باکسی که باعقائدمون مخالفه چطور باید برخورد کرد ؟
تبهای اولیه
با کسی که کاملا با عقایدمون مخالفه چطور باید برخورد کرد و چرا؟
کارشناس بحث : اندیشمند
[=B Mitra]سلام و ادب و تشکّر از موضوع خیلی خوبی که مطرح کردید.
[=B Mitra]
[=B Mitra]اوّلا یک نکته ی لغوی عرض کنم و آن اینکه شاید اگر در طرح مسئله تون به جای کلمه ی «برخورد» از کلمه ی «مواجهه» استفاده بفرمائید، به جهاتی بهتر باشه. خصوصا از این جهت که برخورد بار منفی داره و نوی دفع رو می رسونه، در حالی که موضوع مورد بحث در اینجا نوع مواجهه با یک سخنی است که با اندیشه ی الان ما مخالف است، و ما هنوز ارزیابی نکردیم که ببینیم آن سخن مخالف درست است یا همچنان همان نظر و عقیده ی خودمان که از قبل بود، صحیح است. پس اینجا بحث از مواجهه است اعمّ از اینکه پذیرش باشد یا برخورد یا حالت خنثی و بی نظری.
[=B Mitra]
[=B Mitra]امّا در قدم بعد، باید چند نکته و تفکیک دیگر را هم در نظر داشته باشیم، یکی اینکه شاید مواجهه با هرگونه مخالفت با خودمان را بشه به دو جنبه ی مخالف ها و مخالفت های نظری و مخالف ها و مخالفت های عملی تقسیم کرد. یعنی کسی که اندیشه اش مخالف اندیشه ی ماست و کسی که عملش موجب مخالفت و تخریب حقوق و منافع ماست. که شاید اینها را بهتر باشد که جدا بررسی کنیم.
[=B Mitra]
[=B Mitra]نکته ی مهم دیگر اینکه مخالفت در اندیشه و عمل با مخالفت در سلیقه متفاوت است. اگر ما در اندیشه اختلاف داشته باشیم، قابل بحث و گفتگو و تغییر نظر است، ولی یک سری امور، سلیقه ای هستند. اینها رو خیلی نمی شه بحث کرد، و اساساً درست و غلط هم نداره خیلی، سلیقه است، به طبع آدم ها و پیشینه و سلیقه شون ربط داره. مثل اینکه چه رنگی رو آدم دوست و... . در این امور اختلاف ها رو باید به رسمیّت شناخت و خیلی هم نباید دنبال تغییرش بود چرا که خیلی هم قابل تغییر نیست. به طبایع افراد مربوطه.
[=B Mitra]
[=B Mitra]یک نکته ی مهم دیگر هم هست و آن اینکه یک نکته ی مهمی مقدّم بر چگونگی مواجهه با سخن مخالف باید مطرح شود و آن اینکه اصلا باید با سخن مخالف مواجهه پیدا کرد یا نه؟ که حالا چگونگی اش را هم بررسی کنیم. بعضی معتقد اند که اصلا نباید اندیشه ی مخالف، فرصت بیان سخن داشته باشد، انسان ها باید در یک تک صدایی و فضای کنسروی قرار بگیرند و فقط یک نظر را بشنوند. حتّی بعضی ها خودشان نمی خواهند سخن مخالف را بشنوند، و طبیعی است که اگر کسی اینطور باشد و از شنیدن سخن مخالف فرار کند و سخن مخالف را نشنیده، غلط بداند، اصلا نمی شود از اینکه حالا چطور مواجهه پیدا کنیم بحث کرد.
[=B Mitra]پس اوّل این را حلّ کنیم که باید سخن مخالف را شنید یا خیر؟! در این مورد نکته و دیالوگی بسیار جالب از یکی از کلاس های جناب استاد دکتر دینانی را نقل می کنم:
[=B Mitra]
[=B Mitra]«استاد دینانی: پیامبر سخن مخالفینش را گوش می کرد؟
[=B Mitra]دانشجو: بله، حتماً گوش می کرد.
[=B Mitra]استاد: آیا شما هم حرف مخالف (اندیشه ی خود را) گوش می کنید؟
[=B Mitra]دانشجو: پیامبر به خودش مطمئن بود، ولی ما نه!
