یک سو امّ المؤمنین عایشه ، سوی دیگر ... چه کسی است سوی دیگر؟
تبهای اولیه
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
چرا در حالی که از رسول خدا صلّی الله علیه و آلهصراحتا و به دفعات صادر شده که فرمودند: «من جنگ می کنم با آن کس که با علی جنگ کند.»(1)
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]آیا وی از جنگ و محاربه با رسول خدا صلّی الله علیه و آله حذر نداشت؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ محاربه با امیرالمؤمنین، محاربه با رسول خداست
المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 3 - ص 149 (و مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 2 - ص 442 و المعجم الکبیر - الطبرانی - ج 3 - ص 40 و کنز العمال - المتقی الهندی - ج 12 - ص 97، ح 34164 )
( أخبرنا ) أحمد بن جعفر القطیعی ثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل حدثنی أبی ثنا تلید بن سلیمان ثنا أبو الجحاف عن أبی حازم عن أبی هریرة رضی الله عنه قال نظر النبی صلى الله علیه وآله إلى علی وفاطمة والحسن والحسین فقال انا حرب لمن حاربکم وسلم لمن سالمکم * هذا حدیث حسن من حدیث أبی عبد الله أحمد بن حنبل عن تلید بن سلیمان فانى لم أجد له روایة غیرها *
المعجم الأوسط - الطبرانی - ج 3 - ص 179( و المعجم الصغیر - الطبرانی - ج 2 - ص 3 و أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 3 - ص 11)
حدثنا إبراهیم قال حدثنا محمد بن الاستثناء قال حدثنی حسین بن الحسن الأشقر عن عبید الله بن موسى عن أبی مضاء وکان رجل صدق عن إبراهیم بن عبد الرحمن بن صبیح مولى أم سلمة عن جده ( 161 أ ) صبیح قال ( کنت بباب رسول الله صلى الله علیه وسلم فجاء علی وفاطمة والحسن والحسین فجلسوا ناحیة فخرج رسول الله صلى الله علیه وسلم إلینا فقال إنکم على خیر خیر وعلیه کساء خیبری فجللهم به وقال أنا حرب لمن حاربکم سلم لمن سالمکم )
تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 14 - ص 157:وأخبرنا أبو محمد بن طاوس أنا أبو الغنائم بن أبی عثمان أنا عبد الله بن عبید الله بن یحیى قالا أنا أبو عبد الله المحاملی نا عبد الأعلى بن واصل نا الحسین بن الحسن الأنصاری یعرف بالقری نا علی بن هاشم عن أبیه عن أبی الجحاف عن مسلم بن صبیح عن زید بن أرقم قال حنا رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) فی مرضه الذی قبض فیه على علی وفاطمة وحسن وحسین فقال أنا حرب لمن حاربکم وسلم لمن سالمکم
[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]یک سو امّ المؤمنین عایشه ، سوی دیگر ... چه کسی است سوی دیگر؟[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]چرا امّ المؤمنین عایشه در مقابل امیرمؤمنان اعلان جنگ کرد و لشکر کشید؟چرا در حالی که از رسول خدا صلّی الله علیه و آلهصراحتا و به دفعات صادر شده که فرمودند: «من جنگ می کنم با آن کس که با علی جنگ کند.»(1)
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]آیا وی از جنگ و محاربه با رسول خدا صلّی الله علیه و آله حذر نداشت؟
[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/]
با سلام به پدر گرامی
آنچه مهم است و بسیار اهمیت دارد این است که علی (ع) و رویارویی او در جنگ جمل با ناکثین چگونه پیش آمد و پاسخ به چرای شما را میتوان گفت که :
پس از آن که مردم با امام علی علیه السلام بیعت کردند، عملکرد او در تقسیم بیت المال و عزل و نصب فرمانداران، خشم عده ای را برانگیخت.
