آن روز خواهد آمد ... و تو خواهی مُرد !!!
تبهای اولیه
از فلانی خبر داری؟
- نه. چه شده؟
- متأسفانه فوت کرده!
-آه! انا لله و إنا إلیه راجعون. او که جوان بود… دیروز دیدم اش…
با شنیدن این خبر پاهایم از حرکت ماند، به تفکر عمیقی فرو رفتم. خود را به جای دوست عزیزم دیدم. به مرگ خود فکر کردم. به لحظة که در قبر گذاشته می شوم، به تاریکی، ترس و تنهایی آنجا، به سؤالات نکیر و منکر. به قبری که حفرة از جهنم یا باغچة از بهشت خواهد بود، به خانة زیبای که به زحمت آباد کردم و اکنون باید ترک کنم، به خانوادة که فراموشم می کنند و زندگی را بدون من ادامه می دهند، به فرزندانم که نمی دانم دارایی ام را چگونه و کجا خرج خواهند کرد. به منصب و مقامم که به دیگران می ماند. به کودکانم که بعد از امروز خنده هایشان را نخواهم شنید و شادی و بازی های شان را نخواهم دید. به فرصتهایی که به سادگی از دست دادم، به اوقاتی که باید نماز میخواندم، روزه میگرفتم و به محتاجان کمک می کردم. به همسر و اولادهایم که باید در تربیت شان غفلت نمی کردم، به کارهایی نیکی که میتوانستم انجام بدهم ولی ندادم. به ثروتی که به سختی جمع کردم و اینک، دیگران بدون رنج و مشقت صاحب اش میشوند. کاش می شد آن را نیز با من دفن میکردند! به سالهای از دست رفتة عمرم اندیشیدم، به جوانی ام که اصلا گمان نمی کردم مرگ سراغ اش بیاید.
و آن روز خواهد آمد
پس خوانندة عزیز! تو هم بیدار باش این روز دیر یا زود بالای تو هم می آید، روزی که پردههای غیب را از جلوی چشمانت کنار میزنند، ملک الموت با هیبت برای قبض روحت می آید، به آن لحظة بیاندیش که پلک هایت برای همیشه روی هم گذاشته شوند و جسد بی حرکت ات را به غسلخانه ببرند. لباسهای فاخر را از بدنت بیرون کرده در کفن بپوشانندت. جسد ات را در تابوت گذاشته، به سوی قبرستان میبرند. اهل و فرزندان ات گریه میکنند، امام آخرین تکبیرات را بالایت می خواند.بعداً در حفرة تنگ و تاریک می گذارندت و بالایت خاک میریزند. این همان جایی است که ازش فرار میکردی اما حالا می بینی برای کسی جز تو آماده اش نکردهاند. آن روز چراغ را فراموش کن، که حتی سوراخهای کوچک را با خشت و گِل می بندند، خویشاوندان و حتی همسر عزیزت که در تمام سختیها همراه ات بود تنهایت خواهند گذاشت، حتی از جسدت خواهند ترسید. پس از اینکه بر قبرت انباری از خاک انداختند، تو میمانی، تنهایی قبر و اعمالت. پس از آن، چند روز عزاداری خواهد بود که حتی در آن هم از تقسیم مالت، سخن خواهد رفت. بعد از آن آهسته آهسته فراموشت می کنند، اما کاش فراموش می شدی! معاملة اصلی تو ازینجا به بعد آغاز می شود: سوال و جواب در قبر، سختی برزخ، زنده شدن دوباره، حساب و کتاب، پل صراط و بالاخره: آیا جنت یا دوزخ؟
[=microsoft sans serif]این مرگ است. نابودکننده لذتها، از هم پاشنده جماعت ها، یتیمکننده اطفال. موعد فراق و جدایی، روز فریاد و سکوت. انسان از مرگ فرار میکند و چون مریض شود از ترس اینکه مبادا بمیرد سریعاً خود را معالجه میکند، جایی که احساس میکند بوی مرگ میآید آن جا پا نمیگذارد، ولی مرگ از راه دیگر وارد میشود و هر قدر زرنگ باشی، مرگ از تو باهوشتر است. او هرگز درب خانهای را به نیت اجازه گرفتن نمیزند و هیچ دیواری مانع ورود او نمیشود، رحم بر کوچک و بزرگ نمیکند. دارایی و ثروت مانع کارش نمیشود. رشوه قبول نمیکند، سفارش کسی را نمیپذیرد. او مهمانی است که بیخبر بر صاحب خانه وارد میشود. لبخند را بر لبها میخشکاند، قهقهه را در گلو خفه میکند، مقام و منصب را از یکی گرفته به دیگری میدهد، انسان را از ثروتش جدا میکند، جسم را از حرکت باز میدارد، گردنکشان را گردن میزند، دوستان را از هم دور می سازد، برنامهها را برهم می زند. قطار زندگی را متوقف و سفر را پایان می بخشد.
نام این مکان قبر است. اینجا منزل جاهلان و علماء، ثروتمندان وفقراء، مستکبران و ضعیفان، پادشاهان و رعایاست. اینجا جولانگاه حشرات و کِرم هایی است که از بدن انسان تغذیه میکنند. فرش آن خاک و ساکنان اش جسد ها هستند. این جا نشانة از آتش جهنم و یا نعمت های بهشت است. اهالی اش محتاج به یک رکعت نماز، دعا و اندکی عمل خیر استند. این جا آخرین منزل دنیا و اولین منزل آخرت است.
