تداوم راه امام خمینی(ره)
تبهای اولیه
تداوم راه امام خمینی(ره) نعمتحكومت اسلامی
این بحث، مربوط به نعمتی است كه خدای سبحان به ملت مسلمان ایران داده و هیچ كس نمیتواند آن را ارزیابی كند و لذا امیرالمؤمنین(صلوات الله وسلامه علیه) كه نعمتهای الهی را به خوبی شناخته و آن را ارزیابی میكند، فرمود هیچ موجودی قدرت قیمتگذاری این نعمت را ندارد؛ نعمت نظام اسلامی و حكومت اسلامی، با هیچ معیاری ارزیابی نمیشود. حضرت علی(علیهالسلام) در خطبه «قاصعه» كه پس از جنگ با ناكثین و مارقین و قاسطین، و تقریبا در اواخر عمر مبارك آن حضرت ایراد شده، مقاطع تاریخی را ترسیم میكند و هشدار میدهد و میفرماید: مردم! من سه حلقه تاریخ پیامبرزادگان را برای شما شرح بدهم تا شما خیال نكنید كه خداوند، اهل سهلانگاری است و اگر این تجربه تلخ را یك بار چشیدید و به ذلت افتادید، بار دیگر تلخكام نشوید.
حلقه اول تاریخ این سلسله، مرحله قیام خلیل حق، ابراهیم(علیهالسلام) است كه به بركت آن، فرزندان ایشان به عنوان انبیاء ابراهیمی و امامزادگان و پیامبرزادگان، به تعبیر قرآن كریم، «ملوك» بر مردم شدند: «وجعلكم ملوكا وءاتاكم ما لم یؤت احدا من العالمین» [1] . در این مقطع، شما به بركتخلیل حق(علیهالسلام) به اوج عظمت رسیدید. این همان حلقه اول از تاریخ این سلسله است.
آنگاه در تبیین حلقه دوم از تاریخ این سلسله فرمود: شما سرگذشت پیامبرزادگان و امامزادگانی چون فرزندان اسماعیل و اسحاق و یعقوب(اسرائیل) (علیهمالسلام) را شنیدهاید: «فاعتبروا بحال ولد اسماعیل وبنی اسحاق وبنی اسرائیل علیهم السلام فما اشد اعتدال الاحوال واقرب اشتباه الامثال» [2] . آنان، انسانهای شریفی از تبار ابراهیم و پیامبرزاده و امامزاده بودند؛ ببینند چه روزگاری را گذراندند: «تاملوا امرهم فی حال تشتتهم وتفرقهم لیالی كانت الاكاسره والقیاصره اربابا لهم یحتازونهم عن ریف الافاق وبحر العراق وخضره الدنیا الی منابت الشیح ومهافی الریح ونكد المعاش فتركوهم عاله مساكین اخوان دبر وبر» [3] ؛ آیا ندیدید تبهكاران، با امامزادگان و پیامبرزادگان چه كردند؟ از یكسو كسریاهای ایران و از سوی دیگر قیصرهای روم، بر امامزادگان حكومت كردند و آنان را به بردگی و گدایی كشاندند.
حضرت علی(علیهالسلام) فرمود: كسریاهای ایران و قیصرهای روم، نه تنها رب این امامزادگان بودند بلكه آنان را «حیازت» كردند؛ آنان را جزء موات میدانستند. آیا ندیدند مناطق سرسبز و خرم را از تصرف آنان خارج كردند و سرزمینهای خوشآبوهوا را از دست آنان گرفتند و آنان را به مناطق بدآبوهوا تبعید كرده، در آنجا اسكان دادند و معادن و منابع و ذخائر آنان را غارت نمودند؟ «ونكد المعاش». آیا به یاد ندارید كه قلمرو سلطنت كسریهای ایران، منطقه نفوذ امامزادگان و پیامبرزادگان را زیرپوشش داشت و منطقه نفوذ سلطنت قیاصره روم، آنان را دربر گرفت تا جایی كه آنان، گدایان ایران و روم شدند؟ آیا شما فكر میكردید كه پیامبرزادگان، روزی «چارپادار» شوند؟ و این حكایت تاریخ است كه نوادگان ابراهیم(علیهالسلام) و نوادگان اسماعیل(علیهالسلام) و نوادگان اسحاق(علیهالسلام)، «اصحاب دبر و وبر» [4] شدند و كسریها و قیصرها، آنان را یك مشت گدا كردند. مبادا فراموش كنید كه چرا پیامبرزادگان ابراهیم(علیهالسلام) به گدایی افتادند و اصحاب دبر و وبر شدند؛ آنچه مایه ذلت این سلسله گشت، چیزی جز «ترك دین» و «دامن زدن به اختلاف» نبود. بنابراین، برای اینكه به آن مقطع ذلتبار باز نگردید، اولا دیندار و دینباور باشید و ثانیا، هماهنگ و متحد. این، سرگذشت از مقطع دوم از زندگی امامزادگان و پیامبرزادگان است تا پیش از ظهور اسلام.