طلحه و زبیر که با علی علیه السلام بیعت کرده بودند، آرزوی فرمانداری بصره و کوفه را در سر داشتند، ولی علی علیه السلام با درخواست آنان موافقت نکرد. آنها نیز به بهانه زیارت خانه خدا، مدینه را به سوی مکه ترک کردند.
از طرف دیگر، بنی امیه که در دوران عثمان، به گرفتن امتیازات ویژه خو کرده بودند، در حکومت امام علی علیه السلام دستشان از بیت المال کوتاه شده بود. برای همین پس از غارت مقدار زیادی از بیت المال در مکه گرد آمدند و همراه با طلحه و زبیر، عایشه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دوره کردند.
آن گاه با استفاده از بیت المالی که غارت کرده بودند، سپاهی تشکیل دادند و بصره را تصرف کردند.
امام علی علیه السلام برای سرکوب آنها رهسپار بصره شد و در نبردی که میان دو سپاه در گرفت، امام علیه السلام پیروز شد.
گروهی از سران ناکثین (از جمله طلحه و زبیر) کشته شدند، برخی نیز به اسارت در آمدند که امام، آنان را بخشید.
در این نبرد عایشه سوار بر شتر بود، سپاه ناکثین گرد شتر او جمع بودند و این شتر حکم پرچم آنها را داشت.
از این رو این جنگ به جنگ "جمل" (شتر نر) شهرت یافت. جنگ جمل در یکی از محله های بصره به نام حزیبه رخ داد و بیش از یک روز طول نکشید: روز یکشنبه، هجدهم جمادی الاولی سال 36 هجری قمری.
نکته!
(ناکث به معنای کسی است که رشته ها را پنبه کند و بافته ها را از هم بگسلد. از این رو به افراد پیمان شکن ناکث می گویند. از آن جا که بسیاری از سرمداران جنگ جمل، اندکی پیش از آن، بیعت کرده بودند، حضرت علی علیه السلام آنان را ناکث نام نهاد.
در مثل مناقشه نيست:
همسر نوح :Moteajeb!:
همسر لوط :Moteajeb!:
همسر امام حسن :Moteajeb!:
همسر امام جواد :Moteajeb!:
همسر ............
همه جهنمي هستند و........نيز
عرض سلام و ادب
آنچه مهم است و بسیار اهمیت دارد این است که علی (ع) و رویارویی او در جنگ جمل با ناکثین چگونه پیش آمد و پاسخ به چرای شما را میتوان گفت که : پس از آن که مردم با امام علی علیه السلام بیعت کردند، عملکرد او در تقسیم بیت المال و عزل و نصب فرمانداران، خشم عده ای را برانگیخت.
در مقام ارج نهادن به شعار زيباي سايت (بياييد پرسشگري را تجربه کنيم):
آنچه مهمتر است و بسيار بيشتر اهميت دارد اين است که چرا اينگونه رويارويي حق و باطل درون جامعه اسلامي در زمان حضرت علي پيش آمده ولي در زمان حضرت رسول اين افراد مقابل حق قرار نگرفتند.
انگيزه طلحه و زبير و ديگران قضيه (بيتالمال + فرمانداري ) بوده است. ولي انگيزه شخص عايشه از همراهي در جنگ جمل عليه حکومت حضرت علي چه بوده است؟
لطفاً انگيزه ايشان را نيز کارشناسان و دوستان محترم بفرمايند.
