآن است که جهانی است، نه اقتضائات زبانی. لذا منافاتی ندارد که الفاظ را با فرهنگ زمانه خودش بررسی کنیم و در عین حال، پیام قرآن، جهانی و عمومی باشد.
دو معنای بالا یکی است ، حرامزاده را بدنژاد نیز معنا کرده اند .
آنچه که غالب مفسرین گفته اند یا حرامزاده بوده ، یا بی اصل و نسب ، که این دو در عمل یک معنا بیشتر ندارند .
اولا معانی دیگر برای «زنیم» ذکر شده و لزوما به معنای زنا زاده نیست. لذا اختصاص دادن آن به یک معنا، و رد معانی دیگر، دلیل می خواهد. بدون دلیل باید به صورت احتمال بیان شود.
در ثانی، آیه در مقام شمارش ضعف ها و رذائل شخصیتی و تحقیر این افراد است، که یکی از آن ها، نداشتن اصل و نسب است. البته اصل و نسب نداشتن، لزوما به معنای زنا زاده نیست بلکه نداشتن نسب شریف، می تواند از موارد ضعف باشد.
یعنی هرکس حرامزاده بود ، باید جار زد حرامزادگیشو ؟!! این دیگه چه منطقیه !!
قرار نیست جار بزنیم ولی وقتی چنین کسی از تمام وجودش و از هر فرصتی برای دشمنی با دین خدا استفاده می کند، خداوند برای تحقیر او موارد ضعف و حقارتش را بر می شمرد.
در ضمن، معانی دیگری غیر از زنازاده مطرح است لذا نمی توان اختصاص به این مورد دانست.
بله ، با تشبیه بینی ولید بن مغیره به خرطوم ، او رو تحقیر کرده .
تعبیر به «خرطوم» برای طعنه و تحقیر است ولی هر تحقیری که لزوما بی ادبی نیست. چنین کسانی خود را مستحق تحقیر نموده است لذا این بی ادبی نیست. مثلا تکبر خوب نیست ولی در برابر متکبر، تکبر داشتن صحیح است.
[="Verdana"][="Black"]سلام و عرض ادب
تفسیر و برداشت از قرآن است که با توجه به شأن نزول و اقتضائات کلام و ... است، ولی این به معنای محدود بودن محتوا و پیام قرآن نیست.
همانطور که عرض کردم اگر لفظ قرآن باید با توجه به همان فرهنگ بررسی شود ، طبیعتا مفاهیم قرآن هم باید متناسب با همان فرهنگ بررسی شود .
به عنوان مثال آیت الله صانعی راجع به بلوغ و سن تکلیف سخنانی مطرح کردند که باید بلوغ و سن تکلیف را با توجه به موقعیت مکانی بررسی کرد . از این دست مثال ها زیاد است ، لیکن برای آنکه عمومی تر است ، به همین مثال اکتفا می شود .
اولا معانی دیگر برای «زنیم» ذکر شده و لزوما به معنای زنا زاده نیست. لذا اختصاص دادن آن به یک معنا، و رد معانی دیگر، دلیل می خواهد. بدون دلیل باید به صورت احتمال بیان شود.
برای اینکه به نتیجه برسیم بر روی هر احتمال ، به شکل جدا بحث کنیم .
فرمودید :
گفته شده این آیات در باره "ولید بن مغیره" است که پدرش بعد از 18 سال ادعا کرد که او فرزند او است. برخی نیز گفته اند او "أخنس بن شریق" است که از قبیله ثقیف است ولی او را از قبیله زهره می شمارند.
پس زنیم در اینجا به معنای حرامزاده خواهد بود .
قرار نیست جار بزنیم ولی وقتی چنین کسی از تمام وجودش و از هر فرصتی برای دشمنی با دین خدا استفاده می کند، خداوند برای تحقیر او موارد ضعف و حقارتش را بر می شمرد.
فرقی در اصل موضوع ندارد .
با این آیه ، ثابت می شود که برای اسلام حفظ آبروی افراد مهم نیست . مهم این است که به هر شکلی شده دشمن را تحقیر کرد ! ولو با چسباندن انواع و اقسام پسوند ها و پیشوندها !!!
تعبیر به «خرطوم» برای طعنه و تحقیر است ولی هر تحقیری که لزوما بی ادبی نیست. چنین کسانی خود را مستحق تحقیر نموده است لذا این بی ادبی نیست. مثلا تکبر خوب نیست ولی در برابر متکبر، تکبر داشتن صحیح است.
