انحراف مسیحیت
تبهای اولیه
دنیای مسیحیت.
مسیحیان امروز واقعا مسیحیان عیسوی هستند؟ یا مسیحیان پولسی
طبق تاریخ مسیحیت عیسی مسیح هیچ گونه مبارزه ای بر علیه یهودیان نداشته و و در مناسک و مراسم یهودیان در کنیسه شرکت کرده و طبق اناجیل فرمودند که من نیامدم که یک نقطه از تورات کم یا زیاد کنم.
فقط جنبه اخلاق را در ایین یهودیان کمرنگ دیده و تمام تلاش او برای تقویت اخلاق در ایین یهودیت بوده.
بر اساس این تمام مناسک و اعمال و احکام یهودیان از دید مسیح مورد قبول بوده و انهارا تایید میکردند.
اما امروزه مسیحیان سراسر جهان از کاتولیک و پروتستان و ارتدوکس همه و همه هیچ گونه از این اعمال و مناسک یهودیان را نه تنها که انجام نمیدهند بلکه هیچ پذیرشی نسبت به این اعمال هم نداشته و ندارند.
مراسم و مناسک مسیحیان در مراسم عشای ربانی(نان و شراب)عصر جمعه ها در کلیسا وخواندن مزامیر داوود خلاصه میشود.
حال باید دید که چگونه و از ناحیه چه کسی این انحراف به وجود امده.؟؟؟
تا اینکه امروزه حدود دو میلیارد جمعیت مسیحی طبق ایین و مسلک عیسی عبادت نمیکنند والبته در تضاد با شخصیت و رهنمودها واصول خود عیسی مسیح هستند.
در فراز بعدی علل این موضوع را مورد کاوش قرار خواهیم داد.
نقش يهود در انحراف مسيحيت
كتابهاي باقيمانده چون انجيل پترس و انجيل برنابا و ... مورد قبول مسيحيان و بهخصوص واتيكان نيست. اين شخص بعدها به پولس يا پل مقدس تغيير نام پيدا كرد. برنابا در ابتداي كتاب انجيل خود مينويسد: «آنها كه مسيح را پسر خدا ميدانند* و آنها كه ختنه را ترك كردند در صورتيكه خداوند به آن امر كرده است*و آنها كه هر گوشت ناپاكي را تجويز ميكنند* آنان كه گمراه شده در شماره آنها نيز پولس كه سخن نميگويم از او مگر به افسوس* او باعث شد تا به سبب او مينگارم آن حقي را كه ديدهام و شنيدهام در اثناء معاشرت خودم با يسوع تا اينكه خلاص شويد و گمراه نكند شما را شيطان كه هلاك شويد در جزاي خدا ....»
حقيقت آن است كه اهل تورات در پيامبركُشي يد طولايي داشتند. آنها در برابر برخي پيامبران قوم خود چون عيسي(ع) نتوانتسند از مكانيزم ترور استفاده كنند، لذا به ياري روميان شتافتند تا آنها همانطور كه يحياي نبي(ع) را به شهادت رسانده بودند، مسيح(ع) را نيز به شهادت برسانند كه به امر خداوند كريم امر مشتبه شد و آنها همان حواري خائن مسيح را كه به امر خدا در صورت و سيما شبيه مسيح(ع) شده بود را گرفته و به صليب كشيدند.
پس آنها در امر ترور جسمي عيسي(ع) موفق نشدند، اما شرايط را براي تحريف دين و شريعت عيسي(ع) هموار ديدند، چون زندگي روحاني و نحوه تولد و عروج آسماني ايشان سبب شده بود تا عدهاي گمراه در همان ساعات اوليه به ادعاي خدايي مسيح اعتقاد و ايمان آورند. اينگونه بود كه شوراي روحانيت و سري يهود با افكار و ايدههاي شمعون يهودي يا همان پل قديس مخالفتي نميكردند، چون او از خودشان بود. وضع به گونهاي شد كه آرا و افكار تثليث بر حكومت روم هم غلبه كرد و علنا امپراطوري روم جزو قلمرو مسيحيان شده بود، البته در مورد پيامبركشي يهود قرآن كريم ميفرمايد: « ... بگو اگر ايمان داريد پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين به قتل ميرسانديد.»