آنگاه در مقطع سوم از تاریخ این سلسله، به بركتحضرت رسول اكرم(علیه وعلی آله آلاف التحیه والثنا) ،اسلام ظهور كرد و با ظهور خود، «توحید كلمه» و «كلمه توحید» را به ارمغان آورد و فكر آنان را احیا نمود؛ به آنان دین داد و آنان را از تشتت و تفرق رهایی بخشید و در نهایت، آزادی و آبادی را به ایشان اهدا كرد؛ چنانكه در پرتو اسلام، همین چارپاداران به جایی رسیدند كه فرمانروا شدند: «فهم حكام علی العالمین وملوك فی اطراف الارضین یملكون الامور علی من كان یملكها علیها ویمضون الاحكام فیمن كان یمضها فیهم، لا تغمز لهم قناه ولا تقرع لهم صفاه». [5]. در سایه همین اسلام كه مجد فراموششده را به آنان بازگرداند، همه حاكمان، محكوم گشتند و این اصحاب دبر و وبر، بر قیاصره روم و اكاسره ایران سلطه یافتند و غنائم جنگی شرق و غرب را به حجاز آورده، حكام و ملوك شدند. این مقطع، مقطع سوم از تاریخ این سلسله است.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) پس از تبیین حلقات سهگانه یادشده و تحلیل ادوار تاریخی سلسله امامزادگان و پیامبرزادگان، شرایط اجتماعی عصر خود را تشریح میكند و چنین میفرماید: ای كسانی كه با من نساختید و از اطاعت من سرباز زدید! آیا میخواهید به آن مقطع ذلتبار كه اكاسره و قیاصره شما را حیازت میكردند و اربابتان بودند برگردید، یا به مقطع شكوهمندی كه در تحت رهبری قرآن و عترت حركت میكردید؟ «الا وانكم قد نفضتم ایدیكم من حبل الطاعه وثلمتم حصن الله المضروب علیكم باحكام الجاهلیه»؛[6] شما طناب اطاعت را از دستخود رها كردید و این قلعه مستحكم را سوراخ نمودید و مرا تنها گذاشتید. آنگاه فرمود: «فان الله سبحانه قد امتن علی جماعه هذه الامه فیما عقد بینهم من حبل هذه الالفه التی ینتقلون فی ضلها ویاوون الی كنفها بنعمه لا یعرف احد من المخلوقین لها قیمه لانها ارجح من كل ثمن واجل من كل خطر» [7] ؛ خداوند سبحان منتی بر این مردم نهاد كه آنان را در سایه «حبلالله» متحد كرد و نعمتی به آنان داد كه احدی نمیتواند آن نعمت را حقشناسی كند؛ چرا كه قیمت آن را نمیداند. این نعمت، از هر كالای پربهایی گرانتر و از هر چیز ارزشمندی قیمتیتر و از هر امر خطیری خطیرتر است و شما به این مقطع والا رسیدید. اكنون اگر در نظام اسلامی از وحدت الهی خود حراست نكنید و از عترت اطاعت ننمائید، همان مقطع اول دامنگیر شما خواهد شد.
