جمع بندی واژه شناسی قرآن

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
واژه شناسی قرآن

:Ghamgin:سوال :1-فرق واژه های سیئه ،ذنب ، اثم ، و حوب در قران چه تفا وت هایی با هم دارد
2- فرق بین فاحشه ومنکر چیست. متشکرم
دلاور

کارشناس بحث : عمار

با سلام
در كلماتي كه ذكر كرديد حوب نداريم و شايد منظورتان حنت بوده است كه عرض كنم در قرآن كلمات اثم و ذنب و حنت و سیئه به معنای گناه بكار رفته كه بعضی گفته اند تفاوت در عبارت در واقع نوعی تنوع گرایی است، اگر چه تفاوتهایی هم دارند كه به آن اشاره خواهیم كرد. لكن (هود) به این معنا نیافتیم چون هَوْد: (بفتح هـ ) به معنای رجوع و توبه است، مثل «هادَ الرَّجُلُ هَوْداً» یعنی توبه كرد و بسوی حق برگشت. «إنّا هُدْنا إلُیك» (اعراف: 156) یعنی: ما بسوی تو باز گشتیم و هُود: (بضم هـ) به معنی یهود است. «وَ قالوُا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّة إلاّ مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصاری» بقره: 111، گفتند هرگز داخل بهشت نشود مگر آنكس كه یهودی یا نصرانی باشد.

و امّا نسبت به كلمات دیگر در كتب لغات قرآنی اینچنین آمده است:
إثم: نا م كارهائی است كه از ثواب وخیر باز می دارند (مفردات) و معنای اصلی إثم، ضرر است به قرینه مقابله اثم با منافع در آیه شریفه «یسئلونك عن الخمر و المتیشیر قُلْ فیها إثم كبیر و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما» (بقره: 29) (قاموس قرآن، ج 1، ص 24)، از تو از خمر و قمار میپرسند، بگو در آن دو ضرری بزرگ و نیز منافعی برای مردم هست ولی ضررشان از نفعشان بیشتر است. در این صورت به گناه و قمار و خمر و مطلق كار حرام از آن جهت كه ضرر هستند و از خیر باز می دارند، إثم گفته می شود.

و ذنب (بر وزن فرس) به معنای دُم حیوان و غیره است و هر فعلی كه عاقبتش وخیم است را ذنب گویند. و لذا به گناه چون جزایش در آخر و تابع آن است نیز ذنب گفته اند (مفردات راغب) ـــ «وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَاَخافُ اَنْ یَقْتُلُونِ» (شعراء: 14) برای آنها در عهده من گناهی است می ترسم مرا بكشند. كه در این آیه به معنای گناه اصطلاحی در ذهن شما نمی باشد. بلكه به معنای جرم است، مانند «بِأیّ ذنبٍ قُتِلتَ» به چه جرم و گناهی كشته شدند، و گاه مُراد از ذنب در همان كارها و گناهانی است كه از ثواب و خیر باز می دارد. مانند «إن الله یَغْفِرُ الذُّنوب جمیعاً» (زمر: 53) و «وَ كَفی بِهِ بِذُنُوب عِبادِهِ خبیراً» (فرقان: 58).

و سیّئة مؤنث سیّیء است و پیوسته وصف آید مثل خصلت و صفت و عادت بد و امثال آن كه اگر آن را لازم گرفتیم به معنی بد و قبیح است و اگر متعدی دانستیم معنای محزون كننده می دهد.
د راینجا نیز در هر صورت اعم از گناه اصطلاحی است كه معهود ذهنی ماست، اگر چه در آن معنا نیز آمده است مانند «مَنْ جاءَ بِالسَّیَّئَةِ فَلا یُجْزی إِلاّ مِثْلَها» (انعام: 160) كه سَیّئة در آیه كار بد و گناه است.

