•●ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒعكس هاي مذهبی گرفته شده توسط اسك ديني هاƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ●•
تبهای اولیه
گالري تصاوير جهت آپلود عكس هاي زيبا ي شما عزيزان:Kaf:
ببينيم كي اولين صلوات و بيشترين صلوات گيرش مياد.:salavat(10): ملتمس دعا و دعاي گوي شما:Gol:
[="Blue"]به نام خدا
با سلام وعرض ادب
با تشکر از استارت تاپیک زیبای همکار اجرایی امان
با اجازه بنده شروع می کنم
[="Red"]تصویری از مکه و مدینه[/]
خرداد ماه همین امسال (یادش به خیر مث برق گذشت)
انشاءالله قسمت همه اهل دل اسک دین بشه.
آمین[/]
[="DarkGreen"]گزارش سفر[/]
سلام در ابتدا تشکر میکنم از این بحث بعد هم باید بگم میدونم اینجا سایت هنری نیست و بحث نقد ترکیب بندی مطرح نیست اما بهتر بود به زاویه های دید و زاویه های بکر بیشتر در عکس ها توجه میشد تا جلوه ی بیشتری داشت و مسلما مخاطب بیشتری...سعی کنیم در انجام تمامیه کارها هنرمندانه تر بنگریم ....امیدوارم عکس های برگزیده تری رو ببینیم در تاپیک های بعدی...ممنون:Gol:
یادش بخیر :ashk::ashk::ashk::ashk::ashk::geryan::geryan::geryan::geryan:
سلام
اینها هم تصاویری از کربلای ایران ( فروردین 89)
معراج شهدای اهواز و چند شهید گمنام :hamdel:
شلمچه :Ghamgin:
هویزه :Gol:
و طلائیه :Mohabbat:
سلام به همگي دوستان
تشكر بسيار بسيار فراوان به خاطر لطف بي دريغتون
راستش عكس معراج شهدا رو كه ديدم به حال خودم متأسف شدم:geryeh:
من بايد اين تصاويرو مي ذاشتم:geryeh:
من كه اهوازيم
من كه همسايشونم
من كه تو هوايي نفس مي كشم كه اونا توشن
تشكر سليله الزهراي عزيز:Gol:
تشكر از همه ي دوستان:Gol:
قبول دارين وقتي آدم عكس هايي رو مي بينه كه مي دونه عكاسش كيه يه حس ديگه بهش دست مي ده؟
عكس هايي كه پر از شوره و پر از انتظار دوباره ديدنه اون لحظه هاست!
شب چهارشنبه ساعت 11:18 شب
حدود يکسال و نيم پيش
به نام خدا
این تصویر از عمره ماه رجب سال87 که اشتباها نوشتم 78 (اشتباه چاپی بوده).
با سلام و تشکر از تصاوير ارسالي
دو نکته رو لازم ميدونم ذکر کنم:
1 - تصاوير ارسالي قرار شد عکسهاي گرفته شده توسط خود کاربران اسک دين باشد
2 - حجم عکسها خيلي بالاست و باعث کندي باز شدن صفحات مخصوصاً براي کاربران ديال آپ مي شود.
لطفاً تصاوير بزرگ را با نرم افزار paint (همان نقاشي ويندوز) باز کنيد و با فشردن کليدهاي کنترل(Ctrl) و w ابعاد تصاوير را کوچک و سپس با فرمت jpg ذخيره کنيد.
يا علي:Gol:
آستانه مقدس امامزاده حیدر بن موسی علیه السلام بهبهان از داخل سعی کردم تا اونجا که میشه نماهای فوق العاده زیبای شیشه کاری شده را توی کادر بندازم
یه عکس هم از قبه شیشه کاری شده جدا گرفتم و یه عکس هم از ردپای مبارک ایشان سلام و رحمت رحمان یکتا بر پدر بزرگوارشان و برادر غریبشان و ایشان
قابل توجه دوستانی که می خواهند حجم عکسهایشان را کاهش دهند
عکس 4 مگی رو کرد 170 کیلو بایت !!!!!!!