ولي در مورد طلحه و زبير و ...دليل اصلي اختلاف و جنگ اين دو تقسيم بيتالمال +تقسيم فرمانداري، ولي دوستان عزيز آيا اصل اين دلايل! خود جاي بحث ندارد؟ چه چيزي به عدالت توسط حضرت تقسيم ميشد؟ حکومتها معمولا براي اداره جامعه ماليات دريافت ميکنند. محل درآمدهاي بيتالمال مسلمين چه چيزي بوده است؟
آيا اهالي کشورهاي مصر و ايران و ...(متصرفات اسلامي) منبع توليد بيتالمال (ماليات دهندگان يا جزيه يا غنائم )جهت تقسيم ناعادلانه در زمان خلفا و عادلانه در زمان حضرت امير بوده است؟
آيا جذابيت اصلي فرمانداري در بخشهاي خلافت اسلامي به معني ، چيزي به جز قدرت جمعآوري جزيه و ماليات و احيانا دست درازي به بخشي از آن و انتقال بخشي به مرکز(بيتالمال مدينه) بوده است؟
آيا علت اصلي عدم رويارويي آنچناني اين افراد در زمان خود رسول فقدان بيتالمال آنچناني و فرمانداري هاي آنچناني تر نبوده است؟!
آيا اين موضوع صحت دارد که در زمان حضرت رسول ، پيامبر در جنگي غنايم بيشتري را براي قريش(تازه مسلمانان!) در نظر گرفتند که اسلام در کامشان شيرين شود؟؟
آيا خلفا نيز در تقسيم غنايم در رفتار فوق حضرت رسول زيادهروي کردند ؟ و قريش اندک اندک صاحب قدرت شد؟
(جهت يادآوري در حول موضوع اعطاي غنائم بيشتر به قريش، اهالي مدينه به رسول اعتراض کردند و برآشفتند که تقسيم غنايم ناعادلانه است و حضرت در جواب فرمودند آنها(قريش) اسب و شتر (غنائيم) با خود (به مکه) ميبرند شما رسول الله را با خود ميبريد(به مدينه) حال کداميک ارزشمندتر است که در مقابل اين سخن ايشان، مجاهدين مدينه بسيار متاثر شده و گريستند و از اعتراضشان شرمسار گشتند!
آيا اين روايت جعلي است که در جنگ (فکر ميکنم غزوه تبوک) که تقسيم غنايئم اندکي تاخير داشت ، مجاهدان حتي عبا و عصاي حضرت را گروکشي نمودند که ايهالرسول تعجيل بفرما و به اين رفتار دل حضرت رسول نيز رنجيده است.
از طرف دیگر، بنی امیه که در دوران عثمان، به گرفتن امتیازات ویژه خو کرده بودند، در حکومت امام علی علیه السلام دستشان از بیت المال کوتاه شده بود. برای همین پس از غارت مقدار زیادی از بیت المال در مکه گرد آمدند و همراه با طلحه و زبیر، عایشه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دوره کردند.
اين يعني علناً فرمانداران خليفه سوم و چهرههاي سرشناس صدر اسلام به همراه بخشي از جامعه از شعائر و ارزشهاي اسلامي کاملا فاصله گرفته و تنها درد بيتالمال داشته اند...
و شبهه بزرگي که همواره گفته ميشود و اينکه حضرت رسول در 13سال مکه و متناسب آن نزول آيات مکي (عموما مضامين اخلاقي و فردي ) توفيق جذب کمتر از 100نفر (عموما از مستضعفين و بردگان و به ندرت قشر ثروتمند) داشته ولي در مدت 10سالي که در مدينه و به تناسب آيات مدني (عموما مضامين جهاد و ...) اسلام به گستره کل شبهجزيره عربستان توسعه يافته؟! و در زمان خليفه دوم نصف جهان آن روز( ايران و مصر و عراق و شامات و ....) !!
نکته قابل توجه ياران حضرت علي عموماً همان تعداد انگشتشمار مسلمين مکي( عمار و ميثم تمار و مقداد و ...)!!!
به دليل گسترش اسلام در مکه ، ابوسفيان پدر و بني اميه ، نگران از دست رفتن توليت بتهاي مکه و چندرغاز درآمدي که از آن حاصل ميشد، بودند. و بالاخره هم از دستشان رفت!
....ولي در کمتر از 20سال بعد ....
به دليل گسترش اسلام! معاويه پسر و بني اميه بر ثروتهاي افسانهاي آنچنان خلافتي تکيه زدند که امپراطوريهاي عظيمي چون ايران و مصر ، استان آن به شمار ميرفت!! که اسلام بديشان داد!
