مرگ و حیات و مساله رجعت
تبهای اولیه
سلام استاد گرامی
می دانیم
طبق ایات قران انسان دوبار می میرد و دوبار زنده می شود
"قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ، وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ، فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا، فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ" پروردگارا دو نوبت ما را ميراندى، و دو بار زنده كردى، پس اينك بگناهان خود اعتراف مىكنيم، پس آيا هيچ راهى بسوى برون شدن هست؟(مؤمن آيه 11)
اگر قرار باید عده ای یک بار دیگر زنده شده و بمیرند پس انها سه بار زنده شده و سه بار می می رند
که خلاف ایه قران است
این را چگونه توجیه می کنید ؟
[="Palatino Linotype"][="Black"] اگر قرار باید عده ای یک بار دیگر زنده شده و بمیرند پس انها سه بار زنده شده و سه بار می می رند"قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ، وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ، فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا، فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ" پروردگارا دو نوبت ما را ميراندى، و دو بار زنده كردى، پس اينك بگناهان خود اعتراف مىكنيم، پس آيا هيچ راهى بسوى برون شدن هست؟(مؤمن آيه 11)
که خلاف ایه قران است
این را چگونه توجیه می کنید ؟
سلام
منظور از موت اول، مرگ در دنیا می باشد.
منظور از احیای اول، زنده شدن در عالم برزخ است.
منظور از موت دوم، مرگ در عالم برزخ می باشد.
منظور از احیای دوم، زنده شدن در قیامت است.
پس حتی اگر کسی در این دنیا بیش از ده بار مرده و دوباره زنده شود، همان یک موت برایش محسوب می شود، چرا که موت و حیاتش همه در یک دنیا بوده.
اگر رجعت را خلاف آیه قرآن بدانیم آن وقت زنده کردن مردگان توسط انبیای الهی نیز توجیهی نخواهد داشت.
برای روشن تر شدن موضوع به ترجمه الميزان، ج17، ص: 475 مراجعه شود.[/]
منظور از موت اول، مرگ در دنیا می باشد.
منظور از احیای اول، زنده شدن در عالم برزخ است.
منظور از موت دوم، مرگ در عالم برزخ می باشد.
منظور از احیای دوم، زنده شدن در قیامت است.
سلام
حیات در عالم دنیا چه میشود ؟
چرا موت بر حیات مقدم شده است ؟
والله الموفق
[="Palatino Linotype"][="Black"]سلام
حیات در عالم دنیا چه میشود ؟
چرا موت بر حیات مقدم شده است ؟
والله الموفق
علیک سلام
منظور تنها شمردن مطلق اماتهها و احياءهايى كه بر آنان گذشته، نبوده، بلكه آن اماته و احيايى منظور بوده كه در حصول يقين براى آنان دخالت داشته، و احياى در دنيا چنين دخالتى نداشته.
به بیان ساده تر حیات دنیوی اگر در یقین کفار تأثیری داشت در همان حیات دنیا اعتراف می کردند، اولین چیزی که کفار را به یقین می رساند مرگ است، پس شمارش از مرگ آغاز می شود.
نتیجه اینکه اگر حیات دنیا را دخالت دهیم آن وقت سه احیاء و دو موت می شود و با آیه در تناقض است.
در پناه حق..[/]
طبق ایات قران انسان دوبار می میرد و دوبار زنده می شود"قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ، وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ، فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا، فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ" پروردگارا دو نوبت ما را ميراندى، و دو بار زنده كردى، پس اينك بگناهان خود اعتراف مىكنيم، پس آيا هيچ راهى بسوى برون شدن هست؟(مؤمن آيه 11)
اگر قرار باید عده ای یک بار دیگر زنده شده و بمیرند پس انها سه بار زنده شده و سه بار می می رند
که خلاف ایه قران است
این را چگونه توجیه می کنید ؟
با سلام و عرض ادب
اتفاقا ، ائمه عليهم السلام (برای اثبات رجعت) به آيه شريفه فوق استناد كردهاند ،ائمه عليهم السلام چنین استدلال كردهاند؛ قرآن می فرماید: « رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ..» خدايا ما را دوبار ميراندي و دوبار زنده كردي . منظور از حیات اول زندگی در دنیا قبل از رجعت است، و منظور از حیات دوم زندگی در دنیا بعد از رجعت می باشد .
مفسران گران قدر در تفسیر این آیه شریفه وجوه مختلفی ذکر فرموده اند ، که منظور از دو اماته و دو احیاء چه می باشد . برخی از مفسرین نیز معتقدند آیه فوق ناظر به رجعت می باشد؛ در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق(ع) نقل شده است: «رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ...»، قال الصادق (ع): «ذلک فی الرجعة» این امر در بازگشت است (قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 2، ص 256؛ دار الکتاب، قم، 1367ش؛ شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 3، ص 900- 901، نشر داد، تهران، 1373)
البته همچنان که عرض کردم مفسران وجوه مختلفی در تفسیر این آیه شریفه بیان فرموده اند ، برای مطالعه بیشتر به تفاسیر بزرگان ذیل آیه شریفه مراجعه بفرمایید .
منظور از موت اول، مرگ در دنیا می باشد.
منظور از احیای اول، زنده شدن در عالم برزخ است.
منظور از موت دوم، مرگ در عالم برزخ می باشد.
منظور از احیای دوم، زنده شدن در قیامت است.
سلام
اشتباه می فرمایید بزرگوار
منظور از موت اول نیستی ابتدایی هست
منظور از احیای اول زنده شدن و بدنیا امدن به این دنیاست
منظور از موت دوم مرگ در این دنیاست
و منظور از زنده شدن دوم زنده شدن در قیامت است
پس حتی اگر کسی در این دنیا بیش از ده بار مرده و دوباره زنده شود، همان یک موت برایش محسوب می شود، چرا که موت و حیاتش همه در یک دنیا بوده.
اما انها یعنی رجعت کنندگان بین دنیای برزخ و این دنیا رفت و امد کرده اند
و مرگ و حیاتشان تماما در این دنیا اتفاق نیفتاده
اگر رجعت را خلاف آیه قرآن بدانیم آن وقت زنده کردن مردگان توسط انبیای الهی نیز توجیهی نخواهد داشت.
رجعت و با معجزه اشتباه قاطی نکنید
موفق باشید
اتفاقا ، ائمه عليهم السلام (برای اثبات رجعت) به آيه شريفه فوق استناد كردهاند ،ائمه عليهم السلام چنین استدلال كردهاند؛ قرآن می فرماید: « رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ..» خدايا ما را دوبار ميراندي و دوبار زنده كردي . منظور از حیات اول زندگی در دنیا قبل از رجعت است، و منظور از حیات دوم زندگی در دنیا بعد از رجعت می باشد .
سلام
اما رجعت همگانی نیست پس نمی توان این ایه را برای اثبات ان بیان کرد
با تشکر
علیک سلاممنظور تنها شمردن مطلق اماتهها و احياءهايى كه بر آنان گذشته، نبوده، بلكه آن اماته و احيايى منظور بوده كه در حصول يقين براى آنان دخالت داشته، و احياى در دنيا چنين دخالتى نداشته.
به بیان ساده تر حیات دنیوی اگر در یقین کفار تأثیری داشت در همان حیات دنیا اعتراف می کردند، اولین چیزی که کفار را به یقین می رساند مرگ است، پس شمارش از مرگ آغاز می شود.
نتیجه اینکه اگر حیات دنیا را دخالت دهیم آن وقت سه احیاء و دو موت می شود و با آیه در تناقض است.
در پناه حق..
سلام
قرینه ای وجود ندارد که ثابت کند حیات به معنای حیات همراه با یقین است
ضمن اینکه قرآن کریم حیات دنیوی را قبول دارد لذا بارها از این تعبیر استفاده می کند و کافر و مومن هم در این حیات یکسان اند
اما برای پاسخ به سوال دوم بهتر است به فرهنگ خود قرآن مراجعه کنیم . قرآن می فرماید :
کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون ( بقره 28)
می بینید که خدای متعال موت را بر حیات مقدم می دارد یعنی اینکه عدم حیات در عالم ماده یا دنیا همان موت است سپس انسان در این نشاه بوجود می اید و حیات می یابد و پس از مدتی می میرد که همان عدم در عالم ماده است و آنگاه حیات می یابد به حیات اخروی و معنوی و در این حیات اخروی و معنوی که دیگر در آن موتی نیست بسوی ذات باریتعالی رجعت می یابد
والله الموفق
نتیجه اینکه اگر حیات دنیا را دخالت دهیم آن وقت سه احیاء و دو موت می شود و با آیه در تناقض است.