[=Comic Sans MS]سلام :Gol:مگه میشه داخل حرم دوربین برد ؟من شهریور ۸۸ با مامان و داداش و پسر عموم مشهد رفته بودیم قبل از ظهر رسیدیم پس فرداش موقع نماز از مشهد بر گشتیم [=Comic Sans MS]دوربین را داده بودیم داداشم گذشته بود داخل جیبش داداشم همین که وارد شد هنوز دو سه قدم نرفته بود دوربین را جلو در در اورده بود نزدیک بود لو بریم[=Comic Sans MS] فیلم هم گرفتیم عکس هم گرفتیم دوربینمون را به عموم قرض داده بودیم وقتی میخواستم بیان تهران تو راه گم شد عکس از کربلا نجف سامرا کاظمین جمکران و خیلی از امکان مذهبی دارم اما تو همه عکسها خودمونم هستیم نمیشه گذشت تو سایت همه ببینن چند وقت پیش یه نفر که کربلا رفته بود عکسای کربلا را گذشته بود تو یه سایت من میرم ازش میپرسم اگه اجازه داد میزارم برای همه
دقایقی بعد از طلوع آفتاب روز عید بزرگ غدیر
صحن انقلاب، سال 88
البته کیفیتش خوب نیست چون با موبایل گرفته شده
[=Comic Sans MS]مگه میشه داخل حرم دوربین برد ؟
بله میشه برد فکر کنم، من جلوی خود خدام حرم عکس گرفتم فراوان!!
یا حق
مقام مشهد الحسین ع در شهر حلب
سنگی که یک شب سر مطهر امام حسین ع روی آن بوده و تا چند سال در روز عاشورا روی آن خون نمایان می شده است
آرامگاه هابیل فرزند حضرت آدم ع
ضریح مطهر حضرت سکینه دختر امام علی ع
حرم مطهر حضرت رقیه س
مقام راس شهدا در قبرستان باب الصغیر
مکانی که 18 سر از شهیدان کربلا در آن جا دفن است
از جمله حضرت علی اکبر ع و حضرت عباس ع
ضریح مطهر حضرت سکینه دختر امام حسین ع
مزار بلال حبشی موذن حضرت رسول ص در قبرستان باب الصغیر
ضریح مطهر حضرت رقیه س
مسجد اموی
مکانی که در مجلس یزید اسیران کربلا را آنجا جای دادند
مکانی که یزید لعنت لله در مقابل چشم اسیران به سر امام حسین ع جسارت کرد
مکان شهادت حضرت یحیا ع در مسجد اموی
منبری که امام سجاد ع در مجلس یزید بر روی آن نشستند و خطبه خواندند
راس الحسین ع
نمای مسجد اموی
حرم حضرت زینب س
التماس دعا
تشکر از دوستانی که با این تصاویر زیباشون به این تاپیک رونق بخشیدن.:Kaf:
به خصوص تشکر از کاربر گرامی جدید، جناب vahid1363
و خوش آمدگویی به ایشون که تصاویر
فوق العاده ای قرار دادن
خیلی از تصاویری که ایشون ارسال کردن، برای حقیر جدید بود و معمولاً این تصاویر کمتر توی اینترنت پیدا میشه. واقعاً ممنون! انشاءالله مانند قبل از تصاویر ارسالی در طراحی های مناسبتی استفاده می شه.و اما یک نکته: دوستان لطف کنن از ارسال تصاویری که اشخاص (به صورته قابل تشخیص)در اونها قرار دارند
خود داری کنند!
تشکر :Gol:
ساعت 11 شب مسجد مقدس جمکران
(براي ديدن تصاوير بزرگ کليک بفرماييد)
تصوير بزرگ نماي مسجد
تصوير بزرگ سر در مسجد
تصوير بزرگ محراب مسجد
:Gol:
سه شنبه 90/1/2ساعت 11 شب مسجد مقدس جمکران
(براي ديدن تصاوير بزرگ کليک بفرماييد)
تصوير بزرگ نماي مسجد
تصوير بزرگ سر در مسجد
تصوير بزرگ محراب مسجد:gol:
با سلام،
اونایی که میرید مسجد مقدس جمکران بچه های اسک دینی رو هم فراموش نکنید.
سه شنبه 90/1/2
ساعت 11 شب مسجد مقدس جمکران(براي ديدن تصاوير بزرگ کليک بفرماييد)
تصوير بزرگ نماي مسجد
تصوير بزرگ سر در مسجد
تصوير بزرگ محراب مسجد:gol:
جناب گل لیلا تشکر
تصاویر خیلی عالی است
التماس دعا
این تصاویر در تاریخ 90/1/2 گرفته شده.