[=B Mitra]استاد: پس شما یک ریگی در کفشتان هست! [=Wingdings][=Wingdings]J[=B Mitra] (پس به درستیِ آنچه الان قبول دارید و همچنین غلط بودنِ سخن مخالف قبل از شنیدنش، یقین دارید! که ممکن نیست.) امّا دشمنان پیامبر چطور عمل می کردند؟ آیا آنها به حرف مخالفشان که سخن پیامبر بود، گوش می دادند؟ نخیر! قرآن کریم می گوید: (هرگاه نبی خدا دعوتشان می کرد): «[=B Badr]جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا[=B Mitra]»نوح:7 (ترجمه:[=B Mitra]انگشتانشان را در گوشهايشان كردند و رداى خويشتن بر سر كشيدند و اصرار ورزيدند.) اینها نفهم بودند، خر بودند که اصلاً نمی خواستند سخن(مخالفشان، حتّی) به گوششان برسد.
[=B Mitra]دانشجو: استاد در آیه ای هم (از قول اهل جهنّم) آمده؛ «[=B Badr]وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ[=B Mitra]»ملک:10 (ترجمه:[=B Mitra] و گويند اگر شنيده [و پذيرفته] بوديم يا تعقل كرده بوديم در [ميان] دوزخيان نبوديم.)
[=B Mitra]استاد: بله، باید گوش داد و فکر کرد، نسمع أو نعقل!
[=B Mitra]دانشجو: البتّه استاد «یا» آورده، گفته یا گوش دادن یا فکر کردن، باید یکی را انتخاب کرد.
[=B Mitra]استاد: بله «أو» آورده، ولی انفصال حقیقی نیست. تعقّل بدون شنیدن نمی شود. می گوید یا حدّاقل گوش کنید، یا حدّاقل فکر کنید.»(تقریر نگارنده از کلاس استاد دینانی-دانشگاه آزاد-واحد علوم و تحقیقات-18/12/90)
[=B Mitra]
[=B Mitra]و همچنین در جایی دیگر استاد به همین موضوع از زاویه ای دیگر می پردازند و می فرمایند:
[=B Mitra]
[=B Mitra][=B Mitra]«استاد: شما اگر نتوانید سخن مخالف را بشنوید، ضعف دارید. سخن موافق، در کنارِ سخنِ مخالف، استحکامش معلوم می شود. این سخن موافق، از شکم مادر (با ما) بوده یا از بیرون آمده؟!
[=B Mitra]دانشجو: از بیرون آمده...
[=B Mitra]استاد: حالا چرا می گویی بس است! حرف مخالف هم از بیرون است، مانند حرف موافق، هر دو از بیرون اند. چرا جلوی حرف مخالف را می گیری؟! من فلسفه ی کانت را قبول ندارم، ولی او یک حرف زده، (سخنی) جاودانه و خالصانه، که؛ «بشر! جرأت فهمیدن داشته باش!» سخن جاودانه ای است. فلسفه خطرناک است، فلسفه، فضول است، همه چیز را زیر سوال می برد، فلسفه به پرسش زنده است.»(تقریر نگارنده از کلاس استاد دینانی-دانشگاه مذاهب اسلامی-27/9/90)
[=B Mitra]امّا نکاتی که ما را در رسیدن به سوال اصلی این تاپیک کمک می کنند که باید با سخن مخالفِ سخن خود و نظرِ متفاوت با نظر خودمان چطور مواجهه پیدا کنیم؟
[=B Mitra]اوّلین نکته تفکیک دو مواجهه با هر سخن و اندیشه ای است که باید به آن دقّت کرد:
[=B Mitra]1-مواجهه در ساحت فهم
[=B Mitra]2-مواجهه در ساحت ارزیابی و داوری
[=B Mitra]اکثر بزرگان اهل اندیشه تاکید دارند که ما باید حتما این دو مرحله را درست و به ترتیب پشت هم بگذاریم تا راه حق را رفته باشیم. یعنی یک سخن را بدون پیش داوری، اول درست بفهمیم و بعد از فهم درست، به ارزیابی آن و پذیرفتن یا نپذیرفتنش بپردازیم. به این نحو که در مقام فهم، باید همه ی پیش فرض ها و از پیش پذیرفته هایمان را موقّتا کنار بگذاریم، و بدون پیش فرض و پیش داوری سخن مقابل را بشنویم. و در واقع این شرط مواجهه و گفتگوست. چون در واقع چه فهم و چه ارزیابی بدون گفتگو با یک اندیشه ممکن نیست. امّا گفتگوی سعه ی فکری و آزاد اندیشی می خواهد و الّا به جدل بی فایده تبدیل می شود.
