آیا حضرت سکینه بنت الحسین علیه السلام با مصعب بن زبیر ازدواج کرده؟
تبهای اولیه
آیا حضرت سکینه بنت الحسین علیه السلام با مصعب بن زبیر ازدواج کرده؟
بسمه تعالی
با سلام به اساتید گروه تاریخ
با سلام به اساتید گروه تاریخ
ابوالفرج اصفهانی نقل نموده که مصعب بن زبیر با حضرت سکینه بنت الحسین علیهما السلام ازدواج نموده .قبول این امر ابتداء برایم مشکل است البته شاید این امر قبل از انحراف ابن زبیر بوده و مسائل دیگری دخیل بوده ولی نکته اینجاست که در برخی کتب تاریخی آمده وقتی فرزند امام مجتبی علیه السلام برای خواستگاری یکی از دختران حضرت سید الشهداء آمدند حضرت فرمودند سکینه غرق در شهود خداست کسی برای ازدواج با او شایسته نیست و...لطفا راهنمایی بفرمائید.
متشکرم
[=Century Gothic]با سلام
و تشکر از گلشن گرامی
جواب این سوال شما در این تاپیک داده شده چنانچه سوالی بود انجمن تاریخ در خدمت شما دوست گرامی میباشد
[=Century Gothic]آيا سكينه دختر امام حسين(ع) با پسر زبير ازدواج کرد
.
بسمه تعالی
بانوى خاندان عصمت ، حضرت سكينه(عليها السلام) ، پس از واقعه عاشورا به همراه زينب (عليها السلام) به مصر مهاجرت كرد. اندكى پس از اقامت در مصر و به دليل رحلت عقيله بنى هاشم ، حضرت سكينه در سال 62 هـ . ق. به مدينه بازگشت و در سراى برادرش امام ساجدان(عليه السلام) سكنى گزيد و با كسب معارف الهى و درس پاكدامنى، به زندگى خويش ادامه داد. افسانه پردازان و قلم به دستان كينه توز و مغرض اموى و زبيرى به جهت رويارويى با خاندان و آل على(عليه السلام) و به جهت همگون ساختن آنان با خاندان ناپاك اموى و زبيرى، با دروغ پردازى و افسانه سازى اين برهه از زندگى عفيفه آل بنى هاشم، حضرت سكينه(عليها السلام)را مغشوش و مضطرب جلوه داده اند. همانگونه كه ابن ابى الحديد معتزلى، دانشمند و عالم اهل تسنن گفته است: اين افسانه سازى ها بدان جهت بود تا نگاه مردم را از اهل بيت و نزديكان و بستگان خاندان وحى، باز دارند. ابو الفرج اصفهانى، نسب شناش زيدى مذهب و اموى تبار، به نقل از يك گروه دروغ پرداز از خاندان زبيرى ها حكاياتى از مجالس موسيقى و نشست و برخاست حضرت سكينه با برخى آوازه خوانان و شاعران حجاز و عراق را برمى شمارد،
كه اين افسانه ها، پندارى بيش نيست و محقّقان شيعى به هيچ روى اين انتساب را نمى پذيرند.
آيا سكينه دختر امام حسين (عليهالسّلام) با پسر زبير كه دشمن امام بود ازدواج كرده است؟
زبير بن عوام بن خويلد بن اسد بن عبدالغري يكي از شخصيتهاي برجسته تاريخ اسلام است، كه بعدها دچار انحرافاتي شد. وي محرم اسرار اهلبيت ـ عليهمالسّلام ـ بود و تحت تعليمات و بركات اين خاندان بود، تا آنكه فرزندش عبدالله به دنيا آمد. اميرالمؤمنين ـ عليهالسّلام ـ ميفرمايند: «ما زال الزبير يعدّ منا اهلالبيت حتي نشأ ابنه عبدالله.»
برادر كوچكتر عبدالله، مصعب است كه به ابا عيسي يا ابا عبدالله ملقب بود. وي به شخصيت امام حسين ـ عليهالسّلام ـ ارادت ويژهاي داشت و همواره او را اسوة خود قرار داده بود اما متأسفانه جاهطلبي او مانع از آن ميشد كه به ياري امام ـ عليهالسّلام ـ بشتابد. وي پيوسته به دنبال كسب خلافت عراق بود. مصعب پس از قتل مختار، مدتي از سوي برادرش عبدالله امير كوفه گرديد بارها با سپاهيان عبدالملك بن مروان جنگيد تا آنكه سرانجام در ذيقعدة 72 ه ق ( تاريخ يعقوبي، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج 2، ص 265) به دست محمد بن مروان برادر و فرماندة لشكر عبدالملك در نبردي ناجوانمردانه به قتل رسيد. (ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج 3، ص 297 ).
