๑۩๑๑ منجی دلها ๑۩๑๑۩๑ قطعات ادبی و شعر ویژه میلاد حضرت مهدی (عجل الله)
تبهای اولیه
[=Tahoma][=Tahoma][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]صبر و قرار من به سر آمده[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زود بیا وقت سحر آمده[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گو چه کنم از غم هجران تو[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از همه کس جز تو خبر آمده[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بس زغمت گریه کنم روز و شب[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چشم من از کاسه به در آمده[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چون شده ام در صف دیوانگان[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]لیلی و مجنون به نظر آمده[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کی شود این مژده ز تو بشنوم[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]یوسف گمگشته ز در آمده[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بهر خدا و دل کاشف بیا [/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وقـت رهـائی بشـر آمده[/]
[/][/]
دهيد مژده به ياران که يار مي آيد کليد صبح به دست و سرود عشق به لب ز تنگناي خيالم گذشته است و کنون طلسم کين به سرانگشت مهر مي شکند سخاي اوست که از چشمه زار مي جوشد به جلوه اي که از او ديده آفتاب، چنين جهان براي تماشا به پاي مي خيزد دريغ! کز غم خوبان گرفته است دلش
قرار گيتي چشم انتظار مي آيد
ز انتهاي شب آن شهسوار مي آيد
به پهندشت دلم آشکار مي آيد
بشير دوستي پايدار مي آيد
شميم اوست که از لاله زار مي آيد
به جيب برده سر و شرمسار مي آيد
به پايبوسي او روزگار مي آيد
چو لاله ملتهب و داغدار مي آيد
فاطمه راکعی
سلام بر نگاه تو بلند آسمانی ام
كه ازحضیض خاكها به اوج می كشانی ام
من از تبار لحظه های تند سیر زندگی
تو از تبار دیگری، بهار جاودانی ام
سراسر وجود من پر است از صدای تو
وجود من فدای تو، بیا به میهمانی ام
به ذره ذره جان من طلب زبانه می كشد
ولی در این حصارها اسیر ناتوانی ام
رسیده ام به مرگ خود، دراین غروب واپسین
بیا به چشم من نشین ، تمام زندگانی ام
شنیده ام كه می رسی، نشسته ام به راه تو
می آید آنکه دلش با ماست
دنیا به خاطر او برپاست
آن کس که قامت رعنایش
قد قامت همه گل هاست
یک بی نهایت بی تفسیر
یک بی شباهت بی همتاست
اینجا و هرچه به هر جا هست
با یک اشاره او زیباست
پایان این شب بی مهری
حبل المتین جهان آراست
می آید آن که به شهر عشق
از عاشقان جهان پیماست
نامش همیشه و تا تاریخ
شورآفرین و امید افزاست
سروده : مهدی تقی نژاد
نامت، ذکر مقدس ماست
مهربانم!
قدم هایت، جاده های شب را می شکند. نامت، ذکر مقدسی است که از دهان فرشتگان می تراود.
مولایم!
آفتاب گردان ها از دست های روشن تو، التماس دعا دارند و کوه ها، با تمام استواری شان به شمشیر عدالت تو پشت گرم اند و زائران تو، نه تنها در سامرای سبز که تو را در تمام خاک جست وجو می کنند.
ماه به نیمه رسیده و قرص کامل مهتاب، در تاریکی قیرگون شب خودنمایی می کند.
لحظه ها آستین مبارک ترین تولد تاریخند و زمان، با تندترین قدم های خود، سر تا سر جاده شب را می پیماید تا به پیشواز صبحی بشتابد که با طلوع تو روشن تر و نورانی تر شود.
دشت های گل نرگس، عطر شامه نوازشان را گم کرده و بوستان سبز امامت، از شوق رویش آخرین جوانه سبز، غرق در سرور، به انتظار نشسته.
فرشتگان آسمانی، پایکوبان و سبزپوش، راهی از آسمان تا به زمین را با زیباترین و نورانی ترین انوار خود فرش کرده اند و برای بدرقه آخرین منجی عالم بشریت از آسمان، لحظه شماری می کنند و زمین از میزبانی این ستاره فروزان، به خود می بالد.