و حنث را هم به معنای گناه گرفته اند (مفردات) مانند «وَ كانُوا یُصرُّون علی الحِنْثِ العظیم» (واقعه: 46) و بودند كه بر گناه بزرگ اصرار می كردند. و هم به معنای شكستن عهد گرفته اند. كه این معنا شایع تر می باشد، چنانچه طبرسی اینچنین معنا كرده: مانند «وَ خُذْ بِیَدِك ضِغْثاً فَاضْربْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ» كه در داستان ایوب می گوید «یا تركه بزن و نقص عهد نكن».

با تشکر از پاسخ استاد گرامی

منظور بنده از حوب آیه شماره 2 سوره مبارکه نسا میباشد :

ولا تاکلو اموالهم الی اموالکم انه کان حوبا کبیرا

دلاور;271624 نوشت:
با تشکر از پاسخ استاد گرامی

منظور بنده از حوب آیه شماره 2 سوره مبارکه نسا میباشد :

ولا تاکلو اموالهم الی اموالکم انه کان حوبا کبیرا

[حوب‏]: گناه، اندوه و ترس.
الحَوْب-
[حوب‏]: مترادف (الحُوب) است.
الحَوْبَاء-
[حوب‏]: مؤنث (الأحْوَب) است،- ج حَوْبَاوات: نَفْس، جان.
الحُوبَة-
[حوب‏]: گناه، غم و اندوه، مرد ناتوان.
الحَوْبَة-
[حوب‏]: گناه، پدر و مادر، خواهر و دختر، خويشاوندان مادرى، نيازمند، وضع و حالت «باتَ بِحَوبَةِ سوءٍ»: شب را در حالتى بد بسر برد.
_______________________________
فرهنگ أبجدي عربي-فارسي، متن، ص: 27

(حوب) قوله تعالى: حُوباً كَبِيراً [4/ 2] أي إثما كبيرا، و الحوب بالضم الإثم و بالفتح المصدر. و" حاب حوبا" من باب قال: اكتسب الإثم. و الحوبة: الخطيئة، و هي في الأصل مصدر" حبت بكذا" أي أثمت.
و في الدعاء" رب تقبل توبتي و اغسل حوبتي"
أي إثمي. و فيه‏
" اللهم اغفر لنا حوبنا"
أي إثمنا. و تفتح الحاء و تضم، و قيل الفتح لغة الحجاز و الضم لغة تميم. و الحوبة: الحاجة، و منه‏
" إليك أرفع حوبتي".
___________________
مجمع البحرين، ج‏2، ص: 48

و التحقيق‏
أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو تضييع حقوق من عيالاته أو ممّن يعتمدون اليه و هم تحت سلطته و يده، و هذا تضييع شديد مخصوص، و من أقوى مصاديق الإثم.
و الحوب بالفتح مصدر، و بالضمّ اسم مصدر كالغسل مصدر و الغسل اسم مصدر بمعنى ما تحصّل من المصدر.
و مبدأ هذا العمل في الأغلب: هو الحاجة أو المسكنة في النفس، و ما يشابهها من نقاط الضعف و الابتلاء.
و لا يخفى أنّ إطلاق الحوب على المسكنة أو الحاجة أو البلاء أو الامّ أو الاخت: إذا تحقّق هذا القيد و بلحاظه لا مطلقا.
فمعنى قوله (ص)- أ لك حوبة: أي عائلة هي في معرض التضييع.
و هكذا الإثم: فلا يصحّ إطلاقه على مطلق الإثم.
فقد ظهر لطف التعبير به دون الإثم و غيره في الآية الكريمة-. لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى‏ أَمْوالِكُمْ إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبِيراً- 4/ 2.
فانّ تضييع أموال اليتامى من أعظم مصاديق الحوب، لكونهم تحت سلطته و يتوقّع منه الحماية و التأييد و الحفظ، فانّهم ضعفاء.
ثمّ إنّ التحوّب: هو الحالة الحاصلة بعد الحوب، و هي التأثّر الشديد و التوجّع من عمله في التضييع و الإثم.

