آيه إلاَّ الْمَوَدَّةَ ............!!!
تبهای اولیه
با سلام
(قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً إلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى)1
بگو من از شما اجر رسالت نمى خواهم جز مودّت و دوستى خويشاوندانم.
يكى از آيات قرآن مجيد كه از آن عظمت مقام حسين عليه السّلام ـ استفاده مى شود اين آيه كريمه است.
احمد بن حنبل در «مسند»، و ابو نعيم حافظ، ثعلبى، طبرانى، حاكم، نيشابورى، رازى، شبراوى، ابن حجر، زمخشرى، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابن مردويه، سيوطى و گروهى ديگر از علماى اهل سنت از ابن عباس روايت كرده اند: آنگاه كه آيه (قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ...) نازل شد، گفتند: اى پيامبر خدا كيستند اين خويشاوندان تو، كه واجب گرديده بر ما مودّت و دوستى آنان؟
فرمود: على و فاطمه و دو پسر آنها.2
و اين معنا را شيخ شمس الدين ابن العربى به نظم در آورده است:
رَأَيتُ وِلائى آلَ طه فَريضَة *** عَلى رَغْمِ اَهلِ الْبُعْدِ يُورثُنى القُربى
فَما طَلَبَ المَبْعُوثُ أَجراً عَلَى الهُدى *** بِتَبْليغِهِ اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى القُربى3
«محبّت خود را نسبت به آل طه (اهل بيت پيغمبر) فريضه اى ميدانم كه به رغم آنانى كه از اهل بيت دورند، مرا به خدا نزديك مى كند; پس آن پيامبر مبعوث بر هدايت، اجرى براى تبليغ خود نخواست جز دوستى نزديكانش».
و شافعى هم گفته است:
يا أَهْلَ بَيْتِ رَسولِ اللّهِ حُبُّكُم *** فرْضٌ مِنَ اللّه فِى الْقُرانِ أَنْزَلَهُ
كَفاكُمْ مِنْ عَظيمِ الْقَدْرِ انَّكُم *** مَنْ لَم يُصِلِّ عَلَيْكُمْ لا صَلوةَ لَهُ4
«اى خاندان پيامبر! محبّت شما فريضه اى است كه خداوند در قرآن نازل كرده است، همين قدر در عظمت شما كافى است كه اگر كسى بر شما (در نماز) صلوات نفرستد، نمازش باطل است».
1 ـ سوره شوري، آيه 23.
2ـ احياء الميت ج 2. الاتحاف، ص 5. صواعق، ص 168. الأكليل ص 191. الغدير ج 2 ص 307. خصايص الوحي المبين، ف 5، ص 52 تا 55. عمده ابن بطريق ف 9، ص 23 تا 25.
3 ـ صواعق ص 170. اسعاف الراغبين، ص 119.
4ـ نظم درر السمطين، ص 18. اسعاف الراغبين، ص 121. الاتحاف ص 29. و صواعق ص 148.
5 ـ سوره احزاب، آيه 33.
[=Book Antiqua]بسیاری از علمای سنی و شیعه روایاتی را با این مضمون نقل کرده اند که پاداش و زحمات پیامبر (ص) در راه ابلاغ اسلام، دوستی با خویشان آن حضرت است.
[=Book Antiqua] امام صادق (ع) می فرماید: وقتی که این آیه نازل شد رسول اکرم (ص) به مردم فرمود: خداوند برای من بر عهدۀ شما حقی گذاشته است آیا آن را اداء می کنید؟
[=Book Antiqua] هیچ کس جواب حضرت را نداد، روز بعد هم حضرت (ص) همین سؤال را کرد کسی جواب نداد روز سوم هم این مطلب تکرار شد و کسی جواب نداد و آن گاه رسول خدا (ص) فرمود این مطلب، طلا و نقره یا خوراکی ها و آشامیدنی ها نیست گفتند پس آن چیست؟
[=Book Antiqua]حضرت آیه مودّت را قرائت فرمودند؛ ای رسول خدا (ص) به مردم بگو من از شما مزد رسالت نمی خواهم جز این که نسبت به اهل بیت و عترت من دوستی بورزید،1 سپس فرمودند این آیه از طرف خدا نازل شده است، گفتند ما دستور آیه را می پذیریم.
[=Book Antiqua]امام صادق (ع) اضافه فرمود: به خدا سوگند کسی به این آیه وفا نکرد مگر هفت نفر که عبارت بودند از سلمان، ابوذر، مقداد، عمّار، جابر ابن عبد الله انصاری، یکی از غلامان در خانه پیامبر و زید بن ارقم، این هفت نفر نسبت به عترت پیامبر (ص) کاملاً وفاداری و محبّت نمودند و پاداش رسالت پیامبر اسلام (ص) را به خوبی انجام دادند.2
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]1. شوری، ۲۲٫
[=Book Antiqua].2 محمدی، محمد، سیمای مقداد، ص ۹۶٫(کتاب نامه تکمیل شود)
سخنى با مفسر معروف" آلوسى"
در اينجا سؤالى براى جمعى مطرح است كه آلوسى مفسر معروف در روح المعانى آن را به صورت ايرادى بر شيعه مطرح كرده، و ما آن را به صورت يك سؤال در اينجا عنوان كرده، مورد بررسى قرار مىدهيم، خلاصه كلام او چنين است:
بعضى از شيعه آيه را در مقام استدلال بر امامت على ع ذكر كردهاند و گفتهاند على ع واجب المحبة است، و هر واجب المحبتى واجب الطاعة است، و هر واجب الطاعتى داراى مقام امامت است، و از آن نتيجه گرفتهاند كه على ع داراى مقام امامت مىباشد و آيه را دليل بر اين موضوع شمردند.