شمارش معکوس ثانیه ها می آیند تا قدم در لحظه موعود می گذارند.
انتظار، جامه وصل می پوشد.
تو، متولد می شوی و مهتاب یادت، در تاریک ترین و سیاه ترین شب های تنهایی، چراغی از نور امید، در دل های دردمند و ستم دیده می افروزد و گل های نرگس، عطر شامه نواز نفس هایت را برای همیشه در سینه هاشان حفظ می کنند.
[=microsoft sans serif]نفیسه بابایی
... و سلام بر تو. آن دم که از مشرق لایزال طالع می شوی تا سِرِّ خلقت آسمان و زمین باشی!
سلام بر تو که روز تجلی را بشارت دهنده ای و صبح خدا را، مژده!
سلام بر تو که اشراق ها را درنوردیده ای و جهان را در خلسه حضور خود، معلق گذارده ای؛
هر چند لحظه ای، نگاه ولایتت را بر این گستره محتاج،
دریغ نخواهی داشت!
محبوبه زارع
تولد انتظار [=microsoft sans serif]
شعبان، به نیمه خود رسیده و اشتیاق جهان، به بی نهایت.
لحظه ها در هیجانی روح انگیز، جریان گرفته اند. قرار نیست،
انتظارها به سر آید؛
چرا که اینک جهان در انتظار تولد انتظاری است که معیار صبرها و عطش ها و ترازوی ایمان ها و اعتقادها خواهد ماند.
به زودی، خلقت به نقطه عطف خود می رسد.
این را نفس های حبس شده در سینه، گواهی می دهد.
چه کسی ژرفنای این موهبت لایزال را درک خواهد کرد؟
چه کسی گستره این ارتفاع یقین را مجال تماشا خواهد یافت؟
چه دلی است آن دل که در رونق این میلاد عظیم، به خانه امام عسکری علیه السلام گذر کند و اسیر نشود؟
مگر می شود در دایره این حضور، قرار گرفت و قرار نگرفت؟! گاه شکوفایی انسان رسیده است.
لحظه موعودی که زمین، ظرفیت درک منجی را پیدا کرده است.
چه کسی جز او، شایسته مقام نجات است؛ وقتی پیش از خلقت آدم، به حلول آسمانی اش، مژده داده شده است؟!
آفتاب، از همه پنجره ها لبریز شد و نسیم، بوسه بر پیراهن غنچه های معطر زد.
پیله ها پروانه شدند و پروانه ها پرواز.
همه لب های خسته از گفتن، با لبخند آشتی کردند. تو که آمدی، چشم همه آینه ها روشن شد و دست های تنها مانده، دلگرم شدند.
فانوس های زمزمه روشن شدند تا مرثیه ها را ترانه کنند و به ماهی ها یاد بدهند که دریا را می شود با کلمات آواز کرد.
تو که آمدی، دنیا گلستان شد و باغ ها با بهارها پیمان بستند تا همیشه بهاری بمانند.
[=microsoft sans serif] عباس محمدی
شاید دلیل خلقت آدم تویی؛ چرا که همه راه ها به تو ختم می شوند. حتم دارم جاده ها سر به پای تو گذاشته اند تا به مقصد برسند.
تو آمده ای تا ازل را با ابد پیوند بزنی و غم ها را به لبخند مبدل کنی.
سرنوشت ها را تو ختم به خیر خواهی کرد و همه دست ها را به دوستی خواهی رساند.
تو که بیایی، دیگر هیچ کودکی غمگین نخواهد بود.
حتم دارم که بعد از آمدنت، هیچ کدام از شب های آسمان، بی مهتاب نخواهد ماند.
عدالت، کلمه ای است که تنها با آمدن تو کامل می شود.
تنها تویی که می توانی عدالت را خوب بنویسی، حتی زیباتر از همه شعرهایی که شاعران سروده اند.
در سایه دستان تو، زمین آسوده از خیال همه جنگ های جهانی، آرام خواهد خوابید.
وقتی که تو بیایی، هیچ دموکراسی باعث کشته شدن زنان و کودکان بی دفاع نخواهد شد.
تو که بیایی، تنها دموکراسی، عدالت خداوند است که جاری خواهد شد.