سه مقطع تاریخ ایران
اكنون كه تحلیل عمیق حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) از مقاطع سهگانه تاریخ سلسله پیامبرزادگان و امامزادگان انبیاء ابراهیمی(علیهمالسلام) بیان شد، باید مقاطع سهگانه تاریخ ایران و نقش بارز و محوری حضرت امام خمینی(رض) در اعاده سعادت و سیادت ملت ایران بازگو شود.
امام راحل(قدس سره) كه وارث راستین نبی اكرم و امیرالمؤمنین(علیهما آلاف التحیه والثناء) بود، سه حلقه تاریخ را در ایران به خوبی بررسی كرد و آن را شناخت و نقش مورثان بزرگوار خود را در رابطه با احیای مجد و عظمت تاریخی ملت ایران، در این عصر بخوبی ایفا نمود و بر همین سبب، محبوب جامعه اسلامی شد. بسیار سخت است كه ما به كسی ارادت پیدا كنیم تا آنجا كه برای او سرسپریم و به او دلبدهیم، ولی امام امت(قدس سره) این شایستگی را داشت.
ما شیخ و واعظ، كمتر شناسیم
یا جام باده، یا قصه كوتاه
ما از گذشته دور سخنی به میان نیاوریم بلكه از قرن اخیر، زمان مرحوم میرزای شیرازی(قدس الله نفسه الزكیه) سخن بگوییم. از زمان میرزای شیرازی(قدسسره) تا كنون، ما سه حلقه تاریخی را پشتسر گذاشتهایم. با فتوای تاریخی این بزرگمرد، روحانیت و اسلام و مسلمین، به مجد و اعتلاء باریافتند. سالیان متمادی، مسلمین به فتوا و قضای روحانیت عمل میكردند ولی پس از آن، به سبب هوسمداری و ترك دین، ما به جایی رسیدیم كه مشمول «ضربت علیهم الذله والمسكنه»[8] گشتیم. كسانی كه فاصله زمانی سال1308 تا1320ه.ش را به خوبی در یاد دارند، میدانند كه این دوازدهسال، اوج حلقه ذلتبار تاریخ ما بود؛ البته پیش و پس از آن نیز چنین بود، ولی این دوازده سال، حلقه «اصحاب دبر و وبر» بود. در این مدت، بسیاری از مساجد شمال را انبار «كنف» و «شالی» كردند! مدرسه فیضیه، انبار بود و كسبه اطراف حرم، جعبههای انباری را در حجرههای خالی آن قرار میدادند! بارها امام راحل(قدسسره) میفرمودند كه طلاب قم روزها از ترس عمال پهلوی به باغهای اطراف شهر میرفتند، و هنگام شب برمیگشتند. از اینرو حقیقتا «ضربت علیهم الذله والمسكنه» شامل حال ملت ایران بود و دو عامل سبب شد كه این تیرهروزی گریبانگیر امت اسلامی شود؛ نخست ترك عمل به احكام دین و دوم، اختلاف داخلی؛ البته اختلاف داخلی نیز به همان ترك دستور دین برمیگردد؛ زیرا یكی از مهماترین احكام الهی، حفظ وحدت و اعتصام همگی به حبل خداست.
آنگاه ذات اقدس اله، حضرت امام خمینی(قدس سره)، این فرزند برومند پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم را كه به حق وارث ائمه معصومین(علیهمالسلام) بود، مبعوث كرد تا آن مجد گذشته را با اضعاف مضاعف، نصیب اسلام و مسلمین كند؛ بدان گونه كه امروز بسیاری از مسؤولین كشورها در انتظار ملاقات با مسؤولین نظام اسلامی بهسر میبرند و حتی آن شیطان بزرگ علیه لعائن الله والملائكه والناس اجمیعن اگر ببینند مسؤولین، گوشه ابرویی به او نشان میدهند، فخر میكند و بر خود میبالد. و البته سخن مسؤولین نظام اسلامی این است كه رابطه مسلم با كافر ملحد و دشمن شیطنت كار، نارواست.
تداوم راه امام خمینی(ره) این مجد و عظمت و نعمتبزرگ را آن امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) پس از 15 خرداد 1342 ه.ش نصیب ملت ایران كرد.