همچنين ثابت ميكند كه يهود به ميل خود كلمات خدا را جابجا ميكرد تا از كتاب خدا آنگونه كه ميل خود است استفاده كند: « پس واي بر آنها كه نوشتهاي به دست خود مينويسند ميگويند: اين از طرف خداست تا آنرا به بهاي كمي بفروشند، پس واي بر آنها از آنچه از اين راه به دست ميآوردند.»
از اين دست آيات بسيار است، اما مولوي به زيبايي اين دخل و تصرف يهود در دين مسيح را بيان ميكند كه مطالعه آن خالي از لطف نيست:
قوم عيسي را بد اندر دار و گير/ حاكمانشان ده امير و دو امير* هر فريقي مر اميريي را تبع/ بنده گشته مير خود را از طمع*اين ده و اين دو امير و قومشان/ گشته بنده آن وزير بد نشان* اعتماد جمله بر گفتار او/ اقتداي جمله بر رفتار او* پيش او در وقت و ساعت هر امير/ جان بدادي گر بدو گفتي بمير* ساخت طوماري به نام هر يكي/ نقش هر طومار ديگر مسلكي* حكمهاي هر يكي نوعي دگر/ اين خلاف آن، ز پايان تا بسر* در يكي راه رياضت را و جوع/ ركن توبه كرده و شرط رجوع* در يكي گفته: رياضت سود نيست/ اندرين ره مخلصي جز جود نيست*در يكي گفته: كه جوع و جود تو/ شرك باشد از تو، با معبود تو*جز توكل، جز كه تسليم تمام/ در غم و راحت همه مكرست و دام ... .
در ادامه در خلق وخوي آن مرد شيادي كه دين عيسي(ع) را تخريب كرد ميسرايد: او ز يكرنگي عيسي بو نداشت/ وز مزاج خم عيسي خو نداشت. 8 بنابراين پولس در دين مسيحيت تلاشهاي فراواني كرد تا اين دين از رنگ و بوي الهي دور شود كه بعدها چنان شد كه بالغ بر 60 فرقه و مذهب در دين مسيح بهوجود آمد و دهها انجيل به نگارش درآمد كه شوراي انطاكيه تنها چهار انجيل متي، لوقا، مرقس و يوحنا را به رسميت شناخت.
متأسفانه در تمامي اين انحرافات هم دست يهود به چشم ميخورد، البته علما و زاهدان يهودي عيسي(ع) را ميشناختند و براساس وعدههاي تورات با او آشنا بودند و در دل مؤمن به او بودند، ولي از ترس تقيه ميكردند. چنانكه تاريخ هم گواه اين مطلب است، ولي با تغييرات گسترده و انحرافات دين مسيح علماي يهود از انجيل فاصله گرفته و آنرا كتابي صددرصد شركآميز دانسته و ميدانند.
لازم به ذكر است كه علماي اوليه قوم يهود كه قلبا به مسيح معتقد بودند جرأت ابراز عقيده نداشتند، چون توسط قشري گراهاي تندروي مذهبي قوم به شدت توبيخ و رانده ميشدند. اينگونه بود كه عيسا مسيح(ع) به مظلوميت تمام حتي از طرف دوستداران و معتقدانش مورد حمايت قرار نگرفت و از طرفي ديگر بسياري از حواريون مسيح يا كشته شدند و يا با طرز تفكر آئين پولسي دچار تغيير شدند و بر عيسي(ع) ظلم كردند، چون فكر ميكردند الوهيت مسيح(ع) به واقعيت نزديكتر است. تاريخ از چهره خفته يهود در پس تغييرات گسترده دين و آئين مسيحيت پرده بر ميدارد و اين امري مسلم و قابل قبول است چنانكه قرآن هم به صراحت، دخل و تصرف يهود در كتاب خدا را در آيات مختلف بيان ميكند.