امروز، گل های نرگس در اولین تلألؤ خورشید بامدادی، خبر از شکفتن آخرین غنچه باغ امامت می دهند؛
آن که مبارکی قدومش، سرآغاز مساوات و عدل و دوستی در میان خلایق است.
ای زمین! دستانت را بگشای تا بی نهایت را در آغوش بگیری که قرآن، منتظر نزول اوست.
«وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ».
رزیتا نعمتی
بوی خوش تو در کوچه های جان پیچیده است یا ابا صالح!
ماه نیمه شعبان، از جمال نورانی تو، سر از آسمان خم
کرده تا تماشایت کند.
زمین نیز مثل آسمان، دنبال آبی شدن و یک رنگی ست و تنها تویی که عبور نسیم های رحمت را در سیاه خانه دل ها میسر خواهی کرد. طلوع کن ای ماه نیمه پیدای شعبان، تا سلسله جنبانِ قلبمان، به طمأنینه یادت آرام گیرد.
[=b titr]با سلام ای آقا ...
[=b titr] شبتان مهتابی ...
[=b titr] روز میلاد شما در پیش است ...
[=b titr] عرض تبریک آقا ...
[=b titr] و کمی بیتابی ...
[=b titr] چشم عالم به دقایق نگران خواهد شد! ...
[=b titr] کوچه ها منتظرند ...
[=b titr] دشت ها حوصله ی سبزه ندارند دگر ...
[=b titr] پس چرا دیر آقا ؟! ...
[=b titr] ای نفس ها به فدای کف نعلین شما ! ...
[=b titr] اندکی تند قدم بردارید...
[=arial black]
[=arial black]میلاد با سعادت قطب عالم امکان
[=arial black]ولی الله اعظم حضرت ولی عصر (عج)[=arial black]
بر منتظران حضرتش فرخنده و مبارک باد
[=arial black]
وقتی شناسنامه ی ما مُنتسَب به توست
در سایه سار مهر تو معنا شدن خوش است
هرکس شنید نام شما را قیام کرد
در راه بندگيّ تو آقا شدن خوش است
در شرح وصف تو چه برآید از این زبان؟!
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
تو را محمد صلی الله علیه و آله وعده داده بود و عاشقان، یازده پشت انتظار کشیدند تا آمدی.
بام بلند تو را جز پلکانی از خون پدرانت طی نکرد.
ای بهترین اهل زمین!
کدام دست بر بلندای تو اقتدا کرد و خالی فرو افتاد؟ ای ساحل سبز امید!
چه خوش موج می زنی!
تو بزرگ تر از آنی که یک بار متولد شوی؛
ما هر جمعه چشم انتظار تولد دوباره توایم،
ای بهانه تپیدن قلب تاریخ!
مولای من! شکوه تماشای خویش را از ما دریغ مکن تا بذر امید، در سایه آفتاب تو رویش کند که بهشت گم شده آدمی به دنبال توست.
نفس ها را در سینه برای تبریک میلادت حبس می کنیم تا روزی که بشارت آزادی بشر را به همراه آوری، تقارن اشک و لبخندمان، روز جهانی عشق را جشن بگیرد.
یا ابا صالح! امروز، تابش آفتاب مهر تو بر عالمیان، ذرات جهان را به سجده وا می دارد تا پس از اولین سلامِ نماز تو، قیام کنند.
به باران یک ریز این روزها، چشم می دوزم و پنجره های انتظارت را مرور می کنم. تقویم های نیامدنت، بی شمارند و من در شعله های هر روزشان، خاکستر می شوم.
از جاده های مانده در مه، نشانی ات را پرسیده ام. از غروب های ممتد آدینه، از گندم زاران خفته دور دست، تو گویی هیچ مسیری ردپایت را تجربه نکرده است.
ای مسافر موعود! باز گرد و این ایستگاه بی چمدان را پر از
هیاهو کن.
دایمان کن، وقتی که ناامید و مجروح، از گردنه های برفی منتظر، پایین می آییم!
ما را دریاب، در حجم این همه تاریکی! آفتاب نگاهت را بر مزارع جانمان بگستران!
معصومه داوودآبادی
ای آن که آمدنت، دیوارها را فرو می ریزد و شعله های خشمت، دامنِ هر چه سیاهی است می گیرد!