هم اكنون كه ما سه حلقه مذكور در تاریخ كشور خود را به خوبی در یاد داریم، مبادا خدایناكرده آن تجربه تلخ را به سبب «ترك دین» و «اختلاف داخلی»، بار دیگر مضمضه كنیم؛ زیرا یك بار مشمول «ضربت علیهم الذله والمسكنه» شدن كافی است؛ چه اینكه در روایات آمده است كه عاقل یا مؤمن، از یك سوراخ دو بار گزیده نمیشود: «لایلسع المؤمن من جحر مرتین»[1] .
حركت در خط امام خمینی(رض)
اگر چه مدح امام راحل(قدسسره)، وظیفه همه سالكان كوی آن حضرت است و به نوبه خود، مایه احیای خاطره دلانگیز حضرتش خواهد بود اما آنچه مهمترین و جذابترین و بحثانگیزترین امر پس از رحلت امام راحل(قدس سره) تا به امروز بوده و در آینده نیز خواهد بود، تبیین وظیفه امت اسلامی و ترسیم اصول و اركان خط امام(رض) و تشریح ویژگیها و شرایط ادامهدهندگان راه امام و احیاگران و تكریمكنندگان نام و یاد آن حضرت میباشد. حال باید دید كه پیروی از خط آن حضرت، به چه معناست و چه كسی میتواند بگوید: «من تابع امامم».
«تابع امام» كسی است كه بینشی چون امام امت(قدسسره) داشته باشد و از سوی دیگر، اگر فهمید كه امروز باید جام زهر را در عین تلخ بودن بنوشد، كوتاهی نكند و اگر روز دیگر دریافت كه باید شهد را، با شكر و نه با فخر بنوشد، شاكرانه قبول كند.
«بقاء بر ولایت ولی» به معنای داشتن پیوند تنگاتنگ جزئی با روح ولی و ارتباط ناگسستنی غیبی با اوست. اینكه انسان به درستی تشخیص دهد كجا جای گفتار است و كجا جای سكوت، و دریابد كجا جای نوشیدن زهر و سم است و كجا جای نوشیدن شهد، كار آسانی نیست؛ اینكه میبینید در طی این راه، اختلافها در میان سالكان كوی امامت رخنه میكند، سرش آن است كه در خطوط جزئی، تشخیص وظیفه بسیار دشوار است؛ البته گاهی نیز اختلافها برای آن است كه نوشیدن سم كار دشواری است.
بنابراین، اقتضای حركت در خط امام(رض)، گاهی نوشیدن شرنگ و زمانی نوشیدن شهد میباشد؛ گاهی پوشیدن جامه جنگ و زمانی پوشیدن كسوت صلح؛ گاهی شنیدن خبر فتح خرمشهر است كه سراسر هستی انسان را مسرور میكند و گاهی پذیرش قطعنامه است كه سراسر وجود انسان را میسوزاند.
دشواری راه امام(رض)
راه مبارزاتی امام خمینی(رض) راهی است كه صدها فقیه چون صاحبجواهر و شیخ انصاری و بروجردی(قدس سرهم) آمدند و نتیجه نگرفتند؛ البته قضاء الهی در این مساله سهم مؤثری دارد، اما باید دانست كه طی این راه ممكن است، اگر چه با سختی همراه باشد. راه امام(رض)، راهی است پرخطر! راهی است پرخون! راهی است كه از هر میلیمتر آن، بوی «خون» میآید، راهی است كه طی هر سانتیمتر آن «اخلاص» طلب میكند، راهی است كه:
با سر رفتن، غیر از با پا دویدن است؛ با دل حركت كردن، غیر از با پا رفتن است و طی این راه دشوار، فقط با دلدادگی و سربازی ممكن است. امام امت(قدسسره) این هنر را داشت كه زمان را بشناسد و به قدرت لایزال الهی تكیه كند: «الثقه بالله تعالی ثمن لكل غال وسلم الی كل عال»[2] و در این حال، به تنهایی قیام كرد. او در ترس موحد بود، در رجا و امید موحد بود، در بینش موحد بود، در اخذ نصرت موحد بود، و بالاخره در اعتماد موحد بود. روزی كه هیچ كس با او نبود میگفت: «فقط خدا» و آن روزی هم كه همه با او بودند، سخنش همان بود و از آن عدول نكرد. اگر كسی به حقیقتبگوید: «خدا! خدا!»، تحقیقا پیروز میشود؛ زیرا ملتبزرگوار ایران اسلامی، جزء جنود ویژه پروردگارند.