_____________________________________
التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص: 301

موفق باشيد

دلاور;269599 نوشت:

2- فرق بین فاحشه ومنکر چیست. متشکرم

برای راهنمایی:

وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ


إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ


وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ

إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ

friend;271712 نوشت:
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

دلاور;269599 نوشت:
2- فرق بین فاحشه ومنکر چیست. متشکرم

لطفا در باره کلمه بغی هم توضیح بفرمایید.

دلاور;271624 نوشت:
منظور بنده از حوب آیه شماره 2 سوره مبارکه نسا میباشد :

((الحوبة )) در اصل به معنى احتیاج و نیازى است که انسان را به گناه مى کشاند، و از آنجا که تجاوزهاى سرپرستان به اموال یتیمان ، غالبا بر اثر نیاز و یا به بهانه احتیاج صورت مى گیرد در آیه فوق به جاى کلمه ((اثم )) (گناه ) کلمه ((حوب )) به کار رفته است ، تا اشاره اى به این حقیقت بوده باشد.
تفسیر نمونه،آيت الله مكارم.

دلاور;269599 نوشت:
فرق بین فاحشه ومنکر چیست. متشکرم

«فحشا» اشاره به گناهان پنهاني و منکر اشاره به گناهان آشکار است (تفسير نمونه، ج 11، ص 370، ذيل آيه 90 سوره نحل).

بعضي از مفسران گفته اند: سرچشمه انحرافات اخلاقي سه قوه است: قوه شهواني و غضبي و نيروي وهمي شيطاني. اما قوه شهواني انسان را به لذت بردن هر چه بيشتر مي خواند و غرق در «فحشا» و زشتي ها مي کند. اما قوه غضبيه، انسان را به انجام «منکرات» و اذيت و آزار مردم وامي دارد. اما قوه وهميه شيطانيه، حس برتري طلبي و رياست خواهي و انحصار جويي و «بغي» و تجاوز به حقوق ديگران را در انسان زنده مي کند (تفسير کبير فخر رازي، به نقل تفسير نمونه، ج 11 ، ص 370، ذيل آيه 90 سوره نحل).


بعضي از اهل لغت گفته اند: «فحش و فحشا» به کردار يا گفتاري مي گويند که زشتي آن زياد و بيش از حد و خارج از اندازه باشد. مثلا: عرب به ضرر زياد و فوق حد تحمل، ضرر و عبن فاحش مي گويد. و منکر، عملي را مي گويند که در نزد مردم ناشناخته و غيرمعمول است و آن را به خاطر زشتي و قبحش ترک و رها مي کنند (مفردات راغب، به نقل الميزان، ج 12،ص 333، منشورات مؤسسه اعلمي1411 هجري قمري).

friend;272081 نوشت:
لطفا در باره کلمه بغی هم توضیح بفرمایید.

در اين مورد هم در تفسير نمونه گفته شده است:
پيرامون اين تعبيرات سه گانه" فحشاء"" منكر" و" بغى" نيز مفسران سخن بسيار گفته‏اند، اما آنچه مناسبتر با معنى لغوى و قرينه مقابله اين صفات با يكديگر به نظر مى‏رسد آنست كه" فحشاء" اشاره به گناهان پنهانى" منكر" اشاره به گناهان آشكار، و بغى، هر گونه تجاوز از حق خويش و ظلم و خود برتربينى نسبت به ديگران است.
تفسير نمونه، ج‏11، ص: 370

ابن عباس گويد: «فحشا»، زنا و «منكر»، هر چيزى است كه مورد انكار شرع باشد و «بغى» ظلم و تكبر است.
سفيان بن عيينه گويد: عدالت، مساوى بودن آشكار و نهان و احسان، بهتر بودن پنهان از آشكار و فحشا و منكر، بهتر بودن آشكار از پنهان است.
ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏14، ص: 35

