خانه خدا حرمت دارد
تبهای اولیه
در طواف خانه خدا، زنها حق ندارند چهرههاشان را بپوشانند؛ يعنى واجب است تمام گردى صورتشان، ابرو، چشم، گونه، لب، دندان و ....
بيرون باشد. از آن طرف، نظر كردن به آنان براى مردان هم حرام است.
در اعمال حج، هزاران زن را در كنار آدم قرار مىدهد و مىگويد نگاه نكن! اينجا بيت اللّه و در حضور من است و بار گناهش بسيار سنگين.
اين روايت را اهل تسنن نقل كردهاند. در چنين شرايطى، امير مومنان جوانى را ديدند با تمام وجود در چهره زنى زيبا غرق شده و نزديك است بدن اين زن را از روى لباس لمس كند.
اين گناه كمى نيست.
پيغمبر اكرم مىفرمايند: وقتى مرد نامحرم با زن نامحرم دست مىدهند عرش خدا به لرزه در مىآيد. چه برسد به اينكه با هم خلوت كنند يا زنا كنند كه كل عالم به لرزه در مىآيد.
درباره همين رابطه نامشروع قرآن مىگويد:
«و لا تقربوا الزّنا إنّه كان فاحشة وساء سبيلا».
و نزديك زنا نشويد كه كارى بسيار زشت و راهى بس بد است.
عجب عمل زشتى و چه راه بدى است. معلوم مىشود كار ما هم درست نيست كه در ادارههايمان يك مرد جوان را با يك زن زيباى جوان به عنوان همكار و كارمند در يك اتاق جا مىدهيم.
الحمد للّه، تاجران نمازخوان و روزهگير ما هم به تازگى از نظر ايمانى رشد كردهاند و هركدام چند دختر مو پريشان پر ناز و غمزه را استخدام كردهاند كه يا مدير دفتر است يا مسئول كامپيوتر است و ... هر از گاهى هم دلشان از زنانشان سرد مىشود و با دفتردار و كامپيوتردارشان ازدواج مىكنند و ....
تازه، اين در صورتى است كه متدين باشند، وگرنه تجارتخانه كه جاى خلوتى است و هر شب بساط زنا به راه است. بگذريم.
امام ديدند در حال طواف، كنار بيت اللّه، محلى كه 124 هزار پيغمبر صورت روى خاك گذاشته و ملائكه در ان در حال طوافاند. اين جوان در پى شهواترانى است و مىخواهد با دستش خانم جوان پاكدامنى را كه مشغول انجام اعمال حج واجب است لمس كند.
حضرت سيلىاى به اين جوان زد و فرمود: اينجا جاى اين كارها نيست، بيرون از اينجا هم جاى اين كارها نيست. حواست جمع خودات و خدا و قيامت و دينت باشد! (به اين كار مىگويند تحذير و آن سيلى هم سيلى تحذير است).
از قضا، خليفه دوم آن سال براى مناسك حج آمده بود (به قول عربها «ملك» آمده بود حج). اين جوان گريهكنان براى دادخواهى پيش او رفت و گفت: در جوار بيت، در زمان حكوت حضرت عالى على بن ابى طالب به من سيلى زده!
عمر گفت: من نمىتوانم به شكايت تو رسيدگى كنم. من نه دادگاه مىتوانم تشكيل دهم و نه به حرفت مىتوانم گوش كنم. آن سيلى هم نوش جانت! سرت را بينداز پايين و برو دنبال كارت.
جوان گستاخ شروع كرد كه اين بىعدالتى است، اين ظلم است ... اما عمر گفت: در حق تو هيچ ظلمى نشده. آن دستى كه به صورت تو سيلى زده دست على بن ابى طالب نبوده، دست خدا بوده. تو از دست خدا شكايت دارى؟ و توقع دارى من براى كسىكه دستش دست خداست دادگاه تشكيل دهم؟ (توجه داشته باشيم كه اين سخن را عمر گفته و اين روايت را اهل سنت نقل كردهاند ).
*** تا انسان چشمچران نشده سالم است و چيزى نمىخواهد. چون چيزى كه انسان نديده در فهرست خواستههاى دل نمىنشيند و در فضاى نديدن خواستهاى ظهور نمىكند. وقتى نه عكسى ديدهام، نه فيلمى تماشا كردهام و نه به دخترى نگاه كردهام، چه بخواهم؟
همه ما بايد ياد بگيريم همچنانكه شكم را آباد نگاه مىداريم، شادابى پوستمان را حفظ مىكنيم و به زيبايى انداممان مىرسيم، به مغزمان هم كه مركز تفكر و برترىدهنده ما بر آسمان و زمين است برسيم. با فراگيرى علم و خواندن آثار مفيد و تفكر و تامل مغز را زنده نگه داريم و قدر اين گوهر يگانه را بدانيم.
استاد حسين انصاریان