اما سخن آنها از چند جهت قابل ايراد است.
اولا استدلال به آيه بر وجوب محبت فرع بر اين است كه آيه را به معنى محبت خويشاوندان پيامبر بدانيم، در حالى كه جمع كثيرى از مفسران اين تفسير را نپذيرفتهاند، و گفتهاند اين مناسب مقام نبوت نيست، زيرا پيامبر را متهم مىسازد، چه اينكه شبيه كار دنياپرستانى است كه فعاليتهايى را شروع مىكنند، سپس منافعى در برابر آن براى فرزندان و بستگان خود مطالبه مىنمايند بعلاوه با آيه وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ (تو پاداشى از آنها مطالبه نمىكنى) (يوسف- 104) منافات دارد.
ثانيا قبول نداريم كه وجوب محبت دليل بر وجوب اطاعت است، لذا ابن بابويه در كتاب اعتقادات مىگويد: اماميه اتفاق دارند كه محبت علويين لازم است در حالى كه همه را واجب الاطاعت نمىدانند!
ثالثا قبول نداريم كه هر شخص واجب الاطاعهاى داراى مقام امامت يعنى زعامت كبرى باشد، و الا هر پيامبرى در زمان خود داراى چنين مقامى بود، در حالى كه در داستان طالوت مىخوانيم كه او امام جمعيت شد در حالى كه پيامبرى نيز در آن زمان وجود داشت.
رابعا آيه اقتضا مىكند تمام اهل بيت واجب الاطاعة باشند، و به همين دليل بايد همه امام باشند، در حالى كه اماميه چنين عقيدهاى ندارند (روح المعانى جلد 25 صفحه 28 (ذيل آيه مورد بحث))
تحليل و بررسى
با برداشتى كه از آيه مورد بحث طبق قرائن فراوان و محكم موجود در آيه و ساير آيات قرآن داشتيم پاسخ بسيارى از اين ايرادات روشن مىشود:
زيرا گفتيم اين محبت امر سادهاى نيست، اين به عنوان پاداش نبوت و اجر رسالت است، طبعا بايد مطلبى هموزن و همشان آن باشد، تا بتواند پاداش آن قرار گيرد.
از سوى ديگر آيات قرآن گواهى مىدهد سود اين محبت چيزى نيست كه به پيامبر ص برگردد، بلكه نتيجه آن صد در صد عائد خود مؤمنان مىشود يا به تعبير ديگر اين يك امر معنوى است كه در تكامل هدايت مسلمانان مؤثر است.
به اين ترتيب گرچه از آيه چيزى جز مساله وجوب محبت استفاده نمىشود اما با قرائنى كه ذكر شد اين وجوب محبت سر از مساله امامت كه پشتوانه مقام نبوت و رسالت است در مىآورد.
با توجه به اين توضيح كوتاه به بررسى ايرادات فوق مىپردازيم:
اولا- اينكه بعضى از مفسران آيه را به مودت اهل بيت تفسير نكردهاند بايد قبول كرد كه پيشداوريها و رسوبات ذهنى مانع از اين امر بوده فى المثل جمعى از آنها" قربى" را به معنى" تقرب به پروردگار" تفسير كردهاند! در حالى كه در تمام آيات قرآن هر موردى اين كلمه به كار رفته به معنى خويشاوندان است.
و يا اينكه جمعى آن را به معنى خويشاوندى پيامبر با قبايل عرب تفسير كردهاند، در حالى كه اين تفسير نظام آيه را به كلى به هم مىريزد، اجر رسالت را از كسى مطالبه مىكنند كه رسالت را پذيرفته، و كسى كه رسالت پيامبر را بپذيرد چه نيازى دارد كه خويشاوندى او را با خود در نظر گيرد، و از آزار او چشم بپوشد؟
علاوه بر اين روايات زيادى كه آيه را به ولايت اهل بيت پيامبر تفسير مىكند چرا كنار بگذاريم؟! بنا بر اين بايد قبول كرد كه اين گروه از مفسران هرگز با ذهن خالى به تفسير آيه نپرداختهاند و گرنه مطلب پيچيدهاى در آن وجود ندارد.
و از اينجا روشن مىشود كه تقاضاى چنين پاداشى نه با مقام نبوت منافات دارد، و نه همچون راه و رسم دنيا پرستان است، و با آيه 104 سوره يوسف كه نفى هر گونه پاداش ميكند نيز كاملا هماهنگ است، چرا كه پاداش مودت اهل بيت در حقيقت پاداشى نيست كه پيامبر از آن منتفع گردد بلكه خود مسلمين از آن بهرهمند مىشوند.