اشتباه شما اینجاست که عالم برزخ رو هم یکی از عوالم در نظر گرفتید در حالی که هیچ کجای
قران بیان صریحی برای ان وجود ندارد و اتفاقا خیلی از منکرین برزخ
از همین ایه برای رد برزخ استفاده می کنند
موفق باشید
اشتباه شما اینجاست که عالم برزخ رو هم یکی از عوالم در نظر گرفتید در حالی که هیچ کجای
قران بیان صریحی برای ان وجود ندارد و اتفاقا خیلی از منکرین برزخ
از همین ایه برای رد برزخ استفاده می کنند
سلام
ایه شریفه 100 سوره مومنون وجود مرحله ای یا بگو عالمی بین حیات دنیوی و روز برانگیخته شدن را ثابت می کند
این آیه شریفه هم آنرا نفی نمی کند بلکه باید آنرا مقدمه حیات دوم ( حیات معنوی محض ) به حساب آورد
والله الموفق
[="Palatino Linotype"][="Black"] اشتباه می فرمایید بزرگوار منظور از موت اول نیستی ابتدایی هستسلام
منظور از احیای اول زنده شدن و بدنیا امدن به این دنیاست
منظور از موت دوم مرگ در این دنیاست
و منظور از زنده شدن دوم زنده شدن در قیامت است
اما انها یعنی رجعت کنندگان بین دنیای برزخ و این دنیا رفت و امد کرده اند
و مرگ و حیاتشان تماما در این دنیا اتفاق نیفتاده
سلام
در تقسیم بندی شما عالم برزخ جایی ندارد؟؟؟
اگر به معنای آیه توجه بفرمایید، سخن از زبان کفار است و اینکه معترف به معاد شده اند، اگر زندگی دنیوی در اعترافشان تأثیری می داشت، در همین دنیا به معاد معتقد می شدند.
نتیجه اینکه اعتقاد کفار به معاد از لحظه مرگ در دنیا آغاز می شود، پس دیگر معنایی ندارد به زندگی دنیا اشاره کنند..
رجعت و با معجزه اشتباه قاطی نکنید
مگر رجعت، خود نوعی اعجاز نیست؟[/]
[="Palatino Linotype"][="Black"]سلام
قرینه ای وجود ندارد که ثابت کند حیات به معنای حیات همراه با یقین است
ضمن اینکه قرآن کریم حیات دنیوی را قبول دارد لذا بارها از این تعبیر استفاده می کند و کافر و مومن هم در این حیات یکسان اند
اما برای پاسخ به سوال دوم بهتر است به فرهنگ خود قرآن مراجعه کنیم . قرآن می فرماید :
کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون ( بقره 28)
می بینید که خدای متعال موت را بر حیات مقدم می دارد یعنی اینکه عدم حیات در عالم ماده یا دنیا همان موت است سپس انسان در این نشاه بوجود می اید و حیات می یابد و پس از مدتی می میرد که همان عدم در عالم ماده است و آنگاه حیات می یابد به حیات اخروی و معنوی و در این حیات اخروی و معنوی که دیگر در آن موتی نیست بسوی ذات باریتعالی رجعت می یابد
والله الموفق
سلام
هدف اثبات حیات همراه با یقین نیست، بلکه معنای آیه می رساند سخن از زبان کفار است، پس در اینجا لازم می آید زمانی کفار به یقین برسند که مشاهده کنند و مشاهده ایشان در اولین موت، پس از حیات دنیوی خواهد بود.
در اینکه حیات دنیوی مورد قبول قرآن است شکی نیست و همچنین کافر و مؤمن در این حیات یکسانند.
نظریه های مختلفی هم ممکن است در رابطه با اولین حیات و اولین موت موجود باشد.
اما می بایست برای دست یابی به پاسخ این سؤال متکلم را در نظر گرفت.[/]
[="Palatino Linotype"][="Black"]اشتباه شما اینجاست که عالم برزخ رو هم یکی از عوالم در نظر گرفتید در حالی که هیچ کجای
قران بیان صریحی برای ان وجود ندارد و اتفاقا خیلی از منکرین برزخ
از همین ایه برای رد برزخ استفاده می کنند
بزرگان علماء اماميه مانند محقق طوسى و علامه حلى و شيخ مفيد و شيخ صدوق و حاجى استرابادى «رضوان اللّه عليهم» و علامه مجلسى فرموده اند:
اجماعى مسلمانان است كه در قبر سؤال مىشود و روح به بدن عودت نمايد، بلكه از ضروريات دين اسلام و منكر آن كافر است، و آيات و احاديث بسيار دال است بر آن از جمله آيه «و احييتنا اثنتين» اعتراف كفار به دو زنده شدن: يكى در قبر، و دومى در قيامت.[/]
هدف اثبات حیات همراه با یقین نیست، بلکه معنای آیه می رساند سخن از زبان کفار است، پس در اینجا لازم می آید زمانی کفار به یقین برسند که مشاهده کنند و مشاهده ایشان در اولین موت، پس از حیات دنیوی خواهد بود.
سلام
با وجودآیه سوره مبارکه بقره معنای مد نظر شما وجهی ندارد چون از نظر قرآن این دو احیا و اماته عمومی است و اختصاصی به کفار ندارد
والله الموفق
سلام
ایه شریفه 100 سوره مومنون وجود مرحله ای یا بگو عالمی بین حیات دنیوی و روز برانگیخته شدن را ثابت می کند
این آیه شریفه هم آنرا نفی نمی کند بلکه باید آنرا مقدمه حیات دوم ( حیات معنوی محض ) به حساب آورد
والله الموفق
سلام
البته فکر کنم بزرگ
ان دینی برزخ رو برای افراد خیلی خوب و خیلی بد قایل هستند و بقیه رو در این عالم خواب می دانند
و قران هم همه جا از دوحیات حیات دنیا و حیات اخرت صحبت کرده است و حتی یکبار هم از حیات
وسطی حرفی نزده است
اما یک سوال اینجا پیش می اید اگر دوبار مرگ و دوبار حیات را طبق گفته شما بدانیم
مرگ اول نیستی اولیه
احیا اول زنده شدن در دنیا
مرگ دوم مرگ دنیوی
و احیا دوم زنده شدن در اخرت
پس به این ترتیب می شه نتیجه گرفت مرده و زنده شدن در ایه فوق مربوط به جسم هست
و روح همیشه زنده است
ایا این اثباتی برای جسمانی بودن معاد نیست ؟
با تشکر
منظور از موت اول، مرگ در دنیا می باشد.
منظور از احیای اول، زنده شدن در عالم برزخ است.
منظور از موت دوم، مرگ در عالم برزخ می باشد.
منظور از احیای دوم، زنده شدن در قیامت است.
سلام
بزر
گوار تقسیم بندی شما به نظر درست نمی تواند باشد
چون شما برای روح هم مرگ و زنده شدن قائل شدید با این تقسیم بندی
یعنی روح در برزخ زنده میشه و دوباره همان روح در برزخ می میره
در حالی که فکرنکنم روح تولد و مرگ داشته باشه
تولد و مرگ روح واقعا به چه معناست ؟ برای خودم هم سواله
بزرگ
ان دینی برزخ رو برای افراد خیلی خوب و خیلی بد قایل هستند و بقیه رو در این عالم خواب می دانند
و قران هم همه جا از دوحیات حیات دنیا و حیات اخرت صحبت کرده است و حتی یکبار هم از حیات
وسطی حرفی نزده است
سلام
تعبیر خواب می تواند کنایه از راحتی آنها در این نشاه باشد همانطور که انسان در خواب اسایش می یابد
و تاکید شد در آیه صد سوره مبارکه مومنون به برزخ تصریح شده است
اما یک سوال اینجا پیش می اید اگر دوبار مرگ و دوبار حیات را طبق گفته شما بدانیم
مرگ اول نیستی اولیه
احیا اول زنده شدن در دنیا
مرگ دوم مرگ دنیوی
و احیا دوم زنده شدن در اخرتپس به این ترتیب می شه نتیجه گرفت مرده و زنده شدن در ایه فوق مربوط به جسم هست
و روح همیشه زنده استایا این اثباتی برای جسمانی بودن معاد نیست ؟
به نظر ما به عکس است چون بعد موت که همان عدم در عالم مادی است حیاتی جسمانی برایش نیست لذا حیات بعدی که یک حیات معنوی است تا ابد استمرار می یابد
والله الموفق
البته فکر کنم بزرگ
ان دینی برزخ رو برای افراد خیلی خوب و خیلی بد قایل هستند و بقیه رو در این عالم خواب می دانند
و قران هم همه جا از دوحیات حیات دنیا و حیات اخرت صحبت کرده است و حتی یکبار هم از حیات
وسطی حرفی نزده استاما یک سوال اینجا پیش می اید اگر دوبار مرگ و دوبار حیات را طبق گفته شما بدانیم
مرگ اول نیستی اولیه
احیا اول زنده شدن در دنیا
مرگ دوم مرگ دنیوی
و احیا دوم زنده شدن در اخرتپس به این ترتیب می شه نتیجه گرفت مرده و زنده شدن در ایه فوق مربوط به جسم هست
و روح همیشه زنده استایا این اثباتی برای جسمانی بودن معاد نیست ؟
سلام دوست گرامي
در اين باره خيلي تحقيق كردم
هنوز به نتيجه قطعي نرسيدم
اگر اطلاعاتي در اين مورد داري دوست دارم استفاده كنم
[="Palatino Linotype"][="Black"]سلام
با وجودآیه سوره مبارکه بقره معنای مد نظر شما وجهی ندارد چون از نظر قرآن این دو احیا و اماته عمومی است و اختصاصی به کفار ندارد
والله الموفق
سلام
موت به معنای مرگ است و مرگ زمانی اتفاق می افتد که حیاتی باشد.
با این وجود مرگ قبل از حیات معنایی ندارد و این ردی است بر گفته کسانی که مرحله قبل از حیات دنیوی را موت می دانند.[/]
موت به معنای مرگ است و مرگ زمانی اتفاق می افتد که حیاتی باشد.
با این وجود مرگ قبل از حیات معنایی ندارد و این ردی است بر گفته کسانی که مرحله قبل از حیات دنیوی را موت می دانند.
سلام
در آیه سوره مبارکه بقره فرمود :
کنتم امواتا فاحیاکم
بدون اینکه به حیاتی قبل از این موت اشاره یا تصریحی اینجا یا جای دیگر بکند
پس مطلب شما باز به این آیه رد می شود
والله الموفق
[="Palatino Linotype"][="Black"] بزرگوار تقسیم بندی شما به نظر درست نمی تواند باشد در حالی که فکرنکنم روح تولد و مرگ داشته باشه تولد و مرگ روح واقعا به چه معناست ؟ برای خودم هم سوالهسلام
چون شما برای روح هم مرگ و زنده شدن قائل شدید با این تقسیم بندی
یعنی روح در برزخ زنده میشه و دوباره همان روح در برزخ می میره
سلام
آیه مورد نظر را می بایست با آیه 28 سوره بقره مطابقت داد.
در سوره بقره خداوند می فرماید:
انسان مردهاى بى جان بود، خدا او را زنده كرد، و هم چنان او را مىميراند، و زنده مىكند، تا در آخر بسوى خود باز گرداند.
و در آیه مورد نظر از زبان کفار می فرماید:
ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی.
موت در آیه 28 سوره بقره به معنای نیستی قبل از حیات است بنابراین موت دوم همان مرگ بعد از حیات دنیاست.
موت در آیه مورد بحث به معنای مرگ بعد از حیات است نتیجتاً موت دوم در عالم برزخ خواهد بود.
با این توضیحات، موت اول در آیه 28 سوره بقره با موت اول در آیه مورد بحث متفاوت است ولی این تفاوت لزوماً دلیل تناقض نیست، چرا که هر دو آیه وجود سه مرحله از زندگی را تصریح می کند.
مرحله اول: حیات دنیوی
مرحله دوم: حیات برزخی
مرحله سوم: حیات اخروی
در آیه مورد بحث وجود حیات برزخی کاملاً مشهود است.
ولی در آیه 28 سوره بقره با ظرافت بیان شده، توضیح:
اگر در اين آيه بعد از جمله (ثُمَّ يُحْيِيكُمْ) فرموده بود: (و اليه ترجعون)، معنا اين مي شد، كه سپس شما را زنده مى كند، و بسويش باز مى گرديد، و لی اينطور نفرمود، بلكه كلمه (ثم) را در جمله دوم بكار برد، و معمولا اين كلمه در جايى بكار مى رود كه فاصله اى در كار باشد و همين خود مؤيد آيه مورد بحث در دلالت بر ثبوت برزخ است، چون مى فهماند بين زنده شدن، و بين بازگشت بسوى خدا، زمانى فاصله مي شود، و اين فاصله همان برزخ است.
لازم به ذکر است، لزوماً هر مردنی را نمی توان مرگ و نیستی معنا کرد، پس مردن روح در عالم برزخ در واقع تمام شدن مهلت حیات در آن عالم است و انتقال روح به عالم آخرت.[/]
[="Palatino Linotype"][="Black"]سلام
در آیه سوره مبارکه بقره فرمود :
کنتم امواتا فاحیاکم
بدون اینکه به حیاتی قبل از این موت اشاره یا تصریحی اینجا یا جای دیگر بکند
پس مطلب شما باز به این آیه رد می شود
والله الموفق
سلام
توضیحاتم کامل نبود معذرت میخوام
لطفاً پست شماره 33 که در جواب سرکار بی نظیر عرض کردم را مطالعه بفرمایید، اگر بحثی بود در خدمتم.[/]
سلامتوضیحاتم کامل نبود معذرت میخوام
لطفاً پست شماره 33 که در جواب سرکار بی نظیر عرض کردم را مطالعه بفرمایید، اگر بحثی بود در خدمتم.
سلام
ظاهرا از نظر شما حیات دنیوی باز هم حیات نیست
و موت اول در سوره بقره همان مرگ مصطلحی است در پایان عمر واقع میشود
شما با این سخن باز دارید مطالب پیشین خود را توجیه می فرمایید یعنی آیه سوره بقره را نیز طوری تفسیر می کنید که از مرگ مصطلح سخن اغاز کرده است
بعدهم برای حیات برزخی مرگی در نظر گرفته اید که اصلا بی معناست چون حیات برزخی یک حیات روحانی است و مرگ روح هیچ معنایی ندارد
دلیل روشنی که بر رد سخن شما وجود دارد این است که آیه سوره مبارکه بقره خطاب به انسانهاست و در این خطاب به انسانها می گوید شما مرده بودید پس این موت موت پایان عمر نیست بلکه موتی است که پیش از حیات فعلی انسانهاست و آن نبودن در عالم جسمانی است بلکه در این ایه کلا موت به معنای نبودن است همچنانکه بعد از مرگ طبیعی هم انسان در این عالم نیست بدنش هم خاک و نابود میشود
والله الموفق
به نظر ما به عکس است چون بعد موت که همان عدم در عالم مادی است حیاتی جسمانی برایش نیست لذا حیات بعدی که یک حیات معنوی است تا ابد استمرار می یابد
والله الموفق
سلام
استاد گ
رامی دقت نفرمودید
ببینید شما گفتید مرگ اول در دنیا اتفاق می افتد و تولد دوباره در اخرت
خوب این دوباره زنده شدن در اخرت را برای روح در نظر می گیرید یا جسم ؟
نمی توان ان را برای روح در نظر گرفت چرا که روح مرگی نداشته است که دوباره
زنده شود
پس ناچارا باید این تولد دوباره تولد جسمانی باید باشد
یعنی معاد جسمانی
با تشکر
سلام دوست گرامي
در اين باره خيلي تحقيق كردم
هنوز به نتيجه قطعي نرسيدم
اگر اطلاعاتي در اين مورد داري دوست دارم استفاده كنم
سلام بر شما
متوجه نشدم دقیقا کدوم قسمت را می گید
ایا منظورتون رد یا قبول دنیای برزخ هست ؟
یا جسمانی بودن یا روحانی بودن معاد ؟
در هرمورد خصوصا عالم برزخ من هم تحقیقات زیادی کرده ام و تاپیکی هم مستقلا برای ان زدم
به نظرم بهتر است همیجا وارد بحث شوید تا تبادل اطلاعات کنیم
موفق باشید
سلاماستاد گ
رامی دقت نفرمودید
ببینید شما گفتید مرگ اول در دنیا اتفاق می افتد و تولد دوباره در اخرت
خوب این دوباره زنده شدن در اخرت را برای روح در نظر می گیرید یا جسم ؟
نمی توان ان را برای روح در نظر گرفت چرا که روح مرگی نداشته است که دوباره
زنده شود
پس ناچارا باید این تولد دوباره تولد جسمانی باید باشد
یعنی معاد جسمانیبا تشکر
سلام
این خطابات به انسان است و انسان به حسب روح تشخص دارد لذا موت و حیات به حسب اوست اما این نسبت گاهی به اعتبار خود روح است و گاهی به حسب متعلق آن
انسان وقتی جسما و روحا در این عالم نیست موت اول اوست
وقتی جسما و روحا تکون یافت حیات اول اوست
وقتی جسمش مرد به حسب عدم دوباره در عالم ماده مرده است
و وقتی به مرگ بدن و تجرد حیات خالص معنوی یافت حیات جاودانه معنوی و روحیش اغاز میشود و تا ابد ادامه می یابد
و الیه ترجعون هم نشانگر تکامل در تجرد و تکامل معنوی است
والله الموفق
آیه مورد نظر را می بایست با آیه 28 سوره بقره مطابقت داد.در سوره بقره خداوند می فرماید:
انسان مردهاى بى جان بود، خدا او را زنده كرد، و هم چنان او را مىميراند، و زنده مىكند، تا در آخر بسوى خود باز گرداند.
و در آیه مورد نظر از زبان کفار می فرماید:
ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی.موت در آیه 28 سوره بقره به معنای نیستی قبل از حیات است بنابراین موت دوم همان مرگ بعد از حیات دنیاست.
موت در آیه مورد بحث به معنای مرگ بعد از حیات است نتیجتاً موت دوم در عالم برزخ خواهد بود.با این توضیحات، موت اول در آیه 28 سوره بقره با موت اول در آیه مورد بحث متفاوت است ولی این تفاوت لزوماً دلیل تناقض نیست، چرا که هر دو آیه وجود سه مرحله از زندگی را تصریح می کند.
مرحله اول: حیات دنیوی
مرحله دوم: حیات برزخی
مرحله سوم: حیات اخرویدر آیه مورد بحث وجود حیات برزخی کاملاً مشهود است.
ولی در آیه 28 سوره بقره با ظرافت بیان شده، توضیح:
اگر در اين آيه بعد از جمله (ثُمَّ يُحْيِيكُمْ) فرموده بود: (و اليه ترجعون)، معنا اين مي شد، كه سپس شما را زنده مى كند، و بسويش باز مى گرديد، و لی اينطور نفرمود، بلكه كلمه (ثم) را در جمله دوم بكار برد، و معمولا اين كلمه در جايى بكار مى رود كه فاصله اى در كار باشد و همين خود مؤيد آيه مورد بحث در دلالت بر ثبوت برزخ است، چون مى فهماند بين زنده شدن، و بين بازگشت بسوى خدا، زمانى فاصله مي شود، و اين فاصله همان برزخ است.لازم به ذکر است، لزوماً هر مردنی را نمی توان مرگ و نیستی معنا کرد، پس مردن روح در عالم برزخ در واقع تمام شدن مهلت حیات در آن عالم است و انتقال روح به عالم آخرت.