[=B Mitra]در این مورد هم نکته را از یکی از کلاس های استاد دینانی نقل می کنم:
[=B Mitra][=B Mitra]«به یک معنی، می خواهم بگویم اصلاً فلسفه یعنی گفتگو. گفتگوی فکری و البتّه بدون پیش فرض. منظور خالی الذّهن بودن نیست، بلکه منظور تفکری بدون غرض و مرض و بدون غل و غش و فریب است. دو فکر مفتوح و باز، فکری که در آن گره نباشد. آیه ی «[=B Badr]واحلل عقدة من لسانی[=B Mitra]»، اشاره به گره ی زبانی دارد. امّا [=Times New Roman]–[=B Mitra]بالاتر از آن- گره ی فکری هم داریم. بعضی گره ی فکری دارند و وقتی حرف می زنند، می خواهند این گره را محکم تر کنند و قصد باز کردن این گره را ندارند.» (تقریر نگارنده از کلاس استاد دینانی-دانشگاه تهران-18/7/90)
[=B Mitra][=B Mitra]امّا پس از اینکه یک اندیشه را منصفانه و بدون پیش فرض فهمیدیم، آنوقت در مقام داوری و ارزیابی می تونیم از پیش فرض های قبلیمون که قبلا با دلیل محکم عقلی به درستش رسیدیم استفاده کنیم. و دقیقا در همین دو مرحله ی فهم و ارزیابی و عدم تفکیک این دو است که بسیاری از مغالطات رخ می دهد. مثلا در همان مقام فهم یک سخن و اندیشه، دو تا از مغالطه های به شدّت رایج، مغالطه های «منشأ» و «انگیزه و انگیخته» هستند که مانع از فهم درست یک اندیشه می شن.
[=B Mitra][=B Mitra]امّا در نصوص قرآنی و روائی بنظرم 3 عبارت هست که بسیار ما رو در نحوه ی مواجهه با یک سخن و اندیشه کمک می کنن. چه در مقام فهم و چه در مقام داوری.
[=B Mitra][=B Mitra]1- ادفَع بِالَّتِی هِیَ اَحسنُ السَّیِّئَةَ-مومنون96
[=B Mitra][=B Mitra]ترجمه: بدی را به روشی که نیکوتر است دفع کن
[=B Mitra][=B Mitra]2-وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمُ-فصلت34
[=B Mitra][=B Mitra]ترجمه: هرگز نیكى و بدى یكسان نیست بدى را با نیكى دفع كن، ناگاه (خواهى دید) همان كس كه میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است!
[=B Mitra][=B Mitra]3- «لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِى الْخَيْرِ مُحْتَمَلًا» (حکمت نهج البلاغه و الكافي ج-2 ص36 )
[=B Mitra]ترجمه: به هیچ سخنی که از دهان هر کس بیرون میآید، هیچ گاه گمان بد مبر، اگر در آن احتمالی خوب مییابی.
