جمع بندی آیا خدا خواست ما کافر بشیم؟
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم....سلام...در قران داریم کافران در خطاب به پیامبر می گویند ایا گرسنه ها را سیر کنیم که اگه خدا می خواست خودش سیر می کرد/// در اینجا کافر داره از زیر بار مسئولیت امتحان بندگی و کمک به همنوع در میره درست اما در جایی دیگر قران می فرماید اگر خدا می خواست تمام خلایق را بجبر مسلمان و مومن می کرد...خب سوال اینجاست چرا نخواست/ و سوالی در روی دیگر متن ...یعنی خدا خواست ما کافر بشیم
سؤال:
آیا خدا خواست ما کافر شویم؟
پاسخ:
پرسش شما در واقع این است که چرا خدای متعال همه را به زور و جبر، مسلمان و مؤمن نکرده؟
این امکان برای خدای متعال وجود داشته و دارد که همه را به زور تکوینی مطیع خود نماید: «...فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعينَ» (1) «...و اگر او بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدايت مىكند»
حیوانات غریزی اعمال روزانه شان را انجام میدهند و بدون هیچگونه انتخاب و اختیار و آزادی(به معنای واقعی و به گستردگی که در انسان وجود دارد)، شب و روزشان را سپری میکنند و چند صباحی در دایره غرایزشان فعالیتی میکنند و تمتعی میبرند و سرانجام هم از دنیا میروند.
خدای متعال درباره انسان (این شاهکار خلقت که خود خدا هم دربارهاش آفرین گفت (2) به حکمت والای خود، نخواست که مثل حیوانات چند صباحی فقط برای تامین غرایزش بدود و در مرغزار دنیا بچرد و چند بچه بزاید و سر آخر هم هیچ! نیز نخواست همانند فرشتگان در ابتدا، در رتبهای والا خلق شود و تمام! موجودی ساخت از جنس خاک، اما با دلی آسمانی! روحی در او دمید و شوری در جانش پدید آورد!
«...وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي...» (3)
«...و از روح خود در آن دميدم...»
به او گفت: بیا بالا! پرواز کن!
همان نهاد الهی، آتشی در جان آدم پدید آورد و شوری در دل او ایجاد کرد و او را مهیای پرواز نمود:
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذرهای بودم و مهر تو مرا بالا برد
فرمود تا دلت بخواهد برای صعود به تو جا دادهام، آن قدر که فرشتگان، بالهایشان را زیر پایت پهن کنند و دورت بگردند!
«فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ» (4)
«هنگامى كه آن را نظام بخشيدم و از روح خود در آن دميدم، براى او به سجده افتيد»
از آن سو هم هشدار داد که این راه چاه دارد، چاله دارد، دردسر دارد! چاهها و چالههایی پیش رو داری که اگر در آن سقوط کنی، از حیوان هم پستتر و بدتر خواهی شد:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويم
ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلينَ
إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» (5)
«ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم
سپس او را به پايين ترين مرحله بازگردانديم
مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند كه براى آنها پاداشى تمام نشدنى است»
و برای اینکه این مرغ باغ ملکوت، این سفر طولانی را به درستی طی کند و به کمال انسانی و قرب الهی نایل گردد، او را به انواع ابزارهای شناخت و آگاهی و اختیار مجهز نمود:
«إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيراً
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (6)
«ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم، و او را مىآزماييم (بدين جهت) او را شنوا و بينا قرار داديم ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس»
و راهنمایان و کمکهای بسیار، هم در دورن جانش، و هم در بیرون، برایش فراهم نمود تا دستش را بگیرند و او را بالا ببرند:
مرحوم کلینی از امام كاظم (علیه السلام) نقل میکند كه فرمود: «ان للَّه على الناس حجتين حجة ظاهرة و حجة باطنة فاما الظاهرة فالرسل و الانبياء و الأئمة و اما الباطنة فالعقول» (خداوند بر مردم دو حجت دارد: حجت آشكار و حجت پنهان؛ حجت آشكار، رسولان و انبياء و امامانند، و حجت پنهان، عقول و افكار هستند. (7)
آری، حکمت الهی ایجاب که این موجود خاکی، دلی رحمانی پیدا کند و با استفاده از ابزار شناخت حق و باطل، راه را از بیراهه تشخیص دهد و استعدادهای درونش را با تحمل رنج این راه، یکی یکی شکوفا نماید و با گذر از شاهراه عبودیت و فراغت از این آزمون بزرگ، به سر منزل مقصود و کمال و سعادت نهایی برسد.
منابع:
1. انعام: 6 /149.
2. «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»(مؤمنون: 23 /14). سپس نطفه را بصورت علقه [خون بسته]، و علقه را بصورت مضغه [چيزى شبيه گوشت جويده شده]، و مضغه را بصورت استخوانهايى در آورديم و بر استخوانها گوشت پوشانديم سپس آن را آفرينش تازهاى داديم پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است!
3. ص: 38 /72.
4. همان.
5. تین: 95/ 4 ـ 6.
6. انسان: 76/ 2 ـ 3.
7. مکارم، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، ج 6، ص 25.