سلام
ببینید شما هنوز به این سوال پاسخ نداده اید
که می گویید تولد دوباره در برزخ هست
مگر روح مرده بود که در برزخ دوباره زنده شود ؟ همچنین باز برای روح موت در همین عالم در نظر گرفتین ؟
برای من تولد و مرگ روح جای سوال هست ؟
لطفا با ایات قرانی و با توجه به کلمات احیا و موت
تولد و مرگ روح را مشخص فرمایید ؟
در ضمن مرگ را به معنای تمام شدن مهلت زندگی از کجا و چه منبعی استخراج کردید ؟
با تشکر
سلام
این خطابات به انسان است و انسان به حسب روح تشخص دارد لذا موت و حیات به حسب اوست اما این نسبت گاهی به اعتبار خود روح است و گاهی به حسب متعلق آن
انسان وقتی جسما و روحا در این عالم نیست موت اول اوست
وقتی جسما و روحا تکون یافت حیات اول اوست
وقتی جسمش مرد به حسب عدم دوباره در عالم ماده مرده است
و وقتی به مرگ بدن و تجرد حیات خالص معنوی یافت حیات جاودانه معنوی و روحیش اغاز میشود و تا ابد ادامه می یابد
و الیه ترجعون هم نشانگر تکامل در تجرد و تکامل معنوی است
والله الموفق
سلام و تشکر
تا قسمت مشکی قابل فهم است
ولی مشکل در قسمت بنفش رنگ است
ببینید قران صراحتا گفته دو بار میراندی و دوبار زنده کردی
دقیقا از کلمه زنده کردن برای بار دوم استفاده کرده است
تا مرگ و نیستی نباشد نمی توان برای زنده کردن معنایی متصور شد
حتما باید یک نیستی دوباره جان بگیرد تا زنده کردن معنا بدهد
و در اخرت نیستی که می توان در نظر گرفت همان جسم مادی است وگرنه روح که بقای خودش را داشته است
با تشکر
سلام و تشکرتا قسمت مشکی قابل فهم است
ولی مشکل در قسمت بنفش رنگ است
ببینید قران صراحتا گفته دو بار میراندی و دوبار زنده کردی
دقیقا از کلمه زنده کردن برای بار دوم استفاده کرده است
تا مرگ و نیستی نباشد نمی توان برای زنده کردن معنایی متصور شد
حتما باید یک نیستی دوباره جان بگیرد تا زنده کردن معنا بدهد
و در اخرت نیستی که می توان در نظر گرفت همان جسم مادی است وگرنه روح که بقای خودش را داشته استبا تشکر
سلام
چون درمرگ و تجرد یافتن شان روح کاملا عوض میشود تعبیر به احیا شده است
مثلا فرد در حال مرگ را که نجات می دهند می گویند احیا در حالیکه فرد کاملا نمرده است
پس احیا به معنای ایجاد نیست بلکه به معنای انصراف کامل به عالم تجرد است همانطور که فرمود : و ان الاخره لهی الحیوان
آیه نمی فرماید حیات دنیوی حیات نیست اما آنرا در مقابل حیات اخروی ناچیز می داند لذا می فرماید حیات اخروی یا همان حیات در عالم تجرد حیات واقعی است
والله الموفق
متوجه نشدم دقیقا کدوم قسمت را می گید
ایا منظورتون رد یا قبول دنیای برزخ هست ؟
یا جسمانی بودن یا روحانی بودن معاد ؟در هرمورد خصوصا عالم برزخ من هم تحقیقات زیادی کرده ام و تاپیکی هم مستقلا برای ان زدم
به نظرم بهتر است همیجا وارد بحث شوید تا تبادل اطلاعات کنیم
منظورم هر دو مورد بود
واما در مورد دو مرگ و دو حيات كه در قرآن امده دو نظريه وجود دارد
گروه اول موت را شامل قبل دنيا و برزخ ميدانند كه به آيه زير استنناد ميكنند :
كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَ تاً فَأَحْيَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَ «مردگانى بودید كه او شما را زنده كرد، سپس شما را مىمیراند و بار دیگر شما را زنده مىكند، سپس به سوى او باز گردانده مىشوید.»
و گروه دوم معتقد به اين هستند كه موت اول در پايان دنيا و موت دوم پايان برزخ است(كه متعاقبا در هر نظريه وضعيت حيات هم مشخص ميشود)
گروه دوم به اين ايه استناد دارند:
قَالُواْ رَبَّنَآ أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ
«پروردگارا! ما را دو بار میراندى و دو بار زنده كردى. اینك به گناهان خود اعتراف كردیم؛ پس آیا براى بیرون رفتن (از دوزخ) راهى هست؟»
صاحبان نظريه دوم ميگويند اينجا صحبت از ميراندن است نه مرده بودن لذا آن ترتيبي كه موت اول پايان دنيا است صحيح است
اما نظريه ديگري وجود دارد كه اصلا به قضيه طور ديگري نگاه ميكند
و اون اينكه موت به معناي نيستي نيست بلكه به معناي انتقال است، مردن در دنيا از حيث در دنيا بودن مردن است در حالي كه مساوي با حيات است در برزخ
با سلام خدمت تمام دوستانی که در بحث شرکت کرده اند.
نکته ای را باید خدمت شما به عرض برسانم و آن اینکه سوال اصلی تاپیک سوال بنده بود که در یکی از تاپیک های این سایت مطرح کردم و چون پاسخی دریافت نشد سرکار طهور لطف کردند و تاپیکی با همین عنوان سوال بنده ایجاد کردند.
منتها در ادامه بحث های فرعی زیادی بین دوستان ( جناب حامد و سرکار بی نظیر و جناب 1az313 ) در مورد تحلیل و تفسیر آیه ای از قرآن در گرفت که به اعتقاد بنده بهترین پاسخ به جواب جناب کارشناس همین مطلب سرکار بی نظیر بود که فرمودند :
اما رجعت همگانی نیست پس نمی توان این ایه را برای اثبات ان بیان کرد
در واقع این آیه رجعت را اثبات نمی کند نهایتا بتواند استدلال سرکار بی نظیر را در خصوص رد رجعت رد کند. همین! لذا پیگیری بیش از اندازه بحث پیرامون این آیه و موضوعات فرعی شکل گرفته ای چون حیات برزخی و معاد جسمانی و .... بهتر است در تاپیکی جداگانه پیگیری گردد.
در حقیقت سوال اصلی بنده در مورد اثبات وقوع رجعت در آیات قرآن نبود بلکه چرایی این امر بود؟ لذا بهتر است حول همین مسئله مطالب بعدی درج گردد.
و اما بعد :
در روايات بيان شده که رجوع کفار محض براي اين است که مجازات آنها کامل شود و از مجازات دنيوي و اخروي به طور کامل برخوردار شوند.
استاد گرامی سلام.
اگر قرار بود که کافران محض برای مجازات دنیوی دوباره به این عالم ماده برگردند خوب چرا در همان حیات اولشان این کار انجام نشده است؟ مگر خدا ناتوان در این امر بوده است؟
سید مرتضی(ره) در پاسخ کسانی که از حقیقت رجعت پرسیده اند، می نویسد: آنچه شیعیان بدان باور دارند، این است که خداوند هنگام ظهور حضرت مهدی(عج) جمعی از شیعیانش را که قبلاً از دنیا رفته اند، زنده می کند تا به ثواب یاری آن حضرت نائل شوند و دولت کریمه او را مشاهده کنند و نیز گروهی از دشمنان آن حضرت را زنده می کند تا از آنان انتقام بگیرد.
انتقام؟!!! چنین روحیه ی کینه توزی و انتقام جویی در مورد خداوند که خود انسان را در امر قصاص دعوت به گذشت کرده و گفته این به رضای الهی نزدیک تر است سازگاری دارد؟ یا با روحیات انسان های بزرگی چون مومنان واقعی و حقیقی و امامان شیعه؟ در واقع این تحلیل شما یعنی اینکه خداوند برای امامان شیعه بساطی را فراهم کرده تا از کافران انتقام بگیرند و دلهای آنها آرام شود و مومنان هم به یاری آنها در این انتقام گیری بشتابند. آیا این با اصول اخلاقی ای که در شریعت اسلام وجود دارد سازگاری دارد؟!
گروهي از منافقان و كافران جبار سرسخت علاوه بر كيفر خاص خود در رستاخيز بايد مجازات هايي در اين جهان، نظير آن چه اقوام سركشي مانند فرعونيان و عاد و ثمود، و قوم لوط ديدند ببينند، و تنها راه آن رجعت است.