و ....
عرض سلام و ادبدر مقام ارج نهادن به شعار زيباي سايت (بياييد پرسشگري را تجربه کنيم):
آنچه مهمتر است و بسيار بيشتر اهميت دارد اين است که چرا اينگونه رويارويي حق و باطل درون جامعه اسلامي در زمان حضرت علي پيش آمده ولي در زمان حضرت رسول اين افراد مقابل حق قرار نگرفتند.
انگيزه طلحه و زبير و ديگران قضيه (بيتالمال + فرمانداري ) بوده است. ولي انگيزه شخص عايشه از همراهي در جنگ جمل عليه حکومت حضرت علي چه بوده است؟
لطفاً انگيزه ايشان را نيز کارشناسان و دوستان محترم بفرمايند.
با سلام
دوست گرامی اینکه عایشه دچار انحرافاتی شده در تاریخ نمایان است
عایشه بعد از واقعه جمل بارها ابراز پشیمانی کرد و در این مورد بارها به نقش ابن زبیر هم اشاره داشت.
با توجه به اینکه متون تاریخی اهل سنت حکایت از توجیه ناپذیری جنگ جمل و نقش حساس پسر زبیر دارد.
سخن عایشه را در این باره ذکر می کنیم:
1. الکامل فی التاریخ به نقل از عایشه، می نویسد که وی پس از جنگ جمل گفت: به خدا سوگند، دوست داشتم بیست سال پیش از این روز، مُرده بودم. (1)
2. المستدرک على الصحیحین به نقل از عایشه روایت کرده که وی گفت: دوست داشتم در سوگ ده فرزند مانند حارث بن هشام مى نشستم و همراه پسر زبیر، این راه را نمى پیمودم. (2)
3. الطبقات الکبرى به نقل از عمارة بن عُمَیر می نویسد: کسى برایم روایت کرد که شنیده بود وقتى عایشه آیه: « وَقَرْنَ فِى بُیُوتِکُنَّ …» (3)[و در خانه هایتان بنشینید] را تلاوت مى کرد، چنان می گریست که روسرى اش خیس مى شد. (4)
4. تاریخ بغداد به نقل از عُروه روایت کرده که: هیچ گاه عایشه حضور در جنگ جمل را به یاد نمى آورْد، مگر آن که مى گریست تا آن جا که روسرى اش خیس مى شد و مى گفت: اى کاش از یاد رفته بودم و فراموش شده بودم ؟! (5)(6)
5. المناقب به نقل از ابو عتیق نوشته است: عایشه گفت: هر زمان پسر عمر [از این جا] گذر مى کند، او را به من نشان دهید. وقتى گذر کرد، به عایشه گفته شد: این، فرزند عمر است.
عایشه گفت: اى ابو عبدالرحمان! چه چیزى جلوىِ تو را گرفت که مرا از رفتن [به جنگ با على] باز بدارى؟
عبد الله بن عمر گفت: دیدم مردى بر [فکر و کار] تو مسلّط شده است که یقین داشتم با او مخالفت نمى کنى (مقصودش عبد اللَّه بن زبیر بود).
عایشه گفت : بدان که اگر تو مرا باز مى داشتى، دست به شورش نمى زدم. (7)
6. نهایة الأرب می نویسد: چهره هاى سرشناسی بعد از جنگ جمل، نزد عایشه آمدند. یکى از آنها قَعقاع بن عمرو بود که نزد او آمد و سلام کرد . عایشه گفت: به خدا سوگند، دوست داشتم که بیست سال پیش از این، مُرده بودم. (8)
7. فتح البارى به نقل از محمّد بن قیس روایت کرده که: [روزی] جنگ جمل به یاد عایشه آمد و گفت: آیا هنوز مردم از جنگ جملْ سخن مى گویند؟ گفتند: آرى.