پرسش:
واژه های سیئه ،ذنب ،اثم و حوب در قران چه تفا وت هایی با هم دارد؟ همچنین فرق بین فاحشه و منکر و بغی چیست؟

پاسخ:
در قرآن كلمات اثم و ذنب و سیئه به معنای گناه بكار رفته كه بعضی گفته اند تفاوت در عبارت در واقع نوعی تنوع گرایی است، اگر چه تفاوتهایی هم دارند كه به آن اشاره خواهیم كرد. لكن (هود) به این معنا نیافتیم چون هَوْد: (بفتح هـ ) به معنای رجوع و توبه است، مثل «هادَ الرَّجُلُ هَوْداً» یعنی توبه كرد و بسوی حق برگشت. «إنّا هُدْنا إلُیك» (1) یعنی: ما بسوی تو باز گشتیم و هُود: (بضم هـ) به معنی یهود است. «وَ قالوُا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّة إلاّ مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصاری»(2)، گفتند هرگز داخل بهشت نشود مگر آنكس كه یهودی یا نصرانی باشد.

و امّا نسبت به كلمات دیگر در كتب لغات قرآنی اینچنین آمده است:
إثم: نا م كارهائی است كه از ثواب وخیر باز می دارند (3) و معنای اصلی إثم، ضرر است به قرینه مقابله اثم با منافع در آیه شریفه «یسئلونك عن الخمر و المتیشیر قُلْ فیها إثم كبیر و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما» (4) (5)، از تو از خمر و قمار میپرسند، بگو در آن دو ضرری بزرگ و نیز منافعی برای مردم هست ولی ضررشان از نفعشان بیشتر است. در این صورت به گناه و قمار و خمر و مطلق كار حرام از آن جهت كه ضرر هستند و از خیر باز می دارند، إثم گفته می شود.
و ذنب (بر وزن فرس) به معنای دُم حیوان و غیره است و هر فعلی كه عاقبتش وخیم است را ذنب گویند. و لذا به گناه چون جزایش در آخر و تابع آن است نیز ذنب گفته اند (6) ـــ «وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَاَخافُ اَنْ یَقْتُلُونِ» (7) برای آنها در عهده من گناهی است می ترسم مرا بكشند. كه در این آیه به معنای گناه اصطلاحی در ذهن شما نمی باشد. بلكه به معنای جرم است، مانند «بِأیّ ذنبٍ قُتِلتَ» به چه جرم و گناهی كشته شدند، و گاه مُراد از ذنب در همان كارها و گناهانی است كه از ثواب و خیر باز می دارد. مانند «إن الله یَغْفِرُ الذُّنوب جمیعاً» (8) و «وَ كَفی بِهِ بِذُنُوب عِبادِهِ خبیراً» (9).
و سیّئة مؤنث سیّیء است و پیوسته وصف آید مثل خصلت و صفت و عادت بد و امثال آن كه اگر آن را لازم گرفتیم به معنی بد و قبیح است و اگر متعدی دانستیم معنای محزون كننده می دهد.
د راینجا نیز در هر صورت اعم از گناه اصطلاحی است كه معهود ذهنی ماست، اگر چه در آن معنا نیز آمده است مانند «مَنْ جاءَ بِالسَّیَّئَةِ فَلا یُجْزی إِلاّ مِثْلَها» (10) كه سَیّئة در آیه كار بد و گناه است.
و حنث را هم به معنای گناه گرفته اند (11) مانند «وَ كانُوا یُصرُّون علی الحِنْثِ العظیم» (12) و بودند كه بر گناه بزرگ اصرار می كردند. و هم به معنای شكستن عهد گرفته اند. كه این معنا شایع تر می باشد، چنانچه طبرسی اینچنین معنا كرده: مانند «وَ خُذْ بِیَدِك ضِغْثاً فَاضْربْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ» كه در داستان ایوب می گوید «یا تركه بزن و نقص عهد نكن».
و الحوبة در اصل به معنى احتیاج و نیازى است که انسان را به گناه مى کشاند، و از آنجا که تجاوزهاى سرپرستان به اموال یتیمان ، غالبا بر اثر نیاز و یا به بهانه احتیاج صورت مى گیرد در آیه فوق به جاى کلمه (اثم) (گناه) کلمه(حوب) به کار رفته است ، تا اشاره اى به این حقیقت بوده باشد.(13)
«فحشا» اشاره به گناهان پنهاني و منکر اشاره به گناهان آشکار است (14).