وقتی بیایی، وقتی جمعه موعود را قدم بگذاری، این چشم های ماست که فرش راهت خواهد شد.
آن روز، هر آنچه بغض مچاله در گلو داریم، بر خیابان های آمدنت جاری می کنیم. از روزهای بی تو می گوییم و بادهای مسمومی که باورمان را شکسته می خواستند؛
از ابرهایی که مدام باریدند و آفتابی که طالع نمی شد.
با تو از آتش این همه ظلم می گوییم و ترازوی تاربسته عدالت.
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که زِ انفاس خوشش بوی کسی می آید
از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریادرسی می آید
ز آتش وادی ایمن نه منم خرّم و بس
موسی اینجا به امید قبَسی می آید
قرن هاست، دیوار کعبه منتظر است تا تکیه گاه مردی باشد که با باران آمدنش، این خاک عطشناک را سیراب می کند و بر دل های زخم دیده، مرهم می نهد؛ چشمان خسته منتظران را می نوازد و روشنایی می بخشد.
او خواهد آمد؛
با سی صد و سیزده طلایه دار آفتاب؛ تا انسان را از انبوه تیرگی های توان فرسا برهاند و آن گاه او را به خورشید برساند و بر قله های سپیده راستی ها و یک رنگی ها جای دهد؛
روح زمین گیرش را بر بال همای سعادت بنشاند، تا بشر، برای نخستین بار، به ادراک پرواز در اوج انسانیت برسد و نمونه ای از «بهشت گم شده اش» را در همین کره خاکی بیابد.
آن روز بشر، گل پوش ترین بهار را تجربه خواهد کرد و پرشکوفه ترین فصل تاریخ را.
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالَم پیر دگر باره جوان خواهد شد
سیدمحمود طاهری
به مناسبت فرارسیدن میلاد امام عصر،گزیده ای از اشعار میلاد امام زمان (عج) تقدیم شما
انتهای سوره ی کوثر سلام
یادگار حضرت خیرالنسا
حاصل جمع ِ تمام اولیا
حافظ آیات قرآن کریم
اکفیانی اکفیان روحی فداک
السلام ای اوج قله ، کوه صبر
عاقب از غم تو ما را می کُشی
یادگار حضرت روح الامین
جلوه ی زیبای ربُ العالمین
زاده حیدر امیر المومنین
کرد خالق روی ماهت بی بدل
نور رب در جلوه ی تو منجلی
مبداء آن از رسول خاتم است
صورت زهرائی و دلجوی تو
پس نمی گوئی جوابش را چرا
تا که روزی بوسه بر پایت کند
روضه خوانی پیش تو آقا کنم
در میان خیمه دیگر آب نیست
خیمه خیمه جستوی جرعه آب
جرعه ای نوشاند و خوابش کند
شیرخواره در میان قتلگاه
کی می آیی حضرت صاحب زمان
با دو دست فاطمه امضا شود
جان از دریچه نظرم ، چشم بر در است
سوزنده تر ز تابش خورشید محشر است
در موج خیز اشک چو کشتی ، شناور است
دامن ز خون دیده چو دریای گوهر است
بنمای رخ که طالعم از شب ، سیاه تر است
آیینه دار چهره ات ای ماه منظر است
رویت به هر چه می نگرم در برابر است
مهری درخشان می دمد ، ماهی فروزان می رسد
تا دل ستاند زین و آن ، اینک شتابان می رسد
برق نگاهش را ببین ، یوسف به کنعان می رسد
گو باز این پیغام را ، پیمانه گردان می رسد
بر قلب عاشق ، داغ ها ، زیبا گلستان می رسد
کان رهنمای زندگی ، و آن مهد عرفان می رسد
آیینه یزدانما ، خورشید ایمان می رسد
قرآن ناطق می رسد ، محبوب یزدان می رسد
غرق طرب ? صائم ? از او ، جان می رسد جان می رسد
روی گلبرگ چشام هزار تا شبنم میریزه پیشاپیش
آخه امشب می عشق به جام عالم میریزه
اونقده شاده دلم خدا خودش خوب میدونه
ابر رحمت رو دلم بارون نم نم میریزه
ای گل نرگس خوش آمدی
اون کیام که مدح این اربابِ خوب و بخونه
قافیه کم میآره، جمله تو مدحش میمونه
ما کی هستیم که بخوایم از آقامون وصفی بگیم
خدا مداح آقام مهدیه، عالم میدونه
ای گل نرگس خوش آمدی
من که از بچگی این آقا دل و دلبرمه
همه چیم مهدی شده هم پدر و مادرمه
مادرم وقتی که مهدی پیشِ میآرم
میگه این اربابمه، این آقا تاجِ سرمه
ای گل نرگس خوش آمدی
میلاد مولود نجات خجسته باد
گرچه خسته ام گرچه دلشکسته ام باز هم گشوده ام درى به روى انتظار تا بگويمت هنوز هم به آن صداى آشنا اميد بسته ام.
