رابطه ي قضا و قدر الهي با فلسفه ي عاشورا
تبهای اولیه
سلام عليكم
اگر كسانيكه به امام حسين (ع) نامه نوشتند همه تا آخرين لحظه به وعده ي خود عمل مي كردند آيا بازهم امام حسين (ع) و ياران او در صحراي كربلا كشته مي شدند و يا قضا و قدر الهي تغييير مي كرد و سرنوشت و تاريخ بر مبني متغيير هاي اجتماعي و سياسي حاكم بر شرايط كوفه رقم مي خورد.
يا علي
بسم الله الرحمن الرحیم
دو تا آیه از قرآن می دم خدمتتون کل ماجرا میاد دستتون
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانوا یَکْسِبُونَ (سوره اعراف آیه96)ُ
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ
سلام عليكم
دو تا آیه از قرآن می دم خدمتتون کل ماجرا میاد دستتون
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانوا یَکْسِبُونَ (سوره اعراف آیه96)ُبسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ
اين دو آيه در ارتباط با اختيار انسان و سرنوشت بشريت آمده موضوعيت سئوال تقدم خواست خداوند بر خواست بشريت است و براي اثبات اين ادعا بدين جمله از امام حسين (ع) استناد مي كنم كه فرمودند :
((خدا خواسته است كه مرا كشته ببيند و...))
رابطه ي ميان اين آيات كه بيان كننده و دال بر اختيار بشر هستند با اين جمله چگونه است!!
خدا خواسته امام حسين (ع) را كشته ببيند و مردم كوفه و يزيديان وسيله اجراي اين خواست خدا بوده اند! و اراده اي نداشته اند!
اگر در قيامت كوفيان به خداوند متعال بفرمايند كه به فرموده اي امامت خواسته اي كه او را كشته ببيني و ما وسيله اي بيش نبوده ايم و اگر ما نمي كشتيم ..........
يا علي
بسم الله الرحمن الرحیم
چند لینک می دم خدمتتون
http://www.askdin.com/showthread.php?t=5205
http://www.askdin.com/showthread.php?t=4406
http://www.askdin.com/showthread.php?t=2410
http://www.askdin.com/showthread.php?t=2412
در حقیقت اینکه خدای یکتا خواسته امام حسین علیه السلام را کشته ببیند با بحث یاری یا عدم یاری کوفیان فرق می کند
به زعم بنده خدای یکتا امرش به مولا حسین علیه السلام در برابر این ظلم شهادت بوده و نه هیچ چیز دیگر
چرا که با علم لا یزال خود آگاه بوده که مردم کوفه چه خواهند کرد و....
توصیه می کنم چون سئوال شما در رابطه با قضا و قدر است اول لینکها را مطالعه بفرمایید انشاالله رفع شبهه شود
رابطه ي ميان اين آيات كه بيان كننده و دال بر اختيار بشر هستند با اين جمله چگونه است!! خدا خواسته امام حسين (ع) را كشته ببيند و مردم كوفه و يزيديان وسيله اجراي اين خواست خدا بوده اند! و اراده اي نداشته اند! اگر در قيامت كوفيان به خداوند متعال بفرمايند كه به فرموده اي امامت خواسته اي كه او را كشته ببيني و ما وسيله اي بيش نبوده ايم و اگر ما نمي كشتيم ..........
سلام
و خدا می پرسد آنگاه که او را شهید کردید اختیار داشتید یا خود را مجبور یافتید .
و آنگاه به خود باز می گردند
و می یابند به اختیار بوده نه به جبر
توجه :
اختیار مانند تمام شوون دیگر انسان جلوه ای از صفات حق است پس انسان در عین یافتن اختیار در خود باید بداند این اختیار بالاصاله از آن خداست . و این است امر بین الامرین که هم انسان هم خدا نه جبر است نه تفویض
موفق در پناه حق
سلام عليكم
اگر كسانيكه به امام حسين (ع) نامه نوشتند همه تا آخرين لحظه به وعده ي خود عمل مي كردند آيا بازهم امام حسين (ع) و ياران او در صحراي كربلا كشته مي شدند و يا قضا و قدر الهي تغييير مي كرد و سرنوشت و تاريخ بر مبني متغيير هاي اجتماعي و سياسي حاكم بر شرايط كوفه رقم مي خورد.
يا علي
با سلام و تشکر:Gol:
اگر چه طریق درک و فهم درست این مطلب نیاز به درک درست مفهوم قضا و قدر دارد اما بدلیل پرهیز از اطناب وارد تعریف مفاهیم نمی شویم. برای این منظور به (شاخه خداشناسی- مبحث قضا و قدر) مراجعه کنید.
گفتنی است: این مسئله (قضا و قدر الهی) با اصل آزادی و اختیار انسان به هیچ عنوان ناهمگونی و تعارض ندارد، زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر کرده که بشر کارهای خود را به اراده و انتخاب خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می گوییم کارهای انسان هم به اختیار او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر در تعیین سرنوشت خود مؤثر باشد. خداوند برای حوادث جهان، علل و اسبابی مقدّر کرده،در مورد افعال انسانی،عقل و اراده و اختیار از جملة آن اسباب است اما آنچه که انسان با اختیار خود از میان تقدیرهای مختلف برگزیند، قضای الهی است.
انسان فقط یک سرنوشت حتمی ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آنها جانشین دیگری گردد. در تعیین و حتمی شدن یکی از آنها، ارادة شخص تأثیر جدی دارد، مثلاً اگر بیمار شود، سرنوشت او بستگی به درمان دارد. اگر اقدام کند، ممکن است معالجه شود و اگر اقدام نکند، از بین میرود. حتمی شدن یکی از آن دو، به اختیار خودش میباشد.