اولین شب قبر
شبِ تنهایی و دور از زن و فرزند. شبی که اگر اعمالت پذیرفته نشود، بیچاره خواهی شد. شبی که صبح آن قیامت است و طلوع خورشید دیگری را ندارد. شبی که دیگر مؤذن برای نماز صبح از خواب بیدارت نخواهد کرد! شبی که مؤذنِ صبح آن اسرافیل است.
اما بعد از آن!
روزی را به یاد آور که همه عزیزان ات را فراموش کنی. روزی که ترازوی عدل گذاشته شود و تو را با اعمالت آن جا ببرند. روزی که صدای وحشتناک غرش جهنم قلب را از جا بر کند و موها را سفید کند. روزی که دوسیه ات تکمیل شود و اسباب قطع شوند و تو بمانی و پروردگاری عظیم، جبار و قدرتمند: اصلاً نمی دانی عاقبت چه خواهد شد: آیا از گروهی خواهی بود که قرآن حالت شان را چنین بیان می دارد:
فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِيهْ ﴿١٩﴾ إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيهْ ﴿٢٠﴾ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ ﴿٢١﴾ فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ ﴿٢٢﴾ قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ ﴿٢٣﴾ كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ ﴿٢٤﴾
ترجمه: (كسى كه عملنامهاش به دست راستش داده شود، بگويد: بياييد و كتابم را بخوانيد. من يقين داشتم كه با حساب روبرو می شوم. پس او در زندگى ای خوش است. در بهشتى برين. ميوه هايش در دسترس است. (برایشان گفته شود:) در برابر اعمالی كه در روزگاران گذشته (دنيا) انجام ميداديد. بخوريد و بنوشيد، گوارا باد!) (الحاقه١٩-٢٤)
یا از گروهی که در مورد شان گفته شده است:
وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيهْ ﴿٢٥﴾ وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيهْ ﴿٢٦﴾ يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ ﴿٢٧﴾ مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِيهْ ﴿٢٨﴾ هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيهْ ﴿٢٩﴾ خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ﴿٣٠﴾ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ ﴿٣٢﴾ ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ ﴿٣٢﴾
ترجمه: (و اما كسى كه عملنامهاش به دست چپش داده شود، گويد اى كاش كتابم را دريافت نكرده بودم. و از حساب خود خبردار نشده بودم. اى كاش آن (مرگ) كار را تمام مىكرد. مالم سودى برایم نبخشيد. قدرت ام از دستم رفت. (گويند) او را بگيريد و در زنجیر بكشيد. آنگاه او را ميان آتش اندازيد. پس در زنجيرى كه درازى اش هفتاد گز است وى را ببندید. (الحاقه٢٥-٣٢ )
زیادی داشته باشه و برا خودش هیچ توشه ای
اماده نکرده باشه
خدایا ما را از وابستگی به دار فانی رها کن
خدایا مارا در جمع اوری توشه اخرت یاری کن
خدایا دل و جان ما را با حقایق مانوس کن
خدایا به بزرگی ات
الهی امین
[=times new roman]امام علی ع:انسان بانفسی که می کشد،قدمی به سوی مرگ می رود.حکمت74/ضرورت یادمرگ
یادمرگ وپرهیزکاری:حکمت 203=ای مردم !ازخدایی بترسیدکه اگرسخنی گوییدمی شنود،واگرپنهان داریدمی داند،وبرای مرگی اماده باشید،که اگرازان فرارکنیدشمارامی یابد،واگربرجای خودبمانیدشمارامی گیرد،واگرفراموشش کنیدشماراازیادنبرد.
چه خبر خوبی !
شتریه که دم خونه همه میخوابه!:Ghamgin:
خوش بحال افرادپاک وبندگان مخلص خداووای به حال............!
خوش بحال افرادپاک وبندگان مخلص خداووای به حال............!
سلام
وفدت علی الکریم
بغیر زاد من الحسنات
وقلب السلیم
فحمل الزاد
اقبح کل شی
اذ کان الوفود علی الکریم
این جمله ای است که میگن مولا علی ع روی قبر سلیمان فارسی محمدی نوشت
اشارات خوبی داره
والله الحنان
امام سجاد (عليه السلام) در دعاي بيستم صحيفه سجاديه می فرمایند :
«عَمّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ، فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ»
تا هنگامي كه عمرم در راه طاعت تو مي گذرد به من عمر بده و آنگاه كه عمرم چراگاه شيطان شود، جانم را بگير
آن روز خواهد آمد ... و تو خواهی مُرد !!!
چه خبر خوبی !
آرامش ابدی مثل وقتی میخوابی همه رفتنی اند بعضی ها زودتر بعضی ها دیرتر
آرامش ابدی مثل وقتی میخوابی همه رفتنی اند بعضی ها زودتر بعضی ها دیرتر
به این مرگ باید اندیشید نه به آن مرگ
این مرگ آنست که او باشد و تو نباشی ولو اینکه زنده باشی
و آن مرگ آن است که تو تنها در عالم خاک نباشی ولی باشی