توضیحاتی در مورد سفر:
برادران بزرگوار قبل از ورود آمار نفراتی که تو ماشین بودن رو می گرفتن و یه سری قبض می دادن که وقتی می ریم به یادمان، بسته هامون رو بگیریم.:Hedye:
بعد که رسیدیم اون خواهر بزرگواری که هدیه ها رو می داد گفت بسته ی کودک می خوام یا بزرگسال؟
جالب بود!
کودک؟
خلاصه یه بسته ی کودک گرفتیم و بقیه رو بزررگسال
اینم عکساش:
به راه ادامه دادیم و توی راه این عکس ها رو گرفتم
اگه دلتون پر کشید برای همه دعا کنید.
حال و هوای خوبی داره
یکی به زائرا گلاب می پاشه
یکی سقا شده آب می دهیکی فضای اونجا رو با اسفند نوازش می ده
یکی کفش زائرا رو واکس می زنهاینجا هم که معلومه
بعضی از دختر خانم هایی که حجابشون کامل نیست به حرمت خون شهدا اینجا چادر می زنن
نکنه یه دفعه بهشون چیزی بگیم که دلشون بشکنه!
به این فکر کنیم که می تونستن اوقات تعطیلشون رو جای دیگه بگذرونن!پس وقتی شهدا دعوتشون کردن ما حق نداریم برونیمشون!
اینم فرقش!
بدون شرح!
ببخشید هرکاری کردم عکسش بهتر از این نشد!
اینجا مرز ایران و عراقه
دوربین گذاشته بودن که زائرا نگاه کنن:Kaf:
اینم گوشه ی کوچکی از یه نمایشگاه با عنوان از شام تا شلمچه که اونجا دایر شده بود.
همین جا از تمام خادمین و مسئولین و هر کسی که در راه حفظ اسلام و شهدا قدم بر می داره تشکر می کنم و امیدوارم در دنیا و آخرت چیزی به جز خیر نبینن.
به این نیت وبه نیت شادی روح شهدا یک صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم مولانا صاحب الزمان
ممنونم یاد و نور شهدا رو زنده کردید در قلب خاموشم و تاریکم...
این عکس خیلی زیبا بود چندین سال پیش و برای اولین و آخرین بار دعوتمون کردند و رفتیم در بالا سخنی از شهید بزرگی بود برام همه دعا کنید دعا کنید قسمت آخه چرا قسمت نمی شه باز هم بروم خدایا ا[ر چقدر دور شده ام از درگهت خداااااااااااااااااااااااااااااااااااا...
ممنونم یاد و نور شهدا رو زنده کردید در قلب خاموشم و تاریکم...
این عکس خیلی زیبا بود چندین سال پیش و برای اولین و آخرین بار دعوتمون کردند و رفتیم در بالا سخنی از شهید بزرگی بود برام همه دعا کنید دعا کنید قسمت آخه چرا قسمت نمی شه باز هم بروم خدایا ا[ر چقدر دور شده ام از درگهت خداااااااااااااااااااااااااااااااااااا...
سلام بزرگوار
انشاءالله دوباره قسمت می شه و می رید و برای ما هم دعا می فرمایید.
سفر به هویزه شهر حماسه ی شهید علم الهدی مورخ 1390/1/4
التماس دعا
این هم یک نمایشگاه بسیار بسیار زیبا که با عنوان سنگرسازان بی سنگر در هویزه ی
مقدس دایر شده بود
اینجا هم کودکان شعر می خواندند و نقاشی می کشیدند و احتمالاً جایزه می گرفتند.
شادی ارواح طیبه ی شهداصلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد
عزیزان خوبم سالها پیش شهدای راه اسلام طلبیدند ما را به سمت خود...
خواستم بگویم که آیا می توانم تصاویر قدیمی خود را که نورشان به تازگی گویی قصد درخشیدن را دارند قرار بدهم...
که یاد زیبا ترین خاطره از پدرم شدم زیباترین که نه یکی از زیباترین خاطرات پدر بزرگوارم الحق خداوند پدری بزرگ را به بنده عنایت داشته...
