صلح و آشتی
تبهای اولیه
تلاش برای اصلاح روابط مسلمانان به بیان های مختلف سفارش و ستایش شده است. ما برخی از این سفارش ها و ستایش ها را نام می بریم.
1- اصلاح، واجب شرعی
قرآن کریم در سه آیه مسلمانان را مخاطب ساخته و تلاش برای اصلاح روابط را به عنوان تکلیفی واجب بر عهده ایشان نهاده است. می فرماید: از خدا پروا کنید و روابط بین خود را به سامان آورید.[1]
و می فرماید: همانا اهل ایمان برادرند، پس برادرانتان را آشتی دهید.[2]
در این آیه کریمه به جا ی آنکه بفرمایدبین دو برادر آشتی دهید فرمود بین دو برادرتان آشتی دهید به کارگیری این اسلوب لطیف باعث شده که جمله «اصلحوا بین اخویکم» در عین اختصار و کوتاهی لفظ معنی بلند و عمیقی را افاده کند، چون مستفاد از این جمله این است که دو طرف منازعه چون با هم برادرند سزاوار است دست از جنگ بردارند و با هم آشتی کنند و چون هر دو برادران شما هستند بر شما لازم است برای صلح و سازش آنها تلاش و کوشش کنید همان طور که در داخل خانواده خود برای آشتی دو برادر نسبی و خونی خود تلاش می کنید.[3]
و می فرماید: اگر دو گروه از مومنین با هم جنگیدند ، آنها را آشتی دهید.[4]
چنان که ملاحظه می شود در این آیه سه آیه به طور یکسان با صیغه امر که طبق قواعد اصولی ظهور در وجوب دارد به مسلمانان فرمان اصلاح داده شده است بنابراین حتی با صرف نظر کردن از سایر ادله می توان گفت تلاش برای اصلاح بین مسلمانان از نظر شرع مقدس تکلیفی واجب است.
2- اهمیت تکلیف
این تکلیف الهی چنان محکم و مبرم و حائز اهمیت است که انسان حق دارد و بلکه مکلف است برای انجام آن دروغ بگوید و اگر تشخیص دهد که گفتن یک سخن راست صلح و آشتی را با مشکل مواجه می کند گفتن آن جمله راست بر او حرام می شود ، برای نمونه اگر یکی از طرفین منازعه درباره طرف دیگر سخنی درشت بگوید نقل آن سخن برای طرف دیگر حرام و اظهار ضد آن واجب می شود.
پی نوشت:
[1].انفال، 1
[2].حجرات، 10
[3].المیزان، ج18، ص315
[4].حجرات، 9
اعتبار اجتماعی یک انسان به عوامل زیادی از جمله سن، طبقه اجتماعی و میزان تحصیلات بسته است. روشن است که در اختلاف بین دو پیرمرد یک نوجوان نمی تواند میانجیگری کند و یک عامی تحصیل نکرده برای وساطت بین دو عالم مناسب نیست مگر آنکه این نقیصه با عامل دیگری جبران شود
راهکارهای عمومی اصلاح:
از دیدگاه دین مقدس اسلام هیچ کس از راه کج به منزل نمی رسد و هیچ هدف صحیحی به وسیله ابزار و مقدمات نادرست دست یافتنی نیست امام علی علیه السلام به مردم کوفه می فرمود: ای مردم کوفه شما فکر می کنید من نمی دانم چه چیزی شما را به سامان می اورد، آری می دانم ولی خوش ندارم برای اصلاح شما خود را فاسد کنم.[1]
منظور حضرت از این سخن این است که شما را می توان با قوه قهریه و ستم به فرمان بری وا داشت تا کارتان اصلاح شود ولی ستم روا نیست و هر کس ستم کند خودش فاسد می شود.
هنگامی که امیرالمومنین علیه السلام به حکومت رسید بیت المال را به طور مساوی بین مسلمانان تقسیم می کرد و به عرب و عجم و بنده و مولا به یک اندازه می داد اشراف عرب و سران قبائل از این شیوه تقسیم ناراحت شدند و بسیاری از آنها به معاویه روی آوردند برخی از یاران حضرت پیشنهاد کردند که حضرت برای حفظ رجال سیاسی و اشراف عرب از این سیاست دست بردارد و بیت المال را با تبعیض تقسیم کند حضرت در جواب این پیشنهاد با تعجب می فرمایند: آیا شما به من می گویید با ستم یاور جمع کنم و پیروز شوم نه به خدا تا آنگاه که خورشید طلوع می کند و ستاره ای در آسمان می درخشد هرگز این کار را نمی کنم.[2]
امثال این مضمون به فراوانی از آن حضرت نقل شده است.[3]
پی نوشت:
[1].مفید، امالی، ص207
[2].وسائل الشیعه، ج15، ص 107
[3].برای نمونه ر. ک. شریف رضی، نهج البلاغه، عبده، 118/1
از این سخنان شریف بر می آید که برای سامان دادن به یک چیز نمی توان چیزهای دیگری را بی سامان کرد. نافرمانی از خداوند متعال در هر سطح و به هر صورت چه به صورت ترک واجب و چه به صورت ارتکاب حرام مصداق بارز فساد است.