روزی كه ساواك پهلوی بهصورت غارت، به منزل معظمله هجوم آورد، كتابهای ایشان را در جدولهای خیابان ریختند، نوشتههای ایشان را پاره كردند و كسی به دادشان نمیرسید. كتابها و نوشتههایشان كه محصول عمرشان بود، بعدها پس از گذشت چندین سال، از دستفروشیهای كنار خیابان پیدا شد. آن روزی كه اعلامیه دادن و به مبارزه برخاستن تا حدودی با محبوبیت عمومی همراه بود، اعلامیهها زیاد و امضاءها فراوان بود، لیكن روزی كه امضا كردن، خطر خون دادن و تبعید شدن را به همراه داشت، به گونهای دیگر شد. وقتی كه هوی و هوس كم شد یا در كاری هوی مطرح نبود، آنكه عملش خالص نباشد، دستبه قلم نمیبرد؛ چنانكه از حضرت علیبن ابیطالب(علیهالسلام) رسیده است: «لو ارتفع الهوی لانف غیر المخلص من عمله»[3] . آنجا كه فقط جای هتك حیثیت است نه جذب شرف، آنجا كه كار با میل و رغبت نیست و جز خطر پدیده دیگری اعلامیه را همراهی نمیكند، طبق بیان بلند امیرالمؤمنین(علیهالسلام)� � آن روز فقط مخلص است كه ظهور میكند و جهاد خود را ادامه میدهد.
امام امت(رض) در چنین شرایطی ظهور كرد؛ اعلامیه داد و رژیم پلید حاكم را به استیضاح كشید و نه تنها همچون كوهی استوار و مقاوم ایستاده؛ بلكه مانند تكدرختی در بیابان «غیر ذیزرع» جلوهگری میكرد و لذا مشمول بیان نورانی حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) گشت كه در وصف مالك اشتر(رض) فرمود: «والله لو كان جبلا لكان فندا ولو كان حجرا لكان صلدا لایرتقیه الحافر ولایوفی علیه الطائر»؛[4] بهخدا سوگند اگر كوه بود، یكتا بود و اگر سنگ بود، سرسخت و محكم بود؛ هیچ مركبی نمیتوانست از كوهسار وجودش بالا رود و هیچ پرندهای به اوج آن راه نمییافت. امام راحل(قدس سره) این گونه بود و چنین عمل كرد؛ طوبی له وحسن مآب.
اگر كسی بخواهد خود را سالك كوی امام و پیرو خط آن حضرت بداند، باید زمان و زمانه را كاملا بشناسد، سیاستهای داخل و خارج را به خوبی درك كند و در این درك، هوا و هوس او را همراهی نكند. اگر كسی اسلام را به عنوان «اسلام ناب» پذیرفت، در زمان لازم، قدح سم را صابرانه سرخواهد كشید؛ زیرا همیشه جای پیروزی و جای استقبال و حرمت و «صل علی فلان» گفتن و شنیدن نیست؛ گاه زمان حرمت است و گاه زمان دادن همه آبرو برای «حفظ اسلام» و معامله كردن با خدای خود و خریدن حرف بداندیشان و بدگویان شرق و غرب و سركشیدن كاسه سم.
اگر ما در مواردی برای حفظ وحدت و صیانت نظام و تحكیم پایگاه فكری دین، در سركشیدن جام زهر، قبول را بر نكول ترجیح دادیم، پیرو «خط امام» هستیم. این سخن هر چند پرجاذبه است، اما پرخطر نیز هست. اگر ما بخواهیم زمان خود را مانند زمانه امام راحل(رض) كنیم، اولا باید روح بلنداندیشی در ما پیدا بشود و ثانیا به اندازه توانایی این روح بلنداندیش، پرواز كنیم و حضور و ظهور مهر و قهر خدا را در تمام مراحل ادراك نمائیم.