این توجیه نیز بسیار عجیب است !!!
شما واقعا تشبیه بینی یک انسان به خرطوم را بی ادبی نمی دانید ؟!!!
اگر چنین است ، بنده دیگر در این مورد بحثی ندارم .
:Sham::Sham::Sham:[/]
[="Tahoma"]همانطور که عرض کردم اگر لفظ قرآن باید با توجه به همان فرهنگ بررسی شود ، طبیعتا مفاهیم قرآن هم باید متناسب با همان فرهنگ بررسی شود .
با سلام و درود
پیام که در قالب لفظ، محدود نمی شود. این که روشن و واضح است. اگر چنین باشد که از کتبی با زبان کهن و قدیمی مثل مثنوی و ... امروزه استفاده نمی توان کرد.
برای اینکه به نتیجه برسیم بر روی هر احتمال ، به شکل جدا بحث کنیم .
ببینید، وقتی چند احتمال مطرح باشد دیگر نمی توان گفت قطعا مراد قرآن چنین بوده و اشکال کنیم که چرا قرآن چنین گفته است.
وقتی جای احتمال مطرح است، طرف مقابل می گوید نظر قرآن می تواند موارد دیگر باشد لذا اصلا جای طرح این اشکال نیست.
پس زنیم در اینجا به معنای حرامزاده خواهد بود .
همان طور که عرض شد، تعبیر بی اصل و نسب بودن، لزوما به معنای حرامزادگی نیست؛ چرا که بر نسب های غیر شریف هم اطلاق می شود و این در زبان محاوره ای هم عادی و رائج است.
فرقی در اصل موضوع ندارد .
با این آیه ، ثابت می شود که برای اسلام حفظ آبروی افراد مهم نیست . مهم این است که به هر شکلی شده دشمن را تحقیر کرد ! ولو با چسباندن انواع و اقسام پسوند ها و پیشوندها !!!
اولا چسباندن نیست و واقعیت است. در ثانی وقتی کسی از همه وجودش برای دشمنی با دین خدا استفاده می کند، آیا معرفی او به دیگران، بی ادبی محسوب می شود.
خصوصیات زیادی از چنین افرادی بیان شده که یکی از آن ها نداشتن نسب شریف است. لذا در مقام تحقیر چنین افرادی، اشاره به این موضوع اشکالی ندارد. نوع تعبیر نیز وقتی مطابق با گویش آن زمان ـ بدون بی ادبی ـ است نیز مشکلی ندارد.
این توجیه نیز بسیار عجیب است !!!
شما واقعا تشبیه بینی یک انسان به خرطوم را بی ادبی نمی دانید ؟!!!
اگر چنین است ، بنده دیگر در این مورد بحثی ندارم .
این لفظ، تحقیر کردن است ولی بی ادبی نیست. بین این دو تفاوت وجود دارد.
به کسی بگویند بینی اش مثل خرطوم است، بله او را تحقیر کرده اند، ولی همه جا که بی ادبی محسوب نمی شود.
عرض شده هر واژه ای را باید با فرهنگ و فضای همان محیط، ترجمه کرد. این طبیعی و عادی است. خودمان در عرف جامعه مان می بینیم گفتاری در یک شهر و یک عرف، بی ادبی و چه بسا فحش محسوب می شود، ولی همان عبارت در عرف و یا شهری دیگر، این گونه نیست.
لذا قضاوت در باره بی ادبی و توهین بودن لفظی، باید با توجه به فرهنگ و فضای همان جامعه باشد و نمی توان برای هر فضا و هر فرهنگی، یک حکم ثابت و واحد صادر نمود.
سلام
1- الان در خانواده ها وقتي صحبت از خواسگار ميشه ميگن طرف خونواده داره............
پس بايد نتيجه بگيريم اين توهينه به بقيه است
ديگران خانواده ندارند .....
2- شايد منظور اين باشد كه در قيامت بر بيني اش داغ مي نهيم و كسي كه در جهنم است نتيجه تمسخرات خود را مي بيند
و تمسخر حقشان است .....
مگر به جهنميان نميفرمايد بچش كه تو عزيز و گرامي هستي
ذق انك انت العزيز الكريم
تمسخر بي دليل ديگران مذموم است نه آنچه شما ميفرمائيد
3- در مورد تشبيه هم كه فقط تشبيه است تا زشتي عملشان را گوشزد كند
و در هر فرهنگي وجود دارد
در آخر اين كه اين همه آيات قرآن كه مملو از تكريم انسان
و كرامت انسان است را چطور مي بينيد ....؟؟؟؟
و اينكه خداوند سفارش به حفظ آن در خود ما و در مورد ديگران بكار برده ...