بنابراین به بهانه میانجیگری نباید هیچ تکلیفی ترک شود مسلمان حق ندارد برای اصلاح بین دیگران یا اصلاح رابطه خود با دیگران از انجام واجبی صرف نظر کند یا به ارتکاب حرامی رضا دهد جلسه ای که به قصد اصلاح تشکیل می شود نباید چندان به طول انجامد که نماز را تحت الشعاع قرار دهد و گفت و گوهایی که صورت می گیرد نباید احترام و آبروی مسلمان را هدف قرار دهد برای اصلاح بین یک گروه نمی توان حقوق فرد یا گروه دیگری را پایمال کرد و پیگیری امر اصلاح نباید چنان فراگیر شود که انسان را از ادای حقوق واجب خانواده ، پدر ، مادرو فرزند خود غافل کند.
کسی که در صدد است رابطه بین خود و دیگران را اصلاح کند حق ندارد برای جلب نظر طرف مقابل خود غیبت یا خبرچینی کند یا رفتارهای نامشروع و غیر اخلاقی او را تایید کند. زن یا مردی که می خواهد رابطه خود با همسرش را اصلاح کند می تواند در محدوده شرع هر امتیازی به او بدهد و در بابر آن از خداوند متعال انتظار پاداش هم داشته باشد ولی بیرون ار چارچوب شریعت نمی تواند چیزی را بپذیرد.
خلاصه آنکه باید توجه داشت دستیابی به فضیلت اصلاح از راه حرام نه امکان پذیر است نه توجیه پذیر و حتی اگر بر حسب ظاهر از راه حرام توفیقی به دست آید در حقیقت برکت نخواهد داشت و خیری از آن بر نخواهد خاست.
راهکارهای اصلاح بین دیگران:
روایاتی که در زمینه اصلاح ذات البین به دست ما رسیده، حاصل یک توصیه و دو تجویز است. توصیه ای که در این زمینه وارد شده این است که انسان در صورت نیاز از مال خویش برای اصلاح بین دیگران هزینه کند و حتی اگر مالی در دست نداشت قرض بگیرد همراه این سفارش به مسلمانان رخصت داده شئه که از بیت المال برای اصلاح بین دیگران و برای ادای دین کسی که در این راه مقروض شده هزینه کنند همچنین به کسی که برای اصلاح قدم بر می دارد رخصت داده شده است برای اصلاح دروغ بگوید. ما این مباحث را تحت دو عنوان مطرح می کنیم.
هزینه مالی برای اصلاح
در کتب شیعه[1] و سنی[2] روایت شده است که قبیصة بن مخارق هلالی برای اصلاح ذات البین مالی قرض گرفت و چون از ادای قرض خود ناتوان شد خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده تقاضای کمک کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: چند روزی در مدینه بمان تا زکات بیاید و دینت را پرداخت کنیم. آنگاه فرمود: ای قبیصه جز در سه مورد حلال نیست که انسان از دیگران تقاضای کمک مالی کند صورت اول آنکه کسی برای اصلاح ذات البین دینی بگیرد.[3]
پی نوشت:
[1].میرزا حسن نوری، مستدرک الوسائل، ج7، ص 227 و ج13، ص437
[2].مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج3، ص97
[3].برای شرح این روایت، ر.ک. نووی ، شرح مسلم، ج7، ص133
در منابع شیعی از ابوحنیفه سایق الحاج روایت شده است:
من با یکی از خویشان سببی ام در مورد میراثی مشاجره می کردیم ، مفضل از آنجا رد شد مدتی ایستاد و حال ما را دید پس از آن گفت با من به خانه بیایید ما نیز به دنبال او رفتیم او با پرداخت چهارصد درهم ما را آشتی داد آنگاه گفت: بدانید که این مال از آن من نیست بلکه از آن امام صادق علیه السلام است او به من فرمان داده است که هر گاه ببینم دو نفر شیعه در مورد مال با هم نزاع می کنند از مال آن حضرت برای اصلاح ایشان هزینه کنم.[1]
علاوه بر این روایت از مفضل نقل شده که امام صادق علیه السلام فرمودند: هر گاه بین دو نفر از شیعیان ما نزاعی دیدی بهای آن را از مال من بپرداز.[2]