اولا که این باید را از کجا آورده است. چه لزومی دارد تمام انسان ها در این دنیا تاوان اعمال بدشان را ببینند؟ چه اینکه تمام انسان ها از خوب تا بدشان گناهانی دارند و مسلما حق الناسی را زیر پا گذارده اند و به کسی ظلمی کرده اند. اگر قاعده این باشد که برای این گناهانشان تاوان دنیوی هم ببینند در نتیجه تمام انسان ها باید رجعت کنند تا تاوانش اعمالشان را ببینند. هر چند که بر اساس قاعده ای فلسفی جزا و پاداش عین عمل است و انسان ها با اعمال خوب و بدشان در جا پاداش و عذابشان را می بینند ولی چون ظرف دنیا به گونه ای نیست که این پاداش یا جزا را ادراک کنند این درک پاداش یا جزا به عالم دیگری موکول شده است. لذا بر این اساس ضرورتی برای رجعت نیست.
امام باقر (عليه السلام) ميفرمايند:
هيچ شخص نيک و بدي از اين امت نيست مگر اينکه رجعت ميکند، اما مؤمنان برميگردند تا اينکه عزيز شده، چشمان آنان به ديدار مولايشان روشن شود و فجّار و منافقان برميگردند تا اينکه ذلّت خداوند نصيب آنها گردد (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 64)
این حدیث هم رجعت مورد نظر شیعه را اثبات نمی کند. چرا که همانطور که خودتان هم اشاره کردید رجعت مخصوص همه نیست. ولی این آیه رجعت را مخصوص همه انسان ها می داند و آن را انحصاری نمی کند.
و من الله توفیق
[="Palatino Linotype"][="Black"]سلام
ظاهرا از نظر شما حیات دنیوی باز هم حیات نیست
و موت اول در سوره بقره همان مرگ مصطلحی است در پایان عمر واقع میشود
شما با این سخن باز دارید مطالب پیشین خود را توجیه می فرمایید یعنی آیه سوره بقره را نیز طوری تفسیر می کنید که از مرگ مصطلح سخن اغاز کرده است
بعدهم برای حیات برزخی مرگی در نظر گرفته اید که اصلا بی معناست چون حیات برزخی یک حیات روحانی است و مرگ روح هیچ معنایی ندارد
دلیل روشنی که بر رد سخن شما وجود دارد این است که آیه سوره مبارکه بقره خطاب به انسانهاست و در این خطاب به انسانها می گوید شما مرده بودید پس این موت موت پایان عمر نیست بلکه موتی است که پیش از حیات فعلی انسانهاست و آن نبودن در عالم جسمانی است بلکه در این ایه کلا موت به معنای نبودن است همچنانکه بعد از مرگ طبیعی هم انسان در این عالم نیست بدنش هم خاک و نابود میشود
والله الموفق
سلام
منظورتان از جمله قرمز رنگ را متوجه نشدم، لطفاً بفرمایید کجای سخنم چنین بویی می دهد؟
در مورد جمله سبز رنگ:
جناب حامد اگر مجدداً پست حقیر را مطالعه بفرمایید، متوجه می شوید بنده دقیقاً بر عکس فرمایش شما را عرض کردم.
موت در آیه 28 سوره بقره به معنای نیستی قبل از حیات است بنابراین موت دوم همان مرگ بعد از حیات دنیاست.
موت در آیه مورد بحث به معنای مرگ بعد از حیات است نتیجتاً موت دوم در عالم برزخ خواهد بود.
جواب جمله آبی رنگ را هم داده بودم:
لزوماً هر مردنی را نمی توان مرگ و نیستی معنا کرد، پس مردن روح در عالم برزخ در واقع تمام شدن مهلت حیات در آن عالم است و انتقال روح به عالم آخرت.
و اما جمله نارنجی رنگ تأیید عرض بنده است نه رد آن:
موت در آیه 28 سوره بقره به معنای نیستی قبل از حیات است بنابراین موت دوم همان مرگ بعد از حیات دنیاست.
در پناه حق..[/]
[="Palatino Linotype"][="Black"] ببینید شما هنوز به این سوال پاسخ نداده اید با تشکرسلام
که می گویید تولد دوباره در برزخ هست
مگر روح مرده بود که در برزخ دوباره زنده شود ؟ همچنین باز برای روح موت در همین عالم در نظر گرفتین ؟
برای من تولد و مرگ روح جای سوال هست ؟
لطفا با ایات قرانی و با توجه به کلمات احیا و موت
تولد و مرگ روح را مشخص فرمایید ؟
در ضمن مرگ را به معنای تمام شدن مهلت زندگی از کجا و چه منبعی استخراج کردید ؟
سلام
دقت بفرمایید، اگر موت را از بین رفتن و زوال معنا کنیم، آن وقت فرموده شما صحیح است.
ولی موت معانی دیگری هم دارد، از جمله:
قرآن ضلالت و بىايمانى و كفر را هم موت می داند چنانكه فرمود: أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ انعام: 122 در اين آيه آدم گمراه مرده و آدم هدايت يافته زنده بحساب آمده است و نيز خطاب برسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى روم: 52 تو مردگان را شنوا نتوانى كرد، پس مؤمن زنده و كافر مرده است.
در آیه ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون بقره: 56 خداوند عده ای را که به وسیله صاعقه کشته شده بودند دوباره زنده کرد.
امير المؤمنين(ع) در برابر ابن كواء كه منكر قضيه رجعت شده بود، به همين آيه استناد فرموده و دليل آوردند.
نتیجه اینکه اگر مرگ در این دنیا صورت گیرد و مجدداً حیات حاصل شود، چون موت و حیات در همین دنیا صورت گرفته، نمی توان این موت و حیات را به شماره دو موت و دو حیات اضافه کرد.
برای پاسخ به سؤال آبی رنگ باید عرض کنم:
منبع عقل
اگر بگوییم روح از بین نمی رود و این به معنای این است که موتی برایش متصور نمی شود، همین مطلب را در مورد جسم نیز می توان گفت، چرا که جسم هم از بین نمی رود، پس ناچاراً موتی برای جسم نمی شود متصور شد.
اما در صورتی که انتقال جسم از یک عالم به عالم دیگر را موت بدانیم، آن وقت موت جسم و روح قابل فهم خواهد بود.[/]
سلام بر جناب معلق
ببینید ما نمی تونیم بین ایات قران تضاد قائل باشیم بنابراین باید این دو ایه رو با هم دیگه
در نظر بگیریم تا معنای دو مرگ و دو حیات مشخص بشه
اگر به دو ایه دقت کنیم
كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَ تاً فَأَحْيَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَ «مردگانى بودید كه او شما را زنده كرد، سپس شما را مىمیراند و بار دیگر شما را زنده مىكند، سپس به سوى او باز گردانده مىشوید.»
قَالُواْ رَبَّنَآ أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ
«پروردگارا! ما را دو بار میراندى و دو بار زنده كردى. اینك به گناهان خود اعتراف كردیم؛ پس آیا براى بیرون رفتن (از دوزخ) راهى هست؟»
در ایه قرمز رنگ از زبان کافران در قیامت داره صحبت می کنه زنده شدن دوم قطعا در قیامت اتفاق میفته
و کلا در این مورد بنا به دلایل بسیار دیگه هم شکی نیست
و زنده شدن اول هم که هیچ شکی نیست مربوط به تولد در این دنیا هست
و اما در مرگ پایانی این دنیا هم شکی نیست
فقط در مورد یک مرگ شک باقی می مونه که ایا قبل از تولد انسان هست یا مرگ دیگری
از نظر حقیر در ایه سیاه رنگ بوضوح داره می گه مردگانی بودید که شما رو زنده کرد و معنی واضحه
یعنی مرگ اول فبل از خلقت ما بوده
همچنین به این ایه دقت کنید
ـ «اَللّهُ الَّذى خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ» (4) (خداوند همان کسى است که (نخست) شما را آفرید، سپس روزى داد بعد مى میراند، سپس زنده مى کند). در این آیه نیز تنها یک مرتبه مرگ و حیات، پس از آفرینش نخستین انسان، ذکر شده، که مرگ این جهان و حیات باز پسین باشد.
در ایه تنها به یک مرگ بعد از افرینش اشاره شده
این می رساند مرگ اولی حتما باید قبل از افرینش باشد
حالا چرا در ایه دوم می گه مارا دوبار میراندی ؟
چون در ایه اول وضوح کامل وجود داره باید ایه دوم و ببینیم منظورش چیه از میراندی
من این مطلب و در اینترنت دیدم ولی صحت و سقمش را به عهده دیگران
می گه
امّا با توجّه به آیات گذشته، کاملاً روشن است که منظور از «مرگ اوّل» همان حالت قبل از زندگى این جهان است که انسان به صورت موجودى بى جان (خاک) بوده و سپس لباس زندگى به اندامش پوشانیده شده، و اگر تعبیر به «میراندن» شده، به اصطلاح علمى از باب «تغلیب» است. (منظور از تغلیب این است که هنگام نام بردن از دو چیز با هم، تعبیر اصلى را از یکى از آن دو انتخاب کرده و هر دو را با یک عبارت ذکر کنند مثلاً به جاى این که گفته شود: «شمس» و «قمر» گفته مى شود: «قمرین» و به جاى اینکه گفته شود اَب (پدر) و اُم (مادر)، گفته مى شود: «ابوین».
در اینجا نیز به جاى این که گفته شود: یک مرتبه مرده بودن و یک مرتبه میراندن، دو مرتبه میراندن ذکر شده است. (دقّت کنید!)