ثانيا- درست است وجوب محبت ساده هرگز دليل بر وجوب اطاعت نيست اما وقتى در نظر بگيريم كه اين محبتى است كه متناسب همطراز رسالت قرار داده شده، يقين پيدا مىكنيم كه وجوب اطاعت نيز در آن نهفته است، و از اينجا روشن مىشود كه گفتار ابن بابويه (صدوق) نيز منافاتى با آنچه گفتيم ندارد.
ثالثا- درست است كه هر وجوب اطاعتى دليل بر مقام امامت و زعامت كبرى نيست، ولى بايد توجه داشت وجوب اطاعتى كه پاداش رسالت و متناسب با آن است جز امامت نمىتواند باشد.
رابعا- امام به معنى رهبر- در هر عصرى يك تن بيشتر نمىتواند باشد، و بنا بر اين امامت همه اهل بيت معنى نخواهد داشت بعلاوه نبايد نقش روايات را در اين زمينه يعنى در فهم معنى آيه از نظر دور داشت.
قابل توجه اينكه آلوسى شخصا اهميت زيادى براى مودت اهل بيت قائل شده، و در چند خط پيش از بحث فوق مىگويد: حق اين است كه محبت خويشاوندان پيامبر ص بخاطر قرابتشان با پيامبر ص واجب است، و هر قدر قرابت قويتر باشد محبت وجوب بيشترى دارد، و سرانجام مىگويد: آثار اين مودت تعظيم و احترام و قيام به اداء حقوق اقرباى پيغمبر است، در حالى كه بسيارى از مردم در اين امر سستى كردهاند تا آنجا كه محبت قرابت پيامبر ص را يك نوع رافضى گرى شمردهاند! ولى من چنين نمىگويم، بلكه همان مىگويم كه شافعى در آن كلام جالب و گوياى خود گفته است.
سپس اشعارى را كه در بالا از شافعى نقل كرديم ذكر كرده، مىافزايد:
با اين حال من معتقد به خروج از اعتقادات بزرگان اهل سنت در مورد صحابه نيستم، و محبت آنها را نيز از واجبات مىشمرم(تفسير نمونه، ج20، ص: 418)
كشتى نجات!
" فخر رازى" در ذيل اين بحث نكتهاى را نقل كرده و آن را پسنديده است و" آلوسى" در روح المعانى نيز آن را به عنوان" نكتهاى لطيف" به نقل از فخر رازى آورده، نكتهاى كه فكر مىكنند از طريق آن بعضى از تضادها بر طرف مىگردد، و آن اينكه: پيغمبر گرامى اسلام از يك سو فرموده است:
مثل اهل بيتى كمثل سفينة نوح من ركب فيها نجى:
" مثل اهل بيت من همچون كشتى نوح است هر كس سوار بر آن شود نجات مىيابد".
و از سوى ديگر فرموده است:
اصحابى كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم:
" اصحاب من همچون ستارگان آسمانند به هر كدام اقتدا كنيد هدايت مىيابيد
و ما الان در اقيانوس تكليف گرفتاريم، و امواج شبهات و شهوات ما را از هر سو در هم مىكوبد، و آن كس كه مىخواهد از دريا عبور كند احتياج به دو امر دارد يكى كشتى است كه خالى از هر عيب و نقص باشد، و ديگرى ستارگان پر فروغ درخشندهاى است كه مسير را به او نشان دهد، هنگامى كه انسان سوار بر كشتى شود، و چشم بر ستارگان درخشان بدوزد اميد نجات وجود دارد، همچنين هر كس از اهل سنت بر كشتى محبت آل محمد ص سوار گردد، و چشم به ستارگان اصحاب دوزد اميد است كه خداوند او را به سلامت و سعادت در دنيا و آخرت برساند.
ولى ما مىگوئيم اين تشبيه شاعرانه گرچه زيبا است اما دقيق نيست، چرا كه اولا كشتى نوح مركب نجات بود و در آن روز كه همه جاى جهان را امواج خروشان آب فرا گرفته بود، دائما در گردش بود بىآنكه مانند كشتيهاى معمولى مقصدى داشته باشد كه به سوى آن مقصد به كمك ستارگان حركت كند.
مقصد خود كشتى بود، و نجات از غرقاب، تا فرو نشستن آب و قرار گرفتن كشتى بر كنار كوه جودى.
ثانيا- در بعضى از روايات كه در كتب برادران اهل سنت نقل شده از پيغمبر گرامى اسلام چنين آمده است:
النجوم امان لاهل الارض من الغرق و اهل بيتى امان لامتى من الاختلاف فى الدين:" ستارگان امان براى اهل زمينند از غرق شدن و اهل بيت من امان امتند از اختلاف در دين"(" حاكم" اين حديث را در جلد سوم" مستدرك" صفحه 149 از ابن عباس نقل كرده، سپس مىگويد: هذا حديث صحيح الاسناد)