اى تو صاحب زمان! اى تو صاحب زمين!
دل جدا ز ياد تو آشيانه اى خراب وبى صفاست ياد سبز وروح بخش
تو ياد لطف بى نهايت خداست کوچه باغ سينه ام اى گل محمدى به عطر نامت آشناست
آنکه در پى تو نيست کيست؟ آنکه بى بهانه تو زنده است در کجاست؟
اى کرامت وجود! باد غربتى که مى وزد به کوچه هاى بى تو بوى مرگ مى دهد
بوى خستگى فسردگى کوچه ها در انتظار يک نسيم روح بخش يک پيام آشنا ودلنواز سينه را گشوده اند.
کوچه هاى ما هميشه عاشق تو بوده اند.
اى کبوتر دلم هوايى محبتت! سينه ام آشناى نعمت غم است
گر هزار کوه غم رسد هنوز هم کم است از درون سينه ام ناله هاى مرغ خسته اى
به گوش مى رسد. بالهاى زخمى ام نيازمند مرهم است.
صبحگاه جمعه ها آفتاب ياد تو ز (ندبه)هاى ما طلوع مى کند. آنکه شب پس از دعا با سرود
اشتياق ونغمه اميد با دلى سفيد خواب رفته است روز را به شوق ديدنت شروع مى کند اى تو
معنى اميد وآرزو! اى براى انتظار عاشقانه آبرو! عشقهاى پاک در ميان خنده ها
وگريه هاى عاشقان پيش عصمت الهى ات خضوع مى کند.
اى بهانه اى براى زيستن! اشتياق همچو سبزه بهاره هر طرف دميده است.
جمکران جلوه اى از انتظار وشوق ماست اى بهار جاودان اى بهار آفرين ما در انتظار مقدم توييم اى اميد آخرين!
اى عزيز دل پناه شيعيان اى فروغ جاودان! سايه بلند نام وياد تو
از سر وسراى عاشقان بيقرار کم مباد قامت بلند شوق جز بر آستان پرشکوه انتظار خم مباد.
:fireworks::fireworks::fireworks::fireworks:
[=arial,helvetica,sans-serif]
منور کن جهانی به دیدن حضرت مهدی (عج)
:fireworks::goleroz::fireworks::goleroz:
يازده بار شمرديم و يکي باز کم است
اين همه آب که جاريست نه اقيانوس است
عرق شرم زمين است که سربازکم است
( اللهم عجل لوليک الفرج )
عطر سبز حضور، يا مهدی
تا هميشه صبور میمانيم
در هوای ظهور، يا مهدی
اللهم عجل لولیک الفرج
:parvaneh::fireworks::parvaneh::fireworks:
و کوچه کوچه بنازم به عابری که نیامد
شکست بغض غرورم در انتظار عزیزی
دعا کنید بیاید مسافری که نیامد
آخـریـن بـاقـیـمـانـده از نـسـل حـسـیـن (ع)..
هـسـتـی کـنـارِ مـا و چـشـمِ دیـدارت نـیـسـت ..