[=B Mitra][=B Mitra]حالا دقّت کنید، طبیعی است که بعد از مواجهه با سخن مخالف خودمان در مقام فهم، یعنی با همان شرایط بالا اگر سعی کردیم درست و بی غرض آن را بفهمیم که چه می گوید، و بعد از مقام داوری و ارزیابی، دو حالت ممکن است: یا جمع بندی ارزیابی مون اینه که این سخن حقّاً درسته یا این هست که این سخن حقّاً غلطه یا شک داریم در درستی و غلطی این سخن.یعنی می شه گفت سه حالت است:
[=B Mitra][=B Mitra]1-یقین به درستی سخن
[=B Mitra][=B Mitra]2-یقین به غلط بودن سخن
[=B Mitra][=B Mitra]3-ظنّ و شک در درستی یا غلطی سخن
[=B Mitra][=B Mitra]اگر حالت اوّل بود که باید بپذیریم و اندیشه ی سابق خود را کنار بگذاریم. امّا اگر حالت سوم بود، باید بدون افتادن در دام مغالطات چه از جانب خودمون و چه از جانب اون سخن، به مطالعه و تحقیق و بررسی بیشتر بپردازیم. و در این مسیر جمله ی سوم بالا که از امام علی نقل کردیم را باید مدّ نظر قرار بدیم که تا جایی که قابل تفسیر به خوبی است، سخن طرف مخالف را بد تفسیر نکنیم. همانکاری که متاسفانه امروزه رعایت نمی شه.
[=B Mitra][=B Mitra]امّا اگر حالت دوم بود که یقین به غلط بودنش داریم، نمی پذیریم، ولی لازم نیست او را تکفیر کنیم، بزنیم، بگیریم، ابزار سخن گفتنش را به هر طریقی مسدود کنیم، و هر رفتار تند و افراطی و چکّشی دیگر.(البته تا جایی که توهین نکند و مودّبانه حرفش را بزند.)
[=B Mitra][=B Mitra]در این جا دو آیه ای که از قرآن کریم نقل کردم خیلی راه گشاست که باید آنچه بدی است، با بهترین روش دفع کرد. بهترین روش یعنی با کم ترین هزینه ها و مشکلات، بهترین و بیشترین نتایج رو بگیریم. و آیه ی دوم می گه که اگر جواب بدی رو چه در مقام عمل و چه در مقام نظر، با خوبی دادی، همین آدم دوست خیلی صمیمی باهات می شه و روی لج نمی افته که نپذیره. اما اگر ما رفتار تندی کردیم، حقّ صحبت را از او گرفتیم و... او را روی لج می اندازیم و از حقیقت دورترش می کنیم.
[=B Mitra][=B Mitra]«فرهنگ قرآن اين نيست كه شما فقط با دشمن بجنگيد آن كار مهمّي نيست آن را همه ميفهمند فرهنگ قرآن اين است كه با دشمني بجنگيد نه با دشمن فرمود اگر كسي به شما بد كرد به شما بد گفت با بدي بجنگيد نه با بد، بد را بالأخره ميشود حل كرد «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ»[16] نه «السيّء» نه آدم بد را از پا در بياور سعي كن بدي را از پا در بياوري اين بخشي از اين در سوره ي مباركه ي «رعد» گذشت و بخشي هم در سوَر ديگر است كه به خواست خدا خواهد آمد آنكه در سوره ي مباركه ي «رعد» گذشت اين بود كه آيه ي 22 سوره ي مباركه ي «رعد» اين بود «وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلاَنِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» با خوبي بدي را برميدارند نه بد را، خب بد را ميشود برداشت. اگر كسي اختلاف را بردارد هنر كرده است نه رقيب را. برداشتنِ رقيب، كارِ سختي نيست برداشتن رقابت مهم است اين را در سوره ي مباركه ي «رعد» فرمود كه قبلاً بحث شد در سوره ي مباركه ي «مؤمنون» هم به صورت ديگر آمده در سوره ي مباركه ي «مؤمنون» به اين صورت ذكر ميشود كه فرمود: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» آيه ي 96 سوره ي مباركه ي «مؤمنون» اين است «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ» نه «السيّء» با بهترين روش اختلاف را بردار نه رقيب را از پا در بياور وگرنه اين جنگ هميشه هست شما امروز زيد را از پا در آوردي فردا پسر زيد شما را از پا در ميآورد اين هست اين قابل پيشبيني هم هست و اينچنين هم بود، اما اگر كسي توانست بدي را از بين ببرد هميشه راحت است فرمود: «ادْفَعْ بِالَّتِي» يعني بالخصلة التي، بالصفة التي، بالفضيلة التي، بالحقيقة التي «هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ» با بهترين روش بدي را بردار نه بد را بردار. خب، اين در سوره ي مباركه ي «مؤمنون» بود در بحثهاي ديگر هم كه بزرگان الهي چه ميكنند «وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ»[17] و مانند آن، آن هم در آيات ديگر هست.»درس تفسير حضرت آيت الله جوادي-17/08/88
[=B Mitra]پیوسته متعادل و متعالی
[=B Mitra]یاحق
[="Tahoma"][="Black"]دوستان به نظرتون با کسی که کاملا با عقایدتون مخالفه چطور برخورد میکنین و چرا؟
چون صلح طلبم لابد منظورتون اینه که اونم با صلح طلبی مخالفه
1- وانمود می کنم عقایدم مثل اونه.
