دو وجهه ای بودن وجود خداوند !؟!
تبهای اولیه
به نام خداوند بخشایشگر و مهربان
سلام و دورد بر شما .
یک سوال . البته امکانش زیاده که به این سوال در بحث هایی در تایپیک های این سایت پاسخ داده شده باشد . و اگر اینطور است مرا ببخشید .
میخواستم بدونم که آیا اول از همه این تحلیل من صحیح هست و اگر تحلیل دقیق تری هست لطفا مرا راهنمایی کنید .
خب اگر دید کلی به تمامی وضعیت این جهان و موجودات و همه چیز در کل بیندازیم میبینم که از دو وجهه خوب و بد ساخته شدن یعنی هم خوب رو دارن و هم بد .
حتی خود انسان هم داره چنین چیزی رو .
یعنی مثلا برای هر کاری ما دو قسمت داریم ، خوب و بد ، پول درآوردن ، آمیزش جنسی ، خندیدن که مربوط به انسان میشه و همچنین تمامی چیزای دیگه که مربوط به بشر یا غیر بشر میشه ، چنین قانونی وجود داره .
خب اگر چنین باشد ، برای مثال انسان در وجود ذاتیش هم بد داشته باشه و هم خوب . چطور خداوند که مطلق هست و کاملا خوب ، می تونه جنبه بد رو هم در انسان ها و موجوداتش قرار بده ؟
پاسخ من اینه : چون خوب از بد بالاتره . یعنی یه جوری خوب تکامل یک چیز هست و بد اونو ناقص می کنه و بر عکس اونه ، پس یعنی اگر ما کامل رو داشته باشیم می تونیم کاری بکنیم که ناقصش هم بیاد . یعنی اگر خوب باشیم می تونیم بد رو خلق کنیم تا مکمل هم بشن .
چون تا زمانی که بدی نباشه ، خوبی معنا نمیگیره .
حال سوالم اینجاست »»» که چطور خداوند که کاملا خوبه و منشا همه چیز هست . بدی رو هم ساخته تا خوبی معنا بگیره ؟ یعنی یک چیزی ضد خدا وجود داره ؟
یک قسمت بد ؟ یا هر چیزی که برعکس اون باشه .
یا اینکه خود خدا منشا و آغاز و پایان همه ی خوبی ها و بدی ها باشه . خب با اطلاعاتی که من دارم اگر اینطور بشه خدا جنبه دو وجهه ای به خودش میگیره .
و بعدش این سوال پیش میاد که آیا واقعا ذات خداوند دو وجهه ای هست که در تمامی مخلوقاتش و کار ها که ما ازآن با خبریم یا آنرا انجام میدیم به نوع خودشون ، هم بدی و هم خوبی قرار داده و دو وجهه ایشون کرده ؟
توجه : منظور از دو وجهه : خوب و بد
کارشناس بحث : محراب
با عرض سلام و وقت بخیر
سوال حضرتعالی بسیار شبیه به شبهه ثنویت است که تقریر اجمالی آن به این قرار است:
به نام خداوند بخشایشگر و مهربان
سلام بر شما
جواب بسیار خوب و کاملی دادید اما بعضی جاها برای درک و فهم مطلب برام مشکل ایجاد کرد . حال عیب ندارد . درکل جوابتون رو فهمیدم .
خب شما به این اشاره کردید ، بدی به دو بخش هست یکی اینکه از نیستی یک چیزی بدی معنا میگیرد و یکی هم بوجود آورنده نقص و نیستی که بد حساب میشه .
خب
شما میگویید سایه . سایه درسته که از نیستی نور معلوم میشه اما مهم اینه که باز ما اونو میبینیم ... یعنی درک ولمس میشه . نیستی کامل ، زمانی معنا پیدا می کنه که از نظر من اون چیز درک و مفهومی برای ما نداشته باشه یعنی ما نتونیم درک کنیم . مثلا نبودن رنگ هایی جز اینایی که ما میبینیم و رنگ هایی که درآزمایشگاه و تجزیات بوجود میان . ممکنه که غیر از اینا رنگ های دیگری وجود داشته باشن اما انسان قدرت تشخیصش رو اصلا دارا نیست ...در اون زمانه که برای ما نیست معنی پیدا می کنه .
سایه از نیستی نور بوجود میاد اما مهم اینه که بوجود اومده . این عمل انجام شده و ما می بینیمش ... وقدرت درک سایه رو داریم .
حال اینکه گفتین بدی .