و در نهایت زنده شدن و مرگ در عالم برزخ به نظر حقیر معنا ندارد چرا که اولا عالم برزخ عالم روح است
و تولد و مرگ روح چه معنایی می تواند داشته باشد
در ثانی به عقیده اغلب علمای دین عالم برزخ عالم فقط افراد خیلی خوب و خیلی بد می باشد
و بقیه افراد در اینحالتی شبیه خواب بسر می برند
پس زنده شدن و مرگ که باید همگانی باشد در این عالم بر همه تعلق نمی گیرد
موفق باشید
[="Palatino Linotype"][="Black"]سلام
جناب شریعت عقلانی، شما فرمودید:
در حقیقت سوال اصلی بنده در مورد اثبات وقوع رجعت در آیات قرآن نبود بلکه چرایی این امر بود
ولی از صحبت هایتان:
لذا بر این اساس ضرورتی برای رجعت نیست
پیداست اصل رجعت را نمی پذیرید.
ابتدا باید اصل قضیه اثبات شود، سپس به چرایی آن پاسخ داده شود.
نتیجه اینکه، صحبت های ما (جناب حامد، سرکار بی نظیر و حقیر) بی ارتباط با موضوع نیست.[/]
دقت بفرمایید، اگر موت را از بین رفتن و زوال معنا کنیم، آن وقت فرموده شما صحیح است.
ولی موت معانی دیگری هم دارد، از جمله:
قرآن ضلالت و بىايمانى و كفر را هم موت می داند چنانكه فرمود: أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ انعام: 122 در اين آيه آدم گمراه مرده و آدم هدايت يافته زنده بحساب آمده است و نيز خطاب برسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى روم: 52 تو مردگان را شنوا نتوانى كرد، پس مؤمن زنده و كافر مرده است.
سلام
اینکه موت معانی دیگری هم دارد در ایات دیگری از قران دلیل براین نمی شود
که شما در ایات مطرح شده فوق و مد نظر معانی دیگری برای ان در نظر بگیرید
چرا که وقتی ایه با صراحت می گوید دو بار می راندی و دوبار زنده کردی
در یک جمله و با تکرار دو بار می راندی نمی توان گفت از این دو موت یکی معنایی جدای از دیگری دارد
دقت فرمایید بزرگوار
نتیجه اینکه اگر مرگ در این دنیا صورت گیرد و مجدداً حیات حاصل شود، چون موت و حیات در همین دنیا صورت گرفته، نمی توان این موت و حیات را به شماره دو موت و دو حیات اضافه کرد.
این حرف شما هم درست نیست دوست گرامی
چون همه مرگها در همین دنیا صورت می گیرد
در ضمن ایه فرقی بین زنده شدن در این دنیا یا دنیای دیگر نگذاشته است
خطاب ایه کلیت داره به دو مرگ و دو زندگی در حالت کلی و در همه عوالم
اگر بگوییم روح از بین نمی رود و این به معنای این است که موتی برایش متصور نمی شود، همین مطلب را در مورد جسم نیز می توان گفت، چرا که جسم هم از بین نمی رود، پس ناچاراً موتی برای جسم نمی شود متصور شد.
جسم متلاشی شده و در نهایت تغییر شکل داده و به انرژی تبدیل می شود
اما حقیقتا من تا به حال درباره تولد و مرگ روح چیزی نشنیده ام
و شما نمی تونید با استناد به مرگ جسم برای روح هم مرگ تعریف کنید
البته مطلب به نظرم جالب است شاید در تاپیکی این سوال را مطرح کنم
که ایا روح تولد و مرگ دارد ؟
موفق باشید
در ضمن ایه فرقی بین زنده شدن در این دنیا یا دنیای دیگر نگذاشته است
خطاب ایه کلیت داره به دو مرگ و دو زندگی در حالت کلی و در همه عوالم
سلام
اما شايد اين آيات از منظر نگاه ما بيان شده اند نه حقيقت امر، به اين آيه دقت كنيد:
إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَهُمُ الْمَلَئِكَةُ ظَالِمِى أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنْتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِى الْأَرْضِ قَالُواْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَ سِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيَها فَأُولَِكَ مَأْوَيهُمْ جَهَنَّمُ وَسَآءَتْ مَصِيراً
از موت و فوت تعبير به وفات شده يعني تحويل گرفته شدن بصورت كامل ، پس موت لزوما نيست شدن نيست مگر از نگاه ساكنين آن نشئه
من از جناب شريعت عقلاني معذرت مي خواهم
و به دوستان پيشنهاد ميكنم براي ادامه بحث موت و برزخ به تاپيك ديگري مراجعه كنيم
جايگاه رجعت در اعتقادات شيعه
از روايات معصومين عليهم السلام استفاده مي شود اعتقاد به «رجعت» در مجموعه اعتقادات شيعه از مرتبه والايي برخوردار است؛ تا جايي که برخي از اين احاديث، منکران رجعت را از دايره تشيّع خارج مي داند. يکي از اين روايات سخن ارزشمند امام صادق عليه السلام است که فرمود: «لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُؤمِنْ بِکَرَتِنا...» در روايتي ديگر نيز آن حضرت اعتقاد به رجعت را يکي از شرايط ايمان دانسته، فرموده اند: «مَنْ اَقَرَ بِسَبْعَةِ اَشياء فَهُوَ مُؤمِنٌ... الاَيمانُ بِالرَّجْعَةِ». از اين رو عده فراواني از علماي شيعه، اعتقاد به رجعت را از ضروريات دين و يا مذهب دانسته اند. عده اندکي نيز - که از ضروريات ندانسته اند - انکار آن را جايز نشمرده اند. البته افراد بسيار اندکي از شيعيان نيز رجعت را انکار کرده اند.
[="Palatino Linotype"][="Black"] اینکه موت معانی دیگری هم دارد در ایات دیگری از قران دلیل براین نمی شود چرا که وقتی ایه با صراحت می گوید دو بار می راندی و دوبار زنده کردی در یک جمله و با تکرار دو بار می راندی نمی توان گفت از این دو موت یکی معنایی جدای از دیگری دارد دقت فرمایید بزرگوارسلام
که شما در ایات مطرح شده فوق و مد نظر معانی دیگری برای ان در نظر بگیرید
سلام
قصد بنده از مطرح کردن معانی مختلف موت و استناد به آیات قرآن تنها بیان این مطلب بود که نمی توان مرگ و موت را به یک معنی آن هم معنی زوال و فنا دانست.
مطمئناً کلمه موت در هر کجا با استفاده از نوع کاربردش معنی می شود.
این حرف شما هم درست نیست دوست گرامی
چون همه مرگها در همین دنیا صورت می گیرد
در ضمن ایه فرقی بین زنده شدن در این دنیا یا دنیای دیگر نگذاشته است
خطاب ایه کلیت داره به دو مرگ و دو زندگی در حالت کلی و در همه عوالم
همه اشکالات از آنجا شروع می شود که موت را از بین رفتن معنا کنیم.
ولی زمانی که موت را بر اساس این سخن (که نه جسم و نه روح هرگز از بین نمی روند بلکه منتقل می شوند) اتمام مهلت معنا کنیم، آن وقت اشکالی در زنده شدن های دوباره و یک موت و یک حیات محسوب شدنشان به وجود نمی آید.
جسم متلاشی شده و در نهایت تغییر شکل داده و به انرژی تبدیل می شود
اما حقیقتا من تا به حال درباره تولد و مرگ روح چیزی نشنیده ام
و شما نمی تونید با استناد به مرگ جسم برای روح هم مرگ تعریف کنید
پس قبول دارید که جسم از بین نمی رود، بلکه تبدیل می شود؟
حال با توجه به فرموده جناب حامد:
چون درمرگ و تجرد یافتن شان روح کاملا عوض میشود تعبیر به احیا شده است
نتیجه می گیریم روح نیز از بین نمی رود بلکه تغییر می کند.
پس می توان برای هر دو یک نوع موت و یک نوع حیات در نظر گرفت، به این معناست که روح نیز در عالم برزخ امکان موت دارد، والسلام..[/]
[="Palatino Linotype"][="Black"]سلام خدمت همه دوستان عزیز
بررسی نظرات مختلف در رابطه با موت و حیات در آیات قرآن
نظریه اول:
در تمام آیات قرآن، موت و حیات به یک معنا و با مصداق های ثابت بیان شده است.
موت اول: عدم وجود، قبل از حیات دنیوی
حیات اول: زندگی دنیوی
موت دوم: موت و خارج شدن از دنیا
حیات دوم: زندگی ابدی در آخرت
اشکالات نظریه اول:
اگر چه این نظریه با برخی از آیات همخوانی دارد (از جمله بقره: 28) ولی قابل تعمیم به تمام آیات قرآن نمی باشد.
زمانی که این نظریه را با آیه 11 سوره غافر بررسی می کنیم دو اشکال اساسی به وجود می آید.
اول اینکه: در این آیه خداوند از زبان کفار می فرماید: دو بار میراندی و دو بار حیات بخشیدی تا اینکه این مسأله باعث شد به گناهان خود اعتراف کنیم و به یقین برسیم.
اگر موت قبل از حیات دنیا و همچنین حیات دنیوی در به یقین رسیدن آنها تأثیری می داشت، می بایست در همین دنیا به یقین برسند، اما اولین جایی که کفار به یقین خواهند رسید، موت بعد از حیات دنیوی خواهد بود، در نتیجه اولین موت مورد نظر در این آیه مرگ در دنیاست.