2- به محض این که بقهمه صلح طلبم یا تا سرحد مرگ می ترسونمش یا واقعا می زنم ناکارش می کنم. قبول هر گونه قرار صلح هم بستگی به تخمینی داره که از قدرت خودش و من میزنه. پی باید در موضع ضعف قرارش داد
3- اگه جواب نداد به سرعت به مکان امنی فرار می کنم و تا می تونم کمک می گیرم. احتمالاً یه واسطه که عقایدش بینابینه بتونه مانع نبرد بشه
4- اگه طرف صلح طلب باشه کلّا باهاش برخوردی نمی کنم تا این که مجبور بشم
5- اگه مجبور شدم اوّل سعی می کنم نقطه اشتراک پیدا کنم. یه کم اون کوتاه بیاد یکم هم من تا این که صلح کنیم
6- اگه شرایط صلح از قبل برقرار باشه من به آزادی عقیده معتقدم و تا مجبور نشم باهاش بحثی نمی کنم
7- اگه مجبور بشم فقط از موضع دفاعی به روش مقابله به مثل بحث می کنم. مهم ترین مساله اینه که در نهایت کمترین ضرر جانی و مالی متوجهم بشه
8- اگه بحث سود و زیان اصلا نباشه و یه بحث سالم باشه از مبادی علم شروع می کنم میام تا آخرش یکی یکی مباحثو بررسی می کنیم:
- منطق
- هستی شناسی
- ریاضیات
- فیزیک و متافیزیک
- ...
وقتی یکی شروع به تمسخر میکنه چی؟!؟تمسخر مقدسترین چیزای زندگیم!
یا زیر سوال بردنشون البته با شیوه ی توهین امیز...
و البته میدونید مخاطبتون هم اصلا نمیخواد چیزی در جواب بشنود!!!....که حالا شما بخواین دفاع کنین یا نه!....و پاسخ بدین.
موتاسفانه من این روزا دارم ادمای این طوری زیاد میبینم!!!
تازه چون ظاهر من تقریبا مذهبی است مثلا جلوی من رعایت میکنن ولی باز هم.....!
وقتی یکی شروع به تمسخر میکنه چی؟!؟تمسخر مقدسترین چیزای زندگیم! یا زیر سوال بردنشون البته با شیوه ی توهین امیز... و البته میدونید مخاطبتون هم اصلا نمیخواد چیزی در جواب بشنود!!!....که حالا شما بخواین دفاع کنین یا نه!....و پاسخ بدین. موتاسفانه من این روزا دارم ادمای این طوری زیاد میبینم!!! تازه چون ظاهر من تقریبا مذهبی است مثلا جلوی من رعایت میکنن ولی باز هم.....!
با کسی که کاملا با عقایدمون مخالفه چطور باید برخورد کرد و چرا؟
پاسخ اجمالی با در نظر گرفتن نظرات دوستان :
ما باید یک سخن را بدون پیش داوری، اول درست بفهمیم و بعد از فهم درست، به ارزیابی آن و پذیرفتن یا نپذیرفتنش بپردازیم.
بعد از مواجهه با سخن مخالف خودمان در مقام فهم، بعد از مقام داوری و ارزیابی سه حالت پیش می آید:
1-یقین به درستی سخن
2-یقین به غلط بودن سخن
3-ظنّ و شک در درستی یا غلطی سخن
اگر حالت اوّل بود که باید بپذیریم و اندیشه ی سابق خود را کنار بگذاریم. امّا اگر حالت سوم بود، باید بدون افتادن در دام مغالطات چه از جانب خودمون و چه از جانب اون سخن، به مطالعه و تحقیق و بررسی بیشتر بپردازیم. امّا اگر حالت دوم بود که یقین به غلط بودنش داریم، نمی پذیریم.