گفت: دوست داشتم در خانه مى نشستم - چنان که دیگران نشستند - و این براى من دوست داشتنى تر بود از این که از پیامبر خدا ده فرزند مى داشتم و تمامى آنان، مانند عبدالرحمان بن حارث بن هشام بودند . (9)(10)
منابع
1. الکامل فى التاریخ ، ج2، ص345 ؛ شرح نهج البلاغة ، ج 1، ص264 ؛ الفتوح ،ج 2، ص487.
2. المستدرک على الصحیحین ، ج 3، ص129، ح4609؛ الاعتقاد والهدایة، ص 246.
3. احزاب، آیه 33.
4. الطبقات الکبرى، ج8، ص81؛ الزهد، ابن حنبل، ص 205؛ أنساب الأشراف ج 3، ص60.
5. اشاره دارد به آیه 23 سوره مریم: «...؛ درد زایمان، او را به سوى تنه درخت خرما کشانید گفت: اى کاش پیش از این مُرده بودم و برای همیشه فراموش می¬شدم».
6. تاریخ بغداد، ج9، ص185، رقم4766؛ الاعتقاد والهدایة، ص 246؛ المناقب، ص 182، ح 220.
7. المناقب، ص182، ح 218؛ سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج1، ص776.
8. نهایة الأرب، ج20، ص79.
9. فتح البارى، ج 13، ص55؛ مجمع الزوائد: ج 7، ص480، رقم12040؛ اُسد الغابة، ج3، ص 429، رقم3283.
10. دانشنامه امیرالمؤمنین، ریشهری، ج5، ص255- 256.
عرض سلام و ادبولي انگيزه شخص عايشه از همراهي در جنگ جمل عليه حکومت حضرت علي چه بوده است؟
لطفاً انگيزه ايشان را نيز کارشناسان و دوستان محترم بفرمايند.
با سلام
جنگ جمل را بايد نقطه اوج فتنهگري عكسالعمل تند افراد و گروههايي دانست كه همه چيز را از دست رفته احساس ميكنند.
گرچه برپاكنندگان جنگ جمل (ناكثين) و گروههايي از مردم كه آنان را در اين جنگ ياري ميكردند، هركدام انگيزههاي خاص خود را داشته و به دنبال مقصد خاصي بودند، ولي به گواهي عموم پژوهندگان و مورخان، اگر مهمترين انگيزه مخالفت و جنگافروزي ناكثين و مردم همراه آنان را عدالت امام و پافشارياش بر اجراي فرامين الهي ندانيم كه برخي مانند ابن طقطقي در تاريخ فخري چنين اعتقادي دارند (ولي از دلايل عمده مخالفت و ستيز با حكومت علوي، گرچه خواهيم گفت كه انگيزه مهمتري در پشت اين فتنهها و جنگافروزي وجود دارد) همين شيوه عدالتگستري بود.
پس از بيان انگيزه مشترك عموم جنگافروزان فتنه جنگ جمل، اكنون به انگيزههاي خاص سران و رهبران فتنه جمل در مخالفت با حكومت علوي و شعلهور ساختن جنگ و خونريزي اشاره ميكنيم:
افزون طلبي و امتيازخواهي:
برخي از پژوهندگان تاريخي معتقدند كه از جمله علل برپايي جنگ جمل و نيز از عوامل دست نيافتن امام به ثبات داخلي، سياست داخلي وي بود كه قصد داشت سران گروهها و ديگر پيروان را در مقرري از بيتالمال يكسان قرار دهد.
تحليل آنان اين است كه اگر امام افرادي مانند طلحه و زبير را مانند قبل، مقرري بيشتر و امتيازات مالي فزونتري ميداد، بهتر بود تا اينكه آن دو صحابي مخالف او شوند.