با سلام
گاهی اوقات انسان موضوعات عجیب وغریبی میبیند ومیشنود و در علت آن می ماند ، به نوشته های زیر بنگرید :
خدای متعال در تورات میفرماید :
ای یهوه ای خدای اسراییل خدایی مثل تو نه بالا در آسمان ونه پایین در زمین هست.(تورات اول پادشاهان)
وحضرت عیسی علیه السلام میفرماید که در کتاب آسمانی آمده که انسان باید فقط وفقط خدا را بپرستد. لوقا4-8
ودرمرقس12-32آمده که آن عالم در جواب عیسی گفت که :استاد کاملا درست فرمودید فقط یک خدا وجود دارد وغیر از او خدای دیگری نیست ودر ارميا 23-24 میفرماید که من خدایی هستم که در همه جا حاضرم ودر یک جا نیستم
اي اسرائيل بشنو، يَهُوَه، خداي* ما، يَهُوَه واحد است.(تثنیه 4:6)
خداوند پادشاه اسرائيل و يهوه صبايوت كه ولّي ايشان است چنين ميگويد: من اوّل هستم و من آخر هستم و غير از من خدايي نيست. (اشعیا 6:44)
واز همه جالبتر حضرت عیسی علیه السلام بصراحت میفرماید که برروی کره زمین به هیچکس پدر نگویید چون شما یک پدر آسمانی دارید وآن خداست .متي 23-9و10
همچنین :
مرقس 3-28 حضرت عیسی (ع) میگوید که عین حقیقت را به شما میگویم که انسان هر گناهی که بکند قابل بخشش است حتی اگر کفر به من باشد اما اگر کسی به روح القدس کفر بگوید خداوند هرگز اورا نخواهد بخشید وگناه این امر تا ابد بدوش او خواهد ماند .
هیچکس را بر روی زمین پدر نگوئید چون شما یک پدرآسمانی دارید که خداست .متي 23-10
همچنین عیسی فرمود چرا مرا نیکو میگویی ؟ فقط خداست که واقعا نیکوست . مرقس10-18
که در این آیه حضرت عیسی (ع) خود را قابل مقایسه با روح القدس هم نمیداند تا چه برسد به عینیت با او .
ودر خروج 15-2 پس از غرق شدن فرعون موسی وبنی اسرائیل خواندند : خداوند قوت وتسبیح من است ...این خدای من است اورا تمجید میکنم...کسیت مانند تو جلیل در قدوسیت ...خداوند سلطنت خواهد کرد تا ابدالآباد .
اول تيموتاؤس 6-16 :احدي از انسانها اورا نديده و نميتواند ديد .
اول قرنتيان 12-3 ، احدي را بجز روح القدس عيسي خدا نتوان گفت
و قرنتيان 12-11 كه در همه چيز همان يك روح خدا جاريست .
در تورات سفر پيدايش 6-1 نيز از كلمه پسران خدا استفاده شده وهمچنين هوشع 1-10 :شما بني اسرائيل پسران خداي زنده هستيد !
همچنين در ملاكي 2-10 : آيا همه ما از يك پدر آفر يده نشده ايم ؟
دوم قرنتيان 6-18 خدافرمود : شما را پدر خواهم بود و شماپسران ودختران من خواهيد بود
ودر غلاطيان 3-26 : همگي شمابواسطه ايمان در مسيح پسران خدا هستيد
غلاطيان 3-7 : مومنين فرزندان ابراهيم هستند .
اول تيموتاؤس 1-17 : باري پادشاه سرمدي وباقي نا ديده را خداي حكيم وحيد را اكرام و جلال تا ابد الآباد باد آمين .
چگونه با وجود این مطالب صریح وروشن در مورد توحید خدای سبحان در تورات وانجیل میگویند عیسی (ع) پسر خداست یا خداست و.....!!!!!!!!!!!؟؟؟
ریشۀ انحرافات
[]