مي توان گفت اسلام برخورد مدارايي و با اخلاق نيكو در مواجهه با عقايد مخالفان را به عنوان الگو بيان داشته است.مدارا با مخالفان، از اصولى است كه همواره از سوى پيشوايان معصوم(عليهم السلام) مورد عمل قرار مى گرفته است. پيامبر( صلى الله عليه و آله)و ائمّه اطهار( عليهم السلام) در مواجهه با مخالفان خود به ويژه هنگامى كه سر قدرت بودند، تا آنجا كه شرع اجازه مى داده، با مدارا رفتار مى كردند.
اسلام همواره پيروان خويش را به اين مهم توجه داده است كه در مناظره و رويارویي هاي علمي خويش، مجادله نيكو را در پيش بگيرند تا حقايق به صورت روشن و شفاف براي همگان آشكار شود.
در اين زمينه در قرآن كريم مي خوانيم:«ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِي أَحْسَنُ ؛ با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن!»[1] و «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتي هِي أَحْسَن ؛ با اهل كتاب جز به روشى كه از همه نيكوتر است مجادله نكنيد.»[2]
پيامبر اكرم( صلى الله عليه و آله) به عنوان سرسلسله اين الگو، در مديريت خود، همواره بر اين اصل تأكيد مي ورزيد؛ همچنانكه ميفرمايد: عاقلترين مردم كسي است كه بيشتر با ديگران مدارا كند، و خوارترين مردم كسي است كه آنان را مورد تحقير و توهين قرار دهد.؛[3]
ائمّه اطهار (عليهم السلام) نيز در بسيارى از موارد به منظور فراهم آوردن زمينه هدايت افراد و نشان دادن مرز ميان حق و باطل، با افراد مدارا مى كردند. مداراى ائمّه اطهار (عليهم السلام) با شاميانى كه به ايشان ناسزا مى گفتند، از اين قبيل بود؛ [4].
اما اگر مخالفت آنها درباره اصول تغييرناپذير دين يا فتنه انگيزي در ميان مسلمانان در مقابله با اساس دين اسلام بود، پيامبر(صلى الله عليه و آله) شيوه مدارا را كنار گذاشته، به شدت با آنها برخورد مينمود؛.[5]
پس از بررسي سيره نبوي، ميتوان اصول ذيل را در رفتارهاي آن حضرت يافت:
1. رفتار عادلانه با مخالفان در فرمان ها ، برخورد با دشمن در جنگ و قتال و مانند آن
2. گفت وگو با مخالفان از راه هاي گوناگون
3. قانونمداري در برخورد با مخالفان (و موافقان) و پايبندي به عهدها و پيمان ها
4. برخورداري از شيوه سمحه و سهله (مدارا)
مواردي از عدم تساهل در اسلام را مي توان چنين نام برد:
1. انعطاف ناپذيري در برنامه هاي ديني
2. عدم تساهل در حدود الهي
3. عدم تسامح در عدالت اجتماعي و حقوق مردم
در برخي موارد براي شخص مخالف ديگر مدارا و برخورد سازنده معنا ندارد و در اينجا چاره اي جز برخورد تند نمي ماندوبه عنوان مثال مي توان مواردي را چنين نام برد:توهين به مقدسات و از بين بردن اصول و موازين اخلاقي و يا توطئه عليه اسلام و مسلمين و...
بنابراين، اساساً اسلام دين رأفت و رحمت است، در عين حال، در مواردى كه جامعه اسلامى دچار انحراف شود و مصالح مردم و جامعه اسلامى و اخلاق و عفت عمومى به خطر افتد، بر همان اصل، اسلام دين غلظت و شدت خواهد بود و اهل مدارا و مسامحه و معامله و سازش نخواهد بود.
مدارا با مخالف و مبارزه با معاند در سيرة نبوي ، سيدقاسم رزاقي موسوي
تساهل و تسامح از منظر دين ، محمد فولادى
مدارا با مخالفان در سنت و سيره پيشوايان معصوم عليهم السلام ، سيدمحمد احسانى
مصطفي دلشاد تهراني، سيره نبوي