پی نوشت:
[1].کافی، ج2، ص209
[2].همان
دروغ برای اصلاح:
به طور طبیعی وقتی دو نفر با هم در حال نزاع و مشاجره اند سخنان درشت به هم می گویند سخنانی که آگاهی طرف مقابل آتش اختلاف را شعله ور می کند. کسی که قصد اصلاح دارد در صورتی که به راستگویی ملتزم باشد و سخنان و مواضع هر یک را به دیگری منتقل کند نه تنها به اصلاح موفق نمی شود بلکه ممکن است دامنه اختلاف را نیز توسعه دهد به همین دلیل شرع مقدس در این مورد راستگویی را تحریم و دروغ گفتن را تجویز و بلکه تکلیف کرده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: دروغ گفتن جز در سه جا شایسته نیست..... جایی که انسان برای اصلاح دو نفر تلاش می کند.[1]
امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که در صدد اصلاح دروغ می گوید ، دروغگو نیست.[2]
و می فرماید: میانجیگر دروغگو نیست.[3]
و می فرماید: دروغ جز در دو مورد نکوهیده است؛ برای دفع شر ستمکاران و برای اصلاح ذات البین.[4]
پی نوشت:
[1].مستدرک الوسائل، ج9، ص94
[2].کافی، ج2، ص210
[3].همان
[4].مستدرک الوسائل، ج9، ص96
استفاده از قوه قهریه:
در صورتی که یکی از طرفین اختلاف به حق خود قناعت نکند و بر طرف دیگر ستم روا دارد استفاده از قوه قهریه علیه او مجاز است. آیه کریمه حجرات در اصلاح بین طوایف به صراحت به مسلمانان رخصت داده است که با گروه سرکش بجنگد تا به حکم خدا راضی شود.
فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي حَتَّى تَفيءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا[1]؛ اگر یکی از دو گروه به دیگری ستم کرد با گروه ستمکار بجنگید تا به حکم خدا برگردد و اگر به حکم خدا برگشت آنها را عادلانه سازش دهید و عدالت را مراعات کنید.
در ذیل این راهکار توجه به دو نکته ضروری است.
نخست آنکه استفاده از قوه قهریه مخصوص شرایط ویژه ای است و به خصوص از شئون دولت اسلامی است در صورتی که هر فرد مسلمان به تشخیص خود به زور متوسل شود جامعه دچار هرج و مرج خواهد شد دیگر ایتکه تجویز این راهکار به معنی تجویز ظلم بر گروه سرکش نیست.
استفاده از قوه قهریه تا وقتی جایز است که یکی از طرفین حق را نپذیرفته است ولی در صورتی که حق را بپذیرد ادامه درگیری خود مصداق ستم و در خور مقابله است بنابراین در صورتی که تهدید و ارعاب ثمر بخش باشد نباید کار را به درگیری کشاند.
همچنین پس از قبول حق نباید ذره ای به نفع طرف دیگر حکم کرد ؛ فان فاءت فاصلحوا بینهما بالعدل، بنابراین همان طور که نباید حقوق طرف دیگر تضییع شود حقوق طرف سرکش نیز پس از توبه از ظلم و سرکشی باید به عدالت ادا شود.
پی نوشت:
[1].حجرات، 9
راهکارهای اصلاح بین خود و دیگری:
یکی از مصداق های اصلاح ذات البین این است که انسان رابطه خویش با دیگران را اصلاح کند و در صورتی که با کسی مشاجره، اختلاف و حتی کدورتی دارد برای رفع و اصلاح آن قدم بردارداین وظیفه در صورتی متوجه انسان می شود که خود در ایجاد مشکل و تیره کردن روابط تاثیر نداشته باشد و گرنه علاوه بر این تکلیف وظیفه جبران اشتباه نیز بر عهده او نهاده می شود. امام علی علیه السلام می فرماید: درست کن اگر تو تباه کرده ای.[1]
کسی که تصمیم می گیرد بین خود و دیگری را اصلاح کند دو راه مشخص پیش رو دارد نخست آنکه خود قدم بردارد و به سراغ طرف اختلافش برود و دیگر آنکه واسطه ای بفرستد ولی در هر صورت برای دستیابی به صلح و سازش باید اصولی را مراعات کند.