از خود را شناخت قرار نماند و آنگاه که آیه ی (پس زمین را گسترانیدیم چرا سفرنمیکنید ) شنید هجرتش آغاز شد...
از زمانی که خود را شناخت یک لحظه هم آرام نماند نگاهش آسمانی بود و بصیرتی خدایی داشت...
از پدرم هر چه بگویم والله که کم گفته ام خداوند او را که لاییک بود در قلبش به واسطه ی روح الله موسوی الخمینی نور ایمان را درخشاند و سال ها او و خانواده اش ان شالله که از سربازان الهی شده باشند
بگزریم اینک چند سالی می شود که در خاک شهداییم
در همین چند سال پیش برای اولین بار گویی که قسمتمان شد و شهدا ما را از تهران به سمت خود فرا خواندند (و بعد از آن به سمت مشهد الرضا فراخوانده شدیم) پدرم هزاران هزار کار و مشغله داشت در تهران گفت که نمی تواند و واقعا برایش مشکل بود اما ناگهان تصمیم گرفت که برویم...
پدرم ، مادر بزرگوارم ، خواهرم و و این حقیر از تهران قصد عزیمت به طرف شهدا را داشتیم...
پدر بنده طبق روال همیشه ایشان با پولساری که داشتند معمولا مسیر قم و تهران را طی می نمودند (پدر حال هوای خودش را داشت همیشه به بهشت زهرا می رفت به همین خاطر با موتور می رفت شب ها خدا شاهد است که خود شهدا در را برایش می گشودند و او با موتور دردل شب می رفت پا بوس شهدای اسلام...) این دفعه هم فرمودند که به همان طریق برویم در قم انشالله در قم وسیله را می گزاریم و می رویم متاسفانه مشکلاتی پیش آمد و داشتیم دیر عازم می شدیم اتوبوس گفت اگر تا نیم ساعت دیگر نرسید باید عازم شویم آخ ببخشید آره به همین علت فکر می کنم با موتور قصد رفتن کردیم که سریع تر برسیم می گفتم از اتوبوس تماس می گرفتند که نیم ساعت باقی مانده... ما تقریبا به نزدیکی وسط مسیر رسیده بودیم ، گذشت آنچه باید می گذشت و آخرین تماس با ما گرفته شد که آقای دکتر فقط 5 دقیقه ی دیگر و اتوبوس حرکت خواهد کرد...
بنده تابلویی را مشاهده کردم که تا قم 100 کیلومتر خدایا این 50 کیلومتر که از تهران دور شده بودیم چقدر سخت و طولانی بود 25 دقیقه در راه بودیم و 5 دقیقه تا حرکت اتوبوس مانده با خود گفتم : خدایا عجب پس نمی رسیم و باید این مسیر را باز گردیم...
8 دقیقه بعد ما در نزدیکی قم هستیم ، خدایا آیا درست می بینم شاید تابلو را اشتباه خوانده بودم حتما 10 کیلومتر بوده نه خدای من 100 کیلومتر بود خدایا شکرت ، شهدا واقعا که کریمید ، شهدا در آغاز سفر این گونه خود را نشانمان دادید انتهای این سفر چه خواهد شد...
آری این اولین کرامتی بود که همه آن را مشاهده نمودیم ، خدمت حضرت معصومه (علیهم السلام) از دور سلام و ادای احترام نمودیم ، و اکنون ما رسیدیم به جایی که باید می رسیدیم اتوبوس منتظر بود و قصد رفتن داشت سفیر اولی رفته و بود و این حقیر به همراه خانواده باید سوار بر سفیر دومین می شدیم که پدرم گفت عزیزانم شما سوار شوید من به گونه ای دیگر خواهم رفت...
گفتم پدر جان شما نمی آیید گفت : چرا عزیزم خواهم آمد... بعد از چند دقیقه صحبت راننده و عزیزانی که واسطه ی این دعوت شده بودند با پدرم و ما از پدر جدا شدیم روحانی مسئول نشست و گفت پدرتان قصد دارد با موتور بیاید...
خدایا پدرم را حفظ کن...
آخر چگونه از قم تا شلمچه...
خدا می داند در این سفر بر خانواده ما چه ها که نگذشت...
چند روز بعد...