به عبارت ديگر نظر اينان اين است كه اگر امام براي سران قبايل، امتياز قائل ميشد و به آنان بذل و بخششهاي زياد اعطا ميكرد به طور طبيعي هم ميتوانست از دوستي و اعتماد آنان نسبت به خود سود جويد و آنان را از هر نوع عكسالعملي منفي باز دارد. اين پيشنهاد و تحليل گرچه به ظاهر، موجه و قابل قبول به نظر ميرسد، اما به چند دليل براي امام عملي نبود:
نخست اينكه اين كار، يك عامل بازدارنده به حساب نميآمد، زيرا اگر بپذيريم كه در برخي افراد و سران قبايل اين شيوه، تأثير لازم را داشت ولي به طور حتم در سران و رهبران سهگانه جنگ جمل آن تأثير لازم را نداشت، هدف اصلي اينان چيز ديگري بود.
آنان در زمان عثمان از اينگونه امتيازهاي بيحد و حصر مالي برخوردار بودند، ولي دشمن جدي و سرسخت خليفه سوم شدند و در قتل او نيز نقش داشتند.
دوم اينكه اگر امام به اين اقدام تبعيض آميز دست ميزد، با اعتراض عمومي مواجه ميشدند.
زيرا از علل عمده قيام مردم عليه حكومت عثمان، همين سياست مالي غلط و تبعيض ناروايي بود كه در تقسيم بيتالمال اعمال ميكرد.
سوم اينكه امام، شرعاً خود را مجاز به اعمال اينگونه تبعيض ناروا نميدانست و آن را ظلم و اجحاف آشكار به تودههاي مردمي ميشمرد كه از كمترين حقوق مالي و اجتماعي خود برخوردار نبودند.
انگيزه واهي خونخواهي عثمان:
يكي از انگيزههاي مخالفت سران ناكثين با حكومت علوي و دامن زدن به جنگ خونين جمل، خونخواهي از قتل عثمان بود.
آنان با اينكه خود، از عوامل اصلي تحريك و شورش مردم عليه عثمان و به قتل رساندنش بودند، ولي پس از به حكومت رسيدن امام به جهت اينكه هدف يا اهداف پيشبيني شده خويش را بر باد رفته تلقي ميكردند، براي اظهار خشم و نفرت خود و نيز انتقامجويي از آن حضرت، خونخواهي عثمان را مطرح ساختند و چنين وانمود كردند كه عامل قتل خليفه مقتول، علي است.
رياستطلبي، انگيزه اصلي شورش ناكثين:
نويسنده نامي، جرج جرداق مسيحي مينويسد: طلحه و زبير شديدترين مخالفان امام و آرزومندان زمامداري و كوشاترين افراد براي رياست و مقام بودند. آنها خود را سزاوارتر از حضرت به خلافت ميدانستند و پيوسته در آرزوي رسيدن به آن به سر ميبردند.
البته اين آرزوي آنان، دور از واقع نبود زيرا اولاً اينها در دورههاي قبل، خود جز نامزدهاي احراز پست خلافت بودند.
زمان عثمان اين احتمال صورت رسمي به خود گرفته و آن دو در شورا در ميان مردم طرفداراني داشتند.
ثانياً در دوران خلافت عثمان به ويژه در روزهاي آخر حكومتش، از سوي عايشه و معاويه، مورد حمايت جدي قرار گرفتند. عايشه گرچه در مخالفت انگيزههاي ديگري نيز داشت اما انگيزه مهمترش بازگشت خلافت به خويشاوندانش بود. معاويه نيز خيال خلافت بر جهان اسلام را در سر داشت و براي برداشتن موانع از سر راه، از طلحه و زبير نيز استفاده ميكرد.
یا علی ع
چرا امّ المؤمنین عایشه در مقابل امیرمؤمنان اعلان جنگ کرد و لشکر کشید؟
عايشه توسط طلحه و زبير كه خواهان قدرت و بلكه خلافت بودند، تحريك شد تا به وسيله او مردم را گردآورند.