دوم اینکه: در این آیه از زبان کفار به صراحت بیان می شود که ما را میراندی، از آنجایی که میراندن قبل از حیات معنایی ندارد، پس ناچاراً موت اول باید بعد از حیات باشد و با اتفاق نظر حیات اول حیات دنیویست.
نظریه دوم:
این نظریه هم مانند نظریه اول، در تمام آیات قرآن، موت و حیات را به یک معنا و با مصداق های ثابت می داند، البته با اندکی تفاوت در مصداق ها.
موت اول: مرگ و خارج شدن از دنیا
حیات اول: زندگی برزخی
موت دوم: موت و خارج شدم از برزخ
حیات دوم: زندگی ابدی در آخرت
اشکالات نظریه دوم:
این نظریه هم مانند نظریه اول، تنها با برخی از آیات همخوانی دارد (از جمله غافر: 11) ولی باز قابل تعمیم به تمام آیات قرآن نمی باشد.
و زمانی که این نظریه را با آیه 28 سوره بقره بررسی می کنیم با اشکال مواجه می شویم.
چرا که بیان صریح آیه اینگونه است که موت اول قبل از حیات دنیاست.
اما نظریه سوم:
موت و حیات در آیات مختلف معانی مختلفی دارد و اصولاً موت را نمی توان مرگ و نیستی معنا کرد، بلکه معنای واقعی آن پایان مهلت زندگی در یک عالم است و با اتمام این مهلت به عالم دیگر انتقال یافتن.
این نظریه نه تنها اشکالی بر آن مترصد نمی شود، بلکه قابل تعمیم به تمامی آیات قرآن خواهد بود.
با در نظر گرفتن این نظریه، معنای واقعی موت روح در عالم برزخ روشن می شود و اشکالی بر آن وارد نخواهد شد.
با در نظر گرفتن این نظریه، می توان درک کرد که افزوده شدن تعداد موت و حیات ها در این دنیا بر شمار دو موت و دو حیات اشاره شده در آیات اضافه نمی کند.
با در نظر گرفتن این نظریه، صحت رجعت و عدم تناقض آن با آیه 11 سوره غافر روشن می شود.
در پناه حق..[/]
پس حتی اگر کسی در این دنیا بیش از ده بار مرده و دوباره زنده شود، همان یک موت برایش محسوب می شود، چرا که موت و حیاتش همه در یک دنیا بوده. اگر رجعت را خلاف آیه قرآن بدانیم آن وقت زنده کردن مردگان توسط انبیای الهی نیز توجیهی نخواهد داشت. برای روشن تر شدن موضوع به ترجمه الميزان، ج17، ص: 475 مراجعه شود.پیداست اصل رجعت را نمی پذیرید.
ابتدا باید اصل قضیه اثبات شود، سپس به چرایی آن پاسخ داده شود.
نتیجه اینکه، صحبت های ما (جناب حامد، سرکار بی نظیر و حقیر) بی ارتباط با موضوع نیست.
با سلام خدمت شما دوست عزیز.
بله بنده آن رجعت مصطلح در اعتقادات شیعه را نمی پذیرم که زمانی امامان بر می گردند و دشمنانشان هم بر می گردند تا آنها از دشمنان خدا و اسلام انتقام بگیرند. اصل موضوع به چرایی آن کاملا مربوط است. زیرا اگر دلیلی برای این امر یافت نشود اصل مسئله زیر سوال می رود. بر اساس اعتقاد شیعیان باورها و اعتقادات ما باید وجه عقلانی داشته باشد. لذا اگر دلیلی عقلانی بر رجعت یافت نشود اصل آن را هم نباید پذیرفت. شما صرفا دارید دلیلی را که سرکار بی نظیر از قرآن بر رد رجعت آورده است نقد می کنید. اگر در این امر هم موفق شوید باز هم وقوع رجعت و لزوم آن اثبات نمی شود.
به این پست اولیه خودتان توجه کنید :
منظور از موت اول، مرگ در دنیا می باشد.
منظور از احیای اول، زنده شدن در عالم برزخ است.
منظور از موت دوم، مرگ در عالم برزخ می باشد.
منظور از احیای دوم، زنده شدن در قیامت است.
اولا که ابتدا دلیل سرکار بی نظیر را مبنی بر رد رجعت رد کردید که حتی اگر درست هم باشد اثبات رجعت به حساب نمی آید.
ثانیا به زنده شدن مردگان توسط انبیا الهی ( ظاهرا حضرت عیسی (ع) ) اشاره کردید که باید گفت که این مسئله استثناست و البته باید کیفیت آن بررسی شود ولی با فرض قبول آن هم این مسئله هیچ ربطی به آن رجعتی که مورد اعتقاد شیعه است ندارد و صرفا امکان آن را از منظر قدرت الهی اثبات می کند نه لزوم آن را. چرا که قرار نیست خدا هر کاری که را که می تواند انجام دهد حتما انجام می دهد.
و من الله توفیق
بر اساس اعتقاد شیعیان باورها و اعتقادات ما باید وجه عقلانی داشته باشد.
[=arial narrow]ولی ما شیعیان به انی تارک فیکم الثقلین اعتقاد داریم!
فقط تو اصول میگیم عقل باید تشخیص بده، نه این موارد!
به نظرم بهتر است جناب شریعت عقلانی سعه صدری نشان بدهد و اجازه دهد
بحث همینجا دنبال شود با توجه به اینکه موضوع زیاد بی ربط هم نیست
با سلام.
اختیار دارید. اجازه ما هم دست شماست.
سخن بنده صرفا پیشنهاد برادرانه بود. مدیریت تاپیک های سایت و جلوگیری از به انحراف نرفتن موضوع آنها وظیفه مدیران سایت است.
و من الله توفیق
با سلام خدمت شما دوست عزیز.
بله بنده آن رجعت مصطلح در اعتقادات شیعه را نمی پذیرم که زمانی امامان بر می گردند و دشمنانشان هم بر می گردند تا آنها از دشمنان خدا و اسلام انتقام بگیرند. اصل موضوع به چرایی آن کاملا مربوط است. زیرا اگر دلیلی برای این امر یافت نشود اصل مسئله زیر سوال می رود. بر اساس اعتقاد شیعیان باورها و اعتقادات ما باید وجه عقلانی داشته باشد. لذا اگر دلیلی عقلانی بر رجعت یافت نشود اصل آن را هم نباید پذیرفت. شما صرفا دارید دلیلی را که سرکار بی نظیر از قرآن بر رد رجعت آورده است نقد می کنید. اگر در این امر هم موفق شوید باز هم وقوع رجعت و لزوم آن اثبات نمی شود.
به این پست اولیه خودتان توجه کنید :
إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا ینَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِیمَانِ فَتَكْفُرُونَ«10»
کسانی که کافر بودهاند مورد ندا قرار میگیرند که قطعا دشمنی خدا از دشمنی شما نسبت به همدیگر سختتر است آنگاه که به سوی ایمان فرا خوانده میشدید و انکار میورزیدید
قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَینِ وَأَحْییتَنَا اثْنَتَینِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ«11»
میگویند پروردگارا دو بار ما را به مرگ رسانیدی و دو بار ما را زنده گردانیدی به گناهانمان اعتراف کردیم پس آیا راه بیرونشدنی [از آتش] هست
اگر به ایه قبل برگردیم متوجه میشویم که ایات مربوط به اشقیاست که دو بار به گناهان خود اعتراف میکنند یعنی دو قیامت دارند یعنی قیامت صغرا و قیامت کبری حال اگر قیامت اول مربوط به رحعت نیست پس مربوط به چیست ؟
[="Palatino Linotype"][="Black"]بر اساس اعتقاد شیعیان باورها و اعتقادات ما باید وجه عقلانی داشته باشد. لذا اگر دلیلی عقلانی بر رجعت یافت نشود اصل آن را هم نباید پذیرفت.
با سلام
اگر اشتباه نکم اصل منظور حضرت عالی این است: تا زمانی که آخرت برای پاداش و جزا مهیاست چه لزومی به پاداش و جزا در دنیا؟
پاسخ: ظلم وستم درجات مختلفی دارد و همینطور جزای آنها:
گاهی ظلم و ستمی آن قدر عظیم نیست که لزومی به جزای آن در عالم آخرت باشد، لذا با عذاب هایی همچون ذلت در دنیا و عذاب های عالم برزخ ممکن است کار به حساب و کتاب آخرت نرسد.
گاهی ظلم و ستم قدریست که کاملاً به عالم آخرت محول می شود.
و گاهی هم عظمت ظلم و ستم به حدی می رسد که برای جزای آن، هم دنیا، هم برزخ و هم آخرت لازم است.
نا گفته نماند تمامی جزاهای ذکر شده بستگی به مطالبه مظلوم هم دارد.
حال سؤال اینجاست، اگر برای جزای برخی از ظلم ها احتیاج به همین دنیاست، چرا در زمان حیات اولیه ظالم، جزای وی داده نمی شود؟
و پاسخ این است: گاهی برهه ای از زمان، که ظالم در آن دوره حیات دارد، ظرفیت جزای وی را ندارد و عذاب وی تا زمانی که ظرفیت دنیا کامل شود به تعویق می افتد و گاهی هم عمر او کفاف نمی دهد (مانند کسی که در اواخر عمر ظلم می کند).