مصعب پيش از نبرد با عبدالملك به مزار اباعبدالله ـ عليهالسّلام ـ آمد و اين بيت را زمزمه ميكرد:
و إن الألي باللطف من آل هاشم
تأسوا فسنوا للكرام التأسيا (ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج3، ص298)
شعبي ماجرايي را نقل ميكند كه بيان آن خالي از لطف نيست. ميگويد من و عبدالله بن زبير و عبدالملك بن مروان و مصعب بن زبير در برابر كعبه نشسته بوديم و سخن ميگفتيم. پس از پايان سخن قرار شد هريك از ما برخيزد، ركن يماني را بگيرد و حاجتش را بخواهد. وي سپس مفصل ميگويد كه هر كدام چه دعايي كردند و چه حاجتي خواستند و جالب آن كه همه به خواستههايشان رسيدند. امّا آنچه مصعب خواسته بود اين بود كه خداوندا مرا نميران تا آنكه امير عراق گردم و نيز با سكينه بنتالحسين ـ عليهالسّلام ـ پيوند زناشويي ببندم. (ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج20، ص135)
اكنون با آنچه بيان كرديم پاسخ سؤال روشن ميگردد كه مصعب دشمن اهلبيت ـ عليهمالسّلام ـ نبود بلكه شخصيتي جاهطلب بود كه لغزشهايي بزرگ داشت.
پاسخ ديگري كه ميتوان به اين سؤال داد آن است كه بگوييم چه بسا اين ازدواج به رضايت حضرت سكينه نبوده است و تنها از روي مصالح سياسي ـ اجتماعي صورت پذيرفته. چنانكه شواهد تاريخي بسياري بر اينگونه ازدواجها وجود دارد مانند بسياري از همسران پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ، امام حسن مجتبي ـ عليهالسّلام ـ و برخي ديگر از ائمه ـ عليهمالسّلام ـ كه حتي كمر به قتل آن پيشوايان ميبستند و قطعاً آن پيوندها به رضايت آنان نبوده است. در اينجا نيز چه بسا حضرت سكينه ـ عليها السّلام ـ به اين پيوند خرسند نبوده است امّا از روي مصلحت تن در داده است. شاهد آنكه وقتي حضرت سكينه ـ عليها السّلام ـ سر از اطاعت ابن زبير برميگيرد و نشوز ميكند، رملة بنتالزبير خواهر مصعب نزد عبدالملك ميرود و ميگويد: «اگر چنين نبود كه ما ميخواهيم پوششي بر كارهاي خود بگذاريم، هرگز نسبت به كسي كه رغبتي در ما ندارد، رغبتي به او نداشتيم.» (بلاغات النساء، ابن طيفور، ص191) با توجّه به اين جمله و تصريحي كه در آن وجود دارد، به راحتي ميتوان واقعيت اين پيوند را دريافت و به اهداف پشت پردة آن پي برد.
بانوى خاندان عصمت ، حضرت سكينه(عليها السلام) ، پس از واقعه عاشورا به همراه زينب (عليها السلام) به مصر مهاجرت كرد. اندكى پس از اقامت در مصر و به دليل رحلت عقيله بنى هاشم ، حضرت سكينه در سال 62 هـ . ق. به مدينه بازگشت و در سراى برادرش امام ساجدان(عليه السلام) سكنى گزيد و با كسب معارف الهى و درس پاكدامنى، به زندگى خويش ادامه داد. افسانه پردازان و قلم به دستان كينه توز و مغرض اموى و زبيرى به جهت رويارويى با خاندان و آل على(عليه السلام) و به جهت همگون ساختن آنان با خاندان ناپاك اموى و زبيرى، با دروغ پردازى و افسانه سازى اين برهه از زندگى عفيفه آل بنى هاشم، حضرت سكينه(عليها السلام)را مغشوش و مضطرب جلوه داده اند. همانگونه كه ابن ابى الحديد معتزلى، دانشمند و عالم اهل تسنن گفته است: اين افسانه سازى ها بدان جهت بود تا نگاه مردم را از اهل بيت و نزديكان و بستگان خاندان وحى، باز دارند. ابو الفرج اصفهانى، نسب شناش زيدى مذهب و اموى تبار، به نقل از يك گروه دروغ پرداز از خاندان زبيرى ها حكاياتى از مجالس موسيقى و نشست و برخاست حضرت سكينه با برخى آوازه خوانان و شاعران حجاز و عراق را برمى شمارد،
كه اين افسانه ها، پندارى بيش نيست و محقّقان شيعى به هيچ روى اين انتساب را نمى پذيرند.