سـالـروزِ مـیـلادتـان مـبـارک**تبـریـک بـه صـاحـتِ پـاک رسـول الله (ص) ، اهـل بـیـت (ع) وعـاشـقـانـشـان
:parvaneh::fireworks::fireworks::parvaneh::parvaneh::fireworks::fireworks:
دست ها تشنه تقسیم فراوانی ها
با گل زخم سر راه تو آذین بستیم
داغ های دل ما، جای چراغانی ها
حالیا دست کریم تو برای دل ما
سر پناهی است در این بی سروسامانی ها
وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
ای سرانگشت تو آغاز گل افشانی ها
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل ها و غزل خوانی ها
سایه امن کسای تو مرا بر سر بس
تا پناهم دهد از وحشت عریانی ها
چشم تو لایحه روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانی ها...
تو همچو بوی محبت زپشت پنجره ها
درون ذهن شقایق خطور خواهی کرد
نگاه شوق وامیدم به آن دم صبحی است
که خاک را به قدومت چو طور خواهی کرد
بردر دل روز و شب , منتظر یار باش
دلبر تو جاودان , بر در دل حاضر است
روزن دل برگشا , منتظر یار باش
سلام بر عدل مشهور جهان
سلام بر ماه تابان
سلام بر خورشید تاریکیهای پنهان
سلام بر ماه شب چهاردهم
سلام بر بهار مردم و خرمی روزگاران
سلام بر نور دیدگان مردم
خدایا با نور (امام مهدی) همهی تاریکیها را روشن کن
.:parvaneh::parvaneh::fireworks::parvaneh::parvaneh:
پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشکر است
با خبر باشــید ای چشم انتظاران ظهــــور
بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است
اللهم عجل لولیک الفرج
برای تعجیل در فرجش در این لحظات عزیز (شب) صلوات
میلاد حجت خدا، دوازدهمین ساغر الهی
بر منتظران جمالش مبارک باد!
:badkonak::fireworks::badkonak::badkonak::fireworks:
[="Tahoma"][="Navy"] در دفترم هزار معما نوشته ام خورشید پشت کوه! ببین دفتر مرا هر چند مرده ام، به امید کمی نفس اصلا قبول، دیر رسیدم سرکلاس عمریست روی تخته سیاه نگاه من پشت در کلاس فقط گفته ای و من جان مرا بگیر و بیا! من در این غزل از عمق چشمهام تمام مرا بخوان! زنگ کلاس ... بغض تو... موضوع انتظار آقا ببخش! در ورق خیس زندگیم سرتاسر حروف الفبات عشق بود "حسن اسحاقی"
یعنی که باز نام شما را نوشته ام
امشب هزار مرتبه فردا نوشته ام
این نامه را برای مسیحا نوشته ام
اما اجازه؟! مشق شبم را نوشته ام
تصمیم...نه! که غیبت کبری نوشته ام
از درس انتظار تو املا نوشته ام
خود را برای روز مبادا نوشته ام
من نامه ای بلند ولی نا نوشته ام
از جمعه های غم زده انشا نوشته ام
خطم بدست و باز شما را نوشته ام
آقا نگو! بدون الفبا نوشته ام
[="Tahoma"][="Navy"] خجسته ميلاد گل سر سبد هستي ، میوه ی دل نرجس
ميلاد نور
يوسف زهرا(سلام الله عليها)، دردانه دوران، نور چشم عاشقان ،
آرزوي مشتاقان، منتقم ال آلله ،منجي عالم بشريت ،
صاحب العصروالزمان، حضرت مهدي عج الله تعالي
ظهوره روحي وارواح العالمين له الفداء
برآزادی خواهان جهان، مسلمانان، دوستداران و منتظران ظهورش پيشاپيش مبارك باد...
ايا حضورعشق رابه
تماشابنشينيم
يا. . .انتظار را؟
چشمي براه دارم.
چشمي ، براسمان . . .
مي ايي....
مي ايي........
و . . . جهان را
سبزخواهي كرد
ای هم تو نهان هم آشکار ادرکنی
بگزیده برای خویش هرکس یاری
ای در دو جهان مرا تو یار ادرکنی . . .