پی نوشت:
[1].عیون الحکم و المواعظ، ص78
اصلاح رابطه با خدا:
از آنجا که قلوب انسانها در تسخیر اراده خداست و تا او نخواهد به کسی رو نمی آورند کسی که در صدد اصلاح رابطه خویش با دیگران است پیش از هر چیز باید رابطه خود و خالقش را اصلاح کند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هر بنده ای ظاهری دارد و باطنی ، هر کس باطن خود را اصلاح کند خداوند ظاهرش را اصلاح می کند و هر کس باطن خود را خراب کند خداوند ظاهرش را نیز خراب می کند. هر کس شهرتی در آسمان دارد و شهرتی در زمین. اگر کسی شهرت آسمانی اش را نیکو کند خداوند همان شهرت را در زمین هم به او می دهد و اگر در آسمان به بدی مشهور شود در زمین نیز به بدی مشهور خواهد شد.[1]
امام علی علیه السلام می فرماید: کسی که رابطه خود را با خدا اصلاح کند خدا رابطه او با مردم را اصلاح می کند.[2]
بنابراین انسان پیش از هر اقدامی در جهت اصلاح رابطه با دیگران باید رابطه خود با خدایش را مرور کند تا اگر در این باره حقوق مولویت را زیر پا نهاده توبه کند و اگر به کسی ستمی کرده و حقی از بندگان خدا ضایع کرده که به تیرگی رابطه اش با آنها منجر شده پیش از اینکه سراغ ایشان رود از پروردگارش پوزش بخواهد که امر او را در مورد بندگانش ندیده گرفته و نافرمانی کرده است و اگر بدون خواست خود گرفتار اختلاف و مشاجره شده، از خدا بخواهد که به او توفیق حلم و قدرت صرف نظر کردن عنایت کند تا بتواند پیوند بریده شده را ترمیم کند و اختلافی را که صورت گرفته از میان بردارد.
پی نوشت:
[1].طوسی، امالی، ص458
[2].شریف رضی، نهج البلاغه، با شرح محمد عبده، 20/4
اصلاح عملی است الهی که شیطان را به سختی می آزارد چون طبع او متمایل به فساد و تباهی است و صلح و سازش و آرامش را بر نمی تابد.
به همین دلیل به سختی با اصلاح گران مقابله می کند و تا بتواند کارشکنی می کند ، در هر قدمی که شخص اصلاح گر به پیش می نهد با وسوسه ای نو مواجه می شود که باید ابطالش کند، هر اقدامی که او می کند شیطان با وسوسه و ابداع احتمالات دور از ذهن طرف مقابل را می رماند و میل به اصلاح را در او سرکوب می کند بنابراین باید پیش از حرکت از خداوند متعال در خواست کرد که انسان را د رمقابل شیطان پشتیبانی و او را در میدان فکر و عمل خلع سلاح کند.
تواضع:
کسی که در صدد اصلاح رابطه با دیگران است در هر صورت نیازمند تواضع است. بدون تواضع انسان برای اصلاح پیش قدم نمی شود نه خود حرکتی می کند و نه از کسی برای وساطت خواهش می کند.
به حکم تواضع است که انسان می تواند به اشتباه خود اعتراف کند ، از آن پوزش بخواهد بالاتر از آن می تواند گناه نکرده را به گردن گیرد و عذرخواهی و طلب بخشش کند.
بنابراین کسی که این توانایی ها را در خود سراغ ندارد و در نظر دارد با طرف اختلاف خود متکبرانه مواجه شود همان به که برای اصلاح پیش قدم نشود که چنین اقدامی اگر آتش فتنه را تندتر و عمق کینه را بیشتر نکند برای خاموش کردن این آتش موثر نیست.
صرف نظر(گذشت)
کسی که برای اصلاح پیش قدم می شود نیازمند قدرت بخشیدن و صرف نظر کردن است.
بدیهی است که نمی توان کسی را با یاد آوری گناهان و اشتباهاتش به آشتی کشاند و به سازش وا داشت هر چند که در حقیقت گناهکار و ظالم باشد.
بنابراین کسی که قدم پیش می گذارد به اقتضای پیش قدمی که سرچشمه گرفته از روحی بزرگتر است باید پیش از روبه رو شدن با طرف مقابل او را بخشیده باشد به طوری که هیچ اشتباه و تقصیری را به او یادآوری نکند و منتظر پوزش خواهی او نشود و حتی اگر لازم شد گناه او را به گردن گیرد و از او پوزش بخواهد.
قبول پوزش:
دانستیم که قدم پیش نهادن برای رفع کدورت و اختلاف از مصداق های اصلاح ذات البین است بنابراین این وظیفه بر عهده طرفین اختلاف به طور یکسان نهاده شده است. ولی اگر کسی نتوانست در این کار پسندیده پیش قدم شود حداقل وظیفه اوست که پوزش طرف مقابل را بپذیرد و پیشنهاد او را رد نکند چرا که یکی از حقوق مسلمان بر مسلمان بخشیدن اشتباه و قبول پوزش اوست.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: مسلمان بر مسلمان خویش سی حق دارد که از آنها پاک نمی شود مگر ادا کند یا بر او ببخشد، لغزش او را ببخشد، بر اشکش رحمت ارد ، عیبش را بپوشاند، اشتباهش را ندیده گیرد و عذرش را بپذیرد...[1]
و فرمود: اگر کسی از برادر مسلمانش پوزش بخواهد و او عذرش را نپذیرد خداوند گناه باجگیران را برای او می نویسد.[2]
و فرمود: هر کس گفت من کاری نکرده ام چه راست و چه دروغ، از او بپذیرید و هر کس عذر چنین کسی را نپذیرد شفاعتم شامل او نشود[3]
و فرمود: می خواهید لدترین افراد شما را معرفی کنم ؟ گفتند آری ای رسول خدا فرمود: آنان که از اشتباهات چشم نمی پوشند، معذرت را نمی پذیرند و لغزش ها را نمی بخشند.[4]
پی نوشت:
[1].وسائل الشیعه، ج12، ص212
[2].مستدرک الوسائل، ج9، ص56
[3].مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص 404
[4]..مستدرک الوسائل، ج9، ص 57
طبق روایتی که مرحوم مجلسی از تفسیر امام حسن عسگری علیه السلام نقل کرده: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس از آنکه درباره اهمیت روز اول شعبان تهدید کرده است که اگر کسی در این روز کار بدی کند و به هر صورتی سر از فرمان پروردگار عالم بپیچد به یکی از شاخه های درخت زقوم آویخته و آن شاخه او را به جهنم خواهد برد . می فرماید: اگر کسی گناهکاری از او پوزش بخواهد و او عذرش را نپذیرد و سپس در مقام تلافی به عقوبتی مساوی با گناهش اکتفا نکند و او را بیشتر مجازات کند به یکی از شاخه های درخت زقوم آویخته است.[1]
امام سجاد علیه السلام می فرماید: اگر کسی از طرف راست دشنامت داد آنگاه به طرف چپت آمد و عذر خواست از او بپذیر.[2]
امام صادق علیه السلام می فرماید: وقتی برادران مسلمانتان لغزشی می کنند و دچار اشتباهی می شوند برای آنها دنبال عذری بگردید و اگر هیچ عذری برای کارشان نیافتید فکر کنید که ایراداز شماست که همه عذرها را نمی شناسید.[3]
و می فرماید: اگر باخبر شدی برادرت چیزی گفته و چهل نفر شهادت دادند که آن را از او شنیده اند ولی خودش گفت من آن را نگفته ام از او بپذیر.[4]
در روایتی است که امام کاظم علیه السلام فرزندانش رلا جمع کرد و فرمود: فرزندانم برای شما وصیتی دارم که هر کس به آن عمل کند هرگز فرودست نخواهد شد اگر کسی آمد و در گوش راستتان سخنی ناپسند گفت ، سپس به طرف چپ آمد و در گوش چپ عذر خواست عذرش را بپذیرید.[5]
پی نوشت:
[1].بحارالانوار، ج73، ص357
[2].کافی، ج8، ص153
[3].مستدرک الوسائل، ص57
[4].همان، ج9، ص56
[5].بحارالانوار، ج68، ص425
از مجموعه روایاتی که گذشت چند مطلب به شرح ذیل استفاده می شود:
1- قبول معذرت واجب و عدم پذیرش عذر حرام است.
2-عدم قبول معذرت گناه کبیره است چون در کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به دو صورت درباره آن وعید و تهدید وارد شده است.
3-پذیرش عذر و صرف نظر کردن از اشتباه حق برادر مسلمان است به این معنی که اگر کسی عذر برادر مسلمانش را نپذیرد تنها خدا را نافرمانی نکرده است بلکه حق مسلمانی را نیز تباه کرده و مدیون اوست.
4- در وجوب پذیرش عذر نه تنها احراز راستگویی معذرت خواهنده معتبر نیست بلکه حتی با احراز دروغگویی او نیز پذیرش عذرش واجب است.
5- در مقام عذرخواهی نیاز به هیچ شاهد و سوگندی نیست و هیچ شهادتی علیه معذرت خواهنده معتبر نیست بلکه تنها ملاک معتبر ادعای خود اوست ، به طوری که اگر گفت کاری را نکرده یا سخنی را نگفته است حتی شهادت چهل نفر را بی اثر کند.
6- اگر کسی نتوانست برای خود عذری بیاورد در وهله بعد وظیفه ماست که برای او عذری بتراشیم.
نتیجه سخن اینکه اگر یکی از طرفین اختلاف به سراغ دیگری رفت و از او عذرخواهی کرد پذیرش عذر او و دست برداشتن از اختلاف بر او واجب می شود و اگر کوتاهی کند مرتکب گناه کبیره شده است.