چنانکه در نقل است امام علی(ع) از پای دیوار کجی برخاست و کنار دیوار دیگری نشست. گفتند: آیا از قضای الهی فرار می کنی؟ پاسخ داد: "از قضای خدا به قَدَر وی و قضای دیگری فرار می کنم".(1) یعنی قضا و قدر معیّن کرده که هر چیزی اثر خود را داشته باشد و من با آگاهی که دارم، راهی را انتخاب می کنم که اثر خوب داشته باشد.
اما امام حسین(ع)، با علم و آگاهی و به خاطر رسوا کردن بنیامیه و عمل به دستور جدّ بزرگوارش (که سکوت در مقابل حاکم ستمگرِ بدعتگذار را جایز ندانسته بود)(2) حاضر نشد با یزید بیعت کند و به جوار خانة خدا پناهنده شد. در آن جا نامههای بیشمار کوفیان را دریافت کرد و وقتی مکه را نا امن دید، در جواب دعوت مردم کوفه، به سوی آن شهر رهسپار شد، ولی سپاه «عبیدالله» مانع ورود ایشان به کوفه گشت و به اجبار ایشان را به کربلا برد. در آن جا امام را بین دو راه آزاد گذاشت: بیعت ذلیلانه با یزید، یا رو به رو شدن با شمشیرهای سپاه عبیداالله. امام راه دوم را انتخاب کرد.(3) بنابراین راهی که امام برمیگزیند، هم اختیاری است و هم تقدیر الهی است و میان تقدیر الهی و انتخاب او نه تنها تضادی نیست، بلکه همخوانی دارند.
حضرت میفرماید: «قد شاءالله أن یرانی مقتولاً مذبوحاً ظلماً و عدواناً؛ خداوند میخواهد مرا کشتةسربریده، بناحق و ستمدیده ببیند».(4) کلام حضرت بیانگر اراده و مشیت خداوند در مورد بندگان اوست. خداوند میخواهد همه بندگان رهرو صراط مستقیم باشند. خدا آنان را به پیمودن این راه امر کرده، از آنها پیمان گرفته که رهرو این راه باشید،(5) ولی انسانها را آزاد گذارده که به اختیار خود انتخاب کنند؛ به خواست خدا عمل کنند یا عصیان کرده و راه دیگری در پیش گیرند.
در مورد امام حسین(ع) هم خداوند میخواست بهترین راه را برگزیند که نتیجه و عاقبت آن کشته شدن مظلومانه بود، ولی امام حسین در انتخاب آن راه مجبور نبود. حضرت خود را آزاد میدانست، ولی فقط اراده و خواست خدا را میپسندید، زیرا خواست خدا را بهترین سرنوشت و عاقبت میدانست.
متأسفانه کافران و مشرکان هستند که با استناد به تقدیر و جبر میخواهند گمراهی خود را توجیه کنند و میگویند: «لو شاء الله ما أشرکنا و لا آباؤنا...؛ اگر خدا میخواست، ما و پدرانمان مشرک نمیشدیم»!(6) منظور آنان این است که مشرک شدن ما به تقدیر الهی و بدون اختیار بوده است، هم چنان که قرآن از آنان نقل میکند: «لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شیء نحن و لا آباؤنا و لا حرّمنا من دونه من شیء؛ اگر خدا میخواست، ما و پدرانمان غیر از خدا را عبادت نمیکردیم و بدون اجازة او چیزی را حرام نمیشمردیم»(7)، یعنی عبادت بتها توسط ما تقدیر و قضای حتمی بوده، قدرت سرپیچی نداشتهایم.
ولی خداوند چنین اراده و مشیتی را از خود نفی کرده و میفرماید: «لو شاء الله لهداکم اجمعین؛ اگر خدا میخواست، همه شما را هدایت میکرد».(8) و اگر قرار بوده که انسان ها به اجبار، سرنوشت شان رقم بخورد و به راهی خاص کشانده شوند، با توجه به لطف و رحمت و فیاضیت و خیرخواهی خدای متعال، می بایست به مسیر هدایت و صراط مستقیم الهی مجبور می شدند.
در نتیجه کسانی که به امام حسین (ع) نامه نوشته و از وی دعوت بعمل آوردند اگر تا آخرین لحظه دست از یاری و حمایت امام بر نمی داشتند می توانستند به اختیار، سرنوشت خود و جریان کربلا را تغییر داده و به عبارتی مسیر تاریخ را بگونه ای دیگر رقم بزنند.
یعنی در این جریان امام حسین (ع) با انتخاب درست که همان رضای الهی بود رسالت خود را بنحو احسن انجام داد و مردم کوفه نیز می توانستند با انتخاب درست یعنی ثبات قدم و یاری امام حسین (ع) در این مسیر رسالت خود را بنحو احسن انجام دهند، لکن با انتخاب نادرست سرنوشت خود را در تاریخ، بگونه ای تیره و تار مرقوم ساختند.
چنانکه اگر بعد از رحلت پیامبر (ص) آن گروه گمراه و فرصت طلب بر خلاف امر الهی و توصیه پیامبر سقیفه بنی ساعده تشکیل نمی دادند، مسیر تاریخ به صورتی دیگر شکل می گرفت و نمونه های بسیاری از این دست ...
موفق باشید ...:Gol:
پاورقی_____________________________________________________
1. توحید صدوق، ص 369.
2. بحارالانوار،ج44، ص 382.
3. موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 425.
4. همان،ص 293.
5. مائده (5) آیه 6؛ یس (36) آیه 60.
6. انعام(6) آیه 148.
7. نحل (16) ، آیه 35.
8. انعام، آیه149، بنقل از سایت پاسخگوئی مرکز ملی با اندکی تغییر و تصرف.