نفس اماره . نفس اماره چیست ؟ یکی از نفس های بد ماست ، ذاتا بده . بد خلق شده . بعدش منظور من شریک قائل شدن برای خدا نبوده یا یه رقیب برای خدا .
بلکه این رو گفتم
اگر یه نفر ، یه وجود (خدا) کاملا خوب مطلق باشه ، قادر به خلق ناقصش هم هست . پس یعنی چیز بد رو هم می تونه خلق کنه . چون بد همانطور که گفتین از نبود خوبی میاد .
اما اینجا بازم یه مشکل هست . شیطان . یه جا شنیده بودم که یه نفر گفت در یک اتاق تاریک ، آیا واقعا تاریکی وجود داره ؟ جوابش این بود که نه وجود نداره بلکه از نیستی نور معنا میگیره .
مثل شیطان آیا شیطان بد وجود داره ؟ نه وجود نداره ، بلکه از نیستی خوبی این نماد شکل میگیره .
حال چطور میتونیم بگیم با اینکه نبودن نور رو درک می کنیم و می فهمیم ، تاریکی رو درک می کنیم و می فهمیم . باز بگیم وجود نداره و از نیستی نور هست ؟ این غلطه . یا همان شیطان .
پس میشه گفت . بدی وجود داره . خوبی نقص میشه ، بدی بوجود میاد . انسان . چطور از زمان بدو تولد تشخیص نمی تونه بده چه کاری خوبه و چه کاری بد ...اما هم بد رو انجام میده و هم خوب بدون اینکه متوجه بشه ؟ خب نفس اماره داره . یعنی یه عضو بد داره . در خودش .
من از یک استاد دانشگاه درس فلسفه شنیده بودم که گفتیه انسان میتونه از صد تا شیطان هم به تنهایی (بدون کمک خود شیطان و شیاطین) بدتر بشه . یعنی خود انسان نقص رو داره .
چون اگر نداشتش میشد یه موجود کامل .
میخوام بگم که چرا خدا میاد نقص رو در وجود ما میذاره . در وجود همه هم گذاشته شاید قابل درک نیست برای ما . چون ما که انسانیم و از همه ی موجودات دیگری که آفریده برتر هستیم . خب حتما موجودات دیگه از این ویژگی دارند . چون ویژگی خوبی نیست . نقص . در همه هست . یک بخشی از روح (نفس اماره) که نیستی خوبی رو ثابت می کنه . حال این جا هم یه سوال هست با اینکه ما این نقص رو داریم ، ولی گفته شده خدا از روح خودش در ما دمیده ؟ یعنی ما از سلول های خدا ساخته شدیم . نه اینکه بگم سلول معنی مادی پیدا کنه ! منظورم از نظر معنوی هست و استعاره استفاده کردم . یعنی ما از وجود خدا و خاک ساخته شدیم . تازمانی که این جسم بر ماست ، ما نقص داریم امابازم با این مخالفم . خدا منحرف نمیشه چون بر بدی تسلط داره . خوبی مطلق .... بدی می خواد چیکار ؟ و چون عادل هست نقص هارو رو هوا و کیلو کیلو در دنیا نمی ذاره .
خب روح ما هم تازمانی که در بهشت بود ، گول شیطان رو خورد یعنی نفس اماره در روح ما هست . ما نمی تونیم ازش فرار کنیم . با ما هست چون اگر نباسه ما میشیم خوبی مطلق ، میشیم خدا ... بی نقص . چون تمامی ویژگی های برتر الهی رو داریم ، اما اگر این رو هم از ما بردارن میشیم یکی مثل خدا . شاید این استدلالم غلط باشه . هرگونه اشتباهی که می کنم به من درستش رو بگویید . که فکر ما الکی گمراه نشود .
ببینید من با اینکه بگن بدی وجود عدمی داره ...موافق نیستم ...البته نه کاملا ! ....در بعضی جهات . حالا شاید بعضیا بیان بگن مثلا من چه کسی هستم که بخوام بگم موافقم یا موافق نیستم ازالان جوابشونو بدم . من فقط نظر خودم رو گفتم . همین .
مثلا در همین جهت مخالفم که ، بدی ای که ما میگیم از نیستی یک چیزی معلوم میشه در واقع به صورت مجازی اونو داریم می بینیم یا هر اصطلاح دیگه ای که صدق کنه .
اگر بگیم در این صورت اونبدی وجود نداره .