آيا سكينه دختر امام حسين (عليهالسّلام) با پسر زبير كه دشمن امام بود ازدواج كرده است؟
زبير بن عوام بن خويلد بن اسد بن عبدالغري يكي از شخصيتهاي برجسته تاريخ اسلام است، كه بعدها دچار انحرافاتي شد. وي محرم اسرار اهلبيت ـ عليهمالسّلام ـ بود و تحت تعليمات و بركات اين خاندان بود، تا آنكه فرزندش عبدالله به دنيا آمد. اميرالمؤمنين ـ عليهالسّلام ـ ميفرمايند: «ما زال الزبير يعدّ منا اهلالبيت حتي نشأ ابنه عبدالله.»
برادر كوچكتر عبدالله، مصعب است كه به ابا عيسي يا ابا عبدالله ملقب بود. وي به شخصيت امام حسين ـ عليهالسّلام ـ ارادت ويژهاي داشت و همواره او را اسوة خود قرار داده بود اما متأسفانه جاهطلبي او مانع از آن ميشد كه به ياري امام ـ عليهالسّلام ـ بشتابد. وي پيوسته به دنبال كسب خلافت عراق بود. مصعب پس از قتل مختار، مدتي از سوي برادرش عبدالله امير كوفه گرديد بارها با سپاهيان عبدالملك بن مروان جنگيد تا آنكه سرانجام در ذيقعدة 72 ه ق ( تاريخ يعقوبي، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج 2، ص 265) به دست محمد بن مروان برادر و فرماندة لشكر عبدالملك در نبردي ناجوانمردانه به قتل رسيد. (ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج 3، ص 297 ).
مصعب پيش از نبرد با عبدالملك به مزار اباعبدالله ـ عليهالسّلام ـ آمد و اين بيت را زمزمه ميكرد:
و إن الألي باللطف من آل هاشم
تأسوا فسنوا للكرام التأسيا (ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج3، ص298)
شعبي ماجرايي را نقل ميكند كه بيان آن خالي از لطف نيست. ميگويد من و عبدالله بن زبير و عبدالملك بن مروان و مصعب بن زبير در برابر كعبه نشسته بوديم و سخن ميگفتيم. پس از پايان سخن قرار شد هريك از ما برخيزد، ركن يماني را بگيرد و حاجتش را بخواهد. وي سپس مفصل ميگويد كه هر كدام چه دعايي كردند و چه حاجتي خواستند و جالب آن كه همه به خواستههايشان رسيدند. امّا آنچه مصعب خواسته بود اين بود كه خداوندا مرا نميران تا آنكه امير عراق گردم و نيز با سكينه بنتالحسين ـ عليهالسّلام ـ پيوند زناشويي ببندم. (ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج20، ص135)
اكنون با آنچه بيان كرديم پاسخ سؤال روشن ميگردد كه مصعب دشمن اهلبيت ـ عليهمالسّلام ـ نبود بلكه شخصيتي جاهطلب بود كه لغزشهايي بزرگ داشت.
پاسخ ديگري كه ميتوان به اين سؤال داد آن است كه بگوييم چه بسا اين ازدواج به رضايت حضرت سكينه نبوده است و تنها از روي مصالح سياسي ـ اجتماعي صورت پذيرفته. چنانكه شواهد تاريخي بسياري بر اينگونه ازدواجها وجود دارد مانند بسياري از همسران پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ، امام حسن مجتبي ـ عليهالسّلام ـ و برخي ديگر از ائمه ـ عليهمالسّلام ـ كه حتي كمر به قتل آن پيشوايان ميبستند و قطعاً آن پيوندها به رضايت آنان نبوده است. در اينجا نيز چه بسا حضرت سكينه ـ عليها السّلام ـ به اين پيوند خرسند نبوده است امّا از روي مصلحت تن در داده است. شاهد آنكه وقتي حضرت سكينه ـ عليها السّلام ـ سر از اطاعت ابن زبير برميگيرد و نشوز ميكند، رملة بنتالزبير خواهر مصعب نزد عبدالملك ميرود و ميگويد: «اگر چنين نبود كه ما ميخواهيم پوششي بر كارهاي خود بگذاريم، هرگز نسبت به كسي كه رغبتي در ما ندارد، رغبتي به او نداشتيم.» (بلاغات النساء، ابن طيفور، ص191) با توجّه به اين جمله و تصريحي كه در آن وجود دارد، به راحتي ميتوان واقعيت اين پيوند را دريافت و به اهداف پشت پردة آن پي برد.