این همه در صورتی است که پوزش خواهنده گناهکار باشد ولی در صورتی که او تقصیری نکرده و از سر بزرگواری و به نیت اصلاح ذات البین قدم پیش نهاده تکلیف طرف دیگر بسیار سنگین تر می شود در این صورت انسان باید از خالق خود که بر همه امور آشکار و نهان آگاه است حیا کند، و به استقبال برادرش برود و او را از عذرخواهی بی نیاز کند.
آثار و ثمرات:
در صورتی که مسلمانان به این تکلیف بزرگ ملتزم باشند و برای رفع اختلاف ها بین همدیگر تلاش کنند با دو دسته ثمرات مطلوب و گوارا مواجه می شوند: دسته اول ثمراتی که نصیب آشتی کنندگان می شود و دسته دیگر ثمراتی که میانجیگران و آشتی دهندگان به دست می آورند.
آثار اصلاح برای آشتی کنندگان:
ثمراتی که از اصلاح ذات البین نصیب آشتی کنندگان می شود بر دو دسته است. آثار فردی و آثار اجتماعی
آثار فردی اصلاح برای آشتی کنندگان:
برای آگاهی از ثمراتی که در پی آشتی نصیب آشتی کننده می شود پیشاپیش لازم است بدانیم اختلاف و دشمنی چه بهره ها و منافعی را از او سلب و چه زیان و خسارتی بر روح و جانش وارد می کند با توجه به زیان های دشمنی اصلاح برای آشتی کننده سه فایده عمده دارد که هر یک خود مشتمل بر آثار و فواید فراوانند.
1- آسودگی: قهر و دشمنی زندگی را برای انسان نا امن می کند در فضای دشمنی انسان همان طور که خود معمولا از آزار و اذیت دشمنان دریغ نمی کند در معرض آزار و اذیت دشمنان قرار دارد. امام صادق علیه السلام می فرمایند: کسی که تخم دشمنی بکارد محصولی جز دشمنی نمی چیند.[1]
ولی در فضای صلح و سازش و آشتی نه تنها از این خطرها در امان است بلکه می تواند به هنگام خطر به یاری دوستان خود امیدوار هم باشد.
در فضای دشمنی انسان همیشه از برملا شدن رازی یا معلوم شدن نقطه ضعفی و راه نفوذی که دشمن را جسور و شادمان کند در هراس است در حالیکه در صلح و اشتی چنین دغدغه ای ندارند. در مواجهه با دشمن همیشه این احتمال وجود دارد که او به یکی از اسرار ما واقف شود و یکی از معایب ما را بداند و آن را فاش کند ولی در زمان صلح و اشتی این خطر به مراتب کمتر است بنابراین یکی از فواید و ثمرات صلح و آشتی برای آشتی کنندگان زندگی آسوده و بی دغدغه و دور از تهدید و خطر است.
2- رهایی از رذایل:
به تصریح علمای اخلاق دشمنی و عداوت انسان را به آزار و اذیت طرف مقابل می خواند چرا که وجود دشمن بر قلب او سنگینی می کند به طوری که می خواهد از هر راهی به او زیان برساند به همین دلیل علیه او دروغ می گوید و غیبت می کند، به او تهمت می زند اسرارش را فاش می کند، عیب هایش را جار می زند ، پرده آبرویش را می برد ، چون گرفتار مصیبتش بیند شادکامی می کند ، او را به ریشخند و استهزا می گیرد ، در مجالس از او روی می گرداند و هنگامی که لغزش و اشتباهی از او برملا شود و آبرویش در خطر قرار گیرد ، خوشحال می شود حاضر می شود حقوقش را پایمال کند،
اگر از او وا می ستانده پس ندهد، اگر خویشاوند است با او قطع رحم کند، اگر همسایه است از حقوق همسایگی اش محرومش کند و... اینها برخی از رذایل و محرماتی است که انسان را در فضای دشمنی تهدید می کنند و حتی اگر کسی در برابر هجوم این همه رذیلت مقاومت کند و مرتکب هیچ یک نشود، سنگینی وجود دشمن را نمی تواند علاج کند و همین بیماری به ظاهر کوچک انسان را از تلاش برای کمال و قرب خدا باز می دارد.[1]
هنگامی که انسان اختلاف خود را با کسی حل می کند به یک باره احساسش نسبت به او تغییر می کند و پس از آن به آزار و اذیت او میلی ندارد و از خطر تمامی رذایل و محرماتی که نام بردیم رهایی می یابد.