[="Tahoma"]قرآن، بی اخلاقی یا مکارم اخلاق؟!
پرسش:
چرا در قرآن از کلمات زشت و تمسخر آمیز استفاده شده، مانند:
«عُتُلّ بَعْدَ ذَالِكَ زَنِيم»(سوره قلم/13) با اين همه عيب، باز متكبر است و خشن با آنكه حرامزاده است.
«سَنَسِمُهُ عَلىَ الخْرْطُوم»(سوره قلم/16) به زودى بر بينىِ خرطوم مانندش داغ مىنهيم .
پاسخ:
با سلام و درود
هر واژه در فرهنگ و محیط خودش باید ترجمه شود. روشن است که تعابیر با توجه به رسم و آداب و گویش یک قوم می تواند تعبیری بی ادبانه باشد، و در عین حال، همان تعبیر در نزد قومی دیگر چنین نباشد. لذا باید دید آیا تعبیری که در یک فرهنگ و گفتار به کار رفته، در نزد آن قوم و در آن محیط، بی ادبانه بوده یا نه.
از طرفی طعنه زدن لزوما به قصد توهین و بی ادبی نیست. حتی خود کفار نیز این تعابیر را بی ادبی ندانسته و بدان اعتراضی نکرده اند. لذا هر طعنه ای بی ادبی محسوب نمی شود.
ممکن است کسی بگوید اگر هر واژه ای را با فرهنگ همان زمان باید بررسی کرد پس ادعای جهانی بودن وارد نیست و قرآن محدود به همان زمان است؛ که در پاسخ باید گفت، تفسیر و برداشت از قرآن است که با توجه به شأن نزول و اقتضائات کلام و ... انجام می شود، ولی این به معنای محدود بودن محتوا و پیام قرآن نیست. به بیان دیگر، این پیام، مفهوم و محتوای قرآن است که جهانی است، نه اقتضائات زبانی. لذا منافاتی ندارد که الفاظ را با فرهنگ زمانه خودش بررسی کنیم و در عین حال، پیام قرآن، جهانی و عمومی باشد.
این روشن و واضح است که پیام، در قالب لفظ، محدود نمی شود؛ چرا که اگر چنین باشد از کتبی که با زبان کهن و قدیمی نوشته شده، مثل مثنوی و ... امروزه دیگر نمی توان استفاده کرد؛ در حالی که می بینیم چنین چیزی نیست.
اما آیه شریفه: «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنيم»؛ علاوه بر اينها كينه توز و پرخور و خشن و بدنام است(1)؛ برای «زنیم» معانی مختلفی ذکر شده است:
كسى كه اصل و نسب روشنى ندارد و او را به قومى نسبت مى دهند در حالى كه از آن ها نيست(2). به بیان دیگر، بی اصل و نسب و کسی که اصالت خانوادگی ندارد. کسی که از زنا متولد شده است؛ و یا کسی که همه او را به فساد می شناسند.
از پیامبر صلی الله علیه وآله پرسیده شد «عُتُلٍّ زَنيم» کیست؟ فرمودند: افراد شكمباره و بد اخلاق، آن ها كه بسيار مى خورند و مى پوشند و بيدادگر و ظالمند.(3)
آن که در زير گلو چون بعضى گوسفندها گوشت زيادى دارد كه نشانه او است. آن كه مشهور است به شرارت و آزار. آن كه ستمكار است.(4)
گفته شده این آیات در باره "ولید بن مغیره" است که پدرش بعد از 18 سال ادعا کرد که او فرزند او است. برخی نیز گفته اند او "أخنس بن شریق" است که از قبیله ثقیف است ولی او را از قبیله زهره می شمارند.(5)
بنابر این؛ اولا «زَنيم» معانی مختلفی دارد و لزوما به معنای زنا زاده نیست. لذا اختصاص دادن آن به یک معنا، و رد معانی دیگر، دلیل می خواهد. بدون دلیل باید به صورت احتمال بیان شود. در ثانی، آیه در مقام شمارش ضعف ها و رذائل شخصیتی و تحقیر این افراد است، که یکی از آن ها، نداشتن اصل و نسب است. البته اصل و نسب نداشتن، لزوما به معنای زنا زاده نیست بلکه نداشتن نسب شریف، می تواند از موارد ضعف باشد. ثالثا این تعبیر، اگر چه توبیخ و تحقیر است ولی بی ادبی نیست؛ از طرفی وقتی کسی چنین ویژگی (حرامزاده) داشته و معروف بوده است به آن، بیان آن اشکالی ندارد. البته این بدین معنا نیست که جار بزنیم اعلان عمومی کنیم ولی وقتی چنین کسی از تمام وجودش و از هر فرصتی برای دشمنی با دین خدا استفاده می کند، خداوند برای تحقیر او موارد ضعف و حقارتش را بر می شمرد که یکی از آن ها نداشتن شرافت در اصل و نسب است. در این آیات خصوصیات زیادی از چنین افرادی بیان شده که یکی از آن ها نداشتن نسب شریف است. لذا در مقام تحقیر چنین افرادی، اشاره به این موضوع اشکالی ندارد. نوع تعبیر نیز وقتی مطابق با گویش آن زمان، بی ادبی محسوب نشود، به کار بردن آن اشکالی ندارد.