بعضي از مفسران گفته اند: سرچشمه انحرافات اخلاقي سه قوه است: قوه شهواني و غضبي و نيروي وهمي شيطاني. اما قوه شهواني انسان را به لذت بردن هر چه بيشتر مي خواند و غرق در «فحشا» و زشتي ها مي کند. اما قوه غضبيه، انسان را به انجام «منکرات» و اذيت و آزار مردم وامي دارد. اما قوه وهميه شيطانيه، حس برتري طلبي و رياست خواهي و انحصار جويي و «بغي» و تجاوز به حقوق ديگران را در انسان زنده مي کند (15).
بعضي از اهل لغت گفته اند: «فحش و فحشا» به کردار يا گفتاري مي گويند که زشتي آن زياد و بيش از حد و خارج از اندازه باشد. مثلا: عرب به ضرر زياد و فوق حد تحمل، ضرر و عبن فاحش مي گويد. و منکر، عملي را مي گويند که در نزد مردم ناشناخته و غيرمعمول است و آن را به خاطر زشتي و قبحش ترک و رها مي کنند (16).
پيرامون اين تعبيرات سه گانه" فحشاء"" منكر" و" بغى" نيز مفسران سخن بسيار گفته ‏اند، اما آنچه مناسبتر با معنى لغوى و قرينه مقابله اين صفات با يكديگر به نظر مى‏رسد آنست كه" فحشاء" اشاره به گناهان پنهانى" منكر" اشاره به گناهان آشكار، و بغى، هر گونه تجاوز از حق خويش و ظلم و خود برتربينى نسبت به ديگران است.(17)
ابن عباس گويد: «فحشا»، زنا و «منكر»، هر چيزى است كه مورد انكار شرع باشد و «بغى» ظلم و تكبر است.
سفيان بن عيينه گويد: عدالت، مساوى بودن آشكار و نهان و احسان، بهتر بودن پنهان از آشكار و فحشا و منكر، بهتر بودن آشكار از پنهان است.(18)

پی نوشت ها:
1. اعراف: 156.
2. بقره: 111.
3.راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، تحقيق صفوان عدنان داودى، بيروت، دارالعلم، 1412 ق‏ ،اول‏،ذیل واژه.
4. بقره: 29.
5. قاموس قرآن، سيد علي اکبر قرشي، دار الكتب الإسلامي، ايران- تهران‏، 1371 ه. ش،چاپ: 6، ج 1، ص 24.
6. مفردات راغب،همان.
7. شعراء: 14
8. زمر: 53.
9. فرقان: 58.
10. انعام: 160
11. مفردات راغب،همان.
12. واقعه: 46.
13. تفسير نمونه،آيت الله مکارم شيرازي، دار الكتب الإسلامية،ايران- تهران‏، 1371 ه. ش‏، چاپ: 10، ج : 3ص :250
14. تفسير نمونه،همان،ج 11، ص 370..
15. تفسير کبير فخر رازي، به نقل تفسير نمونه،همان.
16. مفردات راغب، به نقل الميزان، ج 12،ص 333، منشورات مؤسسه اعلمي1411 هجري قمري.
17. تفسير نمونه، ج‏11، ص: 370
18. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ‏طبرسى، فضل بن حسن‌‏مترجم: نورى همدانى، حسين‏،ناشر: فراهانى‏، ايران- تهران‏،چاپ: 1، ج‏14، ص: 35.

موضوع قفل شده است