میلاد امام زمان بر شما مبارک
در و دیوار قلب من شده آیینه بندان
که بیایی به سر گردد شب یلدای هجران
◘◘◘
عزیزم یار نازم دلنوازم
نمی دونم زهجرونت چه سازم
دوای درد ما وصل چه باشه
بیا دردم دوا کن چاره سازم
◘◘◘
دو چشمونت پیاله پر زمی بی
دو زلفونت خراج ملک ری بی
همی وعده کنی امروز و فردا
نمی دونم که فردای تو کی بین
◘◘◘
مژده یاران حبیب جان آمد
مهدی صا حب الز مان آمد
رخش هویدا شد
جهان مصفا شد
سبو بده سا قی
سرور زهرا شد
یا مولانا مهدی
◘◘◘
هر جا صوت ترانه می آید
آوایی عاشقانه می آید
جهان شده شادش
گدای امدادش
فلک به رقص آمد
ز شام میلادش
یا مولانا مهدی
◘◘◘
آید هر سو ندای یا مهدی
گلبانگ جان فزای یا مهدی
صدای عشق آمد
جلای عشق آمد
بشارت ای یاران
خدای عشق آمد
یا مولانا یا مهدی
ماجوانان همه را در ره خود پیر کند
کاش چشم گل زهرا به دل ما افتد
با نگاهش به دل غمزده تاثیر کند
[=microsoft sans serif]
دل شود امشب شکوفا در زمین
می زند لبخند شادی بر زمین
آسمان ِ دل تبسم می کند
روی ماهت را تجسم می کند . . .
[=microsoft sans serif]ولادت حضرت مهدی (عج) مبارکمانده ام با غم هجران نگارم چه كنم…
عمر بگذشت و نديدم رخ يارم چه كنم…
چشم آلوده كجا ديدن دلدار كجا…
چشم ديدار رخ دوست ندارم چه كنم…
ميلاد بزرگ منجى عالم بشريت بر تمام شيعيان مباررررررك…
محراب لحظههاي دعايت چه ديدنيست
قرآن بخوان چقدر صدايت شنيدنيست
آقا بگو قرار شما با خدا كي است؟
آيا حيات ما به زمانت رسيدنيست
اللهم عجل لولیک الفرج
امشب
ز كَرَم حق گُهرى داد به نرجسوز برج ولايت قمرى داد به نرجس
خوش باش كه حق
بال و پرى داد به نرجسبرخيز كه زيبا پسرى داد به نرجس
ميلاد آقا
امام الزمان (عج) مبارک باد
بر منتظران این خبر خوش برسانید
کامشب شب قدر است همه قدر بدانید
با
نور نوشتند به پیشانی خورشیدماهی که جهان منتظـرش بود درخشید
مبارک باد
میلاد فرخنده گل نرگس
[=arial]
آمد به جهان جان جهان خسرو خوبان
شد
ماه ز انوار رخش سر به گریبانوز مقدم او نعمت حق گشت فراوان
ولادت
دوازهمین پیشوای شیعیان جهان مبارک باد
[="Tahoma"][="DarkGreen"]آیت الله العظمی وحیدخراسانی مد ظله العالی امروز در درس خارج فقه به مناسبت نیمه شعبان بیانات ارزشمندی درباره دعای عهد و دعای شب نیمه شعبان ایراد نمودند و پس از بیان ویژگیها و برخی مقامات حضرت حجت (علیه السلام) فرمودند: شب نیمه شعبان، ساعت یازده، در تمام مملکت و همه دعای فرج[اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن ...] را بخوانند. امید است به برکت نام نامی او خداوند متعال نظری کند و بلایا، محن، مصائب، از مسلمین، از شیعیان ممالک برطرف بشود.
[/]
ای رودهای گمشده مقصودمان کجاست
می آمدیم سوی تو ما پا پیاده ها
تبریک عید و گفتن لبیک یا امام
با چشمهای منتظر و با دلی که نیست
خورشید شادتر شده گویا جوان تر است
عید است و جمکران تو امشب قیامت است
قلبی شکسته دارم و شعری که مایلت
بودن فقط منوط به شرط ظهور نیست
بر هر چه می کنیم نگهبان و ناظر است
یک خنده روی صورت ماهش گره گشاست
چیزی بگو که ندبه و آهش گره گشاست
ماه تمام نیمه ماهش گره گشاست
حلقه به حلقه زلف سیاهش گره گشاست
نام تو را درین شب تاریک گفته ام
خواندم پس از اذان طلوعت نماز عشق
دادم به دست باد به شوق زیارتی