پی توشت:
[1].جامع السعادات، ج1، ص311
3-کسب فضایل:
در فضای عداوت و دشمنی انسان فضایل و کمالات فراوانی را از دست می دهد. معاشرت ، هم نشینی و موانست با دیگران میدان فراخی است برای عمل به توصیه های اخلاقی دین مثل لبخند زدن به روی دیگران، شادکردن اهل ایمان، یاری به نیازمندان و رفع حوائج مسلمانان، عیادت بیماران، تشییع جنازه مومنانف مهمانی دادن و اجابت دعوت، ترحم به کوچکترها، احترام به بزرگترها، سلام، مصافحه، مشورت دادن، امر به معروف و نهی از منکر، ارشاد و آموزش و دهها ادب و اصل اخلاقی دیگر، ملاحظه پاداش های بزرگی که در ازای هر یک از این آداب وعده داده شده است، شکی باقی نمی گذارد که معاشرت و مجالست فرصت کم نظیری است برای کسب درجات معنوی و تحصیل پسند و رضایت خداوند متعال در حالیکه قهر و عداوت و دشمنی این باب را می بندد و این فرصت را از انسان می گیرد و او را از همه این بهره های معنوی محروم می کند کسی که آشتی می کند فرصتی از دست رفته را بر می گرداند و راه بسته ای را باز می کند تا دوباره به کسب کمال و فضیلت بپردازد.
آثار اجتماعی اصلاح برای آشتی کنندگان:
همه آثار اجتماعی اصلاح را می توان تحت عنوان وحدت و انسجام مسلمین قرار داد این ثمره شیرین هر چند در قالب یک لفظ و کسوت یک نام ظاهر می شود مشتمل بر آثار و برکات بی شماری است که نه تنها آشتی کنندگان بلکه آشتی دهندگان و همه مسلمانان از آن بهره مند می شوند.
قران کریم می فرماید: وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً [1]خداوند متعال قلوب شما را با هم الفت داد تا به نعمت او با هم برادر شدید.
حرف «ف» در فاصبحتم به اصطلاح ادبی حرف تفریع است و به این معنی است که مفهوم پس از آن فرع و نتیجه مفهوم پیش از آن است، بنابراین طبق این آیه شریفه اخوت و برادری مسلمانان ثمره و نتیجه الفت و نزدیکی قلوب است و نزدیکی قلوب در مقابل دشمنی و عداوت قرار دارد لذا می فرماید: خدا حالت عداوت شما را به الفت تبدیل کرد بنابراین انسجام و یکپارچگی امت اسلام ثمره و نتیجه اصلاح اختلاف ها و رفع مشاجره ها و منازعات است.
پی نوشت:
[1].آل عمران، 103
آثار اصلاح برای آشتی دهندگان
تلاش برای ذات البین اعم از اینکه به نتیجه برسد یا نه، برای کسی که در این راه قدم می گذارد در زندگی دنیا و آخرت آثار و ثمراتی دارد.
1- اثار دنیوی اصلاح برای اصلاح کننده:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: کسی که بین مردم را اصلاح می کند خداوند متعال کارش را سامان می دهد.[1]
سامان یافتن زندگی محصول و برآیند تمام خیرات و نعمتهاست زندگی انسان با چند مولفه سامان می یابد از جمله:
1-جریان آسان امور: کسی که قدم در راه اصلاح مردم می گذارد بر اثر این اقدام خداپسند در نظر دیگران شریف و محترم می نماید و مورد توجه و احترام قرار می گیرد و جریان امور برایش آسان می شود. خداوند متعال که بر قلوب بندگان حاکم است مهرش را به دلها می افکند تا به او خدمت کنند و کارهایی را که غالبا کسی برای کسی انجام نمی دهد بی مزد و منت برایش انجام دهند و این یکی از ارکان و مولفه های سامان زندگی است.
2- امنیت از شرور و غائله ها: کسی که برای اصلاح دیگران تلاش می کند، خود کمتر به خصومت و عداوت تن می دهد و مردمان نیز به ندرت او را دشمن می دانند، به همبن دلیل از نتایج زیان بار دشمنی در امان است. از طرفی کارکرد انسان در این جهان واکنش طبیعی و آثاری وضعی دارد نتیجه مستقیم خیرخواهی خیر دیدن است و واکنش جهان هستی به دور کردن شر و دفع خطر از دیگران، تامین انسان از شر و حفظ از خطر است.
خویشتن را خیرخواهی، خیرخواه خلق باش / زان که هرگز بد نباشد نفس نیک اندیش را [2]
3-توفیق تکامل و تعالی
در فرآیند تلاش برای اصلاح دیگران نفس انسان بارها خیرخواهی را تصور و حسن و ضرورت آن را تصدیق می کند در این تصورات مکرر و تصدیق های پیوسته نفس انسان با خیرخواهی و نیکوکاری تناسب پیدا می کند و به آسانی مجذوب کارهای نیکی چون عبادت و خدمت بیشتر به خلق می شود و از بدی و عصیان و ازار نفرت پیدا می کند و از آنها می گریزد. این جذبه و گریز صورت تفصیلی تکامل و پیمودن راه سعادت و قرب خداست و چنین است که زندگی انسان از اجتماع این مولفه ها سامان می یابد و وعده اصلح الله تعالی امره تحقق پیدا می کند.