این در مورد ظالمان
و اما در مورد مظلومان:
گاهی مظلومیت وی به قدری بزرگ نیست که احتیاجی به جبران آن در دنیا باشد، بلکه پاداش های اخروی او را کفایت می کند.
و گاهی هم مظلومیتش به حدی عظیم است که می بایست هم در دنیا و هم در آخرت پاداش دریافت کند.
و پاسخ به سؤال چرایی عدم پاداش در حیات اولیه همان است که عرض کردم، عدم ظرفیت دنیا و عمر کوتاه.[/]
نتیجه می گیریم روح نیز از بین نمی رود بلکه تغییر می کند.
پس می توان برای هر دو یک نوع موت و یک نوع حیات در نظر گرفت، به این معناست که روح نیز در عالم برزخ امکان موت دارد، والسلام..
سلام
تغییر را موت گرفتن از ابداعات شماست برادر
بدن جسمانی از بین می رود که به او می گویند میت روح چگونه از بین می رود ؟
والله الموفق
اول اینکه: در این آیه خداوند از زبان کفار می فرماید: دو بار میراندی و دو بار حیات بخشیدی تا اینکه این مسأله باعث شد به گناهان خود اعتراف کنیم و به یقین برسیم.
اگر موت قبل از حیات دنیا و همچنین حیات دنیوی در به یقین رسیدن آنها تأثیری می داشت، می بایست در همین دنیا به یقین برسند، اما اولین جایی که کفار به یقین خواهند رسید، موت بعد از حیات دنیوی خواهد بود، در نتیجه اولین موت مورد نظر در این آیه مرگ در دنیاست.دوم اینکه: در این آیه از زبان کفار به صراحت بیان می شود که ما را میراندی، از آنجایی که میراندن قبل از حیات معنایی ندارد، پس ناچاراً موت اول باید بعد از حیات باشد و با اتفاق نظر حیات اول حیات دنیویست.
سلام
این نتیجه که اعتراف به گناه ربطی به مجموع دو موت و دو حیات دارد تصور شماست و قرار نیست همه اینها در اعتراف دخیل باشند چنانکه حیات دنیوی مستلزم اعتراف کفار نبوده است
دیگر اینکه شما اول می پذیرید که موت اول ، نبودن در دنیاست بعد می گویید این موت در یقین اثر ندارد . به نظر شما اساسا نبودن با تاثیرداشتن در اعتراف سازگاری دارد ؟
ما می گوییم اگر چیزی موجب یقین و اعتراف به گناه باشد همان حیات ثانوی برزخی است که پرده را از جلو چشمان انها به کنار زده و حقایق را بر ایشان آشکار نموده است و نیازی نیست تا هردو موت و هردو حیات در این یقین دخیل باشند چون اگر قرار بر این است پس حیات دنیوی هم باید مستلزم یقین می بود که نبود
والله الموفق
[=Palatino Linotype]سلام
تغییر را موت گرفتن از ابداعات شماست برادر
بدن جسمانی از بین می رود که به او می گویند میت روح چگونه از بین می رود ؟
سلام بر شما برادر عزیز و دوست گرامی
لطفاً شما بفرمایید، از دیدگاه حضرت عالی موت به چه معناست؟ معنایی که با هیچ یک از آیات کلام الله در تناقض نباشد.
شما چگونه قائل به از بین رفتن جسم هستید، در حالی که قانون بقاء ماده و انرژی به اثبات رسیده است؟
در ضمن خود شما فرمودید روح تغییر می کند، بنده هم در تأیید سخنم مبنی بر یکسان بودن موت در هر دو استفاده کردم.
حقیر هرگز قائل به از بین رفتن روح نبوده ام و نیستم.
این نتیجه که اعتراف به گناه ربطی به مجموع دو موت و دو حیات دارد تصور شماست و قرار نیست همه اینها در اعتراف دخیل باشند چنانکه حیات دنیوی مستلزم اعتراف کفار نبوده است
عرض بنده این نبود که هر دو موت و هر دو حیات با هم در به یقین رسیدن کفار مؤثر است، بلکه هدف اثبات این نظریه بود که اولین موت، ایشان را به یقین می رساند، لذا نتیجه می گیریم اولین موت در این آیه، موت بعد از حیات دنیویست، که خود حضرت عالی معترف آن هستید:
ما می گوییم اگر چیزی موجب یقین و اعتراف به گناه باشد همان حیات ثانوی برزخی است که پرده را از جلو چشمان انها به کنار زده و حقایق را بر ایشان آشکار نموده است
تا اینجا درست؟
دیگر اینکه شما اول می پذیرید که موت اول ، نبودن در دنیاست بعد می گویید این موت در یقین اثر ندارد . به نظر شما اساسا نبودن با تاثیرداشتن در اعتراف سازگاری دارد ؟
خیر بنده آیه 28 سوره بقره را اینطور معنا کردم، نه تمامی آیاتی را که موت و حیات در آنها ذکر شده است.
در ضمن راجع به اشکال دوم نظر خود را نفرمودید؟
اگر این اشکال را رد نکنید، به این معناست که باید توجیهی برای موت روح در عالم برزخ و یا تعریفی از موت دوم بیان بفرمایید.
نتیجه می گیریم روح نیز از بین نمی رود بلکه تغییر می کند.
سلام خدمت شما
بزرگوار من با این بیان شما مشکل دارم و معنی تغییر روح را درک نمی کنم
شما از کجا و بر چه مبنای قرانی یا عقلی به تغییر در روح رسیدید ؟
وقتی ما اطلاع چندانی از کیفیت روح و بودن یا نبودن ان نداریم شما چطور با صراحت
از تغییر در روح صحبت می کنید ؟
موفق باشید
اشکالات نظریه اول:
اگر چه این نظریه با برخی از آیات همخوانی دارد (از جمله بقره: 28) ولی قابل تعمیم به تمام آیات قرآن نمی باشد.
زمانی که این نظریه را با آیه 11 سوره غافر بررسی می کنیم دو اشکال اساسی به وجود می آید.
اول اینکه: در این آیه خداوند از زبان کفار می فرماید: دو بار میراندی و دو بار حیات بخشیدی تا اینکه این مسأله باعث شد به گناهان خود اعتراف کنیم و به یقین برسیم.
اگر موت قبل از حیات دنیا و همچنین حیات دنیوی در به یقین رسیدن آنها تأثیری می داشت، می بایست در همین دنیا به یقین برسند، اما اولین جایی که کفار به یقین خواهند رسید، موت بعد از حیات دنیوی خواهد بود، در نتیجه اولین موت مورد نظر در این آیه مرگ در دنیاست.
سلام خدمت شما دوست گرامی
اما اشکال تفسیر شما از ایه این است که کفار می گویند مارا دوبار میراندی و دوبار زنده کردی تا به یقین رسیدیم
یعنی کفار دقیقا بعد از دو موت و دوبار زنده شدن به یقین رسیدند
و این منافاتندارد به اینکه شما می گویید چرا کفار در این دنیا به یقین نرسیدند
خود کفار می گویند بعد از دوموت و دوبار زنده شدن به یقین رسیدند
حال ممکن است موت اول و زنده شدن اول هیچ تاثیری در به یقین رسیدن انها نداشته باشد
اما در مجموع بعد از دوبار موت و دوبار احیا و گذر از این پلکان به یقین رسیده باشند
انشاالله توانسته باشم منظورمو خوب برسونم
دوم اینکه: در این آیه از زبان کفار به صراحت بیان می شود که ما را میراندی، از آنجایی که میراندن قبل از حیات معنایی ندارد، پس ناچاراً موت اول باید بعد از حیات باشد و با اتفاق نظر حیات اول حیات دنیویست.
در مورد کلمه میراندی نظرتان در این باره چیست ؟
اگر تعبیر به «میراندن» شده، به اصطلاح علمى از باب «تغلیب» است. (منظور از تغلیب این است که هنگام نام بردن از دو چیز با هم، تعبیر اصلى را از یکى از آن دو انتخاب کرده و هر دو را با یک عبارت ذکر کنند مثلاً به جاى این که گفته شود: «شمس» و «قمر» گفته مى شود: «قمرین» و به جاى اینکه گفته شود اَب (پدر) و اُم (مادر)، گفته مى شود: «ابوین».
در اینجا نیز به جاى این که گفته شود: یک مرتبه مرده بودن و یک مرتبه میراندن، دو مرتبه میراندن ذکر شده است.
موفق باشید
سلام
اما شايد اين آيات از منظر نگاه ما بيان شده اند نه حقيقت امر، به اين آيه دقت كنيد:إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَهُمُ الْمَلَئِكَةُ ظَالِمِى أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنْتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِى الْأَرْضِ قَالُواْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَ سِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيَها فَأُولَِكَ مَأْوَيهُمْ جَهَنَّمُ وَسَآءَتْ مَصِيراً
از موت و فوت تعبير به وفات شده يعني تحويل گرفته شدن بصورت كامل ، پس موت لزوما نيست شدن نيست مگر از نگاه ساكنين آن نشئه
سلام
حتی اگر موت را به معنای نیست شدن در نظر نگیریم
چون زندگی در برزخ مخصوص همه انسانها نیست و فقط انسانهای مقرب و اشقیا
این زندگی را تجربه می کنند
نمی توانیم یک موت و احیا در در این عالم در نظر بگیریم
موفق باشید