می گذرم می گذرم اتفاقاتی که در طول این سفر با پدرم افتاد از زبان و حال و گفتن من خارج است سر شما را هم به درد نمی خواهم بیاوارم...
و شهدا پس از چند روز پدرم را رساندند به هویزه...
پدرم شده بود عین شهدا...
خاکی ، سراپا پر از کرامت در این مسیر لمسش را با شهدا تا سالها می گفت و هنوز هم این خاطرات سفرش پایان نیافته اند...
پدرم کربلایی شده بود ، و اینک نوبت حسینی شدنش بود ، او در شلمچه حسینی شد ، در کربلایی دیگر...
(در میانه ی سفر پدرم مادرم را با خود گرفت و خواست تا در مورد سفرش با او سخن بگوید در واقع دلش برای یار همیشه همراهش تنگ شده بود گفت که بیاید و با خودش باشد) در اتوبوس ما دور شده بود و آنها گویی که گم شده بودند (البته گم گشتهی واقعی ما بودیم نه آنها) تا پاسی از شب خواب را بر چشمانم حرام کردم دعا می کردم که خدایا پدر و مادرم را سلامت دار در این شهر غریبند و از دست حقیر کاری هم برنمی آمد نزدیکی های صبح پدرم رسید از مادرم پرسیدم که چرا باز ماندید؟ گفت: بنزینمان در میانه راه تمام شد و گم شدیم از شما جا ماندیم تا این که پدر مدتی به راز و نیاز پرداخت بعد از مدتی دو مرد آمدند و باک 18 لیتری پدر را پر کردند ، وقتی که دیدند پدر را همان گونه که همه پدرم را صدا می زدند به او گفتند سلام چطوری دکتر... او را تا مکانی که شب را باید در آنجا می گزراندیم که مدرسه ای بود گویی فقط برای کاروان ما و همان موقع اجاره کرده بودند هدایت کردند و سپس پدرم آنها را در آغوش گرفت...
و این دو جوان نیز رفتند...
دوستان عزیزم برای هر مطلب تا آنجایی که ممکن باشد به خاطر این که مطالب بی ارتباط با موضوع نباشند تصویر هایش را قرار خواهم داد...
ان شاالله اگر بیابمشان...
آخر از دیشب هست که بیدار مانده ام...
و آخرین لحظاتم را نمی خواهم بی شما سپری کنم...
عزیزان خوبم سالها پیش شهدای راه اسلام طلبیدند ما را به سمت خود...
خواستم بگویم که آیا می توانم تصاویر قدیمی خود را که نورشان به تازگی گویی قصد درخشیدن را دارند قرار بدهم...
سلام بزرگوار
حتماً تصاویر رو قرار بدید.
مشتاقانه منتظریم.:Moshtagh:
بزرگی از شماست
ما همه بزرگ و کوچک خاک پای شهیدان خدایی هستیم...
خدایا افسوس...
گویی جز چند تصویر از خاک پاک کربلایی شهدا بیشتر ندارم...
آخر آن موقع در حال و هوای خودم بودم...
چند تصویر کوچک و نامفهوم هست اگر می خواهید قرار بدهم البته از شلمچه هست...
تصاویر خیلی اندکند
اما اگر می خواهید خاطرات خاک خورده ی قدیمی خود را از طاقچه ی ذهنم بیرون بیاورم...
دوستان عزیزم الان تماس گرفتند برای این مشکلی که پیش آماده در طی این چند روز به همه تماس گرفتم امیدم از همه ناامید شدم آخرین لحظات زیبای زندگی ام را سپری می کنم فقط یک نفر مانده که هنوز هم به او تماس نگرفته ام گویی به هر کدام از شماره هایش که تماس می گیرم موفق نمی شوم صفرم بسته است کسی شماره ی موبایلی از او ندارد...
بزرگی از شماست
ما همه بزرگ و کوچک خاک پای شهیدان خدایی هستیم...خدایا افسوس...
دوستان عزیزم الان تماس گرفتند برای این مشکلی که پیش آماده در طی این چند روز به همه تماس گرفتم امیدم از همه ناامید شدم آخرین لحظات زیبای زندگی ام را سپری می کنم فقط یک نفر مانده که هنوز هم به او تماس نگرفته ام گویی به هر کدام از شماره هایش که تماس می گیرم موفق نمی شوم صفرم بسته است کسی شماره ی موبایلی از او ندارد...