پی نوشت:
[1].العهود المحمدیة، ص482
[2].سعدی، دیوان غزلیات
آثار اخروی اصلاح برای اصلاح کننده:
آثار اصلاحگری به دو صورت در زندگی اخروی انسان بروز پیدا می کند پاداش اصلاحگری و پاداش کارهای خیری که برای اصلاح صورت می گیرد.
1- پاداش اصلاحگری: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: کسی که برای آشتی دو نفر قدم بر می دارد تا برگردد فرشتگان خدا بر او درود می فرستند و پاداش شب قدر را به او می دهند.[1]
برای درک عظمت این پاداش توجه به دو نکته لازم است:
نخست آنکه درود ملائکه بر انسان دعایی است مستجاب که موجب بخشش گناهان و ارتفاع درجات او می شود و دیگر انکه شب قدر مهم ترین شب سال است که قرآن در آن نازل شده، شبی است که فرشتگان و روح اعظم با مقدرات یک ساله عالم به زمین می ایند و عبادت در آن شب با عبادت هزار سال برابر است. و فرمود: کسی که دو نفر را آشتی می دهد خداوند متعال در ازای هر کلمه ای که برای اصلاح می گوید پاداش آزاد کردن یک بنده به او می دهد.[2]
طبق روایت دیگری در ادامه این سخن فرمود: و در حالی بر می گردد که همه گناهان گذشته اش بخشیده شده است.[3]
در روایت دیگری می فرماید: کسی که دو نفر را آشتی می دهد مستحق پاداش یک شهید می شود.[4]
پی نوشت:
[1].وسائل الشیعه، ج18، ص441
[2].تفسیر قرطبی، ج5، ص385
[3].العهود المحمدیة، ص482
[4].تفسیر قرطبی، ج5، ص385
پاداش نیکی های پس از اصلاح:
دانستیم که اصلاح منشا آثار نیک فراوانی است بهره اصلی این نیکی ها بی شک به کسانی می رسد که آنها را انجام می دهند ولی می دانیم که اگر کسی میانجیگری نمی کرد و طرفین اختلاف را آشتی نمی داد هرگز این همه نیکی صورت نمی گرفت بنابراین می توان گفت این نیکی ها به وجهی به کسی مستند است که موجبات صلح و سازش را فراهم کرده است. قرآن کریم می فرماید: مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَکُنْ لَهُ نَصيبٌ مِنْها وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً سَيِّئَةً يَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْها وَ کانَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَيْءٍ مُقيتاً[1]
هر کس برای کار نیکی شفاعت کند از آن نیکی بهره ای خواهد داشت و هر کس برای کار بدی شفاعت کند از آن کار بد سهمی خواهد برد و خداوند به هر چیز تواناست.
شفاعت عبارت از وساطت برای ترمیم نواقص و به دست آوردن مزایاست.[2]
به همین دلیل قرآن کریم برای آن نوعی سببیت قائل شده است. امام علی علیه السلام می فرماید: کسی که شفاعت می کند بال کسی است چیزی را می جوید.[3]
بنابراین طبیعی است که شفیع و واسطه در آثار و پیامدهای عملی که براثر شفاعت صورت گرفته شریک باشد.
اقدام برای اصلاح ذات البین نیز نوعی شفاعت و وساطت است و کسی که در این راه قدم برمی دارد به منزله شفیع است بنابراین از همه خیراتی که در پی اصلاح پدید می آید بهره ای خواهد برد.
امام صادق علیه السلام می فرماید: کسی که برای کار نیکی شفاعت می کند یا به کار نیکی فرمان می دهد یا از کار بدی باز می دارد یا به کار خیری راهنمایی می کند یا کار خیری را نشان می دهد در خیری که صورت می گیرد شریک است. و کسی که به کار بدی فرمان می دهد یا به کار بدی راهنمایی می کند یا کار بدی را نشان می دهد در کار بدی که انجام می دهد شریک است[4]
نتیجه سخن آنکه واسطه سازش از ثواب همه نیکی هایی که به خاطر اصلاح صورت می گیرد بهره مند خواهد شد.
پی نوشت:
[1].نساء، 85
[2].المیزان، ج5، ص29
[3].ابن میثم بحرانی، شرح مئة کلمة لامیرالمومنین، ص151
[4].ابن ادریس، مستطرفات السرائر، ص643
ر.ک. اخلاق الهی، ج14، ص525-573