جمع بندی چرا پیروان آخرین دین خدا در اقلیت هستند؟
تبهای اولیه
با سلام و عرض ادب خدمت شما برادر گرامی
پاسخ به این پرسش در چند نکته ارائه می شود:
الف: اکثریت، نشانه حقانيت و اقليت نشانه خلاف آن نيست، در طول تبليغ پيامبران، از زمان حضرت نوح(علیه السلام) تا عصر حضرت خاتم(صلی الله علیه و آله) مؤمنان در اقليّت بودند. قرآن آنگاه كه مبارزات پيگير انبيا را ياد ميكند، پيوسته تذكر ميدهد: گروندگان و مؤمنان به آنان بسيار اندك بودند. درباره نوح كه نهصد و پنجاه سال به تبليغ پرداخت، ميفرمايد: «وَما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قليل».[هود/40] «جز اندكي به همراه او ايمان نياوردند».
در آيه ديگر ميفرمايد: «وَقَليلٌ مِنْ عِبادي الشَّكُور».[سبأ/13] «اندكي از بندگان من سپاسگزارند».
در آیه دیگر خداوند به پيامبر يادآور ميشود: «وَما أَكْثَرُ النّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤمِنين».[يوسف/103]
«هر چند بكوشي، اكثريت مردم ايمان نميآورند».
دلیل این نکته را خود حضرت عالی رد گزینه شماره 2 مطرح فرمودید بیان دیگر این پاسخ این است که اشکال در این نیست که چرا دین حق پیرو کمی دارد، اشکال در این است که چرا اساسا حق طالب کمی دارد! انس با مادیات و غوطه ور شدن در دنیا و امور مادی، این فطرت حق جو را محجوب و پوشیده می سازد و آینه حق نمای فطرت را با گرد و غبار غفلت و عصیان و گناه، تیره و تار می کند.
ب: اصولاً بايد توجه كرد كه شيعه به عنوان اپوزيسيون و مخالف نظام حاكم شناخته ميشد و نظامهاي سياسي براي سركوب بلكه ريشهكن كردن آنها، به آنان لقب «روافض» داده بودند. به عنوان نمونه، سلطان محمود غزنوي پس از تسلط بر شرق خراسان، به ريشه كن كردن دو گروه، يكي شيعه و ديگري معتزله همت گمارد، چندان كه آثار علمي و كتابخانههاي آنان را از بين برد تا اثري از تشيع و معتزله باقي نماند. او پيوسته اهل حديث و كراميه را تقويت ميكرد، و شيعه و معتزله را دشمن اصلي خود ميدانست.[ يكي از مردم خراسان موسوم به عبداللّه بن كرام به زهد ريايي و حيله و تزوير،جمعي كثير را تابع مذهب خود گردانيد كه از جمله اتباع او يكي سلطان محمود بود كه بلاي عظيمي براي شيعه و اهل كلام شد (يادداشتهاي قزويني، حواشي، ج7، ص 60) به نقل از لغتنامه دهخدا.]
صلاح الدين ايوبي، پس از خيانت به فاطميان، تصميم بر قتل عام شيعه گرفت و گروه بيشماري از آنان را كشت.[ اعيان الشيعه، ج3، ص 30، مظفر، تاريخ الشيعه، ص 192]
در دوران حكومت عثماني، در زمان سلطان سليم به خاطر فتواي يك فقيه حنفي به نام نوح، 40000 شيعه در تركيه فعلي سر بريده شدند.[ البلاد العربيه والدولة العثمانيه، حصري، ص 40، چاپ :36م; اعيان الشيعة، ج1، ص30ـ 13 (او به جاي 40000، عدد 70000 را آورده است; شرف الدين عاملي، الفصول المهمه، ص 140، چاپ نجف]
در دوران حكومت جزّار در لبنان، در جبل عامل حمام خون به راه افتاد و نسلكشي شيعه صورت گرفت، به گونهاي كه كتابهاي آنان مدتها به جاي هيزم در تنور نانوايان ميسوخت.[ دائرة المعارف اللبنانيه، فؤاد البستاني، در شرح حال ابراهيم يحيي]
با توجه به اين كشتارهاي دستهجمعي، بقاي شيعه در جهان، آن هم با يك فرهنگ قوي و جامع و داشتن علما و دانشمندان مبرز در تمام رشتههاي اسلامي و علمي، يكي از معجزات الهي است كه در پرتو عنايتش، مظهر اسلام راستين بدون تحريف تا قرن پانزدهم به جاي مانده و خوشبختانه روز به روز نور آن، راه گروه بيشتري از انسانها را روشن نموده و پردههاي جهل و تعصب را از چهره تاريخ كنار ميزند. (به نقل از سایت آیت الله سبحانی)
سلام
تشکر میکنم .
آیا نتیجه ای که میگیرم درست است ؟
اول اینکه چرا اقلیت نتوانسته تفکر خود را به اکثریت تفهیم کند سرکوب شیعه از سوی حاکمان جور بوده . چرا که اگر چنین نبود عظمت تفکر تشیع میتوانست وضع را تغییر دهد .