عايشه در اواخر سخت با خلافت عثمان درگير شد. تنها انگیزه شركت او در اين ماجرا كينهاي بود كه او از سالهاي زمان حيات پيامبر (ص)، نسبت به بنيهاشم و علاقمندیش به بازگشت خلافت به بنيتيم بود. و وقتي آنجا شنيد كه عثمان كشته شده و طلحه به جاي وي آمده است بسيار خوشحال شده به سوي مدينه راه افتاد اما وقتي شنيد كه مردم با اميرالمؤمنين (ع) بيعت كردهاند، فرياد مظلوميت عثمان را سر داد.
طلحه و زبير به مكه آمدند و به درستي دريافتند كه كار آنها بدون عايشه سامان نمييابد. و به وي گفتند: اگر مردم بصره تو را ببينند همگي با تو متحد ميشوند. و بالاخره عايشه پذيرفت تا به بصره برود. مدينه که در اختيار بنيهاشم بود و شام نيز در اختيار و تحت اطاعت معاويه بود لذا با رفتن به شام تنها آلت دست او خواهند شد. از سوي ديگر هدف مشترك آنها با معاويه جلوگيري از خلافت امام بود و ميبايست عراق را از سلطه خلافت امام بيرون كنند. معاويه هم که علاقهاي به آمدن آنها به شام نداشت، لذا به دروغ به "زبير" نوشت كه براي خلافت او از مردم شام بيعت گرفته است. او از زبير خواست تا عراق را تصاحب كند، شام نيز براي او آماده است. در آن صورت علي چيزي نخواهد داشت.
نتيجه مذاكرات آن شد كه آنها راه بصره را در پيش گرفتند به اميد آنكه دوستان طلحه و زبير در بصره و كوفه به ياري آنان بشتابند. "يعلي بن اميه" همه اموال خود را در اختيار شورشيان قرار داد و آنان گروهي را جمع و سوار اسبان "يعلي بن اميه" كرده و به سوي بصره به راه افتادند.
«عايشه» كه به خاطر «امالمؤمنين» بودن حق مادري بر مسلمانان داشت كوشيد تا مردم را به سمت شورشيان جذب كند. زماني كه شورشيان به بصره درآمدند، "كعب بن سور"، رهبر طايفه ازد قصد كنارهگيري داشت، عايشه نزد او آمد و وي را دعوت كرد. او كه در ابتدا اصرار بر كنارهگيري داشت، گفت، نميتواند سخن مادرش را اجابت نكند. و طلحه نيز در خطبه خود در بصره گفت:
«خداوند عايشه را نيز همراه شما كرده است. ميدانيد كه او چه منزلتي نزد رسول خدا (ص) داشته و ميدانيد كه پدر او چه جايگاهي در اسلام داشته است.»
مردم بصره تنها به خاطر "عايشه" بود كه اعلام كردند از شورشيان دفاع خواهند كرد. سپاه جمل به راه افتاد.
و...
تاريخ خلفاء، رسول جعفريان
با تشکر از جناب رضا که به بخشي از سوال حقير جواب مبسوط دادند .