اما آیه شریفه: «سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ»؛ (ولى) ما بزودى بر بينى او علامت و داغ ننگ مى نهيم(6)؛ معنای لغوی: «خرطوم» به معنای بینی است، خصوصا بینی فیل و خوک.
بینی، گرامی ترین جایگاه در صورت را دارد و در عرب، کنایه از بزرگی و عزت است، مانند تعبیر "خراطيم القوم" که به معناى بزرگان قوم است.(7)
این تعبیر آوردن برای ذلیل نمودن و تحقیر کردن است. برخی گفته اند این آیه مربوط به "ولید بن مغیره" است که در جنگ بدر، زخمی بر بینی او وارد شد.(8)
برخی گفته اند این علامت گذاری در دنیا است، ذلتى نشاندار به طورى كه هر كس او را ببيند با آن علامت او را بشناسد(9)؛ برخی گفته اند مربوط به رجعت است، و همان طور که حیوان را بر بینی اش علامت می زنند، چنین افرادی نیز این گونه هستند(10)؛ برخی آن را مربوط به قیامت دانسته اند. بزودى در روز قيامت داغى بر دماغ و بينى او خواهيم گذارد كه چهره اش زشت شده، و هر كس او را ببيند خواهد شناخت كه از اهل آتش است، و البته داغ را مخصوص ذكر بينى كرد براى اين كه انسان به چهره اش شناخته مي شود.(11)
لذا این تعبیری است برای خوار و ذلیل کردن و تحقیر نمودن؛ و این با بی ادبی فرق دارد. به بیان دیگر؛ تعبیر به «خرطوم» برای طعنه و تحقیر است ولی هر تحقیری که لزوما بی ادبی نیست. چنین کسانی خود را مستحق تحقیر نموده است لذا این بی ادبی نیست. مثلا تکبر خوب نیست ولی در برابر متکبر، تکبر داشتن صحیح است.
بنابر این؛ تعبیر به خرطوم، تحقیر کردن است ولی بی ادبی نیست. بین این دو تفاوت وجود دارد. به کسی بگویند بینی اش مثل خرطوم است، بله او را تحقیر کرده اند، ولی همه جا که بی ادبی محسوب نمی شود.
هر واژه ای را باید با فرهنگ و فضای همان محیط، ترجمه کرد. این طبیعی و عادی است. خودمان در عرف جامعه مان می بینیم گفتاری در یک شهر و یک عرف، بی ادبی و چه بسا فحش محسوب می شود، ولی همان عبارت در عرف و یا شهری دیگر، این گونه نیست.
لذا قضاوت در باره بی ادبی و توهین بودن لفظی، باید با توجه به فرهنگ و فضای همان جامعه باشد و نمی توان برای هر فضا و هر فرهنگی، یک حکم ثابت و واحد صادر نمود. و این تعابیر قرآن، متناسب با فرهنگ آن زمان، برای تحقیر بوده ولی بی ادبی محسوب نمی شده است.
__________
- قلم، 13.
- تفسير نمونه، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 24، ص 386.
- تفسير نور الثقلين، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 5، ص 394.
- جامع البيان في تفسير القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 29، ص 18.
- أنوار التنزيل و أسرار التأويل، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 5، ص 234؛ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 13، ص 382.
- قلم، 16.
- ر.ک: مجمع البحرين، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 6، ص 56؛ المفردات في غريب القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ص 279؛ قاموس قرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 2، ص 237.
- أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج 5، ص 234.
- ترجمه الميزان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 19، ص 623.
- تفسير القمي، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 2، ص 381.
- مجمع البيان في تفسير القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 10، ص 503.