دوم تحریف کتب آسمانی که اکثریت در دست داشتند .
و پیامهای قرآن که فرمودید حقیقتی پنهان در همین مقوله هاست .
جزاک الله .
پرسش:
چرا پیروان آخرین دین خدا در اقلیت هستند ؟
پاسخ:
پاسخ به این پرسش در چند نکته ارائه می شود:
الف: اکثریت، نشانه حقانيت و اقليت نشانه خلاف آن نيست، در طول تبليغ پيامبران، از زمان حضرت نوح (علیه السلام) تا عصر حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله) مؤمنان در اقليّت بودند. قرآن آنگاه كه مبارزات پی گير انبيا را ياد می كند، پيوسته تذكر می دهد: گروندگان و مؤمنان به آنان بسيار اندك بودند. درباره نوح كه نهصد و پنجاه سال به تبليغ پرداخت، می فرمايد: «وَما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قليل»؛ جز اندكي به همراه او ايمان نياوردند.(1)
در آيه ديگر می فرمايد: «وَقَليلٌ مِنْ عِبادي الشَّكُور»؛ اندكي از بندگان من سپاسگزارند.(2)
در آیه دیگر خداوند به پيامبر يادآور می شود: «وَما أَكْثَرُ النّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤمِنين»؛ هر چند بكوشي، اكثريت مردم ايمان نميآورند.(3)
بیان دیگر این پاسخ این است که اشکال در این نیست که چرا دین حق پیرو کمی دارد، اشکال در این است که چرا اساسا حق طالب کمی دارد! انس با مادیات و غوطه ور شدن در دنیا و امور مادی، این فطرت حق جو را محجوب و پوشیده می سازد و آینه حق نمای فطرت را با گرد و غبار غفلت و عصیان و گناه، تیره و تار می کند.
ب: اصولاً بايد توجه كرد كه شيعه به عنوان اپوزيسيون و مخالف نظام حاكم شناخته می شد و نظامهای سياسی برای سركوب بلكه ريشهكن كردن آن ها، به آنان لقب «روافض» داده بودند. به عنوان نمونه، سلطان محمود غزنوی پس از تسلط بر شرق خراسان، به ريشه كن كردن دو گروه، يكی شيعه و ديگری معتزله همت گمارد، چندان كه آثار علمی و كتابخانههای آنان را از بين برد تا اثری از تشيع و معتزله باقی نماند. او پيوسته اهل حديث و كراميه را تقويت ميكرد، و شيعه و معتزله را دشمن اصلي خود می دانست.[ يكي از مردم خراسان موسوم به عبداللّه بن كرام به زهد ريايی و حيله و تزوير،جمعی كثير را تابع مذهب خود گردانيد كه از جمله اتباع او يكی سلطان محمود بود كه بلای عظيمي براي شيعه و اهل كلام شد.(4)
صلاح الدين ايوبي، پس از خيانت به فاطميان، تصميم بر قتل عام شيعه گرفت و گروه بی شماري از آنان را كشت.(5)
در دوران حكومت عثماني، در زمان سلطان سليم به خاطر فتوای يك فقيه حنفی به نام نوح، 40000 شيعه در تركيه فعلی سر بريده شدند.(6)، (او به جاي 40000، عدد 70000 را آورده است).(7)
در دوران حكومت جزّار در لبنان، در جبل عامل حمام خون به راه افتاد و نسلكشی شيعه صورت گرفت، به گونهاي كه كتابهای آنان مدتها به جاي هيزم در تنور نانوايان می سوخت.(8)
با توجه به اين كشتارهای دستهجمعی، بقای شيعه در جهان، آن هم با يك فرهنگ قوی و جامع و داشتن علما و دانشمندان مبرز در تمام رشتههای اسلامی و علمی، يكی از معجزات الهی است كه در پرتو عنايتش، مظهر اسلام راستين بدون تحريف تا قرن پانزدهم به جای مانده و خوشبختانه روز به روز نور آن، راه گروه بيشتری از انسانها را روشن نموده و پردههای جهل و تعصب را از چهره تاريخ كنار می زند.(9)
_________
(1) هود/ 40.
(2) سبأ/ 13.
(3) يوسف/ 103.
(4) يادداشتهاي قزويني، حواشي، ج7، ص 60) به نقل از لغتنامه دهخدا.
(5) اعيان الشيعه، ج3، ص 30، مظفر، تاريخ الشيعه، ص 192.
(6) البلاد العربيه والدولة العثمانيه، حصري، ص 40، چاپ :36م; اعيان الشيعة، ج1، ص30ـ 13.
(7) شرف الدين عاملي، الفصول المهمه، ص 140، چاپ نجف.
(8) دائرة المعارف اللبنانيه، فؤاد البستاني، در شرح حال ابراهيم يحيي.
(9) به نقل از سایت آیت الله سبحانی.