اما انگيزه ايشان هر چه که باشد پرسشهايي که در ادامه به ذهن ميرسد جاي تامل است، که دوستاني که نظري يا ديدگاهي دارند بفرمايند:
ولي در مورد طلحه و زبير و ...دليل اصلي اختلاف و جنگ اين دو تقسيم بيتالمال +تقسيم فرمانداري، ولي دوستان عزيز آيا اصل اين دلايل! خود جاي بحث ندارد؟ چه چيزي به عدالت توسط حضرت تقسيم ميشد؟ حکومتها معمولا براي اداره جامعه ماليات دريافت ميکنند. محل درآمدهاي بيتالمال مسلمين چه چيزي بوده است؟ آيا اهالي کشورهاي مصر و ايران و ...(متصرفات اسلامي) منبع توليد بيتالمال (ماليات دهندگان يا جزيه يا غنائم )جهت تقسيم ناعادلانه در زمان خلفا و عادلانه در زمان حضرت امير بوده است؟ آيا جذابيت اصلي فرمانداري در بخشهاي خلافت اسلامي به معني ، چيزي به جز قدرت جمعآوري جزيه و ماليات و احيانا دست درازي به بخشي از آن و انتقال بخشي به مرکز(بيتالمال مدينه) بوده است؟ آيا علت اصلي عدم رويارويي آنچناني اين افراد در زمان خود رسول فقدان بيتالمال آنچناني و فرمانداري هاي آنچناني تر نبوده است؟! آيا اين موضوع صحت دارد که در زمان حضرت رسول ، پيامبر در جنگي غنايم بيشتري را براي قريش(تازه مسلمانان!) در نظر گرفتند که اسلام در کامشان شيرين شود؟؟ آيا خلفا نيز در تقسيم غنايم در رفتار فوق حضرت رسول زيادهروي کردند ؟ و قريش اندک اندک صاحب قدرت شد؟ (جهت يادآوري در حول موضوع اعطاي غنائم بيشتر به قريش، اهالي مدينه به رسول اعتراض کردند و برآشفتند که تقسيم غنايم ناعادلانه است و حضرت در جواب فرمودند آنها(قريش) اسب و شتر (غنائيم) با خود (به مکه) ميبرند شما رسول الله را با خود ميبريد(به مدينه) حال کداميک ارزشمندتر است که در مقابل اين سخن ايشان، مجاهدين مدينه بسيار متاثر شده و گريستند و از اعتراضشان شرمسار گشتند! آيا اين روايت جعلي است که در جنگ (فکر ميکنم غزوه تبوک) که تقسيم غنايئم اندکي تاخير داشت ، مجاهدان حتي عبا و عصاي حضرت را گروکشي نمودند که ايهالرسول تعجيل بفرما و به اين رفتار دل حضرت رسول نيز رنجيده است. نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : بيتاب از طرف دیگر، بنی امیه که در دوران عثمان، به گرفتن امتیازات ویژه خو کرده بودند، در حکومت امام علی علیه السلام دستشان از بیت المال کوتاه شده بود. برای همین پس از غارت مقدار زیادی از بیت المال در مکه گرد آمدند و همراه با طلحه و زبیر، عایشه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دوره کردند. اين يعني علناً فرمانداران خليفه سوم و چهرههاي سرشناس صدر اسلام به همراه بخشي از جامعه از شعائر و ارزشهاي اسلامي کاملا فاصله گرفته و تنها درد بيتالمال داشته اند... و شبهه بزرگي که همواره گفته ميشود و اينکه حضرت رسول در 13سال مکه و متناسب آن نزول آيات مکي (عموما مضامين اخلاقي و فردي ) توفيق جذب کمتر از 100نفر (عموما از مستضعفين و بردگان و به ندرت قشر ثروتمند) داشته ولي در مدت 10سالي که در مدينه و به تناسب آيات مدني (عموما مضامين جهاد و ...) اسلام به گستره کل شبهجزيره عربستان توسعه يافته؟! و در زمان خليفه دوم نصف جهان آن روز( ايران و مصر و عراق و شامات و ....) !! نکته قابل توجه ياران حضرت علي عموماً همان تعداد انگشتشمار مسلمين مکي( عمار و ميثم تمار و مقداد و ...)!!! به دليل گسترش اسلام در مکه ، ابوسفيان پدر و بني اميه ، نگران از دست رفتن توليت بتهاي مکه و چندرغاز درآمدي که از آن حاصل ميشد، بودند. و بالاخره هم از دستشان رفت! ....ولي در کمتر از 20سال بعد .... به دليل گسترش اسلام! معاويه پسر و بني اميه بر ثروتهاي افسانهاي آنچنان خلافتي تکيه زدند که امپراطوريهاي عظيمي چون ايران و مصر ، استان آن به شمار ميرفت!! که اسلام بديشان داد! و ....