گویی جز چند تصویر از خاک پاک کربلایی شهدا بیشتر ندارم...
آخر آن موقع در حال و هوای خودم بودم...
چند تصویر کوچک و نامفهوم هست اگر می خواهید قرار بدهم البته از شلمچه هست...
تصاویر خیلی اندکند
اما اگر می خواهید خاطرات خاک خورده ی قدیمی خود را از طاقچه ی ذهنم بیرون بیاورم...
تصاویر هر کدام نشانی از خاطراتی زنده است
بیش از این ما رو منتظر نگذارید
چشم پس از سرآغاز سفر تا پایان گزیده تصاویری را که نشان بی نشانی دارد قرار خواهم داد...
این زیباترین شعری بود که دیده بودم ، هر گاه می خوانمش اشک در چشمانم حلقه می زند...
چشم بد دور، عمرتان بسیار، کس نبیند ملامتان آقا!
* ما نمردیم خون دل بخوری، تخت باشد خیالتان آقا
چیست روباه در مصاف شیر؟! چه نیازی به امریا گفته؟!
* تو فقط ابرویی به هم آور، می شود خواب دشمن آشفته
گرچه در باغ سینه ات داری، لطف ها، مهر ها ، محبت ها
* گفتی اما نمی روی چو حسین (ع) تا ابد زیر بار بدعت ها!
ناگهان در نماز جمعه ی شهر، عطر محراب جمکران گل کرد
* بغض تا شکست بر لب ها، ذکر یا صاحب الزمان (عج) گل کرد
جان جهان! چه شد که جانت را، جان ناقابلی گمان کردی؟!
* آبروی همه مسلمانان، اشک ما را چرا در آوردی؟
جسم تو کامل است، ناقص نیست، می دهد عطر یک بغل گل یاس
دستت اما حکایتی دارد... رحم الله عمی العباس!
با سلام به اسك ديني هاي عزيز:Gol:
جناب محمد صادق متشكرم
بسيار زيبا هستن.
فقط اگه ميشه يه جزئيات هم در موردش بفرماييد.
مكان:.... زمان:......
البته اگه خاطرتون هست.
ممنون
التماس دعا
سلام به دوست عزیزم ریحانه النبی
من امسال اومدم اهواز یعنی راهیان نور. اولین جایی هم که رفتیم معراج شهدا بود. می خواستم بدونم بقیه ایام سال هم معراج دایر هست یا نه؟
تو رو خدا اگه رفتین التماس دعای خیلی زیاد دارم. من از این شهدای گمنام کرامت های زیادی دیدم. فراموش نکنید برای من اونجا دعا کنید.
منم اینجا نایب الزیاره هستم اگر لایق باشم و زیارت ما رو امام رضا (ع) قبول کنه.
سلام به دوست عزیزم ریحانه النبی
من امسال اومدم اهواز یعنی راهیان نور. اولین جایی هم که رفتیم معراج شهدا بود. می خواستم بدونم بقیه ایام سال هم معراج دایر هست یا نه؟
تو رو خدا اگه رفتین التماس دعای خیلی زیاد دارم. من از این شهدای گمنام کرامت های زیادی دیدم. فراموش نکنید برای من اونجا دعا کنید.
منم اینجا نایب الزیاره هستم اگر لایق باشم و زیارت ما رو امام رضا (ع) قبول کنه.
سلام به شما دوست عزيزم:Gol:
تا اونجايي كه بنده مي دونم بله هميشه دايره و معمولاً هم موقعي كه شهيد ميارن تلويزيون اعلام مي كنه(مراسم وداع با شهيد ...) اگه مي خواستي بياي قبلش بهم بگو بپرسم كه اون روز هستن يا نه.:ok:
خيلي وقته نرفتم معراج شهدا ........ اما هر وقت برم (به خصوص علي ابن مهزيار آخه اونجا هم 8 تا شهيد گمنام آوردن) دعا گو هستم انشاءالله.
حاجتت روا به خير و عافيت عزيز دلم:hamdel:
بنده هم خيلي خيلي محتاجم
رفتين زيارت براي همه به خصوص اسك ديني ها دعا كنيد.