نمیشه ! چون بدی رو میشه دید ....حداقل از نظر مادی این جهان بدی دیده میشه و از نظرمعنوی جهانی که به ماوعدهاشرو داده اند ، باز هم دیده میشه . حس میشه . پس نمیشه گفت که بدی نیست .
الآن مثلا میگوییم عاملان بدی . مثل زلزله و ... خب زلزله اصلا قصد و غرض بدی نداره ! ازیک سری واکنش های مربوط به زمین و محیط زیست هست که صورت میگیره . خدای نکرده زمین که با ما دشمنی نداره ! چون باعث تلفات میشه برای ما بد جلوه داده میشه دقیقا حرفی که شما زدی .
اما من اینارو منظورم نیست ....من ذات بد رو میگم . مثل نفس اماره . نقصی که در انسان و بقیه موجودات باید باشه که مارو نیازمند و محدود بکنه و مطلق نسازه . و به این صورت هر کاری که مااون رو در دنیای خودمون برای خودمون در نظر بگیریم از ساده ساده اش تا سخت و پیچیده اش برای ما دو وجهه ای میشه . یعنی ناقصش هم خودبه خودبوجود میاد .
با این نظر هم کاملا مخالفم که میگن چون همه چیز دو وجهه ای هست حتمابرای بدی یه خالق هست و برای خوبی یه خالق دیگه . در صورتی که از نظر من کاملا غلطه .
خالق مطلق حکیم و مطلق هست . خوب مطلق . اما چون مطلق هست و حکیم و عالم هست و هر توانایی ای دارد . میتواند نقص هر چیزیرو بسازد . برای هر خوبی ای یک نقص بسازه و اون نقص بدی معنا پیدا کنه .
نفس اماره نیستی خوبی نیست ، بلکه وجود داره . پس یعنی خلق شده .
یک چیزی چون ممکنه عنوان این تایپیک غلط انداز باشه .... منظور من از دو وجهه ای بودن خداوند ، این نیست که خداوند یک رقیب یا شریک یا یه چیزی مثل خودش از نوع بدی داشته باشه ....بلکه اینه که ، خداوند چون مطلق هست ، توانایی نقص خوبی هارو داره تا بدی روبوجود بیاره . پس یعنی ذاتش هم این توانایی رو داره که در وجود همه موجوداتش میذاره تا مطلق نشن . هر چند اگر عنوان بحثتبدیل بشه به دو وجهه ای بودن عالم هستی به نظرم بهتره و غلط انداز نمیشه
ممنون از وقتی که می گذارید برای جواب به سوالات ما .
با عرض سلام و تشکر
ما حصل سوال حضرتعالی ( تا جایی که بنده متوجه شدم )این است که بعضی چیزها ذاتا بد هستند مانند نفس اماره و شیطان و چون اینها واقعا وچود دارند پس نمی توان گفت بدی وجود ندارد و عدمی است.
باید توجه داشت که
و هم چنين همان نفس واحد نسبت به بعضي حالات به نام نفس لوامه ياد ميشود. يعني بسيار ملامت كننده خود، اين مرتبة از نفس يا اين حالت براي نفس انسان، نصيب عدة خاصي ميشود به عبارتي عدة خاصي نفسشان چنين حالتي پيدا ميكند كه خويش را از كارهاي بد ملامت كند و به سوي عالم قدس فراخواند. علت اين تعبير اين است كه نفس در مقام تلألؤ نور قلب از غيب قرار ميگيرد و براي اظهار كمال آن و ادراك وخامت عاقبت و فساد احوال آن، نفس را به جهت لوم و سرزنش بر افعال خود لوامه گويند اين مرتبه مقدمه براي ظهور مرتبه قلب است كه مرتبه و شأن قدسي نفس انسان است.
بعضي از عرفا در اين باره نيز گفتهاند: در اواسط سلوك كه نفس مقداري تحت تصرف ولايت قرار ميگيرد اما هنوز به طور كامل منقاد و تسليم محض در طاعت نيست آن را نفس لوامه گويند كه پيوسته خود را ملامت مي كند.
و بالاخره نفس وقتي از صفات ناپسند كاملاً پاكيزه شد و به اخلاق حميده متصف گرديد آن را نفس مطمئنه مي خوانند. از برخي عرفا در اينباره نقل شده: در اواخر سلوك چون كراهت و تمرد كاملاً از نفس گرفته ميشود و نفس از دشمني و نزاع با انقياد قدسي منزه ميگردد، صفت اطمينان و آرامش به او دست ميدهد از اين رو نفس مطمئنه ناميده مي شود.
با تشکر :Gol: