جمع بندی معنای کلهم نور واحد چیست؟
تبهای اولیه
[="Navy"]سلام
آیا جمله کلهم نور واحد سخن کیست؟ در چه منبعی آمده چون با این متن چیزی پیدا نکردم.
منظور از این جمله چیست و در چه چیزی واحد هستند مثلا در هدایگری تمام آنها نوری واحد هستند یا ...
[/]
سلام
آیا جمله کلهم نور واحد سخن کیست؟ در چه منبعی آمده چون با این متن چیزی پیدا نکردم.
منظور از این جمله چیست و در چه چیزی واحد هستند مثلا در هدایگری تمام آنها نوری واحد هستند یا ...
پاسخ ::Hedye:
باسلام .وتقدیر از سوال بسیار زیبای شما .:Gol:
پاسخ دردو محور بیان می شود:
الف : در ابتدا باید گفت: بر اساس روايات و آموزه هاي عرفاني نخستين فيض الهي كه از غيب هستي ظهور نموده حقيقت وجود ختمي مرتبت است(1). و در روايات نيز اين حقيقت اشاره شده مثلا رسول خدا فرمود: (( اول ما خلق الله نوري)) (2) اولين چيزي كه خدا آفريد نور وجود من بود. و يا فرمود: (( اول ما خلق الله روحي)) (3) اول چيزي را كه خدا خلق كرد روح من بود. و به تبع نور وجود آن حضرت نور اهل بيت(ع) او هم نخستين آفريده خواهد بود. لذا در روايتي آمده: (( ان الله كان اذ لا كان و خلق نور الانوار و هو النور الذي خلق منه محمد و عليا))(4) خداوند بود و چيزي خلق نشده بود، آنگاه نور الانوار را آفريد و نور محمد و علي را از آن نور خلق نمود.
و برخي از عارفان نيز در اين باره مي گويند: آنگاه كه خداوند اراده فرموده هستي را بيافريند تجلي فرمود كه از آن نوري پديد آمد و نزديكترين وجود را دريافت آن نور حقيقت وجود محمد (ص) بود كه از آن به عقل ياد مي شود. پس حقيقت آن حضرت اولين وجودي است كه در نشئه هستي ظاهر گرديده و نزديكترين فرد به او علي ابن ابي طالب (ع) است كه سر انبياء و امام عالميان است.(5)
بر اساس اين گونه آموزه هاي متعالي معلوم مي شود كه نور حقيقت وجود پيامبر و به تبع او نور حقيقت وجود اهل بيت (ع) قبل از خلقت زمان و زماني ها آفريده شده است، ولي اين به معناي ازل بودن آنها نيست، چون ازليت از آن خداوند است و تنها او اول مطلق و ازلي است. مگر اينكه بگويم ازليت ذاتي از آن خداوند است و حقيقت نور وجود پيامبر و اهل بيت ازل نسبي و ازل زماني است.(6)
در روایتی آمده که رسول خدا فرمود: «خداوند مرا از نور خود آفرید. از نور من علی را خلق کرد. از نور علی فاطمه را خلق نمود. از من و علی و فاطمه، حسن و حسین را آفرید، آن گاه از صلب حسین نُه امام دیگر خلق کرد. همه پیش از این که خداوند آسمان و زمین و فرشتگان و آدمیان را بیافریند، در مقام علم الهی به صورت نوری بودیم و او را تسبیح مینمودیم».(7)
چه اینکه در روایت دیگر به طور مطلق نقل شده که رسول خدا(ص) خطاب به امیر مومنان(ع) فرمود: «یا علی اگر ما نبودیم، خداوند آدم و حوا و آسمان و زمین را خلق نمیکرد».(8)
بنابر این در هر سه مسله اول همه معصومین(ع) به عنوان یک نور نقش داشته اند، چون در نفس الامر و حقيقت معنا وجود همه آنان يكى بوده و همه معصومين از نور واحد و حقيقت واحدى برخورداراند و رتبه وجودى و كمالات باطنى يكسانى دارند؛ هر چند كه پيامبر و على(ع) امتيازهاى ويژهاى دارند كه ساير معصومين(ع) از اين امتيازها برخوردار نمىباشند، و در ميان آن دو بزرگوار نيز حضرت رسول اكرم(ص) داراى فضايل و امتيازهايى است كه حضرت على(ع) نيز واجد آنها نبود.
گرچه همه آنها به عنوان جلوه ی از نور وجود پیامبر مطرح اند جلوه و پرتوی نور وجود پیامبر است. همه کمالات الهی و انسانی بالذات از آن پیامبر و بالتبع از آن ائمه است. چون پیامبر به منزله آفتاب است و ائمه شعاع نور آن، پیامبر دریاست و ائمه امواج آن دریا، پیامبر اصل است و ائمه فروع آن. ولی همانند نور وجود آن حضرت وبه تبع نور وجود او در آن گونه مسایل حکم یکسان دارند. تفصیل بحث را در منبع ذیل جویا شوید. (9)
ب_ حال در خصوص آن جمله باید گفت این سخن روایت که به صورتهای مختلف نقل شده مثلادر زیارت جامعه کبیره آمده:
«إنّ أرواحکم و نورکم و طینتکم واحده طابت و طهرت بعضها من بعض، خلقکم الله انواراً؛(10) روح و روان پرتو وجود و فطرت شما از یک حقیقت است و آن حقیقت پاک و پاکیزه است و هر کدام از دیگر پدید آمده، خدا شما را نور آفرید».
امام صادق(ع) فرمود:
«علمنا واحد، فضلنا واحد و نحن شیء واحد؛(11) علم و تمام فضایل ما یکی است و ما یک حقیقت هستیم».
بر اساس این گونه آموزهها معلوم میشود که ائمه(ع) همهشان یک حقیقت نوریاند، و هر صفت کمال که در یکشان باشد، در دیگرشان نیز وجود دارد، ولی به تناسب شرایط زمان و اقتضاآت زمان، برخی صفات در بعضی از آنها ظهور و نمود بیشتری پیدا میکند و بدان صفت معروف میشود، به عنوان مثال گرچه همه ائمه(ع) مظهر علم الهیاند، ولی شرایط زمان برای حضرت کاظم(ع) به گونهای پیش آمد که به دلیل اذیّت و آزارهای دشمنان پیوسته در رنج و گرفتاری بود. از سوی افراد معاند مورد توهین قرار میگرفت، ولی حضرت صبر و شکیبایی میکرد و صفت کظم غیظ که در آیة آمده:
«وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ؛(12) خشم خود را فرو مىبرند و از مردم در مىگذرند» در او جلوه خاصی پیدا کرده، پس به همان صفت معروف شده است. نقل شده شخصی در مدینه حضرت را پیوسته اذیّت میکرد و به او ناسزا میگفت. هر وقت او را میدید، دشنام میداد. حضرت روزی به محل کار او رفت، دید مشغول کشاورزی است و از او پرسید: «چه مقدار خرج زراعت خود کردهای؟» گفت: صد اشرفی، حضرت فرمود: «چه مقدار امید داری از آن بهره ببری؟» گفت: امید دارم دویست اشرفی درآمد داشته باشم، حضرت کیسه زر به او داد که سیصد اشرفی در آن بود. آن شخص که همواره حضرت را دشنام میداد، وقتی این بزرگواری را از حضرت دید، سر حضرت را بوسید و از او عذرخواهی کرد و خواست او را ببخشد.(13)
پینوشتها:
1. عبد الرحمن جامي، اشعه اللمعات نشر گنجينه، تهران، بي تا، ص 244.
2. محمد باقر مجلسي، بحار الانوار،نشر دارالاحياء التراث العربي، بيروت 403 1، ق. ج5، ص44.
3. همان، ج54، ص309.
4. كليني، محمد ابن يعقوب اصول كافي، نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران 1388 ق، ج1، ص 442.
5. محيي الدين عربي، فتوحات مكيه، نشر دار صادر بيروت بي تا، ج1، ص 119.
6. مهدي الهي قمشه، حكمت الهي، نشرانتشارات قزويني، تهران 1363 ش. ج 1 ص 303.
7. مجلسی، بحار، نشر دار الاحیا، التراث العربی، بیروت 1403 ق، ج 15، ص 7.
8. صدوق، عیون اخبار الرضا نشر دار العملیه قم، بی تا، ج1، ص 725.
9. صادقی، پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی مؤسسه آثار امام خمینی 1386ش، ص 202، و نیز صادقی، سیمای اهلبیت در عرفان امام خمینی، نشر موسسه امام خمینی 1387 ش، ص 167.
10. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 613، انتشارات دفتر نشر اسلامی، قم، بیتا.
11. بحار الانوار، ج 26، ص 317، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت 1403ق.
12. آل عمران (3) آیه 134.
13. منتهى الآمال، ج 2، ص 354، نشر مؤمنین، قم 1379ش.
پرسش :
آیا جمله کلهم نور واحد سخن کیست؟ در چه منبعی آمده چون با این متن چیزی پیدا نکردم.
منظور از این جمله چیست و در چه چیزی واحد هستند مثلا در هدایگری تمام آنها نوری واحد هستند یا ...
پاسخ:
پاسخ دردو محور بیان می شود:
الف : در ابتدا باید گفت: بر اساس روايات و آموزه هاي عرفاني نخستين فيض الهي كه از غيب هستي ظهور نموده حقيقت وجود ختمي مرتبت است(1). و در روايات نيز اين حقيقت اشاره شده مثلا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: (( اول ما خلق الله نوري)) (2) اولين چيزي كه خدا آفريد نور وجود من بود. و يا فرمود: (( اول ما خلق الله روحي)) (3) اول چيزي را كه خدا خلق كرد روح من بود. و به تبع نور وجود آن حضرت نور اهل بيت(ع) او هم نخستين آفريده خواهد بود. لذا در روايتي آمده: (( ان الله كان اذ لا كان و خلق نور الانوار و هو النور الذي خلق منه محمد و عليا))(4) خداوند بود و چيزي خلق نشده بود، آنگاه نور الانوار را آفريد و نور محمد و علي را از آن نور خلق نمود.
و برخي از عارفان نيز در اين باره مي گويند: آنگاه كه خداوند اراده فرموده هستي را بيافريند تجلي فرمود كه از آن نوري پديد آمد و نزديكترين وجود را دريافت آن نور حقيقت وجود محمد (ص) بود كه از آن به عقل ياد مي شود. پس حقيقت آن حضرت اولين وجودي است كه در نشئه هستي ظاهر گرديده و نزديكترين فرد به او علي ابن ابي طالب (ع) است كه سر انبياء و امام عالميان است.(5)
بر اساس اين گونه آموزه هاي متعالي معلوم مي شود كه نور حقيقت وجود پيامبر و به تبع او نور حقيقت وجود اهل بيت (ع) قبل از خلقت زمان و زماني ها آفريده شده است، ولي اين به معناي ازل بودن آنها نيست، چون ازليت از آن خداوند است و تنها او اول مطلق و ازلي است. مگر اينكه بگويم ازليت ذاتي از آن خداوند است و حقيقت نور وجود پيامبر و اهل بيت ازل نسبي و ازل زماني است.(6)
در روایتی آمده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: «خداوند مرا از نور خود آفرید. از نور من علی را خلق کرد. از نور علی فاطمه را خلق نمود. از من و علی و فاطمه، حسن و حسین را آفرید، آن گاه از صلب حسین نُه امام دیگر خلق کرد. همه پیش از این که خداوند آسمان و زمین و فرشتگان و آدمیان را بیافریند، در مقام علم الهی به صورت نوری بودیم و او را تسبیح مینمودیم».(7)
چه اینکه در روایت دیگر به طور مطلق نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) خطاب به امیر مومنان(ع) فرمود: «یا علی اگر ما نبودیم، خداوند آدم و حوا و آسمان و زمین را خلق نمیکرد».(8)
بنابر این در هر سه مسله اول همه معصومین(ع) به عنوان یک نور نقش داشته اند، چون در نفس الامر و حقيقت معنا وجود همه آنان يكى بوده و همه معصومين از نور واحد و حقيقت واحدى برخورداراند و رتبه وجودى و كمالات باطنى يكسانى دارند؛ هر چند كه پيامبر و على(ع) امتيازهاى ويژهاى دارند كه ساير معصومين(ع) از اين امتيازها برخوردار نمىباشند، و در ميان آن دو بزرگوار نيز حضرت رسول اكرم(ص) داراى فضايل و امتيازهايى است كه حضرت على(ع) نيز واجد آنها نبود.
گرچه همه آنها به عنوان جلوه ی از نور وجود پیامبر مطرح اند جلوه و پرتوی نور وجود پیامبر است. همه کمالات الهی و انسانی بالذات از آن پیامبر و بالتبع از آن ائمه است. چون پیامبر به منزله آفتاب است و ائمه شعاع نور آن، پیامبر دریاست و ائمه امواج آن دریا، پیامبر اصل است و ائمه فروع آن. ولی همانند نور وجود آن حضرت وبه تبع نور وجود او در آن گونه مسایل حکم یکسان دارند. تفصیل بحث را در منبع ذیل جویا شوید. (9)
ب_ حال در خصوص آن جمله باید گفت این سخن روایت که به صورتهای مختلف نقل شده مثلادر زیارت جامعه کبیره آمده:
«إنّ أرواحکم و نورکم و طینتکم واحده طابت و طهرت بعضها من بعض، خلقکم الله انواراً؛(10) روح و روان پرتو وجود و فطرت شما از یک حقیقت است و آن حقیقت پاک و پاکیزه است و هر کدام از دیگر پدید آمده، خدا شما را نور آفرید».
امام صادق(ع) فرمود:
«علمنا واحد، فضلنا واحد و نحن شیء واحد؛(11) علم و تمام فضایل ما یکی است و ما یک حقیقت هستیم».
بر اساس این گونه آموزهها معلوم میشود که ائمه(ع) همهشان یک حقیقت نوریاند، و هر صفت کمال که در یکشان باشد، در دیگرشان نیز وجود دارد، ولی به تناسب شرایط زمان و اقتضاآت زمان، برخی صفات در بعضی از آنها ظهور و نمود بیشتری پیدا میکند و بدان صفت معروف میشود،
به عنوان مثال گرچه همه ائمه(ع) مظهر علم الهیاند، ولی شرایط زمان برای حضرت کاظم(ع) به گونهای پیش آمد که به دلیل اذیّت و آزارهای دشمنان پیوسته در رنج و گرفتاری بود. از سوی افراد معاند مورد توهین قرار میگرفت، ولی حضرت صبر و شکیبایی میکرد و صفت کظم غیظ که در آیة آمده:
«وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ؛(12) خشم خود را فرو مىبرند و از مردم در مىگذرند» در او جلوه خاصی پیدا کرده، پس به همان صفت معروف شده است. نقل شده شخصی در مدینه حضرت را پیوسته اذیّت میکرد و به او ناسزا میگفت. هر وقت او را میدید، دشنام میداد. حضرت روزی به محل کار او رفت، دید مشغول کشاورزی است و از او پرسید: «چه مقدار خرج زراعت خود کردهای؟» گفت: صد اشرفی،
حضرت فرمود: «چه مقدار امید داری از آن بهره ببری؟» گفت: امید دارم دویست اشرفی درآمد داشته باشم، حضرت کیسه زر به او داد که سیصد اشرفی در آن بود. آن شخص که همواره حضرت را دشنام میداد، وقتی این بزرگواری را از حضرت دید، سر حضرت را بوسید و از او عذرخواهی کرد و خواست او را ببخشد.(13)
پینوشتها:
1. عبد الرحمن جامي، اشعه اللمعات نشر گنجينه، تهران، بي تا، ص 244.
2. محمد باقر مجلسي، بحار الانوار،نشر دارالاحياء التراث العربي، بيروت 403 1، ق. ج5، ص44.
3. همان، ج54، ص309.
4. كليني، محمد ابن يعقوب اصول كافي، نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران 1388 ق، ج1، ص 442.
5. محيي الدين عربي، فتوحات مكيه، نشر دار صادر بيروت بي تا، ج1، ص 119.
6. مهدي الهي قمشه، حكمت الهي، نشرانتشارات قزويني، تهران 1363 ش. ج 1 ص 303.
7. مجلسی، بحار، نشر دار الاحیا، التراث العربی، بیروت 1403 ق، ج 15، ص 7.
8. صدوق، عیون اخبار الرضا نشر دار العملیه قم، بی تا، ج1، ص 725.
9. صادقی، پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی مؤسسه آثار امام خمینی 1386ش، ص 202، و نیز صادقی، سیمای اهلبیت در عرفان امام خمینی، نشر موسسه امام خمینی 1387 ش، ص 167.
10. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 613، انتشارات دفتر نشر اسلامی، قم، بیتا.
11. بحار الانوار، ج 26، ص 317، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت 1403ق.
12. آل عمران (3) آیه 134.
13. منتهى الآمال، ج 2، ص 354، نشر مؤمنین، قم 1379ش.